از روز شریفتر شد از وی شب من
وز روح لطیفتر این قالب من
رفت این لب من تا لب او را بوسد
از شهد شکر نبود جای لب من
#رباعی_مولانا
وز روح لطیفتر این قالب من
رفت این لب من تا لب او را بوسد
از شهد شکر نبود جای لب من
#رباعی_مولانا
آن میوه توی که نادرِ ایامی
بتوان خوردن هزار من در خامی
بر ما مپسند هجر و دشمن کامی
کاخر به تو باز گردد این بدنامی
#رباعی_مولانا
بتوان خوردن هزار من در خامی
بر ما مپسند هجر و دشمن کامی
کاخر به تو باز گردد این بدنامی
#رباعی_مولانا
آن ساقی روح دردهد جام آخر
این مرغ اسیر بجهد از دام آخر
گردد فلک تند مرا رام آخر
وز کرده پشیمان شود ایام آخر
#رباعی_مولانا
این مرغ اسیر بجهد از دام آخر
گردد فلک تند مرا رام آخر
وز کرده پشیمان شود ایام آخر
#رباعی_مولانا
آن را که نکرد ز هر سود ای ساقی
آن زهر نبود می نمود ای ساقی
چون بود رونده شد نبود ای ساقی
میها نوشد ز بحر جود ای ساقی
#رباعی_مولانا
آن زهر نبود می نمود ای ساقی
چون بود رونده شد نبود ای ساقی
میها نوشد ز بحر جود ای ساقی
#رباعی_مولانا
آن خوش باشد که صاحب تمییزی
بیآنکه بگویند و بگوید چیزی
بیگفت و تقاضا برسد مهمانرا
تروندهٔ خوش ز صاحب پالیزی
#رباعی_مولانا
بیآنکه بگویند و بگوید چیزی
بیگفت و تقاضا برسد مهمانرا
تروندهٔ خوش ز صاحب پالیزی
#رباعی_مولانا
گر بر سر شهوت و هوا خواهی رفت
از من خبرت که بینوا خواهی رفت
ور درگذری از این ببینی بعیان
کز بهر چه آمدی کجا خواهی رفت
#رباعی_مولانا
از من خبرت که بینوا خواهی رفت
ور درگذری از این ببینی بعیان
کز بهر چه آمدی کجا خواهی رفت
#رباعی_مولانا
آن دل که به یاد خود صبورش کردی
نزدیکتر تو شد چو دورش کردی
در ساغر ما زهر تغافل تا چند
تلخیش نماند بس که شورش کرد
#رباعی_مولانا
نزدیکتر تو شد چو دورش کردی
در ساغر ما زهر تغافل تا چند
تلخیش نماند بس که شورش کرد
#رباعی_مولانا
آن ظلم رسیدهای که دادش دادی
وانغمزدهای که جام شادش دادی
آن بادهٔ اولین فراموشش شد
گر باز نمیدهی چه یادش دادی
#رباعی_مولانا
وانغمزدهای که جام شادش دادی
آن بادهٔ اولین فراموشش شد
گر باز نمیدهی چه یادش دادی
#رباعی_مولانا
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چو کشتی ام دراندازد میان قلزم پرخون
#رباعی_مولانا
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چو کشتی ام دراندازد میان قلزم پرخون
#رباعی_مولانا
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چو کشتی ام دراندازد میان قلزم پرخون
#رباعی_مولانا
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چو کشتی ام دراندازد میان قلزم پرخون
#رباعی_مولانا