#عسل_محمدی عضو تحریریه نشریه گام که به جرم حمایت از کارگران #هفت_تپه و #ملی_فولاد سهشنبه صبح در منزلش دستگیر شده بود پنجشنبه به شهر شوش منتقل شده است . انتقال #عسل_محمدی به شهر شوش در شرایطی صورت میگیرد که تا آخرین ساعات روز جمعه هیچ تماسی با خانواده خود نداشته است . این بیخبری وقتی در کنار اخبار شکنجه #سپیده_قلیان و #اسماعیل_بخشی قرار میگیرد موجب افزایش نگرانی از وضعیت سلامت #عسل_محمدی میگردد https://t.me/CHZIR
https://t.me/joinchat/C3oUokkImfphd242skFgpA
https://t.me/joinchat/C3oUokkImfphd242skFgpA
#سپیده_قلیان
#عسل_محمدی
دو دانشجوی دربند به جرم حمایت از حقوق کارگران
#دانشجوی_زندانی_آزاد_باید_گردد
#دانشجو_بیدار_است
#عسل_محمدی
دو دانشجوی دربند به جرم حمایت از حقوق کارگران
#دانشجوی_زندانی_آزاد_باید_گردد
#دانشجو_بیدار_است
اقدامات ظالمانه حکومت در حق کارگران هفت تپه
روزها از بازداشت غیرقانونی و ناعادلانه #اسماعیل_بخشی و #سپیده_قلیان بجرم فریاد برای نان و پوشش اخبار کارگران هفت تپه میگذرد
اخبار نگران کننده ای از این دو زندانی که در سلولهای انفرادی تحت بازجوییهای سخت و فشرده و شکنجه جسمی و روحی قرار گرفته اند به گوش میرسد
خانواده ها در اولین ملاقات آنها را در وضعیت جسمی و روحی بسیار اسفباری مشاهده کرده اند که میزان قابل توجهی وزن کم نموده قادر به تشخیص شب و روز و زمان و مکان نبوده اند.
از سوی دیگر علیرغم پافشاری عده زیادی از کارگران هفت تپه بر خواستها و مطالبات بحقشان و ادامه اعتصاب، عده ای نفوذی و اعتصاب شکن بدون اینکه هیچ یک از خواستهای کارگران تحقق یافته باشد پایان اعتصاب شرکت نیشکر هفت تپه را اعلام داشته اند
اسماعیل بخشی پیش از بازداشت گفته بود حتی اگر مرا کشتند جنازه ام را بمیان اعتصاب بیاورید ولی اعتصاب را پایان ندهید
از آن سو #علی_نجاتی از اعضای هیئت مدیره سندیکای نیشکر هفت تپه نیز در یک یورش وحشیانه نیروهای امنیتی به منزلش با ضرب و شتم بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شده است
سیر بازداشتهای غیرقانونی فعالین کارگری و سرکوب آنها همچنان ادامه دارد
#عسل_محمدی دانشجوی داروسازی و از فعالین کارگری و عضو هیئت تحریریه نشریه گام که به پوشش اخبار اعتراضات و اعتصابات کارگری میپردازد از منزل شخصی اش ربوده و از مکان نگهداریش تا کنون اطلاعی در دست نیست
پس از بازداشت عسل محمدی ماموران به منزل #امیرحسین_محمدی_فرد سردبیر نشریه گام و #ساناز_الله_یاری و #امیر_امیرقلی از دیگر اعضای هیئت تحریریه این نشریه هجوم برده اما موفق به بازداشت آنها نشده اند.
https://t.me/CHZIR/11091
🆔 @CHZIR
https://t.me/joinchat/C3oUokkImfphd242skFgpA
روزها از بازداشت غیرقانونی و ناعادلانه #اسماعیل_بخشی و #سپیده_قلیان بجرم فریاد برای نان و پوشش اخبار کارگران هفت تپه میگذرد
اخبار نگران کننده ای از این دو زندانی که در سلولهای انفرادی تحت بازجوییهای سخت و فشرده و شکنجه جسمی و روحی قرار گرفته اند به گوش میرسد
خانواده ها در اولین ملاقات آنها را در وضعیت جسمی و روحی بسیار اسفباری مشاهده کرده اند که میزان قابل توجهی وزن کم نموده قادر به تشخیص شب و روز و زمان و مکان نبوده اند.
