کمپین بازگشت شاهزاده
28.4K subscribers
59.2K photos
56K videos
416 files
26.3K links
https://telegram.me/C_B_SHAHZADEH
کانال کمپین👆
https://t.me/joinchat/QGibi-Oc3jFYRx5E
ابرگروه کمپین👆

https://twitter.com/payandeiranam
توییتر

@azadi5555
ارتباط با ما
Download Telegram
🖊آيا مليت ايرانی جایگزین دیانت اسلامی می‌شود؟

#تریبون_آزاد

🔴بازگشت به ایرانشهر

📥حامد زارع

🔶در شماره نخست سیاست‌نامه که زمستان سال نود و چهار منتشر شد یادداشتی نوشتم با عنوان «بازگشت به ایرانشهر» و در آن با اشاره به تکاپوهای فکری استاد جواد طباطبایی، شرحی کوتاه از افق مسائل ایران ارائه دادم. اکنون دوست ارجمند امیر دبیری‌مهر با اشاره به تجمع گسترده مردم در لحظه سال تحویل امسال در تخت جمشید، آرامگاه فردوسی و حافظ و نیز همخوانی‌های ملی و آیینی، درباره یک اتفاق بزرگ فرهنگی سخن گفته و از دیگران نیز خواسته نظرشان را درباره این اتفاق مطرح کنند

🔶از ابتدای دهه نود مرحوم استاد جواد طباطبایی به فراست دریافته بود که وضعیتی در افق جامعه ایرانی در حال پدیداری است که علایق میهنی را در جایی بالاتر از بایدها و نبایدهای ایدئولوژیک قرار خواهد داد. همین وضعیت بود که طباطبایی را بر آن داشت تا دریافت خود از امر ملی را تنقیح و درآمدی بر ایده ایران را در مقدمه جدیدش بر کتاب دیباچه‌ای بر نظریه انحطاط ایران و همچنین کتاب ملت، دولت، حکومت قانون بسط دهد.

🔶از چند سال پیش و با توجه به نتایج نامطلوب مهندسی و مدیریت ایدئولوژیک شهروندان در داخل و سیاست‌ خارجی مبتنی بر ایده مقاومت و بسط ادبیات آن در همه عرصه‌های دیپلماتیک در منطقه، بخش قابل توجه جامعه ایران را بیش از گذشته به این تفاهم رسانده که تداوم اراده‌گرایی و در مواردی اقتدارگرایی مبتنی بر اسلام سیاسی، راهی پرتنش و پرهزینه‌ است که حکومت به هر دلیلی تصمیم بر طی طریق در همین مسیر را برگزیده است. طبیعی است که ایستادگی و مخالفت با این اراده نیز می‌تواند تبعات خسارت‌باری برای شهروندان در پی داشته باشد.

🔶اما قوه عاقله جامعه و یا به عبارت بهتر وجدان جمعی ایرانیان بدون هیچ‌گونه راهبری و یا هماهنگی، واکنشی را در برابر این تصمیمات برگزیده که نه تنها هزینه‌زا و خسارت‌بار نیست، که پرفایده و امیدآفرین است. بخشی از مردم که تمایلی به خرج کردن از جیبشان برای مقاصد نمایشی و یا شعائری معطوف به ترویج ادبیات اسلام سیاسی ندارند، مخالفت خود با اراده حکومت را با تمسک به نام‌ها، نمادها، ایده‌ها، مناسبت‌ها و قرارهایی که به نوعی با فرهنگ ایران باستان پیوند پیدا می‌کنند، اعلام می‌کنند.

🔶 این روند تا اندازه‌ای عمیق، فرهنگی، غیررسمی و توام با دلبستگی و خویشاوندی به پیش رفته و می‌رود که نه تنها هیچ رقابتی با روند پرهزینه و پرتدارکات تبلیغات رسمی ندارد، بلکه دیگر به فکر رقابت با آرمان ابلاغی حکومت نیز نیست و به نوعی در بی‌توجهی مطلقی به آن در حال پیش‌روی است. این بی‌توجهی و عدم تمایل به رقابت، نه تنها استعداد جامعه ایرانی در مواجهه با مواریث و معاریف ایران باستان را چندبرابر کرده، بلکه از مواجهه پر هزینه با هواداران گفتمان اسلام سیاسی و اتلاف انرژی در اثر این مواجهه نیز کاسته است.

🔶بدین‌ترتیب به نظر می‌رسد بخشی از مردم ایران تصمیم گرفته‌اند تا ریشه‌یابی فکری، روحی و هویتی خود را نه در چارچوب تمدن اسلامی یا اسلام سیاسی بلکه در قالب ایران، نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد، پیگیری کنند.
حضور مردم را در میعادگاه‌هایی نظیر مقبره فردوسی، مقبره حافظ، تخت جمشید و آرامگاه کوروش کبیر به عنوان‌ مکان‌هایی که تکوین سنخی از آگاهی ملی در آنها شکل می‌گیرد در همین راستا باید تحلیل کرد. / مجله سیاست نامه       

   @C_B_SHAHZADEH
خاورمیانه در روزها و هفته های آینده آبستن حوادث تکان دهنده ای است

#تریبون_آزاد

غلامرضا علیزاده
پاسخ بی‌تردید «آری» است. تماس ۲۵ دقیقه‌ای جوبایدن با نتانیاهو، اسراییل را از واکنش آنی بازداشت، اما این به معنای پاک‌کردنِ صورت مساله نیست. هم‌چنان‌که در گفتگوی سخنگوی ارتش رژیم اسراییل با رسانه‌ها آمده، وی تاکید کرد: «ما حرف نمی‌زنیم، بل‌که عمل می‌کنیم.»

دولت مستقر در ایالات متحده، به‌شدت از تشدید منازعه در صفحه خاورمیانه گریزان است. به همان نحو، اسراییل نیز گرایش عجیبی در به‌راه‌انداختنِ جنگ دارد تا دشمن قسم‌خورده‌اش را به مهمانیِ دعوت‌نشده‌ای فرا بخوانَد. به دیگر معنا، دکترین اسراییل از سیاست صبر و مدارا خارج شده و به رویکرد تهاجمی و بازدارنده رسیده است.

موضوع دیگر اینکه، جمهوری اسلامی با شلیک موشک‌ها و پهپادها تا حدودی در میان باورمندانش کسب وجاهت کرد، اما یک نکته را نباید از خاطر بُرد؛ ایران قسمتِ عمده کارت‌هایش را بازی کرده و اکنون شوربختانه دستش بیش از پیش برای اسراییل رو شده، و این می‌تواند پاشنه آشیل قلمداد شده و سبب جَری‌شدن رژیم اسراییل در روزهای آینده شود.

