فریاد زندانیان
428 subscribers
22.1K photos
8.36K videos
152 files
9.93K links
هموطنان عزیز،
صدای بازداشتیهای ۱۴۰۱ باشیم آنها اکنون بیش ازهر زمان دیگری به کمک ما نیاز دارند.
با سپاس از شما 🌺✌️

@CHZIR
♦️ارتباط با ادمین:
👉 @salehamiri1396
👉 @f_soltani2019
Download Telegram
Forwarded from فریاد زندانیان (saleh amiri)
#من_هم_شکنجه_شدم
سهیل عربی
در خرداد ماه سال جاری به دستور حاج مرادی رئیس زندان تهران بزرگ، به زندان دو الف (بند ۲ الف سپاه در زندان اوین) برای بازجویی منتقل شدم و در حین بازجویی؛ با ضرب و شتم و شکنجه توسط شکنجه گران؛ بینی ام شکست.مرا به بیمارستان خمینی برده و بدون اجازه عمل جراحی به زندان تهران بزرگ بازگرداندند.
در زمانی که در سلول انفرادی بودم به یک زندانی تجا وز شد ؛ من اعتراض کردم به زندانی که این کار را کرده بود که با مشت به بینی ام زدند که شکست. بار دوم بخاطر نامه ای که در مورد وضعیت زندان تهران بزرگ نوشتم و پیرمردی را که بخاطرسرقت یک بسته زردآلو خوابانده بودند او را در توالت. وقتی افشا کردم؛ابتدا از افسر نگهبانها خواستند که مرا بزنند که افسر نگهبان قبول نکرد. یکی از زندانی های اجیر شده که بعنوان نفر خدمات آنجا کار می کرد هنگامی که در خواب بودم با مشت به بینی ام زد. آنقدر خون از بینی ام ریخته بود که تمام پتوها خونی شد. مرا به بیمارستان اعزام کردند که در اعزام هم افسر شعبه اعزام بنام تاجیک به من گفت باید ماسک بزنی من هم گفتم درآیین نامه ننوشته که من باید ماسک بزنم که با مشت و باتوم زد به سر و صورتم و در ضلع غربی بیمارستان امام خمینی به سربازها گفت که بزنیدش که انقدر زدند من از حال می رفتم دوباره با سطل آب رویم می ریختند و دوباره با مشت و لگد می زدند. مجموعا طی این مدت سه بار بینی ام را شکاندند.
علاوه بر اینها مرا که یک زندانی سیاسی بوده ام فقط بخاطر شکنجه و آزار بیشتر به زندان تهران بزرگ و بند معتادین و خلافکاران بردند درحالی که طبق قانون تفکیک جرائم باید جدای از زندانیان عادی حبس می کشیدم.
بعلت خونریزی در اثر سه بار شکستگی بینی در زندان تهران بزرگ در شرایط سختی بسر می برم. بینی ام مستمر خونریزی دارد اما مسولین بند علیرغم دردهای مستمر ناشی از شکستگی ، ماههاست به من اجازه مداوا و عمل جراحی را نمی دهند.
من هرآنچه واقعیت زندان تهران بزرگ بود را گفته بودم از جمعیت زیاد زندانی تا کف خوابی و غیره ...اما مرا به جرم نشر اکاذیب محکوم کردند. https://t.me/CHZIR/11869

👇🏻👇🏻👇🏻
🆔 @CHZIR
https://t.me/joinchat/C3oUokkImfphd242skFgpA
#چهل_سال_شکنجه
#من_هم_شکنجه_شدم
داستان شکنجه دختری به نام شکر محمد زاده
از کتاب همبندی اش هنگامه اخوان –چشم درچشم هیولا

“ﺷﮑﺮ“ ﮔﻔﺖ ﻣﺎ درﮔﻮﻫﺮدﺷﺖ ﺑﻮدﯾﻢ وﯾﮏروز۴۰ ﻧﻔـﺮ از ﻣـﺎ را ﺟـﺪا ﮐﺮدﻧﺪ و ﺑﻪاﯾﻦﺟﺎ آوردﻧﺪ(زندانی قزلحصار) . آﻧﻬﺎ ﺑﺎ ﻣﺴﺨﺮﮔﯽ و ﻟﻮدﮔﯽﻣﯽﮔﻔﺘ ﻨـﺪ: ﻣـﯽ ﺧـﻮاﻫﯿﻢ ﯾﮏ آزﻣﺎﯾﺶ ﻋﻠﻤﯽ ﺑﮑﻨﯿﻢ وﺷﻤﺎ ﻣﻮش آزﻣﺎﯾﺸﮕﺎﻫﯽ ﻫﺴﺘﯿﺪ . ﻣﺎ ﻣﯽ داﻧﺴﺘﯿﻢ ﺑﺎز ﻣﯽﺧﻮاﻫﻨﺪ ﯾﮏ ﺑﻼﯾﯽﺑﻪ ﺳﺮﻣﺎن ﺑﯿﺎورﻧﺪ، اما ﻧﻤﯽداﻧﺴﯿﺘﻢ ﻣﻮﺿﻮع ﭼﯿـﺴﺖ. ﻣـﺎ را روزﻫﺎ ﺑﺪون آب و ﻏﺬا ﺳﺮﭘﺎ ﻧﮕﻪﻣﯽداﺷﺘﻨﺪ ۶ روز ﺧﻮدم ﺗﺎ ﺗﻮاﻧﺴﺘﻢ ﺣﺴﺎﺑﺶ را ﻧﮕﻪ دارم ﮐﻪ ﺳﺮﭘﺎ ﺑﻮدم، وﻟﯽ ﺑﻌﺪ دﯾﮕﺮ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪم ﭼﻪ ﺷﺪ .ﺑﻌﺪ از ﻣﺪﺗﻬﺎ اﯾـﺴﺘﺎدن ﺑﯿﻬﻮش ﻣﯽﺷﺪﯾﻢ و ﺑﻪ زﻣﯿﻦ ﻣﯽ اﻓﺘﺎدﯾﻢ اﻣﺎ ﺑﺎ ﮐﺘﮏ ﺑﯿﺪارﻣﺎن ﻣﯽ ﮐﺮدﻧﺪ و دوﺑﺎره ﺳﺮﭘﺎﯾﻤﺎن ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ . ﮔﺎﻫﯽﻫﺮ ﭼـﻪ ﮐﺘـﮏ ﻣـﯽزدﻧـﺪ ﻧﻔـﺮ ﺑـﻪ ﻫـﻮش ﻧﻤـﯽ آﻣـﺪ آن وﻗﺖ وﻟﺶﻣﯽﮐﺮد ﻧـﺪ ﺗـﺎ ﺧـﻮدش ﺑـﻪ ﻫـﻮش ﺑﯿﺎﯾـﺪ و دوﺑـﺎره … دوﺑـﺎره ﻧﻤﯽ داﻧﺴﺘﯿﻢ ﭼﻪﮐﺎر ﻣﯽ ﺧﻮاﻫﻨﺪ ﺑﮑﻨﻨﺪ ﺗﺎ اﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﺎ را ” ﺑﻪ “ واﺣﺪ ﻣﺴﮑﻮﻧﯽ بردند.
