جنایت در راستای اراده رهبر نظام
#تریبون_آزاد
✍️میراصغر موسوی
بی بی سی جهانی چند روز قبل، اسنادی در ارتباط با پرونده نیکا شاکرمی و تجاوز جنسی یکی از مأموران به او، همچنین کتک زدنش توسط چهار مأمور و به قتل رسیدن مظلومانه نیکا منتشر کرد. در این اسناد نشان داده می شود سر رشته این ماجرا به سپاه پاسداران وصل است. و این در زمانی رخ داد که، طرح قرار دادن سپاه در لیست سازمان های تروریستی، در اروپا به جد مطرح است و در دستور کار قرار دارد.
اما سپاه چه تروریست شناخته شود و یا نه، بنا به اسناد منتشر شده، نیروهای وابسته به سپاه پاسداران به #نیکا_شاکرمی تجاوز کرده و او را به قتل رسانده اند.
از همان لحظه انتشار این خبر در وب سایت بی بی سی جهانی، برای رد و نفی و دروغ خواندن این گزارش فعالیت گسترده ای آغاز شد که نشان می دهد، لشگر سایبری از ماجرا خبر داشت و برای مقابله با آن خود را آماده کرده بود. چنانکه ناگهان سیل آسا از همه سو و در همه جا مطالبی در جعلی بودن آن اسناد ، با استناد به " تناقض در اسناد " منتشر می شد. حرکتی همآهنگ و با شکل و محتوای یک سان. این عمل نشان می دهد، آمادگی قبلی وجود داشت و سپاهیان به اندازه کافی فرصت داشتند محتوای مورد نظر خود را تولید کنند.
در این مطالب به چند مورد، از جمله کامل نبودن اسناد اشاره شده است. اما این شبهه بی مورد و احمقانه ای است. معلوم است این اسناد کامل نیست و آن که این را منتشر کرده برنامه اش انتشار همین میزان از آن بوده و، این همان نقطه کانونی ماجرا است.
این نقطه کانونی توسط دیوید کامرون اینگونه بیان شد: قرار دادن سپاه در لیست تروریسم به نفع منافع ملی بریتانیا نیست. در عین حال با انتشار این اسناد به سپاه پیام داد، دست شان پر است و اگر بخواهند راحت موازنه را به ضرر سپاه سنگین تر می کنند. به طور طبیعی محتمل است، بی بی سی جهانی موضوع را در همین حد نگه دارد و منتظر بده بستان ها شود. اما در هر صورتی همین میزان از اسنادِ آن فاجعه، شک و تردیدی نسبت به صحت ماجرا باقی نمی گذارد. با تأکید بر اینکه، قبل از انتشار این اسناد نیز ماجرا روشن بود. حالا نام چند مأمور جنایتکار به آن اضافه شده و به واسطه این جانیان، بی بی سی طرف اصلی ماجرا ( سپاه ) را نشان و مخاطب قرار داده است.
در ارتباط با موضوعِ تجاوز به نیکا و به قتل رساندن او نیاز نیست منتظر نشست تا دید به بهانه تروریست خواندن سپاه، در اروپا چه معاملاتی انجام می شود، و هم اینکه، آیا دیگر کشورهای اروپایی نیز برای فشار بیشتر وارد کردن بر حلقوم سپاه اسنادی را منتشر می کنند یا نه. چه با اسنادی از این دست و چه بدون این نوع اسناد، اصل ماجرا روشن است. در جمهوری اسلامی برای کنترل و سرکوب معترضین به طور سیستماتیک تجاوز و قتل اعمال می شود. نه به ترفندهای دیوید کامرون نیاز است و نه به اسناد راست آزمایی شده بی بی سی. قبل از اینها #سردار_همدانی همه این موارد را مفصل و آشکار و به روشنی گفته است. آنهایی که با شبهه افکنی های نیروهای امنیتی به قول و سخن رسانه هایی مانند بی بی سی اعتماد نمی کنند، آیا نسبت به قول و سخن سردار همدانی هم تردید دارند.
روایت سردار همدانی از شیوه سرکوب مردم در سال 88 توسط اراذل و اوباش بسیار هولناک است. اما حسن فراوان نیز دارد. در واقع این روایت نشان داد: نظام جمهوری اسلامی نه فقط غیر اخلاقی، ضد انسانی نیز است. و برای بقای خویش به هر جنایتی دست می زند. هر چند این جنایت ذیل منابع مربوط به نص توجیه می شود. اما هیچ یک از این افراد ضمن اینکه ذره ای تعهد به نص ندارد، از جنایت و تجاوز و چپاول به عنوان هم تاکتیک هم استراتژی استفاده می کند.
درخشان ترین نمونه از این موارد، نقل یک خاطره از موضع بنیانگذار جمهوری اسلامی در باره مبارزه با بد حجابی توسط رهبر کشور است. رهبر کنونی ایران موضع بنیانگذار جمهوری اسلامی در باره بدحجابی را به دلخواه خود تغییر می دهد و هر بار بر آن می افزاید و یا می کاهد. اما اینبار آشکارا سخن_دروغ_گفت و دقیقا خلاف و ضد سخنان خمینی را به او نسبت داد.
با در نظر داشتن این موارد آیا باور کردن به اینکه نیروهای سرکوب به دستگیر شده ای تجاوز کرده اند، جای شک و شبهه باقی می گذارد؟
وقتی رهبر کشور بنا به موقعیت، راست را به دروغ تبدیل می کند، بی تردید عمل سردار همدانی در راستای اراده رهبری نظام قرار دارد و برای چنین مواردی منع و محدودیتی نیست، از قضا روز به روز بیشتر نیز می شود.
در اعمال آنان که با نیکای مظلوم چنان کردند هیچ تناقضی با واقعیت وجودی نظام جمهوری اسلامی دیده نمی شود. این پائین با آن بالا در یک راستا قرار دارد.
@C_B_SHAHZADEH
#تریبون_آزاد
✍️میراصغر موسوی
بی بی سی جهانی چند روز قبل، اسنادی در ارتباط با پرونده نیکا شاکرمی و تجاوز جنسی یکی از مأموران به او، همچنین کتک زدنش توسط چهار مأمور و به قتل رسیدن مظلومانه نیکا منتشر کرد. در این اسناد نشان داده می شود سر رشته این ماجرا به سپاه پاسداران وصل است. و این در زمانی رخ داد که، طرح قرار دادن سپاه در لیست سازمان های تروریستی، در اروپا به جد مطرح است و در دستور کار قرار دارد.
اما سپاه چه تروریست شناخته شود و یا نه، بنا به اسناد منتشر شده، نیروهای وابسته به سپاه پاسداران به #نیکا_شاکرمی تجاوز کرده و او را به قتل رسانده اند.
از همان لحظه انتشار این خبر در وب سایت بی بی سی جهانی، برای رد و نفی و دروغ خواندن این گزارش فعالیت گسترده ای آغاز شد که نشان می دهد، لشگر سایبری از ماجرا خبر داشت و برای مقابله با آن خود را آماده کرده بود. چنانکه ناگهان سیل آسا از همه سو و در همه جا مطالبی در جعلی بودن آن اسناد ، با استناد به " تناقض در اسناد " منتشر می شد. حرکتی همآهنگ و با شکل و محتوای یک سان. این عمل نشان می دهد، آمادگی قبلی وجود داشت و سپاهیان به اندازه کافی فرصت داشتند محتوای مورد نظر خود را تولید کنند.
در این مطالب به چند مورد، از جمله کامل نبودن اسناد اشاره شده است. اما این شبهه بی مورد و احمقانه ای است. معلوم است این اسناد کامل نیست و آن که این را منتشر کرده برنامه اش انتشار همین میزان از آن بوده و، این همان نقطه کانونی ماجرا است.
این نقطه کانونی توسط دیوید کامرون اینگونه بیان شد: قرار دادن سپاه در لیست تروریسم به نفع منافع ملی بریتانیا نیست. در عین حال با انتشار این اسناد به سپاه پیام داد، دست شان پر است و اگر بخواهند راحت موازنه را به ضرر سپاه سنگین تر می کنند. به طور طبیعی محتمل است، بی بی سی جهانی موضوع را در همین حد نگه دارد و منتظر بده بستان ها شود. اما در هر صورتی همین میزان از اسنادِ آن فاجعه، شک و تردیدی نسبت به صحت ماجرا باقی نمی گذارد. با تأکید بر اینکه، قبل از انتشار این اسناد نیز ماجرا روشن بود. حالا نام چند مأمور جنایتکار به آن اضافه شده و به واسطه این جانیان، بی بی سی طرف اصلی ماجرا ( سپاه ) را نشان و مخاطب قرار داده است.
در ارتباط با موضوعِ تجاوز به نیکا و به قتل رساندن او نیاز نیست منتظر نشست تا دید به بهانه تروریست خواندن سپاه، در اروپا چه معاملاتی انجام می شود، و هم اینکه، آیا دیگر کشورهای اروپایی نیز برای فشار بیشتر وارد کردن بر حلقوم سپاه اسنادی را منتشر می کنند یا نه. چه با اسنادی از این دست و چه بدون این نوع اسناد، اصل ماجرا روشن است. در جمهوری اسلامی برای کنترل و سرکوب معترضین به طور سیستماتیک تجاوز و قتل اعمال می شود. نه به ترفندهای دیوید کامرون نیاز است و نه به اسناد راست آزمایی شده بی بی سی. قبل از اینها #سردار_همدانی همه این موارد را مفصل و آشکار و به روشنی گفته است. آنهایی که با شبهه افکنی های نیروهای امنیتی به قول و سخن رسانه هایی مانند بی بی سی اعتماد نمی کنند، آیا نسبت به قول و سخن سردار همدانی هم تردید دارند.
روایت سردار همدانی از شیوه سرکوب مردم در سال 88 توسط اراذل و اوباش بسیار هولناک است. اما حسن فراوان نیز دارد. در واقع این روایت نشان داد: نظام جمهوری اسلامی نه فقط غیر اخلاقی، ضد انسانی نیز است. و برای بقای خویش به هر جنایتی دست می زند. هر چند این جنایت ذیل منابع مربوط به نص توجیه می شود. اما هیچ یک از این افراد ضمن اینکه ذره ای تعهد به نص ندارد، از جنایت و تجاوز و چپاول به عنوان هم تاکتیک هم استراتژی استفاده می کند.
درخشان ترین نمونه از این موارد، نقل یک خاطره از موضع بنیانگذار جمهوری اسلامی در باره مبارزه با بد حجابی توسط رهبر کشور است. رهبر کنونی ایران موضع بنیانگذار جمهوری اسلامی در باره بدحجابی را به دلخواه خود تغییر می دهد و هر بار بر آن می افزاید و یا می کاهد. اما اینبار آشکارا سخن_دروغ_گفت و دقیقا خلاف و ضد سخنان خمینی را به او نسبت داد.
با در نظر داشتن این موارد آیا باور کردن به اینکه نیروهای سرکوب به دستگیر شده ای تجاوز کرده اند، جای شک و شبهه باقی می گذارد؟
وقتی رهبر کشور بنا به موقعیت، راست را به دروغ تبدیل می کند، بی تردید عمل سردار همدانی در راستای اراده رهبری نظام قرار دارد و برای چنین مواردی منع و محدودیتی نیست، از قضا روز به روز بیشتر نیز می شود.
در اعمال آنان که با نیکای مظلوم چنان کردند هیچ تناقضی با واقعیت وجودی نظام جمهوری اسلامی دیده نمی شود. این پائین با آن بالا در یک راستا قرار دارد.
@C_B_SHAHZADEH
فقه سنتی در برابر فقه هفتخط
#تریبون_آزاد
✍حسن محمودی
از هفت سیاست اقتصادی بعد انقلاب نام ببریم که علیالقاعده بایستی هر فقیه مستقل باسواد سنتی را بسیار آشفته کند!
اگر فقهای سنتی ما هنوز وجود داشتند و خود را به دولتمحوری نفروخته بودند، قاعدتاً باید هفت سیاست جاری زیر را برابر با کفر و ظلم و ضد اسلام اعلام میکردند! سخن این نیست که آیا از سیاستهای زیر خوشتان میآید یا نه (ممکن است چپی یا دولتمحور باشید و خیلی هم خوشتان بیاید)، و سخن بر سر این هم نیست که آیا فقه سنتی و شرع را دوست دارید یا نه! حرفمان این است که این سیاستها چنان با فقه سنتی و دیدگاه سنتی از شرع در تضاد است که لاجرم آنکه خود را مدافع شرع و فقه میداند، نمیتواند و نبایستی در مقابل آنها سکوت کند!
