دَِاَِسَِتَِاَِنَِڪَِدَِهَِ 💦
2.37K subscribers
568 photos
11 videos
489 files
703 links
دنـیـای داسـتـان صـکـصـی🙊
📍 #داستان
📍 #لز
📍 #گی
📍 #محارم
📍 #بیغیرتی
📍 #عاشقانه
📍 ُرد_سال
📍 #وویس_سکسی
📍 #محجبه
📍 #تصویری
📍 #چالش
#لف_دادن_خز_شده_بیصدا_کن‌_💞
Download Telegram
ه و از طرفی خدا خدا میکردم که تموم نشه و اصلا وضعیت خوبی نبود، تو همین فکر بودم که یهو سارا لرزید و خب اولش من ترسیدم چون برای اولین بار ارضا شدن یه زن رو از نزدیک می دیدم و از طرفی پشمام ریخته بود که این فقط با مالیدن ارضا شده.
بعد از یکی دو دقیقه به خودش اومد و ازم عذر خواهی کرد که ببخشید حواسم نبود.
+عیبی نداره خاله سارا، ولی واقعا شما عالی هستید
-عه، از چه نظر؟
+با یه مالش ساده ارضا شدید و این برای طرف مقابل هم خیلی خوبه
نمیدونم‌ چی شده بود که همچین حرف هایی میزدم و این بد بود برای من.
+خاله جون من با اجازت برم یکی از لباس راحتی هایی که اینجا دارم رو بپوشم
-واای ببخشید حسن ولی من هنوز سوزش دارم
+طبیعیه خب خاله، میدونی چند ساعت اون تو بدنت بود اصلا دیگه این کار رو نکن.
-حسن جان ببخشید خاله میشه یکم دیگه کرم بزنی، فکر میکنم اینطوری آروم تر میشه
+والا چی بگم خاله، باشه فقط بذارید من یه لحظه لباسم رو عوض کنم بیام
-خاله من روم اون وره لباست رو در بیار عرق کردی فکر میکنم لباسایی که اینجا داشتی رو هم شستم آخه خیلی وقته تو کمد بود.
یه باشه گفتم و خوشحال شدم.
وقتی داشتم لباس هام رو در می‌آورم سارا هم سریع لباس خوابش رو کلا در آورد و لخت شد و با خنده گفت لباس های منم کثیف شده و دوباره روشو کرد پشت به من
هر لحظه امکانش بود کیرم منفجر بشه
بازم یه مقدار کرم برداشتم و شروع کردم به مالیدن این دفعه خیلی واضح داشت ناله میکرد و منم دیگه توان تحمل نداشتم اما خب ترس هم داشتم.
وقتی داشت ناله میکرد آروم یکی از انگشت هام رو فرو کردم تو کونش
با جونی که گفت فهمیدم خواسته این زن فقط سکسه.
بعد از چند دقیقه دو تا انگشت دیگه فرو کردم اما دیدم این کون کاملا آماده شده و بلند شدم و کیرم رو با سوراخ کونش تنظیم کردم برای اطمینان چند باری کیرم رو به کونش زدم تا مطمئن بشم.
وقتی دیدم اوکیه کل کیرم رو یه دفعه ای فرو کردم تو کونش چنان دادی زد که ترسیدم و خواستم سریع درش بیارم اما با یه صدای خسته و سکسی گفت نگه دار جا باز کنه!!
حقیقتا ریده بودم و این بدبخت جر خورده بود تقصیری هم نداشتم چون زمان ما نهایتا لاپایی بود اونم با هزار تا خایمالی و این اولین سکس من بود.
بعد از چند دقیقه خودش یکم عقب اومد اما دید نمیتونه و خودم دست به کار شدم و آروم عقب جلو میکردم.
اون شب نبود عباس باعث شد که ما دو بار سکس کنیم و سارا سه بار ارضا شد!!
بعد از ارضا شدنم سارا رو بغل کردم و سارا خیلی تحویلم می گرفت ولی غصه اصلی من شروع شد.
من با مادر تنها رفیقم سکس کرده بودم و یجورایی عصبی بودم به سارا گفتم بره حموم و خودمم به عباس زنگ زدم
بعد از یکم صحبت فهمیدم عباس امشب خونه نیست ولی خب منم عذاب وجدان داشتم و تصمیم گرفتم با همون لباس راحتی اسنپ بگیرم و برم خونه
موقع خداحافظی از سارا در حموم رو زدم و سارا بدون هیچ صدایی در رو باز کرد و دیدم داگ استایل شده وسط حموم میخواستم حمله کنم بهش اما واقعا خسته بودم و کل دیوار رو صورت عباس می دیدم.
بهش توضیح دادم و ازش خداحافظی کردم و رفتم خونم.
