#ازادی
شسته ام ز جانم دست از برای آزادی
جان و مال و ایمانم هم فدای آزادی
عشق و دانش و عرفان امنیت برای جان
ارزشی ندارد هیچ در فنای آزادی
دار فقه و دین داری میوه اش فقط کشتن
جان فلسفه باشد خون بهای آزادی
در دل همه ادیان تیغ و تیر و خونریزی
دین و مذهب صوفی خصم های آزادی
ما سیزیف دین گشتیم در تسلسل دوران
انتظار اشک من سورنای آزادی
بیژنم که در ارتنگ مانده بیکس و تنها
رستمی کنون باید در رهای آزادی
ناخدا اگر باشی در سفینه ماتم
غرقه می شوی آخر بی خدای آزادی
هر چه نیکی و خوبی جمله گر بدست آری
شر مطلقی گردد در قفای آزادی
زندگی شده زندان در حکومت گرگان
باید از قفس جستن با نوای آزادی
یوسف از چه می گویی صرفه در اسارت هاست
ترسم عاقبت گردی خاک پای آزادی
#یوسف_منزوی
ارسالی اعضا محترم کانال:
#کمپین_بازگشت_شاهزاده
#اتحاد_ایران_براندازی_فرقه_تبهکار
#میدان_میلیونی
#ایرانو_پس_میگیریم
@c_b_shahzadeh
شسته ام ز جانم دست از برای آزادی
جان و مال و ایمانم هم فدای آزادی
عشق و دانش و عرفان امنیت برای جان
ارزشی ندارد هیچ در فنای آزادی
دار فقه و دین داری میوه اش فقط کشتن
جان فلسفه باشد خون بهای آزادی
در دل همه ادیان تیغ و تیر و خونریزی
دین و مذهب صوفی خصم های آزادی
ما سیزیف دین گشتیم در تسلسل دوران
انتظار اشک من سورنای آزادی
بیژنم که در ارتنگ مانده بیکس و تنها
رستمی کنون باید در رهای آزادی
ناخدا اگر باشی در سفینه ماتم
غرقه می شوی آخر بی خدای آزادی
هر چه نیکی و خوبی جمله گر بدست آری
شر مطلقی گردد در قفای آزادی
زندگی شده زندان در حکومت گرگان
باید از قفس جستن با نوای آزادی
یوسف از چه می گویی صرفه در اسارت هاست
ترسم عاقبت گردی خاک پای آزادی
#یوسف_منزوی
ارسالی اعضا محترم کانال:
#کمپین_بازگشت_شاهزاده
#اتحاد_ایران_براندازی_فرقه_تبهکار
#میدان_میلیونی
#ایرانو_پس_میگیریم
@c_b_shahzadeh
Forwarded from اتچ بات
ما را به جرم عاشقی محبوس کردند
در قید و بند خرقه و سالوس کردند
قحط خرد آمد به یمن بود ایشان
مکر و دغل را همچو اقیانوس کردند
با خدعه های شیخ هندو مسخ گشتند
ما را اسیر بختک منحوس کردند
لاشرقی و لاغربی گفتند و در آخر
خود را غلام انگلیس و روس کردند
با گفتن افسانه های پوچ عبری
عهد مرا چون عهد دقیانوس کردند
جای نوای دانش افزا در مدارس
بانگ اذان و ضجه ناقوس کردند
این کهنه رمالان عصر علم و دانش
نقش خرابی را به پاپیروس کردند
ویرانه شد این بیشه با یاوه سرایی
نفرین به گور رستم و کاووس کردند
با طرح های کهنه و عصر حجری
سیر ترقی را به کل معکوس کردند
شد زندگی چون مرگ تدریجی در اینجا
آرام مردن را کنون ملموس کردند
اولاد نحس حضرت سلمان خائن
میخانه را با صد عزا مانوس کردند
با این همه نور چراغ و ماه و خورشید
شام وطن را بسته بر فانوس کردند
نفرین به نسلی که به لطف جهل ما را
اینسان اسیر قوم بی ناموس کردند
#یوسف_منزوی
ارسالی از اعضا محترم کانال :