ﻣﺎ ﺗﻤﺎم ﻣﺪت ﭼﺸﻢ بند داﺷﺘﯿﻢ در آنﺟﺎﺷﮑﻨﺠﻪ ﻫﺎ شروع شد .ﺑﻪ ﻣـﺎ ﻣـﯽﮔﻔﺘﻨـﺪ ﺷﻤﺎ ﺳﮓ ﻫـﺴﺘﯿﺪ ﯾـﺎ ﺧـﺮ ﻫـﺴﺘﯿﺪ و ﻣـﺎ را وادار ﻣـﯽﮐﺮد ﻧﺪﮐـﻪ اﯾـﻦ را ﺑـﻪزﺑـﺎن ﺧﻮدﻣﺎن ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ وﻗﺘﯽ زﯾﺮ ﺷﮑﻨﺠﻪﻣﯽﮔﻔﺘﯿﻢ ﺧﺮ ﻫﺴﺘﻢ! ﻣﯽﮔﻔﺘﻨﺪ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺧﺮ ﻫﺴﺘﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻋﺮﻋﺮ ﮐﻨﯽ و ﺑﻌﺪﻣﯽﮔﻔﺘﻨﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﺳﻮاری ﺑﺪﻫﯽ و ﺳﻮار ﻣﺎ ﻣـﯽ ﺷـﺪ ﻧﺪ
ﮐﻪ آﻧﻬﺎ را ﺣﻤﻞ ﮐﻨﯿﻢ .و ﺑﻌﺪ ﻣﯽﮔﻔﺘ ﻨﺪ ﻫﺰار ﺑـﺎر ﺑﻨـﻮﯾﺲ ﻣـﻦ ﺧـﺮﻫـﺴﺘﻢ! ﺑﻌـﺪ ﻣﯽ و ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺣﺎﻻ دوﻫﺰار ﺑﺎر ﺑﻨﻮﯾﺲ ....
و “ﺷﮑﺮ” دراﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﻣﺜﻞ ﮐﺴﯽ ﮐـﻪ ﺗﻤـﺎم ﺷﺨـﺼﯿﺘﺶ ﻟـﻪ ﺷـﺪه و ﻫﻤـﻪ ﭼﯿﺰش را از دﺳﺖ داده باشد اﺷﮑﻬﺎش ﺳﺮازﯾﺮﻣﯽﺷﺪ و ﺑﻪﻓﮑﺮ ﻓﺮو ﻣﯽرﻓﺖ. ﯾﺎدم آﻣﺪ ﮐﻪ در قرنطینه “رﮐﺴﺎﻧﺎ” ﻫﻢ راهﻣﯽرﻓﺖ و ﻣﺜﻞ آدﻣﻬﺎی ﻣﺴﺦ ﺷﺪه ﺗﮑﺮار ﻣﯽﮐﺮد : ﻣﻦ ﺳﮓ ﻫﺴﺘﻢ ! ﻣﻦ ﺳﮓ ﻫﺴﺘﻢ ! و اﺷﮏ ﻣﯽ رﯾﺨﺖ وﻣﻦ دﻧﺒﺎل ﻣﻨﺸﺄ اﯾﻦ ﺣﺮف ﺑﻮدم .
“ﺷﮑﺮ” ﮔﺎﻫﯽ وﻗﺘﯽ از واحدهای مسکونی می گفت من دیگر نمی توانستم ادامه اش را بشنوم و تعادلم بهم می خورد. خدایا اینها با انسان چه می کنند؟ کی اینها را باور میکند؟
شکر گاهی که درحال وهوای خودش بود این شعر را زمزمه می کرد؛
سجاده نشین باوقاری بودم بازیچه کودکانم کردی https://t.me/CHZIR/11893
👇🏻👇🏻👇🏻
🆔 @CHZIR
https://t.me/joinchat/C3oUokkImfphd242skFgpA
نامه‌ی گوهر عشقی مادر شهید ستار بهشتی به اسماعیل بخشی
#چهل_سال_شکنجه
#من_هم_شکنجه_شدم
پسرم اسماعیل بخشی عزیزم
پیگیر اخبار اعتراضات شما بودم و قلبم و روحم نزد تک تک شما بود، خبر شکنجه‌ات را و پاسخ مسئولان ضد مردمی را هم پیگیر بودم. با وجودم می‌خواستم به دیدارت بیایم اما کشته شدن ستار توسط بازجویان حکومت خدا، توانن را کم کرده و خواستم سخنانم را برایت بگویم تا همگان بشنوند.
پسرم، می‌دانم که به بی‌رحمانه‌ترین شکل و به غیر انسانی‌ترین روش حقوق اولیه‌ات را زیر پای گذاشتند، می‌دانم برای سوال درباره سفره‌ی تهی از نانت به دنبال تهی کردن شجاعتت آمدند، می‌دانم کارگران زحمتکش صرفا ابزاری هستند تا قدرتمندان حاکم به چپاول خود ادامه دهند، می‌دانم شعارهای حمایت از پای برهنگان تنها و تنها در حد شعار باقی ماند و سالهای بعد پای برهنگان را شکستند و دهان‌شان را بستند، می‌دانم که یک سوال ساده برای پر کردن سفره‌ی خالی مساوی است با آماجی از تهمت‌ها و اتهاماتی برای وادار کردنت به سکوت.
پسرم؛ می‌دانم که صورتت را در برابر خانواده با سیلی سرخ نمودی تا حافظ آبرویت باشی و همچنین با روح و جانم درک می‌کنم بر چگونگی نواختن‌شان بر صورتت تا سپیدی رویت را با بی‌حیایی‌شان رنگین کنند. همه این‌ها را می‌دانم و می‌دانیم و می‌دانند اما افسوس و دریغ… به جای این‌که مدال استقامت و شرافت را بر گردن کارگران و تهی دستان بیندازند، آنها را زیر شکنجه‌های وحشیانه‌شان به مانند ستارم به قتل می‌رسانند و یا اگر در اثر فشار افکار عمومی مجبور به زنده نگاه داشتنش شوند چنان رفتاری می‌کنند که با تو فرزندم کردند. همه این‌ها در حالی است که دزدان و غارتگران آزادانه کمر به نابودی مردم و وطن‌مان بستند.
