رویاهای مناند
این قاصدکها
که هر صبح
از چشمانم پَر میکشند
کافیست
یکی را
تعبیر کنی ...
#صبح_بخیر
#محمدعلی_بهمنی
@caffetakroman
این قاصدکها
که هر صبح
از چشمانم پَر میکشند
کافیست
یکی را
تعبیر کنی ...
#صبح_بخیر
#محمدعلی_بهمنی
@caffetakroman
#با_شاعران
#محمدعلی_بهمنی
✨زندگینامه:
محمدعلی بهمنی (زادهٔ27/فروردین/1321)، شاعر وغزلسرای ایرانی است. بسیاری بر این عقیدهاند که غزلهای او وامدار سبک و سیاق نیما یوشیج است. آنچنان که خود او می گوید ((جسمم غزل است امّا روحم همه نیمایی است در آینه تلفیق این چهره تماشایی است)) نخستین شعر بهمنی در (سال1330)یعنی زمانی که او تنها 9 سال داشت، به چاپ رسید.
او برگزیده اولین دوره جشنواره بینالمللی شعر فجر در بخش شعر کلاسیک بود.
وی دربارهٔ تولّد خود میگوید: «دو ماه به زمان تولّدم باقیمانده بود، که برادرم در دزفول بیمار میشود. خانواده هم از این فرصت استفاده میکنند تا به عیادتش بروند. این است که در قطار بهدنیا آمدم و در شناسنامهام درج شدمتولّد دزفول، چون دایی من در ثبت احوال آن منطقه بود، شناسنامهام را همان زمان میگیرد. البتّه زیاد آنجا نبودم، همان زمان ۱۰ روز یا یکماه را در آنجا سپری کردیم، در اصل تهرانی هستیم.
✨مجموعه شعر #محمدعلی_بهمنی
1)باغ لال
2)در بیوزنی
3)عامیانهها
4)گیسو، کلاه، کفتر
5)گاهی دلم برای خودم تنگ میشود
6)دهاتی
7)غزل
8)شاعر شنیدنی است
9)عشق است
10)نیستان
11)کاسهٔ آب دیوژن، امانم بده
12)این خانه واژههای نسوزی دارد
13)من زندهام هنوز و غزل فکر میکنم
14)غزل زندگی کنیم (گزیده غزل)
@CaffeTakRoman 📘☕️
#محمدعلی_بهمنی
✨زندگینامه:
محمدعلی بهمنی (زادهٔ27/فروردین/1321)، شاعر وغزلسرای ایرانی است. بسیاری بر این عقیدهاند که غزلهای او وامدار سبک و سیاق نیما یوشیج است. آنچنان که خود او می گوید ((جسمم غزل است امّا روحم همه نیمایی است در آینه تلفیق این چهره تماشایی است)) نخستین شعر بهمنی در (سال1330)یعنی زمانی که او تنها 9 سال داشت، به چاپ رسید.
او برگزیده اولین دوره جشنواره بینالمللی شعر فجر در بخش شعر کلاسیک بود.
وی دربارهٔ تولّد خود میگوید: «دو ماه به زمان تولّدم باقیمانده بود، که برادرم در دزفول بیمار میشود. خانواده هم از این فرصت استفاده میکنند تا به عیادتش بروند. این است که در قطار بهدنیا آمدم و در شناسنامهام درج شدمتولّد دزفول، چون دایی من در ثبت احوال آن منطقه بود، شناسنامهام را همان زمان میگیرد. البتّه زیاد آنجا نبودم، همان زمان ۱۰ روز یا یکماه را در آنجا سپری کردیم، در اصل تهرانی هستیم.
✨مجموعه شعر #محمدعلی_بهمنی
1)باغ لال
2)در بیوزنی
3)عامیانهها
4)گیسو، کلاه، کفتر
5)گاهی دلم برای خودم تنگ میشود
6)دهاتی
7)غزل
8)شاعر شنیدنی است
9)عشق است
10)نیستان
11)کاسهٔ آب دیوژن، امانم بده
12)این خانه واژههای نسوزی دارد
13)من زندهام هنوز و غزل فکر میکنم
14)غزل زندگی کنیم (گزیده غزل)
@CaffeTakRoman 📘☕️
بهار اومد برفا رو نقطهچین کرد
خنده به دلمردگیِ زمین کرد
چقد دلم فصل بهارو دوست داشت
وا شدن پنجرهها رو دوست داشت
بهار اومد پنجرهها رو وا کرد
منو با حسّی دیگه آشنا کرد
یه حرف یه حرف، حرفای من کتاب شد
حیف که همش سوالِ بیجواب شد
دروغ نگم، هنوز دلم جوون بود
که صبح تا شب دنبال آب و نون بود...
