دردا ! که دمی ز حرص، بیغم نشدیم
آزاد نزیستیم و آدم نشدیم
در عالمِ اعتبار مُردیم به وهْم
یعنی که کسی شویم و خس هم نشدیم!
#بیدل_دهلوی
آزاد نزیستیم و آدم نشدیم
در عالمِ اعتبار مُردیم به وهْم
یعنی که کسی شویم و خس هم نشدیم!
#بیدل_دهلوی
سیر چشمی ذرّه از مِهر قناعت بودن است
پیش مردم اندکی، در چشم خود بسیار باش
غنچهات از بیخودی فال شکفتن میزند
ای ز سر غافل! برو بیمغزی دستار باش
#بیدل_دهلوی
پیش مردم اندکی، در چشم خود بسیار باش
غنچهات از بیخودی فال شکفتن میزند
ای ز سر غافل! برو بیمغزی دستار باش
#بیدل_دهلوی
به ارشاد ادب در دستگاه خودسران مگذر
دهل نابسته بر لب در صف واعظگران مگذر
به تحسین خسیسان هیچ نفرینی نمیباشد
به روی تیغ بگذر بر لب بیجوهران مگذر
#بیدل_دهلوی
دهل نابسته بر لب در صف واعظگران مگذر
به تحسین خسیسان هیچ نفرینی نمیباشد
به روی تیغ بگذر بر لب بیجوهران مگذر
#بیدل_دهلوی
یارب ز حیا سر به گریبانم دار
در راه ادب پای به دامانم دار
من جمله عیوب و عالمافشا مشتاق
ستّار تویی ز خلق پنهانم دار
#بیدل_دهلوی
در راه ادب پای به دامانم دار
من جمله عیوب و عالمافشا مشتاق
ستّار تویی ز خلق پنهانم دار
#بیدل_دهلوی
خیالت در غبار دل صفاپردازیی دارد
پری در طبع سنگ افسون میناسازیی دارد
نمیدانم چسان پوشد کسی راز محبت را
حیا هم با همه اخفا عرق غمازیی دارد
#بیدل_دهلوی
پری در طبع سنگ افسون میناسازیی دارد
نمیدانم چسان پوشد کسی راز محبت را
حیا هم با همه اخفا عرق غمازیی دارد
#بیدل_دهلوی
مکش ای حباب بقا هوس، الم ستمگری نفس
چقدر گره به دل افکند خم و پیچ رشته گسستنت
به تکلف قدح هوس سر وبرگ حوصله باختی
نرسیده نشئهٔ همتی ز ترنگ ذوق شکستنت
#بیدل_دهلوی
چقدر گره به دل افکند خم و پیچ رشته گسستنت
به تکلف قدح هوس سر وبرگ حوصله باختی
نرسیده نشئهٔ همتی ز ترنگ ذوق شکستنت
#بیدل_دهلوی
یاران، گلِ عبرتی به دامن بکنید
دل جمع، ز هر ماتم و شیون بکنید
من دور ز یار زندهام، مرگ این است
گر چشمی هست، گریه بر من بکنید
#بیدل_دهلوی
دل جمع، ز هر ماتم و شیون بکنید
من دور ز یار زندهام، مرگ این است
گر چشمی هست، گریه بر من بکنید
#بیدل_دهلوی
مقصد از هستی ما رنج و غم و آزار بود
ورنه در کنج عدم آسودگی بسیار بود
با که گویم ور بگویم کیست تا باور کند
کان پریرویی که من دیوانه ی اویم منم
#بیدل_دهلوی
ورنه در کنج عدم آسودگی بسیار بود
با که گویم ور بگویم کیست تا باور کند
کان پریرویی که من دیوانه ی اویم منم
#بیدل_دهلوی
فلک نبست ره صبح لاابالی من
پلگ داغ شد از وحشت غزالی من
به نقص قانعم از مشق اعتبارکمال
دمید نقطهٔ بدر از خط هلالی من
#بیدل_دهلوی
پلگ داغ شد از وحشت غزالی من
به نقص قانعم از مشق اعتبارکمال
دمید نقطهٔ بدر از خط هلالی من
#بیدل_دهلوی
دل از بهار خیال توگلشن رازست
نگه به یاد جمالت بهشتپردازست
خیال مرهمکافورگل فروش مباد
به روی تیغ توام چشم زخم دل بازست
#بیدل_دهلوی
نگه به یاد جمالت بهشتپردازست
خیال مرهمکافورگل فروش مباد
به روی تیغ توام چشم زخم دل بازست
