ما دل به رخ نگار خود باخته‌ایم
بر شاخه‌ی عشق آشیان ساخته‌ایم

بر دامن تیره‌ی شب تار و سیاه
طرحی ز طلوع مهر انداخته‌ایم


ُ#محسن_خانچی

خورشید چراغ پهنه ی روشن دشت
روییده گل سپیده بر دامن دشت

صبحی دگر است و نغمه خوان طایر عشق
خوش نقش و نگار ، طرح پیراهن دشت


#محسن_خانچی

صبح است ، بهار عشق جان می گیرد
عطر خوش عشق، هر کران می گیرد

سرو چمن از شوق به رقص آید و شور
با نغمه ی چشمه ی روان می گیرد


#محسن_خانچی

لبخند بزن ، دیده گشا ،شور برانگیز
بیداری عشاقٍ سحرخیز ، چه نیکوست

بگذار که طالع شود از برق نگاهت
خورشید نهانی که به زیرِ خم ابروست


#محسن_خانچی

خورشید عشق بر شده از بام عاشقی
جانم فدای رسم و ره و نام عاشقی

سرمست‌ونغمه خوان همه مرغان بی قرار
یعنی رسید نوبت و هنگام عاشقی


#محسن_خانچی

آدینه رسید از ره ومن چشم به راهم
چـــون مهــر برآیی ز دل شام سیاهم

خشک است کویردلم وتشنهٔ عشق است
عمری ست‌که‌درحسرت یک جرعه‌نگاهم


#محسن_خانچی

بر طلعت روی ماه خورشید درود
بر صبح سپید عاشقی باد سلام

ما دل به رخ نگار خود باخته ایم
برشاخه ی عشق آشیان ساخته ایم


#محسن_خانچی

رخ زیبای تو هر صبح تماشا دارد
خنده کن تا ز گلستان لبت، گل بارد

باز کن دیده که خورشید کند جلوه گری
ناز کن تا همه عالم به تو دل بسپارد...


#محسن_خانچی

هر روز را به نام تو آغاز می کنم
هر لحظه با خیال تو پرواز می کنم

خوش می نوازدم نفس و رنگ و بوی عشق
وقتی که صبح پنجرہ را باز می کنم


#محسن_خانچی

سلام بر لطافت سپیده ی سحرگهان
سلام بر نوای دلنواز مرغ نغمه خوان

به گردش نسیم در میان باغ و بوستان
به آسمان آبی و به آفتاب مهربان


#محسن_خانچی

فرماندهٔ عشق، یار محبوب تویی
معبود تویی،کمال مطلوب تویی

ای نام تو بهترین سرآغاز مرا
آرامش جان هر دل آشوب تویی


#محسن_خانچی

بر صبحدم قشنگ پاییز سلام
بر نغمهٔ بلبل سحرخیز سلام

بر خندهٔ غنچه ای کز انفاس سحر
گردد ز سرور و شوق لبریز،سلام


#محسن_خانچی