تو خودم کشتم !
-مرد نبودی که ببینی من اون موقع هایی که تو توی بغلم بودی چه حسی بهم دست میداد !
من… فقط بخاطر تو بابامو زدم !
بغضم ترکید ،سرم رو پایین انداختم و با گریه گفتم تو برادر منی …
چشمامو بستم و لبامو فشار دادم تا آروم گریه کنم !
طناب های دورم رو با چاقو پاره کرد ،
لباس هاش رو یکی یکی در آورد و فقط جلوی من با یک شرت ایستاد
-من حیوون نیستم ! من عاشقم !
لباس هاش رو به سمت من دراز کرد و گفت اینارو بپوش !
تعجب کردم گفتم منظورت چیه ؟
-بپوش بیخیال!
تند تند لباس هارو پوشیدم و گفت برو …تا جای ممکن از اینجا دور شو
خواستم چیزی بگم که داد زد بهت گفتم برو !
در خونه رو باز کردم و پا برهنه تو جنگل از مسیری که نمیدونستم به کجا ختم میشه از لابه لای درختا می دُویدم و فقط میخواستم از اونجا دور شم تا اینکه یک لحظه ایستادم و وقایع رو مرور کردم ، من دارم چه گوهی میخورم ! کجا میرم ! چرا اون رو تنها گذاشتم اون چرا به من گفت برو ؟؟!
دویدم سمت کلبه …
با دیدن کلبه آتیش گرفته با زانو به زمین افتادم ، خواستم به سمت کلبه برم تا داداشم رو بکشم بیرون اما یکی از موهام گرفت و منو دنبال خودش کشید
جیغ زدن من روی رفتار اون کوچکترین تاثیری نداشت ، هرچی با زدن روی دستاش سعی کردم خودمو رها کنم شدنی نبود تا اینکه از حرکت ایستاد و موهامو رها کرد و منم به کمر خوردم زمین ،هیکل و قیافه ترسناک اون برق رو از سر من پروند ، احساس میکردم لخت توی یک کوهستان برفی رها شدم ! به همین شدت احساس سرما و لرز توی وجودم حس میکردم
پوتینِ سیاه و گِلی خودش رو روی سمت راست صورتم گذاشت ، فشار داد و با صدای خراش دار مردانه اش گفت بخوای اذیت کنی …(با چاقو روی گلوی من یک خراش انداخت )!
با دستم جلوی دهنم رو گرفته بودم و فقط هق هق میکردم
-لباساتو در بیاری یا خودم دربیارم؟!
بلند شدم و شروع کردم به درآوردن لباسام اما نتونستم سوتین یا شرتم رو دربیارم
از توی ماشین یک زیرانداز پرت کرد جلوم و گفت پهنش کن ! خودش هم مشغول در آوردن دستکش های سیاه و بدون انگشتش شد
گلومو با یک دستش گرفت و منو نزدیک خودش کرد و از زیر گردنم تا جای گوشم رو لیس زد ، زبونش هم مثل تمام اعضای بدنش خشن بود
بدنش بوی بنزین میداد …! اشک از چشمام جاری شد …اون… داداشم…داداش من !
دست دیگه رو برد توی شرتم و با انگشتاش میخواست منو آماده کنه ، هیکل من تو دست های اون مثل عروسکی کودکانه بود !
شروع کرد به خوردن لبام و مالیدن سینه هام ، بوی گند الکل دهنش ! ریش و سبیل های زمختش روانم رو بهم ریخته بود
از من جدا شد و منو به سمت پایین هول داد
-خودت میکنی تو دهنت یا بکنمش تو دهنت !
یاد فیلمی افتادم که ملیسا به من نشون داده بود ! به برآمدگی روی شلوارش خیره شدم ، موهامو کشید و گفت زود باش !
شلوارشو پایین کشیدم ، همراهش شرتش هم پایین اومد ، از تنه کیرش گرفت و رو لب هام گذاشت و فشار داد…آها بکن دهنت ، کشیده ای محکم تو گوشم خوابید ! دندونات بهش نخوره !
دوباره اشکام سرازیر شد ، از موهام گرفته بود و به سمت خودش منو فشار میداد ، یکی دیگه خوابوند تو گوشم ولی اینبار چیزی نگفت اشکای من شدت بیشتری گرفت
-نه این کاره نیستی !
منو به سمت عقب هل داد ، لباسش رو درآورد و اومد روی من و سوتینم رو با یه حرکت از جا کند و شروع به خوردن سینه هام کرد و همزمان با دست دیگه اش شرتم رو هم کند و کیرش رو روی من تنظیم کرد و با فشاری ناگهانی همه اون رو توی من فرو کرد !
سیاه و سیاه … روشنایی از زندگی من رفته بود !
با صدایی که بزور از توی گلوی من در میومد جیغ زدم ، سرش رو بالا آورد ، تو چشمای من
-مرد نبودی که ببینی من اون موقع هایی که تو توی بغلم بودی چه حسی بهم دست میداد !
من… فقط بخاطر تو بابامو زدم !
بغضم ترکید ،سرم رو پایین انداختم و با گریه گفتم تو برادر منی …
چشمامو بستم و لبامو فشار دادم تا آروم گریه کنم !
طناب های دورم رو با چاقو پاره کرد ،
لباس هاش رو یکی یکی در آورد و فقط جلوی من با یک شرت ایستاد
-من حیوون نیستم ! من عاشقم !
لباس هاش رو به سمت من دراز کرد و گفت اینارو بپوش !
تعجب کردم گفتم منظورت چیه ؟
-بپوش بیخیال!
تند تند لباس هارو پوشیدم و گفت برو …تا جای ممکن از اینجا دور شو
خواستم چیزی بگم که داد زد بهت گفتم برو !
در خونه رو باز کردم و پا برهنه تو جنگل از مسیری که نمیدونستم به کجا ختم میشه از لابه لای درختا می دُویدم و فقط میخواستم از اونجا دور شم تا اینکه یک لحظه ایستادم و وقایع رو مرور کردم ، من دارم چه گوهی میخورم ! کجا میرم ! چرا اون رو تنها گذاشتم اون چرا به من گفت برو ؟؟!
دویدم سمت کلبه …
با دیدن کلبه آتیش گرفته با زانو به زمین افتادم ، خواستم به سمت کلبه برم تا داداشم رو بکشم بیرون اما یکی از موهام گرفت و منو دنبال خودش کشید
جیغ زدن من روی رفتار اون کوچکترین تاثیری نداشت ، هرچی با زدن روی دستاش سعی کردم خودمو رها کنم شدنی نبود تا اینکه از حرکت ایستاد و موهامو رها کرد و منم به کمر خوردم زمین ،هیکل و قیافه ترسناک اون برق رو از سر من پروند ، احساس میکردم لخت توی یک کوهستان برفی رها شدم ! به همین شدت احساس سرما و لرز توی وجودم حس میکردم
پوتینِ سیاه و گِلی خودش رو روی سمت راست صورتم گذاشت ، فشار داد و با صدای خراش دار مردانه اش گفت بخوای اذیت کنی …(با چاقو روی گلوی من یک خراش انداخت )!
با دستم جلوی دهنم رو گرفته بودم و فقط هق هق میکردم
-لباساتو در بیاری یا خودم دربیارم؟!
بلند شدم و شروع کردم به درآوردن لباسام اما نتونستم سوتین یا شرتم رو دربیارم
از توی ماشین یک زیرانداز پرت کرد جلوم و گفت پهنش کن ! خودش هم مشغول در آوردن دستکش های سیاه و بدون انگشتش شد
گلومو با یک دستش گرفت و منو نزدیک خودش کرد و از زیر گردنم تا جای گوشم رو لیس زد ، زبونش هم مثل تمام اعضای بدنش خشن بود
بدنش بوی بنزین میداد …! اشک از چشمام جاری شد …اون… داداشم…داداش من !
دست دیگه رو برد توی شرتم و با انگشتاش میخواست منو آماده کنه ، هیکل من تو دست های اون مثل عروسکی کودکانه بود !
شروع کرد به خوردن لبام و مالیدن سینه هام ، بوی گند الکل دهنش ! ریش و سبیل های زمختش روانم رو بهم ریخته بود
از من جدا شد و منو به سمت پایین هول داد
-خودت میکنی تو دهنت یا بکنمش تو دهنت !
یاد فیلمی افتادم که ملیسا به من نشون داده بود ! به برآمدگی روی شلوارش خیره شدم ، موهامو کشید و گفت زود باش !
شلوارشو پایین کشیدم ، همراهش شرتش هم پایین اومد ، از تنه کیرش گرفت و رو لب هام گذاشت و فشار داد…آها بکن دهنت ، کشیده ای محکم تو گوشم خوابید ! دندونات بهش نخوره !
دوباره اشکام سرازیر شد ، از موهام گرفته بود و به سمت خودش منو فشار میداد ، یکی دیگه خوابوند تو گوشم ولی اینبار چیزی نگفت اشکای من شدت بیشتری گرفت
-نه این کاره نیستی !
منو به سمت عقب هل داد ، لباسش رو درآورد و اومد روی من و سوتینم رو با یه حرکت از جا کند و شروع به خوردن سینه هام کرد و همزمان با دست دیگه اش شرتم رو هم کند و کیرش رو روی من تنظیم کرد و با فشاری ناگهانی همه اون رو توی من فرو کرد !
سیاه و سیاه … روشنایی از زندگی من رفته بود !
با صدایی که بزور از توی گلوی من در میومد جیغ زدم ، سرش رو بالا آورد ، تو چشمای من
زل زده بود و گلوی من رو فشار میداد و با تمام قدرت تَنِ خودش رو به تَن من میکوبوند!
خنده ای روی لبش نشست و گفت جوون چه قرمز شدی عروسک !
احساس میکردم استخون هام زیر تَن سنگین اون در حال خرد شدنه !
منو بلند کرد و به شکم پرت کرد تو ماشین جوری که پاهام از ماشین بیرون بود و روی زمین بود
کمربندشو از شلوارش درآورد و شروع کرد به زدن روی کونم ، دستم رو گذاشتم روی کونم گفت کمربند به نظرم بهتر چاقوعه ! نظر تو چیه ؟
دستام رو برداشتم صدای توف انداختنش اومد گفت شل بگیر اولش درد داره !
متوجه منظورش نشدم تا اینکه سر کیرش وارد کونم شد داشتم فقط تقلا میکردم که از زیر کیرش بیام بیرون اما اون با دوتا دستاش چنگ زده بود به دوطرفه کونم و ذره ذره داشت کیرشو وارد میکرد و منم فقط فریاد میزدم ! تا جایی که حس کردم دیگه مزه خون رو توی گلوم حس میکنم اینقدر که من امشب داد و فریاد زدم !
کیرش رو بی ملاحظه کشید بیرون و گفت کیرم رو کثیف کردی زودباش تمیزش کن !
اومدم بیرون که موهامو گرفت و روی زانو منو نشوند و تو صورتم تف کرد و یکی دیگه زد تو گوشم
به گوه های خودم که به کیرش مالیده شده بود خیره شدم تا دهنم رو باز کردم کیرش رو تا ته تو حلقم فرو کرد ، دو دستی سرمو گرفته بود و سریع عقب جلو میکرد ، چند ثانیه دیگه اگه نگه داشته بود خفه شده بودم !
روی زمین بالا آوردم ، دوباره بلندم کرد و به همون پوزیشن قبلی تو ماشین گذاشت بی هوا این دفعه تا ته فرو کرد و آه بلندی کشید با ریتم نامنظمی عقب جلو میکرد
پشت سر هم نفس میکشید و با کمربند ضربات پی در پی رو روی کون من فرو می آورد ، کمربند رو دور گلوی من انداخت و کشید ، تا ته خودشو به من فشار داد جوری که من دیگه نمیتونستم جلو برم
فشار کمربند دور گردنم زیاد شد و با چند ضربه محکم آب داغش رو توی خودم حس کردم
از من فاصله گرفت و روی زمین نشست و من تو همون پوزیشن قبلی بودم و قدرت اینو نداشتم که از جام بلند شم
-این جزو برنامه من نبود برا همین تا شهر میرسونمت و ده تومن بابت امشب بهت میدم !
لباس هاشو تنش کرد ، منو کشید پایین و لباسام رو تنم کرد و رو صندلی عقب منو درازکشیده گذاشت ، خودش نشست و در رو محکم بست و ماشین رو استارت زد …سخن پایانی نویسنده ؛ دوستان این داستان توسط RED EYES نوشته شده !
ادامه داستان هنوز نوشته نشده و درصورت استقبالِ حداقل دوستان نگارش خواهد شد .
امیدوارم خوشتون اومده باشه و اگه و اگه خوشتون اومد حداقل کاری که میتونید بکنید لایک کردنه ❤️🔥
هر پیشنهاد یا نقد از طرف دوستان با کمال افتخار پذیرفته میشه ❤️✌️نوشته: Red eyes
cнαɴɴεℓ: ♥️✘
🍓 @DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
خنده ای روی لبش نشست و گفت جوون چه قرمز شدی عروسک !
احساس میکردم استخون هام زیر تَن سنگین اون در حال خرد شدنه !
منو بلند کرد و به شکم پرت کرد تو ماشین جوری که پاهام از ماشین بیرون بود و روی زمین بود
کمربندشو از شلوارش درآورد و شروع کرد به زدن روی کونم ، دستم رو گذاشتم روی کونم گفت کمربند به نظرم بهتر چاقوعه ! نظر تو چیه ؟
دستام رو برداشتم صدای توف انداختنش اومد گفت شل بگیر اولش درد داره !
متوجه منظورش نشدم تا اینکه سر کیرش وارد کونم شد داشتم فقط تقلا میکردم که از زیر کیرش بیام بیرون اما اون با دوتا دستاش چنگ زده بود به دوطرفه کونم و ذره ذره داشت کیرشو وارد میکرد و منم فقط فریاد میزدم ! تا جایی که حس کردم دیگه مزه خون رو توی گلوم حس میکنم اینقدر که من امشب داد و فریاد زدم !
کیرش رو بی ملاحظه کشید بیرون و گفت کیرم رو کثیف کردی زودباش تمیزش کن !
اومدم بیرون که موهامو گرفت و روی زانو منو نشوند و تو صورتم تف کرد و یکی دیگه زد تو گوشم
به گوه های خودم که به کیرش مالیده شده بود خیره شدم تا دهنم رو باز کردم کیرش رو تا ته تو حلقم فرو کرد ، دو دستی سرمو گرفته بود و سریع عقب جلو میکرد ، چند ثانیه دیگه اگه نگه داشته بود خفه شده بودم !
روی زمین بالا آوردم ، دوباره بلندم کرد و به همون پوزیشن قبلی تو ماشین گذاشت بی هوا این دفعه تا ته فرو کرد و آه بلندی کشید با ریتم نامنظمی عقب جلو میکرد
پشت سر هم نفس میکشید و با کمربند ضربات پی در پی رو روی کون من فرو می آورد ، کمربند رو دور گلوی من انداخت و کشید ، تا ته خودشو به من فشار داد جوری که من دیگه نمیتونستم جلو برم
فشار کمربند دور گردنم زیاد شد و با چند ضربه محکم آب داغش رو توی خودم حس کردم
از من فاصله گرفت و روی زمین نشست و من تو همون پوزیشن قبلی بودم و قدرت اینو نداشتم که از جام بلند شم
-این جزو برنامه من نبود برا همین تا شهر میرسونمت و ده تومن بابت امشب بهت میدم !
لباس هاشو تنش کرد ، منو کشید پایین و لباسام رو تنم کرد و رو صندلی عقب منو درازکشیده گذاشت ، خودش نشست و در رو محکم بست و ماشین رو استارت زد …سخن پایانی نویسنده ؛ دوستان این داستان توسط RED EYES نوشته شده !
ادامه داستان هنوز نوشته نشده و درصورت استقبالِ حداقل دوستان نگارش خواهد شد .
