دچار
847 subscribers
250 photos
183 videos
1 file
32 links
گذر اگر کنی از این راه پر آشوب
دچار درد عشق می شوی جانم


باشد که در این آشفته بازار دنیا برای هم آرامش بطلبیم
Download Telegram
دچار باید بود...

حسین حیدری

باز هم کُوک زده ام، در غزلم افیون است
بند بندِ غزلم مثلِ رگم کم خون است

من اگر نشئه یِ این زرورق و تزریقم-
در حوالیِ دلم عشقِ کسی مدفون است

جایِ آغوشِ تو زیرِ سِرُمِ اورژانسم
لعنتی، زندگی‌ِ لعنتی ام داغون است

جُرمِ دستان تو این بود که از دستم داد
دستِ دل، بسته تر از دستِ دلِ مجنون است

قرصِ اعصابِ من از شدتِ زیباییِ توست
عاشقت بابتِ این درد، ازت ممنون است

@DOCCHHAARR
👏2❤‍🔥111🔥1😢1👌1
دچار باید بود...

حسين منزوى

چشمان تو که از هیجان گریه می‌کنند    
در من هزار چشم نهان گریه می‌کنند

نفرین به شعرهایم اگر چشم.های تو
اینگونه از شنیدنشان، گریه می‌کنند

شاید که آگهند ز پایان ماجرا
شاید برای هردومان گریه می‌کنند!
 
بانوی من! چگونه تسلایتان دهم؟
چون چشم‌های باورتان گریه می‌کنند

پرکرده کیسه‌های خود از بغض رودها
چون ابرهای خیس خزان گریه می‌کنند 

وقتی تو گریه می‌کنی ای دوست!
در دلم انگار ابرهای جهان گریه می‌کنند

انگار با تو، بار دگر، خواهران من
در ماتم برادرشان گریه می‌کنند

در ماتم هزار گل ارغوان مگر
با هم هزار سرو جوان گریه می‌کنند

انگار عاشقانه‌ترین خاطرات من
همراه با تو مویه‌کنان گریه می‌کنند

حس می‌کنم که گریه فقط گریه‌ی تو نیست
همراه تو زمین و زمان گریه می‌کنند


@DOCCHHAARR
11❤‍🔥1👏1😢1🙏1👌1💯1
دچار باید بود...

پروانه حسینی

در کنار کوه تاریخی و سر به فلک کشیده الوند و آبشار زلال گنجنامه شهری باستانی قرار دارد ، میراث کهن ترین حکومت ایران زمین ، یاد آور حکمرانی دیاکو پادشاه ماد که هفتصد سال قبل از میلاد بنای تاجدار ی ایران زمین را در همدان امروزی نهاد .
شهر زیبا و کهن همدان در بیست و پنجمین روز از آبان ۱۳۶۷ خورشیدی مفتخر گردید به قدوم مبارک ادیبی توانا مدرسی دلسوز و آگاه به نام جناب پروانه حسینی گردید .
ایشان که در رشته ادبیات فارسی تحصیل کردند و مدرس و معلمی توانا می باشند درباره خویش فرمودند : (( از وقتی یادم هست می نویسم ))
برای این بانوی متواضع ، محجوب و اهل فن آرزوی سلامت و سعادت داریم و مشتاقانه در انتظار چاپ و نشر آثار ایشان هستیم .

پائیز منم، که دم به دم می ریزم
یک چشم ترم،که اشک غم میریزم

یک حسرت کهنه، در دل تنهایی،
باران شده ام که نم به نم میریزم

از ابر دو چشمان من زار بپرس
آبی ست که بر داغ  دلم میریزم

شبها که هوای تو مرا می گیرد
صد قافیه بر پای قلم میریزم

نام تو کند تمام من را ویران،
اینجاست که مثل ارگ بم میریزم،

پائیز به آخر نرسیده برگرد
سرمازده ام ازاین ستم میریزم

@DOCCHHAARR
2👏21❤‍🔥1👍1🔥1🕊1💯1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دچار باید بود...

