❇️ شبی که آینه بی‌جرم سنگباران شد
🔻دکتر #محمدرضا_عاملی_تهرانی از بنیانگذاران نهضت #پان_ایرانیسم، نظریه‌پرداز حزب پان ایرانیست، نویسنده چندین جلد کتاب درباره ناسیونالیسم، یار دیرین #محسن_پزشکپور، دارای دکترای بیهوشی و پایه گذار علم بیهوشی در ایران بود.
🔻مغز متفکر پان ایرانیست ۱۸ اردی‌بهشت ۵۸ با شلیک‌گلوله خلخالی در پیشانی اش از اندیشیدن باز ایستاد.
🔻دلیل اصلی اعدام دکتر #عاملی_تهرانی دسترسی به اسناد آتش سوزی #سینما_رکس آبادان بود. وی در آن زمان وزیر اطلاعات و جهانگردی بود.
🔻هنگام شهادت فقط یک ماشین پیکان و چندین جلد کتاب داشت. او که در دولت ازهاری و شریف امامی وزیر بود، به پاکدستی شهره بود!
🔻 #خلخالی گفته بود وی را احتیاطا اعدام کردم.
....و خون هرگز نمی‌خُسبد.
https://telegra.ph/زندگینامه-روانشاد-دکتر-محمدرضا-عاملی-تهرانی-05-08
@c_b_shahzadeh
🔻دکتر #محمدرضا_عاملی_تهرانی از بنیانگذاران نهضت #پان_ایرانیسم، نظریه‌پرداز حزب پان ایرانیست، نویسنده چندین جلد کتاب درباره ناسیونالیسم، یار دیرین #محسن_پزشکپور، دارای دکترای بیهوشی و پایه گذار علم بیهوشی در ایران بود.
🔻مغز متفکر پان ایرانیست ۱۸ اردی‌بهشت ۵۸ با شلیک‌گلوله خلخالی در پیشانی اش از اندیشیدن باز ایستاد.
🔻دلیل اصلی اعدام دکتر #عاملی_تهرانی دسترسی به اسناد آتش سوزی #سینما_رکس آبادان بود. وی در آن زمان وزیر اطلاعات و جهانگردی بود.
🔻هنگام شهادت فقط یک ماشین پیکان و چندین جلد کتاب داشت. او که در دولت ازهاری و شریف امامی وزیر بود، به پاکدستی شهره بود!
🔻 #خلخالی گفته بود وی را احتیاطا اعدام کردم.
....و خون هرگز نمی‌خُسبد.
https://telegra.ph/زندگینامه-روانشاد-دکتر-محمدرضا-عاملی-تهرانی-05-08
@c_b_shahzadeh
Telegraph
زندگینامه روانشاد دکتر محمدرضا عاملی تهرانی
مشخصات: متولد۱٠ دیماه ۱۳٠۶ سن ۵۲ ملیت ایرانی وضعیت خانوادگی - متاهل تحصیلات (دکترای بیهوشی) نظریه‌پرداز ناسیونالیسم و از بنیانگزاران نهضت پان ایرانیسم نویسنده مقالات بیشمار و کتابهایی در زمینه ناسیونالیسم از جمله: نیرنگ در فلسفه (۱۳۳۱)، آهنگ‌های…
Forwarded from پیوند نگار
چگونگی #اعدام دکتر #عاملی_تهرانی
ناگفته هایی از زندگی دکتر عاملی
خانه نداشت و در مسکنی اجاره ای زندگی می کرد و همسری داشت که با او همسو نبود و زیاد با دکتر راه نمی آمد ،و دکتر شناخت ژرفی به مارکسیت لنینسم داشت و خیلی میهنی و مخالف مارکسیست ها بود و بسیار در آن رشته تخصص داشت و خیلی زیاد متواضع ، فروتن و فهیم بود و پس از پایان دانشکده پزشکی فوق تخصص بیهوشی را می گیرد و در بیمارستان سینا ،جنوب تهران مشغول کار می شود و تا آخر عمرش هم در همان بیمارستان بود و استاد دانشگاه و خیلی هم با هوش و ادیب بود ... زمانی که سینما رکس را آتش می زنند و تکروی زاده را می گیرند معلوم می شود که فتوای آتش زدن سینما رکس را خامنه داده و بعد ها هم جناب نوری زاده به آن اشاره کرد و گفت آخوندی که پیپ می کشید از تهران آمد و دستورش را به تکروی زاده داده و تنها آخوندی هم که پیش می کشید خامنه ای بود .
