پیری ز خرابات برون آمد مست
دل رفته ز دست و جام می بر کف دست
گفتا: می نوش، کاندرین عالم پست
جز مست کسی ز خویشتن باز نرست
#فخرالدین_عراقی
پیری ز خرابات برون آمد مست
دل رفته ز دست و جام می بر کف دست
گفتا: می نوش، کاندرین عالم پست
جز مست کسی ز خویشتن باز نرست
#فخرالدین_عراقی
بدین زبان صفت حسن یار نتوان کرد
به طعمهٔ پشه عنقا شکار نتوان کرد
به گفتگو سخن عشق دوست نتوان گفت
به جست و جو طلب وصل یار نتوان کرد
#فخرالدین_عراقی
به طعمهٔ پشه عنقا شکار نتوان کرد
به گفتگو سخن عشق دوست نتوان گفت
به جست و جو طلب وصل یار نتوان کرد
#فخرالدین_عراقی
بيا بيا، که نسيم بهار میگذرد
بيا، که گل ز رُخت شرمسار میگذرد
بيا، که وقت بهارست و موسم شادی
مَدار منتظرم، وقت کار میگذرد
#فخرالدین_عراقی
بيا، که گل ز رُخت شرمسار میگذرد
بيا، که وقت بهارست و موسم شادی
مَدار منتظرم، وقت کار میگذرد
#فخرالدین_عراقی
به گیتی هر کجا درد دلی بود
به هم کردند و عشقش نام کردند
سر زلف بتان آرام نگرفت
ز بس دلها که بیآرام کردند.
ُ#فخرالدین_عراقی
به هم کردند و عشقش نام کردند
سر زلف بتان آرام نگرفت
ز بس دلها که بیآرام کردند.
ُ#فخرالدین_عراقی
راز دل دیوانه به هشیار نگویید
اسرار لب یار به اغیار نگویید
بویی اگر از گوشهء میخانه شنیدید
ای اهل نظر بر سر بازار نگویید
َ#فخرالدین_عراقی
اسرار لب یار به اغیار نگویید
بویی اگر از گوشهء میخانه شنیدید
ای اهل نظر بر سر بازار نگویید
َ#فخرالدین_عراقی
جز صبا کیست کزین خسته برد پیغامی؟
جز نسیم از بر دلدار که آرد خبری؟
ای صبا، صبح دمی بر سر کویش بگذر
تا معطر شود آفاق ز تو هر سحری
َ#فخرالدین_عراقی
جز نسیم از بر دلدار که آرد خبری؟
ای صبا، صبح دمی بر سر کویش بگذر
تا معطر شود آفاق ز تو هر سحری
َ#فخرالدین_عراقی
با حکم خدایی، که قضایش این است
می ساز، دلا، مگر رضایش این است
ایزد به کدامین گنهم داد جزا؟
توبه ز گناهی، که جزایش این است
َ#فخرالدین_عراقی
می ساز، دلا، مگر رضایش این است
ایزد به کدامین گنهم داد جزا؟
توبه ز گناهی، که جزایش این است
َ#فخرالدین_عراقی
چه کردهام که مرا مبتلای غم کردی؟
چه اوفتاد که گشتی ز من جدا ای دوست؟
کدام دشمن بدگو میان ما افتاد؟
که اوفتاد جدایی میان ما ای دوست
ُ#فخرالدین_عراقی
چه اوفتاد که گشتی ز من جدا ای دوست؟
کدام دشمن بدگو میان ما افتاد؟
که اوفتاد جدایی میان ما ای دوست
ُ#فخرالدین_عراقی
چه خوش باشد که دلدارم تو باشی
ندیم و مونس ، یارم تو باشی
دل پر درد را ، درمان تو سازی
شفای جان بیمارم تو باشی...
ُ#فخرالدین_عراقی
ندیم و مونس ، یارم تو باشی
دل پر درد را ، درمان تو سازی
شفای جان بیمارم تو باشی...
ُ#فخرالدین_عراقی
تا با توام، از تو جان دهم آدم را
وز نور تو روشنی دهم عالم را
چون بیتو بوم، قوت آنم نبود
کز سینه به کام خود برآرم دم را
ُ#فخرالدین_عراقی
وز نور تو روشنی دهم عالم را
چون بیتو بوم، قوت آنم نبود
کز سینه به کام خود برآرم دم را
ُ#فخرالدین_عراقی
سودای تو کرد لاابالی دل را
عشق تو فزود غصه حالی دل را
هر چند ز چشم زخم دوری، ای بینایی
نزدیک منی چو در خیال دل را
ُ#فخرالدین_عراقی
عشق تو فزود غصه حالی دل را
هر چند ز چشم زخم دوری، ای بینایی
نزدیک منی چو در خیال دل را
ُ#فخرالدین_عراقی
ای مرا یک بارگی از خویشتن کرده جدا
گر بدآن شادی که دور از تو بمیرم مرحبا
دل ز غم رنجور و تو فارغ ازو وز حال ما
بازپرس آخر که: چون شد حال آن بیمار ما؟
ُ#فخرالدین_عراقی
گر بدآن شادی که دور از تو بمیرم مرحبا
دل ز غم رنجور و تو فارغ ازو وز حال ما
بازپرس آخر که: چون شد حال آن بیمار ما؟
ُ#فخرالدین_عراقی
نخستین باده کاندر جام کردند
ز چشم مست ساقی , وام کردند
به گیتی هر کجا درد دلی بود
بهم کردند و عشقش نام کردن
ُ#فخرالدین_عراقی
ز چشم مست ساقی , وام کردند
به گیتی هر کجا درد دلی بود
بهم کردند و عشقش نام کردن
ُ#فخرالدین_عراقی
نمیدانم چه بد کردم، که نیکم زار میداری؟
تنم رنجور میخواهی، دلم بیمار میداری
نهی بر جان من منت که: خواهم داشت تیمارت
دلم خون شد ز تیمارت، نکو تیمار میداری!
#فخرالدین_عراقی
تنم رنجور میخواهی، دلم بیمار میداری
نهی بر جان من منت که: خواهم داشت تیمارت
دلم خون شد ز تیمارت، نکو تیمار میداری!
#فخرالدین_عراقی
جانا، نظری، که دل فگار است
بخشای، که خسته نیک زار است
بشتاب، که جان به لب رسیده است
دریاب کنون، که وقتِ کار است
#فخرالدین_عراقی
بخشای، که خسته نیک زار است
بشتاب، که جان به لب رسیده است
دریاب کنون، که وقتِ کار است
#فخرالدین_عراقی
به امّید خیالت میدهم جان
و گرنه طاقت هجران ندارم
غمت هر لحظه جان میخواهد از من
چه انصاف است؟ چندین جان ندارم...
#فخرالدین_عراقی
و گرنه طاقت هجران ندارم
غمت هر لحظه جان میخواهد از من
چه انصاف است؟ چندین جان ندارم...
#فخرالدین_عراقی