‌ حالا پشت سرم را که نگاه میکنم، می بینم #نسلی بوده ایم که همیشه کنار آمدن را بلد بوده، یا بلد شده.
انگار که تمام وقایع هولناک #تاریخ بشر را در همین سی و نه سال گذشته مرور کرده ایم، از #جنگ و #قحطی و دادگاه های #تفتیش_عقاید #قرون_وسطایی، تا بلواهای شهری و دعواهای #سیاسی و #اعدام های اعلام نشده.
از رواج #طلاق تا مرگ #عشق، از #حکومت_پول تا همگانی شدن #فقر، از زوال #عاطفه تا پادشاهی تنهایی.
از بی آبی و بی برقی تا نئون زدگی #شهرها. رنج دوران کشیده ایم، اما همیشه یادمان مانده که ته دلمان به قدر یک #شمع وارمری #چینی بدبو هم که شده، شعله امید را زنده نگه داریم، و مومن بمانیم به آب شدن برف ها و رسیدن بهاری که .... بگذریم.
#نسلی بودیم که در سرازیری مهیبی به دام افتاده بود، در شیبی تند به سمت پایین.
نسلی که از #ویسکی به #عرق_سگی برگشت.
از #رقص با صدای #دمیس_روسس و #بلک_کتز در پیستهای رقص #کوچینی و #شکوفه نو، به #باباکرم های متوالی در میهمانی های زیرزمینی.
از #جشن_های_باشکوه_دو_هزار_و_پانصدساله ، به _آیین_تقدیس ورود #رهبر_انقلاب، با ماکت مقوایی. قهقرایی که تجربه کرده ایم، از حد وسع روح آدمیزاد بیشتر بوده است.
چرا نمردیم؟
چرا نمی میریم؟
به دلگرمی همان شعله کوچک امید.
با این همه، سالهای سگی که بگذرند، ابرها که بروند و #خورشید که مهمان ده سرسبزمان شود، من اگر بودم اگر نه، تو همان طور که در #ساحل_آزاد و خندان #نوشهر کنار #آتش نشسته ای و به جوان های دلربا نگاه می کنی که #میراث ما را، شعله گرم امید را، با بوسه ها و رقص ها به هم پیشکش می کنند، از یاد نبر که هرشب برایشان تعریف کنی در تمام روزها، و تمام شبها، و در تمام دوران #حکومت_سرما، لحظه ای از یاد نبردیم که اهل آفتابیم.
همین.
#حمیدسلیمی
#براندازم
#قیام_بهمن
#تظاهرات_سراسری
🔵 @c_b_shahzadeh