به جای این‌که تلاش کنند تا مقابل آنها بایستند تا حداقل با جلوگیری از یک اختلاس و دزدی بتوانند جلوی شکسته شدن استخوان کارگری را بگیرند. به جای این‌که دستان پینه بسته کارگران را به گرمی بفشارند و دل شکسته‌شان را گرامی بدارند تمام تلاش‌شان این است که با هیاهو و اتهام‌زنی، تهدید، شکنجه، توهین و تحقیر به رفتار و بقای ننگین خود ادامه دهند.
صد حیف که حاکمان این کشور نکبت زده بجای حمایت از کارگران که همواره شعارش لق لقه زبان‌‌شان است رفتاری مغول‌وار پیشه کرده و با ارعاب و زندان شکنجه و قتل سعی در ایجاد خفقان و تداوم مشی وحشیانه‌شان را دارند تا بدین‌گونه اعتراضات بر حق‌شان را با لطایف الحیل به بن بست برسانند.
پسرم! تو تنها قربانی شکنجه نبودی و نیستی! اولین نبودی و آخرین هم نخواهی بود چرا که عزمی برای مقابله با این مغول‌صفتان وجود ندارد. چه انسان‌های شریفی که بخاطر جاری کردن صدای حق و مظلومانه‌شان به زندان‌ها و سیاه‌چاله‌های مخوف افتادند و آرامش و امنیت و حتی جان‌شان را نیز از دست دادند.
فرزندم تو تنها نیستی گر چه در این شهر سوخته مردی و مردانگی رخت بر بسته و فریادرسی نیست، در این روزهای سیاه آرزو می‌کنم که ای کاش حریت و آزاده‌گی رفته از این دیار دوباره باز آید و تک صدای تو به صدای همگان تبدیل شود. اما یقین بدان که این مادر داغدیده و فرتوت در کنار توست و با همین نوشته به حاکمان بی‌لیاقت هشدار می‌دهم شما ستار مرا گرفتید آگاه باشید و بدانید که همه کارگران مظلوم فرزندان من هستند تا جان در بدن دارم حامی تک تک‌شان خواهم بود.
درود بر تو که آزاده‌گی را به بنده‌گی و سکوت ترجیح دادی.
اسماعیل عزیزم برای تو که صدای حقانیت و مظلومیت طبقه شریف کارگر شده‌ای آرزوی تندرستی دارم و امیدوارم تک تک جامعه کارگران زحمت‌کش و ستمدیده همراه و همیارت باشند.
مادر پیرت https://t.me/CHZIR/11895
🆔 @CHZIR
https://t.me/joinchat/C3oUokkImfphd242skFgpA
#چهل_سال_شکنجه
#من_هم_شکنجه_شدم
بیانیه جمعی از معلمان ایران در حمایت از #اسماعیل_بخشی و اعتراض به خط سرکوب فعالان صنفی و مدنی
سیصد گل سرخ یک گل نصرانی/ما را زسر بریده می ترسانی؟
گر ما ز سر بریده می ترسیدیم/در مجلس عاشقان نمی رقصیدیم
معلمان عدالت‌خواه
کارگران مبارز
دانشجویان آزادی‌خواه
مردم شریف ایران
با توجه به گذشت چهل سال از انقلاب در حالی که خواست انقلابیون راستین و مردم آزاده ایران از میان برداشتن مظاهر دیکتاتوری و وجود آزادی اعتراضات و اجتماعات بوده و هست؛متاسفانه شاهد برخوردهای قهری و خشن با معترضان اقشار مختلف از جمله معلمان و کارگران هستیم.
پس از دستگیری خشونت بار معلم عدالتخواه، محمد حبیبی، که با ضرب و شتم و به کار بردن الفاظ رکیک صورت گرفت، امروز شاهد رنج نامه کارگر زحمتکش، اسماعیل بخشی هستیم که به شرح شکنجه های وحشیانه در دوران بازداشت در اداره اطلاعات پرداخته است.
ما ،گروهی از فرهنگیان ایران ،ضمن محکوم کردن این رفتارهای غیر انسانی و غیر قانونی حمایت خود را از آقای #اسماعیل_بخشی اعلام می داریم و تاکید می کنیم با پخش برنامه هایی که یادآور "برنامه هویت" دوران سعید امامی است نمی توان حقیقت را وارونه کرد.
ما سخنان #اسماعیل_بخشی را باور داریم و خواستار مجازات آمران و عاملان شکنجه هستیم.
چرا که بسیاری از همکاران ما توهین و ضرب و شتم معلمان شاغل و بازنشسته بخصوص #محمد_حبیبی را دیده یا شنیده اند.
وقتی نیروهای امنیتی به خود اجازه می دهند در برابر دیدگان ما و در مقابل دوربین ها اینگونه معلمان زن بازنشسته را مورد خشونت قرار دهند؛ کتف یکی را بشکنند و با ضربه مشت ابروی دیگری را بشکافند، و با تیز بر کیف بانوی معلمی را پاره نمایند یا بازنشسته شریف #هاشم_خواستار را ربوده در بیمارستان روانی بستری نمایند و به هیچ کس پاسخگو نباشند،پس تصور شکنجه کارگر مظلومی مانند اسماعیل بخشی پشت درهای بسته و دور از انظار عمومی دور از ذهن نیست.
