ما امید از طاعت و چشم از ثواب افکندهایم
سایهٔ سیمرغ همت بر خراب افکندهایم
گر به طوفان میسپارد یا به ساحل میبرد
دل به دریا و سپر بر روی آب افکندهایم
#سعدی
سایهٔ سیمرغ همت بر خراب افکندهایم
گر به طوفان میسپارد یا به ساحل میبرد
دل به دریا و سپر بر روی آب افکندهایم
#سعدی
بـی رنج، زین پیـاله کسی می نمیخورد
بـی دود، زین تنـور به کس نان نمیدهند
تیمار کار خویش تـو خود خور، که دیگران
هرگـز برای جُـرم تـو، تـــاوان نمیدهند
#پروین_اعتصامی
بـی دود، زین تنـور به کس نان نمیدهند
تیمار کار خویش تـو خود خور، که دیگران
هرگـز برای جُـرم تـو، تـــاوان نمیدهند
#پروین_اعتصامی
ای گل تازه که بویی ز وفا نیست ترا
خبر از سرزنش خار جفا نیست ترا
رحم بر بلبل بی برگ و نوا نیست ترا
التفاتی به اسیران بلا نیست ترا
#وحشی_بافقی
خبر از سرزنش خار جفا نیست ترا
رحم بر بلبل بی برگ و نوا نیست ترا
التفاتی به اسیران بلا نیست ترا
#وحشی_بافقی
آن زمانی که تو از کلبه ی قلبم رفتی
بر درش قفل زدم تا که نیاید دگری
من و چشمان گره خورده به تقویم و زمان
روز و شب با همه ی خوب و بدش شد سپری
#علی_نوری
بر درش قفل زدم تا که نیاید دگری
من و چشمان گره خورده به تقویم و زمان
روز و شب با همه ی خوب و بدش شد سپری
#علی_نوری
ای مایه هر لطافت ای در خوشاب
از هر سخنی چو آتش تیز متاب
گر آتش و آب خوانمت هست صواب
پاکیزه چو آتشی و بایسته چو آب
#ادیب_صابر
از هر سخنی چو آتش تیز متاب
گر آتش و آب خوانمت هست صواب
پاکیزه چو آتشی و بایسته چو آب
#ادیب_صابر
در دل ما عشقش از جان خوشتر است
جان چه باشد عشق جانان خوشتر است
عشق او گنجی و دل ویرانه ای
گنج او در کنج ویران خوشتر است
#شاه_نعمت_الله_ولی
جان چه باشد عشق جانان خوشتر است
عشق او گنجی و دل ویرانه ای
گنج او در کنج ویران خوشتر است
#شاه_نعمت_الله_ولی
چون صبح دمید و دامن شب شد چاک
برخیز و صبوح کن چرائی غمناک ،
می نوش دمی که صبح بسیار دمد
او روی به ما کرده ، و ما روی به خاک...
#عطار
برخیز و صبوح کن چرائی غمناک ،
می نوش دمی که صبح بسیار دمد
او روی به ما کرده ، و ما روی به خاک...
#عطار
آنها که دل از عشق بپردازندت
واندر دل و دیده جای میسازندت
در دست، چو گل گرفتهاندت شب و روز
ترسم که ببویند و بیندازندت!
#اثیر_اومانی
واندر دل و دیده جای میسازندت
در دست، چو گل گرفتهاندت شب و روز
ترسم که ببویند و بیندازندت!