۱-غصب و چپاول اموال و املاک مردم و حقالناس به بهانههای واهی، که از اول انقلاب با شدت شروع شد و تا کنون هم ادامه دارد و از سوی ستاد اجرایی فرمان امام و سایرین اجرا میشود.
۲-تورم پولی: انتشار پول برای مخارج دولت و یا بدهی بانکها (برای راضی کردن اقشاری خاص)، و بیارزش شدن پول حاصل از آن، مصداق بارز کمفروشی است. این تورم پولی که دولت ایجاد میکند امالفساد است. تورم پولی یک مالیات است از ضعفا به نفع دولتیان و رانتداران. ضمن اینکه تمام محاسبات مالی را شبههدار می کند.
۳-مالیاتهای سنگین و دلبخواهی، تعرفههای گمرکی و باجگیریهای متعدد دولت بر خلاف هر برداشتی از زکات و خمس اسلامی است.
۴-نرخ سود منفی برای برگزیدگان از طرفی، و ربای کمرشکن و یا نبود وام برای بقیه از طرف دیگر: تورم بالا و کنترل نرخ بهره باعث شده نرخ بهره حقیقی بانکها منفی باشد. یعنی نرخ بهره کمتر از نرخ تورم است. یعنی اگر کسی بتواند از بانک وام بگیرد و هرچیزی مثلا طلا (پول واقعی) بخرد می تواند سال بعد جنس را بفروشد و وام خود را پرداخت و سود بیزحمت ببرد. این سود بیزحمت در حقیقت به واسطهی تورم از جیب بقیه به جیب ذینفعان میرود. در مقابل، اقشاری که به بانکها و پلکان قدرت دسترسی ندارند، باید در بازار نرخ نزولهای آنچنانی بدهند. از قرار معلوم، مراجع عظام فعلی از فهم این مسأله ساده عاجزند. وجود تورم بالا قرضالحسنه را هم امری تقریباً بیمورد میکند، چرا که قرضدهنده، حتی اگر پولش را به تمامی دریافت کند، در آخر کار زیان خواهد دید!
۵- کنترل دستوری قیمتها مصداق بارز جباریت و ظلم است که فقط رانت ایجاد می کند و هیچ گونه توجیهی ندارد. کنترل قیمتها صراحتاً در حدیث و سنت نهی شده است و آشکارا با قاعدهی اختیار شخص بر اموالش در تضاد است.
۶- کنترل قراردادهای آزاد، مانند آنچه توسط قانون کار و هزار مورد دیگر اعمال میشود، صددرصد مخالف آزادی تبادل و معامله، محترم بودن قراردادهای مرضیالطرفین، و اصولی دیگر در فقه سنتی است. همین طور است بیگاریها و اجبارها (سربازی، آموزش اجباری، …). همچنین اجبار به استفاده از یک نوع پول (پول ملی!) کاملا حرام است.
۷- غصب درآمد فروش نفت و گاز: این درآمد باید مستقیما به مردم پرداخت شود. مانند پخش متساوی بیت المال در زمان صدر اسلام. اگر این اموال به تساوی مال همه است، میزان برخورداری از آن نمیتواند برای رانتدارِ وصل به قدرت، کارمند تهراننشین، و پیرزن بیکس ایلامنشین متفاوت باشد.
به موارد فوق میتوان حدود هشتصدهزار مورد دیگر از سیاستهای جاری را اضافه کرد که مخالف بدیهیات شرع اسلام و فقه سنتی است. یادمان باشد: اینقدر این تعارضات زیاد بود که، حتی در این مملکت که قانون اهمیتی ندارد، مجبور شدند مجمع تشخیص مصلحت را اختراع و آن را عَلم کنند تا که این تناقضهای واضح را لاپوشانی کند. گویا اگر خدا اجازه نداده، مجمع بدهد حل است!
نکته جالب دیگر اینکه، اکثر دانشگاهیان پر مدعای بیسواد هنوز به سوسیالیسم وفادارند و از طرف دیگر فقه سنتی را عقبافتاده میدانند. در نتیجه بدبختیهای فوق با فحش دادن به آخوند حل نمیشود. هرچند آخوند، اگر وجدان و مختصری سواد داشته باشد، باید به احترام لباس خود کلاً از سیستم فاصله گیرد
@C_B_SHAHZADEH
#تریبون_آزاد
✍حسن محمودی
از هفت سیاست اقتصادی بعد انقلاب نام ببریم که علیالقاعده بایستی هر فقیه مستقل باسواد سنتی را بسیار آشفته کند!
اگر فقهای سنتی ما هنوز وجود داشتند و خود را به دولتمحوری نفروخته بودند، قاعدتاً باید هفت سیاست جاری زیر را برابر با کفر و ظلم و ضد اسلام اعلام میکردند! سخن این نیست که آیا از سیاستهای زیر خوشتان میآید یا نه (ممکن است چپی یا دولتمحور باشید و خیلی هم خوشتان بیاید)، و سخن بر سر این هم نیست که آیا فقه سنتی و شرع را دوست دارید یا نه! حرفمان این است که این سیاستها چنان با فقه سنتی و دیدگاه سنتی از شرع در تضاد است که لاجرم آنکه خود را مدافع شرع و فقه میداند، نمیتواند و نبایستی در مقابل آنها سکوت کند!
۱-غصب و چپاول اموال و املاک مردم و حقالناس به بهانههای واهی، که از اول انقلاب با شدت شروع شد و تا کنون هم ادامه دارد و از سوی ستاد اجرایی فرمان امام و سایرین اجرا میشود.
۲-تورم پولی: انتشار پول برای مخارج دولت و یا بدهی بانکها (برای راضی کردن اقشاری خاص)، و بیارزش شدن پول حاصل از آن، مصداق بارز کمفروشی است. این تورم پولی که دولت ایجاد میکند امالفساد است. تورم پولی یک مالیات است از ضعفا به نفع دولتیان و رانتداران. ضمن اینکه تمام محاسبات مالی را شبههدار می کند.
۳-مالیاتهای سنگین و دلبخواهی، تعرفههای گمرکی و باجگیریهای متعدد دولت بر خلاف هر برداشتی از زکات و خمس اسلامی است.
۴-نرخ سود منفی برای برگزیدگان از طرفی، و ربای کمرشکن و یا نبود وام برای بقیه از طرف دیگر: تورم بالا و کنترل نرخ بهره باعث شده نرخ بهره حقیقی بانکها منفی باشد. یعنی نرخ بهره کمتر از نرخ تورم است. یعنی اگر کسی بتواند از بانک وام بگیرد و هرچیزی مثلا طلا (پول واقعی) بخرد می تواند سال بعد جنس را بفروشد و وام خود را پرداخت و سود بیزحمت ببرد. این سود بیزحمت در حقیقت به واسطهی تورم از جیب بقیه به جیب ذینفعان میرود. در مقابل، اقشاری که به بانکها و پلکان قدرت دسترسی ندارند، باید در بازار نرخ نزولهای آنچنانی بدهند. از قرار معلوم، مراجع عظام فعلی از فهم این مسأله ساده عاجزند. وجود تورم بالا قرضالحسنه را هم امری تقریباً بیمورد میکند، چرا که قرضدهنده، حتی اگر پولش را به تمامی دریافت کند، در آخر کار زیان خواهد دید!
۵- کنترل دستوری قیمتها مصداق بارز جباریت و ظلم است که فقط رانت ایجاد می کند و هیچ گونه توجیهی ندارد. کنترل قیمتها صراحتاً در حدیث و سنت نهی شده است و آشکارا با قاعدهی اختیار شخص بر اموالش در تضاد است.
۶- کنترل قراردادهای آزاد، مانند آنچه توسط قانون کار و هزار مورد دیگر اعمال میشود، صددرصد مخالف آزادی تبادل و معامله، محترم بودن قراردادهای مرضیالطرفین، و اصولی دیگر در فقه سنتی است. همین طور است بیگاریها و اجبارها (سربازی، آموزش اجباری، …). همچنین اجبار به استفاده از یک نوع پول (پول ملی!) کاملا حرام است.
۷- غصب درآمد فروش نفت و گاز: این درآمد باید مستقیما به مردم پرداخت شود. مانند پخش متساوی بیت المال در زمان صدر اسلام. اگر این اموال به تساوی مال همه است، میزان برخورداری از آن نمیتواند برای رانتدارِ وصل به قدرت، کارمند تهراننشین، و پیرزن بیکس ایلامنشین متفاوت باشد.
به موارد فوق میتوان حدود هشتصدهزار مورد دیگر از سیاستهای جاری را اضافه کرد که مخالف بدیهیات شرع اسلام و فقه سنتی است. یادمان باشد: اینقدر این تعارضات زیاد بود که، حتی در این مملکت که قانون اهمیتی ندارد، مجبور شدند مجمع تشخیص مصلحت را اختراع و آن را عَلم کنند تا که این تناقضهای واضح را لاپوشانی کند. گویا اگر خدا اجازه نداده، مجمع بدهد حل است!
نکته جالب دیگر اینکه، اکثر دانشگاهیان پر مدعای بیسواد هنوز به سوسیالیسم وفادارند و از طرف دیگر فقه سنتی را عقبافتاده میدانند. در نتیجه بدبختیهای فوق با فحش دادن به آخوند حل نمیشود. هرچند آخوند، اگر وجدان و مختصری سواد داشته باشد، باید به احترام لباس خود کلاً از سیستم فاصله گیرد
@C_B_SHAHZADEH
از تولید لامبورگینی در انباری تا تولید چراغ اتومبیل در خانه
(از حجت عبدالملکی تا یاسرجبرائیلی و سرنوشت اقتصاد نحیف ایران)
#تریبون_آزاد
✍️محمدرضا اسلامی
یاسر جبرائیلی آمده در تلویزیون نشسته و گفته: « مردم در خانه هایشان چراغ ماشین را می توانند تولید کنند».
بعد که مجری از او میپرسد آیا این چراغ اتومبیلی که «در خانه» تولید شود را میتوان صادر کرد؟ آیا «کیفیتش» را می شود تضمین کرد؟ با استحکام جواب می دهد که چرا نشود؟ (ویدئو را ملاحظه کنید)
طرف از خودش نمی پرسد که چرا این حرفی را که می زنم تا قبل از من به مغزِ مردمان دیگر کشورها نرسیده بوده؟ چرا مردمان سایر سرزمین های این عالم برای تولید چراغ اتومبیل (با کیفیت) «خط تولید کارخانه ای» راه می اندازند؟ و چرا مردمان مابقی کشورهای دنیا چراغ خودرو را در اتاق خواب، پذیرایی و آشپزخانه های خانه ها تولید نمی کنند؟
این حرفهای یاسر جبرائیلی چقدر مشابه آن حرفهای حجت عبدالملکی است که می خواست «کارخانه تولید لامبورگینی در ارومیه» راه بیندازد. و چنان با اعتماد به نفس سینه جلو داده بود که انگار نه انگار که اگر تولید لامبورگینی این قدر «ساده» باشد که تو می گویی پس چرا در تمام کشورهای دیگر دنیا در هر ارومیه ای «یک کارخانه لامبورگینی» وجود ندارد؟!
چرا استرالیا نتوانست صنعت خودروی خودش را حفظ کند و چرا نیسان بارها تا مرز ورشکستگی رفت؟ مگر به عقل آنها نمی رسید که تولید در سطح لامبورگینی اینقدر «ساده» است که تو می گویی...
امتحان پس نداده ها
اینکه سرنوشت اقتصاد ایران چرا به این روز و روزگار افتاده که یک نفر انتظار تولید چراغ ماشین در اتاق پذیرایی خانه دارد و دیگری کل فرایند تولید لامبورگینی را در سه دقیقه خلاصه سازی/ساده سازی می کند، به ما نهیب می زند که چه شده است؟
آیا فضا اینقدر تهی شده است که سطح کسانی که در حوزه اقتصاد کلان و صنعت نظر می دهند به چنین وضع اسفناکی رسیده؟
یا اینکه مشکل از رسانه است که فقط با اینها سخن می گوید و به اینها میدان می دهد؟
آیا برنامه جهان آرا نمی تواند با انبوه جوانان ایرانی که در حوزه اقتصاد در برترین مراکز صنعتی و تحقیقاتی دنیا منشاء اثر هستند گفتگو کند؟ آیا فقط باید برود و یاسرجبرائیلی را بیاورد که چنین حرفهایی را «با اعتمادبه نفس» بر زبان بیاورد؟
زمانی بود که محمود احمدی نژاد در سخنرانی عمومی و در مقابل دوربین گفت: «به رئیس سازمان انرژی هسته ای گفتم یک دختر خانمی ۱۶ ساله دبیرستانی در خانه انرژی هسته ای را تولید کرده» . و بعد با اعتماد به نفس گفت: «این خودباوری است». و او نگفت که چرا در سایر کشورهای دنیا دختر دبیرستانی انرژی هسته ای در خانه تولید نمی کند؟
مساله اینجاست:
آسیبی که کشور از ناحیه امثال یاسر جبرائیلی ها و رائفی پورها خواهد خورد خیلی بیشتر از آسیبی است که از محمود احمدی نژاد خورد.
