دردسرهای حکومت دینی و ایدئولوژیک
#تریبون_آزاد
✍فریبا نظری
🔗 وقتی در دوران کنونی از جدایی حکومت از دین، جامعهی سکولار و دین عرفی سخن گفته میشود، بر موارد کاربردی دلالت دارد که زیست روزمرهی جوامعی که دارای حکومت دینی هستند را دچار مشکلات و موانعی ساخته که گاه بسیار عجیب و دردسر ساز است و پیامدهای ناخوشایند و زیان رسانی دارد.
اگر چه مطالعات و شواهد میدانی و عینی نشان میدهد خروجی افزایش تمایل به جدایی حکومت از دین، درنهایت به سود ادیان و مردمان جوامع مختلف است.
🔗 بیایید چند نمونه را باهم مرور کنیم:
۱- تعطیلی یک یا دو روز در هفته؛ در جامعهای که حکومت ایدئولوژیک و دینی دارد، تبدیل به مسئلهای سیاسی و ایدئولوژیک میشود و بسیاری از ارتباطات آن کشور با سایر کشورهای جهان را دچار پیچیدگی و مشکل میسازد. مثلاً گفته میشود در کشورهای مسلمان باید روز جمعه تعطیل باشد، در کشورهای مسیحی روز یکشنبه و در کشورهای یهودی روز شنبه. و البته آگاه نیستم که در کشورهایی با ادیان دیگر ممکن است طرفداران حکومت دینی و ایدئولوژی زده قائل به تعطیلی چه روزهای دیگری باشند.
درحالی که در کشورهایی که از حکومت دینی فاصله گرفتهاند این موضوع به آسانی تدبیر و برنامهریزی شده است.
۲- تولید و فروش قانونی نوشیدنی های الکلی؛ یکی دیگر از موضوعاتی است که ورود حکومت دینی به آن، وضعیت را پیچیده و مخاطرهآمیز کرده است. زیرا آن را تبدیل به پدیدهای زیرزمینی و قاچاق نموده و نتیجهی آن، آسیبهای جدی مسمومیت، نابینایی و مرگ برای مصرف کنندگان تولیدات قاچاق و بدون نظارت است. به برخی از آمار وحشتناک آسیب دیدگان این موضوع در ایران نگاهی بیندازیم:
در سال ۱۴۰۱، تعداد ۶۴۴ نفر در گروه سنی ۲۰ تا ۴۰ ساله بر اثر سوء مصرف ناشی از الکل جان باختند ( فرارو، تیر ۱۴۰۲).
مسمومیت الکلی در ایران هرساله به صورت میانگین بین ۱۰۰ تا ۱۲۰ قربانی میگیرد، اینها آمارهایی است که از سوی پزشکی قانونی اعلام شده است. این آمارها گاهی افزایش پیدا میکند، چنانکه در بازه اسفند ۹۸ تا ۱۹ فروردین ۹۹ بیش از ۳ هزار نفر دچار مسمومیت الکلی شده و از این میان ۷۲۸ نفر نیز جان خود را از دست دادند ( شرق، خرداد ۱۴۰۱).
بنا بر اعلام وزارت بهداشت، از اول اسفند ۱۳۹۸ (آغاز شیوع ویروس کرونا) تا ۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ۵۰۱۱ نفر در کشور به دلیل مصرف مشروبات الکلی حاوی متانول دچار مسمومیت شدند که ۵۲۵ نفر از مسمومان مراجعهکننده به مراکز درمانی، به دلیل شدت عوارض، فوت کردهاند (ایسنا، ۹ اردیبهشت ۱۳۹۹).
این حالیست که در بسیاری از کشورها بدون حکومت دینی و البته با اکثریت افراد دیندار مسلمان مانند اندونزی، مالزی، مصر، و ترکیه؛ این وضعیت و شرایط آسیبزا و بغرنج وجود ندارد و برای آن تدابیری مناسب بدون دخالت ایدئولوژیک و آسیب رسان برای جامعه، اندیشیده و برنامهریزی شده است.
۳- حجاب اجباری؛ موضوعی که به آسانی در تمام کشورهای مسلمان دنیا تدبیر شده به جز کشورهایی مانند ایران و افغانستان که حکومت دینی و ایدئولوژیک دارند.
این بیتدبیری و ورود و دخالت حکومت به حوزهی خصوصی حقوق شهروندی جامعه، سالهاست مشکلات بسیاری را هم برای زنان داخل کشور و هم برای گردشگران خارجی که تمایل دارند به ایران زیبا سفرکنند، بوجود آورده است.
🔗ایجاد فضای دوقطبی، ناامنی و مخاطرات آمد و شد و حضور در جامعه، به کرسی نشاندن یک خوانش از دین و پوشش برای زنان، تجربهی زیستهی هراس، توهین، آزار روانی و آسیب جسمی زنان، گسترش فرهنگ زیست دوگانه بدون باور و اعتقاد شخصی همراه با اجبار حکومتی، افزایش کنش عاطفی معطوف به لجاجت در جامعه، احساس ناخوشایند تبعیض در بسیاری از دینداران باورمند به پوشش؛ و البته افزایش آگاهی و تمایل به سوی رهایی از دین حکومتی و ایدئولوژیک؛ از پیامدهای حجاب اجباری حکومت دینی برای زنان و مردان داخل کشور است.
🔗و آسیب و توقف چرخهی گردشگری اقتصادی و فرهنگی این سرزمین و تبدیل ایران به غایبی بزرگ در اقتصاد توریسم نیز، برونداد این پدیده در ارتباطات منطقهای و جهانی کشور ماست.
در این خصوص نیز دیگر کشورهای مسلمان مانند مالزی، اندونزی و ترکیه حتی عربستان، برای آن تدبیر کرده و از این پیامدها فاصله گرفتهاند.
@C_B_SHAHZADEH
#تریبون_آزاد
✍فریبا نظری
🔗 وقتی در دوران کنونی از جدایی حکومت از دین، جامعهی سکولار و دین عرفی سخن گفته میشود، بر موارد کاربردی دلالت دارد که زیست روزمرهی جوامعی که دارای حکومت دینی هستند را دچار مشکلات و موانعی ساخته که گاه بسیار عجیب و دردسر ساز است و پیامدهای ناخوشایند و زیان رسانی دارد.
اگر چه مطالعات و شواهد میدانی و عینی نشان میدهد خروجی افزایش تمایل به جدایی حکومت از دین، درنهایت به سود ادیان و مردمان جوامع مختلف است.
🔗 بیایید چند نمونه را باهم مرور کنیم:
۱- تعطیلی یک یا دو روز در هفته؛ در جامعهای که حکومت ایدئولوژیک و دینی دارد، تبدیل به مسئلهای سیاسی و ایدئولوژیک میشود و بسیاری از ارتباطات آن کشور با سایر کشورهای جهان را دچار پیچیدگی و مشکل میسازد. مثلاً گفته میشود در کشورهای مسلمان باید روز جمعه تعطیل باشد، در کشورهای مسیحی روز یکشنبه و در کشورهای یهودی روز شنبه. و البته آگاه نیستم که در کشورهایی با ادیان دیگر ممکن است طرفداران حکومت دینی و ایدئولوژی زده قائل به تعطیلی چه روزهای دیگری باشند.
درحالی که در کشورهایی که از حکومت دینی فاصله گرفتهاند این موضوع به آسانی تدبیر و برنامهریزی شده است.
۲- تولید و فروش قانونی نوشیدنی های الکلی؛ یکی دیگر از موضوعاتی است که ورود حکومت دینی به آن، وضعیت را پیچیده و مخاطرهآمیز کرده است. زیرا آن را تبدیل به پدیدهای زیرزمینی و قاچاق نموده و نتیجهی آن، آسیبهای جدی مسمومیت، نابینایی و مرگ برای مصرف کنندگان تولیدات قاچاق و بدون نظارت است. به برخی از آمار وحشتناک آسیب دیدگان این موضوع در ایران نگاهی بیندازیم:
در سال ۱۴۰۱، تعداد ۶۴۴ نفر در گروه سنی ۲۰ تا ۴۰ ساله بر اثر سوء مصرف ناشی از الکل جان باختند ( فرارو، تیر ۱۴۰۲).
مسمومیت الکلی در ایران هرساله به صورت میانگین بین ۱۰۰ تا ۱۲۰ قربانی میگیرد، اینها آمارهایی است که از سوی پزشکی قانونی اعلام شده است. این آمارها گاهی افزایش پیدا میکند، چنانکه در بازه اسفند ۹۸ تا ۱۹ فروردین ۹۹ بیش از ۳ هزار نفر دچار مسمومیت الکلی شده و از این میان ۷۲۸ نفر نیز جان خود را از دست دادند ( شرق، خرداد ۱۴۰۱).
بنا بر اعلام وزارت بهداشت، از اول اسفند ۱۳۹۸ (آغاز شیوع ویروس کرونا) تا ۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ۵۰۱۱ نفر در کشور به دلیل مصرف مشروبات الکلی حاوی متانول دچار مسمومیت شدند که ۵۲۵ نفر از مسمومان مراجعهکننده به مراکز درمانی، به دلیل شدت عوارض، فوت کردهاند (ایسنا، ۹ اردیبهشت ۱۳۹۹).
این حالیست که در بسیاری از کشورها بدون حکومت دینی و البته با اکثریت افراد دیندار مسلمان مانند اندونزی، مالزی، مصر، و ترکیه؛ این وضعیت و شرایط آسیبزا و بغرنج وجود ندارد و برای آن تدابیری مناسب بدون دخالت ایدئولوژیک و آسیب رسان برای جامعه، اندیشیده و برنامهریزی شده است.
۳- حجاب اجباری؛ موضوعی که به آسانی در تمام کشورهای مسلمان دنیا تدبیر شده به جز کشورهایی مانند ایران و افغانستان که حکومت دینی و ایدئولوژیک دارند.
این بیتدبیری و ورود و دخالت حکومت به حوزهی خصوصی حقوق شهروندی جامعه، سالهاست مشکلات بسیاری را هم برای زنان داخل کشور و هم برای گردشگران خارجی که تمایل دارند به ایران زیبا سفرکنند، بوجود آورده است.
🔗ایجاد فضای دوقطبی، ناامنی و مخاطرات آمد و شد و حضور در جامعه، به کرسی نشاندن یک خوانش از دین و پوشش برای زنان، تجربهی زیستهی هراس، توهین، آزار روانی و آسیب جسمی زنان، گسترش فرهنگ زیست دوگانه بدون باور و اعتقاد شخصی همراه با اجبار حکومتی، افزایش کنش عاطفی معطوف به لجاجت در جامعه، احساس ناخوشایند تبعیض در بسیاری از دینداران باورمند به پوشش؛ و البته افزایش آگاهی و تمایل به سوی رهایی از دین حکومتی و ایدئولوژیک؛ از پیامدهای حجاب اجباری حکومت دینی برای زنان و مردان داخل کشور است.
🔗و آسیب و توقف چرخهی گردشگری اقتصادی و فرهنگی این سرزمین و تبدیل ایران به غایبی بزرگ در اقتصاد توریسم نیز، برونداد این پدیده در ارتباطات منطقهای و جهانی کشور ماست.
در این خصوص نیز دیگر کشورهای مسلمان مانند مالزی، اندونزی و ترکیه حتی عربستان، برای آن تدبیر کرده و از این پیامدها فاصله گرفتهاند.
@C_B_SHAHZADEH
بیبیسی دروغ میگوید،
اما هنگام بازداشت دختر دوستم که با اندام جنسی او بازی می کردند چه کنم؟
#تریبون_آزاد
✍️ رحیم قمیشی
دو روز است روایتی از رسانه انگلیسی بیبیسی در فضای مجازی بهشدت داغ شده، و دادستانی هم اطلاعیه داده نقل آن جرم است.
اینکه مرحومه نیکا شاکرمی خودکشی نکرده، بلکه آن دختر ۱۶ ساله بهدست نیروهای بازداشت کنند مورد آزار جنسی قرار گرفته و کشته شده است.
من هم نمیتوانم چنین روایت وحشتناک و غیر انسانی را در ایران خودمان باور کنم.
اما با دختر دوستم که میگفت پس از بازداشت و در حین انتقال به بازداشتگاه مامور مرد همراهش، در خودرو شخصی، با اندام جنسی او بازی میکرده، آن را چه کنم؟
من روایت بیبیسی را باور نمیکنم، اما دوست پزشکم که بازداشت شده بود و میگفت در بازداشتگاه مجبور بودیم دستجمعی فحشهای رکیک به خودمان و خانوادههایمان بدهیم، آن را چه کنم؟
من فیلم بازجویی همسر مرحوم سعید امامی را چه کنم؟
کشته شدن دانشجویان در کهریزک را چه کنم؟ آنها هم افسانه بیبیسی بودند؟
من دختران نابینا شده را چه کنم؟ من مرگ خانم هاله سحابی را در تشییع جنازه پیکر پدر دردمندش چه کنم؟
مرگ هدی صابر در بازداشت را. مرگ کاووس سید امامی را، مرگ خانم کاظمی در حین بازجویی را. مرگ ستار بهشتی را چه؟ آنها را هم بیبیسی گفته.
صحبت از آنها هم جرم است؟
دستگیر میشویم؟
من روایت بیبیسی را تکذیب میکنم! اما آیا رسانه مستقلی اجازه دارد از زندانها و بازداشتگاههای شما گزارش تهیه کند؟
آیا اجازه هست روایت مادر نیکا شاکرمی از جنازه دخترش که هیچ اثری دال بر پرتاب از ارتفاع و خودکشی را در پیکر دخترش ندیده را رسانهها پخش کنند؟
رادیو و تلویزیون و هزاران رسانه در اختیار شماست، تلگرام فیلتر است، واتساپ و اینستاگرام هم، یوتیوب، گوگل، فیسبوک، اجازه هست بپرسم چرا با گزارش یک رسانه خارجی و نقل آن، چنین به تکاپو افتادهاید!؟
اصلا چرا ترسیدهاید!
شما مسائل مخفی زیادی دارید که نگران افشا شدن آنها هستید!
مردم سخنان بیگانهها را بیشتر باور میکنند تا ادعاهای رسمی شما را.
مگر نگفتید بحث اختلاسها را کش ندهیم، کم شدند یا بیشتر؟
مگر نخواستید دزدی چند هزار میلیاردی چای دبش پیگیری نشود، فساد تمام شد؟
مگر امام جمعه خودتان را بدون دادگاه و بدون تحقیق و بازجویی تبرئه نکردید؟ راهزنی مقامات و دزدیها تمام شدند؟
بیبیسی دروغ میگوید.
او منافع انگلیس را دنبال میکند.
ما اصلا روایت او را قبول نداریم
اما...
بگذارید کارشناسانی مستقل
حقوقدانانی غیر حکومتی
افرادی متخصص و شجاع
رسانههایی آزاد
به این موضوع مهم ورود کنند، و گزارش خود را مستقیما و بدون ترس از شما، به مردم بدهند.
اگر اجازه نمیدهید...
پس مردم حق دارند روایتهای شما را باور نکنند.
من هم باور نمیکنم
اگر چه روایت بیبیسی هم نادرست باشد!
@C_B_SHAHZADEH
اما هنگام بازداشت دختر دوستم که با اندام جنسی او بازی می کردند چه کنم؟
#تریبون_آزاد
✍️ رحیم قمیشی
دو روز است روایتی از رسانه انگلیسی بیبیسی در فضای مجازی بهشدت داغ شده، و دادستانی هم اطلاعیه داده نقل آن جرم است.
اینکه مرحومه نیکا شاکرمی خودکشی نکرده، بلکه آن دختر ۱۶ ساله بهدست نیروهای بازداشت کنند مورد آزار جنسی قرار گرفته و کشته شده است.
من هم نمیتوانم چنین روایت وحشتناک و غیر انسانی را در ایران خودمان باور کنم.
اما با دختر دوستم که میگفت پس از بازداشت و در حین انتقال به بازداشتگاه مامور مرد همراهش، در خودرو شخصی، با اندام جنسی او بازی میکرده، آن را چه کنم؟
من روایت بیبیسی را باور نمیکنم، اما دوست پزشکم که بازداشت شده بود و میگفت در بازداشتگاه مجبور بودیم دستجمعی فحشهای رکیک به خودمان و خانوادههایمان بدهیم، آن را چه کنم؟
من فیلم بازجویی همسر مرحوم سعید امامی را چه کنم؟
کشته شدن دانشجویان در کهریزک را چه کنم؟ آنها هم افسانه بیبیسی بودند؟
من دختران نابینا شده را چه کنم؟ من مرگ خانم هاله سحابی را در تشییع جنازه پیکر پدر دردمندش چه کنم؟
مرگ هدی صابر در بازداشت را. مرگ کاووس سید امامی را، مرگ خانم کاظمی در حین بازجویی را. مرگ ستار بهشتی را چه؟ آنها را هم بیبیسی گفته.
صحبت از آنها هم جرم است؟
دستگیر میشویم؟
من روایت بیبیسی را تکذیب میکنم! اما آیا رسانه مستقلی اجازه دارد از زندانها و بازداشتگاههای شما گزارش تهیه کند؟
آیا اجازه هست روایت مادر نیکا شاکرمی از جنازه دخترش که هیچ اثری دال بر پرتاب از ارتفاع و خودکشی را در پیکر دخترش ندیده را رسانهها پخش کنند؟
رادیو و تلویزیون و هزاران رسانه در اختیار شماست، تلگرام فیلتر است، واتساپ و اینستاگرام هم، یوتیوب، گوگل، فیسبوک، اجازه هست بپرسم چرا با گزارش یک رسانه خارجی و نقل آن، چنین به تکاپو افتادهاید!؟
اصلا چرا ترسیدهاید!
شما مسائل مخفی زیادی دارید که نگران افشا شدن آنها هستید!
مردم سخنان بیگانهها را بیشتر باور میکنند تا ادعاهای رسمی شما را.
مگر نگفتید بحث اختلاسها را کش ندهیم، کم شدند یا بیشتر؟
مگر نخواستید دزدی چند هزار میلیاردی چای دبش پیگیری نشود، فساد تمام شد؟
مگر امام جمعه خودتان را بدون دادگاه و بدون تحقیق و بازجویی تبرئه نکردید؟ راهزنی مقامات و دزدیها تمام شدند؟
بیبیسی دروغ میگوید.
او منافع انگلیس را دنبال میکند.
ما اصلا روایت او را قبول نداریم
اما...
بگذارید کارشناسانی مستقل
حقوقدانانی غیر حکومتی
افرادی متخصص و شجاع
رسانههایی آزاد
به این موضوع مهم ورود کنند، و گزارش خود را مستقیما و بدون ترس از شما، به مردم بدهند.
اگر اجازه نمیدهید...
پس مردم حق دارند روایتهای شما را باور نکنند.
من هم باور نمیکنم
اگر چه روایت بیبیسی هم نادرست باشد!
@C_B_SHAHZADEH
جنایت در راستای اراده رهبر نظام
#تریبون_آزاد
✍️میراصغر موسوی
بی بی سی جهانی چند روز قبل، اسنادی در ارتباط با پرونده نیکا شاکرمی و تجاوز جنسی یکی از مأموران به او، همچنین کتک زدنش توسط چهار مأمور و به قتل رسیدن مظلومانه نیکا منتشر کرد. در این اسناد نشان داده می شود سر رشته این ماجرا به سپاه پاسداران وصل است. و این در زمانی رخ داد که، طرح قرار دادن سپاه در لیست سازمان های تروریستی، در اروپا به جد مطرح است و در دستور کار قرار دارد.
اما سپاه چه تروریست شناخته شود و یا نه، بنا به اسناد منتشر شده، نیروهای وابسته به سپاه پاسداران به #نیکا_شاکرمی تجاوز کرده و او را به قتل رسانده اند.
از همان لحظه انتشار این خبر در وب سایت بی بی سی جهانی، برای رد و نفی و دروغ خواندن این گزارش فعالیت گسترده ای آغاز شد که نشان می دهد، لشگر سایبری از ماجرا خبر داشت و برای مقابله با آن خود را آماده کرده بود. چنانکه ناگهان سیل آسا از همه سو و در همه جا مطالبی در جعلی بودن آن اسناد ، با استناد به " تناقض در اسناد " منتشر می شد. حرکتی همآهنگ و با شکل و محتوای یک سان. این عمل نشان می دهد، آمادگی قبلی وجود داشت و سپاهیان به اندازه کافی فرصت داشتند محتوای مورد نظر خود را تولید کنند.
در این مطالب به چند مورد، از جمله کامل نبودن اسناد اشاره شده است. اما این شبهه بی مورد و احمقانه ای است. معلوم است این اسناد کامل نیست و آن که این را منتشر کرده برنامه اش انتشار همین میزان از آن بوده و، این همان نقطه کانونی ماجرا است.
این نقطه کانونی توسط دیوید کامرون اینگونه بیان شد: قرار دادن سپاه در لیست تروریسم به نفع منافع ملی بریتانیا نیست. در عین حال با انتشار این اسناد به سپاه پیام داد، دست شان پر است و اگر بخواهند راحت موازنه را به ضرر سپاه سنگین تر می کنند. به طور طبیعی محتمل است، بی بی سی جهانی موضوع را در همین حد نگه دارد و منتظر بده بستان ها شود. اما در هر صورتی همین میزان از اسنادِ آن فاجعه، شک و تردیدی نسبت به صحت ماجرا باقی نمی گذارد. با تأکید بر اینکه، قبل از انتشار این اسناد نیز ماجرا روشن بود. حالا نام چند مأمور جنایتکار به آن اضافه شده و به واسطه این جانیان، بی بی سی طرف اصلی ماجرا ( سپاه ) را نشان و مخاطب قرار داده است.
در ارتباط با موضوعِ تجاوز به نیکا و به قتل رساندن او نیاز نیست منتظر نشست تا دید به بهانه تروریست خواندن سپاه، در اروپا چه معاملاتی انجام می شود، و هم اینکه، آیا دیگر کشورهای اروپایی نیز برای فشار بیشتر وارد کردن بر حلقوم سپاه اسنادی را منتشر می کنند یا نه. چه با اسنادی از این دست و چه بدون این نوع اسناد، اصل ماجرا روشن است. در جمهوری اسلامی برای کنترل و سرکوب معترضین به طور سیستماتیک تجاوز و قتل اعمال می شود. نه به ترفندهای دیوید کامرون نیاز است و نه به اسناد راست آزمایی شده بی بی سی. قبل از اینها #سردار_همدانی همه این موارد را مفصل و آشکار و به روشنی گفته است. آنهایی که با شبهه افکنی های نیروهای امنیتی به قول و سخن رسانه هایی مانند بی بی سی اعتماد نمی کنند، آیا نسبت به قول و سخن سردار همدانی هم تردید دارند.
روایت سردار همدانی از شیوه سرکوب مردم در سال 88 توسط اراذل و اوباش بسیار هولناک است. اما حسن فراوان نیز دارد. در واقع این روایت نشان داد: نظام جمهوری اسلامی نه فقط غیر اخلاقی، ضد انسانی نیز است. و برای بقای خویش به هر جنایتی دست می زند. هر چند این جنایت ذیل منابع مربوط به نص توجیه می شود. اما هیچ یک از این افراد ضمن اینکه ذره ای تعهد به نص ندارد، از جنایت و تجاوز و چپاول به عنوان هم تاکتیک هم استراتژی استفاده می کند.