امیدوارم خوشتون اومده باشه و اگه و اگه خوشتون اومد حداقل کاری که میتونید بکنید لایک کردنه ❤️🔥
هر پیشنهاد یا نقد از طرف دوستان با کمال افتخار پذیرفته میشه ❤️✌️نوشته: Red eyes
cнαɴɴεℓ: ♥️✘
🍓 @DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خواهرم مخ سعیده را برام زد
1402/12/07
#دختر_نوجوان #خواهر
من سیامک هستم 25 سالمه دانشگاه تموم کردم و بی کار هستم بدن سازی هم کار کردم هیکل ورزشی خوبی دارم یک خواهر دارم سمیرا 22 سالشه دانشگاه میره الان ازدواج کرده قبل از ازدواجش وقتی دبیرستان بود هم کلاسی هاشو مخ می زد برام جور می کرد بکنمشون و خیلی خوب بود من و خواهرم با هم خیلی راحت بودیم و همه چیو به هم می گفتیم خواهرم دوست پسر نداشت و سکس هم نکرده بود فکرش تو درس هاش بود بیشتر ولی گاهی هم کلاسی هاشو برام جور می کرد دوست می شدیم و می کردمشون تا اینکه یک روز تو پارک با یک پسر دیدمش اون زمان کلاس یازدهم بود با هم اوکی بودیم می خواست بگه دوست پسر داره مشکلی نبود اما نمی دونم چرا ناراحت شدم و با خودم فکر کردم که ازش بپرسم یا مچشو بگیرم چی کار کنم که به این فکر افتادم که نکنه پرده خواهرمو زده خلاصه رفتم تو خطش معمولا هفته ای چند روز می رفتم ورزشگاه و پدر مادرم هم که سر کار بودن و خواهرم تنها میشد و می دونست تا چهار پنج ساعت هیچ کس نمیاد خونه ما خلاصه من داشتم می رفتم ورزشگاه از خونه زدم بیرون و رفتم سر خیابون منتظر ماشین بودم یکهو سر کوچه دیدم اون پسره که تو پارک با خواهرم بود آمد و پیچید تو محله ما گفتم برم ببینم کجا میره که دیدم در خونه ما رو زد و رفت تو بیشتر از این ناراحت بودم که خواهرم چرا به من نگفته چی به چیه هر چند از اینکه حدس زدم سکس هم کرده هم مقداری ناراحت بودم کلی با خودم کلنجار رفتم که به خواهرم بگم یا نه چون خواهرم برام دختر جور می کرد دو دل بودم که به روش بیارم اما تصمیم گرفتم باهاش صحبت کنم فردای اون روز دیگه نرفتم ورزشگاه صبح وقتی خواهرم از خواب بیدار شد صبحونه خوردیم و بعد بهش گفتم دوست پسر گرفتی به من نگفتی ؟ اول وانمود کرد چیزی نمی دونه که بهش گفتم پسره را تو پارک دیدم دوست داشتم خودش تعریف کنه اما گفت دختر خاله اون پسره هم کلاس خواهرم هست و گفت فقط با هم آشنا شدیم اگر می گفت دوست پسرم هست شاید ناراحت نمی شدم یا کمتر اما این که ما از هم هیچی را مخفی نمی کردیم اما این بار بهم دروغ گفت ناراحت شدم بهش گفتم چی میگی دیوونه دیروز دیدم اومده خونه ما که خواهرم جا خورد اول گفت نه بعد دید مشخصات دقیق میدم و عصبانی هستم دیگه وا داد گفت فقط چند ماه هست با هم دوست شدیم گفتم خوب چرا به من نگفتی ؟ گفتم سکس هم کردی باهاش درسته ؟ چیزی نگفت گفتم احمق به من می گفتی که بفهمم با کی هستی بلایی سرت نیارن مشکلی پیش نیاد تو که پسره را میاری خونه یکهو مامان بابا یا کسی بیاد خونه اتفاقی بفهمن چه غلطی می کنی ؟ گفت فقط یکی دو بار اومده بعد یک کم اشک ریخت منو خر کنه بعد هم گفت به بابا مامان نگم گفتم خر نشدی پردتو بزنه بعد هم ولت کنه بره که ؟ گفت نه گفتم به هر حال باید با پسره حرف بزنم قصدش این نباشه دست مالیت کنه ولت کنه اولش خواهرم التماس می کرد بی خیال بشم اما در نهایت گفت با پسره قرار میزاره صحبت کنیم ولی قول بدم دعوا نکنم باهاش و قول دادم به پدر مادرم نگم فعلا بهش گفتم اسم پسره چیه گفت نیما هست به هر حال با نیما ملاقات کردیم باهاش حرف زدم نیما ترم اول دانشگاه بود و به واسطه دختر خالش که هم کلاسی خواهرم بود با خواهرم آشنا شده بود تو جشن تولد دختر خالش که خواهرم رفته بود نیما ترسیده بود و گفت قصدش ازدواج هست گفتم خوب چرا نیامدی خاستگاری چرا قایمکی نیما گفت آخه الان خواهرت دبیرستان هست زود هست بزار بره دانشگاه بعد گفتم یا کات میکنی یا حد اقل پدر مادرت میاری نامزدی قرار می زارید که مشکل حل بشه و گر نه دهنت گاییده هست نیما گفت پدر مادرم که می دونن گفتم پس پدر مادر
1402/12/07
#دختر_نوجوان #خواهر
من سیامک هستم 25 سالمه دانشگاه تموم کردم و بی کار هستم بدن سازی هم کار کردم هیکل ورزشی خوبی دارم یک خواهر دارم سمیرا 22 سالشه دانشگاه میره الان ازدواج کرده قبل از ازدواجش وقتی دبیرستان بود هم کلاسی هاشو مخ می زد برام جور می کرد بکنمشون و خیلی خوب بود من و خواهرم با هم خیلی راحت بودیم و همه چیو به هم می گفتیم خواهرم دوست پسر نداشت و سکس هم نکرده بود فکرش تو درس هاش بود بیشتر ولی گاهی هم کلاسی هاشو برام جور می کرد دوست می شدیم و می کردمشون تا اینکه یک روز تو پارک با یک پسر دیدمش اون زمان کلاس یازدهم بود با هم اوکی بودیم می خواست بگه دوست پسر داره مشکلی نبود اما نمی دونم چرا ناراحت شدم و با خودم فکر کردم که ازش بپرسم یا مچشو بگیرم چی کار کنم که به این فکر افتادم که نکنه پرده خواهرمو زده خلاصه رفتم تو خطش معمولا هفته ای چند روز می رفتم ورزشگاه و پدر مادرم هم که سر کار بودن و خواهرم تنها میشد و می دونست تا چهار پنج ساعت هیچ کس نمیاد خونه ما خلاصه من داشتم می رفتم ورزشگاه از خونه زدم بیرون و رفتم سر خیابون منتظر ماشین بودم یکهو سر کوچه دیدم اون پسره که تو پارک با خواهرم بود آمد و پیچید تو محله ما گفتم برم ببینم کجا میره که دیدم در خونه ما رو زد و رفت تو بیشتر از این ناراحت بودم که خواهرم چرا به من نگفته چی به چیه هر چند از اینکه حدس زدم سکس هم کرده هم مقداری ناراحت بودم کلی با خودم کلنجار رفتم که به خواهرم بگم یا نه چون خواهرم برام دختر جور می کرد دو دل بودم که به روش بیارم اما تصمیم گرفتم باهاش صحبت کنم فردای اون روز دیگه نرفتم ورزشگاه صبح وقتی خواهرم از خواب بیدار شد صبحونه خوردیم و بعد بهش گفتم دوست پسر گرفتی به من نگفتی ؟ اول وانمود کرد چیزی نمی دونه که بهش گفتم پسره را تو پارک دیدم دوست داشتم خودش تعریف کنه اما گفت دختر خاله اون پسره هم کلاس خواهرم هست و گفت فقط با هم آشنا شدیم اگر می گفت دوست پسرم هست شاید ناراحت نمی شدم یا کمتر اما این که ما از هم هیچی را مخفی نمی کردیم اما این بار بهم دروغ گفت ناراحت شدم بهش گفتم چی میگی دیوونه دیروز دیدم اومده خونه ما که خواهرم جا خورد اول گفت نه بعد دید مشخصات دقیق میدم و عصبانی هستم دیگه وا داد گفت فقط چند ماه هست با هم دوست شدیم گفتم خوب چرا به من نگفتی ؟ گفتم سکس هم کردی باهاش درسته ؟ چیزی نگفت گفتم احمق به من می گفتی که بفهمم با کی هستی بلایی سرت نیارن مشکلی پیش نیاد تو که پسره را میاری خونه یکهو مامان بابا یا کسی بیاد خونه اتفاقی بفهمن چه غلطی می کنی ؟ گفت فقط یکی دو بار اومده بعد یک کم اشک ریخت منو خر کنه بعد هم گفت به بابا مامان نگم گفتم خر نشدی پردتو بزنه بعد هم ولت کنه بره که ؟ گفت نه گفتم به هر حال باید با پسره حرف بزنم قصدش این نباشه دست مالیت کنه ولت کنه اولش خواهرم التماس می کرد بی خیال بشم اما در نهایت گفت با پسره قرار میزاره صحبت کنیم ولی قول بدم دعوا نکنم باهاش و قول دادم به پدر مادرم نگم فعلا بهش گفتم اسم پسره چیه گفت نیما هست به هر حال با نیما ملاقات کردیم باهاش حرف زدم نیما ترم اول دانشگاه بود و به واسطه دختر خالش که هم کلاسی خواهرم بود با خواهرم آشنا شده بود تو جشن تولد دختر خالش که خواهرم رفته بود نیما ترسیده بود و گفت قصدش ازدواج هست گفتم خوب چرا نیامدی خاستگاری چرا قایمکی نیما گفت آخه الان خواهرت دبیرستان هست زود هست بزار بره دانشگاه بعد گفتم یا کات میکنی یا حد اقل پدر مادرت میاری نامزدی قرار می زارید که مشکل حل بشه و گر نه دهنت گاییده هست نیما گفت پدر مادرم که می دونن گفتم پس پدر مادر
ما بوق بودن ؟ به هر حال نیما بد ترسیده بود ولی متوجه شدم نیما و سمیرا همدیگه را خیلی دوست دارن به هر حال قرار شد پسره خانوادشو بیاره روی سمیرا اسم بزارن که رفت دانشگاه عقد کنن سمیرا خیالش راحت شده بود که مشکل حل شده اما من عصبانی بودم که پسره به این راحتی مخ خواهرمو زده و خواهرمو کرده البته پردشو نزده بود ولی به هر حال چند وقت که گذشت و نیما خانوادشو آورد و برای سمیرا انگشتر آوردن و قضیه تا حدی حل شد سمیرا برای اینکه باهام آشتی کنه یک حالی بهم بده گفت میخواهی باز برات هم کلاسی هامو جور کنم ؟ مدتی بود دوست دختر نداشتم و اعصابم هم خراب شده بود گفتم خودت می دونی که چند تا از هم کلاسی هاتو که کردم و کات کردیم گفت اونا که نه یکی دیگه به هر حال فرداش بهش گفتم از دختره عکس داره یا نه ؟ گفت تو جشن تولدم رقصیده فیلمشو می خواهی ببینی ؟ اینم بگم جشن تولد سمیرا پسرا را راه نمی دادن دخترونه بود فقط دختر های فامیل و هم کلاسی ها و دوستاش بودن و بنده و پدرم می رفتیم بیرون تا کارشون تمام بشه برگردیم خونه فیلم های جشن تولدش هم تو لب تابش بود و هیچ وقت به من نشون نمی داد چون می دونست برای دوستاش سیخ می کنم به هر حال قرار گذاشتیم وقتی پدر مادرم نیستن لب تابش بیاره و فیلم آخرین جشن تولدشو ببینم که ببینم اون هم کلاسیش که میگه چه جور کوسی هست خلاصه موقعیت جور شد سمیرا لب تابشو آورد و فیلم جشن تولد گذاشت هم کلاسیش با یک دامن تا زانو و تیشرت داشت می رقصید پوستش تیره بود خوشم نیومد سمیرا فیلم را قطع کرد که جمع کنه که بهش گفتم خوب بزار بقیشو ببینیم گفت بقیه چیو ببینی دیوونه دخترا بیشترشون با لباس لختی هستن هم فامیل ها هم بقیه از دست تو در امان نیستن و خندید من هم یکی زدم تو مخش گفتم بزار ببینیم چه خبره بیشعور به هر حال باز فیلم را گذاشت همین که فیلم تولد می دیدیم یک دختر دیدم سفید برفی تقریبا خوشگل یک شلوار تنگ پاش بود و تاب لختی چاق بود و قمبل گوشتی و سینه های عالی داشت البته نمی رقصید تو اونجا راه می رفت به سمیرا گفتم این کیه ؟ گفت ای بابا ول کن سیامک میخواهی آبرومونو ببری گفتم نه جدی اسمش چیه ؟ گفت دیوونه این بچه هست فقط پانزده سالشه گفتم با این هیکل به هفده می خوره که گفت نه بابا چاق هست بزرگ نشون میده گفتم حالا اسمش چیه ؟ گفت سعیده هست گفتم عجب چیزی هست گفت نیما این یکی نمیشه گفتم چرا ؟ گفت دختر خاله نیما هست بفهمن آبرومون میره گفتم دیگه بهتر نیما خواهرمو کرده من هم دختر خالشو می کنم چه مشکلی داره ؟ خلاصه با کلی کلنجار خواهرمو راضی کردم با دختره حرف بزنه مخشو بزنه ظاهرا خواهر این سعیده جون هم کلاسی خواهرم بود و رفت و آمد اینا با هم عادی بود قرار شد خواهرم دختره را بیاره خونه من بزنم بیرون تنها باشن با هم حرف بزنن ببینه دختره راه میده یا نه روز قرار که شد دختره در خونه را زد از ایفون تصویری دیدم دختره با یک شال و مانتو بلند خیلی پوشیده دم در هست بر عکس تولد البته تو تولد هم فقط شونه هاش لخت بود و شلوارش تنگ بود زیاد لختی نبود به هر حال من از خونه زدم بیرون و در باز گذاشتم که سعیده بره تو خونه پرسید سمیرا هست ؟ گفتم بله بفرما و رفت تو و در را بست رفتم برای خودم چرخ زدم شب بر گشتم سمیرا گفت سعیده اصلا تو این فازا نیست زیاد نمی دونه چی به چیه حتی شالشو در نمیاره تو خونه ما و خلاصه اب یخ را ریخت روی ما ولی دوست داشتم هر طوری شده سعیده را بکنم به سمیرا گفتم هر طوری شده جورش کن ازش خیلی خوشم اومده قرار شد باز باهاش حرف بزنه خلاصه سمیرا که استاد مخ زدن شده بود با دخترایی که ب
رای من جور کرده بود به بهانه کمک تو درس ها سعیده را می کشید خونه ما و مخشو می ریخت تو فرغون ما هم تنهاشون می زاشتیم که سعیده راحت باشه بعد از سه هفته سمیرا بهم گفت سعیده داره راه میده این مدت از دوست پسر براش گفته بود و حسابی کسشو آب انداخته بود اما هنوز سعیده دو دل بود سمیرا گفت این دفعه که میاد خونه باش بعد برو بیرون گفتم باشه سعیده آمد و با سمیرا نشیتن پذیرایی به حرف زدن سمیرا بهش گفت مانتوتو در بیار راحت بشین دیگه هر کاری کرد سعیده قبول نکرد ظاهرا زیر مانتو لباسش نصف آستین بود من تو اتاقم بودم و گاهی جوری که نفهمن یک دیدی می زدم سمیرا شوخی شوخی شال سعیده را از سرش کشید گفت اقلا اینو بردار خونه ما که کسی نیست نمی خورنت که سعیده اول مقاومت می کرد اما به هر حال تسلیم شد من طبق قرار لباس هامو پوشیده بودم آماده بودم بعد از این شال کشیدن برم از اتاقم بیرون و برم از خونه بیرون لباس پوشیده رفتم تو پذیرایی سعیده که شالش سرش نبود و نزدیکش هم نبود با موهای لخت و بلند سرشو انداخت پایین سرخ شده بود معلوم بود خیلی خجالت می کشه سمیرا هم سفارش داد چی بخر من هم بعد از چند دقیقه رفتم از خونه بیرون اولین بار بود سعیده جلو من بدون شال بود البته سمیرا هم خیلی روش کار کرده بود دیگه سعیده قبلی نبود هم شیر فهم شده بود دوست پسر چیه هم سمیرا شهوتشو هم بیدار کرده بود چند تا فیلم عشقی نیمه لخت هم با سمیرا دیده بودن اما هنوز با هم فیلم سکس کامل ندیده بودن از دفعه بعد سمیرا گفت دیگه از خونه نرم بیرون و با همون لباس خونه رکابی و شلوارک راحت بیام جلو سعیده و برم اتاقم و بی خیال باشم که سعیده هم تن و بدن منو ببینه چون بدن سازی کار می کردم بازو و هیکل و بدن خوبی داشتم سمیرا هم فهمیده بود سعیده از هیکل و بدن ورزشی خوشش میاد اولین بار سعیده از خجالت سرشو می انداخت پایین ولی دفعات بعد دیگه عادی شده بود سعیده هم شالشو بر می داشت هم راحت منو نگاه می کرد خجالت می کشید اما نه مثل قبل سمیرا خیلی روش کار کرده بود به سمیرا گفتم زودتر دختره را لخت کن بدنشو ببینیم سمیرا گفت سعیده نمیزاره الان نمیشه که ولی با اسرار من سمیرا گفت خرج داره گفتم چی ؟ گفت یک تاب و دامن کوتاه و سوتین باید بخری که بشه لختش کرد همین کار کردم این بار سعیده که اومد خونه ما من تو اتاقم موندم و در قفل کردم سمیرا به سعیده گفت برات یک هدیه خوشگل خریدم و تاب و دامن را بهش نشون داد سعیده اول ناز کرد و مرسی و نمی خوام و اینا بعدش تشکر کرد و قبول کرد رفت بزاره تو کیفش که سمیرا بهش گفت چی کار می کنی دیوونه بپوش ببینم اندازت هست یا نه کوچیک بزرگ در نیاد سعیده گفت میرم خونه تست می کنم دیگه سمیرا گفت نه بابا برو اتاق من در ببند بپوشش ببین چه طوره سعیده رفت طرف اتاق خواهرم و من هم از نورگیر بالا اتاق که به اتاق من راه داشت در حال دید زدن بودم که سعیده لخت بشه و خلاصه سعیده در قفل کرد به خیال اینکه هیچ کس نمی بینه و شروع کرد مانتو و شلوارشو در آورد آخ که چه بدن سفید برفی و نرم و گوشتی داشت کیرم راست شده بود براش تیشرتش را هم در آورد لخت با یک شورت و سوتین جلوم بود سوتینش را هم در آورد جوننن چه سینه هایی داشت و دامن سوتین و تاب پوشید سمیرا در اتاق زد گفت باز کن ببینم چه طوری شدی که سعیده گفت نه خوبه بزار لباس هامو بپوشم میام و باز لخت شد و لباس های خودشو پوشید دیگه خر کیف شده بودن دختره را فقط با یک شورت دیدم و بعد هم یک روز که سعیده آمده بود سمیرا بهم گفت از خونه برم بیرون و خلوت کنم و تو کوچه مراقب باشم هیچ کس خونه ما نیاد گفتم