دکتر و دولت متوجه می شوند که این آتش زدن کار اخوند ها بوده . در این جا حقه بازی که خمینی می کند این بوده که یک نفری را می فرستد پیش دکتر و می گوید ما حاضریم با پادشاه گفت و گوکنیم و با این بهانه همه را سرگرم می‌کنند و این ها هم به این دلیل که آتش فروکش کرده و سرگرم مذاکره هستند وقت کشی می کنند و به اخوند ها و عواملشان دستور می دهند همه جا شایع کنید که آتش زدن سینما رکس کار ساواک بوده و زمانی که این ها می خواهند منتشر کنند کار از کار گذشته و جو روانی غالب بر اجتماع شایعه اخوند ها را باور می کند . و پس از رویداد پنجاه و هفت دکتر عاملی چون حدس می زند که ممکن است انقلابیون به دنبال او هم باشند جا به جا می شود و خانه دیگری را در امیر آباد اجاره می کندو همسرش خدمتکاری داشته که ماهی یکبار می آمده و خانه را تمیز می کرده ، زنگ می زند به همان خدمتکار و آدرس جدید را می دهد که بیاید خانه را تمیز می کرده ، پسر اون خدمتکار هم آن زمان معاون یکی از کمیته ها شده بود و اون خانم پس از تمیز کردن خانه به پسرش آدرس دکتر عاملی را می دهد و می آیند و در روزهای آغازین اسپند دکتر را می گیرند و می برند زندان و تو زندان در حاشیه کتا ب دیوان حافظ و یا قرآنی که آن جا بوده می نویسد که من را فَردوس بازجویی کرده و آن نبسته هنوز موجود است . و چون دوستان متوجه می‌شوند که ممکن است او را اعدام کنند برای نجات او راه می افتند و جناب پزشکپور که آن زمان خیلی فعال بوده می رود پیش اخوندایت اله قمی در مشهد و می گویند دکتر عاملی را بدون هیچ جرمی گرفته اند و فقط توده ای ها به خونش تشنه اند . اخوند قمی زنگ می زند به خمینی در قم ، جلوی دوستانش ، دکتر میلانی ، جناب پزشکپور و چند تن دیگر از دوستان و سید احمد گوشی را می گیرد و سپس به خلخالی در زندان اوین زنگ می زند که دکتر را اعدام نکنید و آزادش کنید و فردای همان روز این ها می آیند به زندان اوین و برایش لباس هم می آورند و می بینند مسئول زندان لباس های دکتر را می آورد و می گوید دکتر را اعدام کردند و می گویند مگر آقای خمینی زنگ نزد که او را اعدام نکنید ، چرا او را کشتید و اون زندانبان می گوید همان کسی که زنگ زد اعدام نکنید نیم ساعت بعد دو باره تلفن زد و گفت دکتر را همین امشب به کشید و به خمینی گفتم رسم ما نیست که در شب کسی را اعدام کنیم اجازه دهید فردا او را بکشیم و خمینی گفت نه ، نه همین امشب او را بکشید و ما هم کشتیم ...