حمید حسینی

به تنگ آمد دلت از این، شکستن‌های تکراری
از این آهنگ غم، از پیله بستن‌های تکراری

خودت را آینه کردی ببینی چیست تقصیرت
چه دیدی در نگاهت جز، گسستن‌های تکراری

شبی بی‌عاطفه در تو، قدم می‌زد خیالاتت
کنار شمع و پروانه نشستن‌های تکراری

شب از باران چشمانت، خودت را جستجو کردی
شدی خسته از این پیوسته جستن‌های تکراری

کجای زندگی را اشتباهی آمدی ای دل!؟
نشستی گریه کردی از شکستن‌های تکراری

@DOCCHHAARR
3👏21❤‍🔥1👍1😢1👌1🕊1
دچار باید بود...

حمید حسینی

سخن از سرمای هوا که می شود نام شهر زیبای اردبیل دارالارشاد می‌درخشد از بلندای سبلان تا بلندای عرفان شیخ صفی الدین گرفته تا حلوای سیاه همه و همه شوق است و عشق و حیات .
از سرما گفتیم باید متذکر شد که اردبیل جمع اضداد است سردی آب و هوا و مردمان خون گرم و عاشق در این دیار شوری به پا کرده که در وصف نیاید .
در آن هوا و بهمن برف آور در شرایط جنبش مردم ایران به سال ۱۳۵۷ خورشیدی جناب حمید حسینی قدم بر خاک وطن نهاد .
علاقه و مهر ایشان به ادبیات روز به روز افزون گردید تا در سال ۱۳۹۰ خورشیدی شعر را به صورت جدی دنبال نمودند با اینکه در رشته تجربی تحصیل می‌کردند قواعد عروض و قافیه و صناعات و بدیع و بیان را با تلاش بسیار آموختند .تا بدین زمان که مدرس آزاد عروض و قافیه می باشند .
ایشان در قالب‌های مختلفی طبع آزمایی کرده از جمله غزل ، چهارپاره ، ترانه ، دوبیتی ، رباعی ، همچنین شعر نیمایی و نو سپید ...
به هر دو زبان فارسی و ترکی اشعاری سروده اند و مجمعه ایشان در کتابی به نام " ناخدای عشق " در سال ۱۳۹۹ خورشیدی به چاپ رسیده است .
برای ایشان طول عمر همراه با سلامت و عشق آرزومندیم .


شاعر از درد خودش کنج اتاق افتاده
گویی از دست خزان میوه‌ی باغ افتاده
خبر سردی احساس و زمستان جاری‌ست
سر هر تیر چراغی که کلاغ افتاده

پنجره داده به دستان غزل شالم را
او که فهمیده از آه جگرم حالم را
هاله‌ی دور و برم زخمی و بی رنگ شده
خورده‌ام قهوه‌ی فنجان بد اقبالم را

نه انیسی که بفهمد چه در این دل دارم
نه امیدی که در آن سوی سواحل دارم
کشتی روح من از موج غزل پر شده است
این طرف یک دل بشکسته‌ی در گِل دارم

مانده‌ام با همه‌ی خوب و بد خود چه کنم
با خودم با ولد نابلد خود چه کنم
من که شرمنده‌ی یک عمر در این نیمه شدم
مهلتی گر بدهد تا به صدِ خود چه کنم

قد علم کرده‌ای از هیچ که یعنی چه شود
سر هر دامنه یک پیچ که یعنی چه شود
بگو ای شاعر این شعر پر از دلتنگی
بسته‌ای دل به دل هیچ که یعنی چه شود


@shaerhamid

@DOCCHHAARR
👏42❤‍🔥2🔥1🎉1👌1🕊1💯1
دچار باید بود...

رحیم معینی کرمانشاهی

چرا تو جلوه ساز این بهار من نمی‌شوی
چه بوده آن گناه من که یار من نمی‌شوی
بهار من گذشته شاید

شکوفه‌ی جمال تو شکفته در خیال من
چرا نمیکنی نظر به زردی جمال من
بهار من گذشته شاید...

تو را چه حاجت نشانه‌ی من
تویی که پا نمی‌نهی به خانه‌ی من
چه بهتر آن که نشنوی ترانه‌ی من
نه قاصدی که از من آرد
گهی به سوی تو سلامی
نه رهگذاری که از تو آرد
گهی به سوی من پیامی
بهار من گذشته شاید...