چرا گفت میخواد برای سعیده فیلم سکس بزاره و سعیده اولین بارش هست فیلم سکس می بینه واقعا هم دختره آفتاب مهتاب ندیده بود سعیده اومد من رفتم بیرون و یکی دو ساعتی تو کوچه ول بودیم که سعیده از خونه آمد بیرون و رفت و رفتم خونه سمیرا گفت چند فیلم سکس داغ بهش نشون دادم شهوتش روی هزار هست ولی خیلی می ترسه کسی بفهمه و هنوز هم خجالت می کشه اما خیلی پیش رفته سمیرا گفت بعد از دیدن فیلم سکس بهش پیشنهاد داده با من دوست بشه و سعیده حرفی نزده و خجالت کشیده سمیرا گفت سعیده آماده هست بدش نمیاد باهات دوست بشه از تن و بدنت خوشش میاد فقط خیلی می ترسه از این به بعد باید اعتمادشو جلب کنی و مخشو بزنی دیگه کار خودته چند جلسه دیگه هم سمیرا روش کار کرد و براش فیلم سکس گذاشت تا اینکه سعیده را راضی کرد مانتوشو هم در بیاره خونه ما دیگه همه چی آماده بود راحت می رفتم پیش سمیرا و سعیده باهاشون حرف می زدم برای سعیده هم خیلی عادی شده بود دیگه به بهانه تابستون و گرما زیر مانتو با حلقه آستین می آمد خونه ما و مانتو را که در می اورد با حلقه آستین بود اولین روزش من که رفتم پیششون خجالت می کشید و دستاشو گذاشته بود روی شونه های لختش خودشو جمع کرده بود سمیرا بهش گفت ای بابا دختر یعنی چی کم کم سعیده یخش آب شد و راحت تر شده بود و دفعه بعد هم رفتم برای اولین بار کنار سعیده نشستم با هم حرف زدیم تیکه سکسی بهش انداختم و با سمیرا هر دو می خندیدن با سمیرا قرار گذاشته بودیم تنهامون بزاره و وقتی کنار سعیده نشستم و کمی با هم شوخی کردیم سمیرا گفت من برم سر کوچه یک ماست بگیرم یکهو سعیده سه فاز پروند و گفت من هم میرم سمیرا بهش گفت نه بابا زود میام بشین سمیرا رفت و سعیده از قیافش معلوم بود حسابی ترسیده یک دست آب میوه آوردم با هم خوردیم پهلوش نشستم بهش گفتم سعیده از چی می ترسی من کاریت ندارم که خواهرم الان میاد ؟ سعیده سرشو انداخته بود پایین عین یک بره رام نشسته بود البته ترسیده بود نشستم کنارش آب میوه ها را خوردیم دستمو گذاشتم روی شونش برای اولین بار بود بدنشو لمس می کردم کلی با هم حرف زدیم بهش گفتم قبلا دوست پسر داشتی یا کسی رو دوست داشتی ؟ سرشو انداخت پایین گفتم خجالت می کشی ؟ گفتم می خواهی داشته باشی ؟ بعد از کلی سکوت گفت نمی دونم بهش گفتم از من خوشت میاد ؟ چیزی نگفت به هر حال برای اولین بار دست انداخته بودم دور گردنش و دستم روی شونش بود و شونه لختشو تو دستم گرفته بودم معلوم بود بدش نمیاد ولی می ترسید بهش گفتم ببین سعیده من دوست دارم دوست دختر من بشی هیچ کاریت ندارم نترس هیچ کس نمی فهمه به هیچ کس نمیگم اگر اوکی هستی صورتتو بیار جلو بزار فقط یک بوس کنم لپتو و دیگه ولت می کنم اگر نمی خواهی صورتتو بکش و تمومه البته چند باری صورتشو برد عقب و پا نداد اما ولکنش نبودم که تا اینکه بالاخره صورتشو که عقب برده بود من صورتمو بردم جلو تر یک کم صورتمو تو صورتش مالیدم بعد هم یک بوس ازش کردم بهش گفتم جون از این به بعد دوست دختر خودمی من هیچ کاریت ندارم فقط نترس خجالت نکش بعد ولش کردم و با هم یک کم بگو بخند کردیم و دیگه ترسش هم ریخته بود که سمیرا زنگ را زد و اومد ماست را برد یخچال و رفتم بهم اشاره کرد اوکی شد ؟ در گوشش گفتم بوس داد سمیرا هم گفت پس برو اتاقت خودتو مشغول کن می خواهیم با سعیده فیلم سکس ببینیم ما هم اطاعت کردیم رفتیم اتاقمون و سمیرا و سعیده نشستن به دیدن فیلم سکس اولین بار بود وقتی من خونه بودم فیلم سکس می دید سعیده و دیگه اعتمادش هم جلب شده بود ترسش ریخته بود روش یک کم باز شده بود با دیدن فیلم سکس شهوتش
هم میرفت رو هزار چون سمیرا می گفت سعیده هات هست خلاصه تموم شد و سعیده مانتو را پوشید که بره رفتم جلو و بهش دست دادم موقع خداحافظی و باز بوسش کردم این بار دیگه راحت تر راه داد دفعات دیگه خیلی راحت تر شده بود دیگه موتور می بردم با سعیده می رفتیم بیرون گردش موتور سواری حسابی با هم صمیمی شده بودیم دیگه به بهانه خواهرم می آمد خونه ما در واقع می خواست با من باشه یک روز به خواهرم گفتم این بار برو بیرون خرید هاتو بکن تا من هم با سعیده کارهامو بکنم وقتی سعیده آمد یک کم نشست من هم نشسته بودم بقلش و دستم روی شونه لخت سعیده بود چون حلقه آستین تنش بود با خواهرم سه تایی حرف می زدیم سمیرا گفت فیلم سکس می خواد بزاره سعیده یک نگاهی به من کرد خواهرم گفت عیبی نداره اوکیه و فیلم را گذاشت سعیده محو تماشای فیلم سکس بود و من دستم که روی شونش بود داشتم شونه لختشو می مالیدم معلوم بود شهوتش حسابی زده بالا و بعد وسط فیلم سمیرا گفت من برم سر کوچه خرید میام و رفت سعیده دیگه از من نمی ترسید داشت فیلم می دید شهوتش حسابی بالا زده بود یک دستم روی شونه لختش بود و اون یکی دستم بی کار که اون دستمو هم بردم از جلو با اون یکی دستم رسوندم و یک کم سعیده را کشیدم تو بقل خودم صورتمو به صورتش چسبوندم سعیده داشت تو فیلم بکن بکن می دید بهش گفتم سعیده لب میدی ؟ چیزی نگفت من لبمو بردم طرف لبش اول یک کم کشید عقب ولی بعد لب داد شروع کردم به خوردن لب هاش بعد بهش گفتم سعیده بزار همین طوری با لباس یک کم بقلت کنم این مدت دوستبودیم اصلا نزاشتی بقلت کنم اون تو حال خودش نبود و فیلم بکن بکن دیوونش کرده بود تلویزیون خاموش کردم بقلش کردم همین طوری و از روی لباس سینه هاشو مالیدم بهش گفتم سعیده بیا بریم اتاق من تو تخت راحت با لباس بقلت کنم اول گفت نه ولی دیگه تو بقل من بود بقلش کردم و بردمش تو اتاق خوابوندمش تو تختم و خوابیدم کنارش بقلش کردم و شروع کردم با سینه هاش بازی کردن دیگه سعیده داشت از شهوت می مرد دستمو گزاشتم روی باسنش و باهاش یک کم بازی کردم کم کم دستمو بردم لای کسش از روی لباس که پاهاشو جمع کرد با قربون صدقه راضیش کردم پاهاشو شل کنه و بزاره کسشو از رو شلوار بمالم و دیگه اولین سکس با لباس با سعیده بود حسابی باهاش بازی کردم تو تخت خواهرم سمیرا که اومد سعیده بلند شد و از اتاقم پرید بیرون که مثلا خواهرم نفهمه ولی سمیرا که می دونست داستان چیه ولی به رو خودش نیاورد دفعات بعد دیگه از همون اول خواهرم می رفت بیرون خرید و لخت می شدم با شورت تو تخت بقلش می کردم و سوتین و تاب اونم در می آودم و سینه هاشو می خوردم دیگه شورتمو هم در می آوردم و کیرمو می مالیدم تو صورتش میزاشتم لای سینه هاش کم کم راضیش کردم بزاره شلوارشو بکشم پایین اول نمی زاشت دستشو گذاشته بود روی کمر شلوارش محکم گرفته بود سینه هاشو خوردم قربون صدقش رفته گفتم نمی خوام بکنم توش که فقط میخوام کستو بخورم کم کم خر شد و شهوت شلش کرد و دستش روی کمر شلوارش شل شده بود و شلوار و شورتشو با هم کشیدم پایین و دیگه لخته لختش کردم خودم هم کامل لخت بودم یک کم همین طوری لخت بقلش کردم بعد بهش گفتم پاهاشو باز کنه کسشو بخورم براش اولش پاهاشو به هم چسبونده بود نمی زاشت اما کم کم دیگه راه داد لا پاشو باز کردم و شروع کردم به خوردن کسش آخ چه کیفی داشت یک کس سفید بی مو تمیز تپل نرم چه حالی می داد سعیده هم از شهوت داشت از حال می رفت براش خوردم تا ارضا شد و خودشو خالی کرد دیگه تموم بود یک دختر سفید برفی مامانی تمیز نرم و گوشتی را لخت کرده بودم و مال من بود دفعات بعد کم کم
انگشتش کردم اما کون خیلی تنگی داشت و نمی شد کیر کرد توش با انگشت شست هم درد داشت به هر حال هر طوری شده راضیش کردم و با لیدوکائین سعی کردم درد کونشو کم کنم و با لوبرکانت لیزش کنم که کیر بره توش خلاصه نوک کیر کردم توش جیغی کشید و دفعات بعد کم کم راحت تر شد و کیر تا ته کردم تو کونش الان خواهرم رفته دانشگاه با نیما عقد کردن و به زودی عروسی هم می گیرن من برای خواهرم رله می کنم با نیما سکس کنه کسی خونه نباشه خواهرم سمیرا برای من رله می کنه زنگ می زنه که خیال مادر سعیده راحت باشه که میاد خونه ما با خواهرم هست و مشکلی نداره بعد که سعیده میاد خونه ما سمیرا میره بیرون و من سعیده را حسابی می کنم فعلا که کسی شک نکرده به هر حال اینم از نعمات خواهر داشتن هست بچه هایی که خواهر دارن هم راحت می تونن دوست های خواهرشونو مخ بزنن هم خواهرشون رله باشه می تونه کلی کوس مخ بزنه براشون باید قدر این نعمت دونست سعیده از سکس با من خیلی خر کیف میشه و خیلی خوشش میاد کیرم هم خیلی خرکی نیست که جر بخوره البته کوچیک هم نیست اما می تونه تحمل کنه چون سعیده سنش کم هست و پدر مادرش بعید هست با ازدواج ما موافقت کنن با هم قرار داریم که فعلا تا وقتی ازدواج نکرده دوست دختر من باشه و بکنمش و بهش حال بدم و وقتی ازدواج کرد کات کنیم تا ازدواجش خیلی مونده و می تونیم این مدت کلی با هم کیف کنیم عشق و حال کنیم اینم داستان واقعی من خواستین باور کنید نخواستین نکنیدنوشته: سیامک
cнαɴɴεℓ: ♥️✘
🍓 @DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
cнαɴɴεℓ: ♥️✘
🍓 @DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از فانتزی بیغیرتی تا واقعیت (۱)
1402/12/07
#مرد_میانسال #مامان #بیغیرتی
اولین باره که خاطره ای مینویسم اصراری هم ندارم باور کنید واقعیه یا نه
اگه استریتی و غیرتی هستی با خوندن حرفام الکی وقتتو هدر نده و توهین نکن.
آریا هستم قدم ۱۷۰ وزنم ۵۶ ساکن کرج برخلاف بقیه گی های شهوانی کون قلمبه و رون گنده ای ندارم😁.
تک فرزندم با مامانم زندگی میکنم میدونه همجنسگرام ولی اینجوری هم نیست ک جلوی هم راجب مسائل جنسی حرف بزنیم
مامانم فریبا آرایشگره ۴۰سالشه قدی متوسط با اندامی معمولی داره.
فروردین ماه امسال از طرف یکی از دوستام بلیط رایگان استخر گرفتم از فضای بسته و شلوغ خوشم نمیومد ولی هم حوصلم سر رفته بود هم گفتم شاید برم یه کیسی پیدا کنم
وارد استخر شدم مسئول اونجا گفت گوشواره هاتو در بیار بعد برو داخل، وارد رختکن شدم پیرسینگ هامو در آوردم داشتم مایو میپوشیدم متوجه نگاهای یه آقایی شدم نگاهش کردم ولی نه اصلا کیسم نبود دو سه بار آروم صدام کرد ولی بی اعتنایی کردم و بیخیال شد
نیم ساعتی گذشتو دیدم خبری نیست از آب اومدم بیرون که برم دیدم یه آقایی لبه استخر نشسته بود منو دید بهم لبخند زد نگاهش کردم دقیقا همون چیزی بود که میخواستم ریش های جوگندمی قد متوسط (۱۷۵) و بدنی ورزیده و پوستی سفید
لبه استخر نشستم و بهش لبخند زدم
سر حرفو خودش باز کرد و گفت خراب شده مملکت که نیست به همه چی گیر میدن
*آره واقعا تو ایران همه چی اجباریه
+داشتی میومدی یکم عقب تر بودم دیدم مسئول استخر گفت گوشواره هاتو در بیار
منم الکی گفتم آره گفتش اینجوری داستان درست میکنی اینجا
خندید و گفت البته حقم داشتا ماشالا خیلی خوشگلی
*ممنون که الکی تعریف میکنی
+الکی نیست هم فیست خوبه هم بدنت یه ذره هم شکم نداری
سرمو انداختم پایین و دیگه نمیدونستم چجوری بلاسم
حرفو ادامه داد:بچه همینجایی؟
*ن ولی خونمون نزدیک اینجاست شما چی؟
+من بچه همینجام، گفتم اگه میخوای برسونمت البته اگه مزاحم نیستم
*اتفاقا میخواستم الان برم
+باشه من پنج دقیقه زودتر میرم چون ماشینم خیابون پایینی پارکه جلو در استخر وایمیسم
*اگه نمیتونی برسونی راحت بگو، ماشینت چیه؟
+من اهل پیچوندن نیستم ماشینم ۲۰۶ سفيده
از استخر اومدم بیرون دیدم منتظرم وایساده منو دید صدام کرد هی بچه بشین بریم.
تو ماشینش نشستم همین که حرکت کردیم گفتم راستی اسمت چیه؟
+جدی جدی پیر شدما اسمم کیوانه تو چی؟
*من آریا هستم مجردی؟
+مجرد مجردم کلا ازدواج نکردم چند سالته عزیزم؟
*۱۹ سالمه شما چی؟
+منم ۴۶سالمه دانشجویی؟
*نه دانشگاه نرفتم سرکار میرم اپراتور لیزرم
+من اگه بخوام موهای بدنمو لیزر کنم هزینش چقدر میشه
*وا چرا میخوای بری لیزر بنظرم جذابیت یه مرد به موهای بدنشه
+آخه خانما دوست دارناونا جنس شناس نیستن خخخ
+شما که جنس شناسی بگو ببینم جنس ما خوبه؟
دیگه پرو شده بودمو دست به بازوهاش گرفتم و گفتم گفتم بازو بگیر تا بگم
بازو گرفت و گفتم اصل جنسی شما خخخ
+تو که خودت یه چیز دیگه ای لامصب چجوری بدنت یه تار مو هم نداره حتی صورتمم مثل دخترا بی موئه
*خب لیزر کارما لیزر میکنم
+جون دیگه ترنسی؟
*ن گی ام شما چی بایسکشوالی؟
+چی چی؟
*یعنی دوجنسگرا هم به پسر حس داری هم به دختر
+آره ولی پسر مثل تو تمیز و کمسن دوس دارم، خانوادت میدونن اینجوری هستی؟
آره میدونن وقتی بچه بودم بابامو از دست دادم و با مامانم زندگی میکنم
+خدا رحمتش کنه
*ممنون عزیزم
دست کشید به رونمو گفت با اینکه لاغری ولی بدنت نرمه ها
سرمو رو شونم گذاشتم و همدیگرو بوسیدیم کارمون به لب بازی نرسید گفتم اینجوری استرس میگیرم
+باشه عزیزم منم تو ماشین دوست ندارم ولی تو بدجور تحریکم کردی
*تنها زندگی میکنی؟
+آره الان میای
1402/12/07
#مرد_میانسال #مامان #بیغیرتی
اولین باره که خاطره ای مینویسم اصراری هم ندارم باور کنید واقعیه یا نه
اگه استریتی و غیرتی هستی با خوندن حرفام الکی وقتتو هدر نده و توهین نکن.
آریا هستم قدم ۱۷۰ وزنم ۵۶ ساکن کرج برخلاف بقیه گی های شهوانی کون قلمبه و رون گنده ای ندارم😁.
