اگرچه زخم میزنی ولی تو را نوشتهاند
به روی صفحهی دلم، خطوطِ تازیانهها
خلاصه بر درختِ دل، تو باید آشیان کنی
وگرنه میسپارمش به دست موریانهها...
ُ#نجمه_زارع
به روی صفحهی دلم، خطوطِ تازیانهها
خلاصه بر درختِ دل، تو باید آشیان کنی
وگرنه میسپارمش به دست موریانهها...
ُ#نجمه_زارع
عابرانی که گذشتید ز غم! مرحمتی
به منِ عاجز مسکین که به پا محتاجم...
گفته بودید دعاتان کنم ای مردم شهر
آه ! شرمنده که من ـ خود ـ به دعا محتاجم...
ُ#نجمه_زارع
به منِ عاجز مسکین که به پا محتاجم...
گفته بودید دعاتان کنم ای مردم شهر
آه ! شرمنده که من ـ خود ـ به دعا محتاجم...
ُ#نجمه_زارع
میخواستم رها شوم از عاشقانه ها
دیدم که در نگاه تو حاصل نمیشود
تا نیستی تمام غزلها معلق ند
این شعر مدتی ست که کامل نمیشود
ٌ#نجمه_زارع
دیدم که در نگاه تو حاصل نمیشود
تا نیستی تمام غزلها معلق ند
این شعر مدتی ست که کامل نمیشود
ٌ#نجمه_زارع
نپرس حال مرا تا غزل به لب دارم
خودت بفهم که حالم بد است و تب دارم...
فقط بگو لقب "شاعری" به من ندهند
بگو که من دل خونی ازین لقب دارم
ُ#نجمه_زارع
خودت بفهم که حالم بد است و تب دارم...
فقط بگو لقب "شاعری" به من ندهند
بگو که من دل خونی ازین لقب دارم
ُ#نجمه_زارع
از همان لحظه که این فاصله را آب زدم
جز تو از هرکه گذر کرد دلم می گیرد
تا تو نقاش دل تنگ منی دقت کن
برگ ها را نکنی زرد دلم می گیرد
ُ#نجمه_زارع
جز تو از هرکه گذر کرد دلم می گیرد
تا تو نقاش دل تنگ منی دقت کن
برگ ها را نکنی زرد دلم می گیرد
ُ#نجمه_زارع
چارهای نیست، دچارم کن و بر بادم دِه
که من از باد هم انگار که بیخانهترم
هر شب اینگونه به ناچار غزل میگویم
ورنه از مرزِ غزلهای تو پرچانهترم...
#نجمه_زارع
که من از باد هم انگار که بیخانهترم
هر شب اینگونه به ناچار غزل میگویم
ورنه از مرزِ غزلهای تو پرچانهترم...
#نجمه_زارع
باز می پرسی چطور اینگونه شاعر شد دلت ؟
تو دلت را جای من بگذار ، شاعر می شود
گرچه می دانم نمی دانی چه دارم می کشم
از تو می گوید دلم هر بار شاعر می شود
#نجمه_زارع
تو دلت را جای من بگذار ، شاعر می شود
گرچه می دانم نمی دانی چه دارم می کشم
از تو می گوید دلم هر بار شاعر می شود
#نجمه_زارع
به خودم زل زده ام مثل کبوتر انگار
زاده ی استرسم. هی فورانم ندهید
بال در من نزند عشق، چه کاری بکند ؟
بهتر آنست که هی نیش به جانم نزنید
#نجمه_زارع
زاده ی استرسم. هی فورانم ندهید
بال در من نزند عشق، چه کاری بکند ؟
بهتر آنست که هی نیش به جانم نزنید
#نجمه_زارع
از توهمین که میشوم آزرده بیشتر،
میبینم عشق، دل ز دلم بُرده بیشتر
بیچاره من، که از همهی عاشقان شهر
کار دلم همیشه گره خورده، بیشتر …
#نجمه_زارع
میبینم عشق، دل ز دلم بُرده بیشتر
بیچاره من، که از همهی عاشقان شهر
کار دلم همیشه گره خورده، بیشتر …
#نجمه_زارع
من خسته ام، تو خسته ای آیا شبیه من؟
یک شاعر شکسته ی تنها شبیه من
حتی خودم شنیده ام از این کلاغها
در شهر یک نفر شده پیدا شبیه من
#نجمه_زارع
یک شاعر شکسته ی تنها شبیه من
حتی خودم شنیده ام از این کلاغها
در شهر یک نفر شده پیدا شبیه من
#نجمه_زارع
بالا گرفتهام سرِ خود را اگرچه عشق
یک عمر ریخت بر سرم آواری از گناه
دارند پیله های دلــم درد میکشند
باید دوباره زاده شوم، عاری از گناه
#نجمه_زارع
یک عمر ریخت بر سرم آواری از گناه
دارند پیله های دلــم درد میکشند
باید دوباره زاده شوم، عاری از گناه
#نجمه_زارع
یک درخت پیرم و سهم تبرها می شوم
مرده ام، دارم خوراک جانورها می شوم
بی خیال از رنج فریادم تردّد می کنند
باعث لبخند تلخ رهگذرها می شوم
#نجمه_زارع
مرده ام، دارم خوراک جانورها می شوم
بی خیال از رنج فریادم تردّد می کنند
باعث لبخند تلخ رهگذرها می شوم
#نجمه_زارع
آه! یک عالمه حرف است که باید بزنم
ولی انگار زبانم شده پامال دلم
مردم شهر! خدا حافظتان من رفتم
کسی از کوچهی غم آمده دنبال دلم
#نجمه_زارع
ولی انگار زبانم شده پامال دلم
مردم شهر! خدا حافظتان من رفتم
کسی از کوچهی غم آمده دنبال دلم
#نجمه_زارع
آنقدر تنهايم كه حتی دردهايـم
ديگر شبیه دردهای هيچ كس نيست
حتی نفسهای مرا از من گرفتند
من مردهام در من هوای هيچ كس نيست
#نجمه_زارع
ديگر شبیه دردهای هيچ كس نيست
حتی نفسهای مرا از من گرفتند
من مردهام در من هوای هيچ كس نيست
#نجمه_زارع