#کمپین_بازگشت_شاهزاده
#ایرانو_پس_میگیریم
#اتحاد_ایران_براندازی_فرقه_تبهکار
#میدان_میلیونی
@c_b_shahzadeh
در قید و بند خرقه و سالوس کردند
قحط خرد آمد به یمن بود ایشان
مکر و دغل را همچو اقیانوس کردند
با خدعه های شیخ هندو مسخ گشتند
ما را اسیر بختک منحوس کردند
لاشرقی و لاغربی گفتند و در آخر
خود را غلام انگلیس و روس کردند
با گفتن افسانه های پوچ عبری
عهد مرا چون عهد دقیانوس کردند
جای نوای دانش افزا در مدارس
بانگ اذان و ضجه ناقوس کردند
این کهنه رمالان عصر علم و دانش
نقش خرابی را به پاپیروس کردند
ویرانه شد این بیشه با یاوه سرایی
نفرین به گور رستم و کاووس کردند
با طرح های کهنه و عصر حجری
سیر ترقی را به کل معکوس کردند
شد زندگی چون مرگ تدریجی در اینجا
آرام مردن را کنون ملموس کردند
اولاد نحس حضرت سلمان خائن
میخانه را با صد عزا مانوس کردند
با این همه نور چراغ و ماه و خورشید
شام وطن را بسته بر فانوس کردند
نفرین به نسلی که به لطف جهل ما را
اینسان اسیر قوم بی ناموس کردند
#یوسف_منزوی
ارسالی از اعضا محترم کانال :
#کمپین_بازگشت_شاهزاده
#ایرانو_پس_میگیریم
#اتحاد_ایران_براندازی_فرقه_تبهکار
#میدان_میلیونی
@c_b_shahzadeh
Telegram
attach 📎
#پروژه_خرسازی
واعظ بیا با ما کنون از آخر بازی بگو
از طرح چندصد ساله و موهوم خرسازی بگو
از مار و شیطان و بشر زان خودفریبی یا سمر
از سجده بر غیر خدا آن شرک آغازی بگو
از بوستان آتش و ذبح پسر گفتی کنون
از شک نمودن بر معاد پیر خودسازی بگو
زخمی است در جانم کهن کز گفتنش آید محن
ای "قادسیه" غیرتت از غارت تازی بگو
باشد عمر خویش علی داماد و هم کیش علی
ای حامل سر خفی زان حادثه رازی بگو
گفتی به من از کربلا در راه حق جانها فدا
هان زین همه نقل جهاد و "ترک سربازی" بگو
اسکاندیناوی بیست ودو ساعت بود روز ای صنم
چون روزه گیرم آن مکان گر نکته پردازی بگو؟
گو آخر این "ساقی" چرا مجرم بزاد از ابتدا
گر آن نمیدانی کنون آهنگ پروازی بگو
#یوسف_منزوی
ارسالی اعضا محترم کانال #کمپین_بازگشت_شاهزاده
#اتحاد_ایران_براندازی_فرقه_تبهکار
#میدان_میلیونی
#ایرانو_پس_میگیریم
@c_b_shahzadeh
واعظ بیا با ما کنون از آخر بازی بگو
از طرح چندصد ساله و موهوم خرسازی بگو
از مار و شیطان و بشر زان خودفریبی یا سمر
از سجده بر غیر خدا آن شرک آغازی بگو
از بوستان آتش و ذبح پسر گفتی کنون
از شک نمودن بر معاد پیر خودسازی بگو
زخمی است در جانم کهن کز گفتنش آید محن
ای "قادسیه" غیرتت از غارت تازی بگو
باشد عمر خویش علی داماد و هم کیش علی
ای حامل سر خفی زان حادثه رازی بگو
گفتی به من از کربلا در راه حق جانها فدا
هان زین همه نقل جهاد و "ترک سربازی" بگو
اسکاندیناوی بیست ودو ساعت بود روز ای صنم
چون روزه گیرم آن مکان گر نکته پردازی بگو؟
گو آخر این "ساقی" چرا مجرم بزاد از ابتدا
گر آن نمیدانی کنون آهنگ پروازی بگو
#یوسف_منزوی
ارسالی اعضا محترم کانال #کمپین_بازگشت_شاهزاده