به‌باور من، خاورمیانه در روزها و هفته‌های آینده، آبستن حوادث تکان‌دهنده‌ای هست و نتانیاهو دیگر نمی‌گذارد تا بایدن آسوده بخوابد و این مهم‌ترین کابوس جوبایدن است، همان‌‌گونه که این نگرانی را از مشاورانش پنهان نکرده است.

@C_B_SHAHZADEH
آیا خامنه ای سرنوشت صدام، قذافی و موسیلینی را نمی داند؟

#تریبون_آزاد

✍️میراصغر موسوی
خامنه ای امام و ولی امر کیست؟ این ولی امر مسلمین جهان، چه تعداد از مسلمانان را زیر چتر ولایت خود دارد. وسعت و گستره ولایت او چقدر و تا کجاست که، هم زمان برای همه چیز و همه کس تعیین تکلیف می کند: برای زنان و مردان ایران، مردم غزه و فلسطین و لبنان نسخه صادر می کند.

آیا او نمی داند، پهباد و موشک و توپ و تانک صرفا ابزار هستند و جایگزین ملت نمی شود.

آیا او نمی داند، کشورهای دیگر نیز توپ و تانک و موشک و هواپیما دارند و در صورت لزوم از آنها استفاده خواهند کرد. او که در هشت سال دوران جنگ " رئیس شورایعالی دفاع " بود، آیا به یاد ندارد چه بر سر کشور آمد و بر ملت چه رفت؟ و چطور شد عزم و اراده و شعار " جنگ، جنگ، تا رفع فتنه از جهان " با سر شکستگی تمام به پذیرش عجولانه قطع نامه 598 منجر شد.

آیا او نمی داند، تهران را اگر از دست بدهد، در غزه و صنعا و بیروت و بغداد برای اعمال ولایت و حتی زندگی کردن امکانی در اختیار نخواهد داشت.

آیا او نمی داند، ایران متعلق به این جماعت ائمه جمعه و جماعات و نور چشمی های بیت و زورگویان نظامی و انتظامی و امنیتی و بسیجی فقط نیست، و اینها جزو و تعداد ناچیزی از جمعیت ایران هستند.

آیا او نمی داند، تورهای امنیتی تنیده شده توسط بیت و سپاه و وزارت اطلاعات اگر از هم بگُسلد و پاره شود، هیچ جا امن نخواهد بود. آیا برای صدام حسین غیر از یک گودال تنگ چیز و جای دیگری باقی مانده بود؟

آیا او نمی داند، به قذافی که در دوران زمامداری اش بر لیبی همه مردم کشور در رفاه به سر می بردند و نمونه ای از اختلاس و دزدی و چپاول اموال ملت و کشور - در آنجا و هم در عراق دوران صدام - وجود نداشت، با پاره شدن تورهای امنیتی چه رفت.

آیا او نمی داند، در میان اکثر مستبد و ظالمان و رهبران آدم کش و چپاول گر، تنها هیتلر از این شانس برخوردار شد تا فرصتی برای خوردن سَم و شلیک گوله بر شقیقه اش داشته باشد. اما بر موسیلینی متحد و دوستش چه رفت؟

آیا او نمی داند، چگونه و چطور، بعد از تهدید دوم ترومن، امپراطور ژاپن " پسر خورشید " با چه سرعت و شدتِ حقارتی تسلیم شد.

اگر او نمی داند، ما همه می دانیم بر " پُل پوت " چه رفت؟ او که انقلابی تر از این ها نشان می داد و به ذره ای کمتر از نابودی مطلق غرب و ایالات متحده آمریکا و کل جهان سرمایه داری راضی نبود، و تصمیم داشت، بعد از نابودی سرمایه داری، همه جهان را وارد چرخه سوسیالیزم بکند، عاقبت کارش به کجا کشید.
ما می دانیم، پل پوت در لابلای درختان جنگلی دور افتاده از سرزمین کامبوج، توسط پشه های مالاریا خورده شد. زمانی که پیدا و دستگیرش کردند، قادر به تکلم نبود و چند روز بعد در بیمارستان مرد! او پل پوت بود. او رهبر خِمرهای سرخ بود.

ما می فهمیم اگر پل پوت و خمرهای سرخ با ملت خود ( کامبوج ) چنان نمی کردند، ملت کامبوج نیز با آنان چنین نمی کرد.

ما فهمیده ایم، اگر صدام ملت عراق را ( شیعه و کرد و کمونیست و ملی و...) ده ها هزار ده ها هزار سلاخی نمی کرد، سرنوشتش آنگونه که شد، رقم نمی خورد. یک گودال تنگ و تاریک برای یک رهبر؟

ما فهمیده ایم، اگر قذافی تن به قانون و حکومت قانون می داد و با بهانه قرار دادن دین و سنت حکمرانی در اسلام، حکومت را فردی و سلطانی نمی کرد، در هنگام فرار حداقل به دست خائنانِ هم دستِ با " پیمان ناتو " کشته نمی شد.

ما می فهمیم، کار شما اگر ادامه پیدا کند کشور یک ویرانه کامل می شود. اما این را نیز می فهمیم، به رغم همه سختی و خطر و ناامنی ها باید این واگن را از این ریل خارج کرد.

اما ما، و نیز شما شاید درست و دقیق ندانیم، در چنین وضعیتی بر ما و شما چه خواهد رفت. اما این را می فهمیم، مردم می مانند اما هیتلر خودکشی می کند، موسیلینی به دست پارتیزان ها اعدام و پل پوت و صدام و قذافی ها فراری می شوند، و با ذلت به اسارت در می آیند...