اینکه کسی در سه دقیقه (با لحن مدعی) برای کارخانه تولید لامبورگینی در ارومیه تعیین تکلیف می کند، فرقی با تولید انرژی هسته ای در خانه یا «خط تولید چراغ ماشین در اتاق خواب» منازل ندارد. اما خطر از آنجاست که لااقل محمود احمدی نژاد خود را در برابر برخی جریانات عقل مدار می دید و به ناچار قدری ملاحظه می کرد، ولی این «جوانان امتحان پس نداده» عرصه ی مقابل خود را کاملا خالی می بینند.
این لحن تحکمی جبرائیلی را در این گفتگو با مجری جهان آرا ببینید!
نقطه دریغ اینجاست:
یک زمانی بود که ژاپنی ها میخواستند که تویوتا بتواند در «بازارهای جهانی» وارد شود. لذا سوئیچیرو تویودا بعد از صدها ساعت جلسه با مهندسین ژاپنی، ده ها بازدید از بنز، فورد و جنرال موتورز انجام داد تا عاقبت به «تصمیم» هوشمندانه برای تولیدات جدید تویوتا رسید.
امروز ما با نسلی از جوانان مواجهیم که «تجربه اداره یک بقالی» را نداشته اند و بدون توجه به «تجربه سایر کشورها» برای اقتصاد کشور نسخه می پیچند. بدون تجربه تولید یک دمپایی پلاستیکی درباره زنجیره تولید در پیچیده ترین صنایع نظر می دهند.
این طیف جوانانِ خود استاد خوانده یک چیز را خوب بلد هستند و یک درس را خوب خوانده اند و آن «رسانه» است. آنها ظهور، حضور هیجانی و درشت گویی در مقابل رسانه را به نیکی آموخته اند.
آن جوانی که در عرصه صنعت تجربه پس نداده (و هیچ وقت منشاء تولید/اثری نبوده) را در هیچ کشور دنیا در مصدر تصمیم گیری/نظارت قرار نمی دهند.
استفاده از ظرفیتهای جوانی ضرورت است ولی تجربه جهانی چیست؟
تجربه دیگر کشورها می گوید که اگر جوانی مستعد و دانشمند است ظرفیتهای ذهنی خودش را در بستر استارت آپ توسعه بدهد. او باید بتواند در یک زیست واقعی (نه زیست گلخانه ای) در قالب «یک شرکت ثبت شده» منشا تولید یک محصول/محتوا/فناوری بشود، نه اینکه مقابل دوربین بنشیند، و برای اقتصاد یک کشور هشتاد میلیونی درشت گویی کند.
https://t.me/C_B_SHAHZADEH/163665
(از حجت عبدالملکی تا یاسرجبرائیلی و سرنوشت اقتصاد نحیف ایران)
#تریبون_آزاد
✍️محمدرضا اسلامی
یاسر جبرائیلی آمده در تلویزیون نشسته و گفته: « مردم در خانه هایشان چراغ ماشین را می توانند تولید کنند».
بعد که مجری از او میپرسد آیا این چراغ اتومبیلی که «در خانه» تولید شود را میتوان صادر کرد؟ آیا «کیفیتش» را می شود تضمین کرد؟ با استحکام جواب می دهد که چرا نشود؟ (ویدئو را ملاحظه کنید)
طرف از خودش نمی پرسد که چرا این حرفی را که می زنم تا قبل از من به مغزِ مردمان دیگر کشورها نرسیده بوده؟ چرا مردمان سایر سرزمین های این عالم برای تولید چراغ اتومبیل (با کیفیت) «خط تولید کارخانه ای» راه می اندازند؟ و چرا مردمان مابقی کشورهای دنیا چراغ خودرو را در اتاق خواب، پذیرایی و آشپزخانه های خانه ها تولید نمی کنند؟
این حرفهای یاسر جبرائیلی چقدر مشابه آن حرفهای حجت عبدالملکی است که می خواست «کارخانه تولید لامبورگینی در ارومیه» راه بیندازد. و چنان با اعتماد به نفس سینه جلو داده بود که انگار نه انگار که اگر تولید لامبورگینی این قدر «ساده» باشد که تو می گویی پس چرا در تمام کشورهای دیگر دنیا در هر ارومیه ای «یک کارخانه لامبورگینی» وجود ندارد؟!
چرا استرالیا نتوانست صنعت خودروی خودش را حفظ کند و چرا نیسان بارها تا مرز ورشکستگی رفت؟ مگر به عقل آنها نمی رسید که تولید در سطح لامبورگینی اینقدر «ساده» است که تو می گویی...
امتحان پس نداده ها
اینکه سرنوشت اقتصاد ایران چرا به این روز و روزگار افتاده که یک نفر انتظار تولید چراغ ماشین در اتاق پذیرایی خانه دارد و دیگری کل فرایند تولید لامبورگینی را در سه دقیقه خلاصه سازی/ساده سازی می کند، به ما نهیب می زند که چه شده است؟
آیا فضا اینقدر تهی شده است که سطح کسانی که در حوزه اقتصاد کلان و صنعت نظر می دهند به چنین وضع اسفناکی رسیده؟
یا اینکه مشکل از رسانه است که فقط با اینها سخن می گوید و به اینها میدان می دهد؟
آیا برنامه جهان آرا نمی تواند با انبوه جوانان ایرانی که در حوزه اقتصاد در برترین مراکز صنعتی و تحقیقاتی دنیا منشاء اثر هستند گفتگو کند؟ آیا فقط باید برود و یاسرجبرائیلی را بیاورد که چنین حرفهایی را «با اعتمادبه نفس» بر زبان بیاورد؟
زمانی بود که محمود احمدی نژاد در سخنرانی عمومی و در مقابل دوربین گفت: «به رئیس سازمان انرژی هسته ای گفتم یک دختر خانمی ۱۶ ساله دبیرستانی در خانه انرژی هسته ای را تولید کرده» . و بعد با اعتماد به نفس گفت: «این خودباوری است». و او نگفت که چرا در سایر کشورهای دنیا دختر دبیرستانی انرژی هسته ای در خانه تولید نمی کند؟
مساله اینجاست:
آسیبی که کشور از ناحیه امثال یاسر جبرائیلی ها و رائفی پورها خواهد خورد خیلی بیشتر از آسیبی است که از محمود احمدی نژاد خورد.
اینکه کسی در سه دقیقه (با لحن مدعی) برای کارخانه تولید لامبورگینی در ارومیه تعیین تکلیف می کند، فرقی با تولید انرژی هسته ای در خانه یا «خط تولید چراغ ماشین در اتاق خواب» منازل ندارد. اما خطر از آنجاست که لااقل محمود احمدی نژاد خود را در برابر برخی جریانات عقل مدار می دید و به ناچار قدری ملاحظه می کرد، ولی این «جوانان امتحان پس نداده» عرصه ی مقابل خود را کاملا خالی می بینند.
این لحن تحکمی جبرائیلی را در این گفتگو با مجری جهان آرا ببینید!
نقطه دریغ اینجاست:
یک زمانی بود که ژاپنی ها میخواستند که تویوتا بتواند در «بازارهای جهانی» وارد شود. لذا سوئیچیرو تویودا بعد از صدها ساعت جلسه با مهندسین ژاپنی، ده ها بازدید از بنز، فورد و جنرال موتورز انجام داد تا عاقبت به «تصمیم» هوشمندانه برای تولیدات جدید تویوتا رسید.
امروز ما با نسلی از جوانان مواجهیم که «تجربه اداره یک بقالی» را نداشته اند و بدون توجه به «تجربه سایر کشورها» برای اقتصاد کشور نسخه می پیچند. بدون تجربه تولید یک دمپایی پلاستیکی درباره زنجیره تولید در پیچیده ترین صنایع نظر می دهند.
این طیف جوانانِ خود استاد خوانده یک چیز را خوب بلد هستند و یک درس را خوب خوانده اند و آن «رسانه» است. آنها ظهور، حضور هیجانی و درشت گویی در مقابل رسانه را به نیکی آموخته اند.
آن جوانی که در عرصه صنعت تجربه پس نداده (و هیچ وقت منشاء تولید/اثری نبوده) را در هیچ کشور دنیا در مصدر تصمیم گیری/نظارت قرار نمی دهند.
استفاده از ظرفیتهای جوانی ضرورت است ولی تجربه جهانی چیست؟
تجربه دیگر کشورها می گوید که اگر جوانی مستعد و دانشمند است ظرفیتهای ذهنی خودش را در بستر استارت آپ توسعه بدهد. او باید بتواند در یک زیست واقعی (نه زیست گلخانه ای) در قالب «یک شرکت ثبت شده» منشا تولید یک محصول/محتوا/فناوری بشود، نه اینکه مقابل دوربین بنشیند، و برای اقتصاد یک کشور هشتاد میلیونی درشت گویی کند.
https://t.me/C_B_SHAHZADEH/163665
🔴 آیا هنوز هم تفکر نمیکنید؟!
#تریبون_آزاد
✍ مرضیه حاجیهاشمی
🔶حیات جسمانیاش پایان یافت، چه در اوج قله با یک انفجار و چه در عمق دره بر اثر سقوط و انهدام، چندان تفاوتی ندارد، او که سه سال پیش از پس یک نارقابت انتخاباتی با نتیجه از پیش مشخص، روز میلاد امام رضا به جشن آغاز نشست و اکنون با صدای نقاره خانه صبح میلاد امام رضا ناقوس پایانش نواخته شد. چه فرقی میکند برای او که او را شهید خدمت بنامند یا فقید رحلت؟ مهم آن است که طوماری از به ظاهر خوش خدمتیهایش به قطار پیشرفت نظام -گرچه به نظر، سوخت موتور عقبگرد آن بود- اعم از سرعت و نرخ اینترنت تا سرعت و نرخ جمعیت ناراضی و معترض، فراهم است تا دستگاه گوبلزی واژه سازی، خادمی قدیس برکشد از ناکامی آنان که بر قدرتش برکشیدند.
🔶از ویژگیهای اصلی دستگاه تبلیغات گوبلزی که به ظاهر، دلیل موفقیت آن هم بود، انحصاری بودن آن عنوان می شود و اینکه «با وحشت، جفت شده بود و با زور پشتیبانی میشد»، هیچکس اجازه نداشت، گونهای دیگر فکر کند یا بنویسد. اعلام میشد با هر کسی که غیر آنچه ما میگوییم و میخواهیم، منتشر کند، برخوردی سخت خواهد شد. «گوبلز» میگفت: «اگر قرار باشد، تبلیغات اثربخش باشد، همیشه باید شمشیر تیزی پشت سرش باشد»؛ لذا تبلیغات را طی هفت شیوه و مرحله انجام میدادند: «اسم دادن، تلطیف و تنویر، انتقال، تصدیق، مردم ساده، مغالطه و همرنگی با جماعت»؛ اما اگر گوبلز در قرن ۲۱ بود، قطعاً نه میتوانست، این هفت شیوه را برای اکثریت جامعه به کار گیرد و شورآفرینی و حماسه آفرینیهای بینظیر خود را تکرار کند؛ نه حتی زور شمشیرش از پس امواج ماهوارهای و شبکههای گسترده اجتماعی بر میآمد تا با فیلترینگ بلااستثناء تمام شبکههای اجتماعی، اطلاع رسانی را به انحصار شبکههای ملی خود درآورد.