#محمدعلی_بهمنی
#پارت_اول
@CaffeTakRoman 📘☕️
خنده به دلمردگیِ زمین کرد
چقد دلم فصل بهارو دوست داشت
وا شدن پنجرهها رو دوست داشت
بهار اومد پنجرهها رو وا کرد
منو با حسّی دیگه آشنا کرد
یه حرف یه حرف، حرفای من کتاب شد
حیف که همش سوالِ بیجواب شد
دروغ نگم، هنوز دلم جوون بود
که صبح تا شب دنبال آب و نون بود...
#محمدعلی_بهمنی
#پارت_اول
@CaffeTakRoman 📘☕️
دریغ میکنی از من نگاه را حتی
و نیز زمزمهی گاهگاه را حتی
من و تو ره به ثوابی نمیبریم از هم
چرا مضایقه داری گناه را حتی؟
تو اشتباه بزرگ منی، ببخشایم
به دیده میکشم این اشتباه را حتی
به من که سبزپرستم چه گفت چشمانت؟
که دوست دارم بخت سیاه را حتی
به دیدن تو چنان خیرهام که نشناسم
تفاوت است اگر راه و چاه را حتی
اگر چه تشنهی بوسیدن تو ام ای چشم
بخواه، میکشم این بوسهخواه را حتی
بیا تلالؤ شعرم بر آبها امشب
تراش میدهد الماس، ماه را حتی...
#محمدعلی_بهمنی
#پارت_دوم
@CaffeTakRoman 📘☕️
و نیز زمزمهی گاهگاه را حتی
من و تو ره به ثوابی نمیبریم از هم
چرا مضایقه داری گناه را حتی؟
تو اشتباه بزرگ منی، ببخشایم
به دیده میکشم این اشتباه را حتی
به من که سبزپرستم چه گفت چشمانت؟
که دوست دارم بخت سیاه را حتی
به دیدن تو چنان خیرهام که نشناسم
تفاوت است اگر راه و چاه را حتی
اگر چه تشنهی بوسیدن تو ام ای چشم
بخواه، میکشم این بوسهخواه را حتی
بیا تلالؤ شعرم بر آبها امشب
تراش میدهد الماس، ماه را حتی...
#محمدعلی_بهمنی
#پارت_دوم
@CaffeTakRoman 📘☕️
خلاصهتر بکن ای مرگ، داستانم را
که خستهتر نکنم گوش دوستانم را
تمام طول شب از شوق گریه میکردم
چگونه شرح دهم حال توأمانم را؟
چقدر دوره کنم خویش را؟ -برای خدا-
به روز بعد مینداز امتحانم را!
برای سوختنِ من جرقهای کافیست
به اشتباه مباد آنکه دودمانم را...
چنان بسوز که دودم به چشم کس نرود
به گریه باز مینداز آسمانم را
خسیس نیستم اما به اهل ذوق ببخش
غزل غزل، همهی یاد و یادمانم را
به شیوهای که خلافآمدی در آن باشد
-شبیه بوسه گرفتن- بگیر جانم را
تو مرگ نیستی؛ آغازِ تازهها هستی
بیا که با تو بیآغازم آن جهانم را...
#محمدعلی_بهمنی
#پارت_سوم
@CaffeTakRoman 📘☕️
که خستهتر نکنم گوش دوستانم را
تمام طول شب از شوق گریه میکردم
چگونه شرح دهم حال توأمانم را؟
چقدر دوره کنم خویش را؟ -برای خدا-
به روز بعد مینداز امتحانم را!
برای سوختنِ من جرقهای کافیست
به اشتباه مباد آنکه دودمانم را...
چنان بسوز که دودم به چشم کس نرود
به گریه باز مینداز آسمانم را
خسیس نیستم اما به اهل ذوق ببخش
غزل غزل، همهی یاد و یادمانم را
به شیوهای که خلافآمدی در آن باشد
-شبیه بوسه گرفتن- بگیر جانم را
تو مرگ نیستی؛ آغازِ تازهها هستی
بیا که با تو بیآغازم آن جهانم را...
#محمدعلی_بهمنی
#پارت_سوم
@CaffeTakRoman 📘☕️
در خود، هرآنچه ساخته بودم خراب شد
دریای پُرخروشِ امیدم سراب شد
خورشید مُرد و ابر غریبانهتر گریست
روزم سیاه چون شبِ بیماهتاب شد
در من نشاط بود، صفا بود، شوق بود
افسوس شد، سیاهی و غم شد، عذاب شد
اشکم هرآنچه ریخت ز چشمِ نخفتهام
در چشم بختِ خفته پرستوی خواب شد
میخواستم تو را و تو میخواستی مرا
نفرین به سرنوشت، که نقشِ بر آب شد...
