کمپین بازگشت شاهزاده
28.8K subscribers
58.4K photos
55.3K videos
414 files
25.9K links
https://telegram.me/C_B_SHAHZADEH
کانال کمپین👆
https://t.me/joinchat/QGibi-Oc3jFYRx5E
ابرگروه کمپین👆

https://twitter.com/payandeiranam
توییتر

@azadi5555
ارتباط با ما
Download Telegram
🛑 در مذمت اهمیت‌دادن به تجزیه‌طلبان و قومیت‌چی‌ها:

دغدغه اتحاد و یکپارچگی ایران، شرافتمندانه‌ترین دغدغه برای هر ایرانی می‌تواند باشد. این دغدغه، پیش از آنکه، ناشی از احساسات میهن‌دوستانه، و یا از موضع ایدئولوژی ناسیونالیسم (که برای ایران موضوعیت ندارد) باشد، یک دغدغه واقع‌گرایانه، انسان‌دوستانه و صلح‌طلبانه است. دلیل آن کاملاً روشن است، در داخل ایران، هیچ مرزی وجود ندارد. مرز بین کردها و آذری‌ها کجاست؟ مرز بین کردها و لرها؟ مرز بین اقوام فارسی‌زبان با سایر اقوام؟ و قس علیهذا. ما یک «ملت» هستیم، و دقیقاً به همین دلیل، در داخل میهن‌، هیچ مرزی بین خودمان نکشیدیم. هرگونه تلاش برای جدایی‌طلبی و تعیین مرز در داخل ایران، لاجرم با جنگ و خون‌ریزی بی‌پایان همراه خواهد بود.
در طول تاریخ ایران، از دوران باستان تاکنون، گروه‌های تجزیه‌طلب شکل گرفته و از بین رفته‌اند. اما هیچکدام از این گروه‌ها حتی موفق به جدا کردنِ یک وجب از خاک ایران هم نشده‌اند. تمام تکه‌های جداشده از خاکِ ایران، با حمله نظامی و یا فشار قدرت‌های بزرگ منفک شده‌اند. در قرن معاصر، و در سه برهه مهم تاریخی، یعنی جنگ‌های اول و دوم جهانی، و انقلاب اسلامی، که دولت مرکزی ایران، دچار ضعف و انحطاط شد، تحرکاتی از طرف گروه‌های تجزیه‌طلب صورت گرفت، اما هیچکدام از آن تحرکات منجر به جدایی یک ذره از خاک ایران هم نشد.
چند سالی است که بسیاری از ایران‌دوستان حساسیت بیش از حدی را در مورد جریان‌های تجزیه‌طلب از خود نشان می‌دهند، بخاطر ترس از آنها، از تلاش برای تغییر در ایران می‌ترسند و بعضاً با این بهانه، به جمهوری اسلامی پناه برده و استمرار این نظام فاسد و تباه را تبلیغ و توجیه می‌کنند! این دقیقاً همان چیزی‌ست که جمهوری اسلامی می‌خواهد.
به احتمال زیاد، بخش بزرگی از مضحکه قومیت‌گرایی، تجزیه‌طلبی، هویت‌طلبی (کذا!) در ایران، یک پروژه امنیتی از سوی جمهوری اسلامی باشد. حداقل در مسأله گفتمان‌سازی برای هواداران تراکتورسازی تبریز، ردپای نهادهای نظامی و امنیتی به راحتی قابل مشاهده است. این پروژه، جامعه مدنی تبریز را به چنان تباهی کشانده است که، شهری که یک‌ونیم قرن پیش، خاستگاه فرهیختگان بزرگی چون مستشارالدوله‌ها و تقی‌زاده‌ها و کسروی‌ها و ... بود، شهری که دو قرن پیش، اولین جنبش تجددخواهی ایرانی در آن پا گرفت، الان فقط صدای زوزه گرگ از آن شنیده می‌شود!
