Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
قسمت چهارم
سرکوب #دراویش در #گلستان_هفتم
پیدا کردن #مردم از روی بامهای منازل توسط #وحوش_سپاه
صحنه های دلخراش ۳۰ بهمن
#فرقه_تبهکار
#ایران_رو_پس_میگیریم
#براندازم
#اعتراضات_سراسری
🔵 @c_b_shahzadeh
سرکوب #دراویش در #گلستان_هفتم
پیدا کردن #مردم از روی بامهای منازل توسط #وحوش_سپاه
صحنه های دلخراش ۳۰ بهمن
#فرقه_تبهکار
#ایران_رو_پس_میگیریم
#براندازم
#اعتراضات_سراسری
🔵 @c_b_shahzadeh
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
قسمت پنجم
سرکوب #دراویش در #گلستان_هفتم
حمله وحشیانه به #دراویش با #شمشیرتوسط #وحوش_سپاه
صحنه های دلخراش ۳۰ بهمن
#فرقه_تبهکار
#ایران_رو_پس_میگیریم
#براندازم
#اعتراضات_سراسری
🔵 @c_b_shahzadeh
سرکوب #دراویش در #گلستان_هفتم
حمله وحشیانه به #دراویش با #شمشیرتوسط #وحوش_سپاه
صحنه های دلخراش ۳۰ بهمن
#فرقه_تبهکار
#ایران_رو_پس_میگیریم
#براندازم
#اعتراضات_سراسری
🔵 @c_b_shahzadeh
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
گزارش #نوستالژیک شاهدی عینی از #گلستان_هفتم
از روزی که نام کوچهی ما در #پاسداران به رسانهها راه یافت، دل ما سه تا خواهر مثل برگ بید میلرزد: #گلستان_هفتم برای شنوندگان #اخبار این روزها تنها نام یک کوچه است، اما برای ما ساکنان قدیمی آن، راستی که #گلستان یادهای #نوجوانی و خاطرههای #جوانی است.
ما در این کوچه بزرگ شدیم، آنوقتها که دو طرفش #خانههای_ویلایی قشنگ ردیف شده بود و ظهرها که از #مدرسه برمیگشتیم از پنجرهی خانهها عطر #برنج_ایرانی و سبزی تازه بیرون میآمد. #چهارشنبهسوریها در این کوچه #آتش برپا میکردیم، سرتا تهش را با #دوچرخه دور میزدیم و عاشقانمان را سر همین کوچه ملاقات میکردیم. یکی از قشنگترین خانههای این #کوچه درست روبهروی خانهی ما بود، و وقتی صاحبانش خانه را فروختند و رفتند، قصهی جدیدی در گلستان هفتم شروع شد. خانوادهی محترمی به نام «#تابنده» ساکن این خانه شدند و پنجره به پنجرهی ما نشستند.
با آمدن خانوادهی تابنده به #گلستان_هفتم، فضای کوچهی ما تغییر کرد. صبحهای زود که میرفتیم مدرسه یا دانشگاه، میدیدیم #مردهای_سیبیلو جلو خانه ایستادهاند و خانمهایی با چادرنمازهای گلگلی به این خانه رفتوآمد میکنند. چهارشنبهها مراسمی داشتند مثل #دعا یا #روضه، که جمعیتی را به آنجا میکشاند. کوچه پر میشد از آدمهایی که معلوم بود از #شهرستانها آمدهاند، و گاه از شب پیش در کوچه اتراق میکردند تا صبح زود به خانهی همسایهی نوآمدهی ما بروند. ما نمیدانستیم چه خبر است. تا آن موقع، که حوالی سالهای ۷۷-۷۸ شمسی بود، نه اسم خانوادهی تابنده را شنیده بودیم و نه میدانستیم #درویش چیست! از ناآگاهی ما بود. اطلاعاتِ خانوادهی ما از #دروایش منحصر میشد به دو سه مورد: یکی آهنگ #گلپا که بابا عاشقش بود و وقت سرمستی میخواندش: «#درویش_روهرگلیم پاره،شب_روسرمیاره،قطره_بایه_دریا،براش_فرقی_نداره...» دوم، آنچه در درس #عرفان و #تصوف رشتهی #ادبیات خوانده بودیم، که طبعاً اطلاعاتی #تاریخی بود و ما خیال نمیکردیم در زمانهی ما هم مصداق دارد، و سوم هم #مستند «لحظاتی چند با #دراویش_قادریه» ساختهی «#منوچهرطبری»، از تولیدات سازمان #رادیووتلویزیون_ملی_ایران. همین و همین. ما چیز دیگری از #درویش و درویشگری نمیدانستیم. طبعاً با این اندازه اطلاعات، نمیدانستیم با همسایههای تازه چه کنیم. صدای دعای آنها قاطی صدای MTV ما شده بود، و وقتی غروب میشد و آنها #وضو میگرفتند، تازه ما بساط را در بالکن میچیدیم و تا آخرهای شب تو نمیرفتیم.