درخشان ترین نمونه از این موارد، نقل یک خاطره از موضع بنیانگذار جمهوری اسلامی در باره مبارزه با بد حجابی توسط رهبر کشور است. رهبر کنونی ایران موضع بنیانگذار جمهوری اسلامی در باره بدحجابی را به دلخواه خود تغییر می دهد و هر بار بر آن می افزاید و یا می کاهد. اما اینبار آشکارا سخن_دروغ_گفت و دقیقا خلاف و ضد سخنان خمینی را به او نسبت داد.
با در نظر داشتن این موارد آیا باور کردن به اینکه نیروهای سرکوب به دستگیر شده ای تجاوز کرده اند، جای شک و شبهه باقی می گذارد؟
وقتی رهبر کشور بنا به موقعیت، راست را به دروغ تبدیل می کند، بی تردید عمل سردار همدانی در راستای اراده رهبری نظام قرار دارد و برای چنین مواردی منع و محدودیتی نیست، از قضا روز به روز بیشتر نیز می شود.
در اعمال آنان که با نیکای مظلوم چنان کردند هیچ تناقضی با واقعیت وجودی نظام جمهوری اسلامی دیده نمی شود. این پائین با آن بالا در یک راستا قرار دارد.
@C_B_SHAHZADEH
#تریبون_آزاد
✍️میراصغر موسوی
بی بی سی جهانی چند روز قبل، اسنادی در ارتباط با پرونده نیکا شاکرمی و تجاوز جنسی یکی از مأموران به او، همچنین کتک زدنش توسط چهار مأمور و به قتل رسیدن مظلومانه نیکا منتشر کرد. در این اسناد نشان داده می شود سر رشته این ماجرا به سپاه پاسداران وصل است. و این در زمانی رخ داد که، طرح قرار دادن سپاه در لیست سازمان های تروریستی، در اروپا به جد مطرح است و در دستور کار قرار دارد.
اما سپاه چه تروریست شناخته شود و یا نه، بنا به اسناد منتشر شده، نیروهای وابسته به سپاه پاسداران به #نیکا_شاکرمی تجاوز کرده و او را به قتل رسانده اند.
از همان لحظه انتشار این خبر در وب سایت بی بی سی جهانی، برای رد و نفی و دروغ خواندن این گزارش فعالیت گسترده ای آغاز شد که نشان می دهد، لشگر سایبری از ماجرا خبر داشت و برای مقابله با آن خود را آماده کرده بود. چنانکه ناگهان سیل آسا از همه سو و در همه جا مطالبی در جعلی بودن آن اسناد ، با استناد به " تناقض در اسناد " منتشر می شد. حرکتی همآهنگ و با شکل و محتوای یک سان. این عمل نشان می دهد، آمادگی قبلی وجود داشت و سپاهیان به اندازه کافی فرصت داشتند محتوای مورد نظر خود را تولید کنند.
در این مطالب به چند مورد، از جمله کامل نبودن اسناد اشاره شده است. اما این شبهه بی مورد و احمقانه ای است. معلوم است این اسناد کامل نیست و آن که این را منتشر کرده برنامه اش انتشار همین میزان از آن بوده و، این همان نقطه کانونی ماجرا است.
این نقطه کانونی توسط دیوید کامرون اینگونه بیان شد: قرار دادن سپاه در لیست تروریسم به نفع منافع ملی بریتانیا نیست. در عین حال با انتشار این اسناد به سپاه پیام داد، دست شان پر است و اگر بخواهند راحت موازنه را به ضرر سپاه سنگین تر می کنند. به طور طبیعی محتمل است، بی بی سی جهانی موضوع را در همین حد نگه دارد و منتظر بده بستان ها شود. اما در هر صورتی همین میزان از اسنادِ آن فاجعه، شک و تردیدی نسبت به صحت ماجرا باقی نمی گذارد. با تأکید بر اینکه، قبل از انتشار این اسناد نیز ماجرا روشن بود. حالا نام چند مأمور جنایتکار به آن اضافه شده و به واسطه این جانیان، بی بی سی طرف اصلی ماجرا ( سپاه ) را نشان و مخاطب قرار داده است.
در ارتباط با موضوعِ تجاوز به نیکا و به قتل رساندن او نیاز نیست منتظر نشست تا دید به بهانه تروریست خواندن سپاه، در اروپا چه معاملاتی انجام می شود، و هم اینکه، آیا دیگر کشورهای اروپایی نیز برای فشار بیشتر وارد کردن بر حلقوم سپاه اسنادی را منتشر می کنند یا نه. چه با اسنادی از این دست و چه بدون این نوع اسناد، اصل ماجرا روشن است. در جمهوری اسلامی برای کنترل و سرکوب معترضین به طور سیستماتیک تجاوز و قتل اعمال می شود. نه به ترفندهای دیوید کامرون نیاز است و نه به اسناد راست آزمایی شده بی بی سی. قبل از اینها #سردار_همدانی همه این موارد را مفصل و آشکار و به روشنی گفته است. آنهایی که با شبهه افکنی های نیروهای امنیتی به قول و سخن رسانه هایی مانند بی بی سی اعتماد نمی کنند، آیا نسبت به قول و سخن سردار همدانی هم تردید دارند.
روایت سردار همدانی از شیوه سرکوب مردم در سال 88 توسط اراذل و اوباش بسیار هولناک است. اما حسن فراوان نیز دارد. در واقع این روایت نشان داد: نظام جمهوری اسلامی نه فقط غیر اخلاقی، ضد انسانی نیز است. و برای بقای خویش به هر جنایتی دست می زند. هر چند این جنایت ذیل منابع مربوط به نص توجیه می شود. اما هیچ یک از این افراد ضمن اینکه ذره ای تعهد به نص ندارد، از جنایت و تجاوز و چپاول به عنوان هم تاکتیک هم استراتژی استفاده می کند.
درخشان ترین نمونه از این موارد، نقل یک خاطره از موضع بنیانگذار جمهوری اسلامی در باره مبارزه با بد حجابی توسط رهبر کشور است. رهبر کنونی ایران موضع بنیانگذار جمهوری اسلامی در باره بدحجابی را به دلخواه خود تغییر می دهد و هر بار بر آن می افزاید و یا می کاهد. اما اینبار آشکارا سخن_دروغ_گفت و دقیقا خلاف و ضد سخنان خمینی را به او نسبت داد.
با در نظر داشتن این موارد آیا باور کردن به اینکه نیروهای سرکوب به دستگیر شده ای تجاوز کرده اند، جای شک و شبهه باقی می گذارد؟
وقتی رهبر کشور بنا به موقعیت، راست را به دروغ تبدیل می کند، بی تردید عمل سردار همدانی در راستای اراده رهبری نظام قرار دارد و برای چنین مواردی منع و محدودیتی نیست، از قضا روز به روز بیشتر نیز می شود.
در اعمال آنان که با نیکای مظلوم چنان کردند هیچ تناقضی با واقعیت وجودی نظام جمهوری اسلامی دیده نمی شود. این پائین با آن بالا در یک راستا قرار دارد.
@C_B_SHAHZADEH
فقه سنتی در برابر فقه هفتخط
#تریبون_آزاد
✍حسن محمودی
از هفت سیاست اقتصادی بعد انقلاب نام ببریم که علیالقاعده بایستی هر فقیه مستقل باسواد سنتی را بسیار آشفته کند!
اگر فقهای سنتی ما هنوز وجود داشتند و خود را به دولتمحوری نفروخته بودند، قاعدتاً باید هفت سیاست جاری زیر را برابر با کفر و ظلم و ضد اسلام اعلام میکردند! سخن این نیست که آیا از سیاستهای زیر خوشتان میآید یا نه (ممکن است چپی یا دولتمحور باشید و خیلی هم خوشتان بیاید)، و سخن بر سر این هم نیست که آیا فقه سنتی و شرع را دوست دارید یا نه! حرفمان این است که این سیاستها چنان با فقه سنتی و دیدگاه سنتی از شرع در تضاد است که لاجرم آنکه خود را مدافع شرع و فقه میداند، نمیتواند و نبایستی در مقابل آنها سکوت کند!
۱-غصب و چپاول اموال و املاک مردم و حقالناس به بهانههای واهی، که از اول انقلاب با شدت شروع شد و تا کنون هم ادامه دارد و از سوی ستاد اجرایی فرمان امام و سایرین اجرا میشود.
۲-تورم پولی: انتشار پول برای مخارج دولت و یا بدهی بانکها (برای راضی کردن اقشاری خاص)، و بیارزش شدن پول حاصل از آن، مصداق بارز کمفروشی است. این تورم پولی که دولت ایجاد میکند امالفساد است. تورم پولی یک مالیات است از ضعفا به نفع دولتیان و رانتداران. ضمن اینکه تمام محاسبات مالی را شبههدار می کند.
۳-مالیاتهای سنگین و دلبخواهی، تعرفههای گمرکی و باجگیریهای متعدد دولت بر خلاف هر برداشتی از زکات و خمس اسلامی است.
۴-نرخ سود منفی برای برگزیدگان از طرفی، و ربای کمرشکن و یا نبود وام برای بقیه از طرف دیگر: تورم بالا و کنترل نرخ بهره باعث شده نرخ بهره حقیقی بانکها منفی باشد. یعنی نرخ بهره کمتر از نرخ تورم است. یعنی اگر کسی بتواند از بانک وام بگیرد و هرچیزی مثلا طلا (پول واقعی) بخرد می تواند سال بعد جنس را بفروشد و وام خود را پرداخت و سود بیزحمت ببرد. این سود بیزحمت در حقیقت به واسطهی تورم از جیب بقیه به جیب ذینفعان میرود. در مقابل، اقشاری که به بانکها و پلکان قدرت دسترسی ندارند، باید در بازار نرخ نزولهای آنچنانی بدهند. از قرار معلوم، مراجع عظام فعلی از فهم این مسأله ساده عاجزند. وجود تورم بالا قرضالحسنه را هم امری تقریباً بیمورد میکند، چرا که قرضدهنده، حتی اگر پولش را به تمامی دریافت کند، در آخر کار زیان خواهد دید!
۵- کنترل دستوری قیمتها مصداق بارز جباریت و ظلم است که فقط رانت ایجاد می کند و هیچ گونه توجیهی ندارد. کنترل قیمتها صراحتاً در حدیث و سنت نهی شده است و آشکارا با قاعدهی اختیار شخص بر اموالش در تضاد است.
۶- کنترل قراردادهای آزاد، مانند آنچه توسط قانون کار و هزار مورد دیگر اعمال میشود، صددرصد مخالف آزادی تبادل و معامله، محترم بودن قراردادهای مرضیالطرفین، و اصولی دیگر در فقه سنتی است. همین طور است بیگاریها و اجبارها (سربازی، آموزش اجباری، …). همچنین اجبار به استفاده از یک نوع پول (پول ملی!) کاملا حرام است.
۷- غصب درآمد فروش نفت و گاز: این درآمد باید مستقیما به مردم پرداخت شود. مانند پخش متساوی بیت المال در زمان صدر اسلام. اگر این اموال به تساوی مال همه است، میزان برخورداری از آن نمیتواند برای رانتدارِ وصل به قدرت، کارمند تهراننشین، و پیرزن بیکس ایلامنشین متفاوت باشد.
به موارد فوق میتوان حدود هشتصدهزار مورد دیگر از سیاستهای جاری را اضافه کرد که مخالف بدیهیات شرع اسلام و فقه سنتی است. یادمان باشد: اینقدر این تعارضات زیاد بود که، حتی در این مملکت که قانون اهمیتی ندارد، مجبور شدند مجمع تشخیص مصلحت را اختراع و آن را عَلم کنند تا که این تناقضهای واضح را لاپوشانی کند. گویا اگر خدا اجازه نداده، مجمع بدهد حل است!
نکته جالب دیگر اینکه، اکثر دانشگاهیان پر مدعای بیسواد هنوز به سوسیالیسم وفادارند و از طرف دیگر فقه سنتی را عقبافتاده میدانند. در نتیجه بدبختیهای فوق با فحش دادن به آخوند حل نمیشود. هرچند آخوند، اگر وجدان و مختصری سواد داشته باشد، باید به احترام لباس خود کلاً از سیستم فاصله گیرد
@C_B_SHAHZADEH
#تریبون_آزاد
✍حسن محمودی
از هفت سیاست اقتصادی بعد انقلاب نام ببریم که علیالقاعده بایستی هر فقیه مستقل باسواد سنتی را بسیار آشفته کند!
اگر فقهای سنتی ما هنوز وجود داشتند و خود را به دولتمحوری نفروخته بودند، قاعدتاً باید هفت سیاست جاری زیر را برابر با کفر و ظلم و ضد اسلام اعلام میکردند! سخن این نیست که آیا از سیاستهای زیر خوشتان میآید یا نه (ممکن است چپی یا دولتمحور باشید و خیلی هم خوشتان بیاید)، و سخن بر سر این هم نیست که آیا فقه سنتی و شرع را دوست دارید یا نه! حرفمان این است که این سیاستها چنان با فقه سنتی و دیدگاه سنتی از شرع در تضاد است که لاجرم آنکه خود را مدافع شرع و فقه میداند، نمیتواند و نبایستی در مقابل آنها سکوت کند!
۱-غصب و چپاول اموال و املاک مردم و حقالناس به بهانههای واهی، که از اول انقلاب با شدت شروع شد و تا کنون هم ادامه دارد و از سوی ستاد اجرایی فرمان امام و سایرین اجرا میشود.
۲-تورم پولی: انتشار پول برای مخارج دولت و یا بدهی بانکها (برای راضی کردن اقشاری خاص)، و بیارزش شدن پول حاصل از آن، مصداق بارز کمفروشی است. این تورم پولی که دولت ایجاد میکند امالفساد است. تورم پولی یک مالیات است از ضعفا به نفع دولتیان و رانتداران. ضمن اینکه تمام محاسبات مالی را شبههدار می کند.
۳-مالیاتهای سنگین و دلبخواهی، تعرفههای گمرکی و باجگیریهای متعدد دولت بر خلاف هر برداشتی از زکات و خمس اسلامی است.
۴-نرخ سود منفی برای برگزیدگان از طرفی، و ربای کمرشکن و یا نبود وام برای بقیه از طرف دیگر: تورم بالا و کنترل نرخ بهره باعث شده نرخ بهره حقیقی بانکها منفی باشد. یعنی نرخ بهره کمتر از نرخ تورم است. یعنی اگر کسی بتواند از بانک وام بگیرد و هرچیزی مثلا طلا (پول واقعی) بخرد می تواند سال بعد جنس را بفروشد و وام خود را پرداخت و سود بیزحمت ببرد. این سود بیزحمت در حقیقت به واسطهی تورم از جیب بقیه به جیب ذینفعان میرود. در مقابل، اقشاری که به بانکها و پلکان قدرت دسترسی ندارند، باید در بازار نرخ نزولهای آنچنانی بدهند. از قرار معلوم، مراجع عظام فعلی از فهم این مسأله ساده عاجزند. وجود تورم بالا قرضالحسنه را هم امری تقریباً بیمورد میکند، چرا که قرضدهنده، حتی اگر پولش را به تمامی دریافت کند، در آخر کار زیان خواهد دید!
۵- کنترل دستوری قیمتها مصداق بارز جباریت و ظلم است که فقط رانت ایجاد می کند و هیچ گونه توجیهی ندارد. کنترل قیمتها صراحتاً در حدیث و سنت نهی شده است و آشکارا با قاعدهی اختیار شخص بر اموالش در تضاد است.
۶- کنترل قراردادهای آزاد، مانند آنچه توسط قانون کار و هزار مورد دیگر اعمال میشود، صددرصد مخالف آزادی تبادل و معامله، محترم بودن قراردادهای مرضیالطرفین، و اصولی دیگر در فقه سنتی است. همین طور است بیگاریها و اجبارها (سربازی، آموزش اجباری، …). همچنین اجبار به استفاده از یک نوع پول (پول ملی!) کاملا حرام است.
۷- غصب درآمد فروش نفت و گاز: این درآمد باید مستقیما به مردم پرداخت شود. مانند پخش متساوی بیت المال در زمان صدر اسلام. اگر این اموال به تساوی مال همه است، میزان برخورداری از آن نمیتواند برای رانتدارِ وصل به قدرت، کارمند تهراننشین، و پیرزن بیکس ایلامنشین متفاوت باشد.
به موارد فوق میتوان حدود هشتصدهزار مورد دیگر از سیاستهای جاری را اضافه کرد که مخالف بدیهیات شرع اسلام و فقه سنتی است. یادمان باشد: اینقدر این تعارضات زیاد بود که، حتی در این مملکت که قانون اهمیتی ندارد، مجبور شدند مجمع تشخیص مصلحت را اختراع و آن را عَلم کنند تا که این تناقضهای واضح را لاپوشانی کند. گویا اگر خدا اجازه نداده، مجمع بدهد حل است!
نکته جالب دیگر اینکه، اکثر دانشگاهیان پر مدعای بیسواد هنوز به سوسیالیسم وفادارند و از طرف دیگر فقه سنتی را عقبافتاده میدانند. در نتیجه بدبختیهای فوق با فحش دادن به آخوند حل نمیشود. هرچند آخوند، اگر وجدان و مختصری سواد داشته باشد، باید به احترام لباس خود کلاً از سیستم فاصله گیرد
@C_B_SHAHZADEH
از تولید لامبورگینی در انباری تا تولید چراغ اتومبیل در خانه
(از حجت عبدالملکی تا یاسرجبرائیلی و سرنوشت اقتصاد نحیف ایران)
#تریبون_آزاد
✍️محمدرضا اسلامی
یاسر جبرائیلی آمده در تلویزیون نشسته و گفته: « مردم در خانه هایشان چراغ ماشین را می توانند تولید کنند».
بعد که مجری از او میپرسد آیا این چراغ اتومبیلی که «در خانه» تولید شود را میتوان صادر کرد؟ آیا «کیفیتش» را می شود تضمین کرد؟ با استحکام جواب می دهد که چرا نشود؟ (ویدئو را ملاحظه کنید)
طرف از خودش نمی پرسد که چرا این حرفی را که می زنم تا قبل از من به مغزِ مردمان دیگر کشورها نرسیده بوده؟ چرا مردمان سایر سرزمین های این عالم برای تولید چراغ اتومبیل (با کیفیت) «خط تولید کارخانه ای» راه می اندازند؟ و چرا مردمان مابقی کشورهای دنیا چراغ خودرو را در اتاق خواب، پذیرایی و آشپزخانه های خانه ها تولید نمی کنند؟
این حرفهای یاسر جبرائیلی چقدر مشابه آن حرفهای حجت عبدالملکی است که می خواست «کارخانه تولید لامبورگینی در ارومیه» راه بیندازد. و چنان با اعتماد به نفس سینه جلو داده بود که انگار نه انگار که اگر تولید لامبورگینی این قدر «ساده» باشد که تو می گویی پس چرا در تمام کشورهای دیگر دنیا در هر ارومیه ای «یک کارخانه لامبورگینی» وجود ندارد؟!
چرا استرالیا نتوانست صنعت خودروی خودش را حفظ کند و چرا نیسان بارها تا مرز ورشکستگی رفت؟ مگر به عقل آنها نمی رسید که تولید در سطح لامبورگینی اینقدر «ساده» است که تو می گویی...
امتحان پس نداده ها
اینکه سرنوشت اقتصاد ایران چرا به این روز و روزگار افتاده که یک نفر انتظار تولید چراغ ماشین در اتاق پذیرایی خانه دارد و دیگری کل فرایند تولید لامبورگینی را در سه دقیقه خلاصه سازی/ساده سازی می کند، به ما نهیب می زند که چه شده است؟
آیا فضا اینقدر تهی شده است که سطح کسانی که در حوزه اقتصاد کلان و صنعت نظر می دهند به چنین وضع اسفناکی رسیده؟
یا اینکه مشکل از رسانه است که فقط با اینها سخن می گوید و به اینها میدان می دهد؟
آیا برنامه جهان آرا نمی تواند با انبوه جوانان ایرانی که در حوزه اقتصاد در برترین مراکز صنعتی و تحقیقاتی دنیا منشاء اثر هستند گفتگو کند؟ آیا فقط باید برود و یاسرجبرائیلی را بیاورد که چنین حرفهایی را «با اعتمادبه نفس» بر زبان بیاورد؟
زمانی بود که محمود احمدی نژاد در سخنرانی عمومی و در مقابل دوربین گفت: «به رئیس سازمان انرژی هسته ای گفتم یک دختر خانمی ۱۶ ساله دبیرستانی در خانه انرژی هسته ای را تولید کرده» . و بعد با اعتماد به نفس گفت: «این خودباوری است». و او نگفت که چرا در سایر کشورهای دنیا دختر دبیرستانی انرژی هسته ای در خانه تولید نمی کند؟
مساله اینجاست:
آسیبی که کشور از ناحیه امثال یاسر جبرائیلی ها و رائفی پورها خواهد خورد خیلی بیشتر از آسیبی است که از محمود احمدی نژاد خورد.
اینکه کسی در سه دقیقه (با لحن مدعی) برای کارخانه تولید لامبورگینی در ارومیه تعیین تکلیف می کند، فرقی با تولید انرژی هسته ای در خانه یا «خط تولید چراغ ماشین در اتاق خواب» منازل ندارد. اما خطر از آنجاست که لااقل محمود احمدی نژاد خود را در برابر برخی جریانات عقل مدار می دید و به ناچار قدری ملاحظه می کرد، ولی این «جوانان امتحان پس نداده» عرصه ی مقابل خود را کاملا خالی می بینند.
این لحن تحکمی جبرائیلی را در این گفتگو با مجری جهان آرا ببینید!
نقطه دریغ اینجاست:
یک زمانی بود که ژاپنی ها میخواستند که تویوتا بتواند در «بازارهای جهانی» وارد شود. لذا سوئیچیرو تویودا بعد از صدها ساعت جلسه با مهندسین ژاپنی، ده ها بازدید از بنز، فورد و جنرال موتورز انجام داد تا عاقبت به «تصمیم» هوشمندانه برای تولیدات جدید تویوتا رسید.
امروز ما با نسلی از جوانان مواجهیم که «تجربه اداره یک بقالی» را نداشته اند و بدون توجه به «تجربه سایر کشورها» برای اقتصاد کشور نسخه می پیچند. بدون تجربه تولید یک دمپایی پلاستیکی درباره زنجیره تولید در پیچیده ترین صنایع نظر می دهند.
این طیف جوانانِ خود استاد خوانده یک چیز را خوب بلد هستند و یک درس را خوب خوانده اند و آن «رسانه» است. آنها ظهور، حضور هیجانی و درشت گویی در مقابل رسانه را به نیکی آموخته اند.
آن جوانی که در عرصه صنعت تجربه پس نداده (و هیچ وقت منشاء تولید/اثری نبوده) را در هیچ کشور دنیا در مصدر تصمیم گیری/نظارت قرار نمی دهند.
استفاده از ظرفیتهای جوانی ضرورت است ولی تجربه جهانی چیست؟
تجربه دیگر کشورها می گوید که اگر جوانی مستعد و دانشمند است ظرفیتهای ذهنی خودش را در بستر استارت آپ توسعه بدهد. او باید بتواند در یک زیست واقعی (نه زیست گلخانه ای) در قالب «یک شرکت ثبت شده» منشا تولید یک محصول/محتوا/فناوری بشود، نه اینکه مقابل دوربین بنشیند، و برای اقتصاد یک کشور هشتاد میلیونی درشت گویی کند.
https://t.me/C_B_SHAHZADEH/163665
(از حجت عبدالملکی تا یاسرجبرائیلی و سرنوشت اقتصاد نحیف ایران)
#تریبون_آزاد
✍️محمدرضا اسلامی
یاسر جبرائیلی آمده در تلویزیون نشسته و گفته: « مردم در خانه هایشان چراغ ماشین را می توانند تولید کنند».