ما ،فعالان صنفی، که بارها شاهد این رفتارهای وحشیانه و فراقانونی بوده ایم ،بر صدق گفتار آقای اسماعیل بخشی شهادت می دهیم و خواهان پایان دادن به خشونت و شکنجه تمام زندانیان و آزادی زندانیان صنفی و سیاسی هستیم

اسامی امضا کنندگان اولیه بر اساس حروف الفبا :

۱-آذر گیلانی۲-آرام قادری۳-آرام محمدی۴-آرش خضری۵-آوات رضوی۶-احمد ایران پناه۷-احمد قربانی ۸-ادیب قادری۹-اصغر امیرزادگان۱۰-ابراهیم محمدی۱۱-اسکندر لطفی۱۲-اصغر حاجب۱۳- الناز رحیمی۱۴-الهام بهزادی۱۵-امین قنواتی۱۶-انور فرج زاده۱۷- اولدوز هاشمی۱۸-برهان حسینی۱۹-بهرام احمدی۲۰-بهزاد قوامی۲۱-بهمن خدایار۲۲-بیژن نجفی۲۳-پروین اسفندیاری۲۴-پروین حیدر۲۵- جعفر ابراهیمی۲۶-جعفر فاطمی رضوان۲۷-حسین شاه پری۲۸-حمیده زارعی۲۹-حمیده منوچهری۳۰-خالد عبداللهی۳۱-خدیجه پاک ضمیر۳۲-رحیم امیری۳۳-رحیم لطف اللهی۳۴-رضا سیدی پور۳۵- روزبه نعمتی۳۶- زهرا امیری
۳۷-زهرا سلطانی۳۸-زهرا فیاض۳۹-زهره سیدی۴۰-زیبا خانی۴۱-زینب سپهری۴۲-زینب علیزاده۴۳-ژاله صیرفی۴۴-ژیلا خیر۴۵- سارا سیاهپور۴۶-سلیمان عبدی۴۷-سولماز طالبی پور۴۸-سهراب مهدی پور۴۹-سیاوش اعظمی۵۰- شبنم بهارفر۵۱-شعبان محمدی۵۲- شهرزاد قدیری۵۳-شهناز سیروس۵۴-شیما فراهانی۵۵-صادق شریعتی۵۶-صدیقه پاک ضمیر۵۷-صدیقه مالکی فرد۵۸-صلاح آزادی۵۹-عالم بها لامحسین زاده اقلیدی۶۰-عبدالله صیادی۶۱-عبدالله نظری۶۲- عزیز قاسم زاده۶۳-عصمت فرهادی۶۴-علی اکبر باغانی۶۵-علی حاجی۶۶-علی نجفی۶۷- عنایت وثوقی۶۸-فهیمه بادکوبه۶۹-کژال کریم نژاد۷۰-کورش بابا مرادی۷۱-لیلا ملکی۷۲-لیلا عنایت زاده۷۳- محبوبه فرحزادی۷۴-محسن عمرانی۷۵-محمدرضا بهنام نژاد
۷۶-محمدعلی زحمتکش۷۷-محمد تقی فلاحی۷۸-مرضیه زارعی۷۹-مریم زارعی۸۰- مریم حق شناس۸۱-مریم زیرک۸۲-مریم رنود۸۳-مژگان طاهر خانی۸۴-مسعود زینال زاده۸۵-مسعود شفیعی۸۶-مصطفی تحسین
۸۷-منصوره عرفانیان۸۸--منصوره فرحزادی۸۹--منیژه رفیعی۹۰-مهدی فتحی ۹۱-مهرنوش حیدرزاده
۹۲-مهناز شاه زیدی۹۳-مهناز میرزایی۹۴-مینو کیخسروی۹۵-میلاد خورشیدی۹۶- مختار اسدی۹۷-نسرین بهمن پور۹۸-وحید میرشکار۹۹-هیوا قریشی۱۰۰-یاسر ریگی
🔴 لطفا وارد فرنگار زیر شوید و در اعتراض به #شکنجه بیانیه را امضا کنید. همه شهروندان و فعالان صنفی، مدنی و سیاسی می توانند با امضای این بیانیه صدای تمام زندانیان شکنجه شده باشند. https://t.me/CHZIR/11897
لینک امضا : 👇
https://goo.gl/forms/NNICPn1bDYRxinYJ3
#چهل_سال_شکنجه
#من_هم_شکنجه_شدم
مقاله آقای هاشم خواستار نماینده ی معلمان آزاده ی ایران در مورد بساط شکنجه در نظام ولی فقیه 21 دی ماه 1397
شکنجه جزء لاینفک و جدا نشدنی حکومت های استبدادی و دیکتاتوری ازجمله جمهوری اسلامی ایران است
(تقدیم به اقای اسماعیل بخشی و خانم سپیده ی قلیان و اقای احمد تقوی معلم زندانی که فرزندان راستین خلق قهرمان ایران هستند)
هر چه بیشتر از عمر جنبش مردم ایران میگذرد با شکوفایی جنبش ، گنج هایی که در دل خودپنهان داشته بتدریج بیرون می ریزد ( همچون اقای اسماعیل بخشی از کارگران مبارز هفت تپه و خانم سپیده ی قلیان خبر نگار و...) و زشتی ها و پلیدی های متراکم شده در این چهل سال همچون شکنجه را آشکار می کند.
شکنجه همزاد استبداد است.یعنی از سال 59 که استبداد دینی پایه هایش را محکم کرد تا روزیکه استبداد در کشور وجود داشته باشد ، شکنجه وجود خواهد داشت.
تمام حکومت های استبدادی با زندان و شکنجه و اعدام و تجاوز و سربه نیست کردن و تبعید مخالفانن و منتقدان،پایه های حکومتشان را برای مدتی کوتاه ، محکم میکنند. حکومتی که در عمر 40 ساله اش 65 مرتبه توسط سازمان ملل بخاطر نقض حقوق بشر محکوم شده و از نظر آزادی و دموکراسی در رتبه ی آخر یعنی رتبه ی 150 است آیا میتواند بدون شکنجه و زندان و اعدام و... به حیاتش ادامه دهد؟؟
شما در28کشور اتحادیه ی اروپا که سابقه ی دیرین در آزادی و دموکراسی دارند، حتی یک مورد شکنجه در سال را می بینید؟
ولی من حاضرم با یک هیئت بی طرف از طرف حقوق بشر سازمان ملل ، بیش از 1000مورد زندانی شکنجه شده ی فیزیکی و نه روانی را درهمین زندان وکیل اباد مشهد پیدا کنم.
حاکمان ایران همچون پدر و مادر ناتنی هستند که کودک معصومی را هر روز به زیر شکنجه و ضرب و شتم می برند و تصور می کنند که این کودک همیشه کودک باقی خواهد ماند، اما این کودک علی رغم میل پدر و مادرظالم زنده مانده و بزرگ شده و اکنون در مقابل انها ایستاده و انتقام آن روزها را می گیرد.حاکمان مستبد ایران نیز تصور می کردند که با شکنجه تا ابد می توانند صدای هر مخالفی را خاموش کنند.
اصلاح طلب اصولگرا،دیگه تمامه ماجرا. فراموش کنید که قبلا افراد شکنجه شده سکوت می کردند و دم نمی زدند، ولی حالا ملت بیدار شده و هر روز صفوفش فشرده تر و متحدتر، در مقابل حاکمان زورگو ایستاده و هر گونه شکنجه ای را با افتخار افشا میکند.
آهای حاکمان: شما در قرون وسطی و ملت ایران در قرن بیست و یکم زندگی میکند. شما نه تنها در مقابل ملت ایران که در مقابل جهانیان ایستاده و دروغ میگویید. چرا نان دروغ و شکنجه میخورید؟به آخر و عاقبت کارتان اندیشیده اید؟فرض کنید که اقای اسماعیل بخشی عضو حزب کارگری کمونیست هست (خود حزب تکذیب کرده که نیست) مگر امام شما در پاریس نگفت که مارکسیست ها نیز در حکومت جمهوری اسلامی آزاد هستند؟
هنر شما در این 40 سال اینست که فرزندان راستین خلق همچون اسماعیل بخشی و سپیده ی قلیان را متهم به دروغگویی می کنید که شکنجه نشده اند. دنیا میداند همانطور که دو، دو تا چهار تا میشود شکنجه جزئ جدانشدنی و ذاتی استبداد است.
