باز از سر زلفت دلِ آشفته خبر یافت
هر رشتهی مقصود که گم کرد، دگر یافت
صد قافله گر سعی بَرد در ره کعبه
در کعبه رسد آنکه سر کوی تو دریافت
#اهلی_شیرازی
هر رشتهی مقصود که گم کرد، دگر یافت
صد قافله گر سعی بَرد در ره کعبه
در کعبه رسد آنکه سر کوی تو دریافت
#اهلی_شیرازی
یاربّ تو خداونـدی و ما بنـــده همه
رحمی که ز کردهایم شـرمنـده همه
ما را تو مـــُــراد گر نبخشی، که دهد؟
بخشنده تویی و جز تو خواهنده همه
َ#اهلی_شیرازی
رحمی که ز کردهایم شـرمنـده همه
ما را تو مـــُــراد گر نبخشی، که دهد؟
بخشنده تویی و جز تو خواهنده همه
َ#اهلی_شیرازی
در ظلمت هجران تو با مشعل خورشید
نتْوان ز دلِ گمشده یک ذره اثر یافت
یعقوب بَرد روشنیِ دیده ز یوسف
هر کس که نظر یافت در این راه نظر یافت
ُ#اهلی_شیرازی
نتْوان ز دلِ گمشده یک ذره اثر یافت
یعقوب بَرد روشنیِ دیده ز یوسف
هر کس که نظر یافت در این راه نظر یافت
ُ#اهلی_شیرازی
ای حریف بزم وصل از غیرت جانان بترس
یا طمع از جان ببر یا راز ازو مستور دار
خانه تن عاقبت اهلی ز پا خواهد فتاد
تا توانی خانه تن را بمی معمور دار
ُ#اهلی_شیرازی
یا طمع از جان ببر یا راز ازو مستور دار
خانه تن عاقبت اهلی ز پا خواهد فتاد
تا توانی خانه تن را بمی معمور دار
ُ#اهلی_شیرازی
منم آنکه مست و بیخود ز غم تو لاله رویم
همه عشق و درد و داغم همه شوق و آرزویم
تو بهار عاشقانی بخدا اگر نباشی
نه بهار باغ بینم نه گل و سمن ببویم
ُ#اهلی_شیرازی
همه عشق و درد و داغم همه شوق و آرزویم
تو بهار عاشقانی بخدا اگر نباشی
نه بهار باغ بینم نه گل و سمن ببویم
ُ#اهلی_شیرازی
یارب تو ز چشم غیر مستورم دار
وز باده عشق مست و مخمورم دار
بی یاد تو من گر نفسی خواهم زد
یارب ز غبار آن نفس دورم دار
#اهلی_شیرازی
وز باده عشق مست و مخمورم دار
بی یاد تو من گر نفسی خواهم زد
یارب ز غبار آن نفس دورم دار
#اهلی_شیرازی
برخیز که بخت در سبب ساختن است
ضایع منشین گر همه سر باختن است
از دست منه عنان فرصت که حیات
رخشیست که همچو برق در تاختن است
#اهلی_شیرازی
ضایع منشین گر همه سر باختن است
از دست منه عنان فرصت که حیات
رخشیست که همچو برق در تاختن است
#اهلی_شیرازی
ای آنکه در تو قبله اهل وفاست
هر کس که امیدی بودش از تو رواست
کار همه کس چون شود از لطف تو راست
در کار منت اینهمه اهمال چراست
#اهلی_شیرازی
هر کس که امیدی بودش از تو رواست
کار همه کس چون شود از لطف تو راست
در کار منت اینهمه اهمال چراست
#اهلی_شیرازی
ساقی به بهشت اگر چه راهم بدهند
خواهم می از آن چشم سیاهم بدهند
این باده نه درخور گدایی چو منست
یکجرعه مگر بعشق شاهم بدهند
#اهلی_شیرازی
خواهم می از آن چشم سیاهم بدهند
این باده نه درخور گدایی چو منست
یکجرعه مگر بعشق شاهم بدهند
#اهلی_شیرازی
دل پروانه گر از داغ ریشست
جگر سوزی و داغ شمع بیش است
گرش داغی بود بر سینه بلبل
بود صد داغ هم بر سینه گل
#اهلی_شیرازی
جگر سوزی و داغ شمع بیش است
گرش داغی بود بر سینه بلبل
بود صد داغ هم بر سینه گل
#اهلی_شیرازی
زندگی شاخی است سبز و با رفیقان است خوش
هر که ماند بی رفیقان شاخ بی برگی بود
با فراق دوستان یارب خضر چون زنده است
زندگی بیدوستان هر ساعتی مرگی بود
#اهلی_شیرازی
هر که ماند بی رفیقان شاخ بی برگی بود
با فراق دوستان یارب خضر چون زنده است
زندگی بیدوستان هر ساعتی مرگی بود
#اهلی_شیرازی
ساقی می لعل قوت روح است مرا
دیدار تو خورشید صبوح است مرا
برخیز که در پای تو مردن نفسی
بهتر ز هزار عمر نوح است مرا
#اهلی_شیرازی
دیدار تو خورشید صبوح است مرا
برخیز که در پای تو مردن نفسی
بهتر ز هزار عمر نوح است مرا
#اهلی_شیرازی
یارب به کرم درد مرا درمان کن
رحمی به من سوختهٔ هجران کن
یا راه به مومیائی وصل نمای
یا بر من دلشکسته کار آسان کن
#اهلی_شیرازی
رحمی به من سوختهٔ هجران کن
یا راه به مومیائی وصل نمای
یا بر من دلشکسته کار آسان کن
#اهلی_شیرازی