تک فرزندم با مامانم زندگی میکنم میدونه همجنسگرام ولی اینجوری هم نیست ک جلوی هم راجب مسائل جنسی حرف بزنیم
مامانم فریبا آرایشگره ۴۰سالشه قدی متوسط با اندامی معمولی داره.
فروردین ماه امسال از طرف یکی از دوستام بلیط رایگان استخر گرفتم از فضای بسته و شلوغ خوشم نمیومد ولی هم حوصلم سر رفته بود هم گفتم شاید برم یه کیسی پیدا کنم
وارد استخر شدم مسئول اونجا گفت گوشواره هاتو در بیار بعد برو داخل، وارد رختکن شدم پیرسینگ هامو در آوردم داشتم مایو میپوشیدم متوجه نگاهای یه آقایی شدم نگاهش کردم ولی نه اصلا کیسم نبود دو سه بار آروم صدام کرد ولی بی اعتنایی کردم و بیخیال شد
نیم ساعتی گذشتو دیدم خبری نیست از آب اومدم بیرون که برم دیدم یه آقایی لبه استخر نشسته بود منو دید بهم لبخند زد نگاهش کردم دقیقا همون چیزی بود که میخواستم ریش های جوگندمی قد متوسط (۱۷۵) و بدنی ورزیده و پوستی سفید
لبه استخر نشستم و بهش لبخند زدم
سر حرفو خودش باز کرد و گفت خراب شده مملکت که نیست به همه چی گیر میدن
*آره واقعا تو ایران همه چی اجباریه
+داشتی میومدی یکم عقب تر بودم دیدم مسئول استخر گفت گوشواره هاتو در بیار
منم الکی گفتم آره گفتش اینجوری داستان درست میکنی اینجا
خندید و گفت البته حقم داشتا ماشالا خیلی خوشگلی
*ممنون که الکی تعریف میکنی
+الکی نیست هم فیست خوبه هم بدنت یه ذره هم شکم نداری
سرمو انداختم پایین و دیگه نمیدونستم چجوری بلاسم
حرفو ادامه داد:بچه همینجایی؟
*ن ولی خونمون نزدیک اینجاست شما چی؟
+من بچه همینجام، گفتم اگه میخوای برسونمت البته اگه مزاحم نیستم
*اتفاقا میخواستم الان برم
+باشه من پنج دقیقه زودتر میرم چون ماشینم خیابون پایینی پارکه جلو در استخر وایمیسم
*اگه نمیتونی برسونی راحت بگو، ماشینت چیه؟
+من اهل پیچوندن نیستم ماشینم ۲۰۶ سفيده
از استخر اومدم بیرون دیدم منتظرم وایساده منو دید صدام کرد هی بچه بشین بریم.
تو ماشینش نشستم همین که حرکت کردیم گفتم راستی اسمت چیه؟
+جدی جدی پیر شدما اسمم کیوانه تو چی؟
*من آریا هستم مجردی؟
+مجرد مجردم کلا ازدواج نکردم چند سالته عزیزم؟
*۱۹ سالمه شما چی؟
+منم ۴۶سالمه دانشجویی؟
*نه دانشگاه نرفتم سرکار میرم اپراتور لیزرم
+من اگه بخوام موهای بدنمو لیزر کنم هزینش چقدر میشه
*وا چرا میخوای بری لیزر بنظرم جذابیت یه مرد به موهای بدنشه
+آخه خانما دوست دارناونا جنس شناس نیستن خخخ
+شما که جنس شناسی بگو ببینم جنس ما خوبه؟
دیگه پرو شده بودمو دست به بازوهاش گرفتم و گفتم گفتم بازو بگیر تا بگم
بازو گرفت و گفتم اصل جنسی شما خخخ
+تو که خودت یه چیز دیگه ای لامصب چجوری بدنت یه تار مو هم نداره حتی صورتمم مثل دخترا بی موئه
*خب لیزر کارما لیزر میکنم
+جون دیگه ترنسی؟
*ن گی ام شما چی بایسکشوالی؟
+چی چی؟
*یعنی دوجنسگرا هم به پسر حس داری هم به دختر
+آره ولی پسر مثل تو تمیز و کمسن دوس دارم، خانوادت میدونن اینجوری هستی؟
آره میدونن وقتی بچه بودم بابامو از دست دادم و با مامانم زندگی میکنم
+خدا رحمتش کنه
*ممنون عزیزم
دست کشید به رونمو گفت با اینکه لاغری ولی بدنت نرمه ها
سرمو رو شونم گذاشتم و همدیگرو بوسیدیم کارمون به لب بازی نرسید گفتم اینجوری استرس میگیرم
+باشه عزیزم منم تو ماشین دوست ندارم ولی تو بدجور تحریکم کردی
*تنها زندگی میکنی؟
+آره الان میای
بریم خونم؟
*امشب نمیتونم ولی فردا اکیم
+نیستم فردا شیفتم تا سه روز
*مگه شغلت چیه؟
+آتشنشانم امشب هیچ جوره نمیتونی بیای؟
*نه آخه به مامانم قول دادم باهاش شام برم بیرون
+باشه عزیزم بمونه سه روز دیگه
شماره گرفتیمو منو رسوند
تو این چند روز خیلی کم در حد چند دقه چت کردیم چون موقع شیفت وقت نمی کرد گوشی دستش بگیره عکس کیر و کون دادیمو راجب اینکه تو سکس چیکار میکنیو اینا حرف زدیم، کیرش ۱۵ سانت با قطری تقریبا کلفت بود
روز موعود رسید و هماهنگ کردیم عصر برم خونش یه تیشرت سفید با یه شلوار آبی تنگ کوتاه پوشیدم یه کرم پودر ملایم زدمو لبامو یه مداد کالباسی رنگ زدم
رسیدم خونش درو باز کرد و روبوسی کردیم
+کاپوچینو دارم آبمیوه هم هست کدومو میخوای؟
*اگه آب خیلی خنک داری بیاری یکم تشنمه
+ناهار خوردی؟
*آره عزیزم ساعتو نگاه
+خلاصه تعارف نکنی خرت پرت هست
نشست کنارم و گفت حس میکنم راحت نیستی انگار معذبی
لبامو آوردم جلو و شروع کردیم از هم لب گرفتن سرمو چسبوندم به سینش و بغلش کرده بودم صورتمو بوس میکرد و دستاش رفت رو کونم
تاپشو در آورد با موهای سینش بازی میکردم اونم گردنمو لیس میزد پاشدیم منو چسبوند به دیوار و خودش رفت سمت کونم شلوارمو کشید پایین و آروم اسپنک زد و لپ کونمو گاز گرفت
چ کون کوچولوی خوشگلی داری
دوباره سرپا وایساد و چسبید بهم
زبونشو رو نوک دماغم کشید و گفت بچه چه دماغ خوشگلی داری عمله؟
*آره عمله😊
از زیر تیشرتم سینمو میمالید و منم سرمو چرخوندم عقب و بهش لب میدادم شلوارکشو درآورد و و کیرشو از رو شورت به کونم چسبوند دستمو بردم عقب و با کیرش ور میرفتم
رو مبل نشستو پاهاشو باز کرد
روبروش زانو زدم که براش ساک بزنم
کیرشو آروم کردم تو دهنم و لیسش میزدم
سرمو فشار داد که کیرشو کامل بخورم
یکم تند تر کیرشو تو دهنم میکردم سرمو گرفت و فشار میداد منم کیرشو تا ته تو حلقم میکردم
رفتم پایین تر خایه هاشو لیس میزدم ناله های مردونش بلند شده بود و گفت چند بار حلقی بزن بعدش بکنمت
سرمو عقب جلو میکرد و خودش تو دهنم تلمبه میزد کیرشو در میاورد رو لبام میمالیدو دوباره تو دهنم تلمبه میزد بعد چند دقیقه گفت
بسه بریم تو اتاق میخوام کونتو بکنم
رو تخت نشست پاهاشو باز کرد و کاندوم رو کیرش کشید و گفت بیا بشین روش خودت آروم آروم بکنش داخل
از جیب شلوارم زایلوژل در آوردم و به سوراخم مالیدم تا قشنگ بی حس بشه
کیرشو گرفتم و دم سوراخم گذاشتم سرش رفته بود داخل که سعی کرد کیرشو فشار بده گفتم بزار خودم انجام بدم اینجوری دردم میگیره
لبامو تو دهنش کرد و شروع کرد به خوردنشون رفت پایین تر و نوک سینمو با زبونش قلقلک میدادو خیلی حشری میشدم
کیرش تا نصفه تو کونم بود یهو یه فشاری داد کل کیرش رفت داخل
اومدم پاشم نگهم داشتو گفت نترس دردش میخوابه آروم باش بزار لذت ببریم
آروم آروم تلمبه میزد ولی درد داشتم
+زیر کیرم حال میکنی میخوام زیرم آبت بیاد
*آره خیلی حال میده زیر کیر کلفتت ( خیلی ام کلفت نبودا ولی حرفای وسط سکسه دیگه)دارم جر میخورم
بی حسی اثر کرده بود و دردم خوابیده بود
کیرمو با روغن بدن چرب کرد و برام جق میزد
دیگه خودم رو کیرش بالا پایین میشدم دستامو رو به عقب خم کردم و رو پاهاش گذاشتم شدت تلمبه هاش محکم تر شده بود و داشتم لذت میبردم کیرشو تا خرخره تو کونم حس میکردم
ناله هام بلند شده بود و گاییده شدنم رو تماشا میکردم کیرمو ول کردو با جفت دستاش لپای کونمو گرفته بود و تند تند تلمبه میزد
زیر بیضه هام ی حس عجیبی داشتم همینجوری که کیرش تا ته عقب جلو میشد منم با دستم برا خودم جق میزدم نتونستم خودمو کنترل کنمو آبم او
*امشب نمیتونم ولی فردا اکیم
+نیستم فردا شیفتم تا سه روز
*مگه شغلت چیه؟
+آتشنشانم امشب هیچ جوره نمیتونی بیای؟
*نه آخه به مامانم قول دادم باهاش شام برم بیرون
+باشه عزیزم بمونه سه روز دیگه
شماره گرفتیمو منو رسوند
تو این چند روز خیلی کم در حد چند دقه چت کردیم چون موقع شیفت وقت نمی کرد گوشی دستش بگیره عکس کیر و کون دادیمو راجب اینکه تو سکس چیکار میکنیو اینا حرف زدیم، کیرش ۱۵ سانت با قطری تقریبا کلفت بود
روز موعود رسید و هماهنگ کردیم عصر برم خونش یه تیشرت سفید با یه شلوار آبی تنگ کوتاه پوشیدم یه کرم پودر ملایم زدمو لبامو یه مداد کالباسی رنگ زدم
رسیدم خونش درو باز کرد و روبوسی کردیم
+کاپوچینو دارم آبمیوه هم هست کدومو میخوای؟
*اگه آب خیلی خنک داری بیاری یکم تشنمه
+ناهار خوردی؟
*آره عزیزم ساعتو نگاه
+خلاصه تعارف نکنی خرت پرت هست
نشست کنارم و گفت حس میکنم راحت نیستی انگار معذبی
لبامو آوردم جلو و شروع کردیم از هم لب گرفتن سرمو چسبوندم به سینش و بغلش کرده بودم صورتمو بوس میکرد و دستاش رفت رو کونم
تاپشو در آورد با موهای سینش بازی میکردم اونم گردنمو لیس میزد پاشدیم منو چسبوند به دیوار و خودش رفت سمت کونم شلوارمو کشید پایین و آروم اسپنک زد و لپ کونمو گاز گرفت
چ کون کوچولوی خوشگلی داری
دوباره سرپا وایساد و چسبید بهم
زبونشو رو نوک دماغم کشید و گفت بچه چه دماغ خوشگلی داری عمله؟
*آره عمله😊
از زیر تیشرتم سینمو میمالید و منم سرمو چرخوندم عقب و بهش لب میدادم شلوارکشو درآورد و و کیرشو از رو شورت به کونم چسبوند دستمو بردم عقب و با کیرش ور میرفتم
رو مبل نشستو پاهاشو باز کرد
روبروش زانو زدم که براش ساک بزنم
کیرشو آروم کردم تو دهنم و لیسش میزدم
سرمو فشار داد که کیرشو کامل بخورم
یکم تند تر کیرشو تو دهنم میکردم سرمو گرفت و فشار میداد منم کیرشو تا ته تو حلقم میکردم
رفتم پایین تر خایه هاشو لیس میزدم ناله های مردونش بلند شده بود و گفت چند بار حلقی بزن بعدش بکنمت
سرمو عقب جلو میکرد و خودش تو دهنم تلمبه میزد کیرشو در میاورد رو لبام میمالیدو دوباره تو دهنم تلمبه میزد بعد چند دقیقه گفت
بسه بریم تو اتاق میخوام کونتو بکنم
رو تخت نشست پاهاشو باز کرد و کاندوم رو کیرش کشید و گفت بیا بشین روش خودت آروم آروم بکنش داخل
از جیب شلوارم زایلوژل در آوردم و به سوراخم مالیدم تا قشنگ بی حس بشه
کیرشو گرفتم و دم سوراخم گذاشتم سرش رفته بود داخل که سعی کرد کیرشو فشار بده گفتم بزار خودم انجام بدم اینجوری دردم میگیره
لبامو تو دهنش کرد و شروع کرد به خوردنشون رفت پایین تر و نوک سینمو با زبونش قلقلک میدادو خیلی حشری میشدم
کیرش تا نصفه تو کونم بود یهو یه فشاری داد کل کیرش رفت داخل
اومدم پاشم نگهم داشتو گفت نترس دردش میخوابه آروم باش بزار لذت ببریم
آروم آروم تلمبه میزد ولی درد داشتم
+زیر کیرم حال میکنی میخوام زیرم آبت بیاد
*آره خیلی حال میده زیر کیر کلفتت ( خیلی ام کلفت نبودا ولی حرفای وسط سکسه دیگه)دارم جر میخورم
بی حسی اثر کرده بود و دردم خوابیده بود
کیرمو با روغن بدن چرب کرد و برام جق میزد
دیگه خودم رو کیرش بالا پایین میشدم دستامو رو به عقب خم کردم و رو پاهاش گذاشتم شدت تلمبه هاش محکم تر شده بود و داشتم لذت میبردم کیرشو تا خرخره تو کونم حس میکردم
ناله هام بلند شده بود و گاییده شدنم رو تماشا میکردم کیرمو ول کردو با جفت دستاش لپای کونمو گرفته بود و تند تند تلمبه میزد
زیر بیضه هام ی حس عجیبی داشتم همینجوری که کیرش تا ته عقب جلو میشد منم با دستم برا خودم جق میزدم نتونستم خودمو کنترل کنمو آبم او
مد
محکم تلمبه میزد و دوباره حس لذت جاشو به حس درد داده بود تو چشمام نگاه کردو گفت لب بده لبامو گاز میزدو شدت ضربه هاش تند تر شد آهی کشید و کیرشو ثابت نگه داشت متوجه شدم ارضا شده
لبخندی زد و گفت فوق العاده بودی عزیزم
با استرس اینکه کیرشو کثیف نکرده باشم از روش بلند شدمو صورتشو بوس کردمو گفتم تو ام خوب کونمو جر دادیا
خندید و گفت جون خیلی حال داد.