از سوی دیگر علیرغم پافشاری عده زیادی از کارگران هفت تپه بر خواستها و مطالبات بحقشان و ادامه اعتصاب، عده ای نفوذی و اعتصاب شکن بدون اینکه هیچ یک از خواستهای کارگران تحقق یافته باشد پایان اعتصاب شرکت نیشکر هفت تپه را اعلام داشته اند
اسماعیل بخشی پیش از بازداشت گفته بود حتی اگر مرا کشتند جنازه ام را بمیان اعتصاب بیاورید ولی اعتصاب را پایان ندهید
از آن سو #علی_نجاتی از اعضای هیئت مدیره سندیکای نیشکر هفت تپه نیز در یک یورش وحشیانه نیروهای امنیتی به منزلش با ضرب و شتم بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شده است
سیر بازداشتهای غیرقانونی فعالین کارگری و سرکوب آنها همچنان ادامه دارد
#عسل_محمدی دانشجوی داروسازی و از فعالین کارگری و عضو هیئت تحریریه نشریه گام که به پوشش اخبار اعتراضات و اعتصابات کارگری میپردازد از منزل شخصی اش ربوده و از مکان نگهداریش تا کنون اطلاعی در دست نیست
پس از بازداشت عسل محمدی ماموران به منزل #امیرحسین_محمدی_فرد سردبیر نشریه گام و #ساناز_الله_یاری و #امیر_امیرقلی از دیگر اعضای هیئت تحریریه این نشریه هجوم برده اما موفق به بازداشت آنها نشده اند.
https://t.me/CHZIR/11091
🆔 @CHZIR
https://t.me/joinchat/C3oUokkImfphd242skFgpA
Telegram
در جستجوی بازداشت شدگان
#من_هم_شکنجه_شدم
شرح شکنجه های #سپیده_قلیان :
سلام به همگی
دوشنبه که برای چندمین بار به ستاد خبری وزارت اطلاعات احضار شده بودم دو نفر که خود را مامور "بررسی" معرفی میکردند، ابتدا از من در مورد آنچه در سی روز بازداشت اتفاق افتاد سوال کردند و پس از توضیحاتم با گفتن اینکه بحثهای #اسماعیل_بخشی و من در مورد شکنجه توهم است
به بررسیشان پایان دادند. پس تصمیم گرفتم توضیحاتم را دیگر نه به ماموران، که رو به مردم شرح دهم.
گفتن از شکنجه، فقط توضیح یک درد شخصی نیست بلکه بازگو کردن خشونت سیستماتیکی است که نهادهای امنیتی درقبال زندانیان به خرج میدهند و انکار یا تقلیل آن به اشتباه یک بازجو توجیهی خندهآور و البته دردی مضاعف است.
یادآوری سی روز رفتار وحشیانه و ضدبشری هنوز هم میتواند چشمهایم را خیس کند و تنم را بلرزاند.
حین دستگیری، اسماعیل بخشی سعی میکرد مرا از زیر ضرب و شتم ماموران بیرون بکشد اما خودش را چنان به باد کتک گرفتند که بیهوش شد.
شکنجهی #اسماعیل_بخشی از زمان بازداشت در فرماندهی حفاظت اطلاعات، تا پلیس امنیت ( که فریاد میزد من یک کارگرم دندههایم را شکستی) و زمان انتقالمان از شوش به بازداشتگاه اطلاعات اهواز چنان شدید بود، که من ده روز نخست بازداشتم تصور میکردم برادرم مرده است.
ده روز نه میتوانستم غذا بخورم، نه میدانستم شب است یا روز؟ فریاد میکشیدم، تا اینکه از بیقراریها و فریادهایم عاصی شدند و نزدیک اتاق بازجوییاش بردند و صدای زخمیاش را شنیدم. برادرم اسماعیل زنده بود.
روزهای اول، چه حین دستگیری و چه در بازداشتگاه با ضرب و شتم همراه بود.سایهی کابل بالای سرم بود تا اعتراف بنویسم . به همین دلیل بود که بیآنکه حرفی از شکنجه با خانوادهام زده باشم متوجه غیرطبیعی بودن وضعیتام شدند. و ای کاش و صد ای کاش شکنجه به همان ضرب و شتم خلاصه میشد. وارد کردن اتهامات جنسی، در جایی که قطعاً حتی اگر فریاد میزدم صدایم به جایی نمیرسید، دردناکترین قسمت ماجرا بود. روز آخر بازجو میگفت اگر بیرون بروی و دهانت را باز کنی همین ادعاها و اعترافات اجباری تو و #اسماعیل_بخشی را را در اخبار بیست و سی هم پخش خواهیم کرد. و پودرتان خواهیم کرد. بله خداوندگاران قدرت اگر من نمیدانستم که شما میتوانید ما را پودر کنید که روی این صندلی نشسته نبودم.