ادامه داره…
نوشته: M



cнαɴɴεℓ: ‌ ♥️̶͢✘
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سوتین قرمز
1401/07/05

#خواهر #تابو

دوماه از اتمام سربازیم گذشته بود و بدلیل فقر مطلق باید پیگیر کار میشدم ،
ماهلین خواهر بزرگترم بود با اختلاف سنی هفت سال و زن همایون پسر عمم بود که راننده تریلی اسکانیا بود و مرکز استان زندگی می‌کرد ، با به دنیا اومدن دختری برای ماهلین،ماهلین با بچش بیست روز به خونمون اومدن و بعد از بیست روز با وعده همایون برای پیداکردن کار برای من به خونشون در مرکز استان رفتم تا هم ماهلین تنها نباشه و هم من کار پیدا کنم ،
بیست روزی نگذشته بود که توی باربری دوست همایون مشغول کار شدم و از صبح تا پنج بعدازظهر تایم کاری من بود ،
نوزده ماه از این ماجرا گذشته بود و همه از شرایط راضی بودیم ،
من اشکان و حالا بیست و سه سال داشتم و مثل ماهلین هیکل درشتی داشتم و حالا پوست سفیدم سوخته شده بود ،
خونه همایون یک واحد تک خوابه از طبقه دوم یک آپارتمان بود که تهی از تختخواب و مبلمان بود ،
رابطه خانوادگی ما یک رابطه کم محبت و خشک بود ولی این ظاهر قضیه بود و بشدت همو دوست داشتیم ،
بارها توی دوران شیردهی سینه های ماهلین رو بدون هیچ تحریکی دیده بودم ،
سینه های بزرگ و بلورین با رگهای سبز و پیدا ،
فصل سرما شده بود و کار کردن برام سخت شده بود و ماهلین از این قضیه خبر داشت و اصرار به موندنم داشت ،
همایون اکثراً چهار روزی الی پنج روزی یک بار خونه میومد ،
ماهلین با اعتراضم از وضعیت کارم سعی می‌کرد بهم روحیه بده و سعی در بهبود رابطه احساسیمون داشت و من کاملاً متوجه تغییر رفتارش شده بودم ،
ولی لابلای محبت هاش داشت اون حریم های خواهر برادری رو می‌شکوند،
ماه دوم این رفتارش بود که بعد از چند روز که خبری از محبت هاش نبود اومد روی رختخوابم و از پشت بغلم کرد و با عذرخواهی از بی محلی چند روز اخیرش با ایما و اشاره بهم فهموند که پریود بوده ،
علت توضیح دادنش رو نمی‌فهمیدم ، می‌دونستم خانوادم به حقوق من احتیاج دارند ولی نیاز به این رفتارها نبود ،
دستش روی سینم بود و خودش رو کامل بهم چسبونده بود و آروم گرفته بود ، متوجه شدم قصد رفتن به اتاقش رو نداره و منم خوابم گرفت ، صبح زود آغوشش رو ترک کردم و سر کار رفتم ،
وقتی برگشتم ماهلین با لبخندی که انگار توی خانواده ما ممنوع بود به استقبالم اومد و نایلون وسایلی که سفارش داده بود رو از دستم گرفت ،
معمولاً در پوشش خونگی ماهلین همیشه دامن بود ولی این بار موقع برگشتش به آشپزخونه متوجه بالا و پایین پریدن و چپ و راست شدن لمبرای کونش شدم که از زیر شلوار توری کشی مشکی که پوشیده بود می‌شد شورت سفیدش رو هم تشخیص داد ،
نمی‌تونم بگم اون لحظه دلم سکس نخواست ولی بزرگ شدن کیرم گرچه از دیدن باسن ماهلین بود ولی به سکس با ماهلین فکر نمی‌کردم ،
طبق معمول باید به حمام می‌رفتم ، توی مسیر حمام ماهلین خودشو بهم رسوند و با اون لبخند تلخ دستش رو به صورتم رسوند و گفت برات ژیلت گذاشتم که به خودت برسی ،
راهی حمام شدم و در شوک حرکاتش بودم که آیا منظورش با ریشم بود یا جای دیگه ،
موهای زایدم رو روز قبلش اصلاح کرده بودم ، مقدار ریشی که داشتم رو اصلاح کردم و بعدش دوش گرفتم و توی رختکن لباس پوشیدم و اومدم توی هال ،
ماهلین رو دیدم که به حالت سجده روی دخترش افتاده بود و به بهانه بازی با دخترش کاملاً به سمت من قمبل کرده بود ، قبل از اینکه حجم باسنش دوباره کیرم رو سیخ کنه رفتم کنار بخاری و خودمو گرم می‌کردم ،
چیزی نگذشت که ماهلین دخترش رو بهم سپرد تا لباسهای منو توی ماشین بندازه ،
چهل دقیقه بعد ماهلین لباسهای منو با لباسهایی که از قبل توی ماشین داشت آورد که کنار بخاری روی رخت آویز بندازه ،
وقتی به
cнαɴɴεℓ: ‌ ♥️̶͢✘
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
