‍ ‍ 🔥ای ایرانی🔥

ای ایرانی تا کی غریق جهل و غفلت
چرا قدر خود نمیدانیم؟
داد ازین جهالت، داد ازین جهالت
بر خیزیم، بر خیزیم
آشک تر، نریزیم، اشک تر نریزیم
به جایش ز آستین گوهر ریزیم...

ای ایرانی🔥

بت شکنان ز جهالت من و تو، بتی دیگر بساختند
بدروغ در گردن من و تو نامه سروش بیاویختند
آنگاه در دل ما کلبه وحشت و سکوت بیاوردند
بعد ترس از جهنم، عشق به بهشت بتی اعلاء  بنهادند

ای ایرانی🔥

تا کی با چشمان بینا، به کوره را بروانیم؟
این ملُک خانه من و تو " ماست"
تا کی به جهل باشیم مشهور
تا کی از معرفت شویم دور
بیدار شویم از خواب غفلت
غم نه، ناله نه، فغان نه
فقط اندیشه فردا کنیم

ای ایرانی🔥

 چراغ کُورسو، همیشه روشن نکند نیزار را
دعای زیر لب، شکایت از آزار، یاری نکند ما را
خموش بودن ، دلشاد بودن، نیست نشان خرسندی
یک عمر بیاموختند، که جور ستم تقدیر چرخ است
این مصلحت های، بت پرستی از سیاه دلی ست
و این فتنه ها از ناکسان کاهلی است.

ای ایرانی 🔥

بیدار شویم از خواب غفلت
چرا قدر خود نمیدانیم؟
چرا شبیه مردگانیم؟
داد ازین جهالت، داد ازین رزالت
دور شویم از رنج ذلت
تا کی غریق جهل و غفلت
بر خیزیم، آشک تر نریزیم
با هم علم، هنر و دانش بکوشیم

ای ایرانی🔥

آنان که ز نابخردی زیستن نشناختند
پرستنده گان مرده گان و بتان ساختند
از آنست که به صد شیوه دروغ ببافتند
و آنگاه بر گورها و بتان زر ببافتند
ز بس بر سرشان، مردمان را به تیغ کین بیآویختند
به آرزوی بهشت نرفته گان، بر سینه خاک بخفتند
فریدون صفت باشیم، پرچم کاوه بیفروزیم
با پتک بر ضحاکان بتازیم.....


کابوس کسانی باشیم که دشمنان آزادی مان هستند🔥👊

#آرتادخت

@C_B_SHAHZADEH

گر زنی آتش بجانم من نمیترسم دگر
تیر دارم در کمانم من نمیـترسم دگر
.
مردمی از اهل ایمان و خرد را دم بدم
در پی خود می کشانم من نمیترسم دگر
.
تا که چون فریاد آزادی به رنگ صبحدم
هست پیدا و نهانم من نمی ترسم دگر
.
همچنان اسفندیارو رستم و سهراب و زال
از تـــبار عاشقانم من نمیــترسم دگر
.
تا زمانی که همه مردم به آزادی رسند
شعر آزادی بخوانم من نمیــترسم دگر
.
تا شود آزاد ایران از ستم های شما
می دهم هستی وجانم من نمی ترسم دگر
.
گر سر سبزم دهد بر باد در راه وطن
تیزی سرخ زبانم من نمیــترسم دگر
.
میخورم سوگند بر آزادی و خون وشرف
تا که شیدای زمانم من نمیترسم دگر.
#آرتادخت

#شیدای_همدانی
#زندانی_سیاسی_ازاد_باید_گردد
#صدایشان_باشیم

@C_B_SHAHZADEH

"آزادی"

به لحظه‌ای که نخواهند بی‌ برابری‌اش...

از کردستان و خوزستان سوی نیزارهای ماهشهر نوشته‌ام

تعلیقی از طلا به تن ِ مِس نوشته‌ام

یک نامه ، با زبان ِ اشاره ؛
به‌رسم ِ سرو
از پشت ِ چشم‌بند به نرگس نوشته‌ام

چون پنجه‌ی پلنگ که بر مازه‌ی گوزن
اسم ِ تو را بر اسب ِ حوادث نوشته‌ام

(آزادی)! ای نیامده!
آوازه‌ی تو را...

بر لوح ِ سینه با نَفَس ِ حِس نوشته‌ام

نام ِ تو را دُرُشت به‌دیوار ِ روزگار...
با خون ِ نوبَرانه‌ی خالص نوشته‌ام

#آرتادخت


دریچه را بگشا
صدای ما کم نیست...
#صدای_زندانیان_باشیم
@C_B_SHAHZADEH