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
ناگفته هایی از زندگی دکتر عاملی
خانه نداشت و در مسکنی اجاره ای زندگی می کرد و همسری داشت که با او همسو نبود و زیاد با دکتر راه نمی آمد ،و دکتر شناخت ژرفی به مارکسیت لنینسم داشت و خیلی میهنی و مخالف مارکسیست ها بود و بسیار در آن رشته تخصص داشت و خیلی زیاد متواضع ، فروتن و فهیم بود و پس از پایان دانشکده پزشکی فوق تخصص بیهوشی را می گیرد و در بیمارستان سینا ،جنوب تهران مشغول کار می شود و تا آخر عمرش هم در همان بیمارستان بود و استاد دانشگاه و خیلی هم با هوش و ادیب بود ... زمانی که سینما رکس را آتش می زنند و تکروی زاده را می گیرند معلوم می شود که فتوای آتش زدن سینما رکس را خامنه داده و بعد ها هم جناب نوری زاده به آن اشاره کرد و گفت آخوندی که پیپ می کشید از تهران آمد و دستورش را به تکروی زاده داده و تنها آخوندی هم که پیش می کشید خامنه ای بود .
دکتر و دولت متوجه می شوند که این آتش زدن کار اخوند ها بوده . در این جا حقه بازی که خمینی می کند این بوده که یک نفری را می فرستد پیش دکتر و می گوید ما حاضریم با پادشاه گفت و گوکنیم و با این بهانه همه را سرگرم می‌کنند و این ها هم به این دلیل که آتش فروکش کرده و سرگرم مذاکره هستند وقت کشی می کنند و به اخوند ها و عواملشان دستور می دهند همه جا شایع کنید که آتش زدن سینما رکس کار ساواک بوده و زمانی که این ها می خواهند منتشر کنند کار از کار گذشته و جو روانی غالب بر اجتماع شایعه اخوند ها را باور می کند . و پس از رویداد پنجاه و هفت دکتر عاملی چون حدس می زند که ممکن است انقلابیون به دنبال او هم باشند جا به جا می شود و خانه دیگری را در امیر آباد اجاره می کندو همسرش خدمتکاری داشته که ماهی یکبار می آمده و خانه را تمیز می کرده ، زنگ می زند به همان خدمتکار و آدرس جدید را می دهد که بیاید خانه را تمیز می کرده ، پسر اون خدمتکار هم آن زمان معاون یکی از کمیته ها شده بود و اون خانم پس از تمیز کردن خانه به پسرش آدرس دکتر عاملی را می دهد و می آیند و در روزهای آغازین اسپند دکتر را می گیرند و می برند زندان و تو زندان در حاشیه کتا ب دیوان حافظ و یا قرآنی که آن جا بوده می نویسد که من را فَردوس بازجویی کرده و آن نبسته هنوز موجود است . و چون دوستان متوجه می‌شوند که ممکن است او را اعدام کنند برای نجات او راه می افتند و جناب پزشکپور که آن زمان خیلی فعال بوده می رود پیش اخوندایت اله قمی در مشهد و می گویند دکتر عاملی را بدون هیچ جرمی گرفته اند و فقط توده ای ها به خونش تشنه اند . اخوند قمی زنگ می زند به خمینی در قم ، جلوی دوستانش ، دکتر میلانی ، جناب پزشکپور و چند تن دیگر از دوستان و سید احمد گوشی را می گیرد و سپس به خلخالی در زندان اوین زنگ می زند که دکتر را اعدام نکنید و آزادش کنید و فردای همان روز این ها می آیند به زندان اوین و برایش لباس هم می آورند و می بینند مسئول زندان لباس های دکتر را می آورد و می گوید دکتر را اعدام کردند و می گویند مگر آقای خمینی زنگ نزد که او را اعدام نکنید ، چرا او را کشتید و اون زندانبان می گوید همان کسی که زنگ زد اعدام نکنید نیم ساعت بعد دو باره تلفن زد و گفت دکتر را همین امشب به کشید و به خمینی گفتم رسم ما نیست که در شب کسی را اعدام کنیم اجازه دهید فردا او را بکشیم و خمینی گفت نه ، نه همین امشب او را بکشید و ما هم کشتیم ...
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
Telegram
attach📎