بابا که حوصلۀ صدای #دعاوروضه نداشت بنا کرد #اعتراض: «آقا چه خبر است اینجا؟ کوچه را به هم ریختهاید! صدای دعایتان را پایین بیاورید. مگر #مسجد است اینجا؟! #حسینیه است؟ حوصله نداریم....»
فردا صبح زنگ زدند. بابا با اوقات تلخ رفت دم در، و وقتی برگشت یک دسته گل دستش بود و یک سینی گوشت قربانی، گردنش هم بگویینگویی کج. گفت: #آقای_تابنده بود، آمده بودند معذرتخواهی.
ما ده پانزده سال با خانوادهی #تابنده همسایه بودیم. در این سالها جز مردمی، همراهی، مرافقت و مهربانی چیزی از ایشان ندیدیم. در خانهمان را که باز میکردیم برویم بیرون، بزرگ و کوچک تا کمر جلو ما خم میشدند و ما همیشه از اینهمه تواضع خجالتزده میشدیم. آشنایانی که اطلاعاتشان بیشتر از ما بود، وقتی کمکم از سکونت آقای تابنده در همسایگی ما مطلع شدند، میگفتند: «خوش به سعادتتان که با این #مردخدا مجاور شدید.» طبعاً سبک زندگی ما با آنها متفاوت بود و شاید برو بیایِ خانهی ما، صدای #موزیک و مهمانی و... هم سبب ناراحتیشان میشد، اما آنها جز با لبخند و ادب و احترام با ما رفتار نمیکردند. آزارشان به مورچه هم نمیرسید. پس میتوان فهمید که چقدر برای ما دشوار است انتساب رفتارهای #خشونتآمیز به #درویشها را باور کنیم. دشوار، در حد ناممکن.
روزی که در #گلستان_هفتم آتشافروزی به اوج رسیده بود، ماشینم را چند کوچه بالاتر پارک کردم تا بتوانم پیاده خودم را به مدرسهی دخترم برسانم. از میان #جمعیت_معترض که میگذشتم با یک نگاه تشخیص میدادم کدامها درویشند و کدامها #عابر یا #تماشاچی. ناگهان چشمم خورد به چند نفر با سبیلهای کلفت که #قمههای خیلی بزرگ و #چاقو به دست داشتند. از ترس قالب تهی کردم. به جوانی که از شمایل آرام و محجوبش فهمیدم #درویش است گفتم: «آقا! اینجا #مدرسهی_دخترانه است! جان بچههای مردم در خطر افتاده، دخترها ترسیدهاند. چاقو و قمه چیست؟!» گفت: «خانم، ما نیستیم. قاطی ما شدهاند. بیایید من شما را رد کنم.» همراه من شد و تا جلو مدرسه با من آمد. گفتم: «ممنون». گفت: «مثل تخم چشممان مراقب دخترهایتان هستیم. خیالتان راحت باشد...
#فرقه_تبهکار
#ایران_رو_پس_میگیریم
#براندازم
#اعتراضات_سراسری
🔵 @c_b_shahzadeh
از روزی که نام کوچهی ما در #پاسداران به رسانهها راه یافت، دل ما سه تا خواهر مثل برگ بید میلرزد: #گلستان_هفتم برای شنوندگان #اخبار این روزها تنها نام یک کوچه است، اما برای ما ساکنان قدیمی آن، راستی که #گلستان یادهای #نوجوانی و خاطرههای #جوانی است.
