دیالوگـرام
دور نیست روزی که پیکر رنجورش در خاک وطنی که عاشقش بود آروم بگیره.
پنجم اَمُرداد، سالروز درگذشت شاهِ شاهان: محمدرضاشاه پهلوی.
دیالوگـرام
کسی که در امور کماهمیت بیوجدان است، در امور مهم رذلی تمام عیار خواهد بود. [آرتور شوپنهاور - متعلقات و ملحقات / ترجمهی رضا ولییاری]
درست در امور کوچک شخصیت اشخاص آشکار میشود، زیرا آدمی در این امور نمیکوشد تا بر خود مسلط باشد و غالباً میتوان از اعمال ناچیز و روش عادی رفتار، به خودخواهی بیحد و مرز و بیملاحظگیِ مطلق فرد نسبت به دیگران به آسانی پی برد که طبق تجربههای بعدی، در امور بزرگ هم صادق است، اگرچه آن را انکار خواهد کرد. و نباید چنین موقعیتهایی را از دست داد. وقتی کسی در امور کوچک زندگی روزمره و روابط زندگی_امور کوچکی که قانون به آن توجهی ندارد_بیملاحظه رفتار کند، تنها در پی منافع و آسایش خود باشد و به زیان دیگران رفتار کند، باید یقین داشت که عدالت در دل او جایی ندارد و به محض اینکه قانون و زور مانع او نشود، در موارد بزرگ هم آدم رذلی است که نباید به او اعتماد کرد.
[آرتور شوپنهاور - در باب حکمت زندگی / ترجمهی محمد مبشّری]
[آرتور شوپنهاور - در باب حکمت زندگی / ترجمهی محمد مبشّری]
دیالوگـرام
آرتور شوپنهاور - در باب حکمت زندگی / ترجمهی محمد مبشّری
اگر قرار باشه فقط یک کتاب رو به کسی پیشنهاد بدم همین کتابه.
لئو تالستوی در سال ١٨۶٩ در نامهای به آفاناسی فت مینویسد: «آیا میدانید که تابستان امسال تا چه اندازه برایم پرارزش بود؟ این ایام را با شیفتگی به شوپنهاور و لذتهای روحی فراوان گذراندم، که پیش از آن هرگز نمیشناختم… ممکن است روزی نظرم در این باره تغییر کند، اما به هر حال اکنون یقین دارم که شوپنهاور نابغهترین انسانهاست. وقتی آثارش را میخوانم نمیفهمم که چرا تا به حال ناشناس مانده است. شاید توضیح این امر همان باشد که او خود بارها تکرار کرده است، به این معنا که اکثریت آدمیزادگان را ابلهان تشکیل میدهند.»
دیالوگـرام
در دو هفتهی گذشته بیش از پیش این موضوع رو درک کردم که «انسان احمق» از «انسان شرور» بسیار خطرناکتره.
[Love in the Afternoon (1972) - Éric Rohmer]
آنچه سراسر زندگی را میسازد چیزی جز حافظه نیست. زندگی بدون حافظه زندگی نیست؛ درست مثل هوش و ذکاوتی که هرگز به کار نرفته و مجال بروز پیدا نکرده است. حافظهی ما همان انسجام و هماهنگی ما، عقل و درایت ما، عمل ما و احساس ماست. بدون حافظه ما هیچ نیستیم.
[لوئیس بونوئل - با آخرین نفسهایم / ترجمهی علی امینینجفی]
[لوئیس بونوئل - با آخرین نفسهایم / ترجمهی علی امینینجفی]
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یک روزِ گرمِ تابستان، دقیقاً یک روزِ سیزدهِ مرداد، حدودِ ساعتِ سه و ربع کمِ بعدازظهر
با اینکه من هرگز طرفدار شروع از صفر نیستم و احتمالا آخرین نفر روی کرهی زمین خواهم بود که چنین نصیحتی به شما بکنم، اما بیایید از محدودهی امنِ هشت یا نُه فراتر برویم و قلمروی ناشناختهی یازده رو فتح کنیم. اگر تلاش را تکرار کنیم و از شکست نهراسیم، شاید اینبار به درجهی خوبی از موفقیت برسیم. باید به اندازهی کافی شجاع باشیم و دربرابر دروغها و ساختارهای نادرست بایستیم و فریادهایی به بلندای تاریخ سر بدهیم. باید اجازه دهیم شعلهی شمع با درخشش تمام بسوزد و حتی اگر لازم باشد روی آن بنزین بریزیم. حس معمولی، همواره معمولی باقی خواهد ماند، اما فریادهایی که از دل تاریکی به گوش میرسد، هرگز فراموش نمیشوند.
[بوکفسکی - درباره نوشتن / ترجمهی محمد رشیدیاقدم]
[بوکفسکی - درباره نوشتن / ترجمهی محمد رشیدیاقدم]
کسانی که از نوع عوام نیستند غیرمعاشرتی میشوند و هرچه غیرمتعارفتر باشند، کمتر با دیگران میجوشند، بهطوریکه اگر در انزوای خود بر حسب تصادف به کسی برخورد کنند که در طبیعتش یک تار همگون با خود پیدا کنند، هرقدر کوچک باشد، بسیار شادمان میشوند. زیرا هر کس برای دیگری همانقدر ارزش دارد که دیگری برای او. افرادی که واقعاً فکری بلند دارند، مانند عقاب در ارتفاعات بلند، در تنهایی آشیانه میکنند. ثانیاً از اینجا میتوان فهمید که افراد همخو چگونه یکدیگر را بهسرعت پیدا میکنند، گویی جاذبهای مغناطیسی میان آنان وجود دارد. کسانی که با هم خویشاوندی روحی دارند، از دور بهیکدیگر درود میفرستند. البته این واقعیت را میتوان بیش از همه در مورد طبایع پست یا کممایه مشاهده کرد، امّا علت این است که اینان لشکر بزرگی را تشکیل میدهند، حال آنکه طبایع بهتر یا ممتاز نادرند و به همین علت نادر خوانده میشوند.