اکنون با رشد و عمیقتر شدن جنبش دموکراسی خواهی ملت ایران، تمام آن شکنجه ها و تجاوزاتی که در این 40 سال انجام داده اید، تک به تک افشا می شود.بخاطر نامه هایی که از درون زندان می نوشتم مرا تبعید به بندهای مختلف ازجمله بند 4 و 5 میکردند که از بندی به بند دیگر بدترین نوع شکنجه ی روانی برای یک زندانی است. یکی از روشهای سرگرم کننده که روز را شب و شب را روز میکردم ،شنیدن داستان زندگی زندانیان بود.(سال های 88 تا 90 و بعدا 92) زندان حدودا پانزده هزار زندانی داشت.به جرئت می گویم حداقل یک چهارم زندانیان شکنجه شده بودند.
حکومت های استبدادی به فکر ملتشان نیستند و با سیاست های غلط ملتشان را به فقر و فلاکت می کشانند. در نتیجه ی سیاست های غلط ، آسیب های اجتماعی همچون تجاوز ، اعتیاد،قاچاق مواد مخدر،طلاق، دزدی، فحشا ،قتل و همینطور فساد اداری و قضایی و گرانی و تورم روز به روز زیادتر شده و به همان نسبت تعداد زندانیان نیز بیشتر میشود.
به اقرار خود حاکمان ایران تعداد زندانیان دوازده برابر دوران شاه شده در حالیکه جمعیت ما کمی بیش از دو برابر رژیم شاه شده است.البته قرار بود که با انقلاب وضعیتمان بهترشود و اصلا زندانی نداشته باشیم، نه اینکه از چاله در بیاییم و به چاه بیفتیم.
شکنجه وحشیانه دو زندانی در قرنطینه زندان زاهدان
#چهل_سال_شکنجه
#من_هم_شکنجه_شدم
دو زندانی محبوس در زندان زاهدان مورد شکنجه وحشیانه در بند قرنطینه این زندان قرار گرفتند.
خلیل شه بخش و اسماعیل فقیر زهی در بند قرنطینه زندان زاهدان مورد شکنجه وحشیانه زندانبانان قرار گرفتند. به طوری که دنده های آنها شکسته و دچار آسیب دیدگی در کمر شده اند. درساق پای زندانی خلیل شه‌بخش میله پلاتین قرار دارد که در اثر ضربه یکی از ماموران زندان به ساق پای وی قسمتی که پلاتین در آن قرار دارد، از حالت معمول خارج شده است.
علیرغم آسیب‌های شدید در اثر شکنجه های وحشیانه این ۲ زندانی همچنان در سلولهای انفرادی بند قرنطینه بدون هر گونه درمانی به حال خویش رها شده و از دردهای طاقت فرسا رنج می برند.
شکنجه های وحشیانه علیه زندانیان سیاسی و عادی بدستور و تحت نظارت خسروی رئیس زندان زاهدان صورت می گیرد و توسط پاسدار بند عباس میر و سرگزی به اجرا در می آید.
لازم به یادآوری است که پیش از این زندانی سیاسی ارژنگ داوودی در قرنطینه زندان زاهدان که به حق توسط زندانیان به نام کشتارگاه شناخته می شود، در حالیکه دست و پاهایش بسته بود از طبقه بالا به پایین پرتاب شد و دو پایش شکست و ضایعه شدید جسمی دید.
قرنطینه زندان زاهدان محلی است که زندانیان برای شکنجه به آن محل منتقل می شوند و مورد شکنجه های طاقت فرسا قرار می گیرند.
👇🏻👇🏻👇🏻
🆔 @CHZIR
https://t.me/joinchat/C3oUokkImfphd242skFgpA
نامه مجید عزیزی از زندان شیراز به اسماعیل بخشی
#چهل_سال_شکنجه
#من_هم_شکنجه_شدم
رفیق مبارزم برادر کارگرم اسماعیل بخشی!
تو در اهواز شکنجه شدی و من در شیراز ما شاهدان زنده نقص حقوق بشر،آزادی و شکنجه هستیم .معترضینی هستیم که آزادیمان راگرفتند و حرمت کرامت انسانی مارا شکستند جواب اعتراضات و مطالبات قانونی و بحق و مسالمت آمیز ما بازداشت همراه با ضرب شتم بود. من هم شکنجه شدم با چشم بند و دستبد مرا در اطلاعات شیراز برای بازجویی از سلول انفرادی به اتاق بازجویی میبردند بازجوها با صدای بلند من و خانواده ام را با فحش های رکیک و جنسی مخاطب قرار میدادند و با ضربات لگد با پوتین محکم به سرصورت و سینه شکم من میزدند، جوری که نفسم بند می آمد از شدت درد حتی توان ناله و فریاد کشیدن نداشتم و زمانی که روی زمین خالی سرد اتاق بازجویی می افتادم تازه با باتوم به ساق پاهایم ضربه میزدن و میگفتن باید اعتراف کنی به ارتباط با دشمنان خیالی آنها!
این رنج شکنجه ها و تحقیر ها و انفرادی تا هفته ها ادامه داشت من هم غیر قانونی بازداشت شدم،شکنجه شدم ویک سال حکم به اتهام تبلیغ علیه نظام گرفتم !
درحال حاضر در زندان عادل آباد شیراز حبس هستم ولی این پایان شکنجه نبود در حال حاضرم هم داروهای مورد نیازم به دلیل بیماری قلبی بموقع من داده نمیشود و لباس گرم و وسایل مورد نیاز مرا از خانواده ام تحویل نمیگیرند، تا به دست من برسد ریه ام به شدت عفونت کرده و اجازه ملاقات مرا با پزشک زندان نمیدهند. آری من هم شکنجه شدم تا به حال در زندگیم باعث آزار کسی نشدم در تحصیلم موفق بودم و در رشته بازیگری سینما فارغ التحصیل شدم یک انسان و شهروند موفق بودم ولی آزادی و حق زندگی را از من گرفته اند در حکومت جمهوری اسلامی !!
ولی آنها نمیدانند که نمیتوانند مارا از هم جدا کنند فرقی ندارد تو در اهوازی و من در زندان عادل آباد شیراز سهیل عربی در زندان فشافویه و آرش صادقی زندان رجایی شهر کرج ما با هم فریاد آزادیخواهی سر میدهیم .