سمتش چرخیدم که متوجه شدم لباسهایی که شسته شامل چندتا سوتین و شورت هستن که برعکس همیشه کاملاً در تیررس من انداخته بود و مشکل بزرگتر این بود که ی شورت و سوتین قرمز براق که سوتینش حتی یک سوم سینه هاش رو نمی‌پوشوند و شورتش یک مثلث پارچه ای به اندازه نصف حجم کس یک زن و بقیه‌اش از بند بود ،
علت شستن این حجم شورت و سوتین فقط می‌تونست برای تحریک من باشه که انصافاً موفق شده بود ،
آرزو می‌کردم که اینها که می‌بینم باعث رسواییم نشه ،
دستم رو توی شورت و شلوارم بردم و کیرم رو جاساز کردم و چند بار تا وقت شام این کار رو انجام دادم و از بزرگ شدنش و دست کشیدن بهش لذت می‌بردم ،
مطمئن بودم که اینها همه توهمات منه و ماهلین قصد و غرضی نداره ،
قبل از شام بود که تصمیم گرفتم طاقباز بشم و پتو رو روی خودم بکشم و از زیر پتو ی کم دست به کیرم بکشم ،
همین کار رو کردم و با ویوی شورت و سوتین سکسی کیرمو توی مشتم گرفتم ،
زانوهام رو روبه بالا جمع کرده بودم تا ماهلین متوجه نشه ،
هر چند دقیقه یکبار ماهلین از توی آشپزخونه نگاهی می‌کرد یا سوالی می‌پرسید ،
وقت شام که شد ماهلین با لبخندی جمله ای گفت که فهمیدم متوجه بازی کردنم با کیرم شده ،(اشکان دستات رو بشور و بیا شام بخور)
اگه نفهمیده بود چه احتیاجی به تأکید بر این بود که دستام رو بشورم من که همیشه قبل از شام دستام رو می‌شستم ،
توی توالت دستم رو توی شورتم بردم تا مرتبش کنم ولی اگه ماهلین تحریک منو می‌خواست پس باید به خواستش احترام بزارم و حالا می‌فهمیدم که شهوت بر خانواده مقدم تره ، پس کیرمو در حالتی گذاشتم که ماهیل متوجه بزرگ شدنش بشه ،
به هر دری زدم نتونستم ماهلین رو متوجه بزرگ شدن کیرم کنم تا شام رو خوردیم و برای اولین بار در جمع کردن سفره کمک ماهلین دادم و روی کابینت کنار ظرفشویی نشستم و مشغول لاس زدن با ماهلین شدم ،
وسط حرفامون از روی شلوار تکونی به کیرم دادم و این صحنه رو ماهلین به وضوح دید ولی هیچ عکس‌العملی نشون نداد ، به هال برگشتم و کمی بعد از بازی با دختر ماهلین تقریباً شهوت از سرم پرید ،
فردا شب همایون می‌رسید و اگر قرار بود اتفاقی بیوفته دوست داشتم امشب می‌افتاد ولی ماهلین با دخترش به اتاق خواب رفت و من رختخوابم رو به جهتی که سوتین سکسی ماهلین رو ببینم پهن کردم و در این فکر بودم که دستی بهش بزنم ولی ته دلم راضی نمی‌شد و توی اون تاریکی با مقدار نور کمی که موجود بود به سوتین چشم دوخته بودم و داشتم سوتین رو روی سینه‌های درشت ماهلین تصور می‌کردم و دستم رو دور کیرم حلقه کرده بودم و از این شهوت کیرم به بزرگترین حالت خودش رسیده بود ،
صدای آسانسور آپارتمان اومد و نزاشت متوجه حضور ماهلین بالای سرم بشم ، پتو تا روی گردنم کشیده شده بود و دید به دستم نداشت فقط باید تکونش نمی‌دادم ،
باز ماهلین قصد خوابیدن پشت من رو کرده بود و با داداش گفتن زیر پتوی من اومد و پشتم دراز کشید و دستش رو دور بدنم آورد و روی آرنج دست پایینیم که توی شورت و شلوارم بود گذاشت ،
ترس از لو رفتنم مقداری از شهوتم رو کم کرده بود ولی با اولین تجسم اینکه ماهلین منو بغل کرده و من دستم توی شلوارمه باز شهوتم فوران کرد و این بار من مشتاق حرف زدن شدم و توی اوج شهوت سوالاتم رو با جسارت بیشتری می‌پرسیدم ،
بعد از چندتا سوال و احوالپرسی ماهلین از من شروع کردم به لاس زدن با ماهلین ،
+بغل کردن داداشت چه حسی بهت میده ؟
_خوب . خیلی خوب. آرامش بهم میده ،
+دیگه چی ؟
_همین. ی حس صمیمیت دارم و خوشحالم ،
+دیگه چی خوشحالت می‌کنه ؟
_همین که کنارمی راضیم ،
+نوازش چطور ؟نوازش آرومت نمی‌کنه
cнαɴɴεℓ: ‌ ♥️̶͢✘
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
؟
قصدم از این حرف این بود که ازم بخواد نوازشش کنم ولی مطلب رو اشتباه متوجه شد و دستش رو روی دستم کشید و به سمت مچ دستم رفت که به شلوار رسید و انگار که شوکه شده باشه دستش رو برگردوند و من سریعا طوری که ماهلین هم متوجه شد دستم رو از توی شلوارم درآوردم و با دست دیگه دستش رو نوازش کردم و با مکثی چند ثانیه‌ای گفتم منظورم اینه می‌خوای نوازشت کنم؟
