هر چند که عیبم از قَفا میگویند
دشنام و دروغ و ناسزا میگویند
نتوان به حدیث دشمن از دوست برید
دانی چه؟ رها کنیم تا میگویند
#سعدی
دشنام و دروغ و ناسزا میگویند
نتوان به حدیث دشمن از دوست برید
دانی چه؟ رها کنیم تا میگویند
#سعدی
چون حال بدم در نظر دوست نکوست
دشمن ز جفا گو ز تنم برکن پوست
چون دشمن بیرحم فرستادهٔ اوست
بدعهدم اگر ندارم این دشمن دوست
#سعدی
دشمن ز جفا گو ز تنم برکن پوست
چون دشمن بیرحم فرستادهٔ اوست
بدعهدم اگر ندارم این دشمن دوست
#سعدی
هرکس به نصيبِ خويش خواهند رسيد
هرگز ندهند جای پاکان به پليد
گر بختوَری مرادِ خود خواهی يافت
ور بختبَدی سزای خود خواهی ديد
#سعدی
هرگز ندهند جای پاکان به پليد
گر بختوَری مرادِ خود خواهی يافت
ور بختبَدی سزای خود خواهی ديد
#سعدی
زنده میکرد مرا دم به دم اُمیّد وصال
ورنه دور از نظرت کشتهی هجران بودم
تا مگر يک نفسم بوی تو آرد دمِ صبح
همه شب منتظر مرغ سحرخوان بودم
#سعدی
ورنه دور از نظرت کشتهی هجران بودم
تا مگر يک نفسم بوی تو آرد دمِ صبح
همه شب منتظر مرغ سحرخوان بودم
#سعدی
عمری به بوی یاری کردیم انتظاری
زآن انتظار ما را نگشود هیچ کاری
از دولت وصالش حاصل نشد مرادی
وز محنت فراقش بر دل بماند باری
#سعدی
زآن انتظار ما را نگشود هیچ کاری
از دولت وصالش حاصل نشد مرادی
وز محنت فراقش بر دل بماند باری
#سعدی
امید خلق برآور چنان که بتوانی
به حکم آن که تو را هم امید مغفرتست
که گر ز پای درآیی بدانی این معنی
که دستگیریِ درماندگان چه مصلحتست
#سعدی
به حکم آن که تو را هم امید مغفرتست
که گر ز پای درآیی بدانی این معنی
که دستگیریِ درماندگان چه مصلحتست
#سعدی
ز آب روان و سبزه و صحرا و لاله زار
با من مگو که چشم در احباب خوشترست
زهرم مده به دست رقیبان تندخوی
از دست خود بده که ز جُلّاب خوشترست
#سعدی
با من مگو که چشم در احباب خوشترست
زهرم مده به دست رقیبان تندخوی
از دست خود بده که ز جُلّاب خوشترست
#سعدی
هزار بیدل مشتاق را به حسرت آن
که لب به لب برسد جان به لب رسانیدی
محل و قیمت خویش آن زمان بدانستم
که برگذشتی و ما را به هیچ نخریدی
#سعدی
که لب به لب برسد جان به لب رسانیدی
محل و قیمت خویش آن زمان بدانستم
که برگذشتی و ما را به هیچ نخریدی
#سعدی
هر که به خویشتن رود ره نبرد به سوی او
بینش ما نیاورد طاقت حسن روی او
باغ بنفشه و سمن بوی ندارد ای صبا
غالیهای بساز از آن طره مشک بوی او
#سعدی
بینش ما نیاورد طاقت حسن روی او
باغ بنفشه و سمن بوی ندارد ای صبا
غالیهای بساز از آن طره مشک بوی او
#سعدی
ما امید از طاعت و چشم از ثواب افکندهایم
سایهٔ سیمرغ همت بر خراب افکندهایم
گر به طوفان میسپارد یا به ساحل میبرد
دل به دریا و سپر بر روی آب افکندهایم
#سعدی
سایهٔ سیمرغ همت بر خراب افکندهایم
گر به طوفان میسپارد یا به ساحل میبرد
دل به دریا و سپر بر روی آب افکندهایم
#سعدی