ڪلبہ‎‌‌‎‌‌شـ؏ـردلاویز
5.73K subscribers
872 photos
1 video
11 links
زیر امضای تمام شعرهایم مینویسم" دل" نوشت
تابدانند " عشق را باید فقط با "دل " نوشت

#رزگار_موکریان

@Delaviz_20
Download Telegram
مکش ای حباب بقا هوس، الم ستمگری نفس
چقدر گره به دل افکند خم و پیچ رشته گسستنت

به تکلف قدح هوس سر وبرگ حوصله باختی
نرسیده نشئهٔ همتی ز ترنگ ذوق شکستنت


#بیدل_دهلوی
یاران، گلِ عبرتی به دامن بکنید
دل جمع، ز هر ماتم و شیون بکنید

من دور ز یار زنده‌ام، مرگ این است
گر چشمی هست، گریه بر من بکنید


#بیدل_دهلوی
مقصد از هستی ما رنج و غم و آزار بود
ورنه در کنج عدم آسودگی بسیار بود

با که گویم ور بگویم کیست تا باور کند
کان پریرویی که من دیوانه ی اویم منم


#بیدل_دهلوی
فلک نبست ره صبح لاابالی من
پلگ داغ شد از وحشت غزالی من

به نقص قانعم از مشق اعتبارکمال
دمید نقطهٔ بدر از خط هلالی من


#بیدل_دهلوی
دل از بهار خیال توگلشن رازست
نگه به یاد جمالت بهشت‌پردازست

خیال مرهم‌کافورگل فروش مباد
به روی تیغ توام چشم زخم دل بازست


#بیدل_دهلوی
خراب میکده‌ی عالَمِ خیال توایم
چه مشربی که قدح‌نوش کرده‌ای ما را

اگر به ناله نیَرزیم، رخصت آهی
نِه‌ایم شعله، که خاموش کرده‌ای ما را


#بیدل_دهلوی
ای سازِ تجرّد ، اندکی محرم باش
آزاد ز فخر و ننگِ زیر و بم باش

بیش و کمِ اعتبار ،  پُرمبتذل است
گر دنیادار و گر فقیر ، آدم باش


#بیدل_دهلوی
هر صبح که درهای فلک باز کنند
مردم، قانونِ جست‌وجو ساز کنند

قوّالِ فلک به دست گیرد دفِ مهر
دنیاطلبان، پا زدن آغاز کنند


#بیدل_دهلوی
بروای‌ سپندامشب سروبرگ ماخموشی‌ست
تو که سوختند سازت به نـوا رسیده باشی

نه ترنمی نه وجدی نه تپیـدنی نه جوشی
به خم سپهر تا کـی می نارسیــده باشی


#بیدل_دهلوی
باید همه تن دل شد و آشفت و جنون کرد
تا محرم گیسوی سیاه تو توان شد

ای خاک خرامت گل فردوس به دامن
کو بخت که پامالِ گیاه تو توان شد


#بیدل_دهلوی
سودای تک و تاز هوس‌ها ز سر انداز
پرواز به جایی نتوان بُرد پَر انداز

هرجا تویی آشوب همین دود و غبار است
از خویش برآ طرح جهان دگر انداز


#بیدل_دهلوی
آنچه آغازش فنا باشد ز انجامش مپرس
می‌توان طومار امکان‌ خواند از عنوان صبح

چند باید بود در عبرت‌سرای روزگار
تهمت‌آلود نفس چون پیکر بیجان صبح


#بیدل_دهلوی
عالم همه یار است تو محجوب خیالی
بند از مژه بردار یقین سازگمان را

آسوده روان جاده تشویش ندارند
منزل طلبی ترک مکن ضبط عنان را


#بیدل_دهلوی
تهمت‌افسردگی بر طینت عاشق خطاست
ناله هرجا آینه گردید آزادی‌نماست

بی‌فنا مشکل‌که‌گردد دل به عبرت آشنا
چشم این آیینه را خاکستر خود توتیاست


#بیدل_دهلوی
ای جلوهٔ تو سرشـکن شان آفتاب
خندیدہ مطلع تو به دیــوان آفتاب

شب محو انتظار تو بودم دمید صبح
گشتم به یاد روی تو قـــربان آفتاب


#بیدل_دهلوی
دل چو آزاد از تعلق شد منور می‌شود
قطره ای کز موج دامن چید گوهر می‌شود

گرد هستی عقدهٔ پرواز عالی فطرتی‌ست
از حجاب دود خویش این شعله اخگر می ‌شود


#بیدل_دهلوی
غبار من به عدم نیز پرفشان تریست
ز صید من عرقی داشت بر جبین صیاد

کشاکش نفسم تنگ ‌کرد عالم را
خوش آنکه بگسلد این رشته تا رسم به‌ گشاد


#بیدل_دهلوی