انگار که مردد شده بود یا اینکه داشت نقشه ای می‌کشید و مکث طولانی کرد و گفت می‌خوای برگردیم و تو بغلم کنی ؟
جمله‌ش رو ی جوری پرسید که نفهمیدم سوالی بود یا امری ، ولی مطمئن بودم میدونه این ی بغل معمولی نیست ،
+آره.فک کنم ی نوازش بهت بدهکارم ،
ماهلین قبل از من برگشت و پشت به من دراز کشید و من هم همین کار رو کردم و در اولین حرکت با فاصله زیاد دستم رو روی بازوش گذاشتم و با انگشتام شروع به نوازش بازوش کردم ، خیلی دوست داشتم بغلش کنم ولی با وجود کیر سیخ شدم نمی‌تونستم ، دستم که به عرق کیرم آغشته بود رو به موهاش رسوندم و بعد از کنار زدن موهاش به لپ زیریش رسوندم و گذاشتم خیسی و بویی کف دستم رو احساس کنه ،
ماهلین با صدای گرفته شده گفت اشکان بغلم کن ،
اینقدر مظلومانه و ملتمسانه این جمله رو گفت که مطمئن بودم عین من سراپا شهوته و من فارغ از هر گونه رودربایستی دستم رو به روی شکمش رسوندم و با چند حرکت خودمو جلو دادم و ماهلین رو توی بغلم جا کردم ،
من که کاملاً کیرمو بین لمبرای کونش حس کردم و برای تأیید رضایت ازش پرسیدم خوبه ؟
بدون اینکه دهنش رو باز کنه صدایی با مفهوم اوهوم ازش شنیدم ،
سماجت و شجاعت به خرج دادم و گفتم حالا می‌خوای کجات رو نوازش کنم ؟
خیلی آهسته گفت هر جا دوست داری ،
با شنیدن جوابش شبیه به یک تلمبه کیرمو به باسنش فشار دادم تا مطمئن شم که منظورم رو گرفته و شروع کردم به دست کشیدن روی شکمش و با سه بار بالا و پایین رفتن دستم روی شکمش دستم رو کشوندم به سمت کش شلوارش که صدای نفس عمیقی رو شنیدم که توی سینش حبس شد ،
نمی‌خوام از لذتی که تا همین حالا از چسبیدن به باسن بزرگش براتون بگم که به طول بیانجامه ،
تاپش رو از کش شلوارش بالا زدم و دستم رو به زیر کش شلوارش و روی پوستش رسوندم و حالا کاملاً باور داشتم ماهلین ازم سکس می‌خواد و دیگه احتیاجی به کسب اجازه و طفره رفتن نبود و پتو رو کاملاً کنار زدم و نشستم و شروع کردم به درآوردن شلوار و شورت ماهلین ،
ماهلین خودش رو به موش مردگی زده بود تا من کارمو انجام بدم ،
به دلیل نبود کاندوم شورت سفیدش رو در دسترس گذاشتم و شورت و زیر شلوار خودم رو درآوردم و پشتش دراز کشیدم و بعد از لمس لمبرای کونش کیرمو با مقداری تف بین پاهاش قرار دادم و با کیرم دنبال سوراخ کسش می‌گشتم ،
خیلی طول نکشید که با فشار کیرم لای پاهاش کیرم راه خودش رو پیدا کرد و با ناله ای کوتاه از ماهلین متوجه شدم کارم رو درست انجام دادم و تا داخل رفتن یک سوم کیرم فشار رو حفظ کردم و این لذت منو با کهکشان ها برد ،
مضطرب و دستپاچه شروع به تلمبه زدن کردم و خودم رو نزدیک به ارضا شدن حس می‌کردم که با برخورد دستم از روی تاپ به سینه های ماهلین ناله های ممتدش به گوشم رسید و با از دست دادن کنترل ماهیچه هاش و لرزش صدا و بدنش به ارگاسم رسید و من هم با ریکس زیاد شاید یک ثانیه قبل از پاشیدن تعداد میلیون ها دختر و پسرم توی کسش کیرمو بیرون کشیدم و شورتش رو پر از منی کردم ،
بلافاصله شورتش رو دستش دادم و بلند شد و شلوارش رو دست گرفت و رفت حمام ،
اونشب رو به همین مقدار اکتفا کردیم ولی من نیاز بیشتری داشتم و گاهی موجب آزار ماهلین می‌شدم
نوشته: اشکان
cнαɴɴεℓ: ‌ ♥️̶͢✘
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔶 ارتباط با ادمین کانال 👇🏻

💬#پیشنهاد_انتقاد💬

🔷 @RIPACCOUNTEDBOT
🔷 @RIPACCOUNTEDBOT
@androidmoder argovpn-v1.13.universal.apk
35.1 MB
#آرگو_وی_پی_ان آرگو وی پی ان
#argo_vpn
#argovpn
argo vpn argovpn
#فیلترشکن #فیلتر_شکن
بهترین فیلترشکن برای دور زدن اینستاگرام و تلگرام
عزیزانیکه هی پیام میدن و درخواست میدن که یه فیلترشکن معرفی کنیم فیلترشکن آرگو تنهاترین فیلترشکنی هست که تلگرام برای استفاده از تلگرام ان را بخاطر فیلترینگ تلگرام برای کاربران داخل ایران تایید کرده. ساخت ایرانیان خارج از کشور هست..