غمت چو کوهی به شانه‌ی من
ولی تو بی غم از غم شبانه‌ی من
چو نشنوی فغان عاشقانه‌ی من
خدا تو را از من نگیرد
ندیدم از تو گر چه خیری
به یاد عمر رفته گریم
کنون که شمع بزم غیری
بهار من گذشته شاید...

@DOCCHHAARR
1❤‍🔥11👏1😢1🎉1👌1🕊1💯1
دچار باید بود...

فردوسی

‌نباشد همی نیک و بد پایدار
همان به که نیکی بود یادگار

دراز است دست فلک بر بدی
همه نیکویی کن اگر بخردی

چو نیکی کنی، نیکی آید برت
بدی را بدی باشد اندرخورت

چو نیکی نمایدت کیهان‌خدای
تو با هر کسی نیز، نیکی نمای

مکن بد، که بینی به فرجام بد
ز بد گردد اندر جهان، نام بد

به نیکی بباید تن آراستن
که نیکی نشاید ز کس خواستن

وگر بد کنی، جز بدی ندروی
شبی در جهان شادمان نغنوی...


@DOCCHHAARR
👏21❤‍🔥1👍1🔥1🎉1👌1🫡1
دچار باید بود...

نادر نادرپور

در مرگِ عاشقانه‌ی نيلوفرانِ صبح
در رقصِ صوفيانه‌ی اشباح و سايه‌ها
در گیسوان نرم و پریشان بادها
در بامدادها
در سرزمین
گمشده‌ای بی نشان و نام
در شعله‌ی شراب
در گریه‌های مست
درنوشخند روز
در زهرخند جام
رو کن به سوی عشق
رو کن به سوی چهره ی خندان زندگی

@DOCCHHAARR
❤‍🔥2🎉211🔥1🕊1💯1💋1
دچار باید بود...

قیصر امین پور

یک‌نفس با دوست بودن هم‌نفس
آرزوی عاشقان این است و بس

واحه‌های دوردستِ دل کجاست؟
تا بیاساییم در خود یک‌نفس

واحه‌هایی گم که آنجا کس نیافت
ردّپایی از نگاهِ هیچکس

خسته‌ام از دست دل‌هایی چنین
پیش پا افتاده‌تر از خار و خس

ارتفاع بال‌ها، سطح هوا
فرصت پروازها، سقفِ قفس

خسته از دل، خسته از این‌دست دل
ای خوشا دل‌های دور از دسترس

@DOCCHHAARR
3❤‍🔥2🔥1👏1🎉1🕊1
دچار باید بود...

شیرکو بیکس

تو یک روز نیستی
تمامِ سالی.

تو یک شب
یا یک کتاب و یک قطره نیستی
تو یک نقاشی یا تابلویی بر دیوار نیستی.

اگر دقیقه‌ای نباشی
ساعت‌ها از کار می‌افتند
خانه‌ها برهوت می‌شوند
کوچه‌ها اشک می‌ریزند
پرندگان، سیَه پوش وُ
شعرها هم نیست می‌شوند.
.
تو فقط باد و باران هشتمِ ماه مارس نیستی
تو ای دل‌انگیزِ شب‌های تابستانی
گیسوان شب‌های پاییزی
تو ای سوز بوران عشق

تو نباشی
چه کسی باشد؟!
زن، زن، زن، زن
تو زندگی هستی..


@DOCCHHAARR
❤‍🔥2👏211🔥1👌1🤝1
دچار باید بود...

رضا برهانی

در میان استخوان‌هایم زنی آواز می‌خواند
و صدایش چون نسیم
سوی جنگل‌های آفاق طلايی می‌شتابد
برگ‌ها از گل و صدها میوه از هر برگ می‌سازد
و زمان در زیر باران نوازش‌های او
بر فراز تپه‌ها آرام می‌ماند
در میان استخوان‌هایش زنی آواز می‌خواند
و صدایش چون نسیم
از فراز قله‌های برف‌پوش دور
برف‌ها را می‌بارید
- برف می‌بارد -

در بهار صبح‌گاه دست‌های او
از افق‌ها تا افق‌ها برف می‌بارد
در میان استخوان‌هایم زنی آواز می‌خواند

گوش کن عابر
در میان استخوان‌هایم زنی آواز می‌خواند


@DOCCHHAARR
❤‍🔥211👏1👌1💯1🤝1
دچار باید بود...