جریان‌های تجزیه‌طلب در اوج قدرت خود در صد سال پیش که مسلح و پرقدرت هم بودند و دولت مرکزی، در ضعیف‌ترین حالت ممکن بود، کاری نتوانستند از پیش ببرند، الان که به طریق اولی، هیچ کاری از دست‌شان برنمی‌آید. کل گروه‌های قومیت‌گرا و تجزیه‌طلب را باهم جمع کنید، یک آدم دارای حداقلی از دانش و ذهن منسجم پیدا نمی‌کنید. لذا با جدی‌گرفتن این فاشیست‌های نژادپرست، توهمِ مهم‌بودن و قدرتمندبودن را در ذهن‌شان تقویت نکنیم.
در کشورهای عراق و سوریه و افغانستان هم که بارها جنگ داخلی اتفاق افتاد و چندین مرتبه، دولت‌های مرکزی فروپاشیدند، تجزیه رخ نداد. «ایران» ما که ده‌ها برابر این قبیل کشورها، انسجام درونی دارد. در عراق که دو بار در دهه آخر قرن بیستم و دهه اول قرن بیست‌ویکم دولت مرکزی، ضعیف و نابود شد، بازهم آن کشور تجزیه نشد. کردهای عراق که با نیم‌قرن مبارزه مسلحانه، بیش از نیم‌میلیون تلفات، خودمختاری کسب کرده بودند، نتوانستند از عراق جدا شوند و کشور جدید تشکیل دهند. حتی اگر همین امروز هم دولت مرکزی در بغداد نابود شود، بازهم قادر به تأسیس کشور جدید نیستند. اگر اختلافات عشیره‌ای‌شان اجازه دهد نهایتش می‌توانند در دو استان شمالی عراق یک کشور کوچک و محصور در خشکی تشکیل دهند، حتی توان ضمیمه‌کردن کرکوک را هم نخواهند داشت. اگر دولت مرکزی در بغداد نباشد، کردها، ترکمن‌ها، اعراب شیعه و سنی، برای به چنگ آوردن این منطقه نفت‌خیز به جان هم می‌افتند و آنقدر همدیگر را می‌کشند تا نسل‌شان منقرض شود و میلیون‌ها جسد باقی‌مانده از این جنگ، تبدیل به یک میدان نفتی در ده‌ها میلیون سال آینده می‌شود!
چاره چیست؟ پاسخ خیلی روشن و ساده است، دست‌برداشتن از شهوت استقلال‌طلبی و ایده متعفن، نژادپرستانه و فاشیستیِ «تشکیل کشور براساس قومنیت» است. قومیت یک پدیده فرهنگی است، نه تأسس حقوقی! همه عرب‌های جهان، ترک‌های جهان، کُردهای جهان، آنگلوساکسون‌های جهان و ...، دارای مشترکاتِ فرهنگیِ و تباری هستند و طبعاً باید حق ارتباط آزاد باهم را داشته باشند، اما لزوماً سرنوشتِ سیاسی و حقوقی یکسان ندارند. مثلاً شهروندِان عرب ایرانی با بقیه شهروندان ایرانی سرنوشت حقوقی یکسانی دارند، نه با همه اعراب جهان! سرنوشت حقوقی شهروندان چینی آمریکا، با بقیه شهروندان آمریکا یکی است، نه با همه چینی‌ها درجهان. سرنوشت حقوقی شهروندان کُردِ سوئد با بقیه شهروندان سوئد یکی است، نه با همه کُردهای جهان!

#دکتر_محمد_محبی
@khosrovanooshiravan
🛑 عدم کارآیی مفاهیم «دیکتاتوری» و «استبداد»، برای توصیف عصر رضاشاه
@khosrovanooshiravan
دوره رضاشاه و کلاً عصر پهلوی را نمی‌توان با مفاهیمی چون «دیکتاتوری» و حتی «استبداد» توضیح داد. رضاشاه، از دل یک جامعه نهادمند، و سیستم قانون‌مند برنخواست که او را دیکتاتور بنامیم! یک کلیشه نادرست و بی‌مبنا در میان کثیری از ایرانیان جا افتاده است، مبنی بر اینکه، «رضاشاه، مشروطیت را تعطیل کرد»! در حالی‌که برعکس! مشروطیت یا کنسطیطوسیون، یا حکومت قانون، یا به قول مرحوم فروغی «دولت بااساس»، با رضاشاه شروع شد. قبل از رضاشاه، اساسأ جنین «حکومت قانون» هم شکل نگرفته بود، در حد یک نطفه سرگردان بود، قانون اساسی و مجلس در ظاهر وجود داشت. اما «روح حکومت قانون» وجود نداشت. دولت، هیچ اساسی نداشت. کشور هیچ نظم و نسقی نداشت. از انقلاب مشروطه در سال ۱۲۸۵ تا تاجگذاری رضاشاه در سال ۱۳۰۴، کشور در حال فروپاشی بود. اصل و اساس «کشور»، در آستانه نابودی بود، چه رسد به حکومت قانون!