مجید عزیزی- زندان عادل آباد شیراز - دیماه ۹۷ https://t.me/CHZIR/11912
👇🏻👇🏻👇🏻
🆔 @CHZIR
https://t.me/joinchat/C3oUokkImfphd242skFgpA
Forwarded from فریاد زندانیان (saleh amiri)
#چهل_سال_شکنجه
#من_هم_شکنجه_شدم
داستان شکنجه دختری به نام شکر محمد زاده
از کتاب همبندی اش هنگامه اخوان –چشم درچشم هیولا

“ﺷﮑﺮ“ ﮔﻔﺖ ﻣﺎ درﮔﻮﻫﺮدﺷﺖ ﺑﻮدﯾﻢ وﯾﮏروز۴۰ ﻧﻔـﺮ از ﻣـﺎ را ﺟـﺪا ﮐﺮدﻧﺪ و ﺑﻪاﯾﻦﺟﺎ آوردﻧﺪ(زندانی قزلحصار) . آﻧﻬﺎ ﺑﺎ ﻣﺴﺨﺮﮔﯽ و ﻟﻮدﮔﯽﻣﯽﮔﻔﺘ ﻨـﺪ: ﻣـﯽ ﺧـﻮاﻫﯿﻢ ﯾﮏ آزﻣﺎﯾﺶ ﻋﻠﻤﯽ ﺑﮑﻨﯿﻢ وﺷﻤﺎ ﻣﻮش آزﻣﺎﯾﺸﮕﺎﻫﯽ ﻫﺴﺘﯿﺪ . ﻣﺎ ﻣﯽ داﻧﺴﺘﯿﻢ ﺑﺎز ﻣﯽﺧﻮاﻫﻨﺪ ﯾﮏ ﺑﻼﯾﯽﺑﻪ ﺳﺮﻣﺎن ﺑﯿﺎورﻧﺪ، اما ﻧﻤﯽداﻧﺴﯿﺘﻢ ﻣﻮﺿﻮع ﭼﯿـﺴﺖ. ﻣـﺎ را روزﻫﺎ ﺑﺪون آب و ﻏﺬا ﺳﺮﭘﺎ ﻧﮕﻪﻣﯽداﺷﺘﻨﺪ ۶ روز ﺧﻮدم ﺗﺎ ﺗﻮاﻧﺴﺘﻢ ﺣﺴﺎﺑﺶ را ﻧﮕﻪ دارم ﮐﻪ ﺳﺮﭘﺎ ﺑﻮدم، وﻟﯽ ﺑﻌﺪ دﯾﮕﺮ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪم ﭼﻪ ﺷﺪ .ﺑﻌﺪ از ﻣﺪﺗﻬﺎ اﯾـﺴﺘﺎدن ﺑﯿﻬﻮش ﻣﯽﺷﺪﯾﻢ و ﺑﻪ زﻣﯿﻦ ﻣﯽ اﻓﺘﺎدﯾﻢ اﻣﺎ ﺑﺎ ﮐﺘﮏ ﺑﯿﺪارﻣﺎن ﻣﯽ ﮐﺮدﻧﺪ و دوﺑﺎره ﺳﺮﭘﺎﯾﻤﺎن ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ . ﮔﺎﻫﯽﻫﺮ ﭼـﻪ ﮐﺘـﮏ ﻣـﯽزدﻧـﺪ ﻧﻔـﺮ ﺑـﻪ ﻫـﻮش ﻧﻤـﯽ آﻣـﺪ آن وﻗﺖ وﻟﺶﻣﯽﮐﺮد ﻧـﺪ ﺗـﺎ ﺧـﻮدش ﺑـﻪ ﻫـﻮش ﺑﯿﺎﯾـﺪ و دوﺑـﺎره … دوﺑـﺎره ﻧﻤﯽ داﻧﺴﺘﯿﻢ ﭼﻪﮐﺎر ﻣﯽ ﺧﻮاﻫﻨﺪ ﺑﮑﻨﻨﺪ ﺗﺎ اﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﺎ را ” ﺑﻪ “ واﺣﺪ ﻣﺴﮑﻮﻧﯽ بردند.
ﻣﺎ ﺗﻤﺎم ﻣﺪت ﭼﺸﻢ بند داﺷﺘﯿﻢ در آنﺟﺎﺷﮑﻨﺠﻪ ﻫﺎ شروع شد .ﺑﻪ ﻣـﺎ ﻣـﯽﮔﻔﺘﻨـﺪ ﺷﻤﺎ ﺳﮓ ﻫـﺴﺘﯿﺪ ﯾـﺎ ﺧـﺮ ﻫـﺴﺘﯿﺪ و ﻣـﺎ را وادار ﻣـﯽﮐﺮد ﻧﺪﮐـﻪ اﯾـﻦ را ﺑـﻪزﺑـﺎن ﺧﻮدﻣﺎن ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ وﻗﺘﯽ زﯾﺮ ﺷﮑﻨﺠﻪﻣﯽﮔﻔﺘﯿﻢ ﺧﺮ ﻫﺴﺘﻢ! ﻣﯽﮔﻔﺘﻨﺪ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺧﺮ ﻫﺴﺘﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻋﺮﻋﺮ ﮐﻨﯽ و ﺑﻌﺪﻣﯽﮔﻔﺘﻨﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﺳﻮاری ﺑﺪﻫﯽ و ﺳﻮار ﻣﺎ ﻣـﯽ ﺷـﺪ ﻧﺪ
ﮐﻪ آﻧﻬﺎ را ﺣﻤﻞ ﮐﻨﯿﻢ .و ﺑﻌﺪ ﻣﯽﮔﻔﺘ ﻨﺪ ﻫﺰار ﺑـﺎر ﺑﻨـﻮﯾﺲ ﻣـﻦ ﺧـﺮﻫـﺴﺘﻢ! ﺑﻌـﺪ ﻣﯽ و ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺣﺎﻻ دوﻫﺰار ﺑﺎر ﺑﻨﻮﯾﺲ ....
و “ﺷﮑﺮ” دراﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﻣﺜﻞ ﮐﺴﯽ ﮐـﻪ ﺗﻤـﺎم ﺷﺨـﺼﯿﺘﺶ ﻟـﻪ ﺷـﺪه و ﻫﻤـﻪ ﭼﯿﺰش را از دﺳﺖ داده باشد اﺷﮑﻬﺎش ﺳﺮازﯾﺮﻣﯽﺷﺪ و ﺑﻪﻓﮑﺮ ﻓﺮو ﻣﯽرﻓﺖ. ﯾﺎدم آﻣﺪ ﮐﻪ در قرنطینه “رﮐﺴﺎﻧﺎ” ﻫﻢ راهﻣﯽرﻓﺖ و ﻣﺜﻞ آدﻣﻬﺎی ﻣﺴﺦ ﺷﺪه ﺗﮑﺮار ﻣﯽﮐﺮد : ﻣﻦ ﺳﮓ ﻫﺴﺘﻢ ! ﻣﻦ ﺳﮓ ﻫﺴﺘﻢ ! و اﺷﮏ ﻣﯽ رﯾﺨﺖ وﻣﻦ دﻧﺒﺎل ﻣﻨﺸﺄ اﯾﻦ ﺣﺮف ﺑﻮدم .
