حیران نشسته ماه به تنها نشستنم
وین قطره قطره اشک به مژگان شکستنم
دیوانگی نباشد اگر، شور عاشقی است
شب تا سحر نگاه به مهتاب بستنم
#فریدون_مشیری
وین قطره قطره اشک به مژگان شکستنم
دیوانگی نباشد اگر، شور عاشقی است
شب تا سحر نگاه به مهتاب بستنم
#فریدون_مشیری
چو از بنفشۀ شب، بوی صبح برخیزد
هزار وسوسه در جان من برانگیزد
کبوترِ دلم، از شوق میگشاید بال
که چون سپیده به آغوش صبح بگریزد...
#فریدون_مشیری
هزار وسوسه در جان من برانگیزد
کبوترِ دلم، از شوق میگشاید بال
که چون سپیده به آغوش صبح بگریزد...
#فریدون_مشیری
نرسد دست تمنا، چون به دامان شما
می توان چشم دلی دوخت،به ایوان شما
از دلم تا لب ایوان شما، راهی نیست
نیمه جانی است درین فاصله،قربان شما
#فریدون_مشیری
می توان چشم دلی دوخت،به ایوان شما
از دلم تا لب ایوان شما، راهی نیست
نیمه جانی است درین فاصله،قربان شما
#فریدون_مشیری
کجایی ای رفیق نیمه راهم
که من در چاه شب های سیاهم
نمی بخشد کسی جز غم پناهم
نه تنها از تو نالم از خدا هم
#فریدون_مشیری
که من در چاه شب های سیاهم
نمی بخشد کسی جز غم پناهم
نه تنها از تو نالم از خدا هم
#فریدون_مشیری
دل مــن چون پـــرستوی بهاری است
ازاین صحرا بهآن صحرا فراری است
شکیب او همـــه در بی شکیبی است
قــــرار او همـه در بی قــــراری است
#فریدون_مشیری
ازاین صحرا بهآن صحرا فراری است
شکیب او همـــه در بی شکیبی است
قــــرار او همـه در بی قــــراری است
#فریدون_مشیری
تـو را میخواستم تا در جوانی
نمیـرم از غم بی همـزبانی
غم بی همـزبانی سوخت جانم
چه میخواهم دگـر زین زندگانی؟
#فریدون_مشیری
نمیـرم از غم بی همـزبانی
غم بی همـزبانی سوخت جانم
چه میخواهم دگـر زین زندگانی؟
#فریدون_مشیری
رفتم که نبینی پریشان شدنم را
غمناک ترین لحظه ی ویران شدنم را
در خویش فرو رفتم ودرخویش شکستم
تا تو نبینی غم تنها شدنم را
#فریدون_مشیری
غمناک ترین لحظه ی ویران شدنم را
در خویش فرو رفتم ودرخویش شکستم
تا تو نبینی غم تنها شدنم را
#فریدون_مشیری
ماه تابید چو دید ، آن همه خاموش ، مرا
نرم باز آمد و بگرفت در آغوش ، مرا
گفت: خاموش در اینجا چه نشستی؟ گفتم:
بوی محبوبهٔ شب ، میبَرَد از هوش مرا
#فریدون_مشیری
نرم باز آمد و بگرفت در آغوش ، مرا
گفت: خاموش در اینجا چه نشستی؟ گفتم:
بوی محبوبهٔ شب ، میبَرَد از هوش مرا
#فریدون_مشیری
بوی محبوبه ی شب همچو شرابی گیراست
مست و شیدا کند این جام پر از نوش مرا
بوی محبوبه ی شب جلوه جادویی اوست
آنکه کرده است به یکباره فراموش مرا
#فریدون_مشیری
مست و شیدا کند این جام پر از نوش مرا
بوی محبوبه ی شب جلوه جادویی اوست
آنکه کرده است به یکباره فراموش مرا
#فریدون_مشیری
هیچ جز یاد تو رویای دلاویزم نیست
هیچ جز نام تو حرف طرب انگیزم نیست
عشق میورزم و میسوزم و فریادم نه
دوست میدارم و میخواهم و پرهیزم نیست
#فریدون_مشیری
هیچ جز نام تو حرف طرب انگیزم نیست
عشق میورزم و میسوزم و فریادم نه
دوست میدارم و میخواهم و پرهیزم نیست
#فریدون_مشیری
بر ماسه ها نوشتم:دریای هستی من
از عشق توست سرشاراین را به یاد بسپار
بر ماسه ها نوشتی: ای همزبان دیرین
این آرزوی پاکیست اما به باد بسپار....
#فریدون_مشیری
از عشق توست سرشاراین را به یاد بسپار
بر ماسه ها نوشتی: ای همزبان دیرین
این آرزوی پاکیست اما به باد بسپار....
#فریدون_مشیری
روزگاری، یک تبسّم، یک نگاه
خوش تر از گرمای صد آغوش بود
این زمان بر هر که دل بستم دریغ
آتش آغوش او خاموش بود
#فریدون_مشیری
خوش تر از گرمای صد آغوش بود
این زمان بر هر که دل بستم دریغ
آتش آغوش او خاموش بود
#فریدون_مشیری
بُگذار سر به سینۀ من تا بگویمت
اندوه چیست، عشق کدام است، غم کجاست
بُگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان؛
عمریست در هوای تو از آشیان جداست...
#فریدون_مشیری
اندوه چیست، عشق کدام است، غم کجاست
بُگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان؛
عمریست در هوای تو از آشیان جداست...
#فریدون_مشیری
عمری گذشت وعشق تواز یاد من نرفت
دل، همزبانی از غم تو خوبتر نداشت
این درد جانگداز ز من روی برنتافت
وین رنج دلنواز زمن دست برنداشت
#فریدون_مشیری
دل، همزبانی از غم تو خوبتر نداشت
این درد جانگداز ز من روی برنتافت
وین رنج دلنواز زمن دست برنداشت
#فریدون_مشیری