ما در این کوچه بزرگ شدیم، آنوقتها که دو طرفش #خانههای_ویلایی قشنگ ردیف شده بود و ظهرها که از #مدرسه برمیگشتیم از پنجرهی خانهها عطر #برنج_ایرانی و سبزی تازه بیرون میآمد. #چهارشنبهسوریها در این کوچه #آتش برپا میکردیم، سرتا تهش را با #دوچرخه دور میزدیم و عاشقانمان را سر همین کوچه ملاقات میکردیم. یکی از قشنگترین خانههای این #کوچه درست روبهروی خانهی ما بود، و وقتی صاحبانش خانه را فروختند و رفتند، قصهی جدیدی در گلستان هفتم شروع شد. خانوادهی محترمی به نام «#تابنده» ساکن این خانه شدند و پنجره به پنجرهی ما نشستند.
با آمدن خانوادهی تابنده به #گلستان_هفتم، فضای کوچهی ما تغییر کرد. صبحهای زود که میرفتیم مدرسه یا دانشگاه، میدیدیم #مردهای_سیبیلو جلو خانه ایستادهاند و خانمهایی با چادرنمازهای گلگلی به این خانه رفتوآمد میکنند. چهارشنبهها مراسمی داشتند مثل #دعا یا #روضه، که جمعیتی را به آنجا میکشاند. کوچه پر میشد از آدمهایی که معلوم بود از #شهرستانها آمدهاند، و گاه از شب پیش در کوچه اتراق میکردند تا صبح زود به خانهی همسایهی نوآمدهی ما بروند. ما نمیدانستیم چه خبر است. تا آن موقع، که حوالی سالهای ۷۷-۷۸ شمسی بود، نه اسم خانوادهی تابنده را شنیده بودیم و نه میدانستیم #درویش چیست! از ناآگاهی ما بود. اطلاعاتِ خانوادهی ما از #دروایش منحصر میشد به دو سه مورد: یکی آهنگ #گلپا که بابا عاشقش بود و وقت سرمستی میخواندش: «#درویش_روهرگلیم پاره،شب_روسرمیاره،قطره_بایه_دریا،براش_فرقی_نداره...» دوم، آنچه در درس #عرفان و #تصوف رشتهی #ادبیات خوانده بودیم، که طبعاً اطلاعاتی #تاریخی بود و ما خیال نمیکردیم در زمانهی ما هم مصداق دارد، و سوم هم #مستند «لحظاتی چند با #دراویش_قادریه» ساختهی «#منوچهرطبری»، از تولیدات سازمان #رادیووتلویزیون_ملی_ایران. همین و همین. ما چیز دیگری از #درویش و درویشگری نمیدانستیم. طبعاً با این اندازه اطلاعات، نمیدانستیم با همسایههای تازه چه کنیم. صدای دعای آنها قاطی صدای MTV ما شده بود، و وقتی غروب میشد و آنها #وضو میگرفتند، تازه ما بساط را در بالکن میچیدیم و تا آخرهای شب تو نمیرفتیم.
بابا که حوصلۀ صدای #دعاوروضه نداشت بنا کرد #اعتراض: «آقا چه خبر است اینجا؟ کوچه را به هم ریختهاید! صدای دعایتان را پایین بیاورید. مگر #مسجد است اینجا؟! #حسینیه است؟ حوصله نداریم....»
فردا صبح زنگ زدند. بابا با اوقات تلخ رفت دم در، و وقتی برگشت یک دسته گل دستش بود و یک سینی گوشت قربانی، گردنش هم بگویینگویی کج. گفت: #آقای_تابنده بود، آمده بودند معذرتخواهی.
ما ده پانزده سال با خانوادهی #تابنده همسایه بودیم. در این سالها جز مردمی، همراهی، مرافقت و مهربانی چیزی از ایشان ندیدیم. در خانهمان را که باز میکردیم برویم بیرون، بزرگ و کوچک تا کمر جلو ما خم میشدند و ما همیشه از اینهمه تواضع خجالتزده میشدیم. آشنایانی که اطلاعاتشان بیشتر از ما بود، وقتی کمکم از سکونت آقای تابنده در همسایگی ما مطلع شدند، میگفتند: «خوش به سعادتتان که با این #مردخدا مجاور شدید.» طبعاً سبک زندگی ما با آنها متفاوت بود و شاید برو بیایِ خانهی ما، صدای #موزیک و مهمانی و... هم سبب ناراحتیشان میشد، اما آنها جز با لبخند و ادب و احترام با ما رفتار نمیکردند. آزارشان به مورچه هم نمیرسید. پس میتوان فهمید که چقدر برای ما دشوار است انتساب رفتارهای #خشونتآمیز به #درویشها را باور کنیم. دشوار، در حد ناممکن.
