#حکایت
اسڪندر قبل از حمله به ایران مستأصل بود.
از خود می پرسید ڪه چگونه بر مردمی ڪه از مردم من بیشتر می فهمند حڪومت ڪنم؟
یڪی از مشاوران می گوید: ڪتاب هایشان را بسوزان...
خردمندانشان را بڪش ...».
اما یڪی دیگر از مشاوران پاسخ داد: نیازی به چنین ڪاری نیست.
از میان مردم آنها را ڪه نمی فهمند به ڪارهای بزرگ بگمار...
آنها که می فهمند به ڪارهای پست بگمار...
نفهم ها همیشه شکرگزار تو خواهند بود...
فهمیده ها یا به سرزمین های دیگر کوچ می ڪنند یا خسته و سر خورده، عمر خود را تا لحظه مرگ در گوشه ای از آن سرزمین در انزوا سپری خواهند
https://t.me/joinchat/AAAAAEIomkJJ8y4b_CnOnQ
@DSSociety1
اسڪندر قبل از حمله به ایران مستأصل بود.
از خود می پرسید ڪه چگونه بر مردمی ڪه از مردم من بیشتر می فهمند حڪومت ڪنم؟
یڪی از مشاوران می گوید: ڪتاب هایشان را بسوزان...
خردمندانشان را بڪش ...».
اما یڪی دیگر از مشاوران پاسخ داد: نیازی به چنین ڪاری نیست.
از میان مردم آنها را ڪه نمی فهمند به ڪارهای بزرگ بگمار...
آنها که می فهمند به ڪارهای پست بگمار...
نفهم ها همیشه شکرگزار تو خواهند بود...
فهمیده ها یا به سرزمین های دیگر کوچ می ڪنند یا خسته و سر خورده، عمر خود را تا لحظه مرگ در گوشه ای از آن سرزمین در انزوا سپری خواهند
https://t.me/joinchat/AAAAAEIomkJJ8y4b_CnOnQ
@DSSociety1
⭕️ #حکایت_این_روزا
تاجری انگلیسی هر روز اشیاء تاریخی مصر را بار شتر میکرد تا به کشتی برساند و به انگلیس ببرد.!
افسار شتر را هم مرد عربی می کشید،
و از این که تاریخش به تاراج می رفت ناراحت بود و مدام زیر لب ، زمزمه کنان به تاجر انگلیسی فحش می داد!
ولی برای مزد هنگفتی که میگرفت،
راهنمای کاروان هم بود.!
تاجر از مترجمش پرسید:
مرد عرب چه می گوید؟
مترجم گفت:
که به شما فحش می دهد و نفرین می کند.!
تاجر گفت:
این فحش و نفرین بر کارش هم خللی وارد می کند؟
مترجم پاسخ داد :
نه کارش را به خوبی انجام میدهد.!
تاجر لبخندی زد و گفت:
بگذار هر چه می تواند نفرین کند و فحش بدهد.!
چند فحش و نفرین انگلیسی هم یادش بده .!
حالا حکایت مردم ایران است!
مرگ بر آل سعود، ،
اما برای حج رفتن و زر در کیسه دشمن ریختن (که خرج سلاح میشه برای ریختن رو ملت های دیگ) سر ودست میشکنیم!
https://t.me/joinchat/AAAAAEIomkJJ8y4b_CnOnQ
@DSSociety1
تاجری انگلیسی هر روز اشیاء تاریخی مصر را بار شتر میکرد تا به کشتی برساند و به انگلیس ببرد.!
افسار شتر را هم مرد عربی می کشید،
و از این که تاریخش به تاراج می رفت ناراحت بود و مدام زیر لب ، زمزمه کنان به تاجر انگلیسی فحش می داد!
ولی برای مزد هنگفتی که میگرفت،
راهنمای کاروان هم بود.!
تاجر از مترجمش پرسید:
مرد عرب چه می گوید؟
مترجم گفت:
که به شما فحش می دهد و نفرین می کند.!
تاجر گفت:
این فحش و نفرین بر کارش هم خللی وارد می کند؟
مترجم پاسخ داد :
نه کارش را به خوبی انجام میدهد.!
تاجر لبخندی زد و گفت:
بگذار هر چه می تواند نفرین کند و فحش بدهد.!
چند فحش و نفرین انگلیسی هم یادش بده .!
حالا حکایت مردم ایران است!
مرگ بر آل سعود، ،
اما برای حج رفتن و زر در کیسه دشمن ریختن (که خرج سلاح میشه برای ریختن رو ملت های دیگ) سر ودست میشکنیم!
https://t.me/joinchat/AAAAAEIomkJJ8y4b_CnOnQ
@DSSociety1
Forwarded from Attach Master
این است #حکایت
#مردمانی که
مفهوم #آزادی را
#درک نکرده اند.
#جمهوری_کثیف_اسلامی_باید_برود #سکوت_را_بشکن_هم_میهن التماس
#مردمانی که
مفهوم #آزادی را
#درک نکرده اند.
#جمهوری_کثیف_اسلامی_باید_برود #سکوت_را_بشکن_هم_میهن التماس
Telegram
📎