🔷 دوستان من تستش کردم سریع وصل شد

cнαɴɴεℓ: ‌ ♥️̶͢✘
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
cнαɴɴεℓ: ‌ ♥️̶͢✘
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
👉🏻 @POURN_IR 👈🏻
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
فقط آه کشیدنش🥺💦
#وویس_سکسی 🔥💦
cнαɴɴεℓ: ‌ ♥️̶͢✘
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
👉🏻 @POURN_IR 👈🏻
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
آموزش ساک زدن🙈
#وویس_سکسی 🔥💦
cнαɴɴεℓ: ‌ ♥️̶͢✘
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
👉🏻 @POURN_IR 👈🏻
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
شق کردم🙊💦
#وویس_سکسی 🔥💦
cнαɴɴεℓ: ‌ ♥️̶͢✘
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
👉🏻 @POURN_IR 👈🏻
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
آبم اومد👌🏻
#وویس_سکسی 🔥💦
cнαɴɴεℓ: ‌ ♥️̶͢✘
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
👉🏻 @POURN_IR 👈🏻
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
جوری بکنیش تشنُج کنه آخر کار.
#وویس_سکسی 🔥💦
cнαɴɴεℓ: ‌ ♥️̶͢✘
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
👉🏻 @POURN_IR 👈🏻
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
اوف ویس آب اور.
#وویس_سکسی 🔥💦
cнαɴɴεℓ: ‌ ♥️̶͢✘
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
👉🏻 @POURN_IR 👈🏻
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
کجاتو بلیسم؟!
#وویس_سکسی 🔥💦
cнαɴɴεℓ: ‌ ♥️̶͢✘
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
👉🏻 @POURN_IR 👈🏻
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
فریده ، زن همسایه (۱)
1401/07/06

#زن_شوهردار #زن_همسایه #زن_میانسال

درود بر همه دوستان
ما قدیمها در یکی از محله های پایین شهر تهران زندگی میکردیم تا اینکه دور و اطرافمون پر شد از افغانی
بخاطر امنیت و بد شدن محلمون بابام یه خونه سمت خیابان ایران که پر هست از مذهبی ها خرید و خونه قبلی رو هم داد برای اجاره
من اوایل از اون محل بدم میومد ( بخاطر مذهبی بودن سکنه ) و به همین خاطر خودم یه خونه دیگه سمت پیروزی اجاره کردم ولی بخاطر کرایه سنگینش بعد دو سال دوباره برگشت، خونه پدری
تو اثاث کشی خونه باباینا ، اولین خانمی که دیدم ، همین خانمی بود که داستانشو براتون دارم میگم
که از خرید برمیگشت و دستش پر بود از مایحتاج منزلشون که یهو فردین بازیم گل کردو خواستم خریدهاشو بگیرم و کمکش کنم که با یه لحن تند و خیلی بد نگذاشت کمکش کنم
تا اینکه اثاث کشی باباینا تموم شد و منم رفتم خونه خودم
خانم همسایه چون محجبه کامل بودن پستانهاش و بخاطر چادر گشاد و بزرگش ن کونش اصلآ قابل تشخیص نبود
اما همون صورت بدون آرایشش ولی زیبایش بدجوری روی مخم بود و به همین خاطر به یاد اون زن ، زیدمو میکردم
بخاطر اجاره سنگینی که میپرداختم بعد دوسال دوباره برگشتم منزل پدری
با برگشتن به منزل پدری خاطر اون روز و دیدن خانم همسایه یاد اون روز کزایی افتادم و شروع کردم به خالی کردن وسایلم
چند ماهی گذشت اما تو این چندماه خانم همسایه روندیدم
تا اینکه یه روز از مادرم آمارشو گرفتم و فهمیدم که فریده ، خانم همسایه ۴۸ سالشه ، حدود ۱۵ ساله که ازدواج کردن ، بچه ندارند و شوهرشم هم مداحه و بسیار خشکه مذهبی هستن و …
با این تعاریف متوجه شدم که با چه همسایه ای طرف هستم البته غیر از فریده و شوهرش یه خانم (زهرا خانم ) و آقایی هم بودن که دوتا پسر داشتند که سالها قبل ازدواج کرده بودند ولی به صورت و قیافه زهرا نمیومد که بچه دار باشه
هیچ حسی به فریده و زهرا نداشتم و سعی میکردم زیاد با همسایه ها روبرو نشم مخصوصا با فریده و شوهرش
تا اینکه اون روز دیدم فریده باز با دوتا سبد پر از خرید عرق ریزان داره میاد
سریع از ماشین پیاده شدم رفتم طرفش و گفتم خانم محمدی شما زحمت نکشید و تا اومد اعتراضی کنه سریع زنبیل های خریدشو گرفتم و بردم بالا البته یکی دوباری دستمون بهم خورد اما بخاطر گرما چیزی متوجه نشد
فریده اومد بالا و تشکر خشک و خالی کرد و رفت تو
شب از مادرم فهمیدم فریده آخر هفته میخواد نذری بپزه و چون حیاط خلوت دست ماست اجازه گرفته بود که از حیاط خلوت استفاده کنه و ازم خواست که شعله های حیاط رو نصب کنم
بعد نصب شعله یه فکری به سرم زد و از تو وسایلهام دوربین وب کم لپتابمو برداشتم و پشت پنجره اتاقم جوری که حیاط خلوت رو بگیره نصب کردم و منتظر بودم ببینم فریده خانم چند مرده حلاجه !!!