جواد کریمی

از کهن دیار ایران، وادی‌ای که امروز به نام اسلامشهر می‌شناسیم، همجوار رود کن و مردمانی باصفا و با پیشینه نیاکانی بر آیین زرتشت، در سال ۱۳۵۸ خورشیدی شاهد تولد جناب آقای جواد کریمی بوده‌ایم.
قلم ایشان برخاسته از قلب پاک و ذهنی آگاه است، زبانی امروزی و کلامی دلنشین دارد. در معرفی خویش، ایشان چنین بیان می‌کنند:

> "در آغاز هرگز گمان نمی‌بردم که در وادی شعر جایگاهی یابم. نخستین تجربه‌ام از شعر، خواندن اشعار کلاسیک و ارسال آن‌ها در گروه‌های فورواردی آغاز شد. رفته‌رفته به مدد مطالعه و تأمل در آثار کلاسیک و معاصر، شور و شوقی در من پدید آمد که تمامی اوقات فراغتم را در بر گرفت.
ناخودآگاه در گروهی، در تایم بداهه‌سرایی با یک تک‌بیت همراه شدم و این دریچه و سرآغازی بود به دنیای هنر شعری من، که در این مسیر مدیون تمام عزیزانی هستم که بی‌چشمداشت راهنمایی و تشویق کردند. با وجود برخی وقفه‌ها، همچنان ادامه دادم و مجموعاً پنج سال از عمرم را با عشق و علاقه در این وادی سپری نمودم.
اکنون، به جز کتابی در دست چاپ، اثری دیگر منتشر نکرده‌ام و نام کتاب را پس از چاپ با کمال احترام به اطلاع علاقه‌مندان خواهم رساند."



ایشان در قالب‌های مختلف شعر تجربه کرده‌اند و علاقه ویژه‌ای به قالب مستزاد دارند، هرچند هنوز آثار زیادی در این قالب بررسی نکرده‌اند.
قالب مستزاد، اقتباسی از شعر عامیانه عرب است و معمولاً برای مضامینی نظیر مراثی مذهبی و اشعار سیاسی استفاده می‌شود. در ادبیات فارسی، مسعود سعد سلمان مبتکر این قالب است و در ادامه شاعران نام‌آوری همچون خواجو، کمال خجند، یغما، ملک‌الشعرای بهار و استاد مهدی اخوان ثالث نیز آن را به کار برده‌اند. برای آشنایی بیشتر با وزن و قافیه مستزاد، می‌توان به کتاب فاخر فنون بلاغت و صناعات ادبی استاد جلال‌الدین همایی مراجعه کرد.

با آرزوی سلامت و سعادت، مشتاقانه در انتظار چاپ غزلیات ایشان هستیم.

نمونه‌ای از شعر ایشان:

گیراییِ چشمان تو بالا زده دختر
با طعنه به ساغر
در دل شرر و شور به پا کرده‌ای آخر
بگذر تو از این شر

با حُجب و حیا، دلبر سیمین بَرِ محبوب
هَی می‌زنی ام چوب
مغلوب نگاهت شدم، ای دست به خنجر
ابروی تو کیفر

من عاشق و دارم به تو بسیار ارادت
با عرض جسارت
از عشق تو لبریزم و چشمم همه دم تَر
سوی تو دلم پر

با من تو بیا راه کمی، پا بده صحبت
بر دیده‌ی منّت
لب باز بکن، ساز سخن‌های تو محشر،
هر حرف تو گوهر

هر شعر و غزل را که سرودم، شده دیوان
در وصف تو از جان
انگیزه‌ام از عشق و سرودن شده باور،
من یار و تو یاور

@javadkarimy5860

@DOCCHHAARR
❤‍🔥2👏21🔥1👌1💯1
دچار باید بود...

احمد شاملو

شبانه چگونه شعری توان نوشت
تا هم از قلب من سخن بگویید هم از بازویم؟
شبانه
شعری چنین
چگونه توان نوشت؟
من آن خاکستر سردم که در من
شعله‌یِ همه عصیان‌هاست

@DOCCHHAARR
2❤‍🔥21👍1👏1👌1💯1
دچار باید بود...