[آرتور شوپنهاور - در باب حکمت زندگی / ترجمهی محمد مبشّری]
[آرتور شوپنهاور - در باب حکمت زندگی / ترجمهی محمد مبشّری]
درختْ غنچه برآورد و بلبلان مَستند
جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند
حریفِ مجلس ما خود همیشه دل میبُرد
علیالخصوص که پیرایهای بر او بَستند
کسان که در رمضان چنگ میشکستندی
نسیمِ گل بشنیدند و توبه بشکستند
بساط سبزه لگدکوب شد به پای نشاط
ز بس که عارف و عامی به رقص بَرجَستند
دو دوست قدر شناسند عهد صحبت را
که مدتی بِبُریدند و بازپیوستند
به در نمیرود از خانِگَه یکی هشیار
که پیش شحنه بگوید که صوفیان مَستند
یکی درختِ گل اَندر فضای خلوت ماست
که سروهای چمن پیش قامتش پَستند
اگر جهان همه دشمن شود بهدولتِ دوست
خبر ندارم از ایشان که در جهان هستند
مثالِ راکبِ دریاست حالِ کشتهٔ عشق
به ترکِ بار بگفتند و خویشتن رَستند
به سَرو گفت کسی میوهای نمیآری؟
جواب داد که آزادگان تهیدستند
به راه عقل برفتند سعدیا بسیار
که رَه به عالم دیوانگان ندانستند
جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند
حریفِ مجلس ما خود همیشه دل میبُرد
علیالخصوص که پیرایهای بر او بَستند
کسان که در رمضان چنگ میشکستندی
نسیمِ گل بشنیدند و توبه بشکستند
بساط سبزه لگدکوب شد به پای نشاط
ز بس که عارف و عامی به رقص بَرجَستند
دو دوست قدر شناسند عهد صحبت را
که مدتی بِبُریدند و بازپیوستند
به در نمیرود از خانِگَه یکی هشیار
که پیش شحنه بگوید که صوفیان مَستند
یکی درختِ گل اَندر فضای خلوت ماست
که سروهای چمن پیش قامتش پَستند
اگر جهان همه دشمن شود بهدولتِ دوست
خبر ندارم از ایشان که در جهان هستند
مثالِ راکبِ دریاست حالِ کشتهٔ عشق
به ترکِ بار بگفتند و خویشتن رَستند
به سَرو گفت کسی میوهای نمیآری؟
جواب داد که آزادگان تهیدستند
به راه عقل برفتند سعدیا بسیار
که رَه به عالم دیوانگان ندانستند
دیالوگـرام
این ردّخون در ۴۵ سال حیاتِ ننگینِ رژیم آیتالله همیشه تازه بوده، چراکه هویتِ منحوسش با جنایت عجین شده. ماشین کشتار این هیولایِ خونخوار از قبل از استقرار، یعنی از ۲۸ مرداد ۵۷ که ۷۰۰ انسان رو در سینما رکس آبادان زندهزنده آتش زد تا بهامروز متوقف نشده و تا…
امروز، سالروز یکی از بزرگترین جنایتهای تاریخ معاصره. در ۲۸ اَمرداد ۱۳۵۷، اراذل و اوباشِ پنجاهوهفتی برای اینکه انقلاب اسلامیِ ننگین به سرانجام برسه، سینما رِکس آبادان و ۶۷۷ انسانی که در حال تماشای فیلم گوزنها بودن رو به آتش کشیدن.
مهمترین مسئله در زندگی خوشی نیست. بعضی چیزها هست که مهمتر از خوشی است. یکی از این چیزها حقیقت است. یکی دیگر صداقت است. جان واقعاً معتقد است، بهتر است آدم در زندگی با خودش روراست باشد. صرف نظر از اینکه این روراستی چقدر برایش هزینه دارد.
[برایان مگی - مواجهه با مرگ / ترجمهی مجتبی عبداللهنژاد]
© Photo: Guillaume Lavrut
[برایان مگی - مواجهه با مرگ / ترجمهی مجتبی عبداللهنژاد]
© Photo: Guillaume Lavrut
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
[Sharp Objects (2018) - Jean-Marc Vallée]
عیان کردن خشم یا نفرت در کلام یا چهره کاری بیهوده است، خطرناک است، بیفراستی است، خندهآور است، فرومایگی است. خشم و نفرت را جز در کردار نباید نشان داد. هرچه ابراز این هیجانات در کلام و چهره کمتر باشد، تاثیر آن در عمل بیشتر است. فقط زهر حیوانات خونسرد سمّی است.
[آرتور شوپنهاور - در باب حکمت زندگی / ترجمهی محمد مبشّری]
[آرتور شوپنهاور - در باب حکمت زندگی / ترجمهی محمد مبشّری]