روزی که در #گلستان_هفتم آتشافروزی به اوج رسیده بود، ماشینم را چند کوچه بالاتر پارک کردم تا بتوانم پیاده خودم را به مدرسهی دخترم برسانم. از میان #جمعیت_معترض که میگذشتم با یک نگاه تشخیص میدادم کدامها درویشند و کدامها #عابر یا #تماشاچی. ناگهان چشمم خورد به چند نفر با سبیلهای کلفت که #قمههای خیلی بزرگ و #چاقو به دست داشتند. از ترس قالب تهی کردم. به جوانی که از شمایل آرام و محجوبش فهمیدم #درویش است گفتم: «آقا! اینجا #مدرسهی_دخترانه است! جان بچههای مردم در خطر افتاده، دخترها ترسیدهاند. چاقو و قمه چیست؟!» گفت: «خانم، ما نیستیم. قاطی ما شدهاند. بیایید من شما را رد کنم.» همراه من شد و تا جلو مدرسه با من آمد. گفتم: «ممنون». گفت: «مثل تخم چشممان مراقب دخترهایتان هستیم. خیالتان راحت باشد...
#فرقه_تبهکار
#ایران_رو_پس_میگیریم
#براندازم
#اعتراضات_سراسری
🔵 @c_b_shahzadeh
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
#محمد_راجی از #دراویش_گنابادی که در اعتراضات #گلستان_هفتم بازداشت شده بود، در اثر ضربات وارده در حین #بازجویی در #بازداشتگاه کشته شده است.
#فرقه_تبهکار
#ایران_رو_پس_میگیریم
#براندازم
#اعتراضات_سراسری
🔵 @c_b_shahzadeh
#فرقه_تبهکار
#ایران_رو_پس_میگیریم
#براندازم
#اعتراضات_سراسری
🔵 @c_b_shahzadeh
🔴 این خانم جوان که یک رهگذر عادی بود، توسط ماموران لباس شخصی زخمی شد و مردم او را به بیمارستان رساندند که بعد با #دراویش دستگیر و #زیرشکنجه کشته شد
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
بازداشت یک #درویش_گنابادی در #تهران
به گزارش خبرنگار مجذوبان نور؛ #منوچهر_کوکبی از دراویش طریقت نعمتاللهی گنابادی ساکن #تهران روز گذشته در منزلش توسط #نیروهای_امنیتی بازداشت شد. به گفتهی خانوادهی این #درویش_گنابادی، تاکنون از وضعیت و محل نگهداری وی خبری در دست نیست. آقای کوکبی از مجروحین حادثه تلخ #گلستان_هفتم است.
در جریانات حوادث تلخ #گلستان_هفتم (بامداد یکم اسفندماه) صدها #درویش مورد ضرب و شتم نیروهای امنیتی قرار گرفتند که تعدادی از این دراویش در ساعات اولیه و روز بعد از حادثه آزاد شدند و نزدیک به ۵۰۰ درویش گنابادی به #بیمارستان و #بازداشتگاههای مختلف منتقل شدند که از سرنوشت تعدادی از آنان اطلاعی در دست نیست.
با گذشت دو هفته از وقایع #گلستان_هفتم، هر روز شاهد اخبار تلخ از وضعیت نگهداری #زندانیان در #زندانهای_قرچک و #فشافویه هستیم که باعث نگرانی خانوادههای #دراویش_زندانی شده و این در حالیست که وضعیت بهداشتی و نگهداری #دراویش_زن بازداشتشده با وجود وخامت حال و جراحاتشان، در #قرنطینه #زندان_قرچک بسیار نگرانکننده اعلام شده است.