#بیدل_دهلوی
خراب میکدهی عالَمِ خیال توایم
چه مشربی که قدحنوش کردهای ما را
اگر به ناله نیَرزیم، رخصت آهی
نِهایم شعله، که خاموش کردهای ما را
#بیدل_دهلوی
چه مشربی که قدحنوش کردهای ما را
اگر به ناله نیَرزیم، رخصت آهی
نِهایم شعله، که خاموش کردهای ما را
#بیدل_دهلوی
ای سازِ تجرّد ، اندکی محرم باش
آزاد ز فخر و ننگِ زیر و بم باش
بیش و کمِ اعتبار ، پُرمبتذل است
گر دنیادار و گر فقیر ، آدم باش
#بیدل_دهلوی
آزاد ز فخر و ننگِ زیر و بم باش
بیش و کمِ اعتبار ، پُرمبتذل است
گر دنیادار و گر فقیر ، آدم باش
#بیدل_دهلوی
هر صبح که درهای فلک باز کنند
مردم، قانونِ جستوجو ساز کنند
قوّالِ فلک به دست گیرد دفِ مهر
دنیاطلبان، پا زدن آغاز کنند
#بیدل_دهلوی
مردم، قانونِ جستوجو ساز کنند
قوّالِ فلک به دست گیرد دفِ مهر
دنیاطلبان، پا زدن آغاز کنند
#بیدل_دهلوی
بروای سپندامشب سروبرگ ماخموشیست
تو که سوختند سازت به نـوا رسیده باشی
نه ترنمی نه وجدی نه تپیـدنی نه جوشی
به خم سپهر تا کـی می نارسیــده باشی
#بیدل_دهلوی
تو که سوختند سازت به نـوا رسیده باشی
نه ترنمی نه وجدی نه تپیـدنی نه جوشی
به خم سپهر تا کـی می نارسیــده باشی
#بیدل_دهلوی
باید همه تن دل شد و آشفت و جنون کرد
تا محرم گیسوی سیاه تو توان شد
ای خاک خرامت گل فردوس به دامن
کو بخت که پامالِ گیاه تو توان شد
#بیدل_دهلوی
تا محرم گیسوی سیاه تو توان شد
ای خاک خرامت گل فردوس به دامن
کو بخت که پامالِ گیاه تو توان شد
#بیدل_دهلوی
سودای تک و تاز هوسها ز سر انداز
پرواز به جایی نتوان بُرد پَر انداز
هرجا تویی آشوب همین دود و غبار است
از خویش برآ طرح جهان دگر انداز
#بیدل_دهلوی
پرواز به جایی نتوان بُرد پَر انداز
هرجا تویی آشوب همین دود و غبار است
از خویش برآ طرح جهان دگر انداز
#بیدل_دهلوی
آنچه آغازش فنا باشد ز انجامش مپرس
میتوان طومار امکان خواند از عنوان صبح
چند باید بود در عبرتسرای روزگار
تهمتآلود نفس چون پیکر بیجان صبح
#بیدل_دهلوی
میتوان طومار امکان خواند از عنوان صبح
چند باید بود در عبرتسرای روزگار
تهمتآلود نفس چون پیکر بیجان صبح
#بیدل_دهلوی
عالم همه یار است تو محجوب خیالی
بند از مژه بردار یقین سازگمان را
آسوده روان جاده تشویش ندارند
منزل طلبی ترک مکن ضبط عنان را
#بیدل_دهلوی
بند از مژه بردار یقین سازگمان را
آسوده روان جاده تشویش ندارند
منزل طلبی ترک مکن ضبط عنان را
#بیدل_دهلوی
تهمتافسردگی بر طینت عاشق خطاست
ناله هرجا آینه گردید آزادینماست
بیفنا مشکلکهگردد دل به عبرت آشنا
چشم این آیینه را خاکستر خود توتیاست
#بیدل_دهلوی
ناله هرجا آینه گردید آزادینماست
بیفنا مشکلکهگردد دل به عبرت آشنا
چشم این آیینه را خاکستر خود توتیاست
#بیدل_دهلوی
ای جلوهٔ تو سرشـکن شان آفتاب
خندیدہ مطلع تو به دیــوان آفتاب
شب محو انتظار تو بودم دمید صبح
گشتم به یاد روی تو قـــربان آفتاب
#بیدل_دهلوی
خندیدہ مطلع تو به دیــوان آفتاب
شب محو انتظار تو بودم دمید صبح
گشتم به یاد روی تو قـــربان آفتاب
#بیدل_دهلوی