#اتحاد_ایران_براندازی_فرقه_تبهکار
#میدان_میلیونی
#ایرانو_پس_میگیریم
@c_b_shahzadeh
افسوس که بخردان کم از جهالند
نادان همه پیش و عاقلان دنبالند
در عصر فضا و ارتباطات هنوز
این قوم به دنبال خر دجالند
#یوسف_منزوی
#میدان_میلیونی
#جنبش_فیروزه_ای
#فرقه_تبهکار
#ایران_رو_پس_میگیریم
#اعتصابات_سراسری
#اعتراضات_سراسری
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
نادان همه پیش و عاقلان دنبالند
در عصر فضا و ارتباطات هنوز
این قوم به دنبال خر دجالند
#یوسف_منزوی
#میدان_میلیونی
#جنبش_فیروزه_ای
#فرقه_تبهکار
#ایران_رو_پس_میگیریم
#اعتصابات_سراسری
#اعتراضات_سراسری
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
شد فنا همه عمرم در دیار روباهان
جز خزان ندیدم من در بهار روباهان
در کشاکش قصه پنبه جای خنجر شد
شیر مهرورزی ها شد شکار روباهان
نقش خدعه شد در مه یوسفی رسید از چه
با قواعد "یاسا" شهسوار روباهان
یاس و سوسن و غنچه جای گل فشانی ها
خشک و زرد و پژمرده سر به دار روباهان
مرد و شکوه و شیون خنده مکر اهریمن
گریه جای خندیدن شاهکار روباهان
کاوه بیژن و کوروش شد فسانه ای خامش
زین ستم گریزانم در کنار روباهان
با درفش اندیشه سوی فتح تاریکی
روز روشن بیشه شام تار روباهان
من امید آن دارم تا به یاری یزدان
گلشنی بپا داریم جای خار روباهان
#یوسف_منزوی
@c_b_shahzadeh
جز خزان ندیدم من در بهار روباهان
در کشاکش قصه پنبه جای خنجر شد
شیر مهرورزی ها شد شکار روباهان
نقش خدعه شد در مه یوسفی رسید از چه
با قواعد "یاسا" شهسوار روباهان
یاس و سوسن و غنچه جای گل فشانی ها
خشک و زرد و پژمرده سر به دار روباهان
مرد و شکوه و شیون خنده مکر اهریمن
گریه جای خندیدن شاهکار روباهان
کاوه بیژن و کوروش شد فسانه ای خامش
زین ستم گریزانم در کنار روباهان
با درفش اندیشه سوی فتح تاریکی
روز روشن بیشه شام تار روباهان
من امید آن دارم تا به یاری یزدان
گلشنی بپا داریم جای خار روباهان
#یوسف_منزوی
@c_b_shahzadeh
#محاکمه_خر
الاغی در ده ما بود امسال
گرفتندش به جرم سرقت مال
به او بستند صدها گونه تهمت
نهادند پیش رویش سطل آشغال
که ای داناترین فرد جماعت
چرا کردی خدای خویش اغفال
خدایت کدخدای شهر ما بود
تو در حین وظیفه کردی اهمال
چرا آن شیخ پر زهد و ریا را
به سوی لعبتان بردی تو دجال
ندانستی مگر این کهنه زاهد
فقط با ماهرویان می کند حال
به جای مغز پوک و پر ز هیچش
ذکر دارد بسی پویا و فعال
مگر روی خودت تستش نفرمود
که حول حال گشتی احسن الحال
الا ای مرکب برتر ز راکب
بگو اسرار تا گردی سبک بال
به وقت اختلاس یار غارش
شریک دزد از کف داده اموال
چرا بردی تو وی را سوی مقصد
نگشتی مانع اینگونه اعمال؟
تو کز گفتار کذبش خبره بودی
به سوی منبرش چون بردی ای مال؟
ندانستی مگر او نیست ملا
قدش از فرط شهوت گشته دولا
نمی دانی مگر او زرپرست است
به گوشه اسکناسی می شود مست