من حتی در مورد رنگ مو و مدل لباسهایم بازجویی و تحقیر شدم، بازجویی با شکم گرسنه از صبح تا چند ساعت پس از خاموشی، آیا شکنجه نیست؟بازداشت پایان یافت اما شکنجهها نه. شخصی که خود را نمایندهی وزارت اطلاعات شوش معرفی کرده، در میان پنج هزار کارگر نسبتهای غیراخلاقی به من داده و این اتهامها به گوش خانوادهام هم رسیده. تصور کنید در یک شهر کوچک، و در فرهنگی سنتی، صرفاً به میانجی آن ادعاها، در این روزهای به اصطلاح آزادی چه بر من گذشته و میگذرد...
من در مرحلهی دستگیری شاهد ضرب و شتم وحشیانهی اسماعیل بخشی بودم و در روزهای بازجویی شاهد تحقیر او. به شکلی که چند بار او را مجبور کردند در مقابل دیگران به خودش هتاکی کند. حاضرم چه در مورد خودم و چه در مورد برادرم #اسماعیل_بخشی ، در دادگاهی عادلانه برای این شکنجهها شهادت بدهم. https://t.me/CHZIR/11847
👇🏻👇🏻👇🏻
🆔 @CHZIR
https://t.me/joinchat/C3oUokkImfphd242skFgpA
شرح شکنجه های #سپیده_قلیان :
سلام به همگی
دوشنبه که برای چندمین بار به ستاد خبری وزارت اطلاعات احضار شده بودم دو نفر که خود را مامور "بررسی" معرفی میکردند، ابتدا از من در مورد آنچه در سی روز بازداشت اتفاق افتاد سوال کردند و پس از توضیحاتم با گفتن اینکه بحثهای #اسماعیل_بخشی و من در مورد شکنجه توهم است
به بررسیشان پایان دادند. پس تصمیم گرفتم توضیحاتم را دیگر نه به ماموران، که رو به مردم شرح دهم.
گفتن از شکنجه، فقط توضیح یک درد شخصی نیست بلکه بازگو کردن خشونت سیستماتیکی است که نهادهای امنیتی درقبال زندانیان به خرج میدهند و انکار یا تقلیل آن به اشتباه یک بازجو توجیهی خندهآور و البته دردی مضاعف است.
یادآوری سی روز رفتار وحشیانه و ضدبشری هنوز هم میتواند چشمهایم را خیس کند و تنم را بلرزاند.
حین دستگیری، اسماعیل بخشی سعی میکرد مرا از زیر ضرب و شتم ماموران بیرون بکشد اما خودش را چنان به باد کتک گرفتند که بیهوش شد.
شکنجهی #اسماعیل_بخشی از زمان بازداشت در فرماندهی حفاظت اطلاعات، تا پلیس امنیت ( که فریاد میزد من یک کارگرم دندههایم را شکستی) و زمان انتقالمان از شوش به بازداشتگاه اطلاعات اهواز چنان شدید بود، که من ده روز نخست بازداشتم تصور میکردم برادرم مرده است.
ده روز نه میتوانستم غذا بخورم، نه میدانستم شب است یا روز؟ فریاد میکشیدم، تا اینکه از بیقراریها و فریادهایم عاصی شدند و نزدیک اتاق بازجوییاش بردند و صدای زخمیاش را شنیدم. برادرم اسماعیل زنده بود.
روزهای اول، چه حین دستگیری و چه در بازداشتگاه با ضرب و شتم همراه بود.سایهی کابل بالای سرم بود تا اعتراف بنویسم . به همین دلیل بود که بیآنکه حرفی از شکنجه با خانوادهام زده باشم متوجه غیرطبیعی بودن وضعیتام شدند. و ای کاش و صد ای کاش شکنجه به همان ضرب و شتم خلاصه میشد. وارد کردن اتهامات جنسی، در جایی که قطعاً حتی اگر فریاد میزدم صدایم به جایی نمیرسید، دردناکترین قسمت ماجرا بود. روز آخر بازجو میگفت اگر بیرون بروی و دهانت را باز کنی همین ادعاها و اعترافات اجباری تو و #اسماعیل_بخشی را را در اخبار بیست و سی هم پخش خواهیم کرد. و پودرتان خواهیم کرد. بله خداوندگاران قدرت اگر من نمیدانستم که شما میتوانید ما را پودر کنید که روی این صندلی نشسته نبودم.