شنبه از راه رسید و به دستور مادرم تمام مردها باید از خونه میزدیم بیرون سریع لپ تابمو روشن کردم و وب کمو هم باز گذاشتم و در اتاقمم قفل کردم و زدم بیرون
دل تو دلم نبود ۵ ساعت بعد که برگشتیم خانمها رفته بودن سریع رفتم تو اتاقم و نشستم پای لپ تاپ
شروع کردم به دیدن فیلم ، اول از همه زهرا خانم  اومد تو حیاط ولی فریده هنوز نیومده بود ، تا اینکه بعد نیم ساعت ، فریده هم با چادر پیداش شد و تو حیاط اول چادرش رو برداشت و مانتوی بلندش رو هم در آورد
چه بدن ترکه ایی داشت قلنبگی پستانها و کونش تازه مشخص شد ،زهرا خانم که انگار باهاش شوخی داشت با دستاش دوتا زد به کون فریده و گفت جنده خانم این چه کونیه که تو داری ، خجالت بکش
فریده انگار شل شده بود گفت زهرا اینجا خونه مردمه ، شروع نکن
بعد از اینجا بیا بالا
زهرا هم سریع لبی از فریده گرفت و کمی پ
cнαɴɴεℓ: ‌ ♥️̶͢✘
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
ستوناشو مالید و ولش کرد
معلوم نبود اومدن خونه ما برا نذری پزون یا جنده بازی ؟
چون توی پخت نذری حواس مادرم که پرت میشد یا میرفت چیزی بیاره زهرا ، فریده رو انگشت میکرد یا بهش در کونی میزنه ( نقطه ضعف فریده انگار در کونی زدن بود )
اما چیزی که برام خیلی باور نکردنی بود این بود که وقتی مادرم رفت که چیزی بیاره زهرا یه لحظه شلوار و شورتشو کشید پایین و دست فریده رو گذاشت رو کصشو گفت خیلی حشریم کردی
فریده گفت جمع کن ، الان این پیرسگه ( مادرم ) میاد زشته صبر کن بریم بالا پارت میکنم فعلآ نمیتونم کاری کتم
و سریع شورت و شلوار زهرا رو بالا کشیدو مشغول پخت نذری شدن ولی باز همون بساط درکونی و مالیدن زهرا ادامه داشت ، تا اینکه کار پخت نذری تموم شد و میخواستن حیاطو تمیز کنن فریده مقنعشو باز کرد
چه موهای خوبی داشت بلوند و لخت ، که زهرا دستاشو کرد لای موهاش و بدون توجه کردن به اعتراض فریده شروع کرد ازش لب گرفتن
تا اینکه فریده سریع پسش زد و سریع حیاط رو تمیز کرد
فهمیدم که ظاهرا این دوتا باهم لز میکنن ولی انگار آتیش زهرا از فریده بیشتره
چند بار دیگه فیلمو نگاه کردم ، واقعآ دیوانه شده بودم و دوست داشتم زودتر فریده رو بکنم اما نمیدونستم از کجا باید شروع کنم
از تو گوشی مادرم تونستم شماره فریده و زهرا رو گیر بیارم و سریع تو گوشیم سیو کرد
عکس واتس آپ فریده ازاین کوسشعرهای امام زمانی بود اما عکس واتس زهرا یه عکس از خودش و شوهرش بود
بهرحال بعد از دیدن کارهای دوتا خانم همسایه نمیدونستم چطوری بایدبا فریده تماس بگیرم میدونستم اگر لب تر کنم زهرا خانم میاد اما من هدفم فریده بود
تا اینکه پدرم تصمیم گرفت با مادر و خواهرم بره مشهد برا زیارت و بعد رفتنش سریع دوست دخترمو آوردم خونه و مشغول به سکس شدیم و…
فرداش که میخواستم دوست دخترمو ببرم خونش ناگهان فریده تو راهرو سبز شد و با دیدن من و دوست دخترم ماجرا رو فهمید ، اما چیزی به روم نیاورد
وقتی برگشتم فریده انگار منتظرم بود
تا اومدم وارد خونه بشم اومد جلو و گفت آقا… چرا از این کارها میکنی ، مادر و پدرت آبرو دارن
گفتم چه کاری کردم ؟
گفت اینکه یه خانم نامحدم آوردی تو خونتون
گفتم اگه من خانم نامحرم آوردم بهتر از اینکه تو پختن نذری با یکی دیگه کثافت بازی را بندازم و یه نیمچه لز کنم