@C_B_SHAHZADEH
میزان اختیارات و پاسخگویی رهبر انقلاب
#تریبون_آزاد
قانون اول نیوتن در حوزه کشورداری می‌گوید هر کس به میزان اختیاراتی که دارد مسئول است و باید پاسخگوی مردم باشد. رهبری با داشتن اختیارات گسترده قانونی و فراقانونی مانند عزل و نصب اعضای شورای نگهبان و از طریق آن تعیین صلاحیت نمایندگان مجلس خبرگان رهبری (بخوانید انتخاب نمایندگان مجلس خبرگان رهبری)، تعیین صلاحیت رییس‌جمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای شورای شهر و از طریق آن انتخاب شهرداران، دارا بودن حکم حکومتی، تعیین سیاست خارجی، فرماندهی همه قوای نظامی و انتظامی، بسیج، اعضای مجمع تشخیص مصلحت، در اختیار داشتن دادگاه‌ها و قوه قضاییه، در اختیار داشتن رسانه ملی و رسانه‌های متعدد نوشتاری و مجازی با بودجه کلان، قدرت فیلترینگ و کنترل فضای مجازی، تعیین ائمه جمعه، امامان جماعت، متولیان اماکن متبرکه، اوقاف، متولیان حوزه‌های علمیه، تعیین روسای نهادهای امنیتی و شوراها و دانشگاه آزاد، دانشگاه امام صادق، بنیادها و ستادهای اجرایی، کمیته امداد و ... بی‌رقیب‌ترین فرد در میزان اختیارات است که همواره با زیرکی خاص خود سعی می‌کند مسئولیت و عواقب هیچیک از دستورات خود را گردن نگیرد!

مثلا دستور رد صلاحیت کاندیداهای مطرح ریاست‌جمهوری را صادر می‌کند و بلافاصله می‌گوید شورای نگهبان باید جبران کند! دستور حمله وحشیانه به زن و دختر مردم را صادر می‌کند و بازی کی بود کی بود من نبودم را آغاز می‌کند، دستور گران شدن قیمت بنزین را می‌دهد و سپس می‌گوید من از تصمیم سران قوا حمایت می‌کنم و حق ندارند از تصمیم خود کوتاه بیایند و بسیار است از این دست اقدامات...

جالب این جاست دایره اختیارات ایشان آنقدر گسترده شده که عملا موجب تعطیلی بندهای بسیاری از قانون اساسی شده است تا حدی که می‌توان گفت، یکی از اختیارات ایشان تغییر قانون اساسی در عمل بوده است. تعطیلی اصل‌های مهمی از قانون اساسی مانند حق اعتراض و تجمع اعتراضی، حق تعیین سرنوشت، حق آزادی بیان، منع دخالت نظامیان در سیاست، استقلال قوای سه گانه، نظارت خبرگان بر عملکرد رهبری و بسیاری از حقوق مصرح در قانون اساسی در نتیجه بسط اختیارات فراقانونی ایشان تعطیل و خنثی شده است!

در مقابل این اختیارات گسترده و نامحدود میزان پاسخگویی معظم له به ملت نزدیک به صفر است! نه کسی حق دارد از ایشان سوال کند، نه مجلسی برای استیضاح ایشان تشکیل می‌شود، نه حتی مصاحبه‌ای با خبرگزاری‌های داخلی و خارجی برگزار می‌شود، نه کسی حق تحقیق و تفحص از عملکرد ایشان را دارد و از همه بدتر اینکه هر کس بخواهد کوچکترین انتقاد یا ایرادی را متوجه ایشان کند بلافاصله دستگیر، زندانی و پرونده‌دار می‌شود.

در این شرایط باید گفت هر کس علت مشکلات کشور را متوجه اصلاح طلبان، یا جریان پایداری یا جریان قالیباف یا ابراهیم رئیسی یا پلیس یا هر شخصی غیر از کسی که مسئولیت همه امور کشور با اوست، یعنی رهبر معظم انقلاب، اعلام کند مطمئن باشید آدرس غلط می‌دهد. همه این آدرس‌های غلط به دستور معظم له و توسط باند فاسد امنیتی بین خواص و از طریق آنها بین عوام رواج پیدا می‌کند تا چهره قدسی و البته جعلی ایشان حفظ شود.

ضمنا حتی اگر موارد انگشت شماری باشد که ایشان در آن تقصیری نداشته باشند و مسئولان زیردست دچار خطا و اشتباه شده‌اند، مسئولیت اقدامات همه زیر دستان با رهبری است و تنها زمانی می‌توان تا حدی از قصور ایشان کم کرد که بلافاصله مسئول خاطی برکنار شود که چنین مواردی بسیار انگشت شمار و با تأخیر بسیار زیاد است.

@C_B_SHAHZADEH
دردسرهای حکومت دینی و ایدئولوژیک

#تریبون_آزاد
فریبا نظری

🔗 وقتی در دوران کنونی از جدایی حکومت از دین، جامعه‌ی سکولار و دین عرفی سخن گفته می‌شود، بر موارد کاربردی دلالت دارد که زیست روزمره‌ی جوامعی که دارای حکومت دینی هستند را دچار مشکلات و موانعی ساخته که گاه بسیار عجیب و دردسر ساز است و پیامدهای ناخوشایند و زیان رسانی دارد.

اگر چه مطالعات و شواهد میدانی و عینی نشان می‌دهد خروجی افزایش تمایل به جدایی حکومت از دین، درنهایت به سود ادیان و مردمان جوامع مختلف است.

🔗 بیایید چند نمونه را باهم مرور کنیم:

۱- تعطیلی یک یا دو روز در هفته؛ در جامعه‌ای که حکومت ایدئولوژیک و دینی دارد، تبدیل به مسئله‌ای سیاسی و ایدئولوژیک می‌شود و بسیاری از ارتباطات آن کشور با سایر کشورهای جهان را دچار پیچیدگی و مشکل می‌سازد. مثلاً گفته می‌شود در کشورهای مسلمان باید روز جمعه تعطیل باشد، در کشورهای مسیحی روز یکشنبه و در کشورهای یهودی روز شنبه. و البته آگاه نیستم که در کشورهایی با ادیان دیگر ممکن است طرفداران حکومت دینی و ایدئولوژی زده قائل به تعطیلی چه روزهای دیگری باشند.
درحالی که در کشورهایی که از حکومت دینی فاصله گرفته‌اند این موضوع به آسانی تدبیر و برنامه‌ریزی شده است.

۲- تولید و فروش قانونی نوشیدنی های الکلی؛ یکی دیگر از موضوعاتی است که ورود حکومت دینی به آن، وضعیت را پیچیده و مخاطره‌آمیز کرده است. زیرا آن را تبدیل به پدیده‌ای زیرزمینی و قاچاق نموده و نتیجه‌ی آن، آسیب‌های جدی مسمومیت، نابینایی و مرگ برای مصرف کنندگان تولیدات قاچاق و بدون نظارت است. به برخی از آمار وحشتناک آسیب دیدگان این موضوع در ایران نگاهی بیندازیم: 

در سال ۱۴۰۱، تعداد ۶۴۴ نفر در گروه سنی ۲۰ تا ۴۰ ساله بر اثر سوء مصرف ناشی از الکل جان باختند ( فرارو، تیر ۱۴۰۲).