“ﺷﮑﺮ” ﮔﺎﻫﯽ وﻗﺘﯽ از واحدهای مسکونی می گفت من دیگر نمی توانستم ادامه اش را بشنوم و تعادلم بهم می خورد. خدایا اینها با انسان چه می کنند؟ کی اینها را باور میکند؟
شکر گاهی که درحال وهوای خودش بود این شعر را زمزمه می کرد؛
سجاده نشین باوقاری بودم بازیچه کودکانم کردی https://t.me/CHZIR/11893
👇🏻👇🏻👇🏻
🆔 @CHZIR
https://t.me/joinchat/C3oUokkImfphd242skFgpA
من هم شکنجه می شوم درست مانند تو
شعله پاکروان مادر ریحانه جباری
#چهل_سال_شکنجه
#من_هم_شکنجه_شدم
خانم شعله پاکروان به دنبال به راه افتادن کارزار من هم شکنجه شدم نامه ای خطاب به هموطنان نوشت و گفت: «اگر میخواهید داستان شکنجه برای همیشه پایان یابد میبایست حاکمیتی که بر پایه شکنجه است پایان دهید. نیازی به مناظره نیست».
من هم شکنجه شده و میشوم. مثل تو. مثل او. مثل ما. مثل شما. مثل انها”
چند روز است کارزار “من هم شکنجه شدم ” ابعاد تازه ای از انواع شکنجه را پیش روی مردم ایران فاش کرده است.یکی شلاق خورده . یکی قپانی شده . یکی تهدید به تجاوز شده و یکی واقعا مورد تجاوز قرار گرفته. یک زندانی سیاسی سابق شرح شکنجه هایش را برایم فرستاد و با خواندن هر قسمت از جفای رفته بر او , دست و پایم بیحس شد.
چند روز است میخواهم ببینم اسماعیل بخشی بیشتر شکنجه شده یا ستار بهشتی ؟ سپیده قلیان یا سعید ماسوری ؟ ارژنگ داوودی یا خالد حردانی؟ حسن نظری یا خواهر و برادران مریم اکبری منفرد؟ میخواهم بدانم اساسا شکنجه جسمی بیشتر شکنجه است یا شکنجه روحی؟ فقط زندانی شکنجه میشود یا خانواده اش هم به همان اندازه درد میکشند؟وقتی سبیلهای یک درویش را میتراشند به همان اندازه درد میکشد که موهای سر پسر جوانی را میتراشند؟ وقتی به نوزده سال چشم انتظاری اکرم زینالی فکر میکنم میخواهم بدانم شکنجه طولانی هم درد دارد یا نه؟اکرم و هاشم زینالی بیشتر شکنجه شدند یا سعید؟ وقتی به قپانی شدن ریحانم توسط مردی به نام مومنی در زندان اوین و درد کتف ریحان که او را تا حد فکر کردن به خودکشی میکشاند فکر میکنم به خودم میگویم درد ریحان بیشتر بود یا درد کتف ارش صادقی که استخوان درمان نشده دوران شکنجه اش تبدیل به سرطان شد؟ درد همسرم که با چشمهای پر از بیم و امید پشت دیوار رجایی شهر منتظر بود بیشتر است یا درد عبدالفتاح سلطانی که با کمر تا شده از زندان امد تا همای رنج کشیده و جوانمرگش را به خاک بسپارد؟ درد مردی که به دلیل فقر به سه فرزندش قرص برنج داد تا به رنج گرسنگی فرزندانش پایان دهد بیشتر است یا درد کسانی که هنوز نمیدانند عزیزانشان چرا و در چه روزی اعدام و در کجا دفن شدند ؟ درد ان اعدامی روی برانکارد بیشتر بود یا درد کسانی که سنگسار شدند؟ درد گورخواب بیشتر است یا گرسنگانی که در انبوه زباله به دنبال غذا میگردند؟ درد دانشجوی دکترایی که کولبری میکند بیشتر است یا سعید شیرزاد که برای رویای ایران بدون کودک کار جنگید و اکنون زندانی ست؟ درد شهرام احمدی با سی و چهار ماه انفرادی بیشتر بود یا مادرش با دو داغ اعدام بر جگر؟ درد زندانی بلوچ بیشتر است یا زینب جلالیان کرد؟ درد پدر رامین حسین پناهی بیشتر است یا فرزند اصغر رحیمی ؟ درد مادر رضایی بیشتر است با هفت فرزند جانباخته در قبل و بعد از انقلاب یا زهره شفایی که پدر و مادر و خواهر و برادرانش را با هم کشتند؟ درد مادری که بچه هایش اواره شدند و در حسرت دیدار میسوزد بیشتر است یا درد مادری که دخترش در اتش شین اباد سوخت ؟ درد بینی شکسته سهیل عربی بیشتر است یا حبیبی معلم که در مدرسه با ضرب و شتم دستگیر شد؟
بقول معروف درد را از هر طرف بخوانی درد است .شکنجه , شکنجه است . کم و زیاد ندارد. حتی شکنجه گر هم روح خود را شکنجه میدهد . هر شلاق که بر پشت کسی میزند ضربه ای به روح خود مینوازد که قادر به دیدنش نیست. تهی شدن قالب از انسانیت و خوی حیوانی یافتن هم شکنجه ای است که او بر خود روا داشته.
من از شکنجه خود و دادخواهان نمیگویم. از شکنجه زندانیان سیاسی یا عادی نمیگویم. . از شکنجه زندانی ایرانی و افغانستانی نمیگویم. حتی از شکنجه در حکومت نالایق و فاسد کنونی نمیگویم . بلکه میگویم رد خون و خاطره بر روح هشتاد میلیون ایرانی وجود دارد که توسط دیکتاتوری های مختلف در طول تاریخ بر وجدان بشریت سنگینی میکند. برای پایان دادن به شکنجه هشت کارگر فولاد و هشت زندانی محیط زیست و هشت هزار کارگر فصلی هفت تپه و هشتاد میلیون ایرانی , باید روی دیکتاتوری خط بطلان کشید. باید آزادی را در آغوش کشید و قدرش را دانست و با چنگ و دندان مراقبش بود.
اگر میخواهید داستان شکنجه برای همیشه پایان یابد میبایست حاکمیتی که بر پایه شکنجه است پایان دهید. نیازی به مناظره نیست . همه مان میدانیم که حتی یک بخشدار هم هرگز پاسخگو نبوده . چرا که حکومت از اساس پاسخگو نیست. چه رسد به وزیر اطلاعات!
شکنجه مادران درجلوی کودکان
#چهل_سال_شکنجه
#من_هم_شکنجه_شدم
در روایت‌های متعدد، زنان زندانی در دهه ۶۰ در حالی شکنجه می‌شده‌اند که فرزندان خردسال‌شان یا در اتاق شکنجه و یا جایی نزدیک به آن بوده‌اند. احساس اینکه بچه، شاهد درد کشیدن آنهاست، رنجی غیرقابل توصیف و عذاب وجدانی مداوم برای آنها ایجاد کرده است.