#محمدعلی_بهمنی
#پارت_چهارم
@CaffeTakRoman 📘☕️
دریای پُرخروشِ امیدم سراب شد
خورشید مُرد و ابر غریبانهتر گریست
روزم سیاه چون شبِ بیماهتاب شد
در من نشاط بود، صفا بود، شوق بود
افسوس شد، سیاهی و غم شد، عذاب شد
اشکم هرآنچه ریخت ز چشمِ نخفتهام
در چشم بختِ خفته پرستوی خواب شد
میخواستم تو را و تو میخواستی مرا
نفرین به سرنوشت، که نقشِ بر آب شد...
#محمدعلی_بهمنی
#پارت_چهارم
@CaffeTakRoman 📘☕️
برگ است که میبارد، چشم تو نبیند کاش
این منظره را هرگز، در عالم رؤیا نیز...
#محمدعلی_بهمنی
#پارت_پنجم
@CaffeTakRoman 📘☕️
این منظره را هرگز، در عالم رؤیا نیز...
#محمدعلی_بهمنی
#پارت_پنجم
@CaffeTakRoman 📘☕️
فالمان هرچه باشد ، باشد ...
حالمان را دریاب !
خیال کن حافظ را گشودهای و میخوانی :
"مژده ای دل ! که مسیحا نفسی میآید"
یا
"قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود"
چه فرق ؟
فال نخواندهی تو ، منم !
#محمدعلی_بهمنی
#پارت_ششم
@CaffeTakRoman 📘☕️
حالمان را دریاب !
خیال کن حافظ را گشودهای و میخوانی :
"مژده ای دل ! که مسیحا نفسی میآید"
یا
"قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود"
چه فرق ؟
فال نخواندهی تو ، منم !
#محمدعلی_بهمنی
#پارت_ششم
@CaffeTakRoman 📘☕️
و من تو را به دلیل ، آرمان خود کردم
که بی دلیل مباد آرمان گرا باشم ... !
#محمدعلی_بهمنی
#پارت_هفتم
@CaffeTakRoman 📘☕️
که بی دلیل مباد آرمان گرا باشم ... !
#محمدعلی_بهمنی
#پارت_هفتم
@CaffeTakRoman 📘☕️
مرا يک شب تحمل کن
که تا باور کنی ای دوست
چگونه با جنون خود
مدارا می کنم هـر شب ....
#محمدعلی_بهمنی
#شب_بخیر
@CaffeTakRoman 📘☕️
که تا باور کنی ای دوست
چگونه با جنون خود
مدارا می کنم هـر شب ....
#محمدعلی_بهمنی
#شب_بخیر
@CaffeTakRoman 📘☕️
رویاهای مناند
این قاصدکها...
که هر صبح از چشمانم پَر میکشند...
کافیست یکی را تعبیر کنی...
#محمدعلی_بهمنی
#صبح_بخیر
@CaffeTakRoman 📘☕️
این قاصدکها...
که هر صبح از چشمانم پَر میکشند...
کافیست یکی را تعبیر کنی...
#محمدعلی_بهمنی
#صبح_بخیر
@CaffeTakRoman 📘☕️
من و یار وٖ دل دیوانه
بساطی داشتیم
عقل بیکار بیامد
همه را برهم زد!
#محمدعلی_بهمنی
#صبح_بخیر
@CaffeTakRoman 📘☕️
بساطی داشتیم
عقل بیکار بیامد
همه را برهم زد!
#محمدعلی_بهمنی
#صبح_بخیر
@CaffeTakRoman 📘☕️
نگاه میکنی و من ز شوق میمیرم
همیشه بَهر من ای چشم، خوش خبر باشی...
#محمدعلی_بهمنی
#صبح_بخیر
@CaffeTakRoman 📘☕️
همیشه بَهر من ای چشم، خوش خبر باشی...
#محمدعلی_بهمنی
#صبح_بخیر
@CaffeTakRoman 📘☕️
مرا يک شب تحمل کن
که تا باور کنی ای دوست
چگونه با جنون خود
مدارا می کنم هـر شب ....
#محمدعلی_بهمنی
#شب_بخیر
@CaffeTakRoman📘☕️
که تا باور کنی ای دوست
چگونه با جنون خود
مدارا می کنم هـر شب ....
#محمدعلی_بهمنی
#شب_بخیر
@CaffeTakRoman📘☕️
قانعم،
گاه گاهی که کنارت بنشینم کافیست.
گله ای نیست،
من و فاصله ها همزادیم.
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافیست.
#محمدعلی_بهمنی
#شب_بخیر
@CaffeTakRoman📘☕️
گاه گاهی که کنارت بنشینم کافیست.
گله ای نیست،
من و فاصله ها همزادیم.
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافیست.
#محمدعلی_بهمنی
#شب_بخیر
@CaffeTakRoman📘☕️