مسمومیت الکلی در ایران هرساله به صورت میانگین بین ۱۰۰ تا ۱۲۰ قربانی می‌گیرد، این‌ها آمارهایی است که از سوی پزشکی قانونی اعلام شده است. این آمارها گاهی افزایش پیدا می‌کند، چنانکه در بازه اسفند ۹۸ تا ۱۹ فروردین ۹۹ بیش از ۳ هزار نفر دچار مسمومیت الکلی شده و از این میان ۷۲۸ نفر نیز جان خود را از دست دادند ( شرق، خرداد ۱۴۰۱).

بنا بر اعلام وزارت بهداشت، از اول اسفند ۱۳۹۸ (آغاز شیوع ویروس کرونا) تا ۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ۵۰۱۱ نفر در کشور به دلیل مصرف مشروبات الکلی حاوی متانول دچار مسمومیت شدند که ۵۲۵ نفر از مسمومان مراجعه‌کننده به مراکز درمانی، به دلیل شدت عوارض، فوت کرده‌اند (ایسنا، ۹ اردیبهشت ۱۳۹۹).
این حالیست که در بسیاری از کشورها بدون حکومت دینی و البته با اکثریت افراد دین‌دار مسلمان مانند اندونزی، مالزی، مصر، و ترکیه؛ این وضعیت و شرایط آسیب‌زا و بغرنج وجود ندارد و برای آن تدابیری مناسب بدون دخالت ایدئولوژیک و آسیب رسان برای جامعه، اندیشیده و برنامه‌ریزی شده است.
 
۳- حجاب اجباری؛ موضوعی که به آسانی در تمام کشورهای مسلمان دنیا تدبیر شده به جز کشورهایی مانند ایران و افغانستان که حکومت دینی و ایدئولوژیک دارند.
این بی‌تدبیری و ورود و دخالت حکومت به حوزه‌ی خصوصی حقوق شهروندی جامعه، سال‌هاست مشکلات بسیاری را هم برای زنان داخل کشور و هم برای گردشگران خارجی که تمایل دارند به ایران زیبا سفرکنند، بوجود آورده است.

🔗ایجاد فضای دوقطبی، ناامنی و مخاطرات آمد و شد و حضور در جامعه، به کرسی نشاندن یک خوانش از دین و پوشش برای زنان، تجربه‌ی زیسته‌ی هراس، توهین، آزار روانی و آسیب جسمی زنان، گسترش فرهنگ زیست دوگانه بدون باور و اعتقاد شخصی همراه با اجبار حکومتی، افزایش کنش‌ عاطفی معطوف به لجاجت در جامعه، احساس ناخوشایند تبعیض در بسیاری از دین‌داران باورمند به پوشش؛ و البته افزایش آگاهی و تمایل به سوی رهایی از دین حکومتی و ایدئولوژیک؛ از پیامدهای حجاب اجباری حکومت دینی برای زنان و مردان داخل کشور است‌.

🔗و آسیب و توقف چرخه‌ی گردشگری اقتصادی و فرهنگی این سرزمین و تبدیل ایران به غایبی بزرگ در اقتصاد توریسم نیز، برون‌داد این پدیده در ارتباطات منطقه‌ای و جهانی کشور ماست.
در این خصوص نیز دیگر کشورهای مسلمان مانند مالزی، اندونزی و ترکیه حتی عربستان، برای آن تدبیر کرده و از این پیامدها فاصله گرفته‌اند.

   @C_B_SHAHZADEH
بی‌بی‌سی دروغ می‌گوید،
اما هنگام بازداشت دختر دوستم که با اندام جنسی او بازی می کردند چه کنم؟

#تریبون_آزاد
✍️ رحیم قمیشی
دو روز است روایتی از رسانه انگلیسی بی‌بی‌سی در فضای مجازی به‌شدت داغ شده، و دادستانی هم اطلاعیه داده نقل آن جرم است.
این‌که مرحومه نیکا شاکرمی خودکشی نکرده، بلکه آن دختر ۱۶ ساله به‌دست نیروهای بازداشت کنند مورد آزار جنسی قرار گرفته و کشته شده است.
من هم نمی‌توانم چنین روایت وحشتناک و غیر انسانی را در ایران خودمان باور کنم.
اما با دختر دوستم که می‌گفت پس از بازداشت و در حین انتقال به بازداشتگاه مامور مرد همراهش، در خودرو شخصی، با اندام جنسی او بازی می‌کرده، آن را چه کنم؟

من روایت بی‌بی‌سی را باور نمی‌کنم، اما دوست پزشکم که بازداشت شده بود و می‌گفت در بازداشتگاه مجبور بودیم دستجمعی فحش‌های رکیک به خودمان و خانواده‌هایمان بدهیم، آن را چه کنم؟
من فیلم بازجویی همسر مرحوم سعید امامی را چه کنم؟
کشته شدن دانشجویان در کهریزک را چه کنم؟ آنها هم افسانه بی‌بی‌سی بودند؟
من دختران نابینا شده را چه کنم؟ من مرگ خانم هاله سحابی را در تشییع جنازه پیکر پدر دردمندش چه کنم؟
مرگ هدی صابر در بازداشت را. مرگ کاووس سید امامی را، مرگ خانم کاظمی در حین بازجویی را. مرگ ستار بهشتی را چه؟ آنها را هم بی‌بی‌سی گفته.
صحبت از آنها هم جرم است؟
دستگیر می‌شویم؟

من روایت بی‌بی‌سی را تکذیب می‌کنم! اما آیا رسانه‌ مستقلی اجازه دارد از زندان‌ها و بازداشتگاه‌های شما گزارش تهیه کند؟
آیا اجازه هست روایت مادر نیکا شاکرمی از جنازه دخترش که هیچ اثری دال بر پرتاب از ارتفاع و خودکشی را در پیکر دخترش ندیده را رسانه‌ها پخش کنند؟
رادیو و تلویزیون و هزاران رسانه در اختیار شماست، تلگرام فیلتر است، واتساپ و اینستاگرام هم، یوتیوب، گوگل، فیس‌بوک، اجازه هست بپرسم چرا با گزارش یک رسانه خارجی و نقل آن، چنین به تکاپو افتاده‌اید!؟
اصلا چرا ترسیده‌اید!