نگفتم بر تو کز وی باش آگاه
دروغی گفته ایمش حضرت شاه
چرا از تو شده اینک پیاده؟
سوار مردم است در کوی و جاده
ز فرزندش چرا آگه نبودی؟
رئیس مافیا سلطان دودی
نگفتم لقمه او شبهه دارد
رهایش چون کنی گندی بکارد
چرا او را قاچاقچی کردی ای خر؟
بدون جل و پالان گردی ای خر
چنان غافل شدی از این جماعت
که بر پتیارگی کردند عادت
که تا ناموس را نابود کردند
شرف را جای شیره دود کردند
دبی کاباره اعراب گردید
خلیج و نام ایران آب گردید
از آن کاخ بلند فر یاران
نماند اینک بجز این خاک ویران
در آخر متهم ای کهنه حمال
چه داری در دفاع خویش فی الحال
بگو آیا به جرم خود مقری
که تا گردن کنیمت در لجن چال
زبان از کام درکش کهنه یابو
برای حفظ جانت اندکی نال
خر بیچاره تا کردش دهن باز
که تا این اتهامش گردد ابطال
گیوتینی بدید و تیغ و داری
کنار قاضی القضات رمال
به امر قاضی هم رزم ارباب
بریدند گردن حیوان بدفال
که درس عبرتی گردد به تاریخ
عدالت محوری بی قیل و بی قال
#یوسف_منزوی
@c_b_shahzadeh
الاغی در ده ما بود امسال
گرفتندش به جرم سرقت مال
به او بستند صدها گونه تهمت
نهادند پیش رویش سطل آشغال
که ای داناترین فرد جماعت
چرا کردی خدای خویش اغفال
خدایت کدخدای شهر ما بود
تو در حین وظیفه کردی اهمال
چرا آن شیخ پر زهد و ریا را
به سوی لعبتان بردی تو دجال
ندانستی مگر این کهنه زاهد
فقط با ماهرویان می کند حال
به جای مغز پوک و پر ز هیچش
ذکر دارد بسی پویا و فعال
مگر روی خودت تستش نفرمود
که حول حال گشتی احسن الحال
الا ای مرکب برتر ز راکب
بگو اسرار تا گردی سبک بال
به وقت اختلاس یار غارش
شریک دزد از کف داده اموال
چرا بردی تو وی را سوی مقصد
نگشتی مانع اینگونه اعمال؟
تو کز گفتار کذبش خبره بودی
به سوی منبرش چون بردی ای مال؟
ندانستی مگر او نیست ملا
قدش از فرط شهوت گشته دولا
نمی دانی مگر او زرپرست است
به گوشه اسکناسی می شود مست
نگفتم بر تو کز وی باش آگاه
دروغی گفته ایمش حضرت شاه
چرا از تو شده اینک پیاده؟
سوار مردم است در کوی و جاده
ز فرزندش چرا آگه نبودی؟
رئیس مافیا سلطان دودی
نگفتم لقمه او شبهه دارد
رهایش چون کنی گندی بکارد
چرا او را قاچاقچی کردی ای خر؟
بدون جل و پالان گردی ای خر
چنان غافل شدی از این جماعت
که بر پتیارگی کردند عادت
که تا ناموس را نابود کردند
شرف را جای شیره دود کردند
دبی کاباره اعراب گردید
خلیج و نام ایران آب گردید
از آن کاخ بلند فر یاران
نماند اینک بجز این خاک ویران
در آخر متهم ای کهنه حمال
چه داری در دفاع خویش فی الحال
بگو آیا به جرم خود مقری
که تا گردن کنیمت در لجن چال
زبان از کام درکش کهنه یابو
برای حفظ جانت اندکی نال
خر بیچاره تا کردش دهن باز
که تا این اتهامش گردد ابطال
گیوتینی بدید و تیغ و داری
کنار قاضی القضات رمال
به امر قاضی هم رزم ارباب
بریدند گردن حیوان بدفال
که درس عبرتی گردد به تاریخ
عدالت محوری بی قیل و بی قال
#یوسف_منزوی
@c_b_shahzadeh