ما ایرانیان، برای سوالات و دغدغه‌های پیچیده، پاسخ‌های ساده قایل هستیم و خیلی زود با یک پاسخ ساده و دم دستی، سروته قضیه را جمع می‌کنیم! با گزاره‌های ساده‌ای چون «رضاشاه قانون را زیرپا گذاشت»! « رضاشاه مشروطه را تعطیل کرد»، «رضاشاه دیکتاتور بود»! «رضاشاه مستبد بود»! و امثالهم، ذهن خود را از تأمل و اندیشیدن، آزاد و معاف می‌کنیم. چون اندیشیدن و تأمل کار سختی است. عده‌ای هم که زمین زیرپای‌شان سست است، در خلأ تحلیل می‌کنند و برای زمانه و اوضاعی که اساساً موجودیت کشور در خطر بود، معیارهای حکومت قانون، آزادی و دموکراسی را در حد انگلستان قرن بیست‌ویکم، برای ایران اوایل قرن بیستم قایل هستند! اینها یا کینه شخصی و یا ایدیولوژیک یا باندی، با پهلوی‌ها دارند و یا اینکه اصلاً در زمین «ایران» نایستاده‌اند. باید یک «ایران» باشد تا حکومت قانون، آزادی و دموکراسی در آن مستقر شود!
مشروطیت، حکومت قانون، آزادی و دموکراسی، قبل از هر چیزی به یک اقتدار حاکمیتی نیاز دارد. قانونِ حافظ آزادی و دموکراسی و حقوق شهروندی هم، نیاز به «ضمانت اجرا» قوی دارد. و مثل روز روشن است که اقتدار حاکمیتی، و «دولت بااساس» ضامن اجرا هستند و بس. نطفه حکومت قانون در معنای مدرن آن در ایران، در عصر رضاشاه، بسته شد و نوزاد «حکومت قانون» به سلامت در آن عصر متولد شد. و رضاشاه و نخبگان عصر رضاشاه، از این طفل شیرخواره، نسبتاً به خوبی محافظت کردند. وضعیت یک طفل شیرخواره، با یک فرد بزرگسال تفاوت دارد. بسیاری مواقع لازم است که برای حفاظت از این طفل شیرخواره، یک کارهایی انجام گیرد که برای ذهن یک بزرگسال، خلاف قاعده به نظر بیاید. رضاشاه، در واقع شالوده‌ریزی «حکومت قانون» در ایران را انجام داد، او یک پادشاه اقتدارگرا و توسعه‌گرا و میهن‌پرست بود. نه اینکه خودش فهمی دقیق از توسعه و تجدد داشت (احتمالاً نخبگان همراه او داشته‌اند)، بلکه به غریزه دریافته بود که مشکل ایران، نداشتن «دولت بااساس» و نبودِ نظم و اقتدار، و نهاد‌های مدرن در آن بود.
به جرأت می‌توانم بگویم که، بهترین قوانین تاریخ ایران، در عصر رضاشاه تدوین و تصویب شدند. اعم از قانون مدنی ایران، قانون آیین دادرسی مدنی، قانون تجارت، قانون امور حسبی، قانون راجع به مجازات عمومی. این قوانین (به جز قانون مجازات)، همه بعد از انقلاب اسلامی هم باقی ماندند و تغییرات اندکی داشته‌اند. در مورد قانون مجازات هم، بسیاری از مسوولان قضایی جمهوری اسلامی پشیمان هستند که آن را تغییر داده‌اند. در دوران دانشجویی، استادی داشتم که فقیه و مجتهد، و قاضی دیوان عالی کشور بود. در کلاس درس حقوق جزا، با صراحت گفت، تنها راه چاره مشکلات نظام حقوق کیفری ایران این است که، یک ماده واحده با این مضمون در مجلس تصویب شود: «از این تاریخ به بعد، قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ نسخ، و قانون راجع به مجازات عمومی مصوب ۱۳۰۴ و اصلاحات سال ۱۳۵۲، جایگزین آن می‌شود.»