شما مسائل مخفی زیادی دارید که نگران افشا شدن آن‌ها هستید!
مردم سخنان بیگانه‌ها را بیشتر باور می‌کنند تا ادعاهای رسمی شما را.
مگر نگفتید بحث اختلاس‌ها را کش ندهیم، کم شدند یا بیشتر؟
مگر نخواستید دزدی چند هزار میلیاردی چای دبش پیگیری نشود، فساد تمام شد؟
مگر امام جمعه خودتان را بدون دادگاه و بدون تحقیق و بازجویی تبرئه نکردید؟ راهزنی مقامات و دزدی‌ها تمام شدند؟
بی‌بی‌سی دروغ می‌گوید.
او منافع انگلیس را دنبال می‌کند.
ما اصلا روایت او را قبول نداریم
اما...

بگذارید کارشناسانی مستقل
حقوقدانانی غیر حکومتی
افرادی متخصص و شجاع
رسانه‌هایی آزاد
به این موضوع مهم ورود کنند، و گزارش خود را مستقیما و بدون ترس از شما، به مردم بدهند.

اگر اجازه نمی‌دهید...
پس مردم حق دارند روایت‌های شما را باور نکنند.
من هم باور نمی‌کنم
اگر چه روایت بی‌بی‌سی هم نادرست باشد!

@C_B_SHAHZADEH
جنایت در راستای اراده رهبر نظام

#تریبون_آزاد

✍️میراصغر موسوی
بی بی سی جهانی چند روز قبل، اسنادی در ارتباط با پرونده نیکا شاکرمی و تجاوز جنسی یکی از مأموران به او، همچنین کتک زدنش توسط چهار مأمور و به قتل رسیدن مظلومانه نیکا منتشر کرد. در این اسناد نشان داده می شود سر رشته این ماجرا به سپاه پاسداران وصل است. و این در زمانی رخ داد که، طرح قرار دادن سپاه در لیست سازمان های تروریستی، در اروپا به جد مطرح است و در دستور کار قرار دارد.

اما سپاه چه تروریست شناخته شود و یا نه، بنا به اسناد منتشر شده، نیروهای وابسته به سپاه پاسداران به #نیکا_شاکرمی تجاوز کرده و او را به قتل رسانده اند.

از همان لحظه انتشار این خبر در وب سایت بی بی سی جهانی، برای رد و نفی و دروغ خواندن این گزارش فعالیت گسترده ای آغاز شد که نشان می دهد، لشگر سایبری از ماجرا خبر داشت و برای مقابله با آن خود را آماده کرده بود. چنانکه ناگهان سیل آسا از همه سو و در همه جا مطالبی در جعلی بودن آن اسناد ، با استناد به " تناقض در اسناد " منتشر می شد. حرکتی همآهنگ و با شکل و محتوای یک سان. این عمل نشان می دهد، آمادگی قبلی وجود داشت و سپاهیان به اندازه کافی فرصت داشتند محتوای مورد نظر خود را تولید کنند.

در این مطالب به چند مورد، از جمله کامل نبودن اسناد اشاره شده است. اما این شبهه بی مورد و احمقانه ای است. معلوم است این اسناد کامل نیست و آن که این را منتشر کرده برنامه اش انتشار همین میزان از آن بوده و، این همان نقطه کانونی ماجرا است.

این نقطه کانونی توسط دیوید کامرون اینگونه بیان شد: قرار دادن سپاه در لیست تروریسم به نفع منافع ملی بریتانیا نیست. در عین حال با انتشار این اسناد به سپاه پیام داد، دست شان پر است و اگر بخواهند راحت موازنه را به ضرر سپاه سنگین تر می کنند. به طور طبیعی محتمل است، بی بی سی جهانی موضوع را در همین حد نگه دارد و منتظر بده بستان ها شود. اما در هر صورتی همین میزان از اسنادِ آن فاجعه، شک و تردیدی نسبت به صحت ماجرا باقی نمی گذارد. با تأکید بر اینکه، قبل از انتشار این اسناد نیز ماجرا روشن بود. حالا نام چند مأمور جنایتکار به آن اضافه شده و به واسطه این جانیان، بی بی سی طرف اصلی ماجرا ( سپاه ) را نشان و مخاطب قرار داده است.

در ارتباط با موضوعِ تجاوز به نیکا و به قتل رساندن او نیاز نیست منتظر نشست تا دید به بهانه تروریست خواندن سپاه، در اروپا چه معاملاتی انجام می شود، و هم اینکه، آیا دیگر کشورهای اروپایی نیز برای فشار بیشتر وارد کردن بر حلقوم سپاه اسنادی را منتشر می کنند یا نه. چه با اسنادی از این دست و چه بدون این نوع اسناد، اصل ماجرا روشن است. در جمهوری اسلامی برای کنترل و سرکوب معترضین به طور سیستماتیک تجاوز و قتل اعمال می شود. نه به ترفندهای دیوید کامرون نیاز است و نه به اسناد راست آزمایی شده بی بی سی. قبل از اینها #سردار_همدانی همه این موارد را مفصل و آشکار و به روشنی گفته است. آنهایی که با شبهه افکنی های نیروهای امنیتی به قول و سخن رسانه هایی مانند بی بی سی اعتماد نمی کنند، آیا نسبت به قول و سخن سردار همدانی هم تردید دارند.

روایت سردار همدانی از شیوه سرکوب مردم در سال 88 توسط اراذل و اوباش بسیار هولناک است. اما حسن فراوان نیز دارد. در واقع این روایت نشان داد: نظام جمهوری اسلامی نه فقط غیر اخلاقی، ضد انسانی نیز است. و برای بقای خویش به هر جنایتی دست می زند. هر چند این جنایت ذیل منابع مربوط به نص توجیه می شود. اما هیچ یک از این افراد ضمن اینکه ذره ای تعهد به نص ندارد، از جنایت و تجاوز و چپاول به عنوان هم تاکتیک هم استراتژی استفاده می کند.

درخشان ترین نمونه از این موارد، نقل یک خاطره از موضع بنیانگذار جمهوری اسلامی در باره مبارزه با بد حجابی توسط رهبر کشور است. رهبر کنونی ایران موضع بنیانگذار جمهوری اسلامی در باره بدحجابی را به دلخواه خود تغییر می دهد و هر بار بر آن می افزاید و یا می کاهد. اما اینبار آشکارا سخن_دروغ_گفت و دقیقا خلاف و ضد سخنان خمینی را به او نسبت داد.

