دکلمه‌‌ های حامد عقیلے
8 subscribers
311 photos
208 videos
32 files
6 links
﷽ سلام بر دلهائی که در کلاس انتظار غیبت نکردند.

دکلماتور ، طراح ، شاعر و نویسنده | ۲۸ | خرمشهر

خاک شد هر که در این خاک زیست
خاک چه داند در این خاک چیست؟
سرانجام، باید در این خاک رفت
خوشا آنکه پاک آمد و پاک رفت

📩 ارتباط با مدیریت: @Hamedaghiliasl
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#زندگی_زیباست

هیچوقت دلخوشی ڪسی رو ازش نگیرین
این دلخوشی میتونه:
یه سلام
یه احوالپرسی
یه حواسم بهت هست …
یه صدای گرم و دوستانه
و یه حس خوب باشه …
دوستی ها رو دست ڪم نگیرین …
همین …
بچه ها شوخی شوخی به گنجشک ها سنگ میزنن …
ولی گنجشک ها جدی جدی میمیرن … !
آدما شوخی شوخی به هم زخم زبون میزنن …
ولی دلها جدی جدی می شڪنند…

مواظب دلهای همدیگه باشیم

پس زندگی کن که زندگی زیباست


#متن_خوانی #دکلمه_حامد_عقیلی

@deklamehaye_hamedaghili
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#دکلمه_حامد_عقیلی
#تو_ای_تنها_ببین_من_را

تو ای تنها ببین من را کنار مرز تنهایی 
تنم خسته رهم خسته دلم در اوج تنهایی 

ز تنها بودنم ای دل خلاصی نیست باور کن 
رهایی را نمی بینم ز دست دیو تنهایی 

اسیر دست غمهایم نگاهی روبه سویم نیست 
همه در فکر خود غرقند دلا خو کن به تنهایی 

صدای ضجه ام دارد خبر از مرگ تدریجی 
فغانم را نمی فهمند ز زیر قبر تنهایی 

عجب اعجوبه ایست این دل رمقها در طپش دارد
در این غربت در این ماتم، در این احساس تنهایی
 
✍🏻 شاعره : #مریم_دلیری

@deklamehaye_hamedaghili
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#دکلمه_حامد_عقیلی
#همنشین_گل_شدم

همنشین گل شدم دیدم که خارم سال ها
تازه فهمیدم که غمخواری ندارم سال ها

می روم چون ابر سرگردان به روی کوه و دشت
می روم تنها شوم شاید ببارم سال ها

کو زمین بایری تا مرهم دردم شود
من که از داغ دل خود، سوگوارم سال ها

بعد از این حتی اگر کوه یخی پیدا کنم
سر به روی شانه هایش می گذارم سال ها

خسته ام ، این مرگ تدریجی امانم را برید
می شمارم روزهای آخرم را سال ها
 
✍🏻 شاعر : #سید_مهدی_موسوی

@deklamehaye_hamedaghili
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#دکلمه_حامد_عقیلی
#دل_من_تنگ_تو_شد

دل من تنگ تو شد، کاش که پیدا بشوی

که بیایی و در این تنگیِ دل جا بشوی

تو فقط آمده بودی که دل از من ببری؟

بروی، دور شوی، قصه و رویا بشوی؟

انقلابی شده در سینه ی من، فتنه ی توست

سبزیِ چشم تو باعث شده رسوا بشوی

من پس انداز دلم را به تو دادم که تو هم

بیمه ی عمر دلم روز مبادا بشوی

غرق عشق تو شدم، بلکه تو شاید روزی

دل به دریا بزنی، عازم دریا بشوی

حیف ما نیست که یک زوج موفق نشویم؟

حیف از این نیست که تو این همه تنها بشوی؟

نم باران، لب دریا، غم تو، تنگ غروب

دل من تنگ تو شد، کاش که پیدا بشوی

✍🏻 شاعر : #احسان_نصری

@deklamehaye_hamedaghili
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#دکلمه_حامد_عقیلی
#شاخه‌ای_تسلیم_باد_ناموافق_شد