قوانین کارآمد یادشده در عصر رضاشاه، در زیر سایه اقتدار حاکمیتی، و به دنبال تأسیس «دولت بااساس» در ایران تدوین و تصویب شدند، و آن قوانین فقط بخش بسیار کوچکی از دستآوردهای شروع فرآیند ساخت دولت مدرن در عصر رضاشاه بود. اما آن روند ادامه پیدا نکرد، و طوفان انقلاب و ایدئولوژی‌های چپ و راست و مذهبی و غیرمذهبی و ضدمذهبی و ...، اجازه تکامل به دولت مدرن در ایران نداد. در انقلاب 1357، اتحادیه‌ای شگفت‌انگیز از بنیادگرایان، چپ‌های مذهبی و غیرمذهبی و ضدمذهبی، ملی‌مذهبی‌ها و روشنفکران دینی! و غیردینی، که تنها وجه مشترک‌شان، بی‌وطنی بود، با طغیانی خائنانه و نابخردانه علیه روندِ توسعه، تجدد و اصلاحات در ایران، و فرایندِ تکاملِ دولت مدرن در ایران، هزینه تحقق دموکراسی، آزادی و حقوق بشر در ایران را چندبرابر کردند.

https://t.me/khosrovanooshiravan/1667

#دکتر_محمد_محبی
⚫️ فقدان اصالت جمهوری‌خواهی در ایران
https://t.me/khosrovanooshiravan/8590

هیچ جنبش اصیل و واقعی جمهوری‌خواهی در ایران شکل نگرفته و احتمالأ هم شکل نخواهد نگرفت، دلیلش کاملاً روشن است. فونداسیون ها و پایه‌های جمهوری‌خواهی در تاریخ و سنت ایران وجود ندارد.
در حال حاضر، چهار دسته جمهوری‌خواه در میان ایرانیان وجود دارد که هیچکدام اصالتی ندارند و تاریخ و اندیشه سیاسی منسجمی پشت آنها نیست.، و هیچکدام در یک زمین سفت نایستاده اند. و جمهوری‌خواهی آنها از حبّ جمهوری نیست، بلکه از بغض مشروطه است، و به شدت معتاد «سیاست‌های هویتی» (Identity politics) شده‌اند. آن چهار دسته، به شرح ذیل می‌باشند:
دسته اول، جمهوری‌خواهان مصدقی! در حالی‌که خود مرحوم مصدق یک مشروطه‌خواه بود، اما مصدقی های کنونی (اعم از مصدقی های مذهبی و غیرمذهبی و ضدمذهبی)، بخاطر کینه نسبت به پهلوی‌ها، جمهوری‌خواه هستند، هیچ دلیل دیگری برای جمهوری‌خواه بودن آنها قابل تصور نیست، برخی از مذهبی‌های این طیف هم که اخوانی و یا خمینیست هستند.
دسته دوم، جمهوری‌خواهان عمدتاً چپ و بعضاً راست، که همه از دم ایدیولوژی زده هستند و هیچ درکی از ایران و تجربه مشروطیت ایران ندارند. و طبق معمول 7 دهه اخیر دنبال سراب ایدئولوژی‌های شرق و غرب هستند. این دسته، بیشترین ناآگاهی و یا بدفهمی را درباره تجربه مشروطیت ایران دارند.
دسته سوم، جمهوری‌خواهان اسلام‌گرا، که همین جمهوری اسلامی کنونی، تجلی آرمان آنهاست، و دشمنی آنها با مشروطیت امری طبیعی است.
