Forwarded from ایرانکادوس Irankadus
#جامعه_شناسی_نخبه_کشی
#علی_رضا_قلی
#تاریخی
آيا تغيير و اصلاح در ساخت و بافت جوامع به دست نخبگان و از بالا انجام می شود يا بر اثر تحول در زمينه و بستر اجتماعی و از پايين؟ در دو سده اخير برخی از نخبگان سياسی ايران می خواستهاند در ساخت و بافت جامعهای که بر صدر آن قرار می گرفتهاند اصلاحاتی بکنند و تغييراتی بدهند، گرچه اينان در وجدان تاريخی توفيقاتی بهدست آوردند و نامشان به نيکی بر صفحه روزگار برجا ماند اما خود قربانی خواستها و بستر نامساعد اجتماعی شدند. نمونه بارز آن ميرزا تقی خان اميرکبير است و پيش از او ميرزا ابوالقاسم قائممقام و پس از او دکتر محمد مصدق. اين سه تن، نه در خواست و اراده تنها بودند و نه در نتيجهای که عايدشان شد. در اين کتاب عوامل و عوارض درونی و بيرونی و روشهای بيرون راندهشدن اينان از گود بررسی و سعی شده است عوامل و موانع توسعه سياسی و اجتماعی ايران، مشخص شود. خود نویسنده، علی رضا قلی، می گوید: من با نگاه به تاریخ ایران طی این دو- سه قرن اخیر ویژگی های حاکمیت سیاسی ایران را در بستر اجتماعی آن نشان دادم. یعنی ارتباط نظام سیاسی را با بستر خودش که اجتماع است روشن کردم. این چیزی است که تاکنون کسی به آن توجه نداشته یا حداقل به این وضوح آن را بیان نکرده است. ما زیاد می شنویم که اگر امیرکبیر را نمی کشتند، یا کودتای 28 مرداد نمی شد؛ ایران چنین می شد و چنان می شد، در حالیکه اگر این افراد می خواستند فرم جامعه را به هم بزنند خود ساخته اجتماعی جلوی آنها می ایستاد، یعنی نقش اجتماع را در آن ترکیب سیاسی متذکر شد. کتاب از چهار بخش تشکیل شده است که در بخش اول به بررسی ویژگی فرهنگ اقتصادی در ایران از دوره مغولان و ریشه های وابستگی ایران اشاره دارد و در مقابل همزمان به پیشرفت و تحولات سیاسی-اجتماعی و اقتصادی دنیای غرب و اروپا می پردازد و در سه بخش بعدی به ترتیب به اوضاع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ایران در زمان قائم مقام(میرزا ابوالقاسم قائم مقام)،امیر کبیر (میرزا تقی خان امیر کبیر) و محمد مصدق می پردازد و به تحلیل و واکاوی مشکلات و موانع پیش روی نخبگان و اصلاح در پیشبرد برنامه هایشان اشاره می کند.
#علی_رضا_قلی
#تاریخی
آيا تغيير و اصلاح در ساخت و بافت جوامع به دست نخبگان و از بالا انجام می شود يا بر اثر تحول در زمينه و بستر اجتماعی و از پايين؟ در دو سده اخير برخی از نخبگان سياسی ايران می خواستهاند در ساخت و بافت جامعهای که بر صدر آن قرار می گرفتهاند اصلاحاتی بکنند و تغييراتی بدهند، گرچه اينان در وجدان تاريخی توفيقاتی بهدست آوردند و نامشان به نيکی بر صفحه روزگار برجا ماند اما خود قربانی خواستها و بستر نامساعد اجتماعی شدند. نمونه بارز آن ميرزا تقی خان اميرکبير است و پيش از او ميرزا ابوالقاسم قائممقام و پس از او دکتر محمد مصدق. اين سه تن، نه در خواست و اراده تنها بودند و نه در نتيجهای که عايدشان شد. در اين کتاب عوامل و عوارض درونی و بيرونی و روشهای بيرون راندهشدن اينان از گود بررسی و سعی شده است عوامل و موانع توسعه سياسی و اجتماعی ايران، مشخص شود. خود نویسنده، علی رضا قلی، می گوید: من با نگاه به تاریخ ایران طی این دو- سه قرن اخیر ویژگی های حاکمیت سیاسی ایران را در بستر اجتماعی آن نشان دادم. یعنی ارتباط نظام سیاسی را با بستر خودش که اجتماع است روشن کردم. این چیزی است که تاکنون کسی به آن توجه نداشته یا حداقل به این وضوح آن را بیان نکرده است. ما زیاد می شنویم که اگر امیرکبیر را نمی کشتند، یا کودتای 28 مرداد نمی شد؛ ایران چنین می شد و چنان می شد، در حالیکه اگر این افراد می خواستند فرم جامعه را به هم بزنند خود ساخته اجتماعی جلوی آنها می ایستاد، یعنی نقش اجتماع را در آن ترکیب سیاسی متذکر شد. کتاب از چهار بخش تشکیل شده است که در بخش اول به بررسی ویژگی فرهنگ اقتصادی در ایران از دوره مغولان و ریشه های وابستگی ایران اشاره دارد و در مقابل همزمان به پیشرفت و تحولات سیاسی-اجتماعی و اقتصادی دنیای غرب و اروپا می پردازد و در سه بخش بعدی به ترتیب به اوضاع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ایران در زمان قائم مقام(میرزا ابوالقاسم قائم مقام)،امیر کبیر (میرزا تقی خان امیر کبیر) و محمد مصدق می پردازد و به تحلیل و واکاوی مشکلات و موانع پیش روی نخبگان و اصلاح در پیشبرد برنامه هایشان اشاره می کند.