من حتی در مورد رنگ مو و مدل لباسهایم بازجویی و تحقیر شدم، بازجویی با شکم گرسنه از صبح تا چند ساعت پس از خاموشی، آیا شکنجه نیست؟بازداشت پایان یافت اما شکنجهها نه. شخصی که خود را نمایندهی وزارت اطلاعات شوش معرفی کرده، در میان پنج هزار کارگر نسبتهای غیراخلاقی به من داده و این اتهامها به گوش خانوادهام هم رسیده. تصور کنید در یک شهر کوچک، و در فرهنگی سنتی، صرفاً به میانجی آن ادعاها، در این روزهای به اصطلاح آزادی چه بر من گذشته و میگذرد...
من در مرحلهی دستگیری شاهد ضرب و شتم وحشیانهی اسماعیل بخشی بودم و در روزهای بازجویی شاهد تحقیر او. به شکلی که چند بار او را مجبور کردند در مقابل دیگران به خودش هتاکی کند. حاضرم چه در مورد خودم و چه در مورد برادرم #اسماعیل_بخشی ، در دادگاهی عادلانه برای این شکنجهها شهادت بدهم. https://t.me/CHZIR/11847
👇🏻👇🏻👇🏻
🆔 @CHZIR
https://t.me/joinchat/C3oUokkImfphd242skFgpA
Telegram
در جستجوی بازداشت شدگان
شرح شکنجه های #سپیده_قلیان :
سلام به همگی
دوشنبه که برای چندمین بار به ستاد خبری وزارت اطلاعات احضار شده بودم دو نفر که خود را مامور "بررسی" معرفی میکردند، ابتدا از من در مورد آنچه در سی روز بازداشت اتفاق افتاد سوال کردند و پس از توضیحاتم با گفتن اینکه بحثهای #اسماعیل_بخشی و من در مورد شکنجه توهم است
به بررسیشان پایان دادند. پس تصمیم گرفتم توضیحاتم را دیگر نه به ماموران، که رو به مردم شرح دهم.
گفتن از شکنجه، فقط توضیح یک درد شخصی نیست بلکه بازگو کردن خشونت سیستماتیکی است که نهادهای امنیتی درقبال زندانیان به خرج میدهند و انکار یا تقلیل آن به اشتباه یک بازجو توجیهی خندهآور و البته دردی مضاعف است.
یادآوری سی روز رفتار وحشیانه و ضدبشری هنوز هم میتواند چشمهایم را خیس کند و تنم را بلرزاند.
حین دستگیری، اسماعیل بخشی سعی میکرد مرا از زیر ضرب و شتم ماموران بیرون بکشد اما خودش را چنان به باد کتک گرفتند که بیهوش شد.
شکنجهی #اسماعیل_بخشی از زمان بازداشت در فرماندهی حفاظت اطلاعات، تا پلیس امنیت ( که فریاد میزد من یک کارگرم دندههایم را شکستی) و زمان انتقالمان از شوش به بازداشتگاه اطلاعات اهواز چنان شدید بود، که من ده روز نخست بازداشتم تصور میکردم برادرم مرده است.
ده روز نه میتوانستم غذا بخورم، نه میدانستم شب است یا روز؟ فریاد میکشیدم، تا اینکه از بیقراریها و فریادهایم عاصی شدند و نزدیک اتاق بازجوییاش بردند و صدای زخمیاش را شنیدم. برادرم اسماعیل زنده بود.