فریده تا اومد حرفی بزنه سریع فیلم نذری پزون و رابطش با زهرا رو نشونش دادم
فریده به پته پته کنان افتاد و گفت این چیه ؟
گفتم میخوای نشون شوهرت بدم تا ببینه حاج خانمش چه لزبینی هست ؟
تا اومد حرفی بزنه سریع بغلش کردم و آروم کونشو مالیدم و چندتا در کونی بهش زدم و گفتم اما اگر تو بخواهی هم فیلمو پاک میکنم هم لز بازیت پیشم محفوظه
فریده تو بغلم وا داد و آروم گفت تو زندگی منو نمیدونی اگر میدونستی اینجوری قضاوت نمیکردی
چیزی نگفتمو چسبوندمش به دیوار و آروم با پستوناش بازی کردم و لبامو به لباش چسبوندم
برام جای تعجب بود که اعتراضی نمیکرد
همونجور که ازش لب میگرفتم بهش گفتم میایی خونمون ، منم تنهام
منتظر جوابش نشدم ، در خونه رو باز کردم و آروم آوردمش تو
نشوندمش رو کاناپه و سریع اومدم و براش یه لیوان شربت درست کردم
فریده همونجور نشسته بود و ازم پرسید چجوری فیلم گرفتی ؟
ماجرا رو براش تعریف کردم
کمی از شربتش خورد از علاقم بهش گفتم و چادرشو برداشتم کنارش نشستم و یه کم براش اراجیف عاشقانه گفتم و دوباره بغلش کردم و باهاش مشغول شدم
واقعآ هیکل و استایل خوبی داشت ، روی کاناپه خوابوندمش
فریده چشماشو بسته بود
دکمه های مانتوشو باز کردم ، یه تیشرت نارنجی پوشیده بود ، بوسیدمش و گفتم عزیزم چشم
cнαɴɴεℓ: ‌ ♥️̶͢✘
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
اتو باز کن اینجوری دوست ندارم
چشماشو که باز کرد میخواستم کنارش بخوابم که روی کاناپه نشد ، بلندش کردم و بردمش تو اتاق پدر و مادرم و رو تختشون
جالب بود که فریده هیچ اعتراضی نمیکرد نشستم کنارش و دوباره مشغول لب گرفتن شدیم
ادامه دارد…
نوشته: آقای خاص



cнαɴɴεℓ: ‌ ♥️̶͢✘
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کنجکاوی شروع لذت است؟ (۱)
1401/07/06

#بیغیرتی

داستان زندگی من از اونجایی شروع شد که
کنجکاو بودنم من و عوض کرد
وارد یه ربات دوستی توی تلگرام شدم و پروفایل خودم و ساختم ولی با اسم و شهر مستعار
فقط سنم و جنسیتم و واقعی زدم
پیشنهاد و درخواستای صحبت زیاد بود از طرف پسرا ولی من هیچ کدوم رو اد نمیکردم چون حوصله حرف زدن نداشتم
یه روز که کمی حشری بودم رفتم توی بات و انلاین شدم ، درخواستای پسرا برام میومد
بعضی هاشون سعی میکردن مودبانه باشن
بعضی هاشون حرفای سکسی میزدن
و بعضی هاشونم که سنشون بالا بود دنبال حال کردن بودن. ولی از بین اون همه پیام یکیش خیلی نظرمو جلب کرد
_کاش زن من بودی خودم میسپردمت دست پسرا تا حسابی حال بدن بهت و خودمم بشینم تماشا کنم
و نشون بدم چه زن سکسی ای دارم
اولش خیلی تعجب کردم چون همچین چیزی نشنیده بودم ولی کنجکاو بودنم باعث شد بهش جواب بدم
+واقعا اینطوری هستی؟
_ببین کامل نمیدونما ولی دلم میخواد تجربش کنم
دیگه جوابش و ندادم و کلا حشر از سرم پریده بود
فکر نمیکردم مردی بتونه زنشو با کس دیگه ای قسمت کنه بخاطر همون مساعل غیرت و …
بعد چند روز دوباره حس کنجکاوی وجودمو قلقلک داد
و توی ربات آنلاین شدم
دیدم یه پیام مشابه پیام قبلی برام اومد
_چیشد دلت نخواست لذت جر خوردن جلوی شوهرت و تجربه کنی؟
پروفایلشو چک کردم دیدم همونه
بین پاهام نبض زد ، یعنی حشری شدم با حرفاش؟
جوابشو دادم
+نمیدونم تجربه نکردم
_اگه میخوای تجربه کنی آیدیتو بهم بده