🔶حال که چنین موفقیتهای گوبلزی غیر ممکن شده است، بهتر است، از شیوه اسم سازیهای تبلیغاتی و تلطیف، عاطفی، احساسی و شورانگیز کردن فضا برای تنویر افکار به قصد تصدیق بدون بررسی و شواهد بپرهیزیم؛ چرا که به هر شکل، فیلترینگ پاسخگو نیست و همه جامعه مردمانی ساده نیستند که با مغالطههای ابهام زا و گاهی برای همرنگی با جماعت اقناع شوند یا سکوت کنند. آنها حتی بی مدد شبکههای اجتماعی نیز شواهد کافی دارند. از کوچه و خیابان، مغازهها و عمومیترین عرصه ها تا مدرسه و دانشگاهها و تخصصیترین آنها مداوم و مکرر، خدمات باقیمانده از این سه سال را میبینند و با همه وجود لمس میکنند، از اینکه روزها قادر نبودند، کارت ورود به جلسه امتحان نهایی فرزندشان را از سایت دریافت کنند تا کتابهای درسی دستکاری شده، تزریق طلبهها به آموزش و پرورش و ...، از حضور به شدت تنشزای گشت ارشاد در خیابانها و رفتارهای خشن و تحقیرآمیز با زنان تا سبد خالی شدهشان از گوشت و لبنیات و انواع میوههای رنگارنگ فصلی با قیمتهای نجومی که انبوهی از اندوه و شرمندگی را بر سینههایشان آوار کرده، اینها همه گوشههایی از خدمتهای دولت سیزدهم و رئیس فقید آن است که در عمومیترین سطوح جامعه، روزانه تجربه میشود.
🔶هم اکنون دو قطبی خطرناکی در جامعه دیده میشود، عدهای عزادار شهید هستند و عدهای حتی از به کار گرفتن واژه مرگ هم امتناع دارند. بخشی از جامعه به صفت نجابت ایرانی بودنشان که البته توسط بسیاری از نسل جوان، مورد اعتراض و هجمه است، سکوتی حرمت دارانه اختیار کردهاند؛ چون میدانند که چه رنج آور است، بر عزای دیگران خندیدن؛ حتی دیگرانی که بر عزاداری آنها هم عامل بودند و هم منکر، هم جاهل بودند و هم مقصر، بر داغهای دلشان آتش زدند و بر اشکهایشان هلهله کردند، بر زخمهایشان نمک پاشیدند و بر آتش جانشان شعله افکندند، آنگاه که شب را تا صبح، پیکر بی جان پاره های تن ایران را در یخ لالایی خواندند تا ناگه ربوده نشوند. آنها سوای آنچه در دل دارند، بر لب سکوت کردهاند نه آنکه بترسند؛ چون گرچه اقلیتی باشند که عزادارند؛ ولی هموطنانشان هستند و عزادار به ویژه عزادار هموطن حرمت دارد در نگاه محترمشان.
🔶آیا وقت آن نرسیده به پاس این حرمت داری به خود آیند، آنانی که حرمت ایرانیان را نگه نداشتند و این وضع اسفبار تحمیل شده به آنان را عامل حقارت ملیشان کردهاند که نابسامانترین کشورها نیز بر نرخ دلار ما طعنه تحقیرآمیز زنند؟ وقت آن نرسیده تا کمی بیندیشند که خداوند دستی برتر از همه دستهایی است که دست بر هم، راه حق انتخاب را بر ملتی سد کردند؟ ملتی که برای احقاق این حق بیش از یک قرن دویده است؟ آیا هنوز هم تفکر نمیکنید!؟
@C_B_SHAHZADEH
#تریبون_آزاد
✍ مرضیه حاجیهاشمی
🔶حیات جسمانیاش پایان یافت، چه در اوج قله با یک انفجار و چه در عمق دره بر اثر سقوط و انهدام، چندان تفاوتی ندارد، او که سه سال پیش از پس یک نارقابت انتخاباتی با نتیجه از پیش مشخص، روز میلاد امام رضا به جشن آغاز نشست و اکنون با صدای نقاره خانه صبح میلاد امام رضا ناقوس پایانش نواخته شد. چه فرقی میکند برای او که او را شهید خدمت بنامند یا فقید رحلت؟ مهم آن است که طوماری از به ظاهر خوش خدمتیهایش به قطار پیشرفت نظام -گرچه به نظر، سوخت موتور عقبگرد آن بود- اعم از سرعت و نرخ اینترنت تا سرعت و نرخ جمعیت ناراضی و معترض، فراهم است تا دستگاه گوبلزی واژه سازی، خادمی قدیس برکشد از ناکامی آنان که بر قدرتش برکشیدند.
🔶از ویژگیهای اصلی دستگاه تبلیغات گوبلزی که به ظاهر، دلیل موفقیت آن هم بود، انحصاری بودن آن عنوان می شود و اینکه «با وحشت، جفت شده بود و با زور پشتیبانی میشد»، هیچکس اجازه نداشت، گونهای دیگر فکر کند یا بنویسد. اعلام میشد با هر کسی که غیر آنچه ما میگوییم و میخواهیم، منتشر کند، برخوردی سخت خواهد شد. «گوبلز» میگفت: «اگر قرار باشد، تبلیغات اثربخش باشد، همیشه باید شمشیر تیزی پشت سرش باشد»؛ لذا تبلیغات را طی هفت شیوه و مرحله انجام میدادند: «اسم دادن، تلطیف و تنویر، انتقال، تصدیق، مردم ساده، مغالطه و همرنگی با جماعت»؛ اما اگر گوبلز در قرن ۲۱ بود، قطعاً نه میتوانست، این هفت شیوه را برای اکثریت جامعه به کار گیرد و شورآفرینی و حماسه آفرینیهای بینظیر خود را تکرار کند؛ نه حتی زور شمشیرش از پس امواج ماهوارهای و شبکههای گسترده اجتماعی بر میآمد تا با فیلترینگ بلااستثناء تمام شبکههای اجتماعی، اطلاع رسانی را به انحصار شبکههای ملی خود درآورد.
🔶حال که چنین موفقیتهای گوبلزی غیر ممکن شده است، بهتر است، از شیوه اسم سازیهای تبلیغاتی و تلطیف، عاطفی، احساسی و شورانگیز کردن فضا برای تنویر افکار به قصد تصدیق بدون بررسی و شواهد بپرهیزیم؛ چرا که به هر شکل، فیلترینگ پاسخگو نیست و همه جامعه مردمانی ساده نیستند که با مغالطههای ابهام زا و گاهی برای همرنگی با جماعت اقناع شوند یا سکوت کنند. آنها حتی بی مدد شبکههای اجتماعی نیز شواهد کافی دارند. از کوچه و خیابان، مغازهها و عمومیترین عرصه ها تا مدرسه و دانشگاهها و تخصصیترین آنها مداوم و مکرر، خدمات باقیمانده از این سه سال را میبینند و با همه وجود لمس میکنند، از اینکه روزها قادر نبودند، کارت ورود به جلسه امتحان نهایی فرزندشان را از سایت دریافت کنند تا کتابهای درسی دستکاری شده، تزریق طلبهها به آموزش و پرورش و ...، از حضور به شدت تنشزای گشت ارشاد در خیابانها و رفتارهای خشن و تحقیرآمیز با زنان تا سبد خالی شدهشان از گوشت و لبنیات و انواع میوههای رنگارنگ فصلی با قیمتهای نجومی که انبوهی از اندوه و شرمندگی را بر سینههایشان آوار کرده، اینها همه گوشههایی از خدمتهای دولت سیزدهم و رئیس فقید آن است که در عمومیترین سطوح جامعه، روزانه تجربه میشود.
🔶هم اکنون دو قطبی خطرناکی در جامعه دیده میشود، عدهای عزادار شهید هستند و عدهای حتی از به کار گرفتن واژه مرگ هم امتناع دارند. بخشی از جامعه به صفت نجابت ایرانی بودنشان که البته توسط بسیاری از نسل جوان، مورد اعتراض و هجمه است، سکوتی حرمت دارانه اختیار کردهاند؛ چون میدانند که چه رنج آور است، بر عزای دیگران خندیدن؛ حتی دیگرانی که بر عزاداری آنها هم عامل بودند و هم منکر، هم جاهل بودند و هم مقصر، بر داغهای دلشان آتش زدند و بر اشکهایشان هلهله کردند، بر زخمهایشان نمک پاشیدند و بر آتش جانشان شعله افکندند، آنگاه که شب را تا صبح، پیکر بی جان پاره های تن ایران را در یخ لالایی خواندند تا ناگه ربوده نشوند. آنها سوای آنچه در دل دارند، بر لب سکوت کردهاند نه آنکه بترسند؛ چون گرچه اقلیتی باشند که عزادارند؛ ولی هموطنانشان هستند و عزادار به ویژه عزادار هموطن حرمت دارد در نگاه محترمشان.
🔶آیا وقت آن نرسیده به پاس این حرمت داری به خود آیند، آنانی که حرمت ایرانیان را نگه نداشتند و این وضع اسفبار تحمیل شده به آنان را عامل حقارت ملیشان کردهاند که نابسامانترین کشورها نیز بر نرخ دلار ما طعنه تحقیرآمیز زنند؟ وقت آن نرسیده تا کمی بیندیشند که خداوند دستی برتر از همه دستهایی است که دست بر هم، راه حق انتخاب را بر ملتی سد کردند؟ ملتی که برای احقاق این حق بیش از یک قرن دویده است؟ آیا هنوز هم تفکر نمیکنید!؟
@C_B_SHAHZADEH
چرا پس از ۶ سال فروش شیرینی شکسته شد
#تریبون_آزاد
✍️خدیجه گلین مقدم
به گزارش رئیس صنف قنادان تهران، آمار #فروش_شیرینی طی روزهای آخر اردیبهشت تا ۵ خرداد پس از ۶ سال رکود در تهران رکورد زد و در تهران با رشد ۵۸ درصدی روبرو شد، وضعیت کشور نیز تقریبا بدینگونه بوده است.
پس از ارائه گزارش دورهای توسط مسئول صنف قنادان، دادستان محترم وارد ماجرا شدند و دستور بازداشت موقت سرقناد تهران را دادند که بازتاب منفی وسیعی داشت.
بهتر این میبود که دادستان محترم تهران به جای تشکیل پرونده برای مسئول صنف قنادان و فراخواندن او به دادگاه و بازخواست او، به خود و به مسئولین نهیبی میزد و میپرسید که چه اتفاقی افتاده است که با وجود همه فشارها، تبلیغات رسمی حکومتی، ایجاد فضای پروپاگاندایی در سطح ملی و فراملی و تهدید رسانهها و مردمی که در فضای مجازی و سطح جامعه هستند و غیره تا سوگواری به سبک کره شمالی را به نمایش بگذارند، چرا چنین اتفاقی پس از ۶ سال رکود در فروش شیرینی افتاده است و به ناگاه در یک بازه زمانی کوتاه آن همه شیرینی به فروش رفته است؟
یکی از نقاط ضعف اساسی مسئولین حاضر در کشور، دستپاچگی در برخورد با مسائل و سعی در پاک کردن صورت مساله است.
سوال مهم این است: آیا با فراخواندن آن سرقناد به دادگاه مساله عدم محبوبیت، مقبولیت، اعتماد و حتی مشروعیت برخی مسئولین نظام حل شد یا اینکه بیشتر تقویت شده است؟ با این کار اگر به عنوان مثال ۱۰٪ مردم از گزارش سرقناد با خبر شده بودند، با دستگیری موقت او، بیشتر از ۹۰٪ از آن گزارش آگاه شدند.
دادستان محترم حتما متوجه هستند که اکثریت مردمِ به ظاهر خاموش پا در مبارزه مدنی آگاهانه و خشنونت پرهیز گذاشتهاند، که اگر از سوی مسئولین احتیاطات لازم نشود و سقف خشونتپرهیزی با فشار دستوری از بالا در مردم پر شود، ممکن است اتفاقات دیگری بیفتد. بنابراین بهتر است داستان محترم نگاه عمیقتری به مسائل داشته باشند و برای هر موضوعی واکنش نشان ندهند.
چرا که هر چه واکنش از سوی قوه قضائیه بیشتر باشد، ممکن است ظاهرا جامعه خاموش به نظر برسد، اما باطنا جامعه همچنان چون آتش زیر خاکستر، داغ است و هر لحظه ممکن است، به #آتش_عریان تبدیل شود و همه را بسوزاند.
نتیجه اینکه؛
چه آنهایی که در سقوط هلیکوپتر آقای رییسی و همراهان وی سوگواری واقعی کردند، چه آنهایی که سوگواری ریاکارانه برای جذب امتیاز منافع خود کردند و اکثریتی که سوگواری نکردند و بسیاری که سکوت کردند، همه مردم همین کشورند. به جز دسته دوم، بقیه مورد احترامند.
@C_B_SHAHZADEH
#تریبون_آزاد
✍️خدیجه گلین مقدم
به گزارش رئیس صنف قنادان تهران، آمار #فروش_شیرینی طی روزهای آخر اردیبهشت تا ۵ خرداد پس از ۶ سال رکود در تهران رکورد زد و در تهران با رشد ۵۸ درصدی روبرو شد، وضعیت کشور نیز تقریبا بدینگونه بوده است.