روزهای اول، چه حین دستگیری و چه در بازداشتگاه با ضرب و شتم همراه بود.سایهی کابل بالای سرم بود تا اعتراف بنویسم . به همین دلیل بود که بیآنکه حرفی از شکنجه با خانوادهام زده باشم متوجه غیرطبیعی بودن وضعیتام شدند. و ای کاش و صد ای کاش شکنجه به همان ضرب و شتم خلاصه میشد. وارد کردن اتهامات جنسی، در جایی که قطعاً حتی اگر فریاد میزدم صدایم به جایی نمیرسید، دردناکترین قسمت ماجرا بود. روز آخر بازجو میگفت اگر بیرون بروی و دهانت را باز کنی همین ادعاها و اعترافات اجباری تو و #اسماعیل_بخشی را را در اخبار بیست و سی هم پخش خواهیم کرد. و پودرتان خواهیم کرد. بله خداوندگاران قدرت اگر من نمیدانستم که شما میتوانید ما را پودر کنید که روی این صندلی نشسته نبودم.
من حتی در مورد رنگ مو و مدل لباسهایم بازجویی و تحقیر شدم، بازجویی با شکم گرسنه از صبح تا چند ساعت پس از خاموشی، آیا شکنجه نیست؟بازداشت پایان یافت اما شکنجهها نه. شخصی که خود را نمایندهی وزارت اطلاعات شوش معرفی کرده، در میان پنج هزار کارگر نسبتهای غیراخلاقی به من داده و این اتهامها به گوش خانوادهام هم رسیده. تصور کنید در یک شهر کوچک، و در فرهنگی سنتی، صرفاً به میانجی آن ادعاها، در این روزهای به اصطلاح آزادی چه بر من گذشته و میگذرد...
من در مرحلهی دستگیری شاهد ضرب و شتم وحشیانهی اسماعیل بخشی بودم و در روزهای بازجویی شاهد تحقیر او. به شکلی که چند بار او را مجبور کردند در مقابل دیگران به خودش هتاکی کند. حاضرم چه در مورد خودم و چه در مورد برادرم #اسماعیل_بخشی ، در دادگاهی عادلانه برای این شکنجهها شهادت بدهم.
https://t.me/CHZIR
https://t.me/joinchat/C3oUokkImfphd242skFgpA
سلام به همگی
دوشنبه که برای چندمین بار به ستاد خبری وزارت اطلاعات احضار شده بودم دو نفر که خود را مامور "بررسی" معرفی میکردند، ابتدا از من در مورد آنچه در سی روز بازداشت اتفاق افتاد سوال کردند و پس از توضیحاتم با گفتن اینکه بحثهای #اسماعیل_بخشی و من در مورد شکنجه توهم است
به بررسیشان پایان دادند. پس تصمیم گرفتم توضیحاتم را دیگر نه به ماموران، که رو به مردم شرح دهم.
گفتن از شکنجه، فقط توضیح یک درد شخصی نیست بلکه بازگو کردن خشونت سیستماتیکی است که نهادهای امنیتی درقبال زندانیان به خرج میدهند و انکار یا تقلیل آن به اشتباه یک بازجو توجیهی خندهآور و البته دردی مضاعف است.
یادآوری سی روز رفتار وحشیانه و ضدبشری هنوز هم میتواند چشمهایم را خیس کند و تنم را بلرزاند.
حین دستگیری، اسماعیل بخشی سعی میکرد مرا از زیر ضرب و شتم ماموران بیرون بکشد اما خودش را چنان به باد کتک گرفتند که بیهوش شد.
شکنجهی #اسماعیل_بخشی از زمان بازداشت در فرماندهی حفاظت اطلاعات، تا پلیس امنیت ( که فریاد میزد من یک کارگرم دندههایم را شکستی) و زمان انتقالمان از شوش به بازداشتگاه اطلاعات اهواز چنان شدید بود، که من ده روز نخست بازداشتم تصور میکردم برادرم مرده است.
ده روز نه میتوانستم غذا بخورم، نه میدانستم شب است یا روز؟ فریاد میکشیدم، تا اینکه از بیقراریها و فریادهایم عاصی شدند و نزدیک اتاق بازجوییاش بردند و صدای زخمیاش را شنیدم. برادرم اسماعیل زنده بود.
روزهای اول، چه حین دستگیری و چه در بازداشتگاه با ضرب و شتم همراه بود.سایهی کابل بالای سرم بود تا اعتراف بنویسم . به همین دلیل بود که بیآنکه حرفی از شکنجه با خانوادهام زده باشم متوجه غیرطبیعی بودن وضعیتام شدند. و ای کاش و صد ای کاش شکنجه به همان ضرب و شتم خلاصه میشد. وارد کردن اتهامات جنسی، در جایی که قطعاً حتی اگر فریاد میزدم صدایم به جایی نمیرسید، دردناکترین قسمت ماجرا بود. روز آخر بازجو میگفت اگر بیرون بروی و دهانت را باز کنی همین ادعاها و اعترافات اجباری تو و #اسماعیل_بخشی را را در اخبار بیست و سی هم پخش خواهیم کرد. و پودرتان خواهیم کرد. بله خداوندگاران قدرت اگر من نمیدانستم که شما میتوانید ما را پودر کنید که روی این صندلی نشسته نبودم.