ای پارسایان جنبشی خفتن کنون دیگر بس است
در این توهم گم شدن با تازی برتر بس است
سرمایه ها را سوختن فرهنگ خود بفروختن
غرق خیالات غلط گشتن بسان خر بس است
هان خودزنی ها تا کجا بهر چه جان داری فدا؟
ای سوشیانس دادگر دل گشته بی یاور بس است
دلمردگی آیین نشد شیون که رسم دین نشد
ای وارث ملک خرد ماندن در این باور بس است
کس نامد از فردا برون از دی ندیدم جز جنون
امروز را اندیشه کن تن داشتن بی سر بس است
بر تازی وحشی صفت آژی دهاک دیو و دد
ای یادگار کاویان تسلیم محض شر بس است
اینک رسد عصر خرد خواب از سر تازی پرد
ای شهریار تازیان را گشته چون نوکر بس است
برخیز ای خاک کهن تازی بت و ایران شمن؟
با تارهای عنکبوتی بستن پیکر بس است
من رستم و گرزم خرد جهل و توهم دیو و دد
سهراب کشتن در درون حمله بربر بس است
اسکندر و چنگیز هم بر شیر ما تازیده اند
خفاش و افعی تاختن بر خواب شیرنر بس است
کوته کنم دیگر سخن هرچند غرقم در محن
اندیشه بر تن گوهر و جان بی چنین گوهر بس است
#یوسف_منزوی
#اتحاد_ایران_براندازی_فرقه_تبهکار
#اعتراضات_سراسری
#میدان_میلیونی
#بگوبرگردشاه
@c_b_shahzadeh
در این توهم گم شدن با تازی برتر بس است
سرمایه ها را سوختن فرهنگ خود بفروختن
غرق خیالات غلط گشتن بسان خر بس است
هان خودزنی ها تا کجا بهر چه جان داری فدا؟
ای سوشیانس دادگر دل گشته بی یاور بس است
دلمردگی آیین نشد شیون که رسم دین نشد
ای وارث ملک خرد ماندن در این باور بس است
کس نامد از فردا برون از دی ندیدم جز جنون
امروز را اندیشه کن تن داشتن بی سر بس است
بر تازی وحشی صفت آژی دهاک دیو و دد
ای یادگار کاویان تسلیم محض شر بس است
اینک رسد عصر خرد خواب از سر تازی پرد
ای شهریار تازیان را گشته چون نوکر بس است
برخیز ای خاک کهن تازی بت و ایران شمن؟
با تارهای عنکبوتی بستن پیکر بس است
من رستم و گرزم خرد جهل و توهم دیو و دد
سهراب کشتن در درون حمله بربر بس است
اسکندر و چنگیز هم بر شیر ما تازیده اند
خفاش و افعی تاختن بر خواب شیرنر بس است
کوته کنم دیگر سخن هرچند غرقم در محن
اندیشه بر تن گوهر و جان بی چنین گوهر بس است
#یوسف_منزوی
#اتحاد_ایران_براندازی_فرقه_تبهکار
#اعتراضات_سراسری
#میدان_میلیونی
#بگوبرگردشاه
@c_b_shahzadeh
🔴باغ_غصبی
نوبهارسبز بستان می دهد بوی خزان
غنچه ها پژمرده از ظلم و جفای باغبان
دور گلها پر ز خار و جمله پنهان در حصار
بوی پیری می وزد از چهره هر نوجوان
کرکس و کفتار و زالو جملگی سرحال و مست
غازها جای هزاران نکته گو و بذله خوان
روبهی بر جای شیر و جای شیران در قفس
حسن و قبح و نیک و بد تعویض شد در این زمان
چاه اگر بی آب و چشمه خشک و رود و یم کویر
آب شان اصل است و آن هم سالها باشد روان
خواب و رویا دیده ایم و نیست یوسف نزد ما
صدهزاران خر پی گاوی بدون خرچران
برگ فرتوت گلایل رنگ زرد مرغزار
بر اقاقی نیست برگی تا شود چترش عیان
لاله و نیلوفر و نسرین و مریم، نسترن