دسته چهارم، جمهوری‌خواهان قومیت‌گرا، فدرال‌طلب!، تجزیه‌طلب، هویت‌طلب! و ... که تکلیف‌شان روشن است و جمهوری را برای تحقق آرمان تجزیه ایران می‌خواهند. تجربه «ملی» مشروطیت ایران، خلاف آرمان‌های این طیف است.
تا اطلاع ثانوی، «مشروطه‌خواهی»، تنها جنبش سیاسی اصیل و واقعی ایران است، که هم پایه‌های تاریخی محکمی دارد، و هم مبانی فکری قابل اعتنایی دارد. جمهوری اسلامی، هیچ اپوزیسیونی جز اپوزیسیون مشروطه‌خواه ندارد. سیستم جمهوری، در ایران محکوم به شکست است، بهترین نسخه ممکن جمهوری برای ایران، همین جمهوری اسلامی است چون حداقل از سنت شیعی-ایرانی، یک چیزهایی در خود دارد، یعنی فونداسیونی هرچند ضعیف در بخشی از سنت و تاریخ ایران دارد. (مقالات دکتر چنگیز پهلوان در مجله اطلاعات سیاسی-اقتصادی در اوایل دهه 70 در این زمینه، بسیار جالب و خواندنی هستند). اگر یک روزی قانون اساسی جمهوری اسلامی منسوخ شد، باید (این «باید» یک باید حقوقی و امنیتی و حیاتی است) قانون اساسی مشروطه احیا شود. وگرنه هر جمهوری غیر از جمهوری اسلامی، باعث قطبی-قومی شدن ایران و افزایش خطر فروپاشی ایران خواهد شد.
انگ‌زنی جمهوری‌خواهان به مشروطه‌خواهان، از آن عجایب شگفت‌انگیز روزگار است! آنها مشروطه‌خواهان را به فاشیسم متهم کرده و احیای قانون اساسی مشروطه را حرکت به سمت دیکتاتوری و استبداد تلقی می‌کنند! یاللعجب! اینها از تاریخ هیچ نمی‌دانند! اکثر جنبش‌های فاشیستی و تجربه‌های مختلف فاشیسم در جهان، چون ایتالیا، آلمان، اسپانیا و ... ریشه در سیستم‌های جمهوری دارد، نه مشروطه پادشاهی. و اکثر سیستم‌های سرکوبگر، مستبد و دیکتاتور، که در حد چندصدهزار و یا میلیونی انسان کشته‌اند، دارای سیستم جمهوری بودند، از مائو چین و پل پوت کامبوج، تا استالین شوروی، میلوسویچ یوگسلاوی، صدام عراق، اسد سوریه، سوهارتو اندونزی، قذافی لیبی، همه و همه حکومت جمهوری بودند. میزان استبداد و خشونت و فساد در کشورهای دارای نظام پادشاهی مطلقه و غیرمشروطه در جهان، به مراتب کمتر از کشورهای دارای نظام جمهوری غیردموکراتیک است. و جالب‌تر اینکه کیفیت دموکراسی و آزادی و رفاه و توسعه و ...، در کشورهای دارای نظام پادشاهی مشروطه، به مراتب بهتر از کشورهای دارای نظام جمهوری دموکراتیک است.
واقعاً این همه تجربه‌های تلخ و ناموفقِ جمهوری در خاورمیانه کافی نیست که جمهوری‌خواهان این همه تعصب می‌ورزند؟! دقیقاً دنبال چه چیزی هستند؟! دقیقاً کجا ایستاده‌اند؟! اگر در زمین دموکراسی و آزادی و حقوق بشر ایستاده‌اند که بهترین دموکراسی‌های کنونی که دارای بالاترین کیفیت آزادی و حقوق بشر هستند، در کشورهای دارای نظام مشروطه پادشاهی مستقر هستند. اگر در زمین سوسیالیسم و عدالت اجتماعی و رفاه و امثالهم ایستاده‌اند، بهترین سیستم رفاهی در دنیا در کشورهای اسکاندیناوی است که 3 کشور مهم این منطقه، دارای نظام پادشاهی مشروطه هستند.