پس از ارائه گزارش دورهای توسط مسئول صنف قنادان، دادستان محترم وارد ماجرا شدند و دستور بازداشت موقت سرقناد تهران را دادند که بازتاب منفی وسیعی داشت.
بهتر این میبود که دادستان محترم تهران به جای تشکیل پرونده برای مسئول صنف قنادان و فراخواندن او به دادگاه و بازخواست او، به خود و به مسئولین نهیبی میزد و میپرسید که چه اتفاقی افتاده است که با وجود همه فشارها، تبلیغات رسمی حکومتی، ایجاد فضای پروپاگاندایی در سطح ملی و فراملی و تهدید رسانهها و مردمی که در فضای مجازی و سطح جامعه هستند و غیره تا سوگواری به سبک کره شمالی را به نمایش بگذارند، چرا چنین اتفاقی پس از ۶ سال رکود در فروش شیرینی افتاده است و به ناگاه در یک بازه زمانی کوتاه آن همه شیرینی به فروش رفته است؟
یکی از نقاط ضعف اساسی مسئولین حاضر در کشور، دستپاچگی در برخورد با مسائل و سعی در پاک کردن صورت مساله است.
سوال مهم این است: آیا با فراخواندن آن سرقناد به دادگاه مساله عدم محبوبیت، مقبولیت، اعتماد و حتی مشروعیت برخی مسئولین نظام حل شد یا اینکه بیشتر تقویت شده است؟ با این کار اگر به عنوان مثال ۱۰٪ مردم از گزارش سرقناد با خبر شده بودند، با دستگیری موقت او، بیشتر از ۹۰٪ از آن گزارش آگاه شدند.
دادستان محترم حتما متوجه هستند که اکثریت مردمِ به ظاهر خاموش پا در مبارزه مدنی آگاهانه و خشنونت پرهیز گذاشتهاند، که اگر از سوی مسئولین احتیاطات لازم نشود و سقف خشونتپرهیزی با فشار دستوری از بالا در مردم پر شود، ممکن است اتفاقات دیگری بیفتد. بنابراین بهتر است داستان محترم نگاه عمیقتری به مسائل داشته باشند و برای هر موضوعی واکنش نشان ندهند.
چرا که هر چه واکنش از سوی قوه قضائیه بیشتر باشد، ممکن است ظاهرا جامعه خاموش به نظر برسد، اما باطنا جامعه همچنان چون آتش زیر خاکستر، داغ است و هر لحظه ممکن است، به #آتش_عریان تبدیل شود و همه را بسوزاند.
نتیجه اینکه؛
چه آنهایی که در سقوط هلیکوپتر آقای رییسی و همراهان وی سوگواری واقعی کردند، چه آنهایی که سوگواری ریاکارانه برای جذب امتیاز منافع خود کردند و اکثریتی که سوگواری نکردند و بسیاری که سکوت کردند، همه مردم همین کشورند. به جز دسته دوم، بقیه مورد احترامند.
@C_B_SHAHZADEH
آقای احمدینژاد؛ هیئت دولت دوم که یاد می کردید یادتان هست؟
#تریبون_آزاد
✍فرهاد سلمان پور
جناب آقای احمدینژاد؛ شاید مردم عادی از بسیاری از رفتارهای جنابعالی به خوبی باخبر نباشند، اما افرادی چون بنده که از نزدیک با جنابعالی کار کرده و خاطرات فراوانی از عملکرد و حتی ادبیات واقعیتان دارم، نمیدانم برای مضحک بودن چنین لباسی که بر قامت شما دوخته نشده است، بخندم یا برای خواب جدیدی که با سیاست پوپولیستی، برای این مردم ستم کشیده دیدهاید، گریه کنم!
🔗جناب دکتر احمدینژاد؛ مردم عادی از آن سال سیاه ۸۸ فقط یک نمونه از الفاظ به کار برده شده توسط جنابعالی یعنی «خس و خاشاک» را به یاد میآورند، اما خاطرتان هست که در مسجد سلمان فارسی نهاد ریاستجمهوری و در سخنرانیهای بعد از نماز چه الفاظ و کلماتی را به جوانانی که در کف خیابانها به ناحق کشته شده بودند نسبت میدادید!؟ که البته بنده به لحاظ شعلهور نکردن آتش دل خانوادههای شهدا از تکرار آن الفاظ خودداری میکنم.
🔗خاطرتان نرفته است که در آن بحبوحه سیاه بهار و تابستان ۸۸، دادستان وقت تهران آقای سعید مرتضوی و رئیس سازمان اطلاعات سپاه آقای حسین طائب و فرمانده وقت ناجا آقای احمدیمقدم و سردار حسین همدانی، بیشتر از آنچه در دفاتر و سازمانهای خود حضور داشته باشند، در اتاق کار جنابعالی حاضر بودند، (که خودتان بارها از آنان به طنز با عنوان هیات دولت دوم یاد میکردید) و دائماً در حال نقشهکشی برای سرکوب ملتی بودید که تنها سِلاحشان راهپیمایی سکوت بود؟!
🔗آقای دکتر احمدینژاد؛ آیا بخاطر دارید که دادمادتان آقای مهدی خورشیدی را مامور خرید ۲۵۰۰ دستگاه موتور سیکلت از محل بودجه نهاد ریاستجمهوری کردید و آنها را به معاونت اطلاعات قرارگاه ثارالله و اطلاعات ناجا اهداء نمودید تا با نصب جعبههایی بر روی موتور سیکلتها با نوشتهای تحت عنوان «رستورانهای زنجیرهای بوف» (البته با هماهنگی مالک آن مجموعه که سردار مصلحنیا میباشند) عوامل اطلاعات بتوانند بدون اینکه مردم به آنها مظنون شوند، به میان مردم و معترضین رفته و از آنها بوسیله دوربینهایی که داخل جعبه به اصطلاح پیک موتوری نصب شده بود به جهت شناسایی و برآورد صحیح از معترضین و سرکوب بهتر، عکس و فیلم تهیه کنند؟!
🔗حال جنابعالی با چنین اعمالی که تنها گوشهای از آن را برایتان بازگو کردم، خود را حامی مردم و جوانان معرفی میکنید؟
به راستی اینبار چه نقشه شومی در سر میپرورانید!؟
🔗آن زمان که ادعای آوردن پول نفت بر سر سفره مردم را داشتید، نه تنها که از پول نفت خبری نشد، بلکه فرزندان مردم را نیز از سر سفرههایشان برداشتید و به سینه قبرستانها فرستادید!
🔗حال چه شده که به رسواگری اتفاقات سال ۸۸ پرداختهاید و با بیان گوشهای کوچک از سرکوب و برخوردهای خشن با مردم معترض، البته بدون ذکر نقش خود در سرکوب همان مردم، مدافع حقوق آنان شدهاید!؟
🔗من جنابعالی را خوب میشناسم و خوب که فکر میکنم، مَثَل شما در راه تظلمخواهی و دفاع از حق مردم و منتقدین و معترضین، همانند مَثَل آن دزدی است که در میان مردم میدوید و فریاد آهای دزد سر میداد!
@C_B_SHAHZADEH
#تریبون_آزاد
✍فرهاد سلمان پور
جناب آقای احمدینژاد؛ شاید مردم عادی از بسیاری از رفتارهای جنابعالی به خوبی باخبر نباشند، اما افرادی چون بنده که از نزدیک با جنابعالی کار کرده و خاطرات فراوانی از عملکرد و حتی ادبیات واقعیتان دارم، نمیدانم برای مضحک بودن چنین لباسی که بر قامت شما دوخته نشده است، بخندم یا برای خواب جدیدی که با سیاست پوپولیستی، برای این مردم ستم کشیده دیدهاید، گریه کنم!
🔗جناب دکتر احمدینژاد؛ مردم عادی از آن سال سیاه ۸۸ فقط یک نمونه از الفاظ به کار برده شده توسط جنابعالی یعنی «خس و خاشاک» را به یاد میآورند، اما خاطرتان هست که در مسجد سلمان فارسی نهاد ریاستجمهوری و در سخنرانیهای بعد از نماز چه الفاظ و کلماتی را به جوانانی که در کف خیابانها به ناحق کشته شده بودند نسبت میدادید!؟ که البته بنده به لحاظ شعلهور نکردن آتش دل خانوادههای شهدا از تکرار آن الفاظ خودداری میکنم.
🔗خاطرتان نرفته است که در آن بحبوحه سیاه بهار و تابستان ۸۸، دادستان وقت تهران آقای سعید مرتضوی و رئیس سازمان اطلاعات سپاه آقای حسین طائب و فرمانده وقت ناجا آقای احمدیمقدم و سردار حسین همدانی، بیشتر از آنچه در دفاتر و سازمانهای خود حضور داشته باشند، در اتاق کار جنابعالی حاضر بودند، (که خودتان بارها از آنان به طنز با عنوان هیات دولت دوم یاد میکردید) و دائماً در حال نقشهکشی برای سرکوب ملتی بودید که تنها سِلاحشان راهپیمایی سکوت بود؟!
🔗آقای دکتر احمدینژاد؛ آیا بخاطر دارید که دادمادتان آقای مهدی خورشیدی را مامور خرید ۲۵۰۰ دستگاه موتور سیکلت از محل بودجه نهاد ریاستجمهوری کردید و آنها را به معاونت اطلاعات قرارگاه ثارالله و اطلاعات ناجا اهداء نمودید تا با نصب جعبههایی بر روی موتور سیکلتها با نوشتهای تحت عنوان «رستورانهای زنجیرهای بوف» (البته با هماهنگی مالک آن مجموعه که سردار مصلحنیا میباشند) عوامل اطلاعات بتوانند بدون اینکه مردم به آنها مظنون شوند، به میان مردم و معترضین رفته و از آنها بوسیله دوربینهایی که داخل جعبه به اصطلاح پیک موتوری نصب شده بود به جهت شناسایی و برآورد صحیح از معترضین و سرکوب بهتر، عکس و فیلم تهیه کنند؟!
🔗حال جنابعالی با چنین اعمالی که تنها گوشهای از آن را برایتان بازگو کردم، خود را حامی مردم و جوانان معرفی میکنید؟
به راستی اینبار چه نقشه شومی در سر میپرورانید!؟
🔗آن زمان که ادعای آوردن پول نفت بر سر سفره مردم را داشتید، نه تنها که از پول نفت خبری نشد، بلکه فرزندان مردم را نیز از سر سفرههایشان برداشتید و به سینه قبرستانها فرستادید!
🔗حال چه شده که به رسواگری اتفاقات سال ۸۸ پرداختهاید و با بیان گوشهای کوچک از سرکوب و برخوردهای خشن با مردم معترض، البته بدون ذکر نقش خود در سرکوب همان مردم، مدافع حقوق آنان شدهاید!؟
🔗من جنابعالی را خوب میشناسم و خوب که فکر میکنم، مَثَل شما در راه تظلمخواهی و دفاع از حق مردم و منتقدین و معترضین، همانند مَثَل آن دزدی است که در میان مردم میدوید و فریاد آهای دزد سر میداد!
@C_B_SHAHZADEH
🔴چرا رأی نمیدهم
#تریبون_آزاد
✍ رحیم قمیشی
🔶این یادداشت را برای دوستان اصلاحطلب نمینویسم.
آنها وابستگی حزبیشان نمیگذارد آزادانه فکر کنند، و متوجه شدهام هر اقدام آقای پزشکیان را ولو در ضدیت کامل با برنامههای سابق آنها باشد به فال نیک میگیرند و برای او هورا میکشند؛
- چه خوب انتظارات را پایین آورد! چه خوب از خودش سلب مسئولیت کرد، چه خوب هیجانی نشد و حرف دل مردم بیچاره را نزد!!
🔶من مینویسم برای افرادی که هنوز نتوانستهاند خود را قانع کنند، آیا رأی ندادن امروزمان، فایدهای برای فردا دارد؟ آیا باعث نمیشود فاجعههای بیشتری در انتظارمان باشد!
🔶ما سه ماه پیش گفتیم، ولو میان چند هزار داوطلب انتخابات مجلس صد آدم کمخطر، کمی خوب و سالم وجود داشته باشد، اما رأی نمیدهیم. کشور با آدم کم ضرر و صرفا سالم درست نمیشود.
ما میان این جماعت تایید شده، افراد قوی مناسب مجلس نمیدیدیم و شجاعانه رأی ندادیم.