رفتم خودمو شستم لباسامو پوشیدم که برم دستمو گرفت و گفت کجا میخوای بری مگه فقط برا سکس اومدی؟
*نه گفتم مزاحمت نشم چون بعد سکس دیگه اون حس اولو بهم نداری
+تو رفیق منی اگه بیکاری با هم شامو بریم بیرون
*اینجوری حس بهتری دارم که به چشم سوراخ بهم نگاه نمیکنی
+عزیزی، همه چی که سکس نیست
شامو بیرون خوردیم و منو رسوند
خیلی زود صمیمی شدیم و هر روز صبح بخیر میگفتو شبا هم قبل خواب چت میکردیم
هفته بعدش دوباره رفتم پیشش
از قبل گفته بودم لباس فرمشو بپوشه و اینجوری سکس کنیم
وارد خونش شدم یه شلوار پارچه ای سرمه ای تیره با پیراهن سفید که آرم آتشنشانی روش بود سگک کمربندش برق میزد
خیلی تو اون لباس جذاب شده بود
منو بغل کرد و صورتمو میبوسید
لباشو بوسیدم و لب پایینمو لیس زد
رژلب زدی؟ با لبخند گفتم آره
+جون قربون اون لبای خوشگلت بشم تو اینقدر خوشگلی نیازی به آرایش نداری
لبامو تو دهنش میک میزدو تیشرتمو زود در آورد سرمو چسبوند به سینش دکمه های پیرهنشو باز کردم و دست به موهای بدنش میکشیدم و بدنشو لیس میزدم
موهای بدنش زیر زبونم یه حس خیلی خوبی بهم میداد
سرمو فشار داد پایین که کیرشو برم بخورم
زانو زدم و از پایین به چشماش نگاه میکردمو و گفتم میشه امروز با دهن برات بیارم آخه شکمم شله(اسهال)
+آره عزیزم ولی کار خودت سخت تر میشه چون با خوردن یکم دیرتر میاد
زیپشو باز کردم و از لای زیپ شلوارش کیرشو تو دهنم کردم و سر کیرشو لیس میزدم و دوباره تو چشماش نگاه میکردم
+همشو بکن تو دهنت آفرین
کمربندشو باز کردمو کیرشو تو دهنم کردم سرمو هل میداد تا کیرشو تا ته بخورم
داغی کیرش حشریم میکرد و باعث میشد پر تف و حلقی براش بخورم از قبل زمینه بی غیرتی رو داشتم و یه وقتا مردای جذاب رو با مامانم تصور میکردم و جق میزدم
کیرشو تو دهنم میکردمو تصور میکردم مامانم جای من داره ساک میزنه لذتم دوچندان میشد
سرمو نگه داشتو خودش تو دهنم تلمبه میزد
*عزیزم لطفا آروم تلمبه بزن میخوره ته گلوم عوق میزنم
+باشه جیگرم آروم دهنتو میگام تا اذیت نشی
دهنمو نگه داشته بودم و کیرشو عقب جلو میکرد دلم میخواست جلوی من مامانم براش ساک بزنه و گاییده بشه
خایه هاشو کردم تو دهنم و آروم میک میزدم و میلیسیدم
دستمال کاغذی رو گذاشتم زیر کیرم و شروع کردم به جق زدن سرمو بالا آورد و کیرشو با دستش گرفته بود و هی میکرد تو دهنم و در میاورد چند بار کیرشو رو صورتم کوبیدو تف انداخت و شروع کردن با کیرش ور رفتن یکم که گذشت سرمو گرفتو کیرشو فشار داد
تو دهنم اینبار تند تند تلمبه میزدو کیرش ته حلقم میخورد یهو یه ناله ای کرد و آبشو تو دهنم ریخت چند ثانیه آبشو تو دهنم نگه داشتم و آخرین لحظه صحنه گاییده شدن کس مامانمو تصور کردم و آبمو آوردم
زود رفتم دستشویی دهنمو خالی کردم آبش خیلی تلخ بود
بهش گفتم میرم دوش بگیرم
از حموم بیرون اومدم موهامو سشوار کشیدم اومدم کنارش نشستم یهو گوشیش زنگ خورد یه زنه بود بهش گفت بیاد دنبالش برن بیرون اینم الکی گفت گرفتارمو نمیتونم بیام
چوس کنو زدم به برقو سرم پایین بود و اخم کرده بودم
ازم پرسید چیزی شده یهو ناراحت شدی؟
*ن چیزی نشده فقط زودتر میرم که تو ام به قرارت برسی
+من که قراری ندارم
محکم تلمبه میزد و دوباره حس لذت جاشو به حس درد داده بود تو چشمام نگاه کردو گفت لب بده لبامو گاز میزدو شدت ضربه هاش تند تر شد آهی کشید و کیرشو ثابت نگه داشت متوجه شدم ارضا شده
لبخندی زد و گفت فوق العاده بودی عزیزم
با استرس اینکه کیرشو کثیف نکرده باشم از روش بلند شدمو صورتشو بوس کردمو گفتم تو ام خوب کونمو جر دادیا
خندید و گفت جون خیلی حال داد.
رفتم خودمو شستم لباسامو پوشیدم که برم دستمو گرفت و گفت کجا میخوای بری مگه فقط برا سکس اومدی؟
*نه گفتم مزاحمت نشم چون بعد سکس دیگه اون حس اولو بهم نداری
+تو رفیق منی اگه بیکاری با هم شامو بریم بیرون
*اینجوری حس بهتری دارم که به چشم سوراخ بهم نگاه نمیکنی
+عزیزی، همه چی که سکس نیست
شامو بیرون خوردیم و منو رسوند
خیلی زود صمیمی شدیم و هر روز صبح بخیر میگفتو شبا هم قبل خواب چت میکردیم
هفته بعدش دوباره رفتم پیشش
از قبل گفته بودم لباس فرمشو بپوشه و اینجوری سکس کنیم
وارد خونش شدم یه شلوار پارچه ای سرمه ای تیره با پیراهن سفید که آرم آتشنشانی روش بود سگک کمربندش برق میزد
خیلی تو اون لباس جذاب شده بود
منو بغل کرد و صورتمو میبوسید
لباشو بوسیدم و لب پایینمو لیس زد
رژلب زدی؟ با لبخند گفتم آره
+جون قربون اون لبای خوشگلت بشم تو اینقدر خوشگلی نیازی به آرایش نداری
لبامو تو دهنش میک میزدو تیشرتمو زود در آورد سرمو چسبوند به سینش دکمه های پیرهنشو باز کردم و دست به موهای بدنش میکشیدم و بدنشو لیس میزدم
موهای بدنش زیر زبونم یه حس خیلی خوبی بهم میداد
سرمو فشار داد پایین که کیرشو برم بخورم
زانو زدم و از پایین به چشماش نگاه میکردمو و گفتم میشه امروز با دهن برات بیارم آخه شکمم شله(اسهال)
+آره عزیزم ولی کار خودت سخت تر میشه چون با خوردن یکم دیرتر میاد
زیپشو باز کردم و از لای زیپ شلوارش کیرشو تو دهنم کردم و سر کیرشو لیس میزدم و دوباره تو چشماش نگاه میکردم
+همشو بکن تو دهنت آفرین
کمربندشو باز کردمو کیرشو تو دهنم کردم سرمو هل میداد تا کیرشو تا ته بخورم
داغی کیرش حشریم میکرد و باعث میشد پر تف و حلقی براش بخورم از قبل زمینه بی غیرتی رو داشتم و یه وقتا مردای جذاب رو با مامانم تصور میکردم و جق میزدم
کیرشو تو دهنم میکردمو تصور میکردم مامانم جای من داره ساک میزنه لذتم دوچندان میشد
سرمو نگه داشتو خودش تو دهنم تلمبه میزد
*عزیزم لطفا آروم تلمبه بزن میخوره ته گلوم عوق میزنم
+باشه جیگرم آروم دهنتو میگام تا اذیت نشی
دهنمو نگه داشته بودم و کیرشو عقب جلو میکرد دلم میخواست جلوی من مامانم براش ساک بزنه و گاییده بشه
خایه هاشو کردم تو دهنم و آروم میک میزدم و میلیسیدم
دستمال کاغذی رو گذاشتم زیر کیرم و شروع کردم به جق زدن سرمو بالا آورد و کیرشو با دستش گرفته بود و هی میکرد تو دهنم و در میاورد چند بار کیرشو رو صورتم کوبیدو تف انداخت و شروع کردن با کیرش ور رفتن یکم که گذشت سرمو گرفتو کیرشو فشار داد
تو دهنم اینبار تند تند تلمبه میزدو کیرش ته حلقم میخورد یهو یه ناله ای کرد و آبشو تو دهنم ریخت چند ثانیه آبشو تو دهنم نگه داشتم و آخرین لحظه صحنه گاییده شدن کس مامانمو تصور کردم و آبمو آوردم
زود رفتم دستشویی دهنمو خالی کردم آبش خیلی تلخ بود
بهش گفتم میرم دوش بگیرم
از حموم بیرون اومدم موهامو سشوار کشیدم اومدم کنارش نشستم یهو گوشیش زنگ خورد یه زنه بود بهش گفت بیاد دنبالش برن بیرون اینم الکی گفت گرفتارمو نمیتونم بیام
چوس کنو زدم به برقو سرم پایین بود و اخم کرده بودم
ازم پرسید چیزی شده یهو ناراحت شدی؟
*ن چیزی نشده فقط زودتر میرم که تو ام به قرارت برسی
+من که قراری ندارم
دیدی ک بهش گفتم نمیتونم بیام
*نگفتی نمیتونی محترمانه پیچوندیش
+عزیزم من نمیدونستم ناراحت میشی وگرنه جلوت باهاش حرف نمیزدم
*چ فرقی میکنه جلوم یا تو نبودم حرف بزنی البته ببخشید مشکل از منه چون خودم وقتی با تو ام به مرد دیگه ای فکر نمیکنم همچین فازی روت داشتم
+اگ تو مال من باشی بخدا من کمربندمو برا کسی باز نمیکنم
*آره دیدم تو اینستات دویستا ترنس و گی رو فالو کردی
+همرو آنفالو میکنم تو با من باشی کسیو نمیخوام
بغلش کردمو سرمو بوس میکرد تو چشماش نگاه کردمو گفتم فقط مال منیا
+فقط فقط برا توام عزیز دلم، توام حق نداری با هیچ مردی باشیا
یکم حرفای عاشقانه زدیمو و گفت بریم شام بیرون
*شام ک نمیتونم ولی یه آبمیوه تو راه باهم میخوریم
دو ماهی گذشته بود ما خیلی باهم راحت تر شده بودیم و فاب هم بودیم اکثر مواقع که سکس می کردیم همش مامانمو باهاش تصور میکردمو ارضا میشدم ولی دلم میخواست یه بار سکس مامانمو باهاش ببینم اصلا چجوری به کیوان بگم ،گیریم گفتم اونم قبول کرد چجوری مامانمو راضی کنم ،دنیای واقعی مثل این داستان ها نیست که از سوراخ در سکس مادرتو فول اچ دی نگاه کنی یا یه پنجره بالای اتاق خواب داشته باشی
چند باری بحث بی غیرتی رو تو چت ها راه انداختم مثلا گفتم وای چقدر این داستان های بیغیرتی زیاده شده طرف زنشو میده مردای دیگه میکنن
واکنشش معمولی بود و گفت این چیزا شاید برا طرف لذت بخش باشه ولی بعد یه مدت زندگیش خراب میشه
*چرا خراب شه شاید رابطشون بهتر بشه
+نه من میدونم بعد یه مدت زنه دیگه از شوهرش حرف شنوی نداره و رابطشون میپاچه
*از کجا اینقدر مطمئن حرف میزنی؟
+میدونم دیگه چون ۶ سال پیش یه تجربه ای داشتم ولی حضوری میگم اینجوری میترسم ناراحت بشی
*چه ناراحتی خودت داری میگی شیش سال پیش من که نبودم اون موقع
+ما یه رفیقی داشتیم چند سالی بود از رفاقتمون میگذشت خیلی باهم عیاق شده بودیم جوری ک باهم میرفتیم کوص میکردیم این با من راحت شدو گفت یه ساله با دوست دخترش تو یه خونه زندگی میکنه،دوس داره دوست دخترشو جلوش بکنم اولش نه آوردم ولی خب برا خودمم جذابیت داشت.
حرفشو قطع کردم و گفتم خب چی شد دختره پا داد؟
+آره دو بار هم جلو رفیقم کردمش ولی بعد یه مدت رفیقم ازم سرد شد منم پیگیر شدم که چرا رفتارات باهام اینجوری شده جواب داد تو باعث شدی زندگیم بهم بخوره دوس دخترم دیگه آدم حسابم نمیکنه جلو من با مردا چت میکنه
*تو چیکار کنی خودش ازت خواسته
+آره ولی دیگ روش نمیشد منو ببینه
خلاصه بگم هم رفاقت ما بهم خورد هم رابطه اینا، تازه این دوس دخترش بود حالا فرض کن طرف زنشو بده یکی دیگه بکنه.
یه روز قرار بود برم پیشش با هم شراب بخوریم و قرار سکسی نداشتیم چون من وقتی مشروب میخورم نمیتونم سکس کنم
چند تا پیک زده بودیم فاز دردو دل گرفتو از بدی هایی که برادر بزرگش در حقش کرده بود گفت که حتی بعد مرگش هم نتونسته ببخشتش
منم سفره دلمو باز کردمو گفتم تو بچگی مامانم بخاطر اعتیاد از بابام جدا شد آخر سرم بابام سر همین مواد اور دوز کرد و فوت شد
دستمو گرفت و گفت هی غصه نخور اون روزا دیگ تموم شدن
سرمو رو شونش گذاشتم و گفتم بیچاره مامانم چقدر سختی کشید بخاطر من قید مهریه رو زد تا حضانتمو بگیره
بغلم کرد و دلداریم میداد
یهو حس بی غیرتیم فعال شد به بهانه تعریف خاطره عکس دوتایی مامانمو و خودمو نشون دادمو گفتم اینجا ۱۳ بدر پارساله
+خدا مادرتو برات حفظش کنه
*بیچاره تنهاست هیچ تکیه گاهی نداره دلم براش میسوزه
+مگه رفیق نداره؟
*رفیق که برا آدم تکیه گاه نمیشه رفیق واسه سرگرمیه
+ن منظورم رفیق آقاس
*فکر نکنم آخه از سرک
*نگفتی نمیتونی محترمانه پیچوندیش
+عزیزم من نمیدونستم ناراحت میشی وگرنه جلوت باهاش حرف نمیزدم
*چ فرقی میکنه جلوم یا تو نبودم حرف بزنی البته ببخشید مشکل از منه چون خودم وقتی با تو ام به مرد دیگه ای فکر نمیکنم همچین فازی روت داشتم
+اگ تو مال من باشی بخدا من کمربندمو برا کسی باز نمیکنم
*آره دیدم تو اینستات دویستا ترنس و گی رو فالو کردی
+همرو آنفالو میکنم تو با من باشی کسیو نمیخوام
بغلش کردمو سرمو بوس میکرد تو چشماش نگاه کردمو گفتم فقط مال منیا
+فقط فقط برا توام عزیز دلم، توام حق نداری با هیچ مردی باشیا
یکم حرفای عاشقانه زدیمو و گفت بریم شام بیرون
*شام ک نمیتونم ولی یه آبمیوه تو راه باهم میخوریم
دو ماهی گذشته بود ما خیلی باهم راحت تر شده بودیم و فاب هم بودیم اکثر مواقع که سکس می کردیم همش مامانمو باهاش تصور میکردمو ارضا میشدم ولی دلم میخواست یه بار سکس مامانمو باهاش ببینم اصلا چجوری به کیوان بگم ،گیریم گفتم اونم قبول کرد چجوری مامانمو راضی کنم ،دنیای واقعی مثل این داستان ها نیست که از سوراخ در سکس مادرتو فول اچ دی نگاه کنی یا یه پنجره بالای اتاق خواب داشته باشی
چند باری بحث بی غیرتی رو تو چت ها راه انداختم مثلا گفتم وای چقدر این داستان های بیغیرتی زیاده شده طرف زنشو میده مردای دیگه میکنن
واکنشش معمولی بود و گفت این چیزا شاید برا طرف لذت بخش باشه ولی بعد یه مدت زندگیش خراب میشه
*چرا خراب شه شاید رابطشون بهتر بشه
+نه من میدونم بعد یه مدت زنه دیگه از شوهرش حرف شنوی نداره و رابطشون میپاچه
*از کجا اینقدر مطمئن حرف میزنی؟
+میدونم دیگه چون ۶ سال پیش یه تجربه ای داشتم ولی حضوری میگم اینجوری میترسم ناراحت بشی
*چه ناراحتی خودت داری میگی شیش سال پیش من که نبودم اون موقع
+ما یه رفیقی داشتیم چند سالی بود از رفاقتمون میگذشت خیلی باهم عیاق شده بودیم جوری ک باهم میرفتیم کوص میکردیم این با من راحت شدو گفت یه ساله با دوست دخترش تو یه خونه زندگی میکنه،دوس داره دوست دخترشو جلوش بکنم اولش نه آوردم ولی خب برا خودمم جذابیت داشت.
حرفشو قطع کردم و گفتم خب چی شد دختره پا داد؟
+آره دو بار هم جلو رفیقم کردمش ولی بعد یه مدت رفیقم ازم سرد شد منم پیگیر شدم که چرا رفتارات باهام اینجوری شده جواب داد تو باعث شدی زندگیم بهم بخوره دوس دخترم دیگه آدم حسابم نمیکنه جلو من با مردا چت میکنه
*تو چیکار کنی خودش ازت خواسته
+آره ولی دیگ روش نمیشد منو ببینه
خلاصه بگم هم رفاقت ما بهم خورد هم رابطه اینا، تازه این دوس دخترش بود حالا فرض کن طرف زنشو بده یکی دیگه بکنه.
یه روز قرار بود برم پیشش با هم شراب بخوریم و قرار سکسی نداشتیم چون من وقتی مشروب میخورم نمیتونم سکس کنم
چند تا پیک زده بودیم فاز دردو دل گرفتو از بدی هایی که برادر بزرگش در حقش کرده بود گفت که حتی بعد مرگش هم نتونسته ببخشتش
منم سفره دلمو باز کردمو گفتم تو بچگی مامانم بخاطر اعتیاد از بابام جدا شد آخر سرم بابام سر همین مواد اور دوز کرد و فوت شد
دستمو گرفت و گفت هی غصه نخور اون روزا دیگ تموم شدن
سرمو رو شونش گذاشتم و گفتم بیچاره مامانم چقدر سختی کشید بخاطر من قید مهریه رو زد تا حضانتمو بگیره
بغلم کرد و دلداریم میداد
یهو حس بی غیرتیم فعال شد به بهانه تعریف خاطره عکس دوتایی مامانمو و خودمو نشون دادمو گفتم اینجا ۱۳ بدر پارساله
+خدا مادرتو برات حفظش کنه
*بیچاره تنهاست هیچ تکیه گاهی نداره دلم براش میسوزه
+مگه رفیق نداره؟
*رفیق که برا آدم تکیه گاه نمیشه رفیق واسه سرگرمیه
+ن منظورم رفیق آقاس
*فکر نکنم آخه از سرک
ار مستقیم میاد خونه
دوباره یه عکس از مامانم نشون دادم اینبار با لباس خونگی وگفتم بنظرت قیافه مامانم خوبه؟
سرشو پایین انداخت و گفت من چی بگم آخه
*فرض کن منی وجود نداشتم اگه مامانمو میدیدی ازش خوشت میومد؟
+این چ سوالیه من چی بگم آخه
*بابا فقط ی نظر خواستم ازت میخواستم بدونم کلا نظر مردا راجب مامانم چیه
+من کلا زن زیر ۳۲.۳۳ سال دوست دارم اما خب فیسش خوبه بدنشم که نمیدونم
با خنده و شوخی گفتم حیف عکس بدنشو ندارم وگرنه نشونت میدادم
+زشته این حرفا رو نزن
*حالا انگار همین الان کردیش حرفه دیگه
+شوخیشم خوب نیست اصلا
با خنده گفتم والا شوخی نکردم کاملا جدی بود میخواستم مامانم یه لذتی ببره من خیلی به فکرشم خخخ.