برقعی بر سر همه مانند یاس و ارغوان
گل اگر مخفی شود بلبل نخواند نغمه ای
جای بلبل بهر خاری خر شود آوازخوان
جغد دانا در قفس با روزه صبر و سکوت
مرغ ماهیخوار در برکه امیر و نکته دان
آبشار خون آهو داد بیدادی زند
هر کلاغی چار غنچه برده اندر آشیان
شرح باغ غصبی و این باغبان سنگدل
گرکه رنجیدی از آن ای گل تو از "یوسف" ندان
#یوسف_منزوی
#اتحاد_ایران_براندازی_فرقه_تبهکار
#اعتراضات_سراسری
#میدان_میلیونی
#جنبش_فیروزه_ای
#بگوبرگردشاه
@c_b_shahzade
نوبهارسبز بستان می دهد بوی خزان
غنچه ها پژمرده از ظلم و جفای باغبان
دور گلها پر ز خار و جمله پنهان در حصار
بوی پیری می وزد از چهره هر نوجوان
کرکس و کفتار و زالو جملگی سرحال و مست
غازها جای هزاران نکته گو و بذله خوان
روبهی بر جای شیر و جای شیران در قفس
حسن و قبح و نیک و بد تعویض شد در این زمان
چاه اگر بی آب و چشمه خشک و رود و یم کویر
آب شان اصل است و آن هم سالها باشد روان
خواب و رویا دیده ایم و نیست یوسف نزد ما
صدهزاران خر پی گاوی بدون خرچران
برگ فرتوت گلایل رنگ زرد مرغزار
بر اقاقی نیست برگی تا شود چترش عیان
لاله و نیلوفر و نسرین و مریم، نسترن
برقعی بر سر همه مانند یاس و ارغوان
گل اگر مخفی شود بلبل نخواند نغمه ای
جای بلبل بهر خاری خر شود آوازخوان
جغد دانا در قفس با روزه صبر و سکوت
مرغ ماهیخوار در برکه امیر و نکته دان
آبشار خون آهو داد بیدادی زند
هر کلاغی چار غنچه برده اندر آشیان
شرح باغ غصبی و این باغبان سنگدل
گرکه رنجیدی از آن ای گل تو از "یوسف" ندان
#یوسف_منزوی
#اتحاد_ایران_براندازی_فرقه_تبهکار
#اعتراضات_سراسری
#میدان_میلیونی
#جنبش_فیروزه_ای
#بگوبرگردشاه
@c_b_shahzade
#جمهوری_اسهالی
از صد سرطان بدتر #جمهوری_اسهالی
معجون خر و خرتر #جمهوری_اسهالی
در عصر فضا با خر معراج نوردیدن
فتح کره با یک خر #جمهوری_اسهالی
از معجزه کمتر گو تا کشته نشی کافر
شق القمر و باور #جمهوری_اسهالی
از بهر حسین مردن خاکش به شفا خوردن
آن غاصب بوم و بر #جمهوری_اسهالی
شق القمرش کم بود هندوش بیفزودند
شد ریده بر آن گوهر #جمهوری_اسهالی
در عصر فضا گشتن دنبال خر دجال
مغر است مگر در سر؟ #جمهوری_اسهالی
از دانش و اندیشه حرف و سخنی گفتن
فی الفور شوی کافر #جمهوری_اسهالی
میهن به فنا دادن بهر خوشی اعراب
خدمت به تجاوزگر #جمهوری_اسهالی
لا شرقی و لا غربی از بهر فریب خلق
بر روس شدن نوکر #جمهوری_اسهالی
در پاسخ هر پرسش یا خواسته ای بر حق
زندانی و قطع سر #جمهوری_اسهالی
بر دختر زندانی انواع تجاوزها
فتوای ابوالعرعر #جمهوری_اسهالی
گر معجزه یزدان این مذهب شهوانی است
کافر شده ام کافر #جمهوری_اسهالی
تاریخ شده تکرار با سلطنت ضحاک
کو کاوه آهنگر؟ #جمهوری_اسهالی
من کاوه آهنگر، تو کاوه آهنگر
برخیز و به پایان بر #جمهوری_اسهالی
#یوسف_منزوی
#اتحاد_ایران_بداندازی_فرقه_تبهکار
#میدان_میلیونی
#بگوبرگردشاه
@c_b_shahzadeh