با رفتارهای زیگزاکی نمیشود به نتیجه رسید. هر روز نمیشود دوباره سیاست با ۱۸۰ درجه تغییر را پیش گرفت.
هیچ چیز تغییر نکرده. احساس میکنم آقای پزشکیان با همه خلوصی که میگویند دارد و سلامت نفسش، مناسب ریاستجمهوری نیست، او مجری خوبی برای اوامر است. شک ندارم بهتر از برخی دیگر، اما بنا نیست من باز هم انتخابم را به کمی بد و خیلی بد محدود کنم. من نباید با موج تبلیغات حرکت کنم.
رأی ندادن من یک ارزش است و بسیار هم موثر.
🔶اگر یکی از داوطلبان ریاستجمهور بگوید در دوران چهار ساله من، دلار بشود صد هزار تومان من فردایش استعفا میدهم، و صداقت در او ببینم ترغیب میشوم به او رای بدهم! کدامشان گفته؟
اگر یکیشان صادقانه بگوید در دوره ریاست جمهوری من گشت ضد ارشاد را در خیابان دیدید، من استعفا میدهم.
اگر یکیشان بگوید من پاسدار حقوق و آزادیهای ملت خواهم بود، ولو شخص اول مملکت نخواهد بگذارد، من حتما برای رای دادن به او فکر میکنم، گر چه بارها فریب خوردهام!
اما امروز کدامشان چنین جملاتی گفته؟
🔶چرا هیچ کدامشان واقعیت را نمیگوید، چه بر سر فروش نفتمان آمده؟ چه کسانی نفت را میفروشند، چه دزدبازاری شده اقتصاد کشور، چه میلیارد دلارها که خورده نمیشود و یک آب هم رویش.
چرا هیچکدام نمیگویند مسبب این مشکلات کیست؟
من ارزش رای خودم را میدانم و رأی نمیدهم.
🔶من مجلس را دو دستی تقدیم حاکمیت یکدست کردم تا نشان دهند چقدر توانایی دارند، ریاست جمهوری قبل را هم تقدیم کردم تا متوجه شوند ریشه دزدیها کجاست. خبرگان هم که همیشه در اختیارشان بوده. چه فهمیدند؟ هیچ!
گفتند نزدیک قلهاند.
آیا عدم هماهنگی قوا دلار بیست هزار تومانی را کرد شصت هزار تومان؟ توطئه اجانب حبوبات ۱۰ هزار تومانی را کرد ۱۲۰ هزار تومان؟ چه کسی داروها را گران کرد، بورس را سوزاند، پول ملی را بیارزش و بیارزشتر کرد؟
منابع صد سال آینده را فروخت و نتوانست ذرهای رفاه برای ما بسازد.
🔶مسبب آنهمه که بود، حاکمیت یکدست و تحت فرمان.
فرمانده که بود!؟
چرا دوباره زمینهای ایجاد کنم که باز بگویند مردم با رای غلطشان نگذاشتند!!
باز دولت بگوید مجلس نمیگذارد، مجلس بگوید دولت، از این بازیهای موش و گربهای.
🔶نه! من با افتخار این ریاستجمهوری را تقدیم میکنم به مقام ولایت، هر که را میداند بهتر است بالا بیاورد و اصلا هم نگران نیستم.
من برگزاری هر انتخاباتی را در این سیستم بیخود میدانم. خودشان میدانند و جهانی که با سرعت متحول میشود و بهسرعت پیشرفت میکند.
خودشان میدانند و موج بیداری مردم.
و به وقت حسابکشی، همه میدانیم از چه کسی حساب بخواهیم.
🔶من حرف درمانی نمیخواهم، ۴۵ سال شدهام. من قرص مسکّن نمیخواهم، زیاد خوردهام، من از بازیهای بیحاصل خسته شدهام، از اینکه با خودم هم رو راست نباشم. هر بار خودم را فریب دهم که این بار فرق میکند!!
من دیگر از شنیدن برهه حساس بدم میآید، بهخاطر این برهه حساس بارها گول خورده و رأی دادهام!
🔶من متوجه شدهام اسم و عنوان احزاب در ماهیت آنها تفاوت مهمی ایجاد نمیکند، همهشان میخواهند شریک قدرت شوند، ولو قدرت غصبی و زورگو باشد.
من آزادگی و استقلال و شخصیتم را صرف مصلحتها نمیکنم.
🔶من رأی نمیدهم و مسئولیت رأی ندادم را میپذیرم. در این کشور انتخابات بیمعنا شده، دزدها قوی شدهاند، سازمان پیدا کردهاند، حامیهای بسیار قوی دارند...
کشورم اشغال شده، منابع کشورم صرف امتی میشود که من هیچ نسبتی با آن ندارم. هیچکس مسئولیت بدبختی مردم را نمیپذیرد و هیچ امیدی ندارم یکی از این شش نفر بتواند کاری برایم بکند.
🔶رأی نمیدهم تا بگویم من هستم.
من زندهام. هستم.
در نمایشنامهای که میدانم کارگردانش کیست
و سرانجامش چیست
ایفای نقش نمیکنم.
🔶من رأی نمیدهم
و به رأی ندادنم افتخار میکنم
به ارامی و محکم جلو میروم
ولو در اقلیت باشم
من به صحیح بودن مسیرم ایمان دارم.
#تریبون_آزاد
✍ رحیم قمیشی
🔶این یادداشت را برای دوستان اصلاحطلب نمینویسم.
آنها وابستگی حزبیشان نمیگذارد آزادانه فکر کنند، و متوجه شدهام هر اقدام آقای پزشکیان را ولو در ضدیت کامل با برنامههای سابق آنها باشد به فال نیک میگیرند و برای او هورا میکشند؛
- چه خوب انتظارات را پایین آورد! چه خوب از خودش سلب مسئولیت کرد، چه خوب هیجانی نشد و حرف دل مردم بیچاره را نزد!!
🔶من مینویسم برای افرادی که هنوز نتوانستهاند خود را قانع کنند، آیا رأی ندادن امروزمان، فایدهای برای فردا دارد؟ آیا باعث نمیشود فاجعههای بیشتری در انتظارمان باشد!
🔶ما سه ماه پیش گفتیم، ولو میان چند هزار داوطلب انتخابات مجلس صد آدم کمخطر، کمی خوب و سالم وجود داشته باشد، اما رأی نمیدهیم. کشور با آدم کم ضرر و صرفا سالم درست نمیشود.
ما میان این جماعت تایید شده، افراد قوی مناسب مجلس نمیدیدیم و شجاعانه رأی ندادیم.
با رفتارهای زیگزاکی نمیشود به نتیجه رسید. هر روز نمیشود دوباره سیاست با ۱۸۰ درجه تغییر را پیش گرفت.
هیچ چیز تغییر نکرده. احساس میکنم آقای پزشکیان با همه خلوصی که میگویند دارد و سلامت نفسش، مناسب ریاستجمهوری نیست، او مجری خوبی برای اوامر است. شک ندارم بهتر از برخی دیگر، اما بنا نیست من باز هم انتخابم را به کمی بد و خیلی بد محدود کنم. من نباید با موج تبلیغات حرکت کنم.
رأی ندادن من یک ارزش است و بسیار هم موثر.
🔶اگر یکی از داوطلبان ریاستجمهور بگوید در دوران چهار ساله من، دلار بشود صد هزار تومان من فردایش استعفا میدهم، و صداقت در او ببینم ترغیب میشوم به او رای بدهم! کدامشان گفته؟
اگر یکیشان صادقانه بگوید در دوره ریاست جمهوری من گشت ضد ارشاد را در خیابان دیدید، من استعفا میدهم.
اگر یکیشان بگوید من پاسدار حقوق و آزادیهای ملت خواهم بود، ولو شخص اول مملکت نخواهد بگذارد، من حتما برای رای دادن به او فکر میکنم، گر چه بارها فریب خوردهام!
اما امروز کدامشان چنین جملاتی گفته؟
🔶چرا هیچ کدامشان واقعیت را نمیگوید، چه بر سر فروش نفتمان آمده؟ چه کسانی نفت را میفروشند، چه دزدبازاری شده اقتصاد کشور، چه میلیارد دلارها که خورده نمیشود و یک آب هم رویش.
چرا هیچکدام نمیگویند مسبب این مشکلات کیست؟
من ارزش رای خودم را میدانم و رأی نمیدهم.
🔶من مجلس را دو دستی تقدیم حاکمیت یکدست کردم تا نشان دهند چقدر توانایی دارند، ریاست جمهوری قبل را هم تقدیم کردم تا متوجه شوند ریشه دزدیها کجاست. خبرگان هم که همیشه در اختیارشان بوده. چه فهمیدند؟ هیچ!
گفتند نزدیک قلهاند.
آیا عدم هماهنگی قوا دلار بیست هزار تومانی را کرد شصت هزار تومان؟ توطئه اجانب حبوبات ۱۰ هزار تومانی را کرد ۱۲۰ هزار تومان؟ چه کسی داروها را گران کرد، بورس را سوزاند، پول ملی را بیارزش و بیارزشتر کرد؟
منابع صد سال آینده را فروخت و نتوانست ذرهای رفاه برای ما بسازد.
🔶مسبب آنهمه که بود، حاکمیت یکدست و تحت فرمان.
فرمانده که بود!؟
چرا دوباره زمینهای ایجاد کنم که باز بگویند مردم با رای غلطشان نگذاشتند!!
باز دولت بگوید مجلس نمیگذارد، مجلس بگوید دولت، از این بازیهای موش و گربهای.
🔶نه! من با افتخار این ریاستجمهوری را تقدیم میکنم به مقام ولایت، هر که را میداند بهتر است بالا بیاورد و اصلا هم نگران نیستم.
من برگزاری هر انتخاباتی را در این سیستم بیخود میدانم. خودشان میدانند و جهانی که با سرعت متحول میشود و بهسرعت پیشرفت میکند.
خودشان میدانند و موج بیداری مردم.
و به وقت حسابکشی، همه میدانیم از چه کسی حساب بخواهیم.
🔶من حرف درمانی نمیخواهم، ۴۵ سال شدهام. من قرص مسکّن نمیخواهم، زیاد خوردهام، من از بازیهای بیحاصل خسته شدهام، از اینکه با خودم هم رو راست نباشم. هر بار خودم را فریب دهم که این بار فرق میکند!!
من دیگر از شنیدن برهه حساس بدم میآید، بهخاطر این برهه حساس بارها گول خورده و رأی دادهام!
🔶من متوجه شدهام اسم و عنوان احزاب در ماهیت آنها تفاوت مهمی ایجاد نمیکند، همهشان میخواهند شریک قدرت شوند، ولو قدرت غصبی و زورگو باشد.
من آزادگی و استقلال و شخصیتم را صرف مصلحتها نمیکنم.
🔶من رأی نمیدهم و مسئولیت رأی ندادم را میپذیرم. در این کشور انتخابات بیمعنا شده، دزدها قوی شدهاند، سازمان پیدا کردهاند، حامیهای بسیار قوی دارند...
کشورم اشغال شده، منابع کشورم صرف امتی میشود که من هیچ نسبتی با آن ندارم. هیچکس مسئولیت بدبختی مردم را نمیپذیرد و هیچ امیدی ندارم یکی از این شش نفر بتواند کاری برایم بکند.
🔶رأی نمیدهم تا بگویم من هستم.
من زندهام. هستم.
در نمایشنامهای که میدانم کارگردانش کیست
و سرانجامش چیست
ایفای نقش نمیکنم.
🔶من رأی نمیدهم
و به رأی ندادنم افتخار میکنم
به ارامی و محکم جلو میروم
ولو در اقلیت باشم
من به صحیح بودن مسیرم ایمان دارم.
✍نقد دکتر محسن رنانی:
#تریبون_آزاد
🔴خبرهای انتخاباتی را دنبال نمیکنم و سخنان نامزدها تک و توک به گوشم میرسد. قصدی برای یک تحلیل جدی ندارم و این یک واکنش ساده و غیر مستند است!
هیچکدام از این نامزدها توان طرح نو در انداختن ندارند.
هیچکدام توان روبهرو شدن با موانع اصلی توسعه کشور را ندارند.
هیچکدام درک درستی از ایران و هویت ایرانی ندارند.
هیچکدام فهمی حتی در حد ابتدایی از اقتصاد ندارند.
هیچکدام در اندازههای هدایت کشوری در اندازههای ایران نیستند
برخی از آنها تداومِ شوخی آفرینش به نظر میرسند.
🔶خاتمی تمام شد. دوران اصلاحات هم.
🔶احمدینژاد نیز تمام شد. مدیریت احمدینژادی نیز...
