بی درد طریق حیدری نتوان یافت
بی کفر ره قلندری نتوان یافت
بی رنج فنا گنج بقا نتوان دید
در حضرت ما به سر ، سری نتوان یافت
ُ#شاه_نعمتالله_ولی
بی کفر ره قلندری نتوان یافت
بی رنج فنا گنج بقا نتوان دید
در حضرت ما به سر ، سری نتوان یافت
ُ#شاه_نعمتالله_ولی
چند گردی تو به خود ، گرد جهان
یک دمی با خویش پردازی خوش است
در طریق عاشقی ، چون عاشقان
هرچه داری ، جمله دربازی خوش است
ُ#شاه_نعمتالله_ولی
یک دمی با خویش پردازی خوش است
در طریق عاشقی ، چون عاشقان
هرچه داری ، جمله دربازی خوش است
ُ#شاه_نعمتالله_ولی
چشم مستش می فروشی دیگر است
نوش لعلش باده نوشی دیگر است
آتش عشقش دل ما را بسوخت
داغ او بر دل فروشی دیگر است
ُ#شاه_نعمتالله_ولی
نوش لعلش باده نوشی دیگر است
آتش عشقش دل ما را بسوخت
داغ او بر دل فروشی دیگر است
ُ#شاه_نعمتالله_ولی
مراحالی است با جانان که جانم درنمی گنجد
چه سودائیست عشق اوکه در هر سر نمی گنجد
خراباتست و ما سرمست و ساقی جام می بر دست
دراین خلوتسرای دل به جز دلبر نمی گنجد
ُ#شاه_نعمتالله_ولی
چه سودائیست عشق اوکه در هر سر نمی گنجد
خراباتست و ما سرمست و ساقی جام می بر دست
دراین خلوتسرای دل به جز دلبر نمی گنجد
ُ#شاه_نعمتالله_ولی
بردار ز پیش پردهٔ خود بینی
زین سان که تویی اگر کنی خود بینی
ابلیس سزای خود ز خود بینی دید
تو نیز مکن و گر کنی خود بینی
ُ#شاه_نعمتالله_ولی
زین سان که تویی اگر کنی خود بینی
ابلیس سزای خود ز خود بینی دید
تو نیز مکن و گر کنی خود بینی
ُ#شاه_نعمتالله_ولی
درجام جهان نمانظر کن همه را
آنگه زوجودخودخبر کن همه را
گفتی که خیال غیر باشد در دل
لطفی کن وازخانه بدرکن همه را
#شاه_نعمتالله_ولی
آنگه زوجودخودخبر کن همه را
گفتی که خیال غیر باشد در دل
لطفی کن وازخانه بدرکن همه را
#شاه_نعمتالله_ولی
ترسان ترسان همی رَوم بر اثرش
پرسان پرسان ز خلق عالم خبرش
آسان آسان اگربیابم وصلش
بوسان بوسان لب من و خاک درش
#شاه_نعمتالله_ولی
پرسان پرسان ز خلق عالم خبرش
آسان آسان اگربیابم وصلش
بوسان بوسان لب من و خاک درش
#شاه_نعمتالله_ولی
ناخورده شراب مستیش چندان نیست
وان مستی او ستودهٔ مستان نیست
مستی که نه از می بود او مخمور است
دستش بگذار کو ازین دستان نیست
#شاه_نعمتالله_ولی
وان مستی او ستودهٔ مستان نیست
مستی که نه از می بود او مخمور است
دستش بگذار کو ازین دستان نیست
#شاه_نعمتالله_ولی
پردهٔ دیدهٔ من نقش خیالت دارد
دل شوریدهٔ من شوق وصالت دارد
هر کجا ماه رخی در نظرم می آید
نیک می بینم و حسنی ز جمالت دارد
#شاه_نعمتالله_ولی
دل شوریدهٔ من شوق وصالت دارد
هر کجا ماه رخی در نظرم می آید
نیک می بینم و حسنی ز جمالت دارد
#شاه_نعمتالله_ولی
عهد با زلف تو بستیم خدا می داند
سر موئی نشکستیم خدا می داند
با خیال تو نشستیم به هر حال که بود
نزد غیری ننشستیم خدا می داند
#شاه_نعمتالله_ولی
سر موئی نشکستیم خدا می داند
با خیال تو نشستیم به هر حال که بود
نزد غیری ننشستیم خدا می داند
#شاه_نعمتالله_ولی
آتشی ظاهر شد و پیدا و پنهانم بسوخت
شمع عشقش درگرفت ورشتهٔ جانم بسوخت
از دم گرمم به عالم آتشی خوش در فتاد
هرچه بودازخشک و ترهم این وهم آنم بسوخت
#شاه_نعمتالله_ولی
شمع عشقش درگرفت ورشتهٔ جانم بسوخت
از دم گرمم به عالم آتشی خوش در فتاد
هرچه بودازخشک و ترهم این وهم آنم بسوخت
#شاه_نعمتالله_ولی