با در نظر داشتن این موارد آیا باور کردن به اینکه نیروهای سرکوب به دستگیر شده ای تجاوز کرده اند، جای شک و شبهه باقی می گذارد؟

وقتی رهبر کشور بنا به موقعیت، راست را به دروغ تبدیل می کند، بی تردید عمل سردار همدانی در راستای اراده رهبری نظام قرار دارد و برای چنین مواردی منع و محدودیتی نیست، از قضا روز به روز بیشتر نیز می شود.

در اعمال آنان که با نیکای مظلوم چنان کردند هیچ تناقضی با واقعیت وجودی نظام جمهوری اسلامی دیده نمی شود. این پائین با آن بالا در یک راستا قرار دارد.
@C_B_SHAHZADEH
فقه سنتی در برابر فقه هفت‌خط
#تریبون_آزاد
حسن محمودی

از هفت سیاست اقتصادی بعد انقلاب نام ببریم که علی‌القاعده بایستی هر فقیه مستقل باسواد سنتی را بسیار آشفته کند!

اگر فقهای سنتی ما هنوز وجود داشتند و خود را به دولت‌محوری نفروخته بودند، قاعدتاً باید هفت سیاست جاری زیر را برابر با کفر و ظلم و ضد اسلام اعلام می‌کردند! سخن این نیست که آیا از سیاست‌های زیر خوشتان می‌آید یا نه (ممکن است چپی یا دولت‌محور باشید و خیلی هم خوشتان بیاید)، و سخن بر سر این هم نیست که آیا فقه سنتی و شرع را دوست دارید یا نه! حرف‌مان این است که این سیاست‌ها چنان با فقه سنتی و دیدگاه سنتی از شرع در تضاد است که لاجرم آنکه خود را مدافع شرع و فقه می‌داند، نمی‌تواند و نبایستی در مقابل آنها سکوت کند!

۱-غصب و چپاول اموال و املاک مردم و حق‌الناس به بهانه‌های واهی، که از اول انقلاب با شدت شروع شد و تا کنون هم ادامه دارد و از سوی ستاد اجرایی فرمان امام و سایرین اجرا می‌شود.

۲-تورم پولی: انتشار پول برای مخارج دولت و یا بدهی بانک‌ها (برای راضی کردن اقشاری خاص)، و بی‌ارزش شدن پول حاصل از آن،  مصداق بارز کم‌فروشی است. این تورم پولی که دولت ایجاد می‌کند ام‌الفساد است. تورم پولی یک مالیات است از ضعفا به نفع دولتیان و رانت‌داران. ضمن اینکه تمام محاسبات مالی را شبهه‌دار می کند. 

۳-مالیات‌های سنگین و دلبخواهی،  تعرفه‌های گمرکی و باج‌گیری‌های متعدد دولت بر خلاف هر برداشتی از زکات و خمس اسلامی است.

۴-نرخ سود منفی برای برگزیدگان از طرفی، و ربای کمرشکن و یا نبود وام برای بقیه از طرف دیگر: تورم بالا و کنترل نرخ بهره باعث شده نرخ بهره حقیقی بانک‌ها منفی باشد. یعنی نرخ بهره کمتر از نرخ تورم است. یعنی اگر کسی بتواند از بانک وام بگیرد و هرچیزی مثلا طلا (پول واقعی) بخرد می تواند سال بعد جنس را بفروشد و وام خود را پرداخت و سود بی‌زحمت ببرد. این سود بی‌زحمت در حقیقت به واسطه‌ی تورم از جیب بقیه به جیب ذی‌نفعان می‌رود. در مقابل، اقشاری که به بانک‌ها و پلکان قدرت دسترسی ندارند، باید در بازار نرخ نزول‌های آنچنانی بدهند. از قرار معلوم، مراجع عظام فعلی از فهم این مسأله ساده عاجزند. وجود تورم بالا قرض‌الحسنه را هم امری تقریباً بی‌مورد می‌کند، چرا که قرض‌دهنده، حتی اگر پولش را به تمامی دریافت کند،  در آخر کار زیان خواهد دید!

۵- کنترل دستوری قیمت‌ها مصداق بارز جباریت و ظلم است که فقط رانت ایجاد می کند و هیچ گونه توجیهی ندارد. کنترل قیمت‌ها صراحتاً در حدیث و سنت نهی شده است و آشکارا با قاعده‌ی اختیار شخص بر اموالش در تضاد است.

۶- کنترل قراردادهای آزاد، مانند آنچه توسط قانون کار و هزار مورد دیگر اعمال می‌شود، صددرصد مخالف آزادی تبادل و معامله، محترم بودن قراردادهای مرضی‌الطرفین، و اصولی دیگر در فقه سنتی است. همین طور است بیگاری‌ها و اجبارها (سربازی، آموزش اجباری، …). همچنین اجبار به استفاده از یک نوع پول (پول ملی!) کاملا حرام است.

۷- غصب درآمد فروش نفت و گاز: این درآمد باید مستقیما به مردم پرداخت شود. مانند پخش متساوی بیت المال در زمان صدر اسلام. اگر این اموال به تساوی مال همه است، میزان برخورداری از آن نمی‌تواند برای رانتدارِ وصل به قدرت، کارمند تهران‌نشین، و پیرزن بی‌کس ایلام‌نشین متفاوت باشد.

به موارد فوق می‌توان حدود هشتصدهزار مورد دیگر از سیاست‌های جاری را اضافه  کرد که مخالف بدیهیات شرع اسلام و فقه سنتی است. یادمان باشد: این‌قدر این تعارضات زیاد بود که، حتی در این مملکت که قانون اهمیتی ندارد، مجبور شدند مجمع تشخیص مصلحت را اختراع و آن را عَلم کنند تا که این تناقض‌های واضح را لاپوشانی کند. گویا اگر خدا اجازه نداده، مجمع بدهد حل است!