https://t.me/khosrovanooshiravan
#دکتر_محمد_محبی
⚫️ تداوم سیاسی و حقوقی نهاد پادشاهی و عدم نسخ آن
https://t.me/khosrovanooshiravan/8618

به جرأت می‌توان ادّعا کرد که نهاد پادشاهی، نخستین و تنها «تأسیس حقوقی» ایرانیان است. اهمیّت «شاه» در ادبیّات کهن، و نص و سنّت ایرانی گواه این مدّعاست. «کلمهٔ شاه، حداقل از ۴ هزار سال پیش به این‌سو کلیدی‌ترین واژهٔ سیاسی و حقوقی» در جغرافیای ایران بزرگ فرهنگی است (زریاب خویی، ۱۳۶۱، ۱۹). ایرانیانِ چند هزار سال پیش، با ابداع این کلیدواژه، توانستند تمامی نهادها و مفاهیم سیاسی لازم برای حکمرانی را تأسیس نمایند. نهادها و مفاهیمی که موارد مشابه زیادی در اندیشهٔ سیاسی مدرن دارند. با نگاهی به تاریخ چند هزارسالهٔ ایران و اسناد و متون کهن آن در می‌یابیم که ایرانیان، قبل از ابداع مفاهیمی چون «ملّت» (Nation)، «دولت» (State)، حکومت (Government)، حاکمیّت (sovereignty) و امثال آن، اقدام به نهادسازی و مفهوم‌سازی کرده‌اند که می‌توان بدون گرفتار شدن به عارضهٔ زمان‌پریشی مشابهت‌ها را پیدا کرد.
تداوم ایران و استمرار حیات سیاسی و فرهنگی و تمدّنی ایران در گرو تداوم نهاد پادشاهی است. ایران از ابتدا هم یک شاهنشاهی بوده است، ایران را قبل از اسلام «ایران‌شهر» می‌نامیدند که دقیقاً به معنای «شاهنشاهی ایران» است. (دریایی، ۱۳۷۹، ۱۲۲) در دنیای جدید هم صرفاً ذیل «شاهنشاهی ایران» می‌توان نهادهای مدرن را مستقر کرد. همان روندی که قبل از شورش ۵۷ شروع شده بود و به مراحل نسبتاً موفقیّت‌آمیزی رسیده بود. امّا آن شورش همه‌چیز را خراب کرد. در حال حاضر هم برای نوسازی، مدرنیزه کردن ایران، چاره‌ای جز ادامهٔ همان راه همراه با تصحیح نقایص آن وجود ندارد.
تعطیلی نهاد پادشاهی نه‌تنها در ایران که در هیچ جای جهان موجب نسخ آن نمی‌شود. اصل استمرار و تداوم نهادی، یکی از مهم‌ترین اصول در حقوق اساسی است (قاسم‌زاده، ۱۳۴۲، ۵۶)؛ به این معنی که نهادهایِ تاریخیِ مؤسّس و مقوّم و هویّت‌بخشِ کشور، از مشروعیّتِ فراسیاسی و فراتاریخی برخوردار هستند و در صورت تعطیلی طولانی هم هیچ مانعی برای بازگشایی آن‌ها (طبعاً بر اساس مقتضیات زمان) وجود ندارد. نمونه‌های تاریخی زیادی هم در این مورد موجود است؛ مانند بازسازی نهاد پادشاهی در هلند بعد از یک دورهٔ طولانی حکومت جمهوری، بازگشت نهاد پادشاهی در انگلستان بعد از یک دورهٔ جمهوری کرامول‌ها، احیای نهاد پادشاهی در ژاپن بعد از دورهٔ طولانی جمهوری شوگون‌ها، بازگشایی نهاد پادشاهی در اسپانیا بعد از یک دورهٔ جمهوری فاشیستی فرانکویی، بازسازی نهاد پادشاهی در کامبوج بعد از چندین دهه سلطهٔ همراه با وقایع خون‌بار و دهشتناکِ کمونیست‌ها و خمرهای سرخ. نکتهٔ بسیار مهم در این تجربیّات این است که در هر موردی، با بازگشایی نهاد پادشاهی، وضعیّت آن کشور به‌غایت بهبود یافت.
https://t.me/khosrovanooshiravan
#دکتر_محمد_محبی