نازم خدایم را ببین از دل چه ها ساخت
یک خانهٰ امن و به دور از هر ریا ساخت
تا عشق را مهمان کند در خانه ی دل...
جانِ مرا آمیخت در جانِ تو "ما" ساخت
َ#شیوا_صالحی
یک خانهٰ امن و به دور از هر ریا ساخت
تا عشق را مهمان کند در خانه ی دل...
جانِ مرا آمیخت در جانِ تو "ما" ساخت
َ#شیوا_صالحی
خوش بحال مـن که جا وا کـرده ام کُنجِ دلت
مـی کُنـم با شعـرِ خـود از کُلِ دنیـا غافلت
خوش بحالِ تو که درشعرم چنین گل کرده ای
خـوش بحال دل که شُد تا روزِ محشر منزلَت
َ#شیوا_صالحی
مـی کُنـم با شعـرِ خـود از کُلِ دنیـا غافلت
خوش بحالِ تو که درشعرم چنین گل کرده ای
خـوش بحال دل که شُد تا روزِ محشر منزلَت
َ#شیوا_صالحی
بلـدم شعـرِ دو چشمت بِسُرایم بـه دَمی
معنیِ واژه ی دل بُـردن و بستن، بلـدی؟
بلـدم پُـل بـزنـم از دلِ خود تـا بـه دلت
پـای یک شاعـرِ دیـوانـه نشستن بلدی؟
ُ#شیوا_صالحی
معنیِ واژه ی دل بُـردن و بستن، بلـدی؟
بلـدم پُـل بـزنـم از دلِ خود تـا بـه دلت
پـای یک شاعـرِ دیـوانـه نشستن بلدی؟
ُ#شیوا_صالحی
یک روز شعری می شوم در اوجِ پرواز
می خوانی ام باشور وشوق و ساز و آواز
یک روز همراهِ هزاران واژه ی ناب...
در دفترت پا می گذارم با دوصد ناز
ٌ#شیوا_صالحی
می خوانی ام باشور وشوق و ساز و آواز
یک روز همراهِ هزاران واژه ی ناب...
در دفترت پا می گذارم با دوصد ناز
ٌ#شیوا_صالحی
کاش در وصفِ دل آرایی و طنازیِ تو
من همان شاعرِ شیوایِ دیارت باشم
تو هراَز گاه کمی عاشق من باشی ومن
تا ابد عاشقِ بی صبر و قرارت باشم
ُ#شیوا_صالحی
من همان شاعرِ شیوایِ دیارت باشم
تو هراَز گاه کمی عاشق من باشی ومن
تا ابد عاشقِ بی صبر و قرارت باشم
ُ#شیوا_صالحی
در جانِ اشعارم فقط عشقَست،عشقِ تو
این شعرها بی عشق گیرایی ندارد که!
از عمقِ جانم عشق را فریاد خواهم زد
عاشـق که از اقــرار پروایـی ندارد که...!
#شیوا_صالحی
این شعرها بی عشق گیرایی ندارد که!
از عمقِ جانم عشق را فریاد خواهم زد
عاشـق که از اقــرار پروایـی ندارد که...!
#شیوا_صالحی
نازِ معشوق گـران است، خریدن بلدی؟
غزل از غـم بنـویسند... شنیـدن بلدی؟
در میانِ همه خوبانِ جهان، باشی اگر...
تو بگـو جُـز رُخِ دلدار ندیدن... بلدی؟
#شیوا_صالحی
غزل از غـم بنـویسند... شنیـدن بلدی؟
در میانِ همه خوبانِ جهان، باشی اگر...
تو بگـو جُـز رُخِ دلدار ندیدن... بلدی؟
#شیوا_صالحی
بلدم شـعـر دو چشمت بِسُرایم به دَمی
معنی واژهی دل بردن و بستن بلدی
بلـدم پل بـزنم از دل خـود تـا به دلت
پای یک شـاعــر دیوانه نشستن بلدی
#شیوا_صالحی
معنی واژهی دل بردن و بستن بلدی
بلـدم پل بـزنم از دل خـود تـا به دلت
پای یک شـاعــر دیوانه نشستن بلدی
#شیوا_صالحی
در زلال چشم تو آرامش جان دیده ام
قامتت رعنا تر از سروِ خرامان دیده ام
بی تووُ عشقت جهانم چون جهنم میشود
منکه آغوش تو را مُلکِ سلیمان دیده ام...
#شیوا_صالحی
قامتت رعنا تر از سروِ خرامان دیده ام
بی تووُ عشقت جهانم چون جهنم میشود
منکه آغوش تو را مُلکِ سلیمان دیده ام...
#شیوا_صالحی
بلدم شعر دو چشمت بِسُرایم به دَمی
معنی واژهی دل بردن و بستن بلدی؟
بلدم پل بزنم از دل خود تا به دلت
پای یک شاعر دیوانه نشستن بلدی؟
#شیوا_صالحی
معنی واژهی دل بردن و بستن بلدی؟
بلدم پل بزنم از دل خود تا به دلت
پای یک شاعر دیوانه نشستن بلدی؟
#شیوا_صالحی