بعد که مجری از او میپرسد آیا این چراغ اتومبیلی که «در خانه» تولید شود را میتوان صادر کرد؟ آیا «کیفیتش» را می شود تضمین کرد؟ با استحکام جواب می دهد که چرا نشود؟ (ویدئو را ملاحظه کنید)
طرف از خودش نمی پرسد که چرا این حرفی را که می زنم تا قبل از من به مغزِ مردمان دیگر کشورها نرسیده بوده؟ چرا مردمان سایر سرزمین های این عالم برای تولید چراغ اتومبیل (با کیفیت) «خط تولید کارخانه ای» راه می اندازند؟ و چرا مردمان مابقی کشورهای دنیا چراغ خودرو را در اتاق خواب، پذیرایی و آشپزخانه های خانه ها تولید نمی کنند؟
این حرفهای یاسر جبرائیلی چقدر مشابه آن حرفهای حجت عبدالملکی است که می خواست «کارخانه تولید لامبورگینی در ارومیه» راه بیندازد. و چنان با اعتماد به نفس سینه جلو داده بود که انگار نه انگار که اگر تولید لامبورگینی این قدر «ساده» باشد که تو می گویی پس چرا در تمام کشورهای دیگر دنیا در هر ارومیه ای «یک کارخانه لامبورگینی» وجود ندارد؟!
چرا استرالیا نتوانست صنعت خودروی خودش را حفظ کند و چرا نیسان بارها تا مرز ورشکستگی رفت؟ مگر به عقل آنها نمی رسید که تولید در سطح لامبورگینی اینقدر «ساده» است که تو می گویی...
امتحان پس نداده ها
اینکه سرنوشت اقتصاد ایران چرا به این روز و روزگار افتاده که یک نفر انتظار تولید چراغ ماشین در اتاق پذیرایی خانه دارد و دیگری کل فرایند تولید لامبورگینی را در سه دقیقه خلاصه سازی/ساده سازی می کند، به ما نهیب می زند که چه شده است؟
آیا فضا اینقدر تهی شده است که سطح کسانی که در حوزه اقتصاد کلان و صنعت نظر می دهند به چنین وضع اسفناکی رسیده؟
یا اینکه مشکل از رسانه است که فقط با اینها سخن می گوید و به اینها میدان می دهد؟
آیا برنامه جهان آرا نمی تواند با انبوه جوانان ایرانی که در حوزه اقتصاد در برترین مراکز صنعتی و تحقیقاتی دنیا منشاء اثر هستند گفتگو کند؟ آیا فقط باید برود و یاسرجبرائیلی را بیاورد که چنین حرفهایی را «با اعتمادبه نفس» بر زبان بیاورد؟
زمانی بود که محمود احمدی نژاد در سخنرانی عمومی و در مقابل دوربین گفت: «به رئیس سازمان انرژی هسته ای گفتم یک دختر خانمی ۱۶ ساله دبیرستانی در خانه انرژی هسته ای را تولید کرده» . و بعد با اعتماد به نفس گفت: «این خودباوری است». و او نگفت که چرا در سایر کشورهای دنیا دختر دبیرستانی انرژی هسته ای در خانه تولید نمی کند؟
مساله اینجاست:
آسیبی که کشور از ناحیه امثال یاسر جبرائیلی ها و رائفی پورها خواهد خورد خیلی بیشتر از آسیبی است که از محمود احمدی نژاد خورد.
اینکه کسی در سه دقیقه (با لحن مدعی) برای کارخانه تولید لامبورگینی در ارومیه تعیین تکلیف می کند، فرقی با تولید انرژی هسته ای در خانه یا «خط تولید چراغ ماشین در اتاق خواب» منازل ندارد. اما خطر از آنجاست که لااقل محمود احمدی نژاد خود را در برابر برخی جریانات عقل مدار می دید و به ناچار قدری ملاحظه می کرد، ولی این «جوانان امتحان پس نداده» عرصه ی مقابل خود را کاملا خالی می بینند.
این لحن تحکمی جبرائیلی را در این گفتگو با مجری جهان آرا ببینید!
نقطه دریغ اینجاست:
یک زمانی بود که ژاپنی ها میخواستند که تویوتا بتواند در «بازارهای جهانی» وارد شود. لذا سوئیچیرو تویودا بعد از صدها ساعت جلسه با مهندسین ژاپنی، ده ها بازدید از بنز، فورد و جنرال موتورز انجام داد تا عاقبت به «تصمیم» هوشمندانه برای تولیدات جدید تویوتا رسید.
امروز ما با نسلی از جوانان مواجهیم که «تجربه اداره یک بقالی» را نداشته اند و بدون توجه به «تجربه سایر کشورها» برای اقتصاد کشور نسخه می پیچند. بدون تجربه تولید یک دمپایی پلاستیکی درباره زنجیره تولید در پیچیده ترین صنایع نظر می دهند.
این طیف جوانانِ خود استاد خوانده یک چیز را خوب بلد هستند و یک درس را خوب خوانده اند و آن «رسانه» است. آنها ظهور، حضور هیجانی و درشت گویی در مقابل رسانه را به نیکی آموخته اند.
آن جوانی که در عرصه صنعت تجربه پس نداده (و هیچ وقت منشاء تولید/اثری نبوده) را در هیچ کشور دنیا در مصدر تصمیم گیری/نظارت قرار نمی دهند.
استفاده از ظرفیتهای جوانی ضرورت است ولی تجربه جهانی چیست؟
تجربه دیگر کشورها می گوید که اگر جوانی مستعد و دانشمند است ظرفیتهای ذهنی خودش را در بستر استارت آپ توسعه بدهد. او باید بتواند در یک زیست واقعی (نه زیست گلخانه ای) در قالب «یک شرکت ثبت شده» منشا تولید یک محصول/محتوا/فناوری بشود، نه اینکه مقابل دوربین بنشیند، و برای اقتصاد یک کشور هشتاد میلیونی درشت گویی کند.
https://t.me/C_B_SHAHZADEH/163665
🔴 آیا هنوز هم تفکر نمیکنید؟!
#تریبون_آزاد
✍ مرضیه حاجیهاشمی
🔶حیات جسمانیاش پایان یافت، چه در اوج قله با یک انفجار و چه در عمق دره بر اثر سقوط و انهدام، چندان تفاوتی ندارد، او که سه سال پیش از پس یک نارقابت انتخاباتی با نتیجه از پیش مشخص، روز میلاد امام رضا به جشن آغاز نشست و اکنون با صدای نقاره خانه صبح میلاد امام رضا ناقوس پایانش نواخته شد. چه فرقی میکند برای او که او را شهید خدمت بنامند یا فقید رحلت؟ مهم آن است که طوماری از به ظاهر خوش خدمتیهایش به قطار پیشرفت نظام -گرچه به نظر، سوخت موتور عقبگرد آن بود- اعم از سرعت و نرخ اینترنت تا سرعت و نرخ جمعیت ناراضی و معترض، فراهم است تا دستگاه گوبلزی واژه سازی، خادمی قدیس برکشد از ناکامی آنان که بر قدرتش برکشیدند.
🔶از ویژگیهای اصلی دستگاه تبلیغات گوبلزی که به ظاهر، دلیل موفقیت آن هم بود، انحصاری بودن آن عنوان می شود و اینکه «با وحشت، جفت شده بود و با زور پشتیبانی میشد»، هیچکس اجازه نداشت، گونهای دیگر فکر کند یا بنویسد. اعلام میشد با هر کسی که غیر آنچه ما میگوییم و میخواهیم، منتشر کند، برخوردی سخت خواهد شد. «گوبلز» میگفت: «اگر قرار باشد، تبلیغات اثربخش باشد، همیشه باید شمشیر تیزی پشت سرش باشد»؛ لذا تبلیغات را طی هفت شیوه و مرحله انجام میدادند: «اسم دادن، تلطیف و تنویر، انتقال، تصدیق، مردم ساده، مغالطه و همرنگی با جماعت»؛ اما اگر گوبلز در قرن ۲۱ بود، قطعاً نه میتوانست، این هفت شیوه را برای اکثریت جامعه به کار گیرد و شورآفرینی و حماسه آفرینیهای بینظیر خود را تکرار کند؛ نه حتی زور شمشیرش از پس امواج ماهوارهای و شبکههای گسترده اجتماعی بر میآمد تا با فیلترینگ بلااستثناء تمام شبکههای اجتماعی، اطلاع رسانی را به انحصار شبکههای ملی خود درآورد.
🔶حال که چنین موفقیتهای گوبلزی غیر ممکن شده است، بهتر است، از شیوه اسم سازیهای تبلیغاتی و تلطیف، عاطفی، احساسی و شورانگیز کردن فضا برای تنویر افکار به قصد تصدیق بدون بررسی و شواهد بپرهیزیم؛ چرا که به هر شکل، فیلترینگ پاسخگو نیست و همه جامعه مردمانی ساده نیستند که با مغالطههای ابهام زا و گاهی برای همرنگی با جماعت اقناع شوند یا سکوت کنند. آنها حتی بی مدد شبکههای اجتماعی نیز شواهد کافی دارند. از کوچه و خیابان، مغازهها و عمومیترین عرصه ها تا مدرسه و دانشگاهها و تخصصیترین آنها مداوم و مکرر، خدمات باقیمانده از این سه سال را میبینند و با همه وجود لمس میکنند، از اینکه روزها قادر نبودند، کارت ورود به جلسه امتحان نهایی فرزندشان را از سایت دریافت کنند تا کتابهای درسی دستکاری شده، تزریق طلبهها به آموزش و پرورش و ...، از حضور به شدت تنشزای گشت ارشاد در خیابانها و رفتارهای خشن و تحقیرآمیز با زنان تا سبد خالی شدهشان از گوشت و لبنیات و انواع میوههای رنگارنگ فصلی با قیمتهای نجومی که انبوهی از اندوه و شرمندگی را بر سینههایشان آوار کرده، اینها همه گوشههایی از خدمتهای دولت سیزدهم و رئیس فقید آن است که در عمومیترین سطوح جامعه، روزانه تجربه میشود.
🔶هم اکنون دو قطبی خطرناکی در جامعه دیده میشود، عدهای عزادار شهید هستند و عدهای حتی از به کار گرفتن واژه مرگ هم امتناع دارند. بخشی از جامعه به صفت نجابت ایرانی بودنشان که البته توسط بسیاری از نسل جوان، مورد اعتراض و هجمه است، سکوتی حرمت دارانه اختیار کردهاند؛ چون میدانند که چه رنج آور است، بر عزای دیگران خندیدن؛ حتی دیگرانی که بر عزاداری آنها هم عامل بودند و هم منکر، هم جاهل بودند و هم مقصر، بر داغهای دلشان آتش زدند و بر اشکهایشان هلهله کردند، بر زخمهایشان نمک پاشیدند و بر آتش جانشان شعله افکندند، آنگاه که شب را تا صبح، پیکر بی جان پاره های تن ایران را در یخ لالایی خواندند تا ناگه ربوده نشوند. آنها سوای آنچه در دل دارند، بر لب سکوت کردهاند نه آنکه بترسند؛ چون گرچه اقلیتی باشند که عزادارند؛ ولی هموطنانشان هستند و عزادار به ویژه عزادار هموطن حرمت دارد در نگاه محترمشان.
🔶آیا وقت آن نرسیده به پاس این حرمت داری به خود آیند، آنانی که حرمت ایرانیان را نگه نداشتند و این وضع اسفبار تحمیل شده به آنان را عامل حقارت ملیشان کردهاند که نابسامانترین کشورها نیز بر نرخ دلار ما طعنه تحقیرآمیز زنند؟ وقت آن نرسیده تا کمی بیندیشند که خداوند دستی برتر از همه دستهایی است که دست بر هم، راه حق انتخاب را بر ملتی سد کردند؟ ملتی که برای احقاق این حق بیش از یک قرن دویده است؟ آیا هنوز هم تفکر نمیکنید!؟
@C_B_SHAHZADEH
#تریبون_آزاد
✍ مرضیه حاجیهاشمی
🔶حیات جسمانیاش پایان یافت، چه در اوج قله با یک انفجار و چه در عمق دره بر اثر سقوط و انهدام، چندان تفاوتی ندارد، او که سه سال پیش از پس یک نارقابت انتخاباتی با نتیجه از پیش مشخص، روز میلاد امام رضا به جشن آغاز نشست و اکنون با صدای نقاره خانه صبح میلاد امام رضا ناقوس پایانش نواخته شد. چه فرقی میکند برای او که او را شهید خدمت بنامند یا فقید رحلت؟ مهم آن است که طوماری از به ظاهر خوش خدمتیهایش به قطار پیشرفت نظام -گرچه به نظر، سوخت موتور عقبگرد آن بود- اعم از سرعت و نرخ اینترنت تا سرعت و نرخ جمعیت ناراضی و معترض، فراهم است تا دستگاه گوبلزی واژه سازی، خادمی قدیس برکشد از ناکامی آنان که بر قدرتش برکشیدند.
🔶از ویژگیهای اصلی دستگاه تبلیغات گوبلزی که به ظاهر، دلیل موفقیت آن هم بود، انحصاری بودن آن عنوان می شود و اینکه «با وحشت، جفت شده بود و با زور پشتیبانی میشد»، هیچکس اجازه نداشت، گونهای دیگر فکر کند یا بنویسد. اعلام میشد با هر کسی که غیر آنچه ما میگوییم و میخواهیم، منتشر کند، برخوردی سخت خواهد شد. «گوبلز» میگفت: «اگر قرار باشد، تبلیغات اثربخش باشد، همیشه باید شمشیر تیزی پشت سرش باشد»؛ لذا تبلیغات را طی هفت شیوه و مرحله انجام میدادند: «اسم دادن، تلطیف و تنویر، انتقال، تصدیق، مردم ساده، مغالطه و همرنگی با جماعت»؛ اما اگر گوبلز در قرن ۲۱ بود، قطعاً نه میتوانست، این هفت شیوه را برای اکثریت جامعه به کار گیرد و شورآفرینی و حماسه آفرینیهای بینظیر خود را تکرار کند؛ نه حتی زور شمشیرش از پس امواج ماهوارهای و شبکههای گسترده اجتماعی بر میآمد تا با فیلترینگ بلااستثناء تمام شبکههای اجتماعی، اطلاع رسانی را به انحصار شبکههای ملی خود درآورد.
🔶حال که چنین موفقیتهای گوبلزی غیر ممکن شده است، بهتر است، از شیوه اسم سازیهای تبلیغاتی و تلطیف، عاطفی، احساسی و شورانگیز کردن فضا برای تنویر افکار به قصد تصدیق بدون بررسی و شواهد بپرهیزیم؛ چرا که به هر شکل، فیلترینگ پاسخگو نیست و همه جامعه مردمانی ساده نیستند که با مغالطههای ابهام زا و گاهی برای همرنگی با جماعت اقناع شوند یا سکوت کنند. آنها حتی بی مدد شبکههای اجتماعی نیز شواهد کافی دارند. از کوچه و خیابان، مغازهها و عمومیترین عرصه ها تا مدرسه و دانشگاهها و تخصصیترین آنها مداوم و مکرر، خدمات باقیمانده از این سه سال را میبینند و با همه وجود لمس میکنند، از اینکه روزها قادر نبودند، کارت ورود به جلسه امتحان نهایی فرزندشان را از سایت دریافت کنند تا کتابهای درسی دستکاری شده، تزریق طلبهها به آموزش و پرورش و ...، از حضور به شدت تنشزای گشت ارشاد در خیابانها و رفتارهای خشن و تحقیرآمیز با زنان تا سبد خالی شدهشان از گوشت و لبنیات و انواع میوههای رنگارنگ فصلی با قیمتهای نجومی که انبوهی از اندوه و شرمندگی را بر سینههایشان آوار کرده، اینها همه گوشههایی از خدمتهای دولت سیزدهم و رئیس فقید آن است که در عمومیترین سطوح جامعه، روزانه تجربه میشود.
🔶هم اکنون دو قطبی خطرناکی در جامعه دیده میشود، عدهای عزادار شهید هستند و عدهای حتی از به کار گرفتن واژه مرگ هم امتناع دارند. بخشی از جامعه به صفت نجابت ایرانی بودنشان که البته توسط بسیاری از نسل جوان، مورد اعتراض و هجمه است، سکوتی حرمت دارانه اختیار کردهاند؛ چون میدانند که چه رنج آور است، بر عزای دیگران خندیدن؛ حتی دیگرانی که بر عزاداری آنها هم عامل بودند و هم منکر، هم جاهل بودند و هم مقصر، بر داغهای دلشان آتش زدند و بر اشکهایشان هلهله کردند، بر زخمهایشان نمک پاشیدند و بر آتش جانشان شعله افکندند، آنگاه که شب را تا صبح، پیکر بی جان پاره های تن ایران را در یخ لالایی خواندند تا ناگه ربوده نشوند. آنها سوای آنچه در دل دارند، بر لب سکوت کردهاند نه آنکه بترسند؛ چون گرچه اقلیتی باشند که عزادارند؛ ولی هموطنانشان هستند و عزادار به ویژه عزادار هموطن حرمت دارد در نگاه محترمشان.
🔶آیا وقت آن نرسیده به پاس این حرمت داری به خود آیند، آنانی که حرمت ایرانیان را نگه نداشتند و این وضع اسفبار تحمیل شده به آنان را عامل حقارت ملیشان کردهاند که نابسامانترین کشورها نیز بر نرخ دلار ما طعنه تحقیرآمیز زنند؟ وقت آن نرسیده تا کمی بیندیشند که خداوند دستی برتر از همه دستهایی است که دست بر هم، راه حق انتخاب را بر ملتی سد کردند؟ ملتی که برای احقاق این حق بیش از یک قرن دویده است؟ آیا هنوز هم تفکر نمیکنید!؟
@C_B_SHAHZADEH
چرا پس از ۶ سال فروش شیرینی شکسته شد
#تریبون_آزاد
✍️خدیجه گلین مقدم
به گزارش رئیس صنف قنادان تهران، آمار #فروش_شیرینی طی روزهای آخر اردیبهشت تا ۵ خرداد پس از ۶ سال رکود در تهران رکورد زد و در تهران با رشد ۵۸ درصدی روبرو شد، وضعیت کشور نیز تقریبا بدینگونه بوده است.
پس از ارائه گزارش دورهای توسط مسئول صنف قنادان، دادستان محترم وارد ماجرا شدند و دستور بازداشت موقت سرقناد تهران را دادند که بازتاب منفی وسیعی داشت.
بهتر این میبود که دادستان محترم تهران به جای تشکیل پرونده برای مسئول صنف قنادان و فراخواندن او به دادگاه و بازخواست او، به خود و به مسئولین نهیبی میزد و میپرسید که چه اتفاقی افتاده است که با وجود همه فشارها، تبلیغات رسمی حکومتی، ایجاد فضای پروپاگاندایی در سطح ملی و فراملی و تهدید رسانهها و مردمی که در فضای مجازی و سطح جامعه هستند و غیره تا سوگواری به سبک کره شمالی را به نمایش بگذارند، چرا چنین اتفاقی پس از ۶ سال رکود در فروش شیرینی افتاده است و به ناگاه در یک بازه زمانی کوتاه آن همه شیرینی به فروش رفته است؟
یکی از نقاط ضعف اساسی مسئولین حاضر در کشور، دستپاچگی در برخورد با مسائل و سعی در پاک کردن صورت مساله است.
سوال مهم این است: آیا با فراخواندن آن سرقناد به دادگاه مساله عدم محبوبیت، مقبولیت، اعتماد و حتی مشروعیت برخی مسئولین نظام حل شد یا اینکه بیشتر تقویت شده است؟ با این کار اگر به عنوان مثال ۱۰٪ مردم از گزارش سرقناد با خبر شده بودند، با دستگیری موقت او، بیشتر از ۹۰٪ از آن گزارش آگاه شدند.
دادستان محترم حتما متوجه هستند که اکثریت مردمِ به ظاهر خاموش پا در مبارزه مدنی آگاهانه و خشنونت پرهیز گذاشتهاند، که اگر از سوی مسئولین احتیاطات لازم نشود و سقف خشونتپرهیزی با فشار دستوری از بالا در مردم پر شود، ممکن است اتفاقات دیگری بیفتد. بنابراین بهتر است داستان محترم نگاه عمیقتری به مسائل داشته باشند و برای هر موضوعی واکنش نشان ندهند.
چرا که هر چه واکنش از سوی قوه قضائیه بیشتر باشد، ممکن است ظاهرا جامعه خاموش به نظر برسد، اما باطنا جامعه همچنان چون آتش زیر خاکستر، داغ است و هر لحظه ممکن است، به #آتش_عریان تبدیل شود و همه را بسوزاند.
نتیجه اینکه؛
چه آنهایی که در سقوط هلیکوپتر آقای رییسی و همراهان وی سوگواری واقعی کردند، چه آنهایی که سوگواری ریاکارانه برای جذب امتیاز منافع خود کردند و اکثریتی که سوگواری نکردند و بسیاری که سکوت کردند، همه مردم همین کشورند. به جز دسته دوم، بقیه مورد احترامند.
@C_B_SHAHZADEH
#تریبون_آزاد
✍️خدیجه گلین مقدم
به گزارش رئیس صنف قنادان تهران، آمار #فروش_شیرینی طی روزهای آخر اردیبهشت تا ۵ خرداد پس از ۶ سال رکود در تهران رکورد زد و در تهران با رشد ۵۸ درصدی روبرو شد، وضعیت کشور نیز تقریبا بدینگونه بوده است.
پس از ارائه گزارش دورهای توسط مسئول صنف قنادان، دادستان محترم وارد ماجرا شدند و دستور بازداشت موقت سرقناد تهران را دادند که بازتاب منفی وسیعی داشت.
بهتر این میبود که دادستان محترم تهران به جای تشکیل پرونده برای مسئول صنف قنادان و فراخواندن او به دادگاه و بازخواست او، به خود و به مسئولین نهیبی میزد و میپرسید که چه اتفاقی افتاده است که با وجود همه فشارها، تبلیغات رسمی حکومتی، ایجاد فضای پروپاگاندایی در سطح ملی و فراملی و تهدید رسانهها و مردمی که در فضای مجازی و سطح جامعه هستند و غیره تا سوگواری به سبک کره شمالی را به نمایش بگذارند، چرا چنین اتفاقی پس از ۶ سال رکود در فروش شیرینی افتاده است و به ناگاه در یک بازه زمانی کوتاه آن همه شیرینی به فروش رفته است؟
یکی از نقاط ضعف اساسی مسئولین حاضر در کشور، دستپاچگی در برخورد با مسائل و سعی در پاک کردن صورت مساله است.
سوال مهم این است: آیا با فراخواندن آن سرقناد به دادگاه مساله عدم محبوبیت، مقبولیت، اعتماد و حتی مشروعیت برخی مسئولین نظام حل شد یا اینکه بیشتر تقویت شده است؟ با این کار اگر به عنوان مثال ۱۰٪ مردم از گزارش سرقناد با خبر شده بودند، با دستگیری موقت او، بیشتر از ۹۰٪ از آن گزارش آگاه شدند.