آیدی تلگرامم رو نمیتونستم بهش بدم چون عکسای خودم پروفایلم بود ولی یه اکانت فیک قبلا داشتم توی اینستا ایدی اون رو براش فرستادم
بعد چند دقیقه دیدم یه پیج فیک پیام داده
_سلام از رباتم
+سلام
_معرفی نمیکنی خودتو؟
ترجیح دادم فعلا اسم اصلیم و نگم
+پانیذ ام ۲۱ تهران
تهران نبودم ولی به ذهنم اومد اینو بگم
_چه خوب منم تهرانم اسمم نیما ۲۶ سالمه
+خوشبختم
_منم همینطور راستی چیشد که جوابمو دادی از فانتزیم خوشت اومد؟
+راستش واسم جالب بود
_قبلا سکس چت کردی با کسی یا شنیده بودی اینجور چیزارو؟
+قبلا آره دو سه باری تجربه داشتم ولی این چیزارو نشنیده بودم
از حرف زدن باهاش یه حسی بهم دست داده بود که خیس شده بودم
_خب میخوای انجامش بدیم تا هم من به تو حال بدمم همم تو به من؟
حس کنجکاوی و حشری بودنم اجازه نداد مخالفت کنم
+باشه
_ببین من یه حسای بیغیرتی دارم یعنی دوست دارم زنم جنده باشه و جلوم به کسای دیگه بده و منم قربون صدقش برم
دیگه روم داشت باز میشد و چیزی حالیم نبود
+یعنی دوست داری زنتو بکنن تو هم جق بزنی؟
_اوففف آره بنظرم خیلی حال بده ، فرض کن تو زنمی و دوستم پیمان اومده خونمون جلوش چی میپوشی؟
فکر کنم پیمان یکی از دوستای صمیمیش بود
+خب یه تاپ میپوشم و شلوار جین
_بخوای دوستم و تحریک کنی چیکار میکنی؟
+خودم و میمالم بهش و سینه هامو باز تر میزارم تا ببینه
_جووون حالا جلوی من چجور به پیمان حال میدی؟
دیگه رسما حالم بد شده بود و کسم خیس خیس حرفام دست خودم نبود
+دستمو میکشم رو کیرش و میشینم جلوی پاش
_دوست داری براش ساک بزنی؟
+آره میخوام کیرشو بخورم
_جوون قشنگ بگو چیکار میکنی
+سر کیرشو میزارم تو دهنم و جلوی شوهرم براش میخورم
_اوفف لامصب عالیه
+بعد اینکه واسش ساک زدم میخوام جلوی چشمت رو کیرش بشینم و بهش کس بدم
_جووون اشکالی نداره بهت فحش بدم؟
+نه فقط ناموسی نباشه
_اوففف تو هم بهم فحش بده
_قربون زن جنده خودم برم
_زن جنده من میخواد به دوستام کس بده؟
+آره میخوام جلوی چشم شوهر بیغیرتم به دوستاش کس بدم
دستم رو کسم بود و میمالیدمش
_جووون بیغیرتتم ، من و بی ناموس کن
+آخ کیر پیمان کلفته کسمو داره جر م
cнαɴɴεℓ: ‌ ♥️̶͢✘
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
یده
_کیر پیمان تو کست
_ناموسمو دارن جلوم میگان
اینو که گفت حالم بدتر شد و کسمو تند تر مالیدم
+آخ کیر دوستات تو کسم
_جووون میخوام همه دوستام زن جندمو یکی یکی بگان
بگن عجب زن جنده ای داری
+اوففف عزیزم دارم گاییده میشم
_آره جنده کس بده
_فوش بده بهم
+تو خیلی بیناموس و زن جنده ای شوهر بیغیرتم
_آخ عاشق اینم که بهم میگی شوهر بیغیرتم
+مردا میگن کیر تو غیرت شوهرت
_آخ کیرم آبم داره میاد
_آخ کیر همه مردا تو کست
با این حرفش کسمو فشار دادم و ارضا شدم
باورم نمیشد که توی شهوت چه کاری انجام داده بودم
هم احساس گناه داشتم همم لذت
فکر نمیکردم من بتونم همچین حرفایی بزنم یا توی فانتزیام یه جنده باشم
_وای عالی هستی تو دختر رسما من و بیغیرت کردی
فقط یه اموجی لبخند فرستادم براش
_مرسی ازت واقعا تا حالا اینجوری حال نکرده بودم
+فدات میگم من یخورده بی حالم بعدا حرف بزنیم؟
_باشه عزیزم
+فعلا
_فعلا
گوشیم و گذاشتم کنار و سرم و فرو کردم توی بالشت و بیهوش شدم.
ادامه دارد…
نوشته: Mona



cнαɴɴεℓ: ‌ ♥️̶͢✘
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●