+اون سوالای و حرفا راجب نفر سوم اینا رو از عمد میپرسیدی؟
*آره میخواستم بدونم کلا این کاره هستی یا نه ولی فهمیدم نمیتونی مامانمو بکنی
+گفتنش خوبیت نداره زیر یه هفته میتونم بیارمش خونم ولی این چیزا آخرش جز پشیمونی چیزی نداره
*آره راست میگی تو واقعیت از حسادت میمیرم با کسی ببینمت
+سعی کن از این فکرا بکشی بیرون و به فانتزی هات بالو پر ندی
حرفاش منطقی بنظر میرسید ولی مغز من یه چیزو میخواست دیدن سکس مامانم و کیوان
یه شب باهاش قرار داشتم پیام دادم گفتم من شب میمونم پیشتا
+ای جونم منو این همه خوشبختی محاله😍
رفتم خونش یکم تو بغل هم بودیم شام خوردیم و فیلم دیدیم موقع خواب بغلش کردم صورتمو می بوسید و قربون صدقم میرفت دست به کونم کشید و انگشتشو خیس کرد و با سوراخم بازی میکرد
سوراخمو باز بسته میکردم و حشری شد شروع کرد ازم لب گرفتن صورتمو گرفته بود و لبامو تا جایی که میتونست تو دهنش میکرد و میک میزد
لباسامون در آوردیم و گفت دراز بکش سرتو بزار لبه تخت میخوام کیرمو اینجوری بکنم دهنت کیرشو تو دهنم کردم و شروع کردم به خوردن کیرش آروم دهنمو عقب جلو میکردمو سعی میکردم تا ته براش بخورم تخماشو تو دهنم کردم و لیس میزدم سرمو گرفتو کیرشو کرد تو دهنم و یکم تند تلمبه میزد دستمو زدم به رونشو گفتم اینجوری گردنم درد میگیره
حالت 69 شدیم تف انداخت رو کیرم و برام جق میزد منم شروع کردم به خوردن کیرش تا نصفه تو دهنم میکردمو درمیاوردم یهو آروم گفت از مامانت بهتر میخوریا
حرفش خیلی تحریکم کرد و تند تر کیرشو ساک زدم و گفتم مامانم هم مثل من آبتو خورده؟
+آره اونم عین خودت وقتی کیرمو میبینه حرف گوش کن میشه هر کاری میگم انجام میده
دارکوبی براش میخوردم و از دور دهنم آب دهنم میریخت نفس کم آورده بودم ولی سرمو فشار میداد و تو دهنم تلمبه میزد کیرشو کشیدم بیرون و گفتم خیلی تند تلمبه میزنی بالا میارم یهو
میمیک صورتشو جدی کرد و گفت امشب مامانتو پیچوندم تا تو رو بکنم پس ناز نکن وگرنه میرم پیش خودش
نقطه ضعفمو فهمیده بود و میدونست چیکار کنه
سرمو نگه داشتم و شروع کرد کیرشو تو دهنم عقب جلو کردن ولی اینبار به شدت قبل نبود دو دقیقه ای تو دهنم تلمبه زد و گفت بسه میخوام بکنمت
کاندوم کشید رو کیرش و گفت داگی شو
زایلوژل و رو سوراخم خالی کردمو کونمو قمبل کردم
آروم سر کیرشو فشار میداد و دم سوراخم بازی میداد هر فشاری که میداد یکم از کیرشو تو کونم جا میکرد تا نصفه تو بود یهو ی فشار محکم داد کیرش تا ته رفت توش
اومدم خودمو جلو بکشم از شونم گرفتو گفت آروم میکنم تکون نخور
کیرشو تا ته تو سوراخم میکردو در میاورد درد کل وجودمو گرفته بود و لبه تختو گرفته بودم و میگفتم تو رو خدا بسه اینجوری نمیتونم
+مامانت عاشق این مدل بود همیشه میگه اینجوری کوصمو بگا
یکم شل شدمو و ادامه دادم: کوص مامانم تنگه یا کون من؟
+معلومه کون تو،ولی ک
دوباره یه عکس از مامانم نشون دادم اینبار با لباس خونگی وگفتم بنظرت قیافه مامانم خوبه؟
سرشو پایین انداخت و گفت من چی بگم آخه
*فرض کن منی وجود نداشتم اگه مامانمو میدیدی ازش خوشت میومد؟
+این چ سوالیه من چی بگم آخه
*بابا فقط ی نظر خواستم ازت میخواستم بدونم کلا نظر مردا راجب مامانم چیه
+من کلا زن زیر ۳۲.۳۳ سال دوست دارم اما خب فیسش خوبه بدنشم که نمیدونم
با خنده و شوخی گفتم حیف عکس بدنشو ندارم وگرنه نشونت میدادم
+زشته این حرفا رو نزن
*حالا انگار همین الان کردیش حرفه دیگه
+شوخیشم خوب نیست اصلا
با خنده گفتم والا شوخی نکردم کاملا جدی بود میخواستم مامانم یه لذتی ببره من خیلی به فکرشم خخخ.
+اون سوالای و حرفا راجب نفر سوم اینا رو از عمد میپرسیدی؟
*آره میخواستم بدونم کلا این کاره هستی یا نه ولی فهمیدم نمیتونی مامانمو بکنی
+گفتنش خوبیت نداره زیر یه هفته میتونم بیارمش خونم ولی این چیزا آخرش جز پشیمونی چیزی نداره
*آره راست میگی تو واقعیت از حسادت میمیرم با کسی ببینمت
+سعی کن از این فکرا بکشی بیرون و به فانتزی هات بالو پر ندی
حرفاش منطقی بنظر میرسید ولی مغز من یه چیزو میخواست دیدن سکس مامانم و کیوان
یه شب باهاش قرار داشتم پیام دادم گفتم من شب میمونم پیشتا
+ای جونم منو این همه خوشبختی محاله😍
رفتم خونش یکم تو بغل هم بودیم شام خوردیم و فیلم دیدیم موقع خواب بغلش کردم صورتمو می بوسید و قربون صدقم میرفت دست به کونم کشید و انگشتشو خیس کرد و با سوراخم بازی میکرد
سوراخمو باز بسته میکردم و حشری شد شروع کرد ازم لب گرفتن صورتمو گرفته بود و لبامو تا جایی که میتونست تو دهنش میکرد و میک میزد
لباسامون در آوردیم و گفت دراز بکش سرتو بزار لبه تخت میخوام کیرمو اینجوری بکنم دهنت کیرشو تو دهنم کردم و شروع کردم به خوردن کیرش آروم دهنمو عقب جلو میکردمو سعی میکردم تا ته براش بخورم تخماشو تو دهنم کردم و لیس میزدم سرمو گرفتو کیرشو کرد تو دهنم و یکم تند تلمبه میزد دستمو زدم به رونشو گفتم اینجوری گردنم درد میگیره
حالت 69 شدیم تف انداخت رو کیرم و برام جق میزد منم شروع کردم به خوردن کیرش تا نصفه تو دهنم میکردمو درمیاوردم یهو آروم گفت از مامانت بهتر میخوریا
حرفش خیلی تحریکم کرد و تند تر کیرشو ساک زدم و گفتم مامانم هم مثل من آبتو خورده؟
+آره اونم عین خودت وقتی کیرمو میبینه حرف گوش کن میشه هر کاری میگم انجام میده
دارکوبی براش میخوردم و از دور دهنم آب دهنم میریخت نفس کم آورده بودم ولی سرمو فشار میداد و تو دهنم تلمبه میزد کیرشو کشیدم بیرون و گفتم خیلی تند تلمبه میزنی بالا میارم یهو
میمیک صورتشو جدی کرد و گفت امشب مامانتو پیچوندم تا تو رو بکنم پس ناز نکن وگرنه میرم پیش خودش
نقطه ضعفمو فهمیده بود و میدونست چیکار کنه
سرمو نگه داشتم و شروع کرد کیرشو تو دهنم عقب جلو کردن ولی اینبار به شدت قبل نبود دو دقیقه ای تو دهنم تلمبه زد و گفت بسه میخوام بکنمت
کاندوم کشید رو کیرش و گفت داگی شو
زایلوژل و رو سوراخم خالی کردمو کونمو قمبل کردم
آروم سر کیرشو فشار میداد و دم سوراخم بازی میداد هر فشاری که میداد یکم از کیرشو تو کونم جا میکرد تا نصفه تو بود یهو ی فشار محکم داد کیرش تا ته رفت توش
اومدم خودمو جلو بکشم از شونم گرفتو گفت آروم میکنم تکون نخور
کیرشو تا ته تو سوراخم میکردو در میاورد درد کل وجودمو گرفته بود و لبه تختو گرفته بودم و میگفتم تو رو خدا بسه اینجوری نمیتونم
+مامانت عاشق این مدل بود همیشه میگه اینجوری کوصمو بگا
یکم شل شدمو و ادامه دادم: کوص مامانم تنگه یا کون من؟
+معلومه کون تو،ولی ک
وص اونم واسه تنوع میگام
دردمو فراموش کردم و کیرم راست شدو باهاش ور میرفتم؛ وقتی کوصشو میکنی حال میکنه؟
+آره دیوونه کیرمه همیشه زنگ میزنه میگه پسرم تا عصر خونه نیست بیا منو بکن
پوزیشن رو عوض کردیمو و بالشت گذاشت زیر کمرم پاهامو باز کردم اومد بین پام و کیرشو گذاشت دم سوراخم
+دیگه ناز نکنی وقتی دارم میگامت خوب؟
*چشم ببخشید هرکاری دلت میخواد بکن
کیرشو فشار داد و شروع کرد تلمبه زدن در حین اینکه زیر کیرش گاییده میشدم برا خودم جق میزدمو تو چشماش نگاه میکردمو میگفتم حال میکنی منو مامانمو میکنی؟
+آره خیلی حال میکنم، تو و مامانت تشنه کیرمید اون جنده از عقب راه نمیده ولی این سری هر طور شده از کون میکنمش
لذت بی غیرتیم تو اوج خودش بود بهترین حس دنیارو داشتم حرفاش دیوونم کرده بود
حس کردم داره آبم میاد دیگه جق نزدم
خودشو خم کرد و ازم لب میگرفت و منم صورتشو بوس میکردم و میگفتم قربون بکن مامانم بشم که اینقدر خوشگله
لبامو میک میزد و تلمبه هاش خیلی محکم شده بود و بدون وقفه میکرد زیر بیضه هام دوباره یه فشاری حس میکردم یهو با تلمبه محکمی که خوردم آبم پاچید و دهنم از لذت زیاد باز مونده بود
بعد اینکه آبم اومد درد زیادی تو سوراخم حس میکردمو شدت تلمبه هایی که میزد محکم شده بود تند تند نفس میزد گفت وای مادرتو گاییدم بچه چ کونی داری این کون فقط مال منه ناله ای کرد و آبش اومد نفس عمیقی کشید و کنارم دراز کشید
نگام کرد و لبخند زد مثل همیشه عالی بودی
رفتم تو بغلش و سینشو بوس میکردم
صورتمو بوسید تو چشمام نگاه کرد :راضی بودی؟لذت بردی؟
*لذت چیه زیر کیرت بدون جق زدن آبم
اومد بهترین حس دنیارو داشتم اون لحظه
صورتمو بوسید و گفت خوشحالم که تو ام حال کردی.
چند روز بعد باهم رفتیم بیرون دور بزنیم داشت رانندگی میکرد نگاهش کردمو با لبخند گفتم ولی اون روز خیلی خوب تو نقشت فرو رفته بودی یه لحظه باورم شد
+من بخاطر اینکه تو لذت ببری همه کار میکنم
چشمامو ریز کردمو نگاهش کردمو گفتم؛ یعنی خودت اصلا لذت نبردی؟ اون حرفا تحریکت نمیکرد؟
+من همیشه با تو بهترین لذتو میبرم
دست رو کیرش گذاشتم باهاش ور میرفتم یعنی اون لحظه دوس نداشتی کوص مامانمو بکنی؟
+من خیلی تورو دوست دارم نمیخوام از دستت بدم فقط همینو بدون خیلی برام با ارزشی
*هی فقط حرفه واقعی که نیست
کیرش نیمه راست شده بودو و گفت؛ اگه تو بخوای میتونیم واقعیش کنیم البته اگه تو بخوای وگرنه خودت برای من کافی هستی
*شوخی میکنی دیگه؟اونوقت شماره مامانمو بدم بگی ببخشید خانم پسرتون بی غیرته میشه شمارو بکنم؟ بعدش گیریم راضیش کردی من چجوری سکس شمارو ببینم نکنه از سوراخ در؟
خندید و گفت من دیوونه مثلا آدرس آرایشگاه رو بدی سر خیابونش وایسم از کار تعطیل میشه برم سر راهش، تو خونم دوربین دارم به گوشیم وصله میتونم به گوشی تو وصلش کنم ما سکس میکنیم تو راحت میبینی حتی بدون نویز😁.
رنگم عوض شد استرس کل وجودمو گرفته با ناراحتی گفتم یعنی چی دوربین داری؟ از همه سکس هامون فیلم گرفتی؟من بهت اعتماد داشتم
+هی دوربینم حال و آشپزخانه و در ورودی رو میگیره داخل حموم و اتاق خواب نیست که بعدش من وقتی خونه نیستم روشنه وقتی میرم خونه خاموش میکنم
عصبی شده بودمو گفتم خیلی کارت زشت بود چرا از اول نگفتی خونت دوربین داره؟
+چون وقتی خونه بودم خاموش بود من آدم لاشی نیستم الانم بگیر گوشیمو بگرد ببین فیلمی ازت دارم یا ن
گوشیشو گرفتم و همه جاشو گشتم ولی خبری نبود با خجالت گفتم بهم حق بده یه لحظه ترسیدم خب.
+حساب منو با تموم مردایی که دیدی جدا کن من اهل اذیت و این حروم زاده بازیا نیستم، اخم کرد
دردمو فراموش کردم و کیرم راست شدو باهاش ور میرفتم؛ وقتی کوصشو میکنی حال میکنه؟
+آره دیوونه کیرمه همیشه زنگ میزنه میگه پسرم تا عصر خونه نیست بیا منو بکن
پوزیشن رو عوض کردیمو و بالشت گذاشت زیر کمرم پاهامو باز کردم اومد بین پام و کیرشو گذاشت دم سوراخم
+دیگه ناز نکنی وقتی دارم میگامت خوب؟
*چشم ببخشید هرکاری دلت میخواد بکن
کیرشو فشار داد و شروع کرد تلمبه زدن در حین اینکه زیر کیرش گاییده میشدم برا خودم جق میزدمو تو چشماش نگاه میکردمو میگفتم حال میکنی منو مامانمو میکنی؟
+آره خیلی حال میکنم، تو و مامانت تشنه کیرمید اون جنده از عقب راه نمیده ولی این سری هر طور شده از کون میکنمش
لذت بی غیرتیم تو اوج خودش بود بهترین حس دنیارو داشتم حرفاش دیوونم کرده بود
حس کردم داره آبم میاد دیگه جق نزدم
خودشو خم کرد و ازم لب میگرفت و منم صورتشو بوس میکردم و میگفتم قربون بکن مامانم بشم که اینقدر خوشگله
لبامو میک میزد و تلمبه هاش خیلی محکم شده بود و بدون وقفه میکرد زیر بیضه هام دوباره یه فشاری حس میکردم یهو با تلمبه محکمی که خوردم آبم پاچید و دهنم از لذت زیاد باز مونده بود
بعد اینکه آبم اومد درد زیادی تو سوراخم حس میکردمو شدت تلمبه هایی که میزد محکم شده بود تند تند نفس میزد گفت وای مادرتو گاییدم بچه چ کونی داری این کون فقط مال منه ناله ای کرد و آبش اومد نفس عمیقی کشید و کنارم دراز کشید
نگام کرد و لبخند زد مثل همیشه عالی بودی
رفتم تو بغلش و سینشو بوس میکردم
صورتمو بوسید تو چشمام نگاه کرد :راضی بودی؟لذت بردی؟
*لذت چیه زیر کیرت بدون جق زدن آبم
اومد بهترین حس دنیارو داشتم اون لحظه
صورتمو بوسید و گفت خوشحالم که تو ام حال کردی.
چند روز بعد باهم رفتیم بیرون دور بزنیم داشت رانندگی میکرد نگاهش کردمو با لبخند گفتم ولی اون روز خیلی خوب تو نقشت فرو رفته بودی یه لحظه باورم شد
+من بخاطر اینکه تو لذت ببری همه کار میکنم
چشمامو ریز کردمو نگاهش کردمو گفتم؛ یعنی خودت اصلا لذت نبردی؟ اون حرفا تحریکت نمیکرد؟
+من همیشه با تو بهترین لذتو میبرم
دست رو کیرش گذاشتم باهاش ور میرفتم یعنی اون لحظه دوس نداشتی کوص مامانمو بکنی؟
+من خیلی تورو دوست دارم نمیخوام از دستت بدم فقط همینو بدون خیلی برام با ارزشی
*هی فقط حرفه واقعی که نیست
کیرش نیمه راست شده بودو و گفت؛ اگه تو بخوای میتونیم واقعیش کنیم البته اگه تو بخوای وگرنه خودت برای من کافی هستی
*شوخی میکنی دیگه؟اونوقت شماره مامانمو بدم بگی ببخشید خانم پسرتون بی غیرته میشه شمارو بکنم؟ بعدش گیریم راضیش کردی من چجوری سکس شمارو ببینم نکنه از سوراخ در؟
خندید و گفت من دیوونه مثلا آدرس آرایشگاه رو بدی سر خیابونش وایسم از کار تعطیل میشه برم سر راهش، تو خونم دوربین دارم به گوشیم وصله میتونم به گوشی تو وصلش کنم ما سکس میکنیم تو راحت میبینی حتی بدون نویز😁.