دادستان محترم حتما متوجه هستند که اکثریت مردمِ به ظاهر خاموش پا در مبارزه مدنی آگاهانه و خشنونت پرهیز گذاشتهاند، که اگر از سوی مسئولین احتیاطات لازم نشود و سقف خشونتپرهیزی با فشار دستوری از بالا در مردم پر شود، ممکن است اتفاقات دیگری بیفتد. بنابراین بهتر است داستان محترم نگاه عمیقتری به مسائل داشته باشند و برای هر موضوعی واکنش نشان ندهند.
چرا که هر چه واکنش از سوی قوه قضائیه بیشتر باشد، ممکن است ظاهرا جامعه خاموش به نظر برسد، اما باطنا جامعه همچنان چون آتش زیر خاکستر، داغ است و هر لحظه ممکن است، به #آتش_عریان تبدیل شود و همه را بسوزاند.
نتیجه اینکه؛
چه آنهایی که در سقوط هلیکوپتر آقای رییسی و همراهان وی سوگواری واقعی کردند، چه آنهایی که سوگواری ریاکارانه برای جذب امتیاز منافع خود کردند و اکثریتی که سوگواری نکردند و بسیاری که سکوت کردند، همه مردم همین کشورند. به جز دسته دوم، بقیه مورد احترامند.
@C_B_SHAHZADEH
آقای احمدینژاد؛ هیئت دولت دوم که یاد می کردید یادتان هست؟
#تریبون_آزاد
✍فرهاد سلمان پور
جناب آقای احمدینژاد؛ شاید مردم عادی از بسیاری از رفتارهای جنابعالی به خوبی باخبر نباشند، اما افرادی چون بنده که از نزدیک با جنابعالی کار کرده و خاطرات فراوانی از عملکرد و حتی ادبیات واقعیتان دارم، نمیدانم برای مضحک بودن چنین لباسی که بر قامت شما دوخته نشده است، بخندم یا برای خواب جدیدی که با سیاست پوپولیستی، برای این مردم ستم کشیده دیدهاید، گریه کنم!
🔗جناب دکتر احمدینژاد؛ مردم عادی از آن سال سیاه ۸۸ فقط یک نمونه از الفاظ به کار برده شده توسط جنابعالی یعنی «خس و خاشاک» را به یاد میآورند، اما خاطرتان هست که در مسجد سلمان فارسی نهاد ریاستجمهوری و در سخنرانیهای بعد از نماز چه الفاظ و کلماتی را به جوانانی که در کف خیابانها به ناحق کشته شده بودند نسبت میدادید!؟ که البته بنده به لحاظ شعلهور نکردن آتش دل خانوادههای شهدا از تکرار آن الفاظ خودداری میکنم.
🔗خاطرتان نرفته است که در آن بحبوحه سیاه بهار و تابستان ۸۸، دادستان وقت تهران آقای سعید مرتضوی و رئیس سازمان اطلاعات سپاه آقای حسین طائب و فرمانده وقت ناجا آقای احمدیمقدم و سردار حسین همدانی، بیشتر از آنچه در دفاتر و سازمانهای خود حضور داشته باشند، در اتاق کار جنابعالی حاضر بودند، (که خودتان بارها از آنان به طنز با عنوان هیات دولت دوم یاد میکردید) و دائماً در حال نقشهکشی برای سرکوب ملتی بودید که تنها سِلاحشان راهپیمایی سکوت بود؟!
🔗آقای دکتر احمدینژاد؛ آیا بخاطر دارید که دادمادتان آقای مهدی خورشیدی را مامور خرید ۲۵۰۰ دستگاه موتور سیکلت از محل بودجه نهاد ریاستجمهوری کردید و آنها را به معاونت اطلاعات قرارگاه ثارالله و اطلاعات ناجا اهداء نمودید تا با نصب جعبههایی بر روی موتور سیکلتها با نوشتهای تحت عنوان «رستورانهای زنجیرهای بوف» (البته با هماهنگی مالک آن مجموعه که سردار مصلحنیا میباشند) عوامل اطلاعات بتوانند بدون اینکه مردم به آنها مظنون شوند، به میان مردم و معترضین رفته و از آنها بوسیله دوربینهایی که داخل جعبه به اصطلاح پیک موتوری نصب شده بود به جهت شناسایی و برآورد صحیح از معترضین و سرکوب بهتر، عکس و فیلم تهیه کنند؟!
🔗حال جنابعالی با چنین اعمالی که تنها گوشهای از آن را برایتان بازگو کردم، خود را حامی مردم و جوانان معرفی میکنید؟
به راستی اینبار چه نقشه شومی در سر میپرورانید!؟
🔗آن زمان که ادعای آوردن پول نفت بر سر سفره مردم را داشتید، نه تنها که از پول نفت خبری نشد، بلکه فرزندان مردم را نیز از سر سفرههایشان برداشتید و به سینه قبرستانها فرستادید!
🔗حال چه شده که به رسواگری اتفاقات سال ۸۸ پرداختهاید و با بیان گوشهای کوچک از سرکوب و برخوردهای خشن با مردم معترض، البته بدون ذکر نقش خود در سرکوب همان مردم، مدافع حقوق آنان شدهاید!؟
🔗من جنابعالی را خوب میشناسم و خوب که فکر میکنم، مَثَل شما در راه تظلمخواهی و دفاع از حق مردم و منتقدین و معترضین، همانند مَثَل آن دزدی است که در میان مردم میدوید و فریاد آهای دزد سر میداد!
@C_B_SHAHZADEH
#تریبون_آزاد
✍فرهاد سلمان پور
جناب آقای احمدینژاد؛ شاید مردم عادی از بسیاری از رفتارهای جنابعالی به خوبی باخبر نباشند، اما افرادی چون بنده که از نزدیک با جنابعالی کار کرده و خاطرات فراوانی از عملکرد و حتی ادبیات واقعیتان دارم، نمیدانم برای مضحک بودن چنین لباسی که بر قامت شما دوخته نشده است، بخندم یا برای خواب جدیدی که با سیاست پوپولیستی، برای این مردم ستم کشیده دیدهاید، گریه کنم!
🔗جناب دکتر احمدینژاد؛ مردم عادی از آن سال سیاه ۸۸ فقط یک نمونه از الفاظ به کار برده شده توسط جنابعالی یعنی «خس و خاشاک» را به یاد میآورند، اما خاطرتان هست که در مسجد سلمان فارسی نهاد ریاستجمهوری و در سخنرانیهای بعد از نماز چه الفاظ و کلماتی را به جوانانی که در کف خیابانها به ناحق کشته شده بودند نسبت میدادید!؟ که البته بنده به لحاظ شعلهور نکردن آتش دل خانوادههای شهدا از تکرار آن الفاظ خودداری میکنم.
🔗خاطرتان نرفته است که در آن بحبوحه سیاه بهار و تابستان ۸۸، دادستان وقت تهران آقای سعید مرتضوی و رئیس سازمان اطلاعات سپاه آقای حسین طائب و فرمانده وقت ناجا آقای احمدیمقدم و سردار حسین همدانی، بیشتر از آنچه در دفاتر و سازمانهای خود حضور داشته باشند، در اتاق کار جنابعالی حاضر بودند، (که خودتان بارها از آنان به طنز با عنوان هیات دولت دوم یاد میکردید) و دائماً در حال نقشهکشی برای سرکوب ملتی بودید که تنها سِلاحشان راهپیمایی سکوت بود؟!
🔗آقای دکتر احمدینژاد؛ آیا بخاطر دارید که دادمادتان آقای مهدی خورشیدی را مامور خرید ۲۵۰۰ دستگاه موتور سیکلت از محل بودجه نهاد ریاستجمهوری کردید و آنها را به معاونت اطلاعات قرارگاه ثارالله و اطلاعات ناجا اهداء نمودید تا با نصب جعبههایی بر روی موتور سیکلتها با نوشتهای تحت عنوان «رستورانهای زنجیرهای بوف» (البته با هماهنگی مالک آن مجموعه که سردار مصلحنیا میباشند) عوامل اطلاعات بتوانند بدون اینکه مردم به آنها مظنون شوند، به میان مردم و معترضین رفته و از آنها بوسیله دوربینهایی که داخل جعبه به اصطلاح پیک موتوری نصب شده بود به جهت شناسایی و برآورد صحیح از معترضین و سرکوب بهتر، عکس و فیلم تهیه کنند؟!
🔗حال جنابعالی با چنین اعمالی که تنها گوشهای از آن را برایتان بازگو کردم، خود را حامی مردم و جوانان معرفی میکنید؟
به راستی اینبار چه نقشه شومی در سر میپرورانید!؟
🔗آن زمان که ادعای آوردن پول نفت بر سر سفره مردم را داشتید، نه تنها که از پول نفت خبری نشد، بلکه فرزندان مردم را نیز از سر سفرههایشان برداشتید و به سینه قبرستانها فرستادید!
🔗حال چه شده که به رسواگری اتفاقات سال ۸۸ پرداختهاید و با بیان گوشهای کوچک از سرکوب و برخوردهای خشن با مردم معترض، البته بدون ذکر نقش خود در سرکوب همان مردم، مدافع حقوق آنان شدهاید!؟
🔗من جنابعالی را خوب میشناسم و خوب که فکر میکنم، مَثَل شما در راه تظلمخواهی و دفاع از حق مردم و منتقدین و معترضین، همانند مَثَل آن دزدی است که در میان مردم میدوید و فریاد آهای دزد سر میداد!
@C_B_SHAHZADEH
🔴چرا رأی نمیدهم
#تریبون_آزاد
✍ رحیم قمیشی
🔶این یادداشت را برای دوستان اصلاحطلب نمینویسم.
آنها وابستگی حزبیشان نمیگذارد آزادانه فکر کنند، و متوجه شدهام هر اقدام آقای پزشکیان را ولو در ضدیت کامل با برنامههای سابق آنها باشد به فال نیک میگیرند و برای او هورا میکشند؛
- چه خوب انتظارات را پایین آورد! چه خوب از خودش سلب مسئولیت کرد، چه خوب هیجانی نشد و حرف دل مردم بیچاره را نزد!!
🔶من مینویسم برای افرادی که هنوز نتوانستهاند خود را قانع کنند، آیا رأی ندادن امروزمان، فایدهای برای فردا دارد؟ آیا باعث نمیشود فاجعههای بیشتری در انتظارمان باشد!
🔶ما سه ماه پیش گفتیم، ولو میان چند هزار داوطلب انتخابات مجلس صد آدم کمخطر، کمی خوب و سالم وجود داشته باشد، اما رأی نمیدهیم. کشور با آدم کم ضرر و صرفا سالم درست نمیشود.
ما میان این جماعت تایید شده، افراد قوی مناسب مجلس نمیدیدیم و شجاعانه رأی ندادیم.
با رفتارهای زیگزاکی نمیشود به نتیجه رسید. هر روز نمیشود دوباره سیاست با ۱۸۰ درجه تغییر را پیش گرفت.
هیچ چیز تغییر نکرده. احساس میکنم آقای پزشکیان با همه خلوصی که میگویند دارد و سلامت نفسش، مناسب ریاستجمهوری نیست، او مجری خوبی برای اوامر است. شک ندارم بهتر از برخی دیگر، اما بنا نیست من باز هم انتخابم را به کمی بد و خیلی بد محدود کنم. من نباید با موج تبلیغات حرکت کنم.
رأی ندادن من یک ارزش است و بسیار هم موثر.
🔶اگر یکی از داوطلبان ریاستجمهور بگوید در دوران چهار ساله من، دلار بشود صد هزار تومان من فردایش استعفا میدهم، و صداقت در او ببینم ترغیب میشوم به او رای بدهم! کدامشان گفته؟
اگر یکیشان صادقانه بگوید در دوره ریاست جمهوری من گشت ضد ارشاد را در خیابان دیدید، من استعفا میدهم.
اگر یکیشان بگوید من پاسدار حقوق و آزادیهای ملت خواهم بود، ولو شخص اول مملکت نخواهد بگذارد، من حتما برای رای دادن به او فکر میکنم، گر چه بارها فریب خوردهام!
اما امروز کدامشان چنین جملاتی گفته؟
🔶چرا هیچ کدامشان واقعیت را نمیگوید، چه بر سر فروش نفتمان آمده؟ چه کسانی نفت را میفروشند، چه دزدبازاری شده اقتصاد کشور، چه میلیارد دلارها که خورده نمیشود و یک آب هم رویش.
چرا هیچکدام نمیگویند مسبب این مشکلات کیست؟
من ارزش رای خودم را میدانم و رأی نمیدهم.
🔶من مجلس را دو دستی تقدیم حاکمیت یکدست کردم تا نشان دهند چقدر توانایی دارند، ریاست جمهوری قبل را هم تقدیم کردم تا متوجه شوند ریشه دزدیها کجاست. خبرگان هم که همیشه در اختیارشان بوده. چه فهمیدند؟ هیچ!
گفتند نزدیک قلهاند.
آیا عدم هماهنگی قوا دلار بیست هزار تومانی را کرد شصت هزار تومان؟ توطئه اجانب حبوبات ۱۰ هزار تومانی را کرد ۱۲۰ هزار تومان؟ چه کسی داروها را گران کرد، بورس را سوزاند، پول ملی را بیارزش و بیارزشتر کرد؟
منابع صد سال آینده را فروخت و نتوانست ذرهای رفاه برای ما بسازد.
🔶مسبب آنهمه که بود، حاکمیت یکدست و تحت فرمان.
فرمانده که بود!؟
چرا دوباره زمینهای ایجاد کنم که باز بگویند مردم با رای غلطشان نگذاشتند!!
باز دولت بگوید مجلس نمیگذارد، مجلس بگوید دولت، از این بازیهای موش و گربهای.
🔶نه! من با افتخار این ریاستجمهوری را تقدیم میکنم به مقام ولایت، هر که را میداند بهتر است بالا بیاورد و اصلا هم نگران نیستم.
من برگزاری هر انتخاباتی را در این سیستم بیخود میدانم. خودشان میدانند و جهانی که با سرعت متحول میشود و بهسرعت پیشرفت میکند.
خودشان میدانند و موج بیداری مردم.
و به وقت حسابکشی، همه میدانیم از چه کسی حساب بخواهیم.
🔶من حرف درمانی نمیخواهم، ۴۵ سال شدهام. من قرص مسکّن نمیخواهم، زیاد خوردهام، من از بازیهای بیحاصل خسته شدهام، از اینکه با خودم هم رو راست نباشم. هر بار خودم را فریب دهم که این بار فرق میکند!!
من دیگر از شنیدن برهه حساس بدم میآید، بهخاطر این برهه حساس بارها گول خورده و رأی دادهام!
🔶من متوجه شدهام اسم و عنوان احزاب در ماهیت آنها تفاوت مهمی ایجاد نمیکند، همهشان میخواهند شریک قدرت شوند، ولو قدرت غصبی و زورگو باشد.
من آزادگی و استقلال و شخصیتم را صرف مصلحتها نمیکنم.
🔶من رأی نمیدهم و مسئولیت رأی ندادم را میپذیرم. در این کشور انتخابات بیمعنا شده، دزدها قوی شدهاند، سازمان پیدا کردهاند، حامیهای بسیار قوی دارند...
کشورم اشغال شده، منابع کشورم صرف امتی میشود که من هیچ نسبتی با آن ندارم. هیچکس مسئولیت بدبختی مردم را نمیپذیرد و هیچ امیدی ندارم یکی از این شش نفر بتواند کاری برایم بکند.
🔶رأی نمیدهم تا بگویم من هستم.
من زندهام. هستم.
در نمایشنامهای که میدانم کارگردانش کیست
و سرانجامش چیست
ایفای نقش نمیکنم.
🔶من رأی نمیدهم
و به رأی ندادنم افتخار میکنم
به ارامی و محکم جلو میروم
ولو در اقلیت باشم
من به صحیح بودن مسیرم ایمان دارم.
#تریبون_آزاد
✍ رحیم قمیشی
🔶این یادداشت را برای دوستان اصلاحطلب نمینویسم.
آنها وابستگی حزبیشان نمیگذارد آزادانه فکر کنند، و متوجه شدهام هر اقدام آقای پزشکیان را ولو در ضدیت کامل با برنامههای سابق آنها باشد به فال نیک میگیرند و برای او هورا میکشند؛
- چه خوب انتظارات را پایین آورد! چه خوب از خودش سلب مسئولیت کرد، چه خوب هیجانی نشد و حرف دل مردم بیچاره را نزد!!
🔶من مینویسم برای افرادی که هنوز نتوانستهاند خود را قانع کنند، آیا رأی ندادن امروزمان، فایدهای برای فردا دارد؟ آیا باعث نمیشود فاجعههای بیشتری در انتظارمان باشد!
🔶ما سه ماه پیش گفتیم، ولو میان چند هزار داوطلب انتخابات مجلس صد آدم کمخطر، کمی خوب و سالم وجود داشته باشد، اما رأی نمیدهیم. کشور با آدم کم ضرر و صرفا سالم درست نمیشود.
ما میان این جماعت تایید شده، افراد قوی مناسب مجلس نمیدیدیم و شجاعانه رأی ندادیم.
با رفتارهای زیگزاکی نمیشود به نتیجه رسید. هر روز نمیشود دوباره سیاست با ۱۸۰ درجه تغییر را پیش گرفت.
هیچ چیز تغییر نکرده. احساس میکنم آقای پزشکیان با همه خلوصی که میگویند دارد و سلامت نفسش، مناسب ریاستجمهوری نیست، او مجری خوبی برای اوامر است. شک ندارم بهتر از برخی دیگر، اما بنا نیست من باز هم انتخابم را به کمی بد و خیلی بد محدود کنم. من نباید با موج تبلیغات حرکت کنم.
رأی ندادن من یک ارزش است و بسیار هم موثر.
🔶اگر یکی از داوطلبان ریاستجمهور بگوید در دوران چهار ساله من، دلار بشود صد هزار تومان من فردایش استعفا میدهم، و صداقت در او ببینم ترغیب میشوم به او رای بدهم! کدامشان گفته؟
اگر یکیشان صادقانه بگوید در دوره ریاست جمهوری من گشت ضد ارشاد را در خیابان دیدید، من استعفا میدهم.
اگر یکیشان بگوید من پاسدار حقوق و آزادیهای ملت خواهم بود، ولو شخص اول مملکت نخواهد بگذارد، من حتما برای رای دادن به او فکر میکنم، گر چه بارها فریب خوردهام!
اما امروز کدامشان چنین جملاتی گفته؟
🔶چرا هیچ کدامشان واقعیت را نمیگوید، چه بر سر فروش نفتمان آمده؟ چه کسانی نفت را میفروشند، چه دزدبازاری شده اقتصاد کشور، چه میلیارد دلارها که خورده نمیشود و یک آب هم رویش.
چرا هیچکدام نمیگویند مسبب این مشکلات کیست؟
من ارزش رای خودم را میدانم و رأی نمیدهم.
🔶من مجلس را دو دستی تقدیم حاکمیت یکدست کردم تا نشان دهند چقدر توانایی دارند، ریاست جمهوری قبل را هم تقدیم کردم تا متوجه شوند ریشه دزدیها کجاست. خبرگان هم که همیشه در اختیارشان بوده. چه فهمیدند؟ هیچ!
گفتند نزدیک قلهاند.
آیا عدم هماهنگی قوا دلار بیست هزار تومانی را کرد شصت هزار تومان؟ توطئه اجانب حبوبات ۱۰ هزار تومانی را کرد ۱۲۰ هزار تومان؟ چه کسی داروها را گران کرد، بورس را سوزاند، پول ملی را بیارزش و بیارزشتر کرد؟
منابع صد سال آینده را فروخت و نتوانست ذرهای رفاه برای ما بسازد.
🔶مسبب آنهمه که بود، حاکمیت یکدست و تحت فرمان.
فرمانده که بود!؟
چرا دوباره زمینهای ایجاد کنم که باز بگویند مردم با رای غلطشان نگذاشتند!!
باز دولت بگوید مجلس نمیگذارد، مجلس بگوید دولت، از این بازیهای موش و گربهای.
🔶نه! من با افتخار این ریاستجمهوری را تقدیم میکنم به مقام ولایت، هر که را میداند بهتر است بالا بیاورد و اصلا هم نگران نیستم.
من برگزاری هر انتخاباتی را در این سیستم بیخود میدانم. خودشان میدانند و جهانی که با سرعت متحول میشود و بهسرعت پیشرفت میکند.
خودشان میدانند و موج بیداری مردم.
و به وقت حسابکشی، همه میدانیم از چه کسی حساب بخواهیم.
🔶من حرف درمانی نمیخواهم، ۴۵ سال شدهام. من قرص مسکّن نمیخواهم، زیاد خوردهام، من از بازیهای بیحاصل خسته شدهام، از اینکه با خودم هم رو راست نباشم. هر بار خودم را فریب دهم که این بار فرق میکند!!
من دیگر از شنیدن برهه حساس بدم میآید، بهخاطر این برهه حساس بارها گول خورده و رأی دادهام!
🔶من متوجه شدهام اسم و عنوان احزاب در ماهیت آنها تفاوت مهمی ایجاد نمیکند، همهشان میخواهند شریک قدرت شوند، ولو قدرت غصبی و زورگو باشد.
من آزادگی و استقلال و شخصیتم را صرف مصلحتها نمیکنم.
🔶من رأی نمیدهم و مسئولیت رأی ندادم را میپذیرم. در این کشور انتخابات بیمعنا شده، دزدها قوی شدهاند، سازمان پیدا کردهاند، حامیهای بسیار قوی دارند...
کشورم اشغال شده، منابع کشورم صرف امتی میشود که من هیچ نسبتی با آن ندارم. هیچکس مسئولیت بدبختی مردم را نمیپذیرد و هیچ امیدی ندارم یکی از این شش نفر بتواند کاری برایم بکند.
🔶رأی نمیدهم تا بگویم من هستم.
من زندهام. هستم.
در نمایشنامهای که میدانم کارگردانش کیست
و سرانجامش چیست
ایفای نقش نمیکنم.
🔶من رأی نمیدهم
و به رأی ندادنم افتخار میکنم
به ارامی و محکم جلو میروم
ولو در اقلیت باشم
من به صحیح بودن مسیرم ایمان دارم.
✍نقد دکتر محسن رنانی:
#تریبون_آزاد
🔴خبرهای انتخاباتی را دنبال نمیکنم و سخنان نامزدها تک و توک به گوشم میرسد. قصدی برای یک تحلیل جدی ندارم و این یک واکنش ساده و غیر مستند است!
هیچکدام از این نامزدها توان طرح نو در انداختن ندارند.
هیچکدام توان روبهرو شدن با موانع اصلی توسعه کشور را ندارند.
هیچکدام درک درستی از ایران و هویت ایرانی ندارند.
هیچکدام فهمی حتی در حد ابتدایی از اقتصاد ندارند.
هیچکدام در اندازههای هدایت کشوری در اندازههای ایران نیستند
برخی از آنها تداومِ شوخی آفرینش به نظر میرسند.
🔶خاتمی تمام شد. دوران اصلاحات هم.
🔶احمدینژاد نیز تمام شد. مدیریت احمدینژادی نیز...
تقریبا هیچکدام از نامزدها درک متوسطی از کلماتی که استفاده میکنند ندارند.
هیچ فهمی از مناسبات دنیای سرمایهداری ندارند.
هیچ فهمی از دلایل پیشرفت و توسعه کشورها ندارند.
هیچ درکی از ساز و کار گردش سرمایه ندارند.
هیچ تعریفی از خوشبختی ندارند.
هیچ تصوری از خواستههای مردم ایران ندارند.
کارمندانی هستند که فکر میکنند مشکل کشور چیزهایی در حد درگاه صدور مجوزهاست.