تقریبا هیچکدام از نامزدها درک متوسطی از کلماتی که استفاده میکنند ندارند.
هیچ فهمی از مناسبات دنیای سرمایهداری ندارند.
هیچ فهمی از دلایل پیشرفت و توسعه کشورها ندارند.
هیچ درکی از ساز و کار گردش سرمایه ندارند.
هیچ تعریفی از خوشبختی ندارند.
هیچ تصوری از خواستههای مردم ایران ندارند.
کارمندانی هستند که فکر میکنند مشکل کشور چیزهایی در حد درگاه صدور مجوزهاست.
سقف راهحلهایشان هم تقویت سایتهای دولتی برای بروکراسی اداری ست.
🔶نه برنامهای برای ناترازی صندوقهای بازنشستگی دارند.
نه ایدهای برای کاهش تورم
نه جرات دارند بگویند اگر رئیس شدند چاههای آب کشاورزی را میبندد.
نه جرات دارند بگویند اگر مردم مثل علایق شما
نخواهند لباس بپوشند، چه میکنند؟
🔶هیچکدام جرات نکردند درباره نرخ ارز حرف واضح بزنند.
هیچکدام جرات نکردند درباره سوبسیدهای انرژی نظری بدهند. که این سوبسید کشور را به سرعت نور به فروپاشی میبرد. اما برای کسب رای نباید علیه سوبسیدها حرف زد.
🔶میگویند به قانون عمل کنیم و هیچکدام تعریف قانون را بلد نیستند و جرات ندارند پاسخ دهند این مجالس قانونگذار، چقدر بازتاب اراده عمومی است.
🔶هیچ کدام پاسخی ندارند اگر اراده مردم با اراده شما یکی نبود، تکلیف چیست؟
هیچ چیز جدی نیست و شوخی شوخی کشور میرود که از همه همسایگانش پس افتد.
🔶شما تا تکلیفتان را با نسبت باورها و زندگی مردم و قانون تعیین نکنید،
تا تکلیفتان را با پدیده ایران مشخص نکنید،
تا تکلیفتان را با مدلهای اقتصادی شناسنامهدار جهانی تعیین نکنید،
تا تکلیفتان را با حق انتخاب و آزادیهای مردم تعیین نکنید،
نمیتوانید هیچ قدم موثری برای بهبود شرایط بردارید.
🔶نهایتا مثل مرحوم رئیسی خیلی هم خالصانه راه بیفتید و کارخانههای ورشکسته را احیا کنید یا وام ازدواج بدهید و یا بر گونههای مردم بدبخت بوسه زنید یا با چکمه در گِل بشوید و در مجموع باعث فشار بیشتر بر کمر اقتصاد کشور شوید.
@C_B_SHAHZADEH
#تریبون_آزاد
🔴خبرهای انتخاباتی را دنبال نمیکنم و سخنان نامزدها تک و توک به گوشم میرسد. قصدی برای یک تحلیل جدی ندارم و این یک واکنش ساده و غیر مستند است!
هیچکدام از این نامزدها توان طرح نو در انداختن ندارند.
هیچکدام توان روبهرو شدن با موانع اصلی توسعه کشور را ندارند.
هیچکدام درک درستی از ایران و هویت ایرانی ندارند.
هیچکدام فهمی حتی در حد ابتدایی از اقتصاد ندارند.
هیچکدام در اندازههای هدایت کشوری در اندازههای ایران نیستند
برخی از آنها تداومِ شوخی آفرینش به نظر میرسند.
🔶خاتمی تمام شد. دوران اصلاحات هم.
🔶احمدینژاد نیز تمام شد. مدیریت احمدینژادی نیز...
تقریبا هیچکدام از نامزدها درک متوسطی از کلماتی که استفاده میکنند ندارند.
هیچ فهمی از مناسبات دنیای سرمایهداری ندارند.
هیچ فهمی از دلایل پیشرفت و توسعه کشورها ندارند.
هیچ درکی از ساز و کار گردش سرمایه ندارند.
هیچ تعریفی از خوشبختی ندارند.
هیچ تصوری از خواستههای مردم ایران ندارند.
کارمندانی هستند که فکر میکنند مشکل کشور چیزهایی در حد درگاه صدور مجوزهاست.
سقف راهحلهایشان هم تقویت سایتهای دولتی برای بروکراسی اداری ست.
🔶نه برنامهای برای ناترازی صندوقهای بازنشستگی دارند.
نه ایدهای برای کاهش تورم
نه جرات دارند بگویند اگر رئیس شدند چاههای آب کشاورزی را میبندد.
نه جرات دارند بگویند اگر مردم مثل علایق شما
نخواهند لباس بپوشند، چه میکنند؟
🔶هیچکدام جرات نکردند درباره نرخ ارز حرف واضح بزنند.
هیچکدام جرات نکردند درباره سوبسیدهای انرژی نظری بدهند. که این سوبسید کشور را به سرعت نور به فروپاشی میبرد. اما برای کسب رای نباید علیه سوبسیدها حرف زد.
🔶میگویند به قانون عمل کنیم و هیچکدام تعریف قانون را بلد نیستند و جرات ندارند پاسخ دهند این مجالس قانونگذار، چقدر بازتاب اراده عمومی است.
🔶هیچ کدام پاسخی ندارند اگر اراده مردم با اراده شما یکی نبود، تکلیف چیست؟
هیچ چیز جدی نیست و شوخی شوخی کشور میرود که از همه همسایگانش پس افتد.
🔶شما تا تکلیفتان را با نسبت باورها و زندگی مردم و قانون تعیین نکنید،
تا تکلیفتان را با پدیده ایران مشخص نکنید،
تا تکلیفتان را با مدلهای اقتصادی شناسنامهدار جهانی تعیین نکنید،
تا تکلیفتان را با حق انتخاب و آزادیهای مردم تعیین نکنید،
نمیتوانید هیچ قدم موثری برای بهبود شرایط بردارید.
🔶نهایتا مثل مرحوم رئیسی خیلی هم خالصانه راه بیفتید و کارخانههای ورشکسته را احیا کنید یا وام ازدواج بدهید و یا بر گونههای مردم بدبخت بوسه زنید یا با چکمه در گِل بشوید و در مجموع باعث فشار بیشتر بر کمر اقتصاد کشور شوید.
@C_B_SHAHZADEH
🔻رئیسجمهور جدید و «سوالات سخت»
#تریبون_آزاد
در جریان مبارزات انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳، تصوراتی در فضای رسانهای ایران مطرح شدند که معنای تلویحی یا صریح آنها، امکان تغییر سیاستهای کلان حکومت از مسیر صندوقهای رای بود. اشارههای متنوع به موضوعاتی از قبیل اعتراضات ۱۴۰۱، مساله حجاب اجباری و سیاست خارجی، به وضوح چنین حال و هوایی داشتند. حتی بسیاری از وعدههای مرتبط با بهبود وضعیت اقتصادی کشور نیز، با وجود ظاهر محتاطانه، در بطن خود از همین ویژگی برخوردار بودند.
اکنون با پایان تبلیغات و درگیریهای انتخاباتی، مطرحکنندگان تصورات فوق در معرض پرسشهای مشخص از امکان «تحقق» آنها قرار گرفتهاند. پرسشهای زیر، تنها چند نمونه از این سوالات هستند که هر یک از آنها، با فرض وقوع تحولی محتمل در دوره دولت جدید قابل طرح است:
۱- حرکت ضدحکومتی جدیدی از جنس اعتراضات ۱۴۰۱ در خیابانهای ایران به جریان میافتد. رهبر خواستار برخورد شدید با آنهاست و نیروهای مسلح در حال شلیک به معترضان هستند. تا چه حد محتمل است که رئیس جمهور بتواند جلوی کشتن معترضان را بگیرد یا در میانه سرکوب، علنا به رویارویی با رهبر و نیروهای مسلح تحت فرمان او بپردازد؟
۲- دولت به این نتیجه میرسد که حکومت دیگر از عهده هزینههای امنیتی و اقتصادی تحمیل حجاب اجباری بر نمیآید. اساسا درگیر کردن بخش عظیمی از بودجه و پرسنل پلیس برای کنترل حجاب زنان را، در شرایطی که جرایم خشن در سطح کشور از کنترل خارج شده، ممکن نمیداند. تا چه حد قابل تصور است رئیس جمهور، علی رغم مخالفت رهبر، به درگیری با نهادهای حکومتی دیگر برای لغو «رسمی» حجاب اجباری بپردازد؟
۳- سپاه پاسداران و مشخصا نیروی قدس، در آستانه یک درگیری نظامی جدید در بخشی از منطقه هستند. مطابق جمعبندی دولت، این درگیری غیرضروری یا اجتنابپذیر است. به ویژه چون به دلیل محدودیتهای اقتصادی کشور، مطلقا توان مالی تامین هزینههای اقتصادی درگیری جدید را ندارد. آیا رئیس جمهور امکان «فراهم نکردن» هزینههای مالی این درگیری نظامی را خواهد داشت؟
۴- دولت برای جلوگیری از ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی، نیاز به صرفهجویی گسترده دارد. به این منظور، ناچار است بودجه چند نهاد تبلیغاتی وابسته به نهاد رهبری را -که عملکردشان را بیفایده یا مضر ارزیابی کرده- قطع کند. آیا قدرت اجرای تصمیم خود را خواهد داشت؟
۵- دولت متقاعد شده که نهادهای زیر نظر رهبر یا شرکتهای وابسته به سپاه پاسداران، درگیر فساد مالی گسترده هستند، به طور جدی حسابرسی نمیشوند و مالیات واقعی پرداخت نمیکنند. رئیس جمهور بر همین مبنا اصرار دارد که این نهادها و شرکتها به دقت مورد حسابرسی قرار گیرند تا وضعیت حسابهای آنها شفاف شود و بعد، مالیات واقعی فعالیتهای خود را پرداخت کنند. آیا قادر خواهد بود، علی رغم مخالفت رهبر، تصمیم اقتصادی خود را عملی کند؟
نیاز به تاکید نیست که پرسشهایی از این قبیل، قابل گسترش به زمینههای متنوع دیگر هستند.
طرح چنین سوالاتی به معنی آن نیست که جابهجایی رئیس جمهور، هیچ تغیری در حکومت ایران ایجاد نخواهد کرد. تغییر رئیس دولت، حتما باعث تغییراتی در عملکرد تعدادی از وزارتخانههای دولتی -و البته نه همه آنها- خواهد شد.
اما این تصور که انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳، قدرت وادار کردن علی خامنهای به تجدید نظر در سیاستهای کلان خود را خواهد داشت، لاجرم طرح سوالاتی از جنس فوق را، اجتنابناپذیر خواهد کرد. سوالاتی که حتی اگر در میانه هیجانات انتخاباتی -کمابیش- مغفول مانده باشند، در دوران مسئولیت دولت جدید، پاسخگویی به آنها «ناگزیر» خواهد بود.
@C_B_SHAHZADEH
#تریبون_آزاد
در جریان مبارزات انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳، تصوراتی در فضای رسانهای ایران مطرح شدند که معنای تلویحی یا صریح آنها، امکان تغییر سیاستهای کلان حکومت از مسیر صندوقهای رای بود. اشارههای متنوع به موضوعاتی از قبیل اعتراضات ۱۴۰۱، مساله حجاب اجباری و سیاست خارجی، به وضوح چنین حال و هوایی داشتند. حتی بسیاری از وعدههای مرتبط با بهبود وضعیت اقتصادی کشور نیز، با وجود ظاهر محتاطانه، در بطن خود از همین ویژگی برخوردار بودند.
