گل بـاش که همنشین عطّارشوی
زان پیش که همدم خسوخارشوی
زحمت متراش و جمله رحمت باش
پل باش به جـای آنکه دیوار شوی
#عطار
زان پیش که همدم خسوخارشوی
زحمت متراش و جمله رحمت باش
پل باش به جـای آنکه دیوار شوی
#عطار
درد بر من ریز و درمانم مکن
زانکه درد تو ز درمان خوشتر است
مینسازی تا نمیسوزی مرا
سوختن در عشق تو زان خوشتر است
#عطار_نیشابوری
زانکه درد تو ز درمان خوشتر است
مینسازی تا نمیسوزی مرا
سوختن در عشق تو زان خوشتر است
#عطار_نیشابوری
هان ای دل خسته کاروان میگذرد
بیدار شو آخر که جهان میگذرد
آن شد که دمی در همه عمرت خوش بود
باقی همه بر امید آن میگذرد
#عطار
بیدار شو آخر که جهان میگذرد
آن شد که دمی در همه عمرت خوش بود
باقی همه بر امید آن میگذرد
#عطار
ادب با خالـق و خلقـان نگهدار
که تا کِشت امیـدت بردهد بار
نگهـدارِ ادب شـو در همه حال
که تا مقبول باشد از تو اعمال
#عطار
که تا کِشت امیـدت بردهد بار
نگهـدارِ ادب شـو در همه حال
که تا مقبول باشد از تو اعمال
#عطار
دلا چون کس نخواهد ماند دایم هم نمانی تو
قدم در نه اگر هستی طلبکار معانی تو
گرفتم صد هزاران علم در مویی بدانستی
چو مرگت سایه اندازد سر مویی چه دانی تو
#عطار
قدم در نه اگر هستی طلبکار معانی تو
گرفتم صد هزاران علم در مویی بدانستی
چو مرگت سایه اندازد سر مویی چه دانی تو
#عطار
شد يکی پروانه تا قصری ز دور
در فضای قصر جست از شمع نور
بازگشت و دفتر خود باز کرد
وصف او بر قدر فهم آغاز کرد
#عطار_نیشابوری
در فضای قصر جست از شمع نور
بازگشت و دفتر خود باز کرد
وصف او بر قدر فهم آغاز کرد
#عطار_نیشابوری
پروانه به شمع گفت: من بیش از تو
خون میگریم به درد بر خویش از تو
چون تو سر زندگی نداری اینجا
در پای تو مُردم و شدم پیش از تو
#عطار_نیشابوری
خون میگریم به درد بر خویش از تو
چون تو سر زندگی نداری اینجا
در پای تو مُردم و شدم پیش از تو
#عطار_نیشابوری
لعل تو داغی نهاد بر دل بریان من
زلف تو در هم شکست توبه و پیمان من
بی تو دل وجان من سیرشد از جان و دل
جان و دل من تویی ای دل و ای جان من
#عطار
زلف تو در هم شکست توبه و پیمان من
بی تو دل وجان من سیرشد از جان و دل
جان و دل من تویی ای دل و ای جان من
#عطار
در دلم بنشستهای بیرون میا
نی برون آی از دلم در خون میا
چون ز دل بیرون نمیآیی دمی
هر زمان در دیده دیگرگون میا
#عطار
نی برون آی از دلم در خون میا
چون ز دل بیرون نمیآیی دمی
هر زمان در دیده دیگرگون میا
#عطار
از قوت مستیم ز هستیم خبر نیست
مستم ز می عشق و چو من مست دگر نیست
در جشن می عشق که خون جگرم ریخت
نقل من دلسوخته جز خون جگر نیست
#عطار
مستم ز می عشق و چو من مست دگر نیست
در جشن می عشق که خون جگرم ریخت
نقل من دلسوخته جز خون جگر نیست
#عطار