سقف راهحلهایشان هم تقویت سایتهای دولتی برای بروکراسی اداری ست.
🔶نه برنامهای برای ناترازی صندوقهای بازنشستگی دارند.
نه ایدهای برای کاهش تورم
نه جرات دارند بگویند اگر رئیس شدند چاههای آب کشاورزی را میبندد.
نه جرات دارند بگویند اگر مردم مثل علایق شما
نخواهند لباس بپوشند، چه میکنند؟
🔶هیچکدام جرات نکردند درباره نرخ ارز حرف واضح بزنند.
هیچکدام جرات نکردند درباره سوبسیدهای انرژی نظری بدهند. که این سوبسید کشور را به سرعت نور به فروپاشی میبرد. اما برای کسب رای نباید علیه سوبسیدها حرف زد.
🔶میگویند به قانون عمل کنیم و هیچکدام تعریف قانون را بلد نیستند و جرات ندارند پاسخ دهند این مجالس قانونگذار، چقدر بازتاب اراده عمومی است.
🔶هیچ کدام پاسخی ندارند اگر اراده مردم با اراده شما یکی نبود، تکلیف چیست؟
هیچ چیز جدی نیست و شوخی شوخی کشور میرود که از همه همسایگانش پس افتد.
🔶شما تا تکلیفتان را با نسبت باورها و زندگی مردم و قانون تعیین نکنید،
تا تکلیفتان را با پدیده ایران مشخص نکنید،
تا تکلیفتان را با مدلهای اقتصادی شناسنامهدار جهانی تعیین نکنید،
تا تکلیفتان را با حق انتخاب و آزادیهای مردم تعیین نکنید،
نمیتوانید هیچ قدم موثری برای بهبود شرایط بردارید.
🔶نهایتا مثل مرحوم رئیسی خیلی هم خالصانه راه بیفتید و کارخانههای ورشکسته را احیا کنید یا وام ازدواج بدهید و یا بر گونههای مردم بدبخت بوسه زنید یا با چکمه در گِل بشوید و در مجموع باعث فشار بیشتر بر کمر اقتصاد کشور شوید.
@C_B_SHAHZADEH
#تریبون_آزاد
🔴خبرهای انتخاباتی را دنبال نمیکنم و سخنان نامزدها تک و توک به گوشم میرسد. قصدی برای یک تحلیل جدی ندارم و این یک واکنش ساده و غیر مستند است!
هیچکدام از این نامزدها توان طرح نو در انداختن ندارند.
هیچکدام توان روبهرو شدن با موانع اصلی توسعه کشور را ندارند.
هیچکدام درک درستی از ایران و هویت ایرانی ندارند.
هیچکدام فهمی حتی در حد ابتدایی از اقتصاد ندارند.
هیچکدام در اندازههای هدایت کشوری در اندازههای ایران نیستند
برخی از آنها تداومِ شوخی آفرینش به نظر میرسند.
🔶خاتمی تمام شد. دوران اصلاحات هم.
🔶احمدینژاد نیز تمام شد. مدیریت احمدینژادی نیز...
تقریبا هیچکدام از نامزدها درک متوسطی از کلماتی که استفاده میکنند ندارند.
هیچ فهمی از مناسبات دنیای سرمایهداری ندارند.
هیچ فهمی از دلایل پیشرفت و توسعه کشورها ندارند.
هیچ درکی از ساز و کار گردش سرمایه ندارند.
هیچ تعریفی از خوشبختی ندارند.
هیچ تصوری از خواستههای مردم ایران ندارند.
کارمندانی هستند که فکر میکنند مشکل کشور چیزهایی در حد درگاه صدور مجوزهاست.
سقف راهحلهایشان هم تقویت سایتهای دولتی برای بروکراسی اداری ست.
🔶نه برنامهای برای ناترازی صندوقهای بازنشستگی دارند.
نه ایدهای برای کاهش تورم
نه جرات دارند بگویند اگر رئیس شدند چاههای آب کشاورزی را میبندد.
نه جرات دارند بگویند اگر مردم مثل علایق شما
نخواهند لباس بپوشند، چه میکنند؟
🔶هیچکدام جرات نکردند درباره نرخ ارز حرف واضح بزنند.
هیچکدام جرات نکردند درباره سوبسیدهای انرژی نظری بدهند. که این سوبسید کشور را به سرعت نور به فروپاشی میبرد. اما برای کسب رای نباید علیه سوبسیدها حرف زد.
🔶میگویند به قانون عمل کنیم و هیچکدام تعریف قانون را بلد نیستند و جرات ندارند پاسخ دهند این مجالس قانونگذار، چقدر بازتاب اراده عمومی است.
🔶هیچ کدام پاسخی ندارند اگر اراده مردم با اراده شما یکی نبود، تکلیف چیست؟
هیچ چیز جدی نیست و شوخی شوخی کشور میرود که از همه همسایگانش پس افتد.
🔶شما تا تکلیفتان را با نسبت باورها و زندگی مردم و قانون تعیین نکنید،
تا تکلیفتان را با پدیده ایران مشخص نکنید،
تا تکلیفتان را با مدلهای اقتصادی شناسنامهدار جهانی تعیین نکنید،
تا تکلیفتان را با حق انتخاب و آزادیهای مردم تعیین نکنید،
نمیتوانید هیچ قدم موثری برای بهبود شرایط بردارید.
🔶نهایتا مثل مرحوم رئیسی خیلی هم خالصانه راه بیفتید و کارخانههای ورشکسته را احیا کنید یا وام ازدواج بدهید و یا بر گونههای مردم بدبخت بوسه زنید یا با چکمه در گِل بشوید و در مجموع باعث فشار بیشتر بر کمر اقتصاد کشور شوید.
@C_B_SHAHZADEH
🔻رئیسجمهور جدید و «سوالات سخت»
#تریبون_آزاد
در جریان مبارزات انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳، تصوراتی در فضای رسانهای ایران مطرح شدند که معنای تلویحی یا صریح آنها، امکان تغییر سیاستهای کلان حکومت از مسیر صندوقهای رای بود. اشارههای متنوع به موضوعاتی از قبیل اعتراضات ۱۴۰۱، مساله حجاب اجباری و سیاست خارجی، به وضوح چنین حال و هوایی داشتند. حتی بسیاری از وعدههای مرتبط با بهبود وضعیت اقتصادی کشور نیز، با وجود ظاهر محتاطانه، در بطن خود از همین ویژگی برخوردار بودند.
اکنون با پایان تبلیغات و درگیریهای انتخاباتی، مطرحکنندگان تصورات فوق در معرض پرسشهای مشخص از امکان «تحقق» آنها قرار گرفتهاند. پرسشهای زیر، تنها چند نمونه از این سوالات هستند که هر یک از آنها، با فرض وقوع تحولی محتمل در دوره دولت جدید قابل طرح است:
۱- حرکت ضدحکومتی جدیدی از جنس اعتراضات ۱۴۰۱ در خیابانهای ایران به جریان میافتد. رهبر خواستار برخورد شدید با آنهاست و نیروهای مسلح در حال شلیک به معترضان هستند. تا چه حد محتمل است که رئیس جمهور بتواند جلوی کشتن معترضان را بگیرد یا در میانه سرکوب، علنا به رویارویی با رهبر و نیروهای مسلح تحت فرمان او بپردازد؟
۲- دولت به این نتیجه میرسد که حکومت دیگر از عهده هزینههای امنیتی و اقتصادی تحمیل حجاب اجباری بر نمیآید. اساسا درگیر کردن بخش عظیمی از بودجه و پرسنل پلیس برای کنترل حجاب زنان را، در شرایطی که جرایم خشن در سطح کشور از کنترل خارج شده، ممکن نمیداند. تا چه حد قابل تصور است رئیس جمهور، علی رغم مخالفت رهبر، به درگیری با نهادهای حکومتی دیگر برای لغو «رسمی» حجاب اجباری بپردازد؟
۳- سپاه پاسداران و مشخصا نیروی قدس، در آستانه یک درگیری نظامی جدید در بخشی از منطقه هستند. مطابق جمعبندی دولت، این درگیری غیرضروری یا اجتنابپذیر است. به ویژه چون به دلیل محدودیتهای اقتصادی کشور، مطلقا توان مالی تامین هزینههای اقتصادی درگیری جدید را ندارد. آیا رئیس جمهور امکان «فراهم نکردن» هزینههای مالی این درگیری نظامی را خواهد داشت؟
۴- دولت برای جلوگیری از ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی، نیاز به صرفهجویی گسترده دارد. به این منظور، ناچار است بودجه چند نهاد تبلیغاتی وابسته به نهاد رهبری را -که عملکردشان را بیفایده یا مضر ارزیابی کرده- قطع کند. آیا قدرت اجرای تصمیم خود را خواهد داشت؟
۵- دولت متقاعد شده که نهادهای زیر نظر رهبر یا شرکتهای وابسته به سپاه پاسداران، درگیر فساد مالی گسترده هستند، به طور جدی حسابرسی نمیشوند و مالیات واقعی پرداخت نمیکنند. رئیس جمهور بر همین مبنا اصرار دارد که این نهادها و شرکتها به دقت مورد حسابرسی قرار گیرند تا وضعیت حسابهای آنها شفاف شود و بعد، مالیات واقعی فعالیتهای خود را پرداخت کنند. آیا قادر خواهد بود، علی رغم مخالفت رهبر، تصمیم اقتصادی خود را عملی کند؟
نیاز به تاکید نیست که پرسشهایی از این قبیل، قابل گسترش به زمینههای متنوع دیگر هستند.
طرح چنین سوالاتی به معنی آن نیست که جابهجایی رئیس جمهور، هیچ تغیری در حکومت ایران ایجاد نخواهد کرد. تغییر رئیس دولت، حتما باعث تغییراتی در عملکرد تعدادی از وزارتخانههای دولتی -و البته نه همه آنها- خواهد شد.
اما این تصور که انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳، قدرت وادار کردن علی خامنهای به تجدید نظر در سیاستهای کلان خود را خواهد داشت، لاجرم طرح سوالاتی از جنس فوق را، اجتنابناپذیر خواهد کرد. سوالاتی که حتی اگر در میانه هیجانات انتخاباتی -کمابیش- مغفول مانده باشند، در دوران مسئولیت دولت جدید، پاسخگویی به آنها «ناگزیر» خواهد بود.
@C_B_SHAHZADEH
#تریبون_آزاد
در جریان مبارزات انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳، تصوراتی در فضای رسانهای ایران مطرح شدند که معنای تلویحی یا صریح آنها، امکان تغییر سیاستهای کلان حکومت از مسیر صندوقهای رای بود. اشارههای متنوع به موضوعاتی از قبیل اعتراضات ۱۴۰۱، مساله حجاب اجباری و سیاست خارجی، به وضوح چنین حال و هوایی داشتند. حتی بسیاری از وعدههای مرتبط با بهبود وضعیت اقتصادی کشور نیز، با وجود ظاهر محتاطانه، در بطن خود از همین ویژگی برخوردار بودند.
اکنون با پایان تبلیغات و درگیریهای انتخاباتی، مطرحکنندگان تصورات فوق در معرض پرسشهای مشخص از امکان «تحقق» آنها قرار گرفتهاند. پرسشهای زیر، تنها چند نمونه از این سوالات هستند که هر یک از آنها، با فرض وقوع تحولی محتمل در دوره دولت جدید قابل طرح است:
۱- حرکت ضدحکومتی جدیدی از جنس اعتراضات ۱۴۰۱ در خیابانهای ایران به جریان میافتد. رهبر خواستار برخورد شدید با آنهاست و نیروهای مسلح در حال شلیک به معترضان هستند. تا چه حد محتمل است که رئیس جمهور بتواند جلوی کشتن معترضان را بگیرد یا در میانه سرکوب، علنا به رویارویی با رهبر و نیروهای مسلح تحت فرمان او بپردازد؟
۲- دولت به این نتیجه میرسد که حکومت دیگر از عهده هزینههای امنیتی و اقتصادی تحمیل حجاب اجباری بر نمیآید. اساسا درگیر کردن بخش عظیمی از بودجه و پرسنل پلیس برای کنترل حجاب زنان را، در شرایطی که جرایم خشن در سطح کشور از کنترل خارج شده، ممکن نمیداند. تا چه حد قابل تصور است رئیس جمهور، علی رغم مخالفت رهبر، به درگیری با نهادهای حکومتی دیگر برای لغو «رسمی» حجاب اجباری بپردازد؟
۳- سپاه پاسداران و مشخصا نیروی قدس، در آستانه یک درگیری نظامی جدید در بخشی از منطقه هستند. مطابق جمعبندی دولت، این درگیری غیرضروری یا اجتنابپذیر است. به ویژه چون به دلیل محدودیتهای اقتصادی کشور، مطلقا توان مالی تامین هزینههای اقتصادی درگیری جدید را ندارد. آیا رئیس جمهور امکان «فراهم نکردن» هزینههای مالی این درگیری نظامی را خواهد داشت؟
۴- دولت برای جلوگیری از ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی، نیاز به صرفهجویی گسترده دارد. به این منظور، ناچار است بودجه چند نهاد تبلیغاتی وابسته به نهاد رهبری را -که عملکردشان را بیفایده یا مضر ارزیابی کرده- قطع کند. آیا قدرت اجرای تصمیم خود را خواهد داشت؟
۵- دولت متقاعد شده که نهادهای زیر نظر رهبر یا شرکتهای وابسته به سپاه پاسداران، درگیر فساد مالی گسترده هستند، به طور جدی حسابرسی نمیشوند و مالیات واقعی پرداخت نمیکنند. رئیس جمهور بر همین مبنا اصرار دارد که این نهادها و شرکتها به دقت مورد حسابرسی قرار گیرند تا وضعیت حسابهای آنها شفاف شود و بعد، مالیات واقعی فعالیتهای خود را پرداخت کنند. آیا قادر خواهد بود، علی رغم مخالفت رهبر، تصمیم اقتصادی خود را عملی کند؟
نیاز به تاکید نیست که پرسشهایی از این قبیل، قابل گسترش به زمینههای متنوع دیگر هستند.
طرح چنین سوالاتی به معنی آن نیست که جابهجایی رئیس جمهور، هیچ تغیری در حکومت ایران ایجاد نخواهد کرد. تغییر رئیس دولت، حتما باعث تغییراتی در عملکرد تعدادی از وزارتخانههای دولتی -و البته نه همه آنها- خواهد شد.
اما این تصور که انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳، قدرت وادار کردن علی خامنهای به تجدید نظر در سیاستهای کلان خود را خواهد داشت، لاجرم طرح سوالاتی از جنس فوق را، اجتنابناپذیر خواهد کرد. سوالاتی که حتی اگر در میانه هیجانات انتخاباتی -کمابیش- مغفول مانده باشند، در دوران مسئولیت دولت جدید، پاسخگویی به آنها «ناگزیر» خواهد بود.
@C_B_SHAHZADEH
دولت در سایه مهم نیست، دولت پنهان را در یابید که در حال بلعیدن منابع ملی است!
#تریبون_آزاد
✍یادداشتی از حسین جعفری
افشاگری محمود صادقی نماینده سابق مجلس: "قابل توجه رییسجمهور منتخب، دکتر پزشکیان؛
خبرهایی از نقل و انتقالات نامتعارف دستگاهها میرسد.
ازجمله واگذاری شرکت های پالایش گاز پارسیان، پالایش گاز فجرجم، کشت و صنعت مغان، پالایش نفت آبادان و طراحی و ساختمان نفت از طریق فرابورس به ستاد اجرایی.
(بزرگترین نهاد اقتصادی بیت رهبری)
خواندن این افشاگری، نگارنده را بیاد پستی چند سال قبل است که خواندش مناسب حال است.
"دولت فقیرِ سپر بلا و دولت قدیرِ بی مسئولیت- دولت رو تحویل رهبری بدهید لااقل ما تکلیفمان روشن شود!"
مهمترین بخش از سخنان جناب روغنی زنجانی رئیس سازمان برنامه و بودجه کشور در دولت میرحسین موسوی در نشست «بازنگری قانون اساسی؛ ضرورت ها پیامد ها» که شایسته تامل بیشتری است:
"اگر حاکمیت یکدست است نمی شود که بگوییم دولت باید خصوصی سازی بشود
اما شرکت های زیر مجموعه نهاد رهبری خصوصی نه، ...
این چه نوع خصوصی سازی است، بعد موقع خصوصی سازی، شرکت های بزرگ مجدداً می روند از بخش دولتی به بخش زیر مجموعه نهاد رهبری از بانک ها بگیریم تا پتروشیمی ها،...
خب همه را تحویل رهبری بدهند دولت تحویل رهبری تا تکلیف مان روشن بشه!"
بنظر می رسد که از وضعیت حاکمیت دوگانه ی"دولت منتخب مردم در مقابل دولت منتصب پنهان"رسیده ایم به وضعیت حاکمیت یک دستِ ٫٫ دولت فقیر در برابر دولت قدیر و ثروتمند ولایی" که تلاش می شود با صحنه آرایی دولتی بظاهر قانونی و تحت نظارت قانون را نشان دهند
اما در واقع این قدرت است که صاحب امارتی با منابع مالی مطلق و اختیارات مطلق است!
چرا چنین است زیرا با وجود ولایت فقیه قانون هیچ معنایی ندارد( الویری)؛
قانون که هیچ بلکه هیچ فکر، اندیشه، سلیقه و کسی نباید در برابر قدرت مطرح شود!
بعبارتی نهاد رهبری در حال تصاحب کل منابع ملی و دولت از طرق بظاهر قانونی (چون مولد سازی و ...) است تا بی اعتنا به حاکمیت اداره ملی و بدون پاسخگویی همان کند که می خواهد.
زیرا حتی دولتی فقیر که در انتخاباتی نمایشی به قدرت رسانیده شده مجبور است که برای حفظ ظاهر هم که شده تحت کنترل مجلسِ انقلابی-ولایی باشد
و این یعنی ناگزیرند برخی از اطلاعات مالی و سیاستی اداره کشور را علنی کنند
و این یعنی در حد اندکی بر هزارتوی تصمیمات پنهانی نور افکنده می شود.
اما آیا تا به حال گزارشی از درآمدها و هزینه های بنیاد مستصعفان، ستاد اجرایی و .... ارائه شده؟
آیا می دانیم چه میزان ارز با چمدان های پر از دلار صرف اجرای آرزوهای ایدئولوژیک در فلسطین و لبنان و یمن و ....شده است؟
آیا گزارشی هست تا نشان دهد چمدان های پر از دلار سردار سلیمانی به اینجا و آنجا از کجا تامین شد، به کجا رفت و چرا رفت؟
آیا مردم سایر مصارف این منابع بی حساب کتاب را می دانند؟
واقع آن است کلی اخبار اختلاس در جاهایی گزارش که بظاهر حساب و کتاب دارند و مشمول رسیدگی و کنترل نهادهای نظارتی چون دیوان محاسبات اند، وای به حال آنجا که حساب و کتابی ندارد.
و همه ی اینها فقط نَمی از اقیانوس وجود دولت/ امارت مقتدر اما پنهان، در کنار دولت نحیف و ضعیف و عروسکگون بظاهر قانونی است!
بنظر می رسد برای تشکیل حکومت و امارت اسلامی گام دوم برداشته شده یعنی هسته سخت امارت اسلامی با پوسته ای بنام دولت محرومان!
یکی فربه و دیگری نحیف، یکی برای تامین منابع مالی برای اهداف خودی ها و دیگری برای تحویل منابع ملی به اولی، یکی برای غنی تر شدن و دیگری ستاندن از محرومان و محروم تر کردن شان!!
@C_B_SHAHZADEH
#تریبون_آزاد
✍یادداشتی از حسین جعفری
افشاگری محمود صادقی نماینده سابق مجلس: "قابل توجه رییسجمهور منتخب، دکتر پزشکیان؛
خبرهایی از نقل و انتقالات نامتعارف دستگاهها میرسد.
ازجمله واگذاری شرکت های پالایش گاز پارسیان، پالایش گاز فجرجم، کشت و صنعت مغان، پالایش نفت آبادان و طراحی و ساختمان نفت از طریق فرابورس به ستاد اجرایی.
(بزرگترین نهاد اقتصادی بیت رهبری)
خواندن این افشاگری، نگارنده را بیاد پستی چند سال قبل است که خواندش مناسب حال است.
"دولت فقیرِ سپر بلا و دولت قدیرِ بی مسئولیت- دولت رو تحویل رهبری بدهید لااقل ما تکلیفمان روشن شود!"
مهمترین بخش از سخنان جناب روغنی زنجانی رئیس سازمان برنامه و بودجه کشور در دولت میرحسین موسوی در نشست «بازنگری قانون اساسی؛ ضرورت ها پیامد ها» که شایسته تامل بیشتری است:
"اگر حاکمیت یکدست است نمی شود که بگوییم دولت باید خصوصی سازی بشود
اما شرکت های زیر مجموعه نهاد رهبری خصوصی نه، ...
این چه نوع خصوصی سازی است، بعد موقع خصوصی سازی، شرکت های بزرگ مجدداً می روند از بخش دولتی به بخش زیر مجموعه نهاد رهبری از بانک ها بگیریم تا پتروشیمی ها،...
خب همه را تحویل رهبری بدهند دولت تحویل رهبری تا تکلیف مان روشن بشه!"
بنظر می رسد که از وضعیت حاکمیت دوگانه ی"دولت منتخب مردم در مقابل دولت منتصب پنهان"رسیده ایم به وضعیت حاکمیت یک دستِ ٫٫ دولت فقیر در برابر دولت قدیر و ثروتمند ولایی" که تلاش می شود با صحنه آرایی دولتی بظاهر قانونی و تحت نظارت قانون را نشان دهند
اما در واقع این قدرت است که صاحب امارتی با منابع مالی مطلق و اختیارات مطلق است!
چرا چنین است زیرا با وجود ولایت فقیه قانون هیچ معنایی ندارد( الویری)؛
قانون که هیچ بلکه هیچ فکر، اندیشه، سلیقه و کسی نباید در برابر قدرت مطرح شود!
بعبارتی نهاد رهبری در حال تصاحب کل منابع ملی و دولت از طرق بظاهر قانونی (چون مولد سازی و ...) است تا بی اعتنا به حاکمیت اداره ملی و بدون پاسخگویی همان کند که می خواهد.
زیرا حتی دولتی فقیر که در انتخاباتی نمایشی به قدرت رسانیده شده مجبور است که برای حفظ ظاهر هم که شده تحت کنترل مجلسِ انقلابی-ولایی باشد
و این یعنی ناگزیرند برخی از اطلاعات مالی و سیاستی اداره کشور را علنی کنند
و این یعنی در حد اندکی بر هزارتوی تصمیمات پنهانی نور افکنده می شود.
اما آیا تا به حال گزارشی از درآمدها و هزینه های بنیاد مستصعفان، ستاد اجرایی و .... ارائه شده؟
آیا می دانیم چه میزان ارز با چمدان های پر از دلار صرف اجرای آرزوهای ایدئولوژیک در فلسطین و لبنان و یمن و ....شده است؟
آیا گزارشی هست تا نشان دهد چمدان های پر از دلار سردار سلیمانی به اینجا و آنجا از کجا تامین شد، به کجا رفت و چرا رفت؟
آیا مردم سایر مصارف این منابع بی حساب کتاب را می دانند؟
واقع آن است کلی اخبار اختلاس در جاهایی گزارش که بظاهر حساب و کتاب دارند و مشمول رسیدگی و کنترل نهادهای نظارتی چون دیوان محاسبات اند، وای به حال آنجا که حساب و کتابی ندارد.