نکته جالب دیگر اینکه، اکثر دانشگاهیان پر مدعای بی‌سواد هنوز به سوسیالیسم وفادارند و از طرف دیگر فقه سنتی را عقب‌افتاده می‌دانند. در نتیجه بدبختی‌های فوق با فحش دادن به آخوند حل نمی‌شود. هرچند آخوند، اگر وجدان و مختصری سواد داشته باشد، باید به احترام لباس خود کلاً از سیستم فاصله گیرد

@C_B_SHAHZADEH
از تولید لامبورگینی در انباری تا تولید چراغ اتومبیل در خانه
(از حجت عبدالملکی تا یاسرجبرائیلی و سرنوشت اقتصاد نحیف ایران)
#تریبون_آزاد
✍️محمدرضا اسلامی
یاسر جبرائیلی آمده در تلویزیون نشسته و گفته: « مردم در خانه هایشان چراغ ماشین را می توانند تولید کنند».
بعد که مجری از او می‌پرسد آیا این چراغ اتومبیلی که «در خانه» تولید شود را می‌توان صادر کرد؟ آیا «کیفیتش» را می شود تضمین کرد؟ با استحکام جواب می دهد که چرا نشود؟ (ویدئو را ملاحظه کنید)

طرف از خودش نمی پرسد که چرا این حرفی را که می زنم تا قبل از من به مغزِ مردمان دیگر کشورها نرسیده بوده؟ چرا مردمان سایر سرزمین های این عالم برای تولید چراغ اتومبیل (با کیفیت) «خط تولید کارخانه ای» راه می اندازند؟ و چرا مردمان مابقی کشورهای دنیا چراغ خودرو را در اتاق خواب، پذیرایی و آشپزخانه های خانه ها تولید نمی کنند؟

این حرفهای یاسر جبرائیلی چقدر مشابه آن حرفهای حجت عبدالملکی است که می خواست «کارخانه تولید لامبورگینی‌ در ارومیه» راه بیندازد. و چنان با اعتماد به نفس سینه جلو داده بود که انگار نه انگار که اگر تولید لامبورگینی این قدر «ساده» باشد که تو می گویی پس چرا در تمام کشورهای دیگر دنیا در هر ارومیه ای «یک کارخانه لامبورگینی‌» وجود ندارد؟!
چرا استرالیا نتوانست صنعت خودروی خودش را حفظ کند و چرا نیسان بارها تا مرز ورشکستگی رفت؟ مگر به عقل آنها نمی رسید که تولید در سطح لامبورگینی اینقدر «ساده» است که تو می گویی...

امتحان پس نداده ها
اینکه سرنوشت اقتصاد ایران چرا به این روز و روزگار افتاده که یک نفر انتظار تولید چراغ ماشین در اتاق پذیرایی خانه دارد و دیگری کل فرایند تولید لامبورگینی را در سه دقیقه خلاصه سازی/ساده سازی می کند، به ما نهیب می زند که چه شده است؟
آیا فضا اینقدر تهی شده است که سطح کسانی که در حوزه اقتصاد کلان و صنعت نظر می دهند به چنین وضع اسفناکی رسیده؟ 
یا اینکه مشکل از رسانه است که فقط با اینها سخن می گوید و به اینها میدان می دهد؟
آیا برنامه جهان آرا نمی تواند با انبوه جوانان ایرانی که در حوزه اقتصاد در برترین مراکز صنعتی و تحقیقاتی دنیا منشاء اثر هستند گفتگو کند؟ آیا فقط باید برود و یاسرجبرائیلی را بیاورد که چنین حرفهایی را «با اعتمادبه نفس» بر زبان بیاورد؟

زمانی بود که محمود احمدی نژاد در سخنرانی عمومی و در مقابل دوربین گفت: «به رئیس سازمان انرژی هسته ای گفتم یک دختر خانمی ۱۶ ساله دبیرستانی در خانه انرژی هسته ای را تولید کرده» . و بعد با اعتماد به نفس گفت: «این خودباوری است». و او نگفت که چرا در سایر کشورهای دنیا دختر دبیرستانی انرژی هسته ای در خانه تولید نمی کند؟

مساله اینجاست:
آسیبی که کشور از ناحیه امثال یاسر جبرائیلی ها و رائفی پورها خواهد خورد خیلی بیشتر از آسیبی است که از محمود احمدی نژاد خورد.
اینکه کسی در سه دقیقه (با لحن مدعی) برای کارخانه تولید لامبورگینی‌ در‌ ارومیه تعیین تکلیف می کند، فرقی با تولید انرژی هسته ای در خانه یا «خط تولید چراغ ماشین در اتاق خواب» منازل ندارد. اما خطر از آنجاست که لااقل محمود احمدی نژاد خود را در برابر برخی جریانات عقل مدار می دید و به ناچار قدری ملاحظه می کرد، ولی این «جوانان امتحان پس نداده» عرصه ی مقابل خود را کاملا خالی می بینند.

این لحن تحکمی جبرائیلی را در این گفتگو با مجری جهان آرا ببینید!

نقطه دریغ اینجاست:
یک زمانی بود که ژاپنی ها می‌خواستند که تویوتا بتواند در «بازارهای جهانی» وارد شود. لذا سوئیچیرو تویودا بعد از صدها ساعت جلسه با مهندسین ژاپنی، ده ها بازدید از بنز، فورد و جنرال موتورز انجام داد تا عاقبت به «تصمیم» هوشمندانه برای تولیدات جدید تویوتا رسید.
امروز ما با نسلی از جوانان مواجهیم که «تجربه اداره یک بقالی» را نداشته اند و بدون توجه به «تجربه سایر کشورها» برای اقتصاد کشور نسخه می پیچند. بدون تجربه تولید یک دمپایی پلاستیکی درباره زنجیره تولید در پیچیده ترین صنایع نظر می دهند.

این طیف جوانانِ خود استاد خوانده یک چیز را خوب بلد هستند و یک درس را خوب خوانده اند و آن «رسانه» است. آنها ظهور، حضور هیجانی و درشت گویی در مقابل رسانه را به نیکی آموخته اند.

آن جوانی که در عرصه صنعت تجربه پس نداده (و هیچ وقت منشاء تولید/اثری نبوده) را در هیچ کشور دنیا در مصدر تصمیم گیری/نظارت قرار نمی دهند.

استفاده از ظرفیتهای جوانی ضرورت است ولی تجربه جهانی چیست؟
تجربه دیگر کشورها می گوید که اگر جوانی مستعد و دانشمند است ظرفیتهای ذهنی خودش را در بستر استارت آپ توسعه بدهد. او باید بتواند در یک زیست واقعی (نه زیست گلخانه ای) در قالب «یک شرکت ثبت شده» منشا تولید یک محصول/محتوا/فناوری بشود، نه اینکه مقابل دوربین بنشیند، و برای اقتصاد یک کشور هشتاد میلیونی درشت گویی کند.

https://t.me/C_B_SHAHZADEH/163665
🔴 آیا هنوز هم تفکر نمی‌کنید؟!