رنگم عوض شد استرس کل وجودمو گرفته با ناراحتی گفتم یعنی چی دوربین داری؟ از همه سکس هامون فیلم گرفتی؟من بهت اعتماد داشتم
+هی دوربینم حال و آشپزخانه و در ورودی رو میگیره داخل حموم و اتاق خواب نیست که بعدش من وقتی خونه نیستم روشنه وقتی میرم خونه خاموش میکنم
عصبی شده بودمو گفتم خیلی کارت زشت بود چرا از اول نگفتی خونت دوربین داره؟
+چون وقتی خونه بودم خاموش بود من آدم لاشی نیستم الانم بگیر گوشیمو بگرد ببین فیلمی ازت دارم یا ن
گوشیشو گرفتم و همه جاشو گشتم ولی خبری نبود با خجالت گفتم بهم حق بده یه لحظه ترسیدم خب.
+حساب منو با تموم مردایی که دیدی جدا کن من اهل اذیت و این حروم زاده بازیا نیستم، اخم کرد
و ناراحت شد
زدم به شونشو صورتشو بوس کردم :عزیزم حالا ناراحت نشو دیگه منم خیالم راحت شد الانم اخماتو باز کن راستی متاسفانه مامانم ماشین داره، ماتیز سفید😊.
+خب میخوای آروم بزنم به ماشینش بعد به بهانه تعمیر گاهو اینا باهاش آشنا شم
*لازم به این همه خشونت نیستش میتونم بهش بگم مامان فلان روز ماشینو لازم دارم خیلی راحته.
+آفرین اینجوری بهتره
*البته اگه بتونی مخشو بزنی
با پوزخند گفت بهت گفتم زیر یه هفته تو خونمه
*آخه میدونی تو دلم یه جورایی میترسم با مامانم اکی شی کلا منو فراموش کنی
+این چ حرفیه تو عشق منی هیچکس نمیتونه جای تو رو بگیره اصلا بیخیالش نمیدونم چرا این حرفو زدم اشتباه از من بود
*ن آخه خیلی دوست دارم یه بار سکس مامانم با تو رو ببینم ولی قول بده فقط یه باره بعدش تموم
+گفتم که بیخیالش من فقط خودتو میخوام.
*اذیت نکن دیگ بدجور تحریکم کردی اکیه؟
+باشه یه بار میارمش بعدشم تموم فقط بخاطر اینکه تو لذت ببری، بعد اینکه کارمون تموم شد فیلمو از تاریخچه دوربین پاک کن.
دستمو گذاشتم رو کیرش که راست شده بود و گفتم یعنی میخوای بگی این کیر خوشگلت به هوای کردن کوص مامانم راست نشده؟
خندید و روشو اون طرفی کرد
قرار شد چهارشنبه غروب ساعت ۶ ماموریت مون رو شروع کنیم خیلی هیجان داشتم تا فانتزیم به واقعیت بپیونده و لحظه شماری میکردم تا روز موعود برسهادامه داردنوشته: آریا
cнαɴɴεℓ: ♥️✘
🍓 @DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
زدم به شونشو صورتشو بوس کردم :عزیزم حالا ناراحت نشو دیگه منم خیالم راحت شد الانم اخماتو باز کن راستی متاسفانه مامانم ماشین داره، ماتیز سفید😊.
+خب میخوای آروم بزنم به ماشینش بعد به بهانه تعمیر گاهو اینا باهاش آشنا شم
*لازم به این همه خشونت نیستش میتونم بهش بگم مامان فلان روز ماشینو لازم دارم خیلی راحته.
+آفرین اینجوری بهتره
*البته اگه بتونی مخشو بزنی
با پوزخند گفت بهت گفتم زیر یه هفته تو خونمه
*آخه میدونی تو دلم یه جورایی میترسم با مامانم اکی شی کلا منو فراموش کنی
+این چ حرفیه تو عشق منی هیچکس نمیتونه جای تو رو بگیره اصلا بیخیالش نمیدونم چرا این حرفو زدم اشتباه از من بود
*ن آخه خیلی دوست دارم یه بار سکس مامانم با تو رو ببینم ولی قول بده فقط یه باره بعدش تموم
+گفتم که بیخیالش من فقط خودتو میخوام.
*اذیت نکن دیگ بدجور تحریکم کردی اکیه؟
+باشه یه بار میارمش بعدشم تموم فقط بخاطر اینکه تو لذت ببری، بعد اینکه کارمون تموم شد فیلمو از تاریخچه دوربین پاک کن.
دستمو گذاشتم رو کیرش که راست شده بود و گفتم یعنی میخوای بگی این کیر خوشگلت به هوای کردن کوص مامانم راست نشده؟
خندید و روشو اون طرفی کرد
قرار شد چهارشنبه غروب ساعت ۶ ماموریت مون رو شروع کنیم خیلی هیجان داشتم تا فانتزیم به واقعیت بپیونده و لحظه شماری میکردم تا روز موعود برسهادامه داردنوشته: آریا
cнαɴɴεℓ: ♥️✘
🍓 @DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دنیای جدید (۳)
1402/12/07
#همسر #بیغیرتی #ضربدری
سلام مجدد به همه دوستان عزیز دلیل ببخشید با فاصله می نویسم بشدت سرم شلوغه
و ادامه دوران مابعد اون شب من حسابی فکرم درگیر بود صبح که پاشدم دیدم پیام داده دوباره اون دختره و نوشته چرا جواب نمیدی اگه میتونی فردا ساعت ۵ بیا همون پارک که دیدمت
بعد اینکه اینارو خوندم رفتم سمت پذیرایی تنها شانسی که آورده بودم جمعه بود وگرنه چطور میتونستم صبح بلند شم برم پادگان.
دیدم همه خوابن یه برگه تو اشپزخونه رو در یخچال چسب شده بود مریم نوشته بود
-عزیزم پاشدی برو وسایل صبحانه بگیر البته برای شهاب نوشته بود
منم رفتم لباس پوشیدم برم سنگگ و وسایل بگیرم همین که خواستم برم سمت در بیرون
از در دستشویی امیر اومد بیرون
×سلام سرکار میری پادگان
نه میرم نون بگیرم جمعه ها پادگان نیست ساعت پادگان ۵صبح نه ساعت ۱۱
×خوب صبر کن باهم بریم کله پاچه بگیرم
فکر نکنم کله پاچه واسه الان بمونه
×نه میشناسم جایی که تا ۱۲ کله پاچه داره
بریم باشه
سوار ماشین شدیم خیلی ماشینشو دوست داشتم اپتیما تازه اومده بود اون موقع خیلی خوشم میومد توش حال میکردم فهمید گفت که گواهینامه داری
اره بابا تو پادگان با ماشین سازمان میریم خرید تویوتا زیر پامه
×باریکلا به تو بچه درستی هستی اونجور که شهاب میگفت
مرسی شما ها به من لطف دارید
×تو میدونستی فانتزی مریم چیه و عاشق سکس با سرباز و دوست داره
گفتم والا من تا دیشب نمیدونستم فانتزی سکسی چیه
کلی خندید و گفت ساده بودنتو دوست دارم
گفتم آقا امیر مریم خانم همسر آقا شهاب تو فانتزی اونو از کجا میدونی درسته شما دیشب گروپ سکس کردید اما همه چی راجب میدونی
×گروپ سکس نیست ما تو اصطلاح فانتزیمون بهش میگیم سکس ضربدری این نوع سکس گاهی اوقات زندگی ادمو به تغییر میده گاهی جوابگو و راه گشای مسائل میشه و گاهی باعث جدایی و نابودی زندگی میشه
-آقا امیر چطوری میشه چطور این موضوع شروع میشه من واقعا ذهنم درگیر شده برام سوال چطور شما اجازه دادی و بیشتر از همه اون حرفا که دیشب بین سکس زده میشد قابل هضم برات هست
×کدوم حرفا اول اینو بگو
-خوب ببخشید وسط سکس خانم شما میگفت امیر ببین چه کصی ازم شهاب میکنه ببین شهاب زنه جنده تو رو میکنه
×خخخخخخ خوب همین فانتزی ما با این حرفا حسابی تحریک میشیم منم به شهاب میگفتم شهاب چه زنه جنده ای داری چه خوب کونشو پاره میکنم
-اره میدونم همه به هم می گفتید ما الان تو جمع یکی بگه زنتو گاییدم دعوا میشه قتل میشه
×خوب نیما جان تو خیابون هرکسی به ماهم بگه ما هم دعوامون میشه مادر طرفو میگام
×این فقط واسه اون سکس و فانتزی ماست.
رسیدیم جلو کله پاچه ای . رفتیم تو خیلی شلوغ بود هوا کمی سرد شیشه ها همه بخار کرده بود
امیر گفت تو چی دوست داری
گفتم من همه چی میخورم هرچی باشه واسه خودتون سفارش بده منم هرچی میخوای بگو
خلاصه دو دست کله پاچه گرفت تو دلم گفتم چقدر اینا شکمو هستن این همه میخورن
سوار ماشین شدیم راه افتادیم سمت خونه
-امیرخان میشه بدونم چجوری شد اینجوری شد
×چجوری شد نیما جان
-خوب گروپ دیگه ببخشید ضربدری
×داستانش طولانیه نیما الان تو چند جمله نمیشه گفت .اما بدون من آدم خیلی خوشگذرونی هستم و داغ خیلی شیطنت داشتم اونقدری که باعث شد لو برم و لیلا بفهمه و زندگیمون سمت طلاق بره اما من اجازه ندادم و سوق دادمش به این جریان البته اونم توسط شهاب که منو این مدلی راهنمایی کرد
-پس شهاب و مریم شمارو جذب این ماجرا کردن
×اولش اره دقیقا خوب شهاب یه نابغه است البته یه دیوانه سکس تا اینکه نابغه شغلی باشه
باهم خندیدمو رسیدیم خونه
رفتیم بالا همه هنوز خواب بودن
رفتیم سمت آشپزخونه و امیر گفت چرا
1402/12/07
#همسر #بیغیرتی #ضربدری
سلام مجدد به همه دوستان عزیز دلیل ببخشید با فاصله می نویسم بشدت سرم شلوغه
و ادامه دوران مابعد اون شب من حسابی فکرم درگیر بود صبح که پاشدم دیدم پیام داده دوباره اون دختره و نوشته چرا جواب نمیدی اگه میتونی فردا ساعت ۵ بیا همون پارک که دیدمت
بعد اینکه اینارو خوندم رفتم سمت پذیرایی تنها شانسی که آورده بودم جمعه بود وگرنه چطور میتونستم صبح بلند شم برم پادگان.
دیدم همه خوابن یه برگه تو اشپزخونه رو در یخچال چسب شده بود مریم نوشته بود
-عزیزم پاشدی برو وسایل صبحانه بگیر البته برای شهاب نوشته بود
منم رفتم لباس پوشیدم برم سنگگ و وسایل بگیرم همین که خواستم برم سمت در بیرون
از در دستشویی امیر اومد بیرون
×سلام سرکار میری پادگان
نه میرم نون بگیرم جمعه ها پادگان نیست ساعت پادگان ۵صبح نه ساعت ۱۱
×خوب صبر کن باهم بریم کله پاچه بگیرم
فکر نکنم کله پاچه واسه الان بمونه
×نه میشناسم جایی که تا ۱۲ کله پاچه داره
بریم باشه
سوار ماشین شدیم خیلی ماشینشو دوست داشتم اپتیما تازه اومده بود اون موقع خیلی خوشم میومد توش حال میکردم فهمید گفت که گواهینامه داری
اره بابا تو پادگان با ماشین سازمان میریم خرید تویوتا زیر پامه
×باریکلا به تو بچه درستی هستی اونجور که شهاب میگفت
مرسی شما ها به من لطف دارید
×تو میدونستی فانتزی مریم چیه و عاشق سکس با سرباز و دوست داره
گفتم والا من تا دیشب نمیدونستم فانتزی سکسی چیه
کلی خندید و گفت ساده بودنتو دوست دارم
گفتم آقا امیر مریم خانم همسر آقا شهاب تو فانتزی اونو از کجا میدونی درسته شما دیشب گروپ سکس کردید اما همه چی راجب میدونی
×گروپ سکس نیست ما تو اصطلاح فانتزیمون بهش میگیم سکس ضربدری این نوع سکس گاهی اوقات زندگی ادمو به تغییر میده گاهی جوابگو و راه گشای مسائل میشه و گاهی باعث جدایی و نابودی زندگی میشه
-آقا امیر چطوری میشه چطور این موضوع شروع میشه من واقعا ذهنم درگیر شده برام سوال چطور شما اجازه دادی و بیشتر از همه اون حرفا که دیشب بین سکس زده میشد قابل هضم برات هست
×کدوم حرفا اول اینو بگو
-خوب ببخشید وسط سکس خانم شما میگفت امیر ببین چه کصی ازم شهاب میکنه ببین شهاب زنه جنده تو رو میکنه
×خخخخخخ خوب همین فانتزی ما با این حرفا حسابی تحریک میشیم منم به شهاب میگفتم شهاب چه زنه جنده ای داری چه خوب کونشو پاره میکنم
-اره میدونم همه به هم می گفتید ما الان تو جمع یکی بگه زنتو گاییدم دعوا میشه قتل میشه
×خوب نیما جان تو خیابون هرکسی به ماهم بگه ما هم دعوامون میشه مادر طرفو میگام
×این فقط واسه اون سکس و فانتزی ماست.
رسیدیم جلو کله پاچه ای . رفتیم تو خیلی شلوغ بود هوا کمی سرد شیشه ها همه بخار کرده بود
امیر گفت تو چی دوست داری
گفتم من همه چی میخورم هرچی باشه واسه خودتون سفارش بده منم هرچی میخوای بگو
خلاصه دو دست کله پاچه گرفت تو دلم گفتم چقدر اینا شکمو هستن این همه میخورن
سوار ماشین شدیم راه افتادیم سمت خونه
-امیرخان میشه بدونم چجوری شد اینجوری شد
×چجوری شد نیما جان
-خوب گروپ دیگه ببخشید ضربدری
×داستانش طولانیه نیما الان تو چند جمله نمیشه گفت .اما بدون من آدم خیلی خوشگذرونی هستم و داغ خیلی شیطنت داشتم اونقدری که باعث شد لو برم و لیلا بفهمه و زندگیمون سمت طلاق بره اما من اجازه ندادم و سوق دادمش به این جریان البته اونم توسط شهاب که منو این مدلی راهنمایی کرد
-پس شهاب و مریم شمارو جذب این ماجرا کردن
×اولش اره دقیقا خوب شهاب یه نابغه است البته یه دیوانه سکس تا اینکه نابغه شغلی باشه
باهم خندیدمو رسیدیم خونه
رفتیم بالا همه هنوز خواب بودن
رفتیم سمت آشپزخونه و امیر گفت چرا
دیشب تو زیاد تمایل با لیلا نداشتی برام سواله
-ببخشید من نمیدونستم باید مساوی با خانمها سکس می کردیم
کلی خندید و گفت: نه خوب جذابیتی نداشت خانوم من برات
-چرا اما احساس میکردم مریم یه محبت خواصی بهم داره و خیلی مشتاق بودم باهاش رابطه داشته باشم
×میخوای الان بری اتاق خواب پیش لیلا سوپرایزش کنی
-با تعجب گفتم یعنی برم زنتو بکنم
×اره برو تو منم میخوام بشینم ببینمتون.
پشمام دوباره فر خورد گفتم یا خدا تو چه جنده خونه ای افتادم البته خوب من ناشی بودم نمیدونستم جریان و فانتزی و زندگی زن و شوهری چطوره
-آب دهنمو قورت دادم گفتم اقا امیر میخوای امتحان کنی منو
×نه بابا چه امتحانی تو دیشب همه چی دیدی همه کاری جلوت انجام شد خودت جزئی از سکس بودی امتحان چی
-میگم که الان زشت نیست خانومت خوابیده
× نه من دوست دارم اینکارو کنی اما اونجوری که من میگم
-شما چطوری میگی امیرخان
×برو تو کنارش دراز بکش و دستمالی کن منم از پشت پرده کناری قایمکی نگاه میکنم و تو اصلا نباید به روی خودت بیاری که من دارم میبینمتون حتی دیدی هم منو نباید واکنش نشون بدی .لیلا باید فکر کنه تو دزدکی رفتی تو اتاق و میکنیش
-گفتم آقا امیر این چیزی که میگی عین بازی تئاتر خوب تو چرا اینجوری معادله میچینی من وسطاش شمارو ببینم خنده ام میگیره یا زری میزنم
×خنک نباش این فانتزی منه
-میگم امیرخان ما تو این سکس چندتا فانتزی داریم
×خخخخخخ خنگ نباش برو ببینم چیکار میکنی اما چیزی خوردی
نه هیچی
×برو یه شکلاتی چیزی بخور بیا
رفتم از رومیز دوتا کاکاو برداشتم یکی گذاشتم دهنم نم نم میک زدم یکی تو جیبم که بزارم دهن لیلا که کسکش دهنش الان بو گوه میداد به اون بدم
داشتم میرفتم اتاق امیر گفت تو دیشب خیلی کمرت سفت بود چیزی خوردی
گفتم نه مشروب که میخورم بشدت دیر ارضا میشم ولی بدون مشروب نهایت ۱۰ دقیقه بتونم ادامه بدم
گفت خوب کاندوم که دیشب انداختی بشدت تاخیری بود اونم تاثیر داشت . بزار بهت کاندوم بدم چون جلو ساک زدن لیلا کم میاری
گفتم باشه دوتا کاندوم داد بهم و با هم رفتیم تو اتاق .اون رفت سمت بالکن که پنجره هم کنارش بود یه پرده بزرگ داشت و یه شال کنارش که رنگ قهوهای بود مادرجنده جوری پناه گرفت استتار کرد اونجا دیده نمیشد هم خنده ام میگرفت هم استرس داشتم .کیرمم جوری رفته بود تو انگاری حلزونه مرده بود .