#اثیر_اومانی
از خود کشید دست و به خود نیز خط کشید
خطی به روی دفتر خط ها و خال ها
خط ها به هم رسید و به یک جمله ختم شد
با عشق ممکن است تمام محال ها
#فاضل_نظری
خطی به روی دفتر خط ها و خال ها
خط ها به هم رسید و به یک جمله ختم شد
با عشق ممکن است تمام محال ها
#فاضل_نظری
بعد تو قول و غزل هاست جهان را اما
غزل توست که در قولی از آن ما نیست
تو چہ رازی که به هر شیوہ تو را میجویم
تازہ مییابم و بازت اثری پیدا نیست
#محمدعلی_بهمنی
غزل توست که در قولی از آن ما نیست
تو چہ رازی که به هر شیوہ تو را میجویم
تازہ مییابم و بازت اثری پیدا نیست
#محمدعلی_بهمنی
روز نیکو دیدهایم از روزگار
آب رحمت خوردهایم اندر بهار
نی که ما را دست فضلش کاشتست
از عدم ما را نه او بر داشتست
#مولانا
آب رحمت خوردهایم اندر بهار
نی که ما را دست فضلش کاشتست
از عدم ما را نه او بر داشتست
#مولانا
هم چنان سرمه که دخت خوب روی
هم به سان گرد بردارد ز روی
گرچه هر روز اندکی برداردش
بافدم روزی به پایان آردش
#رودکی
هم به سان گرد بردارد ز روی
گرچه هر روز اندکی برداردش
بافدم روزی به پایان آردش
#رودکی
گفته بودن هم جفا کاری و هم نا مهربان
عاقبت دیدم هزاران چهره داری درجهان
رفتی و با رفتنت شد مونس شبهای من
درد و غصه ماتم و خنجر میان استخوان
#برانوش
عاقبت دیدم هزاران چهره داری درجهان
رفتی و با رفتنت شد مونس شبهای من
درد و غصه ماتم و خنجر میان استخوان
#برانوش
نثار خاک تو خواهم به هر دمی دل و جان
که خاک بر سر جانی که خاک پای تو نیست
مبارکست هوای تو بر همه مرغان
چه نامبارک مرغی که در هوای تو نیست
#مولانا
که خاک بر سر جانی که خاک پای تو نیست
مبارکست هوای تو بر همه مرغان
چه نامبارک مرغی که در هوای تو نیست
#مولانا
شناختند عاميان من و تو را به اين نشان
تو را به صبر كردنت مرا به بى قرارى ام
چقدر غصه مى خورم كه هستى و ندارمت
مدام طعنه ميزند به بودنم ، ندارى ام
#سیدتقی_سیدی
تو را به صبر كردنت مرا به بى قرارى ام
چقدر غصه مى خورم كه هستى و ندارمت
مدام طعنه ميزند به بودنم ، ندارى ام
#سیدتقی_سیدی
گر نمی آمیخت با ظاهر پرستی دین ما
سایه ی نفرین نمی افتاد بر آمین ما
در تقلای عبادت غافل از مقصد شدیم
از سفر واداشت ما را توشه ی سنگین ما
#فاضل_نظری
سایه ی نفرین نمی افتاد بر آمین ما
در تقلای عبادت غافل از مقصد شدیم
از سفر واداشت ما را توشه ی سنگین ما
#فاضل_نظری
امروز ز ما یار جنون میخواهد
ما مجنون و او فزون میخواهد
گر نیست چنین پرده چرا میدرد
رسوا شده او پرده برون میخواهد
#مولانا
ما مجنون و او فزون میخواهد
گر نیست چنین پرده چرا میدرد
رسوا شده او پرده برون میخواهد
#مولانا
ای بی وفای سنگدل قدر ناشناس
از من همین که دست کشیدی تو را سپاس
با من که آسمان تو بودم روا نبود
چون ابر هر دقیقه درآیی به یک لباس
#فاضل_نظری
از من همین که دست کشیدی تو را سپاس
با من که آسمان تو بودم روا نبود
چون ابر هر دقیقه درآیی به یک لباس
#فاضل_نظری
تو آن شبرنگ تازی را به میدان چون برانگیزی
عدو را زود بنوردی بدان تیغ بلاگستر
به اندک روزگار ای شه دو چیزم داد بخت تو
یکی لفظی خرد رتبت دوم طبعی سخنگستر
#دقیقی_طوسی
عدو را زود بنوردی بدان تیغ بلاگستر
به اندک روزگار ای شه دو چیزم داد بخت تو
یکی لفظی خرد رتبت دوم طبعی سخنگستر
#دقیقی_طوسی
خنجر از بیگانه خوردن سخت و درمان سختتر
نیشخند دوستان اما دوچندان سخت تر
خندههایم خندهی غم، اشکهایم اشک شوق
خندههای آشکار، از اشک پنهان سخت تر
#علیرضا_بدیع
نیشخند دوستان اما دوچندان سخت تر
خندههایم خندهی غم، اشکهایم اشک شوق
خندههای آشکار، از اشک پنهان سخت تر
#علیرضا_بدیع
دارنده چو ترکیب طبایع آراست
از بهر چه او فکندش اندر کموکاست
گر نیک آمد شکستن از بهر چه بود
ور نیک نیامد این صور عیب که راست
#رباعی_خیام
از بهر چه او فکندش اندر کموکاست
گر نیک آمد شکستن از بهر چه بود
ور نیک نیامد این صور عیب که راست
#رباعی_خیام