درسته که آماده شدم ولی هوا هوای اینه که ساعت رو نگاه کنی، بری زیر پتو و از نو بخوابی.
لابهلای ابرهای بارانزا
سرما و بارون جیران خانومی رو خوردن
همین که ایشون میگه...
این از کیپاپرها...
اونور اون یارو که زد دکتره رو کشت...
اونور کادر درمان یاسوج که اعتصاب کردن...
اونور اون یارو که زد دکتره رو کشت...
اونور کادر درمان یاسوج که اعتصاب کردن...
بخش مثبتش این بود که قارچم رشد کرده و از همین الان هم میدونم که چیه...
نمیدونم شما چقدر متوجهش شدین ولی من این هفته(و یکم از هفتهی قبل؟) هی با همه دعوا راه انداختم...
لابهلای ابرهای بارانزا
نمیدونم شما چقدر متوجهش شدین ولی من این هفته(و یکم از هفتهی قبل؟) هی با همه دعوا راه انداختم...
شاید شما ندونین ولی هربار من درحال برگردوندن انرژی از دست رفتهام بودم.
این هفته احساس میکنم به همه داشتم زور میگفتم... قشنگ همهها! از غزال سر یوگن گرفته تا بهنام که دادم جزوهی زبانم رو برام بنویسه...