با استرس رفتم رو تخت و پتو رو دادم کنار و رفتم زیر پتو استرس داشتم یه وقت بیدار بشه بزنه تو گوشم .از پشت بغلش کردم چقدر بدنش گرم و داغ بود آتیش بود لامصب نم نم کیرم یه تکون خورد امیدوار شدم خخخخخ .
دست انداختم رو سینه هاش یه لحظه یه تکون از سر اینکه تن من سرد بود و دستام سرد خوردش
اروم گفت جون راست کردی برام دوباره بکنی
منم چون نمیدونستم چی بگم یه مممممم کردم
گردنشو بوسیدم و شروع کردم سینه هاشو از مالیدن و همزمان کیرمو به کونش مالیدن اونم تکون های ریز و کون گرد و گنده شو قلمبه میکرد و فشار میداد سمت من
آخ دلم کیر میخواد امیر
گفتم من نیمام
سریع برق گرفت پرید کنار
+دیونه داری چیکار میکنی
-ببخشید دیشب خیلی مست بودم جواهری مثل شما زیاد قسمت من نشد
+پاشو پاشو الان امیر میاد کجا رفته امیر
-رفت کله پاچه بگیره
+پاشو برو بیرون
-نمیشه یکم حال کنیم .
+چه غلطا گمشو بیرون
یهویی به پشت سر من خیره شد و ساکت ۳۰ثانیه سکوت کرد
یهو گفت:
+مطمئنی که امیر رفته کله پاچه بگیره
-اره اینجوری گفت رفت بیرون
+باشه بیا بغلم اما نباید این کارمون بفهمه امیر
باشه حله نمیفهمه
بغلش کردمو یه لب گرفتم وای دهنش بو میداد گفتم برم دستشویی بیام
+اتاق حمام داره برو اونجا
-ببخشید من نمیدونستم باید مساوی با خانمها سکس می کردیم
کلی خندید و گفت: نه خوب جذابیتی نداشت خانوم من برات
-چرا اما احساس میکردم مریم یه محبت خواصی بهم داره و خیلی مشتاق بودم باهاش رابطه داشته باشم
×میخوای الان بری اتاق خواب پیش لیلا سوپرایزش کنی
-با تعجب گفتم یعنی برم زنتو بکنم
×اره برو تو منم میخوام بشینم ببینمتون.
پشمام دوباره فر خورد گفتم یا خدا تو چه جنده خونه ای افتادم البته خوب من ناشی بودم نمیدونستم جریان و فانتزی و زندگی زن و شوهری چطوره
-آب دهنمو قورت دادم گفتم اقا امیر میخوای امتحان کنی منو
×نه بابا چه امتحانی تو دیشب همه چی دیدی همه کاری جلوت انجام شد خودت جزئی از سکس بودی امتحان چی
-میگم که الان زشت نیست خانومت خوابیده
× نه من دوست دارم اینکارو کنی اما اونجوری که من میگم
-شما چطوری میگی امیرخان
×برو تو کنارش دراز بکش و دستمالی کن منم از پشت پرده کناری قایمکی نگاه میکنم و تو اصلا نباید به روی خودت بیاری که من دارم میبینمتون حتی دیدی هم منو نباید واکنش نشون بدی .لیلا باید فکر کنه تو دزدکی رفتی تو اتاق و میکنیش
-گفتم آقا امیر این چیزی که میگی عین بازی تئاتر خوب تو چرا اینجوری معادله میچینی من وسطاش شمارو ببینم خنده ام میگیره یا زری میزنم
×خنک نباش این فانتزی منه
-میگم امیرخان ما تو این سکس چندتا فانتزی داریم
×خخخخخخ خنگ نباش برو ببینم چیکار میکنی اما چیزی خوردی
نه هیچی
×برو یه شکلاتی چیزی بخور بیا
رفتم از رومیز دوتا کاکاو برداشتم یکی گذاشتم دهنم نم نم میک زدم یکی تو جیبم که بزارم دهن لیلا که کسکش دهنش الان بو گوه میداد به اون بدم
داشتم میرفتم اتاق امیر گفت تو دیشب خیلی کمرت سفت بود چیزی خوردی
گفتم نه مشروب که میخورم بشدت دیر ارضا میشم ولی بدون مشروب نهایت ۱۰ دقیقه بتونم ادامه بدم
گفت خوب کاندوم که دیشب انداختی بشدت تاخیری بود اونم تاثیر داشت . بزار بهت کاندوم بدم چون جلو ساک زدن لیلا کم میاری
گفتم باشه دوتا کاندوم داد بهم و با هم رفتیم تو اتاق .اون رفت سمت بالکن که پنجره هم کنارش بود یه پرده بزرگ داشت و یه شال کنارش که رنگ قهوهای بود مادرجنده جوری پناه گرفت استتار کرد اونجا دیده نمیشد هم خنده ام میگرفت هم استرس داشتم .کیرمم جوری رفته بود تو انگاری حلزونه مرده بود .
با استرس رفتم رو تخت و پتو رو دادم کنار و رفتم زیر پتو استرس داشتم یه وقت بیدار بشه بزنه تو گوشم .از پشت بغلش کردم چقدر بدنش گرم و داغ بود آتیش بود لامصب نم نم کیرم یه تکون خورد امیدوار شدم خخخخخ .
دست انداختم رو سینه هاش یه لحظه یه تکون از سر اینکه تن من سرد بود و دستام سرد خوردش
اروم گفت جون راست کردی برام دوباره بکنی
منم چون نمیدونستم چی بگم یه مممممم کردم
گردنشو بوسیدم و شروع کردم سینه هاشو از مالیدن و همزمان کیرمو به کونش مالیدن اونم تکون های ریز و کون گرد و گنده شو قلمبه میکرد و فشار میداد سمت من
آخ دلم کیر میخواد امیر
گفتم من نیمام
سریع برق گرفت پرید کنار
+دیونه داری چیکار میکنی
-ببخشید دیشب خیلی مست بودم جواهری مثل شما زیاد قسمت من نشد
+پاشو پاشو الان امیر میاد کجا رفته امیر
-رفت کله پاچه بگیره
+پاشو برو بیرون
-نمیشه یکم حال کنیم .
+چه غلطا گمشو بیرون
یهویی به پشت سر من خیره شد و ساکت ۳۰ثانیه سکوت کرد
یهو گفت:
+مطمئنی که امیر رفته کله پاچه بگیره
-اره اینجوری گفت رفت بیرون
+باشه بیا بغلم اما نباید این کارمون بفهمه امیر
باشه حله نمیفهمه
بغلش کردمو یه لب گرفتم وای دهنش بو میداد گفتم برم دستشویی بیام
+اتاق حمام داره برو اونجا
بشور بیا
چشم و شکلات دادم بهش و پریدم دستشویی
این حرکت برای این بود که شکلات دادنم تابلو نباشه
تا اومدم برم متوجه شدم داره به امیر که قایم شده چشم و اشاره میکنه
فهمیدم اون سکوت نشونه این بوده و امیر اجازه داده بهش که سکس کنیم
مادر این فانتزی رو گاییدم چه چیزیه یعنی یه روز منم زنمو میدم بکنن بگم فانتزیه همون لحظه کیرم بشدت راست و سفت شد
از حمام اومدم ۲دقیقه ای زود بغلش کردم و گفتم تا امیر نیومده بده
+جوووووون نیما میخواد کص منو قبل اومدن شوهرم جر بده اوووووووف
لبم چسبوندم بهش و عین دیوانه ها میخوردم و دست انداخته بودم رو سینه هاش و گاهی هم با کصش بازی میکردم اصلا یه وضعی بود نمیدونستم چیکار میکنم
+اخ جون نیما تو چه سگ حشری جون .کس تنگ منو میخوای بکنی
اره میخوام تورو قبل اومدن شوهرت بکنم
+اخ نیما این کص مال تو اخ جوووووون
اره ماله منه
از روم بلند شد و خودشو کشید بالا و کیرم گرفت دستش شروع کرد به ساک زدن
وای چه ساکی میکرد تو حلقش اوق میزد میاور بیرون تمام آب دهنشو تف میکرد سرش و میکرد تو دهنش منم آدمی هستم با ساک زدن سخت آبم میومد اما این جنده اصلا یه هیولا بود تو ساک زدن سرمو گذاشتم رو بالشت و کمی سرمو به عقب کردم و دیدم امیر کیر بدست داره نگاه میکنه
لیلا هم همش سمت نگاهش به اونه
لیلا کیر در اورد بیرون گفت همچین ساکی کسی برات زده تاحالا من با نفس تند گفتم جوووون نه نه همچین ساکی نزده برام کسی جووووون سکسی
+میبینی چه ساکی میزنم اخ اخ کاش امیر میدونست دارم الان جندهگی میکنم اووووف
-جوووون زن جنده تو گاییدم امیر زنتو دارم میکنم
+اخ کلا ۳دقیقه نشد احساس کردم داره آبم میاد
گفتم آبم داره میاد وایسا زود استپ کرد
کیرم کشید بیرون و گفت کاندوم زود از تو جیبم در اوردم و همزمان شلوارم کامل از پا در آوردم
کاندوم کشید رو کیرم و گفتم برگرد
+وایسا یکم کاندوم روش بمونه تاخیری عمل کنه.
تا اون موقع اینو نمیدونستم ۱دقیقه خایه هامو فقط خورد و بعد منو خوابوند نشست رو کیرم
پاهاش کنارم بود و بشین پاشو میکرد اخ که منم عاشق این حرکت بودم
لیلا به امیر نگاه میکردو لباشو گاز میگرفت به امیری که مثلا من خبر ندارم و نمیدونم
+جون کص زن امیر بهت حال میده کصم تنگ مگه نه ؟
-اره اره این کس تنگ و من میکنم.
( چه اسراری داشت که کس تنگی داره در صورتی که خیلی تنگ هم نبود گشاد بود ولی نه اونجوری که کیرم توش لق بزنه اما هی اصرار میکرد کصم تنگه مگه نه .خوب کسکش بگم کس گشاده پا میشی نمیدی که دیگه بهم)
دیدم امیر چه جقی میزنه
لیلا گفت نمیخوای داگی بزنی
چرا میخوام زودی پوزیشن عوض کردم اومدم پشتش
کون گنده ای بود اما لاش باز شد دیدم سوراخش انگاره بیرون زده از چند ضلع کونش جر خورده بود خوشم نیومد راست پس دیگه رو سوراخش زوم نکردم
محکم ضربه میزدم و اونم داد میزد
+وایی وایی جون دارم کس به کی میدم
-به نیما میدی به نیما جووووووون
+امیر منو بگا مثل سگ بگا باشه
-اره جنده مثل سگ میگام
+اخ کاش امیر بود میدید چه جنده ای شدم
-جووووون آره جلو اونم میکنمت اووووووف
گفتم همون داگی بیا لبه تخت من پایین رو زمین وایسم تخت خیلی داره فرو میره میشکنه یه وقت
کشیدم کنار تر و چه میکوبیدم تو کسش اطراف کیرم درد می گرفت همچین می کوبید
داشت آبم میومد گفتم دارم میام گفت جوووون بریز توش جوووون
ریختم تو کاندوم چند ثانیه همون حالت موندم ارضا شدم
کشیدم بیرون کیرم داشت شل میشد گفت نیما زود برو سرویس
پاشدم رفتم سرویس
خایه هام یهو پیچید
دیدم مریم تو پذیرایی و زود دویدم سمت دستشویی
چرا من لباس نپوشیدم چرا اینجوری اومدم بیرون خجالت کش
چشم و شکلات دادم بهش و پریدم دستشویی
این حرکت برای این بود که شکلات دادنم تابلو نباشه
تا اومدم برم متوجه شدم داره به امیر که قایم شده چشم و اشاره میکنه
فهمیدم اون سکوت نشونه این بوده و امیر اجازه داده بهش که سکس کنیم
مادر این فانتزی رو گاییدم چه چیزیه یعنی یه روز منم زنمو میدم بکنن بگم فانتزیه همون لحظه کیرم بشدت راست و سفت شد
از حمام اومدم ۲دقیقه ای زود بغلش کردم و گفتم تا امیر نیومده بده
+جوووووون نیما میخواد کص منو قبل اومدن شوهرم جر بده اوووووووف
لبم چسبوندم بهش و عین دیوانه ها میخوردم و دست انداخته بودم رو سینه هاش و گاهی هم با کصش بازی میکردم اصلا یه وضعی بود نمیدونستم چیکار میکنم
+اخ جون نیما تو چه سگ حشری جون .کس تنگ منو میخوای بکنی
اره میخوام تورو قبل اومدن شوهرت بکنم
+اخ نیما این کص مال تو اخ جوووووون
اره ماله منه
از روم بلند شد و خودشو کشید بالا و کیرم گرفت دستش شروع کرد به ساک زدن
وای چه ساکی میکرد تو حلقش اوق میزد میاور بیرون تمام آب دهنشو تف میکرد سرش و میکرد تو دهنش منم آدمی هستم با ساک زدن سخت آبم میومد اما این جنده اصلا یه هیولا بود تو ساک زدن سرمو گذاشتم رو بالشت و کمی سرمو به عقب کردم و دیدم امیر کیر بدست داره نگاه میکنه
لیلا هم همش سمت نگاهش به اونه
لیلا کیر در اورد بیرون گفت همچین ساکی کسی برات زده تاحالا من با نفس تند گفتم جوووون نه نه همچین ساکی نزده برام کسی جووووون سکسی
+میبینی چه ساکی میزنم اخ اخ کاش امیر میدونست دارم الان جندهگی میکنم اووووف
-جوووون زن جنده تو گاییدم امیر زنتو دارم میکنم
+اخ کلا ۳دقیقه نشد احساس کردم داره آبم میاد
گفتم آبم داره میاد وایسا زود استپ کرد
کیرم کشید بیرون و گفت کاندوم زود از تو جیبم در اوردم و همزمان شلوارم کامل از پا در آوردم
کاندوم کشید رو کیرم و گفتم برگرد
+وایسا یکم کاندوم روش بمونه تاخیری عمل کنه.
تا اون موقع اینو نمیدونستم ۱دقیقه خایه هامو فقط خورد و بعد منو خوابوند نشست رو کیرم
پاهاش کنارم بود و بشین پاشو میکرد اخ که منم عاشق این حرکت بودم
لیلا به امیر نگاه میکردو لباشو گاز میگرفت به امیری که مثلا من خبر ندارم و نمیدونم
+جون کص زن امیر بهت حال میده کصم تنگ مگه نه ؟
-اره اره این کس تنگ و من میکنم.
( چه اسراری داشت که کس تنگی داره در صورتی که خیلی تنگ هم نبود گشاد بود ولی نه اونجوری که کیرم توش لق بزنه اما هی اصرار میکرد کصم تنگه مگه نه .خوب کسکش بگم کس گشاده پا میشی نمیدی که دیگه بهم)
دیدم امیر چه جقی میزنه
لیلا گفت نمیخوای داگی بزنی
چرا میخوام زودی پوزیشن عوض کردم اومدم پشتش
کون گنده ای بود اما لاش باز شد دیدم سوراخش انگاره بیرون زده از چند ضلع کونش جر خورده بود خوشم نیومد راست پس دیگه رو سوراخش زوم نکردم
محکم ضربه میزدم و اونم داد میزد
+وایی وایی جون دارم کس به کی میدم
-به نیما میدی به نیما جووووووون
+امیر منو بگا مثل سگ بگا باشه
-اره جنده مثل سگ میگام
+اخ کاش امیر بود میدید چه جنده ای شدم
-جووووون آره جلو اونم میکنمت اووووووف
گفتم همون داگی بیا لبه تخت من پایین رو زمین وایسم تخت خیلی داره فرو میره میشکنه یه وقت
کشیدم کنار تر و چه میکوبیدم تو کسش اطراف کیرم درد می گرفت همچین می کوبید
داشت آبم میومد گفتم دارم میام گفت جوووون بریز توش جوووون
ریختم تو کاندوم چند ثانیه همون حالت موندم ارضا شدم
کشیدم بیرون کیرم داشت شل میشد گفت نیما زود برو سرویس
پاشدم رفتم سرویس
خایه هام یهو پیچید
دیدم مریم تو پذیرایی و زود دویدم سمت دستشویی
چرا من لباس نپوشیدم چرا اینجوری اومدم بیرون خجالت کش