حامد نیازی

گاه می‌اندیشم
بهار تویی
و این که سال‌هاست
به جای تو می‌آید
شوخیِ تلخِ خداست
با من!


@DOCCHHAARR
❤‍🔥311🔥1👏1👌1💯1🤝1🆒1
دچار باید بود...

حسین منزوی

مستم نتوانست کند غیر تو،
بگذار
صد باده به جوش آيد و
صدبار بکوشد...


@DOCCHHAARR
❤‍🔥2211🔥1🤩1💯1🫡1
دچار باید بود...

جبران خلیل جبران

دیشب به خودم گفتم :
شعور یک گیاه در وسط زمستان، از تابستان گذشته نمی‌آید، از بهاری می‌آید که فرا می‌رسد ...
گیاه به روزهایی که رفته نمی‌اندیشد،
به روزهایی می‌اندیشد که می آید،
اگر گیاهان یقین دارند که بهار خواهد آمد ...
چرا ما انسان‌ها باور نداریم
که روزی خواهیم توانست
به هر آن چه می‌خواهیم، دست یابیم ؟!


@DOCCHHAARR
❤‍🔥11🔥1😢1💯1🤝1
دچار باید بود...

کیوان شاهبداغی

به حباب نگران لب یک رود قسم، و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم میگذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهدماند..
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود،جامه اندوه مـپوشان هرگز...!!
زندگی ذره كاهیست،
كه كوهش كردیم،
زندگی نام نکویی ست،
كه خارش كردیم،
زندگی نیست بجز نم نم باران بهار،
زندگی نیست بجزدیدن یار
زندگی نیست بجزعشق،
بجزحرف محبت به كسی،
ورنه هرخاروخسی،
زندگی كرده بسی،
زندگی تجربه تلخ فراوان دارد، دوسه تاكوچه وپس كوچه واندازه یک عمر بیابان دارد.
ما چه کردیم و چه خواهیم کرد در این فرصت کم...


@DOCCHHAARR
1❤‍🔥11🔥1👏1💯1🤝1
دچار باید بود...

شاهرخ مسکوب

صدای دوست،
آغاز من بود.
دمیدن و شکفتن بود.
و من نگاهم را
مثل دست‌هایم
به او دادم و گفتم:
تو را ای دوست،
در جلوه‌های گوناگون
دوست دارم.!

@DOCCHHAARR
❤‍🔥2👏21🕊1💯1🤝1
دلتنگی های آدمی را...
احمد شاملو بابک بیات
دچار باید بود...

مارگوت بیکل

دلتنگی‌های آدمی را، باد ترانه‌ای می‌خواند
رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می‌گیرد
و هر دانه‌ی برفی به اشکی ناریخته می‌ماند
سکوت سرشار از سخنان ناگفته است
از حرکات ناکرده
اعتراف به عشق‌های نهان
و شگفتی‌های بر زبان نیامده
در این سکوت حقیقت ما نهفته است
حقیقت تو و من

@DOCCHHAARR
👏2❤‍🔥11🎉1🕊1💯1🎄1
دچار باید بود...

هوشنگ ابتهاج

در هفت آسمان چو نداری ستاره‌ای
ای دل کجا روی که بود راهِ چاره‌ای

حالی نماند تا بزنی فالی ای رفیق
خیری کجاست تا بکنی استخاره‌ای

هر پاره‌ی دلم لب زخمی‌ست خون‌فشان
جز خون چه می‌رود ز دلِ پاره پاره‌ای

دیدار دلفروز تو عمر دوباره بود
اینک شبِ جدایی و مرگ دوباره‌ای

از چینِ ابروی تو دلم شور می‌زند
کاین تیغِ‌کج به خونِ که دارد اشاره‌ای

گر نیست تابِ سوختنت گِردِ ما مگرد
کآتش زند به خرمنِ هستی شراره‌ای

در بحرِ ما هر آینه جز بیمِ غرق نیست
آن به کزین میانه بگیری کناره‌ای

ای ابرِ غم ببار و دل از گریه بازکن
ماییم و سرگذشتِ شبِ بی‌ستاره‌ای


@DOCCHHAARR
👏2🕊21❤‍🔥1🔥1💔1🤝1