و همه ی اینها فقط نَمی از اقیانوس وجود دولت/ امارت مقتدر اما پنهان، در کنار دولت نحیف و ضعیف و عروسکگون بظاهر قانونی است!
بنظر می رسد برای تشکیل حکومت و امارت اسلامی گام دوم برداشته شده یعنی هسته سخت امارت اسلامی با پوسته ای بنام دولت محرومان!
یکی فربه و دیگری نحیف، یکی برای تامین منابع مالی برای اهداف خودی ها و دیگری برای تحویل منابع ملی به اولی، یکی برای غنی تر شدن و دیگری ستاندن از محرومان و محروم تر کردن شان!!
@C_B_SHAHZADEH
"روسفیدی هایِ یزید روسیاه"
#تریبون_آزاد
✍رضا بابایی
تاریخ عاشورا، بیتردید نمایش زشتکاری و سنگدلی گروهی از مسلمانان علیه گروهی دیگر از اهل اسلام است. بیش از هزار سال است که دربارۀ نامردمیها و ستمگریهای سپاه شام و کوفه گفتهاند و میگویند و هنوز گفتنی است. به قول عطار نیشابوری در خسرونامه:
هر آن خونی که بر روی زمانه است
برفت از چشم و اين خون جاودانه است
با وجود این، همین سپاه سنگدل و بیعاطفه، رفتارهایی نیز داشت که خالی از مُروّت عربی یا نوعی اصولگرایی در جنگ نیست. اشاره به برخی از این رفتارها در داخل پرانتز، خالی از فایده نیست؛ بهویژه از آن رو که قرآن دو بار مسلمانان را به عدالت و انصاف دربارۀ دشمنانشان فراخوانده است(و لایجرمنّکم شنئان قوم علی ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوی). نیز از آن رو که در برخی جنگها و منازعات دیروز و امروزِ مسلمانان با یکدیگر، همین مقدار مروت و آداب انسانی در جنگها مراعات نشده است و گویا اوضاع چنان است که از یزید هم باید درس آموخت!
در زیر به شماری از سفیدیها در کارنامۀ سیاه یزید اشاره میکنم:
۱. سپاه کوفه بهرغم همۀ سختگیری و سنگدلی علیه امام(ع) و خاندان و یارانش، به روی زنان و کودکان و بیماران شمشیر نکشید و حتی ابن زیاد، شفاعت زینب(س) را در حق امام سجاد(ع) پذیرفت و او را نکشت.
۲. اکثر فرماندهان جنگ، هیچگاه به کشتن امام حسین(ع) افتخار نکردند و ابن زیاد و ابن سعد و یزید، خیلی زود پشیمانی را جایگزین افتخار کردند و گناه جنگ را بر گردن دیگری انداختند. حتی وقتی از شمر پرسیدند که چرا حسین(ع) را کشتی، گفت: من سرباز بودم و آیا سرباز را از امر خلیفه گزیری است؟ وقتی کاروان اسیران به شام رسید، پس از دیدار با یزید، ورق برگشت، و یزید پس از چند روز، سخن از پرداخت خسارت به کاروان اسیران گفت و سپس آنان را با موکب شاهانه به کاروانسالاری بشیر(از محبان اهل بیت) روانۀ مدینه کرد. میگویند: فشار افکار و عواطف عمومی موجب شد که یزید در شام تغییر روش بدهد و رفتاری مهربانانه با امام سجاد و اسیران در پیش گیرد و در ماجرای کشتار بیرحمانۀ مردم مدینه(واقعۀ حره)، به امام سجاد(ع) و همۀ نانخواران ایشان امان دهد. آری؛ ممکن است همینگونه باشد. اما مگر ما قدرتهایی را نمیشناسیم که هرگز تسلیم افکار عمومی نمیشوند و سرانجام آن میکنند که دوست دارند؟
۳. سپاه کوفه، هیچ کوششی برای اختفای قبرها نکرد. اکنون ما میدانیم که حسین(ع) و مسلم بن عقیل و حر بن یزید و حبیب بن مظاهر و... در کدام نقطه دفن شدهاند. کوفیان میتوانستند جنازۀ شهدا را در زمینهای دوردست و مخفیانه دفن کنند تا کسی بر سر قبر آنان حاضر نشود؛ اما آنچنان که از ابن زیاد نقل شده است: ما پس از کشتن، مردگان را رها میکنیم تا بازماندگانشان هر جا خواستند دفن کنند.
۴. بهرغم جنگ طولانی معاویه با رومیان و تصمیم یزید برای ادامۀ جنگ با آنان، حکومت اموی امام حسین(ع) را به همراهی با کشور بیگانه و کمک به دشمن متهم نکرد.
۵. یزید به حضرت زینب و زنان هاشمی اجازه داد که در مدینه برای امام حسین(ع) عزاداری کنند و مجلس ترحیم و ختم بگیرند. اما آنگاه که خواست این عزاداریها در مدینه خاتمه یابد، محترمانه از امام سجاد(ع) گلایه کرد که عمۀ شما مدینه را آمادۀ شورش میکند. اسیران کربلا حتی اجازه یافتند که در کاخ ابن زیاد و خانۀ یزید برای شهیدان عاشورا عزاداری کنند.
۶. ابن سعد و ابن زیاد حاضر شدند با اسیران گفتوگو کنند و یزید نیز سخنان زینب و امام سجاد را شنید. در همین گفتوگوها بود که یزید به اشتباه خود پی برد و ابن مرجانه را لعنت کرد.
۷. از یاران امام حسین(ع)، هر کس که از معرکۀ جنگ گریخت، در امان بود و تعقیب نمیشد.
۸. یزید، اگرچه هیچ مخالفی را برنمیتافت و برای حفظ خلافت خویش والی خونخواری همچون ابن زیاد را به کوفه فرستاد تا کاروان امام(ع) را بشدت قلع و قمع کند، اما بر مردم عادی سخت نمیگرفت. بخشش یکسوم مالیاتها در زمان خلافت او رخ داد و جانشینهای او همین شیوه را پی گرفتند.
۹. یزید با وجود اینکه میدانست فرزندش معاویة بن یزید، محبت خاندان پیامبر(ص) را در دل دارد، مانع خلافت او نشد، بلکه برای او بیعت گرفت.
۱۰. پس از بازگشت امام سجاد(ع) به مدینه، همۀ میراث خاندان پیامبر(ص) که پیشتر در اختیار امام حسین(ع) بود، بدون هیچ مزاحمت و مانعی به تصرف ایشان درآمد.
آنچه در بالا گفتم، اولا بر پایۀ گزارشها و دانستههای مشهور دربارۀ تاریخ عاشورا است؛ وگرنه امور قطعی و مستند در داستان کربلا انگشتشمار است. ثانیا کارنامۀ یزید و بهویژه این زیاد چندان سیاه است که این سفیدیها تغییری در رنگ آن نمیدهد؛ اما دریغا که برخی حکومتها و حاکمان همین مقدار را هم دریغ کردهاند.
@C_B_SHAHZADEH
#تریبون_آزاد
✍رضا بابایی
تاریخ عاشورا، بیتردید نمایش زشتکاری و سنگدلی گروهی از مسلمانان علیه گروهی دیگر از اهل اسلام است. بیش از هزار سال است که دربارۀ نامردمیها و ستمگریهای سپاه شام و کوفه گفتهاند و میگویند و هنوز گفتنی است. به قول عطار نیشابوری در خسرونامه:
هر آن خونی که بر روی زمانه است
برفت از چشم و اين خون جاودانه است
با وجود این، همین سپاه سنگدل و بیعاطفه، رفتارهایی نیز داشت که خالی از مُروّت عربی یا نوعی اصولگرایی در جنگ نیست. اشاره به برخی از این رفتارها در داخل پرانتز، خالی از فایده نیست؛ بهویژه از آن رو که قرآن دو بار مسلمانان را به عدالت و انصاف دربارۀ دشمنانشان فراخوانده است(و لایجرمنّکم شنئان قوم علی ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوی). نیز از آن رو که در برخی جنگها و منازعات دیروز و امروزِ مسلمانان با یکدیگر، همین مقدار مروت و آداب انسانی در جنگها مراعات نشده است و گویا اوضاع چنان است که از یزید هم باید درس آموخت!
در زیر به شماری از سفیدیها در کارنامۀ سیاه یزید اشاره میکنم:
۱. سپاه کوفه بهرغم همۀ سختگیری و سنگدلی علیه امام(ع) و خاندان و یارانش، به روی زنان و کودکان و بیماران شمشیر نکشید و حتی ابن زیاد، شفاعت زینب(س) را در حق امام سجاد(ع) پذیرفت و او را نکشت.
۲. اکثر فرماندهان جنگ، هیچگاه به کشتن امام حسین(ع) افتخار نکردند و ابن زیاد و ابن سعد و یزید، خیلی زود پشیمانی را جایگزین افتخار کردند و گناه جنگ را بر گردن دیگری انداختند. حتی وقتی از شمر پرسیدند که چرا حسین(ع) را کشتی، گفت: من سرباز بودم و آیا سرباز را از امر خلیفه گزیری است؟ وقتی کاروان اسیران به شام رسید، پس از دیدار با یزید، ورق برگشت، و یزید پس از چند روز، سخن از پرداخت خسارت به کاروان اسیران گفت و سپس آنان را با موکب شاهانه به کاروانسالاری بشیر(از محبان اهل بیت) روانۀ مدینه کرد. میگویند: فشار افکار و عواطف عمومی موجب شد که یزید در شام تغییر روش بدهد و رفتاری مهربانانه با امام سجاد و اسیران در پیش گیرد و در ماجرای کشتار بیرحمانۀ مردم مدینه(واقعۀ حره)، به امام سجاد(ع) و همۀ نانخواران ایشان امان دهد. آری؛ ممکن است همینگونه باشد. اما مگر ما قدرتهایی را نمیشناسیم که هرگز تسلیم افکار عمومی نمیشوند و سرانجام آن میکنند که دوست دارند؟
۳. سپاه کوفه، هیچ کوششی برای اختفای قبرها نکرد. اکنون ما میدانیم که حسین(ع) و مسلم بن عقیل و حر بن یزید و حبیب بن مظاهر و... در کدام نقطه دفن شدهاند. کوفیان میتوانستند جنازۀ شهدا را در زمینهای دوردست و مخفیانه دفن کنند تا کسی بر سر قبر آنان حاضر نشود؛ اما آنچنان که از ابن زیاد نقل شده است: ما پس از کشتن، مردگان را رها میکنیم تا بازماندگانشان هر جا خواستند دفن کنند.
۴. بهرغم جنگ طولانی معاویه با رومیان و تصمیم یزید برای ادامۀ جنگ با آنان، حکومت اموی امام حسین(ع) را به همراهی با کشور بیگانه و کمک به دشمن متهم نکرد.
۵. یزید به حضرت زینب و زنان هاشمی اجازه داد که در مدینه برای امام حسین(ع) عزاداری کنند و مجلس ترحیم و ختم بگیرند. اما آنگاه که خواست این عزاداریها در مدینه خاتمه یابد، محترمانه از امام سجاد(ع) گلایه کرد که عمۀ شما مدینه را آمادۀ شورش میکند. اسیران کربلا حتی اجازه یافتند که در کاخ ابن زیاد و خانۀ یزید برای شهیدان عاشورا عزاداری کنند.
۶. ابن سعد و ابن زیاد حاضر شدند با اسیران گفتوگو کنند و یزید نیز سخنان زینب و امام سجاد را شنید. در همین گفتوگوها بود که یزید به اشتباه خود پی برد و ابن مرجانه را لعنت کرد.
۷. از یاران امام حسین(ع)، هر کس که از معرکۀ جنگ گریخت، در امان بود و تعقیب نمیشد.
۸. یزید، اگرچه هیچ مخالفی را برنمیتافت و برای حفظ خلافت خویش والی خونخواری همچون ابن زیاد را به کوفه فرستاد تا کاروان امام(ع) را بشدت قلع و قمع کند، اما بر مردم عادی سخت نمیگرفت. بخشش یکسوم مالیاتها در زمان خلافت او رخ داد و جانشینهای او همین شیوه را پی گرفتند.
۹. یزید با وجود اینکه میدانست فرزندش معاویة بن یزید، محبت خاندان پیامبر(ص) را در دل دارد، مانع خلافت او نشد، بلکه برای او بیعت گرفت.
۱۰. پس از بازگشت امام سجاد(ع) به مدینه، همۀ میراث خاندان پیامبر(ص) که پیشتر در اختیار امام حسین(ع) بود، بدون هیچ مزاحمت و مانعی به تصرف ایشان درآمد.
آنچه در بالا گفتم، اولا بر پایۀ گزارشها و دانستههای مشهور دربارۀ تاریخ عاشورا است؛ وگرنه امور قطعی و مستند در داستان کربلا انگشتشمار است. ثانیا کارنامۀ یزید و بهویژه این زیاد چندان سیاه است که این سفیدیها تغییری در رنگ آن نمیدهد؛ اما دریغا که برخی حکومتها و حاکمان همین مقدار را هم دریغ کردهاند.
@C_B_SHAHZADEH
نمونهای از مبتذلشدن حکمرانی در ایران
#تریبون_آزاد
مسعود پزشکیان که علاوه بر اصلاحطلبان، تعداد زیادی «به ظاهر اپوزیسیون» هم در یک تقسیم کار ابلهانه به او رای دادند، این روزها منجلابی درست کرده که خود و «رانتجویان» اطرافش را در آن غرق خواهدکرد. او و مشاورانش کارگروههایی به اصطلاح تخصصی تشکیل دادهاند تا وزرا و مقامات دولت جدید را پیشنهادکنند و از آن طرف، خودش کت درآورده آستین بالا زده و از این حسینه به آن حسینه مشغول سینهزنی است.
البته مواردی چون «نداشتن اعتماد به نفس»، «فقدان برنامه یا رویکردی خاص» و «ناامیدی از اجرای هر گونه طرح جدی» نیز میتواند از دلایل این گیجبازیهای پزشکیان باشد.
اعضای این کارگروهها سرکردههای باندهایی هستند که وزارتخانه و دستگاه مورد نظر را در دورههای مختلف ویران و غارت کردهاند و جالب اینجاست که در بسیاری از موارد از نظر سیاسی نیز در جناحهای مختلف جمهوری اسلامی دستهبندی میشوند و لولوی اصولگرا و جلیلی و … هم دیگر در میان نیست.
او البته از سر بیسوادی تصور میکند با این کار به «مردمی بودن» و «صدای همه را شنیدن» شهره میشود. اما نمیگوید که بالاخره در هر حوزهای چه نگاهی دارد و چگونه با مجموعهای از نیروهایی با دیدگاه متضاد میخواهد برنامهای را تدوین و اجرا کند؟! اگر کسی ادعا دارد که با رای مردم رییسجمهور شدهاست، طبیعی است که باید به دنبال اجرای خطمشی خود بوده و چهرههای موردنظر خود را معرفی نماید. این تعارف و بازکردن چتری که همه زیر آن جا بشوند، یعنی اینکه خودش هم خوب میداند نه نماینده مردم است و نه بیش از آفتابهدار مسجد شاه اختیار دارد!
اما نکتهی مهمتر این است که این روش فراخوان و به اصطلاح شایسته گزینی، جز ایجاد تنش و درگیری و گسترش رقابتهای مخرب داخل سازمانها هیچ فایده ای ندارد و آتش جنگ رانتخواران را در دستگاههای دولتی شعلهور میکند.
من نگاهی به کارگروه آموزشوپرورش انداختم و دیدم چندین جناح که به خون یکدیگر تشنه هستند را دور هم جمع کردهاند تا «ضوابط وزیر شایسته» را تهیه کنند! این کارهای عوامانه و پوپولیستی خود مروج فساد و عامل تشکیل شبکههای دادوستد میان ذینفوذان و جناحها و افراد است.
در اینجا به جای انتخاب «فرد شایسته» این مذاکرات بر سر تقسیم پستهاست که در نهایت وزیر را تعیین میکند. چند تا اداره کل و دو تا معاونت به جریان ما بدهید تا ما از ادعای وزارت عقب بکشیم و به نیروی مورد نظر شما رای بدهیم!
اما بعدا چه اتفاقی میافتد؟ در تمام سالهای وزارت، هیچ معاونتی با دیگری هماهنگ و همیار نیست و ادارات و زیرمجموعهها به مرکز توطئه و دورهمنشینی و نقشهکشیدن برای خنثیسازی برنامهها و ناکامی وزیر و مطرحشدن گزینهی جدید برای وزارت تبدیل میشوند.
جمهوری اسلامی ننگ حکمرانی است و سیستم اداری کارآمد و قدرتمندی که قبل از انقلاب طراحیشدهبود و به خوبی کار میکرد را به لبهی پرتگاه و ورطهی فروپاشی رساندهاست. یکی از ملزومات بازسازی ایران همین سیستم اداری است و جمهوری اسلامی در تلاش است تا آن را هم مانند داشتههای دیگر ایران از بین ببرد و مانند صدر اسلام کشور را با گماشتهها و «والیها» اداره کند!
#حکمرانی_اسلامی
@C_B_SHAHZADEH
#تریبون_آزاد
مسعود پزشکیان که علاوه بر اصلاحطلبان، تعداد زیادی «به ظاهر اپوزیسیون» هم در یک تقسیم کار ابلهانه به او رای دادند، این روزها منجلابی درست کرده که خود و «رانتجویان» اطرافش را در آن غرق خواهدکرد. او و مشاورانش کارگروههایی به اصطلاح تخصصی تشکیل دادهاند تا وزرا و مقامات دولت جدید را پیشنهادکنند و از آن طرف، خودش کت درآورده آستین بالا زده و از این حسینه به آن حسینه مشغول سینهزنی است.
البته مواردی چون «نداشتن اعتماد به نفس»، «فقدان برنامه یا رویکردی خاص» و «ناامیدی از اجرای هر گونه طرح جدی» نیز میتواند از دلایل این گیجبازیهای پزشکیان باشد.
اعضای این کارگروهها سرکردههای باندهایی هستند که وزارتخانه و دستگاه مورد نظر را در دورههای مختلف ویران و غارت کردهاند و جالب اینجاست که در بسیاری از موارد از نظر سیاسی نیز در جناحهای مختلف جمهوری اسلامی دستهبندی میشوند و لولوی اصولگرا و جلیلی و … هم دیگر در میان نیست.
او البته از سر بیسوادی تصور میکند با این کار به «مردمی بودن» و «صدای همه را شنیدن» شهره میشود. اما نمیگوید که بالاخره در هر حوزهای چه نگاهی دارد و چگونه با مجموعهای از نیروهایی با دیدگاه متضاد میخواهد برنامهای را تدوین و اجرا کند؟! اگر کسی ادعا دارد که با رای مردم رییسجمهور شدهاست، طبیعی است که باید به دنبال اجرای خطمشی خود بوده و چهرههای موردنظر خود را معرفی نماید. این تعارف و بازکردن چتری که همه زیر آن جا بشوند، یعنی اینکه خودش هم خوب میداند نه نماینده مردم است و نه بیش از آفتابهدار مسجد شاه اختیار دارد!
اما نکتهی مهمتر این است که این روش فراخوان و به اصطلاح شایسته گزینی، جز ایجاد تنش و درگیری و گسترش رقابتهای مخرب داخل سازمانها هیچ فایده ای ندارد و آتش جنگ رانتخواران را در دستگاههای دولتی شعلهور میکند.
من نگاهی به کارگروه آموزشوپرورش انداختم و دیدم چندین جناح که به خون یکدیگر تشنه هستند را دور هم جمع کردهاند تا «ضوابط وزیر شایسته» را تهیه کنند! این کارهای عوامانه و پوپولیستی خود مروج فساد و عامل تشکیل شبکههای دادوستد میان ذینفوذان و جناحها و افراد است.
در اینجا به جای انتخاب «فرد شایسته» این مذاکرات بر سر تقسیم پستهاست که در نهایت وزیر را تعیین میکند. چند تا اداره کل و دو تا معاونت به جریان ما بدهید تا ما از ادعای وزارت عقب بکشیم و به نیروی مورد نظر شما رای بدهیم!
اما بعدا چه اتفاقی میافتد؟ در تمام سالهای وزارت، هیچ معاونتی با دیگری هماهنگ و همیار نیست و ادارات و زیرمجموعهها به مرکز توطئه و دورهمنشینی و نقشهکشیدن برای خنثیسازی برنامهها و ناکامی وزیر و مطرحشدن گزینهی جدید برای وزارت تبدیل میشوند.
جمهوری اسلامی ننگ حکمرانی است و سیستم اداری کارآمد و قدرتمندی که قبل از انقلاب طراحیشدهبود و به خوبی کار میکرد را به لبهی پرتگاه و ورطهی فروپاشی رساندهاست. یکی از ملزومات بازسازی ایران همین سیستم اداری است و جمهوری اسلامی در تلاش است تا آن را هم مانند داشتههای دیگر ایران از بین ببرد و مانند صدر اسلام کشور را با گماشتهها و «والیها» اداره کند!
#حکمرانی_اسلامی
@C_B_SHAHZADEH
آقای پزشکیان برایت متأسفم!
#تریبون_آزاد
🔸احمد بخارایی
🔸امروز یکشنبه ۳۱ تیر، شما در #مجلس صحبت کردی. ۹۵ درصدحرفهایت تکراری بود. همیشه حرفهای شما مکرر است مانند آخوندهایی که با چند حدیث و آیهی تکراری همهی مجالس شادی و عزا را برگزار میکنند. شما برای کوچکترها و بزرگترها و زنان و مردان و کارگران و کارمندان و مدیران و دانشجویان و اساتید و رفتگران و … فقط یک سری جملات تکراری و همگون میگویید که همهاش در ده جمله خلاصه میشود. در یک #تحلیل_گفتمان، کلام محدود شما حکایت از ذهن محدود شما دارد. حال چگونه میخواهید معضلات متنوع را حل کنید؟
🔸الآن هم عدهای که عمدتاً کوتهقامتاند در شوراهای راهبردی «وزیریاب» به امید نام و نان دور هم جمع شدهاند و شما هم مشغول سخنپراکنی تکراری و خستهکننده هستید …
🔸اما یک جملهی جدید در صحبتهای امروزتان در مجلس بود که فاجعهبار مینمود، گفتید: «مردم علیرغم تمام تبلیغات، پای صندوقهای #رأی آمدند و مشت محکمی بر دهان افرادی زدند که در خارج و داخل برای شرکت نکردن مردم در #انتخابات تبلیغ میکردند.»
🔸آقای #پزشکیان، فرض محال، محال نیست. فرض کنیم درست گفتهاند که ۴۹ درصد در انتخابات شرکت کردند. میخواهید بگویید این مردم ۴۹ درصدی مشت محکمی بر دهان آن ۵۱ درصد زدند؟ آن ۴۹ درصد را هم مصادره به مطلوب میکنید؟ یعنی میگویید آن ۵۱ درصد #تحولخواه، تودهنی خوردهاند و آیا شما آمدهاید تا مثلاً بر دهان ۷۵ درصد مردم پایتخت که رأی ندادند هم مشت محکم بکوبید؟ از این مشتزنیها خسته نشدهاید؟
من فکر میکنم اگر #جلیلی برنده میشد چنین جملهای که شما در مجلس گفتید را نمیگفت.