#براندازم
#فرقه_تبهکار
#ایران_رو_پس_میگیریم
#اعتراضات_سراسری
🔵 @c_b_shahzadeh
به گزارش خبرنگار مجذوبان نور؛ #منوچهر_کوکبی از دراویش طریقت نعمتاللهی گنابادی ساکن #تهران روز گذشته در منزلش توسط #نیروهای_امنیتی بازداشت شد. به گفتهی خانوادهی این #درویش_گنابادی، تاکنون از وضعیت و محل نگهداری وی خبری در دست نیست. آقای کوکبی از مجروحین حادثه تلخ #گلستان_هفتم است.
در جریانات حوادث تلخ #گلستان_هفتم (بامداد یکم اسفندماه) صدها #درویش مورد ضرب و شتم نیروهای امنیتی قرار گرفتند که تعدادی از این دراویش در ساعات اولیه و روز بعد از حادثه آزاد شدند و نزدیک به ۵۰۰ درویش گنابادی به #بیمارستان و #بازداشتگاههای مختلف منتقل شدند که از سرنوشت تعدادی از آنان اطلاعی در دست نیست.
با گذشت دو هفته از وقایع #گلستان_هفتم، هر روز شاهد اخبار تلخ از وضعیت نگهداری #زندانیان در #زندانهای_قرچک و #فشافویه هستیم که باعث نگرانی خانوادههای #دراویش_زندانی شده و این در حالیست که وضعیت بهداشتی و نگهداری #دراویش_زن بازداشتشده با وجود وخامت حال و جراحاتشان، در #قرنطینه #زندان_قرچک بسیار نگرانکننده اعلام شده است.
#براندازم
#فرقه_تبهکار
#ایران_رو_پس_میگیریم
#اعتراضات_سراسری
🔵 @c_b_shahzadeh
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دکتر #نورعلی_تابنده قطب #دراویش_گنابادی در یک پیام صوتی از«#حصر_کامل» خود در منزل مسکونی اش پرده برداشت.
#ایران_آزاد_فردا
#چهارشنبه_سوری
@c_b_shahzadeh
#ایران_آزاد_فردا
#چهارشنبه_سوری
@c_b_shahzadeh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 توجیهات دادستان تهران درباره کشته شدن یکی از #دراویش بنام #راجی در بازداشت
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
🔻 نگرانی از وضعیت دراویش بازداشتی؛ 'تهدید به #تجاوز به همسر یکی از دراویش'
🔴فرهاد نوری، فعال حقوق #دراویش در استرالیا، به بیبیسی فارسی گفت هشت نفر از این افراد در بازداشتگاه اداره آگاهی تهران نگهداری میشوند که عمدتا محل رسیدگی به پروندههای جنایی است.
🔴به گفته این فعال حقوق دراویش در یکی از موارد آزار و اذیت، هفته گذشته مأموران یکی از #دراویش بازداشتشده را تهدید کردهاند که اگر همکاری نکند "در مقابل او به همسرش #تجاوز خواهند کرد".
1397،سال #فقرا( #فرصت_قیام، #رفاه_آزادی)
🔵 @c_b_shahzadeh
🔴فرهاد نوری، فعال حقوق #دراویش در استرالیا، به بیبیسی فارسی گفت هشت نفر از این افراد در بازداشتگاه اداره آگاهی تهران نگهداری میشوند که عمدتا محل رسیدگی به پروندههای جنایی است.
🔴به گفته این فعال حقوق دراویش در یکی از موارد آزار و اذیت، هفته گذشته مأموران یکی از #دراویش بازداشتشده را تهدید کردهاند که اگر همکاری نکند "در مقابل او به همسرش #تجاوز خواهند کرد".
1397،سال #فقرا( #فرصت_قیام، #رفاه_آزادی)
🔵 @c_b_shahzadeh
Forwarded from Deleted Account
رأی مثبتِ #دراویش_نعمتاللهی به جمهوریاسلامی
چند دهه پس از این رفراندوم، این دسته از دراویش حتی از حق تحصیل در دانشگاه هم به خاطر عقاید عرفانیشان محروم شدهاند.
🔵 @c_b_shahzadeh
چند دهه پس از این رفراندوم، این دسته از دراویش حتی از حق تحصیل در دانشگاه هم به خاطر عقاید عرفانیشان محروم شدهاند.
🔵 @c_b_shahzadeh