#تریبون_آزاد

مرضیه حاجی‌هاشمی

🔶حیات جسمانی‌اش پایان یافت، چه در اوج قله با یک انفجار و چه در عمق دره بر اثر سقوط و انهدام، چندان تفاوتی ندارد، او که سه سال پیش از پس یک نارقابت انتخاباتی با نتیجه از پیش مشخص، روز میلاد امام رضا به جشن آغاز نشست و اکنون با صدای نقاره خانه صبح میلاد امام رضا ناقوس پایانش نواخته شد. چه فرقی می‌کند برای او که او را شهید خدمت بنامند یا فقید رحلت؟ مهم آن است که طوماری از به ظاهر خوش خدمتی‌هایش به قطار پیشرفت نظام  -گرچه به نظر، سوخت موتور عقبگرد آن بود- اعم از سرعت و نرخ اینترنت تا سرعت و نرخ جمعیت ناراضی و معترض، فراهم است تا دستگاه گوبلزی واژه سازی، خادمی قدیس برکشد از ناکامی آنان که بر قدرتش برکشیدند.

🔶از ویژگی‌های اصلی دستگاه تبلیغات گوبلزی که به ظاهر، دلیل موفقیت آن هم بود، انحصاری بودن آن عنوان می شود و اینکه «با وحشت، جفت شده بود و با زور پشتیبانی می‌شد»، هیچکس اجازه نداشت، گونه‌ای دیگر فکر کند یا بنویسد. اعلام می‌شد با هر کسی که غیر آنچه ما می‌گوییم و می‌خواهیم، منتشر کند، برخوردی سخت خواهد شد. «گوبلز» می‌گفت: «اگر قرار باشد، تبلیغات اثربخش باشد، همیشه باید شمشیر تیزی پشت سرش باشد»؛ لذا تبلیغات را طی هفت شیوه و مرحله انجام می‌دادند: «اسم دادن، تلطیف و تنویر، انتقال، تصدیق، مردم ساده، مغالطه و همرنگی با جماعت»؛ اما اگر گوبلز در قرن ۲۱ بود، قطعاً نه می‌توانست، این هفت شیوه را برای اکثریت جامعه به کار گیرد و شورآفرینی و حماسه آفرینی‌های بی‌نظیر خود را تکرار کند؛ نه حتی زور شمشیرش از پس امواج ماهواره‌ای و شبکه‌های گسترده اجتماعی بر می‌آمد تا با فیلترینگ بلااستثناء تمام شبکه‌های اجتماعی، اطلاع رسانی را به انحصار شبکه‌های ملی خود درآورد.

🔶حال که چنین موفقیت‌های گوبلزی غیر ممکن شده است، بهتر است، از شیوه‌ اسم سازی‌های تبلیغاتی و تلطیف، عاطفی، احساسی و شورانگیز کردن فضا برای تنویر افکار به قصد تصدیق بدون بررسی و شواهد بپرهیزیم؛ چرا که به هر شکل، فیلترینگ پاسخگو نیست و همه جامعه مردمانی ساده نیستند که با مغالطه‌های ابهام زا و گاهی برای همرنگی با جماعت اقناع شوند یا سکوت کنند. آنها حتی بی مدد شبکه‌های اجتماعی نیز شواهد کافی دارند. از کوچه و خیابان‌، مغازه‌ها و عمومی‌ترین عرصه ها تا مدرسه و دانشگاه‌ها و تخصصی‌ترین آنها مداوم و مکرر، خدمات باقیمانده از این سه سال را می‌بینند و با همه وجود لمس می‌کنند، از اینکه روزها قادر نبودند، کارت ورود به جلسه امتحان نهایی فرزندشان را از سایت دریافت کنند تا کتاب‌های درسی دستکاری شده، تزریق طلبه‌ها به آموزش و پرورش و ...،  از حضور به شدت تنش‌زای گشت ارشاد در خیابان‌ها و رفتارهای خشن و تحقیرآمیز با زنان تا سبد خالی شده‌شان از گوشت و لبنیات و انواع میوه‌های رنگارنگ فصلی با قیمت‌های نجومی که انبوهی از اندوه و شرمندگی را بر سینه‌هایشان آوار کرده، این‌ها همه گوشه‌هایی از خدمت‌های دولت سیزدهم و رئیس فقید آن است که در عمومی‌ترین سطوح جامعه، روزانه تجربه می‌شود.

🔶هم اکنون دو قطبی خطرناکی در جامعه دیده می‌شود، عده‌ای عزادار شهید هستند و عده‌ای حتی از به کار گرفتن واژه مرگ هم امتناع دارند. بخشی از جامعه به صفت نجابت ایرانی بودنشان که البته توسط بسیاری از نسل جوان، مورد اعتراض و هجمه است، سکوتی حرمت دارانه اختیار کرده‌اند؛ چون می‌دانند که چه رنج آور است، بر عزای دیگران خندیدن؛ حتی دیگرانی که بر عزاداری آنها هم عامل بودند و هم منکر، هم جاهل بودند و هم مقصر، بر داغ‌های دلشان آتش زدند و بر اشک‌هایشان هلهله کردند، بر زخم‌هایشان نمک پاشیدند و بر آتش جانشان شعله افکندند، آنگاه که شب را تا صبح، پیکر بی جان پاره های تن ایران را در یخ لالایی خواندند تا ناگه ربوده نشوند. آنها سوای آنچه در دل دارند، بر لب سکوت کرده‌اند نه آنکه بترسند؛ چون گرچه اقلیتی باشند که عزادارند؛ ولی هم‌وطنانشان هستند و عزادار به ویژه عزادار هم‌وطن حرمت دارد در نگاه محترمشان.

🔶آیا وقت آن نرسیده به پاس این حرمت داری به خود آیند، آنانی که حرمت ایرانیان را نگه نداشتند و این وضع اسفبار تحمیل شده به آنان را عامل حقارت ملی‌شان کرده‌اند که نابسامان‌ترین کشورها نیز بر نرخ دلار ما طعنه تحقیرآمیز زنند؟ وقت آن نرسیده تا کمی بیندیشند که خداوند دستی برتر از همه دست‌هایی است که دست بر هم، راه حق انتخاب را بر ملتی سد کردند؟ ملتی که برای احقاق این حق بیش از یک قرن دویده است؟ آیا هنوز هم تفکر نمی‌کنید!؟

@C_B_SHAHZADEH