🔸و اما ای کسانیکه دور اول #مشارکت نکردید اما دور دوم، نظام را از چاه #بحران_مشروعیت، یک متر بالا آوردید، اینک تحویل بگیرید سخنان رئیسجمهورتان را! سرفراز باشید!
@C_B_SHAHZADEH
#تریبون_آزاد
🔸احمد بخارایی
🔸امروز یکشنبه ۳۱ تیر، شما در #مجلس صحبت کردی. ۹۵ درصدحرفهایت تکراری بود. همیشه حرفهای شما مکرر است مانند آخوندهایی که با چند حدیث و آیهی تکراری همهی مجالس شادی و عزا را برگزار میکنند. شما برای کوچکترها و بزرگترها و زنان و مردان و کارگران و کارمندان و مدیران و دانشجویان و اساتید و رفتگران و … فقط یک سری جملات تکراری و همگون میگویید که همهاش در ده جمله خلاصه میشود. در یک #تحلیل_گفتمان، کلام محدود شما حکایت از ذهن محدود شما دارد. حال چگونه میخواهید معضلات متنوع را حل کنید؟
🔸الآن هم عدهای که عمدتاً کوتهقامتاند در شوراهای راهبردی «وزیریاب» به امید نام و نان دور هم جمع شدهاند و شما هم مشغول سخنپراکنی تکراری و خستهکننده هستید …
🔸اما یک جملهی جدید در صحبتهای امروزتان در مجلس بود که فاجعهبار مینمود، گفتید: «مردم علیرغم تمام تبلیغات، پای صندوقهای #رأی آمدند و مشت محکمی بر دهان افرادی زدند که در خارج و داخل برای شرکت نکردن مردم در #انتخابات تبلیغ میکردند.»
🔸آقای #پزشکیان، فرض محال، محال نیست. فرض کنیم درست گفتهاند که ۴۹ درصد در انتخابات شرکت کردند. میخواهید بگویید این مردم ۴۹ درصدی مشت محکمی بر دهان آن ۵۱ درصد زدند؟ آن ۴۹ درصد را هم مصادره به مطلوب میکنید؟ یعنی میگویید آن ۵۱ درصد #تحولخواه، تودهنی خوردهاند و آیا شما آمدهاید تا مثلاً بر دهان ۷۵ درصد مردم پایتخت که رأی ندادند هم مشت محکم بکوبید؟ از این مشتزنیها خسته نشدهاید؟
من فکر میکنم اگر #جلیلی برنده میشد چنین جملهای که شما در مجلس گفتید را نمیگفت.
🔸و اما ای کسانیکه دور اول #مشارکت نکردید اما دور دوم، نظام را از چاه #بحران_مشروعیت، یک متر بالا آوردید، اینک تحویل بگیرید سخنان رئیسجمهورتان را! سرفراز باشید!
@C_B_SHAHZADEH
آینده مبهم دولت سایه
#تریبون_آزاد
✍سمیه متقی در گزارشی به آینده گروه شکست خورده در چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری پرداخته و به این نتیجه رسیده است که سعید جلیلی، نماینده جریانی ضدتوسعه (به مفهوم جهانی آن) و بنیادگراست که توانسته پایگاه قدرتمندی در نهادهای مختلف برای خود دستوپا کند.
چکیده گزارش:
🔗سعید جلیلی از جمله چهرههای سیاسی است که نامش با جبهه پایداری و اندیشهاش با رهبر معنوی این جریان یعنی محمدتقی مصباحیزدی گره خورده است.
🔗جلیلی در طول مناظرهها بارها درباره دولت در سایه سخن گفت. مطابق آنچه در مناظرهها دیدیم، شمار زیادی از طرفداران سعید جلیلی در دولت ابراهیم رئیسی حضور داشتند و پستهای مهم گرفتند.
🔗دولت سایه در مهمترین مسائل کشور مداخله میکرد و حتی آنگونه که در مناظرهها افشا شد، جلیلی و یارانش موفق شدند روابط ایران با غرب را به هم بزنند و مقابل برجام و... بایستند.
🔗تا پیش از انتخابات اخیر گمان میکردیم سعید جلیلی در نهایت پنج میلیون رای دارد اما انتخابات اخیر نشان داد که او موفق شده جریانی قدرتمند را ایجاد کند.
❓آیا شکستهای پیدرپی جلیلی در سه دوره انتخابات ریاست جمهوری باعث حذف او از فضای سیاسی و کنار گذاشتن او در اردوگاه اصولگرایی میشود؟
❓یا با توجه به نفوذی که طی همه سالهای فعالیتش در عرصه سیاسی در نهادهای مختلف داشته است، مسیر را با همین دست فرمان ادامه میدهد؟
🔗دولت سایه در جوامع با احزاب قدرتمند شکل میگیرد و تا حدودی اصطلاحی سیاسی در نظامهای پارلمانی است.
🔗در نظامهای دموکراتیک و پارلمانی اغلب بزرگترین حزب مخالف دولت مستقر، خود را دولت سایه مینامد.
🔗رحیم ابوالحسنی، استاد علوم سیاسی، گروه جلیلی را دولت سایه تلقی نمیکند و بر این نظر است که: «بیشتر مسائل در ایران با تعاریف علمی تفاوت دارد و باید از آنها پرسید چرا زیر بار مسائل علمی نمیروند. دولت در سایه بر اساس تعاریف علمی، دولتی است که زمانی که حزبی در دولت حضور ندارد، برنامه تدوین کرده و کادر تربیت کند که اگر نوبت دولت به آنها رسید، بتوانند سیاستها را پیش ببرند.
🔗محمد مهاجری، تحلیلگر سیاسی اصولگرا، گفته است: « دولت سایه به نظر من فیالنفسه خطری ندارد و کارشکنی حساب نمیشود. مهم آن جریان پشتسر دولت سایه است که از اطلاعات آنها به منظور تخریب دولت مستقر بهرهبرداری میکند. این کار را با آقای روحانی هم کردند و الان هم همان را تکرار میکنند.»
🔗جلال میرزایی، از نمایندگان اصلاحطلب مجلس دهم، درباره این تشکیلات میگوید: «در کشور ما آنچه تحت عنوان دولت سایه مطرح میشود، بیشتر شبیه به گروه فشار است که این گروه فشار اعضا و افراد تشکیلدهندهاش نامشخص هستند».
🔗بختآزمایی جلیلی در چند دوره انتخابات ریاست جمهوری اگرچه نشان داد او در سطح جامعه طرفداران قابل توجهی دارد، اما عدم پیروزی میتواند به مرور به پایان عمر سیاسی او ختم شود و همفکرانش را به دنبال تعیین جایگزینی برای او در رقابتها سوق دهد.
🔗با این حال، چنین به نظر می رسد که پایان عمر سیاسی این چهره بنیادگرا به معنای پایان فعالیت تشکیلات و جریانی که او آن را نمایندگی میکند، نخواهد بود.
🔦منبع: تجارت فردا، شماره ۵۵۳
@C_B_SHAHZADEH
#تریبون_آزاد
✍سمیه متقی در گزارشی به آینده گروه شکست خورده در چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری پرداخته و به این نتیجه رسیده است که سعید جلیلی، نماینده جریانی ضدتوسعه (به مفهوم جهانی آن) و بنیادگراست که توانسته پایگاه قدرتمندی در نهادهای مختلف برای خود دستوپا کند.
چکیده گزارش:
🔗سعید جلیلی از جمله چهرههای سیاسی است که نامش با جبهه پایداری و اندیشهاش با رهبر معنوی این جریان یعنی محمدتقی مصباحیزدی گره خورده است.
🔗جلیلی در طول مناظرهها بارها درباره دولت در سایه سخن گفت. مطابق آنچه در مناظرهها دیدیم، شمار زیادی از طرفداران سعید جلیلی در دولت ابراهیم رئیسی حضور داشتند و پستهای مهم گرفتند.
🔗دولت سایه در مهمترین مسائل کشور مداخله میکرد و حتی آنگونه که در مناظرهها افشا شد، جلیلی و یارانش موفق شدند روابط ایران با غرب را به هم بزنند و مقابل برجام و... بایستند.
🔗تا پیش از انتخابات اخیر گمان میکردیم سعید جلیلی در نهایت پنج میلیون رای دارد اما انتخابات اخیر نشان داد که او موفق شده جریانی قدرتمند را ایجاد کند.
❓آیا شکستهای پیدرپی جلیلی در سه دوره انتخابات ریاست جمهوری باعث حذف او از فضای سیاسی و کنار گذاشتن او در اردوگاه اصولگرایی میشود؟
❓یا با توجه به نفوذی که طی همه سالهای فعالیتش در عرصه سیاسی در نهادهای مختلف داشته است، مسیر را با همین دست فرمان ادامه میدهد؟
🔗دولت سایه در جوامع با احزاب قدرتمند شکل میگیرد و تا حدودی اصطلاحی سیاسی در نظامهای پارلمانی است.
🔗در نظامهای دموکراتیک و پارلمانی اغلب بزرگترین حزب مخالف دولت مستقر، خود را دولت سایه مینامد.
🔗رحیم ابوالحسنی، استاد علوم سیاسی، گروه جلیلی را دولت سایه تلقی نمیکند و بر این نظر است که: «بیشتر مسائل در ایران با تعاریف علمی تفاوت دارد و باید از آنها پرسید چرا زیر بار مسائل علمی نمیروند. دولت در سایه بر اساس تعاریف علمی، دولتی است که زمانی که حزبی در دولت حضور ندارد، برنامه تدوین کرده و کادر تربیت کند که اگر نوبت دولت به آنها رسید، بتوانند سیاستها را پیش ببرند.
🔗محمد مهاجری، تحلیلگر سیاسی اصولگرا، گفته است: « دولت سایه به نظر من فیالنفسه خطری ندارد و کارشکنی حساب نمیشود. مهم آن جریان پشتسر دولت سایه است که از اطلاعات آنها به منظور تخریب دولت مستقر بهرهبرداری میکند. این کار را با آقای روحانی هم کردند و الان هم همان را تکرار میکنند.»
🔗جلال میرزایی، از نمایندگان اصلاحطلب مجلس دهم، درباره این تشکیلات میگوید: «در کشور ما آنچه تحت عنوان دولت سایه مطرح میشود، بیشتر شبیه به گروه فشار است که این گروه فشار اعضا و افراد تشکیلدهندهاش نامشخص هستند».
🔗بختآزمایی جلیلی در چند دوره انتخابات ریاست جمهوری اگرچه نشان داد او در سطح جامعه طرفداران قابل توجهی دارد، اما عدم پیروزی میتواند به مرور به پایان عمر سیاسی او ختم شود و همفکرانش را به دنبال تعیین جایگزینی برای او در رقابتها سوق دهد.
🔗با این حال، چنین به نظر می رسد که پایان عمر سیاسی این چهره بنیادگرا به معنای پایان فعالیت تشکیلات و جریانی که او آن را نمایندگی میکند، نخواهد بود.
🔦منبع: تجارت فردا، شماره ۵۵۳
@C_B_SHAHZADEH
🔴ما شته ها و شما مورچگان
#تریبون_آزاد
رئيس اداره خراج ولایت همدان
سلام علیکم بما اخذتم من الرعایا . می دانم که این روزها بابت پر شدن خزانه عالی و گزارش آن به مقامات والامرتبه و ایضا صاحب منصبان نهادهای امنیتی و نظارتی سرفراز و مفتخر بوده در پوست مبارک نمی گنجید . اما دریغ و افسوس که این حقیر را از این شادی و خشنودی بهره و ثمری نیست و حال ناخوش ، بنده را مانع می شود در فرحناکی و طرب شما شریک باشم . اداره خراج تحت قیادت آن جناب ، مازاد بر خراج سنوات پیش که به طور قطعی از این بنده ستانده اند ، مطالبه چندین برابر دیگر نموده اند با این بهانه که حضرتشان فریب این بنده ناچیز درگاه را خورده اند و حال قصد جبران مافات دارند و با رجوع به حساب های گذشته ، قصد تکاندن ته مانده جیب حقیر را دارند . این طبیب روان های رنجور را در امور درهم و دینار سررشته ای نیست و هر سال هر آنچه فرمودید تقدیم کرده و دعا به جان حضرات نموده است و آن جناب و اعوان و انصارشان در دسترسی به اموال منقول و غیر منقول بندگان مبسوط الید می باشند و راه صواب آن بود که من قبل از اقتدار و بسط ید خویش بهره می جستند و تکلیف این بنده را همان موقع مشخص می فرمودند و اندام نحیفش را از لرزه و ارتعاش دائم معاف می نمودند .
باری حال که سخن به اینجا رسیده و مقرر گشته اموال و دارایی بندگان را از روز ازل شخم فرمایند و حق دولت علیه را از رعایای نگون بخت استحصال نمایند ، لطف فرموده از درگاه خداوندگاران ممالک محروسه مسئلت نمایید پاسخ بفرمایند که آن هزار و پانصد هزار هزار هزار پول رایج مملکت آمریکیه که در سنوات چهل و پنج گانه پس از جلوس بر سریر قدرت از تجارت منابع و معادن و مخازن و گنجینه های ممالک محروسه حاصل گشته کجاست و اثر آن بر زندگی بندگان چرا نامعلوم و نا معین است و از بهر چه مسکینان در طلب روزی تا کمر در مزبله فرو می روند و هم سفره سگان و ددان می گردند؟ از عالی مقامان پرسش فرمائید آن وعده مرکب و آب و الکتریسیته مجانی چه شد و آن سعادت توأمان دنیا و عقبی کجا رفت؟ اگر قرار است موي از ماست کشیده شود و آب رفته به جوی بازگردد مرحمت فرموده در فقرات مزبور نیز حق خلق الله را احقاق فرمایند .
ما را که در این فقره دانشی نیست اما گویند که مالیه ملک ایران دچار دو عارضه ورم و یبوست ( تورم و رکود ) گشته و ارزش درهم و دینار رعایا رو به کاستی عظیم گذارده و مردمان را ابتیاع گوشت و نان و بقولات و حبوبات با بسی مشقت همراه گشته و این خود خراجی پنهان و بس طاقت سوز است و البته ما را به گوش رسیده است که خداوندگاران پیشین به وقت قحطی و سختی و مشقت رعایا ، سالی چند آنان را از خراج معاف می داشتند و مجالی می دادند تا دوران رونق باز گردد نه اینکه چنگال در حلقوم آنان فرو برند و نان خشک را نیز از کامشان بیرون کشند .
در ایام طفولیت که در باغات و مزارع با کودکان دیگر و فارغ از غموم و هموم روزگاران به بازی اشتغال داشتیم نگریستن به رفتار مورچگان با شته ها مایه مسرت و سرگرمی بود . مورچگان شته ها را بر دوش سوار کرده روی نباتات قرار می دادند و چون سیر از شیره اشجار می نوشیدند ، شیره جانشان را مکیده برای فرزندان خود می بردند ؛ هم شته ها دلی از عزا در می آوردند و هم نوزادان مورچگان سد جوع می کردند . اکنون گویا رعایای ایران از شته ها نیز کمترند زیرا که عالی جنابان اولا در چهل و پنج سنه گذشته همواره بر دوش رعایا سوار بودند و مراد حاصل می کردند( خر مراد بودیم و خود نمی دانستیم) و در ثانی از همان آغاز کار بی آنکه تیمار و پروارشان کنند از جان و تنشان کنده در خزائن خود ریخته و حالیه نیز لقمه از دهانشان گرفته و شیره جانشان کشیده و تفاله وجودشان را تف می کنند و آنچه انباشته می کنند یا در کیسه اختلاسگران می رود یا در کامگشاد و سیری ناپذیر طفیلیان در سایر دول و ملل .
علی ایحال در ستمی که بر رعیت می رود هم آمر مسئول است و هم مباشر و قاعده کهن " المامور معذور " را امرا و حکام همین دولت علیه قدرقدرت در چهل و پنج سنه قبل که حاکمی را معزول و مخذول کرده روانه دیار فرنگ و سپس دیار عدم کردند برانداختند که در محکمه هایی که برای مأموران امیر پیشین برپا کردند در پاسخ به عذر " المامور معذور " چهره در هم کشیدند و به نیابت از الله تعالی بانگ برآوردند که " المامور مسئول" و بسا از آنان را بر بالای چوبه های دار به رقص آوردند یا به محبس فرستادند . فلذا مسئولیت آن عالی جناب در ظلم بر رعیت کم از آمران عالی مقام نیست و هر که در این ستم یاری کند خود ستمکار است و لازم المواخذه و گریزی و گزیری از سنت پروردگار نیست .
طبیب امراض روانی محمدرضا افخمی ۱۴۰۳/۵/۸
@C_B_SHAHZADEH
#تریبون_آزاد
رئيس اداره خراج ولایت همدان
سلام علیکم بما اخذتم من الرعایا . می دانم که این روزها بابت پر شدن خزانه عالی و گزارش آن به مقامات والامرتبه و ایضا صاحب منصبان نهادهای امنیتی و نظارتی سرفراز و مفتخر بوده در پوست مبارک نمی گنجید . اما دریغ و افسوس که این حقیر را از این شادی و خشنودی بهره و ثمری نیست و حال ناخوش ، بنده را مانع می شود در فرحناکی و طرب شما شریک باشم . اداره خراج تحت قیادت آن جناب ، مازاد بر خراج سنوات پیش که به طور قطعی از این بنده ستانده اند ، مطالبه چندین برابر دیگر نموده اند با این بهانه که حضرتشان فریب این بنده ناچیز درگاه را خورده اند و حال قصد جبران مافات دارند و با رجوع به حساب های گذشته ، قصد تکاندن ته مانده جیب حقیر را دارند . این طبیب روان های رنجور را در امور درهم و دینار سررشته ای نیست و هر سال هر آنچه فرمودید تقدیم کرده و دعا به جان حضرات نموده است و آن جناب و اعوان و انصارشان در دسترسی به اموال منقول و غیر منقول بندگان مبسوط الید می باشند و راه صواب آن بود که من قبل از اقتدار و بسط ید خویش بهره می جستند و تکلیف این بنده را همان موقع مشخص می فرمودند و اندام نحیفش را از لرزه و ارتعاش دائم معاف می نمودند .
باری حال که سخن به اینجا رسیده و مقرر گشته اموال و دارایی بندگان را از روز ازل شخم فرمایند و حق دولت علیه را از رعایای نگون بخت استحصال نمایند ، لطف فرموده از درگاه خداوندگاران ممالک محروسه مسئلت نمایید پاسخ بفرمایند که آن هزار و پانصد هزار هزار هزار پول رایج مملکت آمریکیه که در سنوات چهل و پنج گانه پس از جلوس بر سریر قدرت از تجارت منابع و معادن و مخازن و گنجینه های ممالک محروسه حاصل گشته کجاست و اثر آن بر زندگی بندگان چرا نامعلوم و نا معین است و از بهر چه مسکینان در طلب روزی تا کمر در مزبله فرو می روند و هم سفره سگان و ددان می گردند؟ از عالی مقامان پرسش فرمائید آن وعده مرکب و آب و الکتریسیته مجانی چه شد و آن سعادت توأمان دنیا و عقبی کجا رفت؟ اگر قرار است موي از ماست کشیده شود و آب رفته به جوی بازگردد مرحمت فرموده در فقرات مزبور نیز حق خلق الله را احقاق فرمایند .
ما را که در این فقره دانشی نیست اما گویند که مالیه ملک ایران دچار دو عارضه ورم و یبوست ( تورم و رکود ) گشته و ارزش درهم و دینار رعایا رو به کاستی عظیم گذارده و مردمان را ابتیاع گوشت و نان و بقولات و حبوبات با بسی مشقت همراه گشته و این خود خراجی پنهان و بس طاقت سوز است و البته ما را به گوش رسیده است که خداوندگاران پیشین به وقت قحطی و سختی و مشقت رعایا ، سالی چند آنان را از خراج معاف می داشتند و مجالی می دادند تا دوران رونق باز گردد نه اینکه چنگال در حلقوم آنان فرو برند و نان خشک را نیز از کامشان بیرون کشند .
در ایام طفولیت که در باغات و مزارع با کودکان دیگر و فارغ از غموم و هموم روزگاران به بازی اشتغال داشتیم نگریستن به رفتار مورچگان با شته ها مایه مسرت و سرگرمی بود . مورچگان شته ها را بر دوش سوار کرده روی نباتات قرار می دادند و چون سیر از شیره اشجار می نوشیدند ، شیره جانشان را مکیده برای فرزندان خود می بردند ؛ هم شته ها دلی از عزا در می آوردند و هم نوزادان مورچگان سد جوع می کردند . اکنون گویا رعایای ایران از شته ها نیز کمترند زیرا که عالی جنابان اولا در چهل و پنج سنه گذشته همواره بر دوش رعایا سوار بودند و مراد حاصل می کردند( خر مراد بودیم و خود نمی دانستیم) و در ثانی از همان آغاز کار بی آنکه تیمار و پروارشان کنند از جان و تنشان کنده در خزائن خود ریخته و حالیه نیز لقمه از دهانشان گرفته و شیره جانشان کشیده و تفاله وجودشان را تف می کنند و آنچه انباشته می کنند یا در کیسه اختلاسگران می رود یا در کامگشاد و سیری ناپذیر طفیلیان در سایر دول و ملل .
علی ایحال در ستمی که بر رعیت می رود هم آمر مسئول است و هم مباشر و قاعده کهن " المامور معذور " را امرا و حکام همین دولت علیه قدرقدرت در چهل و پنج سنه قبل که حاکمی را معزول و مخذول کرده روانه دیار فرنگ و سپس دیار عدم کردند برانداختند که در محکمه هایی که برای مأموران امیر پیشین برپا کردند در پاسخ به عذر " المامور معذور " چهره در هم کشیدند و به نیابت از الله تعالی بانگ برآوردند که " المامور مسئول" و بسا از آنان را بر بالای چوبه های دار به رقص آوردند یا به محبس فرستادند . فلذا مسئولیت آن عالی جناب در ظلم بر رعیت کم از آمران عالی مقام نیست و هر که در این ستم یاری کند خود ستمکار است و لازم المواخذه و گریزی و گزیری از سنت پروردگار نیست .
طبیب امراض روانی محمدرضا افخمی ۱۴۰۳/۵/۸
@C_B_SHAHZADEH
مثلت شرارت
#تریبون_آزاد
✍فیروز محمودی
از زمانی که روسیه به اوکراین حمله کرده روند تنش در خاور میانه شتاب بیشتری گرفته است. حمله ۷ اکتبر حماس به اسرائیل و واکنش سهمگین آن کشور که تاکنون نیز ادامه دارد و دخالت حزب الله لبنان و در نهایت ترور اسماعیل هنیه در خاک ایران، خاورمیانه را برای فرورفتن در آتش جنگی فراگیر بیش از هر زمانی دیگر مهیا کرده است.
این تحولات نشان از مثلثی دارد که اضلاع آن در سه کشور روسیه، اسرائیل و ایران به هم وصل می شوند.
در اسرائیل فردی در راس حکومت قرار گرفته که ماندن او در قدرت بدون بحران نمی تواند تدوام پیدا کند و در ایران نیز گروهی با نفوذ و با دیدگاهی متفاوت که دقیقا چنین وضعیتی دارند. در روسیه نیز که ولادمیر پوتین در باتلاق اوکراین گرفتار شده و برای رهایی به هر دستاویزی چنگ می زند بهترین ترفند را درگیر کردن حامیان آن کشور در بحران و خسته کردن انها از کمک به اوکراین می داند.