شاخه ای تسلیم باد ناموافق شد شکست
بغضِ چندین ساله تبدیلِ به هق هق شد شکست
 
دل فقط جنگید و خون از دست داد و زخم خورد
عاقبت مغلوب بی رحمی منطق شد شکست
 
فکر طوفان را نکرد و دل به اقیانوس زد
دست در امواج گیسوی تو قایق شد شکست
 
هر که شد آیینه ی عبرت همیشه ماندنی ست 
هر کسی مانند من آیینه ی دق شد شکست
 
گل بخواهد یا نخواهد آخرش پژمردن است 
رسم بر این است هر گلدان که عاشق شد شکست
 
✍🏻 شاعر : #حمیدرضا_کامرانی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#دکلمه_حامد_عقیلی
#شاعر_حامد_عقیلی
ُن_در_نفسهای_من_زیستن

در حجم احساس تنهایی من
در بارش بی وقفه ی بوران

دستی مانده تنها و یخ زده
منتظر گرمای بی حد بهاران

تو ، تنها دلیل بودن آنی
تا زنده ماند درین دوران

تمام حدیث من عشق است
که تر کرده دل را درین باران

کُن تو نگاهی زعمق وجودم
غرق تمنایم، تو با من بمان

دگر جز تو ندارم آرزویی
مران که وابسته ام به تن

نروی زدل تو که مهربانی
کُن در نفسهای من زیستن

@deklamehaye_hamedaghili
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#دکلمه_حامد_عقیلی
#شاعر_حامد_عقیلی
#ای_باران_خوش_آمدی ...

ای باران پُر از خاطره خوش آمدی
به دل گرفته و بی‌جان خوش آمدی

اشک‌های من که لبریز مهر تو شد
به بارش اشک چشم‌ها خوش آمدی

هیچ لذتی مثل زیر باران ماندن نیست
لذت خیس شدن جان را زمن مگیر

بُغض گر راهی بسوی رها شدن نداشت
انفجار سکوت را در زیر باران مگیر

باران، ترانه ی خوش آواز خداوندیست
جلوی این صدای پُر از گلایه را مگیر

ای جانان من گر خواستی بار دگر آیی
لطفی کن و آهسته بیا درین بی خبری

هر مهمانی که مهمان قلب ما نشد
منت برین دیده بگذار که خوش آمدی

@deklamehaye_hamedaghili
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#دکلمه_حامد_عقیلی
#شاعر_حامد_عقیلی
#هر_قصه‌ای_سرآغاز_غصه‌ایست

هر قصه ای سرآغاز غصه ایست
و هر غُصه ای سرآغاز قصه ای

در این کلبه ی دو روز فانی دنیا
دلشکستن نه هنر بلکه نامردیست

افسوس چه میخوری که نماند آهی
ازآن یاری، که دوا کند هر زخم دلی

پایان راه را بنگر و ز مقصود بخواه
درین سفر مِی دهد تا مقصد عاشقی

زشتی صفات آدمی یک سراب است
چو زیبایی‌ای که در یار شهود است

بخوان مرا مُریدی دلخوش و مست
که خلاصه شود حالم در روز الست

همانجا که زُلفی، غزل خوانم بود
تمام جان و دل، در دستان او بود

شور و شیدایی کنم من روز و شب
تا دهم از کف جانم در نجوای شب

@deklamehaye_hamedaghili
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#دکلمه_حامد_عقیلی
#شاعر_حامد_عقیلی
#خدایا_تو_رحمی_به_حالم_کن

تو که جانی طبیبا نیاورده ام گله و همی
که یاد تو نگذارد در سینه ام اثر از غمی

به درگاه تو روی آورده ام با چه شرمی
تو خطاپوشی، میکنی بر بنده‌ات رحمی

دل در نجوای شب گر بشکند، کجایی؟
تو صاحب این خانه ای، کاشف کربی

عبد آلوده را چه کس راهش دهد
چگونه پا در حریم قدسی نهد؟

نگذار گناه این دل کار دستم دهد
چه کس جز تو مرا امان نامه دهد

تا که پاکم نکردی خاکم مکن، باشد؟
خواهم بندگی در گرو نگاه تو باشد

@deklamehaye_hamedaghili