از صد سرطان بدتر #جمهوری_اسهالی
معجون خر و خرتر #جمهوری_اسهالی
در عصر فضا با خر معراج نوردیدن
فتح کره با یک خر #جمهوری_اسهالی
از معجزه کمتر گو تا کشته نشی کافر
شق القمر و باور #جمهوری_اسهالی
از بهر حسین مردن خاکش به شفا خوردن
آن غاصب بوم و بر #جمهوری_اسهالی
شق القمرش کم بود هندوش بیفزودند
شد ریده بر آن گوهر #جمهوری_اسهالی
در عصر فضا گشتن دنبال خر دجال
مغر است مگر در سر؟ #جمهوری_اسهالی
از دانش و اندیشه حرف و سخنی گفتن
فی الفور شوی کافر #جمهوری_اسهالی
میهن به فنا دادن بهر خوشی اعراب
خدمت به تجاوزگر #جمهوری_اسهالی
لا شرقی و لا غربی از بهر فریب خلق
بر روس شدن نوکر #جمهوری_اسهالی
در پاسخ هر پرسش یا خواسته ای بر حق
زندانی و قطع سر #جمهوری_اسهالی
بر دختر زندانی انواع تجاوزها
فتوای ابوالعرعر #جمهوری_اسهالی
گر معجزه یزدان این مذهب شهوانی است
کافر شده ام کافر #جمهوری_اسهالی
تاریخ شده تکرار با سلطنت ضحاک
کو کاوه آهنگر؟ #جمهوری_اسهالی
من کاوه آهنگر، تو کاوه آهنگر
برخیز و به پایان بر #جمهوری_اسهالی
#یوسف_منزوی
#اتحاد_ایران_بداندازی_فرقه_تبهکار
#میدان_میلیونی
#بگوبرگردشاه
@c_b_shahzadeh
دشمن درون خانه و ما خواب هستیم
افسوس همچون رعیت و ارباب هستیم
هرچند این کاشانه خود دریای عشق است
با این لجن ها ساکن مرداب هستیم
دریا وفور نعمت است اما من و تو
چشم انتظار طعمه قلّاب هستیم
او قاتل اندیشه و عشق است و هان ما
از فرط نادانی ورا( وی،را) بی تاب هستیم
ما مستحق سروری بودیم و افسوس
بیراهه رفته گوشه محراب هستیم
خود ماه های در خسوف جهل و اینک
دلخوش به نور کرمک شب تاب هستیم
سرمایه مان را بهر اعدا خرج کردند
وقتی که خود محتاج نان و آب هستیم
آنقدر بیگانه ز خود گشتیم کاینک
در خویش همچون عنصری نایاب هستیم
از بس بلا آورده اند ایشان سر ما
کز زندگانی مان همه سیراب هستیم
دیگر امید و آرزو در ما نماندست
چشم انتظار مرگ خود در خواب هستیم
#یوسف_منزوی
#چهل_سال_بازندگی
#ایرانو_پس_میگیریم
#اعتراضات_سراسری
#میدان_میلیونی
#بگوبرگردشاه
@c_b_shahzadeh
افسوس همچون رعیت و ارباب هستیم
هرچند این کاشانه خود دریای عشق است
با این لجن ها ساکن مرداب هستیم
دریا وفور نعمت است اما من و تو
چشم انتظار طعمه قلّاب هستیم
او قاتل اندیشه و عشق است و هان ما
از فرط نادانی ورا( وی،را) بی تاب هستیم
ما مستحق سروری بودیم و افسوس
بیراهه رفته گوشه محراب هستیم
خود ماه های در خسوف جهل و اینک
دلخوش به نور کرمک شب تاب هستیم
سرمایه مان را بهر اعدا خرج کردند
وقتی که خود محتاج نان و آب هستیم
آنقدر بیگانه ز خود گشتیم کاینک
در خویش همچون عنصری نایاب هستیم
از بس بلا آورده اند ایشان سر ما
کز زندگانی مان همه سیراب هستیم
دیگر امید و آرزو در ما نماندست
چشم انتظار مرگ خود در خواب هستیم
#یوسف_منزوی
#چهل_سال_بازندگی
#ایرانو_پس_میگیریم
#اعتراضات_سراسری
#میدان_میلیونی
#بگوبرگردشاه
@c_b_shahzadeh