پوتین به خوبی می داند که شعله ور شدن آتش جنگ در خاورمیانه وضعیت اقتصادی کشورهای غربی را متزلزل ساخته و به دلیل حساسیت مردم این کشورها، دولتهای درگیر در کمک به اوکراین را دچار بحران خواهد ساخت. این تفکر شیطانی روسیه یعنی آتش افروزی به هر قیمتی را مدودف با زبانی آشکار بیان کرد و راه حل بحران در خاورمیانه ایجاد جنگی فراگیر دانست.
واما ضلع سوم این مثلث شرارت که شامل گروهی در ایران است که در یک کلام هیچ هنری برای ماندن در بازی قدرت جز پیش قدم شدن برای ایجاد بحران ندارند، همنوا با پوتین و نتانیاهو و با استفاده از ظرفیتهایی که در طول چند دهه به دست اورده اند به خلق بحران و گسترش ابعاد ان کمک می کنند. در همین راستا باعث تعجب نیست که در طول سالهای متمادی هرگاه ایران و غرب به نقطه ای مشترک برای کاهش اختلافات نزدیک شده اند این سه ظلع مثلث به طرق مختلف آن را از میان برده و نابود کرده اند و اکنون و در روزهایی که به نظر می رسد رهبری نظام به دلایلی که همه می دانیم تصمیم به اصلاح مسیر و کاستن از شکاف ملت و حاکمیت گرفته و در اولین روزهای استقرار رییس جمهور جدید به ناگاه در قلب تهران رهبر حماس توسط اسرائیل هدف قرار می گیرد و همزمان ضلع ایرانی مثلث جنگ را توصیه می کند و ضلع روسی نیز جنگ بزرگ را راه حل می داند.
انچه به نظر می رسد باید مد نظر سیاستگذاران کشور در این مرحله قرار گیرد این است که این بحران نتیجه سالها سیاستگذاری غلط و هدایت کشور به دره های عمیق بوده است. واقعیت این است که کشور ما توان مقابله با کشوری را که قدرتهای جهانی او را همراهی می کنند نخواهد داشت و اصولا اگر هم چنین بود پاسخ سوال ملت که ما در عراق و فلسطین و یمن و لبنان با وجود اینهمه مشکل چکار می کنیم کماکان بی پاسخ خواهد ماند. پس بهتر است اندیشه مجازات را برای مدتی هم که شده رها کنید و اگر نمی دانید بدانید که مجازات از لحظه انتشار خبر کشته شدن اسماعیل هنیه آغاز شد اما نه مجازات متجاوز بلکه مجازات ملت با شلاق دلار و سکه که هر لحظه بالا می روند و بر تن خسته و رنجور شان فرود می آیند. ملتی که برای ایجاد و حمایت از گروههای شبه نظامی منطقه ای از جیب آنان، اجازه ای از انها کسب نشده اما همچنان تبعات چنین سیاستی بر آنان تحمیل می شود.
@C_B_SHAHZADEH
#تریبون_آزاد
✍فیروز محمودی
از زمانی که روسیه به اوکراین حمله کرده روند تنش در خاور میانه شتاب بیشتری گرفته است. حمله ۷ اکتبر حماس به اسرائیل و واکنش سهمگین آن کشور که تاکنون نیز ادامه دارد و دخالت حزب الله لبنان و در نهایت ترور اسماعیل هنیه در خاک ایران، خاورمیانه را برای فرورفتن در آتش جنگی فراگیر بیش از هر زمانی دیگر مهیا کرده است.
این تحولات نشان از مثلثی دارد که اضلاع آن در سه کشور روسیه، اسرائیل و ایران به هم وصل می شوند.
در اسرائیل فردی در راس حکومت قرار گرفته که ماندن او در قدرت بدون بحران نمی تواند تدوام پیدا کند و در ایران نیز گروهی با نفوذ و با دیدگاهی متفاوت که دقیقا چنین وضعیتی دارند. در روسیه نیز که ولادمیر پوتین در باتلاق اوکراین گرفتار شده و برای رهایی به هر دستاویزی چنگ می زند بهترین ترفند را درگیر کردن حامیان آن کشور در بحران و خسته کردن انها از کمک به اوکراین می داند.
پوتین به خوبی می داند که شعله ور شدن آتش جنگ در خاورمیانه وضعیت اقتصادی کشورهای غربی را متزلزل ساخته و به دلیل حساسیت مردم این کشورها، دولتهای درگیر در کمک به اوکراین را دچار بحران خواهد ساخت. این تفکر شیطانی روسیه یعنی آتش افروزی به هر قیمتی را مدودف با زبانی آشکار بیان کرد و راه حل بحران در خاورمیانه ایجاد جنگی فراگیر دانست.
واما ضلع سوم این مثلث شرارت که شامل گروهی در ایران است که در یک کلام هیچ هنری برای ماندن در بازی قدرت جز پیش قدم شدن برای ایجاد بحران ندارند، همنوا با پوتین و نتانیاهو و با استفاده از ظرفیتهایی که در طول چند دهه به دست اورده اند به خلق بحران و گسترش ابعاد ان کمک می کنند. در همین راستا باعث تعجب نیست که در طول سالهای متمادی هرگاه ایران و غرب به نقطه ای مشترک برای کاهش اختلافات نزدیک شده اند این سه ظلع مثلث به طرق مختلف آن را از میان برده و نابود کرده اند و اکنون و در روزهایی که به نظر می رسد رهبری نظام به دلایلی که همه می دانیم تصمیم به اصلاح مسیر و کاستن از شکاف ملت و حاکمیت گرفته و در اولین روزهای استقرار رییس جمهور جدید به ناگاه در قلب تهران رهبر حماس توسط اسرائیل هدف قرار می گیرد و همزمان ضلع ایرانی مثلث جنگ را توصیه می کند و ضلع روسی نیز جنگ بزرگ را راه حل می داند.
انچه به نظر می رسد باید مد نظر سیاستگذاران کشور در این مرحله قرار گیرد این است که این بحران نتیجه سالها سیاستگذاری غلط و هدایت کشور به دره های عمیق بوده است. واقعیت این است که کشور ما توان مقابله با کشوری را که قدرتهای جهانی او را همراهی می کنند نخواهد داشت و اصولا اگر هم چنین بود پاسخ سوال ملت که ما در عراق و فلسطین و یمن و لبنان با وجود اینهمه مشکل چکار می کنیم کماکان بی پاسخ خواهد ماند. پس بهتر است اندیشه مجازات را برای مدتی هم که شده رها کنید و اگر نمی دانید بدانید که مجازات از لحظه انتشار خبر کشته شدن اسماعیل هنیه آغاز شد اما نه مجازات متجاوز بلکه مجازات ملت با شلاق دلار و سکه که هر لحظه بالا می روند و بر تن خسته و رنجور شان فرود می آیند. ملتی که برای ایجاد و حمایت از گروههای شبه نظامی منطقه ای از جیب آنان، اجازه ای از انها کسب نشده اما همچنان تبعات چنین سیاستی بر آنان تحمیل می شود.
@C_B_SHAHZADEH
تفاوت حرف های اتاق سیگار مسوولان با حرف های رسمی
#تریبون_آزاد
✍جعفر شیرعلی نیا
روغنی زنجانی از اعضای کابینه دولت میرحسین موسوی درباره سال های پایانی جنگ هشت ساله به ماجرای یک اتفاق جالب در ساختمان دولت اشاره می کند.
او می گوید اتاقی پشت در محل برگزاری جلسات هیات دولت بود که وزرا برای تماس با دفتر و منازل شان یا رفع خستگی و کشیدن سیگار و نوشیدن چای به آن جا می رفتند. معمولا وقتی خبر یا گزارشی از وضعیت جنگ ارایه می شد وزرا نظرات واقعی شان را در آن اتاق با صراحت می گفتند و مخالف ادامه جنگ بودند. اما ده متر آن طرفتر در اتاق جلسات ماجرا رنگ و بویی دیگر داشت و محکم از آمادگی برای ادامه جنگ صحبت می کردند و جلسه حالت شعاری می گرفت.
به روایت روغنی«در مجلس نیز همین طور بود، تمام نطق های پیش از دستور نمایندگان در دفاع از ادامه جنگ بود. اما وقتی با تک تک نمایندگان به صحبت می نشستی» و وضعیت را توضیح می دادی آن ها هم به نقد ادامه جنگ می پرداختند.
تا این که وضعیت کشور و جنگ به نقطه ای رسید تا بسیاری مجبور شدند رودربایستی را کنار بگذارند و حرف اتاق سیگار و غیر سیگارشان به هم نزدیک شود.
نکته این جاست حتی اگر نخواهی ساخت زمانه چنان است که تورا مجبور به دیدن واقعیت ها خواهد کرد پس بهتر است از دوگانگی دست برداشت که خطرناک است.
روزی از قضای اتفاق نزد دوستی بودم که یکی از شاعران نامی پیش از رفتن به مراسمی مهم نزد او آمد. از وضعیت شعر در میان جوان ها گله کرد و برخی از شعرهای دختران و پسران جوان را خواند که عرق شرم بر صورت ما نشست، باور نمی کردم با آن کلمات هم کسی شعر بگوید.
فردای آن روز سخنان او را در مراسمی که شرکت کرده بود شنیدم که از رشد چشمگیر شعرهایی با مضامین عالی در میان جوانان شاعر می گفت...
@C_B_SHAHZADEH
#تریبون_آزاد
✍جعفر شیرعلی نیا
روغنی زنجانی از اعضای کابینه دولت میرحسین موسوی درباره سال های پایانی جنگ هشت ساله به ماجرای یک اتفاق جالب در ساختمان دولت اشاره می کند.
او می گوید اتاقی پشت در محل برگزاری جلسات هیات دولت بود که وزرا برای تماس با دفتر و منازل شان یا رفع خستگی و کشیدن سیگار و نوشیدن چای به آن جا می رفتند. معمولا وقتی خبر یا گزارشی از وضعیت جنگ ارایه می شد وزرا نظرات واقعی شان را در آن اتاق با صراحت می گفتند و مخالف ادامه جنگ بودند. اما ده متر آن طرفتر در اتاق جلسات ماجرا رنگ و بویی دیگر داشت و محکم از آمادگی برای ادامه جنگ صحبت می کردند و جلسه حالت شعاری می گرفت.
به روایت روغنی«در مجلس نیز همین طور بود، تمام نطق های پیش از دستور نمایندگان در دفاع از ادامه جنگ بود. اما وقتی با تک تک نمایندگان به صحبت می نشستی» و وضعیت را توضیح می دادی آن ها هم به نقد ادامه جنگ می پرداختند.
تا این که وضعیت کشور و جنگ به نقطه ای رسید تا بسیاری مجبور شدند رودربایستی را کنار بگذارند و حرف اتاق سیگار و غیر سیگارشان به هم نزدیک شود.
نکته این جاست حتی اگر نخواهی ساخت زمانه چنان است که تورا مجبور به دیدن واقعیت ها خواهد کرد پس بهتر است از دوگانگی دست برداشت که خطرناک است.
روزی از قضای اتفاق نزد دوستی بودم که یکی از شاعران نامی پیش از رفتن به مراسمی مهم نزد او آمد. از وضعیت شعر در میان جوان ها گله کرد و برخی از شعرهای دختران و پسران جوان را خواند که عرق شرم بر صورت ما نشست، باور نمی کردم با آن کلمات هم کسی شعر بگوید.
فردای آن روز سخنان او را در مراسمی که شرکت کرده بود شنیدم که از رشد چشمگیر شعرهایی با مضامین عالی در میان جوانان شاعر می گفت...
@C_B_SHAHZADEH
به اعراب توهین نکنیم
از اعراب درس بگیریم
#تریبون_آزاد
✍ اسفندیار خدایی
🔗کشورهای عربی همسایه ما در خلیج فارس توانستهاند از فقر و عقبماندگی فاصله بگیرند و در بسیاری از شاخص های توسعه از کشورهای پیشرفته دنیا پیشی بگیرند. آنها در تجارت، گردشگری، محیط زیست، ورزش، آموزش و پرورش، کشاورزی، بانکداری، حمل و نقل و... موفقیتهای درخشانی کسب کردهاند و مدیریتی تحسینبرانگیز به نمایش گذاشتهاند.
🔗اما موفقیت اعراب در سیاست خارجی از همه مواردی که ذکر شد، جالبتر است؛ چون آنها توانستهاند در منطقهای به رشد و ثبات و توسعه برسند که مهد خشونت، تروریسم، جنگ و افراطگرایی است. روزگاری ما اعراب را مستعمرات آمریکا و عروسکهای بیاختیاری میپنداشتیم که از خود استقلال ندارند. اما امروز معلوم شده که اینطور نیست و آنها روابط متوازنی با شرق، غرب، شمال و جنوب برقرار کردهاند.
🔗 روزیکه ترامپ عربستان را گاو شیرده آمریکا خواند، آقایان از خوشحالی ذوق کردند که گویی سخن ترامپ وحی مُنزَل است! همان روزها در مقالهای نوشتم، برخلاف سخن ترامپ، این آمریکاست که مزدور و گاو شیرده عربستان است. چرا که عربستان با هر کشوری مشکل دارد، آمریکا را اجیر کرده و به جانش انداخته. عربستان با صدام مشکل داشت، آمریکا را روانه بغداد کرد هزاران میلیارد دلار و هزاران سرباز آمریکایی تلف شد و در نهایت چیزی نصیب آمریکا نشد اما صدام سقوط کرد تا اعراب در امان باشند. عربستان با جمهوری اسلامی مشکل داشت، پس آمریکا را به جانش انداخت تا با تحریمها و تهدیدها جلوی صدور انقلاب را بگیرد و امنیت اعراب تامین شود. عربستان با بشار اسد سوریه مشکل داشت، آمریکا را روانه سوریه کرد و خود عاقلانه به کناری ایستاد و کدخدایی کرد.
🔗 اما پس از حمله روسیه به اوکراین، وقتی که جو بایدن رئیسجمهور آمریکا برای جلب همکاری عربستان و افزایش تولید نفت جهت جبران تحریم نفتی روسیه به ریاض سفر کرد، بنسلمان به بهانه کرونا حتی با او دست نداد و با خواسته آمریکا در افزایش تولید نفت موافقت نکرد تا بایدن دست از پا درازتر برگردد.
🔗لکن ماه بعد بنسلمان، پوتین رئیسجمهور روسیه را در آغوش گرفت و سپس رئیسجمهور چین را با استقبالی باشکوه پذیرا شد و دستانش را به گرمی فشرد و استقلال عربستان را به نمایش گذارد. از قضای روزگاز، هر دو ابرقدرت روسیه و چین در قضیه جزایر سهگانه ایران ورود کردند و به نفع اعراب موضع گرفتند.
🔗 چند ماه بعد با میانجیگری چین، وزیر خارجه عربستان با وزیر خارجه ایران دیدار کرد. عربستان قول داد چندین میلیارد دلار در ایران سرمایهگذاری کند و تحریمهای آمریکا را نادیده بگیرد. سپس در اجلاس سران سازمان همکاری اسلامی، مرحوم شهید ابراهیم رئیسی رئیسجمهور ایران با بنسلمان دیدار کرد. شاید برقراری ارتباط با عربستان، مهمترین موفقیت دولت شهید رئیسی در سیاست خارجی باشد. اما این عربستان است که در عرصه بینالملل میدرخشد و با سیاست خارجی حکیمانه، عزتمندانه با تمام کشورها ارتباط دوستانه برقرار میکند. هم از آمریکا باج میگیرد و با دلارهای آمریکایی و خون سربازان آمریکایی امنیت خود را تامین می کند و هم با ایران دست دوستی میدهد و هم با چین و روسیه روابط متوازنی برقرار میکند و هم با ترکیه، عراق و سوریه از در دوستی میآید.
🔗 عربها گرچه شعار مرگ بر هیچ کشوری را سر نمیدهند اما توانستهاند دشمنان خود را تبدیل به دوستان وابسته به خود کنند و برای منافع مشترک با آنها همکاری و تعامل کنند. عربستان با ۴۶ میلیارد دلار بیشترین بودجه نظامی منطقه را دارد (بودجه نظامی امارات ۲۵ میلیارد دلار و ایران ۵/۵ میلیارد دلار است منبع) اما عربستان به قدرت تخریب موشکهایش نمینازد بلکه به پروژههای بلندپروازانه نئوم و طرحهای گردشگری و فوتبال و احیای محیط زیست خود مینازد. اعراب آموختهاند که خراب کردن و کشتن آسان است اما افتخار نیست. هنر در ساختن و آبادانی و تبدیل دشمنان به دوستان است.
🔗 آمریکا برای مهار ایران و گروههای مورد حمایتش نیازمند همکاری اعراب است. منافع روسیه و چین هم در همراهی و مشارکت در اقتصاد پر رونق کشورهای عربی است.
جمهوری اسلامی ایران که زمانی برای نابودی آل سعود خط و نشان میکشید و شعار مرگش در خلیج فارس طنینانداز بود، امروز متواضعانه و صادقانه به دنبال جلب همکاری و سرمایههای هنگفت اعراب است. جمهوری اسلامی در جنگ ایدئولوژیک دائمی با آمریکا و اسرائیل، نیازمند دوستی و همیاری متقابل با اعراب است.
🔗 بپذیریم که کشورهای عربی راه درستی در پیش گرفتهاند، راهی که آینده بهتری برای خاورمیانه و خلیج فارس رقم میزند.
منافع ملتهای منطقه در همراهی با اعراب در این راه برای مقابله با تروریسم، افراطگرایی و فقر است نه در دامن زدن به جنگهای ایدئولوژیک دائمی.
@C_B_SHAHZADEH
از اعراب درس بگیریم
#تریبون_آزاد
✍ اسفندیار خدایی
🔗کشورهای عربی همسایه ما در خلیج فارس توانستهاند از فقر و عقبماندگی فاصله بگیرند و در بسیاری از شاخص های توسعه از کشورهای پیشرفته دنیا پیشی بگیرند. آنها در تجارت، گردشگری، محیط زیست، ورزش، آموزش و پرورش، کشاورزی، بانکداری، حمل و نقل و... موفقیتهای درخشانی کسب کردهاند و مدیریتی تحسینبرانگیز به نمایش گذاشتهاند.
🔗اما موفقیت اعراب در سیاست خارجی از همه مواردی که ذکر شد، جالبتر است؛ چون آنها توانستهاند در منطقهای به رشد و ثبات و توسعه برسند که مهد خشونت، تروریسم، جنگ و افراطگرایی است. روزگاری ما اعراب را مستعمرات آمریکا و عروسکهای بیاختیاری میپنداشتیم که از خود استقلال ندارند. اما امروز معلوم شده که اینطور نیست و آنها روابط متوازنی با شرق، غرب، شمال و جنوب برقرار کردهاند.
🔗 روزیکه ترامپ عربستان را گاو شیرده آمریکا خواند، آقایان از خوشحالی ذوق کردند که گویی سخن ترامپ وحی مُنزَل است! همان روزها در مقالهای نوشتم، برخلاف سخن ترامپ، این آمریکاست که مزدور و گاو شیرده عربستان است. چرا که عربستان با هر کشوری مشکل دارد، آمریکا را اجیر کرده و به جانش انداخته. عربستان با صدام مشکل داشت، آمریکا را روانه بغداد کرد هزاران میلیارد دلار و هزاران سرباز آمریکایی تلف شد و در نهایت چیزی نصیب آمریکا نشد اما صدام سقوط کرد تا اعراب در امان باشند. عربستان با جمهوری اسلامی مشکل داشت، پس آمریکا را به جانش انداخت تا با تحریمها و تهدیدها جلوی صدور انقلاب را بگیرد و امنیت اعراب تامین شود. عربستان با بشار اسد سوریه مشکل داشت، آمریکا را روانه سوریه کرد و خود عاقلانه به کناری ایستاد و کدخدایی کرد.
🔗 اما پس از حمله روسیه به اوکراین، وقتی که جو بایدن رئیسجمهور آمریکا برای جلب همکاری عربستان و افزایش تولید نفت جهت جبران تحریم نفتی روسیه به ریاض سفر کرد، بنسلمان به بهانه کرونا حتی با او دست نداد و با خواسته آمریکا در افزایش تولید نفت موافقت نکرد تا بایدن دست از پا درازتر برگردد.
🔗لکن ماه بعد بنسلمان، پوتین رئیسجمهور روسیه را در آغوش گرفت و سپس رئیسجمهور چین را با استقبالی باشکوه پذیرا شد و دستانش را به گرمی فشرد و استقلال عربستان را به نمایش گذارد. از قضای روزگاز، هر دو ابرقدرت روسیه و چین در قضیه جزایر سهگانه ایران ورود کردند و به نفع اعراب موضع گرفتند.
🔗 چند ماه بعد با میانجیگری چین، وزیر خارجه عربستان با وزیر خارجه ایران دیدار کرد. عربستان قول داد چندین میلیارد دلار در ایران سرمایهگذاری کند و تحریمهای آمریکا را نادیده بگیرد. سپس در اجلاس سران سازمان همکاری اسلامی، مرحوم شهید ابراهیم رئیسی رئیسجمهور ایران با بنسلمان دیدار کرد. شاید برقراری ارتباط با عربستان، مهمترین موفقیت دولت شهید رئیسی در سیاست خارجی باشد. اما این عربستان است که در عرصه بینالملل میدرخشد و با سیاست خارجی حکیمانه، عزتمندانه با تمام کشورها ارتباط دوستانه برقرار میکند. هم از آمریکا باج میگیرد و با دلارهای آمریکایی و خون سربازان آمریکایی امنیت خود را تامین می کند و هم با ایران دست دوستی میدهد و هم با چین و روسیه روابط متوازنی برقرار میکند و هم با ترکیه، عراق و سوریه از در دوستی میآید.
🔗 عربها گرچه شعار مرگ بر هیچ کشوری را سر نمیدهند اما توانستهاند دشمنان خود را تبدیل به دوستان وابسته به خود کنند و برای منافع مشترک با آنها همکاری و تعامل کنند. عربستان با ۴۶ میلیارد دلار بیشترین بودجه نظامی منطقه را دارد (بودجه نظامی امارات ۲۵ میلیارد دلار و ایران ۵/۵ میلیارد دلار است منبع) اما عربستان به قدرت تخریب موشکهایش نمینازد بلکه به پروژههای بلندپروازانه نئوم و طرحهای گردشگری و فوتبال و احیای محیط زیست خود مینازد. اعراب آموختهاند که خراب کردن و کشتن آسان است اما افتخار نیست. هنر در ساختن و آبادانی و تبدیل دشمنان به دوستان است.
🔗 آمریکا برای مهار ایران و گروههای مورد حمایتش نیازمند همکاری اعراب است. منافع روسیه و چین هم در همراهی و مشارکت در اقتصاد پر رونق کشورهای عربی است.
جمهوری اسلامی ایران که زمانی برای نابودی آل سعود خط و نشان میکشید و شعار مرگش در خلیج فارس طنینانداز بود، امروز متواضعانه و صادقانه به دنبال جلب همکاری و سرمایههای هنگفت اعراب است. جمهوری اسلامی در جنگ ایدئولوژیک دائمی با آمریکا و اسرائیل، نیازمند دوستی و همیاری متقابل با اعراب است.
🔗 بپذیریم که کشورهای عربی راه درستی در پیش گرفتهاند، راهی که آینده بهتری برای خاورمیانه و خلیج فارس رقم میزند.
منافع ملتهای منطقه در همراهی با اعراب در این راه برای مقابله با تروریسم، افراطگرایی و فقر است نه در دامن زدن به جنگهای ایدئولوژیک دائمی.
@C_B_SHAHZADEH