به تختِ گُل بنشانم بُتی چو سلطانی
ز سنبل و سَمَنش، سازِ طوق و یاره کنم
ز باده خوردن پنهان مَلول شد حافظ
به بانگِ بَربَط و نِی، رازَش آشکاره کنم
#حافظ
ز سنبل و سَمَنش، سازِ طوق و یاره کنم
ز باده خوردن پنهان مَلول شد حافظ
به بانگِ بَربَط و نِی، رازَش آشکاره کنم
#حافظ
از صبا پرس که ما را همه شب تا دم صبح
بوی زلف تو همان مونس جان است که بود
طالب لعل و گهر نیست وگرنه خورشید
همچنان در عمل معدن و کان است که بود
#حافظ
بوی زلف تو همان مونس جان است که بود
طالب لعل و گهر نیست وگرنه خورشید
همچنان در عمل معدن و کان است که بود
#حافظ
صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم
تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم
دل دیوانه از آن شدکه نصیحت شنود
مگرش هم زسر زلف تو زنجیر کنم
#حافظ
تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم
دل دیوانه از آن شدکه نصیحت شنود
مگرش هم زسر زلف تو زنجیر کنم
#حافظ
ساقیا می ده که با حکم ازل تدبیر نیست
قابل تغییر نبوَد آنچه تعیین کردهاند
در سفالین کاسهٔ رندان به خواری منگرید
کـاین حریفان خدمت جام جهانبین کردهاند
#حافظ
قابل تغییر نبوَد آنچه تعیین کردهاند
در سفالین کاسهٔ رندان به خواری منگرید
کـاین حریفان خدمت جام جهانبین کردهاند
#حافظ
فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را
ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آبورنگ و خالوخط چه حاجت روی زیبا را
#حافظ
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را
ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آبورنگ و خالوخط چه حاجت روی زیبا را
#حافظ
ترک درویش مگیر ار نبود سیم و زرش
در غمت سیم شمار اشک و رخش را زر گیر
میل رفتن مکن ای دوست دمی با ما باش
بر لب جوی طرب جوی و به کف ساغر گیر
#حافظ
در غمت سیم شمار اشک و رخش را زر گیر
میل رفتن مکن ای دوست دمی با ما باش
بر لب جوی طرب جوی و به کف ساغر گیر
#حافظ
شمشادْ خرامان کن، و آهنگ گلستان کن
تا سرو بیاموزد، از قد تو دلجویی
تا غنچهٔ خندانت، دولت به که خواهد داد
ای شاخ گل رعنا، از بهر که میرویی؟
#حافظ
تا سرو بیاموزد، از قد تو دلجویی
تا غنچهٔ خندانت، دولت به که خواهد داد
ای شاخ گل رعنا، از بهر که میرویی؟
#حافظ
گفتم که لبت، گفت لبم آب حیات
گفتم دهنت، گفت زهی حب نبات
گفتم سخن تو، گفت حافظ گفتا
شادی همه لطیفه گویان صلوات
#حافظ
گفتم دهنت، گفت زهی حب نبات
گفتم سخن تو، گفت حافظ گفتا
شادی همه لطیفه گویان صلوات
#حافظ
ساقیا باده که اکسیر حیات است بیار
تا تن خـاکی من عیـن بقــا گردانی
همچو گل بر چمن از باد میفشان دامن
زانکه در پای تو دارم سرِ جانافشانی
#حافظ
تا تن خـاکی من عیـن بقــا گردانی
همچو گل بر چمن از باد میفشان دامن
زانکه در پای تو دارم سرِ جانافشانی
#حافظ
مشتاقی و مَهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد پایابِ شکیبایی
یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهدِ هرجایی
#حافظ
کز دست بخواهد شد پایابِ شکیبایی
یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهدِ هرجایی
#حافظ
در کهکشان شیری یک نقطه ای عیان است
این نقطه ساکنانش اشرف ترین جهان است
آن کهکشان شیری قطعا که ذره بیش نیست
در کهکشانی دیگر این نقطه بی نشان است
#حافظ_کریمی
این نقطه ساکنانش اشرف ترین جهان است
آن کهکشان شیری قطعا که ذره بیش نیست
در کهکشانی دیگر این نقطه بی نشان است
#حافظ_کریمی
یک دل دیوانه دارم می خرید
عاشق پروانه دارم می خرید
کینه ای نیست اندرون این دلم
بی نهایت ناله دارم می خرید
#حافظ_کریمی
عاشق پروانه دارم می خرید
کینه ای نیست اندرون این دلم
بی نهایت ناله دارم می خرید
#حافظ_کریمی
چون باده ز غم چه بایدت جوشیدن
با لشگر غم چه بایدت کوشیدن
سبز است لبت ساغر از او دور مدار
می بر لب سبزه خوش بود نوشیدن
#حافظ
با لشگر غم چه بایدت کوشیدن
سبز است لبت ساغر از او دور مدار
می بر لب سبزه خوش بود نوشیدن
#حافظ
کربلا مظلوم گَشتا، حق ناحق شد شدید
حقی ناحق هر کجا گشت کربلا آمد پدید
کربلا میزان حق و حَق ، از ناحق جدا
هرکجاحق بود خدا و غیرِحق بودا هوا
#حافظ_کریمی
حقی ناحق هر کجا گشت کربلا آمد پدید
کربلا میزان حق و حَق ، از ناحق جدا
هرکجاحق بود خدا و غیرِحق بودا هوا
#حافظ_کریمی