من حتی در مورد رنگ مو و مدل لباسهایم بازجویی و تحقیر شدم، بازجویی با شکم گرسنه از صبح تا چند ساعت پس از خاموشی، آیا شکنجه نیست؟بازداشت پایان یافت اما شکنجهها نه. شخصی که خود را نمایندهی وزارت اطلاعات شوش معرفی کرده، در میان پنج هزار کارگر نسبتهای غیراخلاقی به من داده و این اتهامها به گوش خانوادهام هم رسیده. تصور کنید در یک شهر کوچک، و در فرهنگی سنتی، صرفاً به میانجی آن ادعاها، در این روزهای به اصطلاح آزادی چه بر من گذشته و میگذرد...
من در مرحلهی دستگیری شاهد ضرب و شتم وحشیانهی اسماعیل بخشی بودم و در روزهای بازجویی شاهد تحقیر او. به شکلی که چند بار او را مجبور کردند در مقابل دیگران به خودش هتاکی کند. حاضرم چه در مورد خودم و چه در مورد برادرم #اسماعیل_بخشی ، در دادگاهی عادلانه برای این شکنجهها شهادت بدهم.
https://t.me/CHZIR
https://t.me/joinchat/C3oUokkImfphd242skFgpA
Telegram
فریاد زندانیان
هموطنان عزیز،
صدای بازداشتیهای ۱۴۰۱ باشیم آنها اکنون بیش ازهر زمان دیگری به کمک ما نیاز دارند.
با سپاس از شما 🌺✌️
@CHZIR
♦️ارتباط با ادمین:
👉 @salehamiri1396
👉 @f_soltani2019
صدای بازداشتیهای ۱۴۰۱ باشیم آنها اکنون بیش ازهر زمان دیگری به کمک ما نیاز دارند.
با سپاس از شما 🌺✌️
@CHZIR
♦️ارتباط با ادمین:
👉 @salehamiri1396
👉 @f_soltani2019
♦️سپیده قلیان امروز بعد از اعلام حکم ۱۵ ماهه حبس از او پرسیده شد: ناراحتی برای حکم جدید؟!
جواب داد: می ارزید، فدای سر ملتمان
#سالگرد_قیام
#سپیده_قلیان
#اعتراضات_سراسری
#مرگ_بر_دیکتاتور #مرگ_بر_خامنهای #قیام_تا_پیروزی
♦️تماس با ما :
🆔@CHZIR
@salehamiri1396
@FarhadRa302
جواب داد: می ارزید، فدای سر ملتمان
#سالگرد_قیام
#سپیده_قلیان
#اعتراضات_سراسری
#مرگ_بر_دیکتاتور #مرگ_بر_خامنهای #قیام_تا_پیروزی
♦️تماس با ما :
🆔@CHZIR
@salehamiri1396
@FarhadRa302
♦️سپیده قلیان در زندان اوین دست به اعتصاب زد
♦️بنا به خبر دریافتی ، #سپیده_قلیان، فعال مدنی محبوس در زندان #اوین، از روز چهارشنبه پانزدهم فروردین ماه، با مطالبه انتقال به زندان محل سکونت خود در #اهواز دست به اعتصاب زده است.
#اعتراضات_سراسری
#مرگ_بر_دیکتاتور #مرگ_بر_خامنهای #قیام_تا_پیروزی
♦️تماس با ما :
🆔@CHZIR
@salehamiri1396
@FarhadRa30
♦️بنا به خبر دریافتی ، #سپیده_قلیان، فعال مدنی محبوس در زندان #اوین، از روز چهارشنبه پانزدهم فروردین ماه، با مطالبه انتقال به زندان محل سکونت خود در #اهواز دست به اعتصاب زده است.
#اعتراضات_سراسری
#مرگ_بر_دیکتاتور #مرگ_بر_خامنهای #قیام_تا_پیروزی
♦️تماس با ما :
🆔@CHZIR
@salehamiri1396
@FarhadRa30