اکنون با پایان تبلیغات و درگیریهای انتخاباتی، مطرحکنندگان تصورات فوق در معرض پرسشهای مشخص از امکان «تحقق» آنها قرار گرفتهاند. پرسشهای زیر، تنها چند نمونه از این سوالات هستند که هر یک از آنها، با فرض وقوع تحولی محتمل در دوره دولت جدید قابل طرح است:
۱- حرکت ضدحکومتی جدیدی از جنس اعتراضات ۱۴۰۱ در خیابانهای ایران به جریان میافتد. رهبر خواستار برخورد شدید با آنهاست و نیروهای مسلح در حال شلیک به معترضان هستند. تا چه حد محتمل است که رئیس جمهور بتواند جلوی کشتن معترضان را بگیرد یا در میانه سرکوب، علنا به رویارویی با رهبر و نیروهای مسلح تحت فرمان او بپردازد؟
۲- دولت به این نتیجه میرسد که حکومت دیگر از عهده هزینههای امنیتی و اقتصادی تحمیل حجاب اجباری بر نمیآید. اساسا درگیر کردن بخش عظیمی از بودجه و پرسنل پلیس برای کنترل حجاب زنان را، در شرایطی که جرایم خشن در سطح کشور از کنترل خارج شده، ممکن نمیداند. تا چه حد قابل تصور است رئیس جمهور، علی رغم مخالفت رهبر، به درگیری با نهادهای حکومتی دیگر برای لغو «رسمی» حجاب اجباری بپردازد؟
۳- سپاه پاسداران و مشخصا نیروی قدس، در آستانه یک درگیری نظامی جدید در بخشی از منطقه هستند. مطابق جمعبندی دولت، این درگیری غیرضروری یا اجتنابپذیر است. به ویژه چون به دلیل محدودیتهای اقتصادی کشور، مطلقا توان مالی تامین هزینههای اقتصادی درگیری جدید را ندارد. آیا رئیس جمهور امکان «فراهم نکردن» هزینههای مالی این درگیری نظامی را خواهد داشت؟
۴- دولت برای جلوگیری از ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی، نیاز به صرفهجویی گسترده دارد. به این منظور، ناچار است بودجه چند نهاد تبلیغاتی وابسته به نهاد رهبری را -که عملکردشان را بیفایده یا مضر ارزیابی کرده- قطع کند. آیا قدرت اجرای تصمیم خود را خواهد داشت؟
۵- دولت متقاعد شده که نهادهای زیر نظر رهبر یا شرکتهای وابسته به سپاه پاسداران، درگیر فساد مالی گسترده هستند، به طور جدی حسابرسی نمیشوند و مالیات واقعی پرداخت نمیکنند. رئیس جمهور بر همین مبنا اصرار دارد که این نهادها و شرکتها به دقت مورد حسابرسی قرار گیرند تا وضعیت حسابهای آنها شفاف شود و بعد، مالیات واقعی فعالیتهای خود را پرداخت کنند. آیا قادر خواهد بود، علی رغم مخالفت رهبر، تصمیم اقتصادی خود را عملی کند؟
نیاز به تاکید نیست که پرسشهایی از این قبیل، قابل گسترش به زمینههای متنوع دیگر هستند.
طرح چنین سوالاتی به معنی آن نیست که جابهجایی رئیس جمهور، هیچ تغیری در حکومت ایران ایجاد نخواهد کرد. تغییر رئیس دولت، حتما باعث تغییراتی در عملکرد تعدادی از وزارتخانههای دولتی -و البته نه همه آنها- خواهد شد.
اما این تصور که انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳، قدرت وادار کردن علی خامنهای به تجدید نظر در سیاستهای کلان خود را خواهد داشت، لاجرم طرح سوالاتی از جنس فوق را، اجتنابناپذیر خواهد کرد. سوالاتی که حتی اگر در میانه هیجانات انتخاباتی -کمابیش- مغفول مانده باشند، در دوران مسئولیت دولت جدید، پاسخگویی به آنها «ناگزیر» خواهد بود.
@C_B_SHAHZADEH
دولت در سایه مهم نیست، دولت پنهان را در یابید که در حال بلعیدن منابع ملی است!
#تریبون_آزاد
✍یادداشتی از حسین جعفری
افشاگری محمود صادقی نماینده سابق مجلس: "قابل توجه رییسجمهور منتخب، دکتر پزشکیان؛
خبرهایی از نقل و انتقالات نامتعارف دستگاهها میرسد.
ازجمله واگذاری شرکت های پالایش گاز پارسیان، پالایش گاز فجرجم، کشت و صنعت مغان، پالایش نفت آبادان و طراحی و ساختمان نفت از طریق فرابورس به ستاد اجرایی.
(بزرگترین نهاد اقتصادی بیت رهبری)
خواندن این افشاگری، نگارنده را بیاد پستی چند سال قبل است که خواندش مناسب حال است.
"دولت فقیرِ سپر بلا و دولت قدیرِ بی مسئولیت- دولت رو تحویل رهبری بدهید لااقل ما تکلیفمان روشن شود!"
مهمترین بخش از سخنان جناب روغنی زنجانی رئیس سازمان برنامه و بودجه کشور در دولت میرحسین موسوی در نشست «بازنگری قانون اساسی؛ ضرورت ها پیامد ها» که شایسته تامل بیشتری است:
"اگر حاکمیت یکدست است نمی شود که بگوییم دولت باید خصوصی سازی بشود
اما شرکت های زیر مجموعه نهاد رهبری خصوصی نه، ...
این چه نوع خصوصی سازی است، بعد موقع خصوصی سازی، شرکت های بزرگ مجدداً می روند از بخش دولتی به بخش زیر مجموعه نهاد رهبری از بانک ها بگیریم تا پتروشیمی ها،...
خب همه را تحویل رهبری بدهند دولت تحویل رهبری تا تکلیف مان روشن بشه!"
بنظر می رسد که از وضعیت حاکمیت دوگانه ی"دولت منتخب مردم در مقابل دولت منتصب پنهان"رسیده ایم به وضعیت حاکمیت یک دستِ ٫٫ دولت فقیر در برابر دولت قدیر و ثروتمند ولایی" که تلاش می شود با صحنه آرایی دولتی بظاهر قانونی و تحت نظارت قانون را نشان دهند
اما در واقع این قدرت است که صاحب امارتی با منابع مالی مطلق و اختیارات مطلق است!
چرا چنین است زیرا با وجود ولایت فقیه قانون هیچ معنایی ندارد( الویری)؛
قانون که هیچ بلکه هیچ فکر، اندیشه، سلیقه و کسی نباید در برابر قدرت مطرح شود!
بعبارتی نهاد رهبری در حال تصاحب کل منابع ملی و دولت از طرق بظاهر قانونی (چون مولد سازی و ...) است تا بی اعتنا به حاکمیت اداره ملی و بدون پاسخگویی همان کند که می خواهد.
زیرا حتی دولتی فقیر که در انتخاباتی نمایشی به قدرت رسانیده شده مجبور است که برای حفظ ظاهر هم که شده تحت کنترل مجلسِ انقلابی-ولایی باشد
و این یعنی ناگزیرند برخی از اطلاعات مالی و سیاستی اداره کشور را علنی کنند
و این یعنی در حد اندکی بر هزارتوی تصمیمات پنهانی نور افکنده می شود.
اما آیا تا به حال گزارشی از درآمدها و هزینه های بنیاد مستصعفان، ستاد اجرایی و .... ارائه شده؟
آیا می دانیم چه میزان ارز با چمدان های پر از دلار صرف اجرای آرزوهای ایدئولوژیک در فلسطین و لبنان و یمن و ....شده است؟
آیا گزارشی هست تا نشان دهد چمدان های پر از دلار سردار سلیمانی به اینجا و آنجا از کجا تامین شد، به کجا رفت و چرا رفت؟
آیا مردم سایر مصارف این منابع بی حساب کتاب را می دانند؟
واقع آن است کلی اخبار اختلاس در جاهایی گزارش که بظاهر حساب و کتاب دارند و مشمول رسیدگی و کنترل نهادهای نظارتی چون دیوان محاسبات اند، وای به حال آنجا که حساب و کتابی ندارد.
و همه ی اینها فقط نَمی از اقیانوس وجود دولت/ امارت مقتدر اما پنهان، در کنار دولت نحیف و ضعیف و عروسکگون بظاهر قانونی است!
بنظر می رسد برای تشکیل حکومت و امارت اسلامی گام دوم برداشته شده یعنی هسته سخت امارت اسلامی با پوسته ای بنام دولت محرومان!
یکی فربه و دیگری نحیف، یکی برای تامین منابع مالی برای اهداف خودی ها و دیگری برای تحویل منابع ملی به اولی، یکی برای غنی تر شدن و دیگری ستاندن از محرومان و محروم تر کردن شان!!
@C_B_SHAHZADEH
#تریبون_آزاد
✍یادداشتی از حسین جعفری
افشاگری محمود صادقی نماینده سابق مجلس: "قابل توجه رییسجمهور منتخب، دکتر پزشکیان؛
خبرهایی از نقل و انتقالات نامتعارف دستگاهها میرسد.
ازجمله واگذاری شرکت های پالایش گاز پارسیان، پالایش گاز فجرجم، کشت و صنعت مغان، پالایش نفت آبادان و طراحی و ساختمان نفت از طریق فرابورس به ستاد اجرایی.
(بزرگترین نهاد اقتصادی بیت رهبری)
خواندن این افشاگری، نگارنده را بیاد پستی چند سال قبل است که خواندش مناسب حال است.
"دولت فقیرِ سپر بلا و دولت قدیرِ بی مسئولیت- دولت رو تحویل رهبری بدهید لااقل ما تکلیفمان روشن شود!"
مهمترین بخش از سخنان جناب روغنی زنجانی رئیس سازمان برنامه و بودجه کشور در دولت میرحسین موسوی در نشست «بازنگری قانون اساسی؛ ضرورت ها پیامد ها» که شایسته تامل بیشتری است:
"اگر حاکمیت یکدست است نمی شود که بگوییم دولت باید خصوصی سازی بشود
اما شرکت های زیر مجموعه نهاد رهبری خصوصی نه، ...
این چه نوع خصوصی سازی است، بعد موقع خصوصی سازی، شرکت های بزرگ مجدداً می روند از بخش دولتی به بخش زیر مجموعه نهاد رهبری از بانک ها بگیریم تا پتروشیمی ها،...
خب همه را تحویل رهبری بدهند دولت تحویل رهبری تا تکلیف مان روشن بشه!"
بنظر می رسد که از وضعیت حاکمیت دوگانه ی"دولت منتخب مردم در مقابل دولت منتصب پنهان"رسیده ایم به وضعیت حاکمیت یک دستِ ٫٫ دولت فقیر در برابر دولت قدیر و ثروتمند ولایی" که تلاش می شود با صحنه آرایی دولتی بظاهر قانونی و تحت نظارت قانون را نشان دهند
اما در واقع این قدرت است که صاحب امارتی با منابع مالی مطلق و اختیارات مطلق است!
چرا چنین است زیرا با وجود ولایت فقیه قانون هیچ معنایی ندارد( الویری)؛
قانون که هیچ بلکه هیچ فکر، اندیشه، سلیقه و کسی نباید در برابر قدرت مطرح شود!
بعبارتی نهاد رهبری در حال تصاحب کل منابع ملی و دولت از طرق بظاهر قانونی (چون مولد سازی و ...) است تا بی اعتنا به حاکمیت اداره ملی و بدون پاسخگویی همان کند که می خواهد.
زیرا حتی دولتی فقیر که در انتخاباتی نمایشی به قدرت رسانیده شده مجبور است که برای حفظ ظاهر هم که شده تحت کنترل مجلسِ انقلابی-ولایی باشد
و این یعنی ناگزیرند برخی از اطلاعات مالی و سیاستی اداره کشور را علنی کنند
و این یعنی در حد اندکی بر هزارتوی تصمیمات پنهانی نور افکنده می شود.
اما آیا تا به حال گزارشی از درآمدها و هزینه های بنیاد مستصعفان، ستاد اجرایی و .... ارائه شده؟
آیا می دانیم چه میزان ارز با چمدان های پر از دلار صرف اجرای آرزوهای ایدئولوژیک در فلسطین و لبنان و یمن و ....شده است؟
آیا گزارشی هست تا نشان دهد چمدان های پر از دلار سردار سلیمانی به اینجا و آنجا از کجا تامین شد، به کجا رفت و چرا رفت؟
آیا مردم سایر مصارف این منابع بی حساب کتاب را می دانند؟
واقع آن است کلی اخبار اختلاس در جاهایی گزارش که بظاهر حساب و کتاب دارند و مشمول رسیدگی و کنترل نهادهای نظارتی چون دیوان محاسبات اند، وای به حال آنجا که حساب و کتابی ندارد.
و همه ی اینها فقط نَمی از اقیانوس وجود دولت/ امارت مقتدر اما پنهان، در کنار دولت نحیف و ضعیف و عروسکگون بظاهر قانونی است!
بنظر می رسد برای تشکیل حکومت و امارت اسلامی گام دوم برداشته شده یعنی هسته سخت امارت اسلامی با پوسته ای بنام دولت محرومان!
یکی فربه و دیگری نحیف، یکی برای تامین منابع مالی برای اهداف خودی ها و دیگری برای تحویل منابع ملی به اولی، یکی برای غنی تر شدن و دیگری ستاندن از محرومان و محروم تر کردن شان!!
@C_B_SHAHZADEH