سارا رهایی صحنه شکنجه خود را چنین توصیف می‌کند: «یک زن چاق آمد که بچه را از بغل من بگیرد. حالا من بکش، او بکش. من جیغ می‌زدم، بچه جیغ می‌زد… به هر حال من ولش کردم. شما فکر کنید من… خیلی راحت نیست تعریف کردن این‌ها… در زمانی که شلاق می‌خوردم، [فرزندم ]آنجا بود. همین الان گاهی اوقات ازش یک چیزهایی سوال می‌کنم که بفهمم چیزی توی ذهنش مانده، وقتی می‌بینم چیزی یادش نمی‌آید خیلی خوشحال می‌شوم. اما آن زمان که او جیغ می‌زد و من را شلاق می‌زدند، واقعاً برایم دردآور بود… به هر حال من مقاومت می‌کردم و جیغ می‌زدم و مرا می‌کشیدند و در نهایت نتوانستند مرا دمر بیندازند. من را طاق باز بستند. روی سینه‌های من شلاق می‌زدند. بعداً که آمدم توی سلول از سینه‌های من خون می‌آمد. نمی‌توانستم بچه را شیر بدهم. از همان موقع هم شیرش را قطع کردم. بعد از همان غذایی که می‌دادند بهش می‌دادم.» https://t.me/CHZIR/11921
👇🏻👇🏻👇🏻
🆔 @CHZIR
https://t.me/joinchat/C3oUokkImfphd242skFgpA
فراخوان محمد نجفی وکیل شریف و زندانی شده به افشای شکنجه

تا نگاه كرديم به ماه!
از چاله افتاديم به چاه!
از سال ٨٨ تا ٩٦ طى چند بار دستگيرى و بازجويى، در حكومت اسلامى، زير چشم و پرچم الله به نام سرباز گمنامِ امام زمان و به نامِ ولى مطلقه فقيه آقاى خامنه اى، علاوه بر سلول انفرادى، بازجويى هاى شبانه، گروهى از پشت سر، اطاق سرد و پنجره نيمه باز، زدن چشم بند و تهديد و ارعاب و توهين؛ به طور ويژه موردِ شكنجه ناموسى و روانى قرار گرفتم كه از توضيح بيشتر آن در اين مجال شرم دارم! شرح اين شكنجه كه در موردخودم و برخى از موكلين و هم پرونده اى هايم اعمال شده در صورتجلسات تحقيقات مقدماتى و دادگاه و نيز در شكايت مطروحه در كميسيون حقوقِ شهروندى دادگسترى كل استان مركزى ثبت است بدون هيچ نتيجه اى!! اينك با بيان اين رنجِ خانوادگى و اجتماعى! كه مثل سايه ٩ سال است همراه من است، از تمام كسانى كه مورد شكنجه قرار گرفته اند تقاضادارم با شجاعت و صداقت آن را افشا كنند!
قلم اگر از بيداد ننويسد، قلم باد!
محمد نجفى- زندان اراك / ٩٧/١٠/٢٤
#من_هم_شکنجه_شدم

👇🏻👇🏻👇🏻
🆔 @CHZIR
https://t.me/joinchat/C3oUokkImfphd242skFgpA
Forwarded from فریاد زندانیان (saleh amiri)
#من_هم_شکنجه_شدم
ارژنگ داودی
زندانی سیاسی و معلم زندانی ارژنگ داودی سالهاست که در زندان است.او بیشتر زندانهای ایران را پشت سر گذاشته است.
مهندس ارژنگ را در آبانماه ۱۳۸۲ دستگیر كردند و تحت شدیدترین شکنجه ها در سلولهای انفرادی زندان "۳۲۸" سپاه پاسداران، بند دو الف قرار دادند. ارژنگ داودی توسط شعبه ٢٦ دادگاه انقلاب، قاضی حسن زارع دهنوی (حداد)، به پانزده سال زندان تعزیری، پنج سال محرومیت از حقوق اجتماعی، محکوم شد اما این پایان ماجرا نبود.
وی تاکنون در زندان‌های مختلفی از جمله زندان‌های اوین، اهواز، بندرعباس و رجایی‌شهر محبوس بوده و سپس به زندان زابل تبعید شد و در آن جا مورد اذیت و آزار قرار گرفت. این زندانی سپس در یک جابجایی مشکوک او را به زندان زاهدان منتقل کردند و در آخرین پیامی که داده بود گفت که در سلولهای انفرادی زندان زاهدان است.
او رادر قرنطینه زندان بدنام زاهدان حبس کردند. درهای دنیای بیرون را به روی او بستند . تلفن اش راقطع کردند وملاقات او را هم ممنوع کردند. او را بی خبری مطلق نگاه داشتندتا فرسوده اش کنند. مطابق آخرین خبری که زندانیان دیگر داده بودند؛ این زندانی سیاسی ۶۵ساله در قرنطینه زندان زاهدان مورد شکنجه قرار گرفته و از بلندی به پایین پرتاب شده است.
مطابق این خبر، وی به دفتر رئیس زندان مرکزی زاهدان محمد خسروی احضار شد. پس از بیرون آمدن از اتاق توسط معاون رئیس زندان غلامرضا قدیر در حالیکه پابند و دستبند داشت از بالای پله های طبقه دوم ساختمان به پایین پرتاب شد.
این زندانی ۶۵ ساله که بدلیل پابند و دستبند قادر به کنترل نبود، در اثر پرتاب دچار شکستگی ران پای راست از دو نقطه، شکستگی ساق پای چپ، در رفتن کتف و ضرب دیدگی مهره های کمر شد. او تا آخر عمر قادر به راه رفتن نیست و هم اکنون در حد بسیار محدودی با واکر قادر به حرکت است.
البته در قاموس خالقان «واحدهای مسکونی» و«تابوت سازان» و برپا کنندگان «قیامت» این شکنجه نیست! بلکه خود آزاری زندانی است! https://t.me/CHZIR/11856
👇🏻👇🏻👇🏻
🆔 @CHZIR
https://t.me/joinchat/C3oUokkImfphd242skFgpA
Forwarded from فریاد زندانیان (saleh amiri)
#من_هم_شکنجه_شدم
ارژنگ داودی
زندانی سیاسی و معلم زندانی ارژنگ داودی سالهاست که در زندان است.او بیشتر زندانهای ایران را پشت سر گذاشته است.
مهندس ارژنگ را در آبانماه ۱۳۸۲ دستگیر كردند و تحت شدیدترین شکنجه ها در سلولهای انفرادی زندان "۳۲۸" سپاه پاسداران، بند دو الف قرار دادند. ارژنگ داودی توسط شعبه ٢٦ دادگاه انقلاب، قاضی حسن زارع دهنوی (حداد)، به پانزده سال زندان تعزیری، پنج سال محرومیت از حقوق اجتماعی، محکوم شد اما این پایان ماجرا نبود.
وی تاکنون در زندان‌های مختلفی از جمله زندان‌های اوین، اهواز، بندرعباس و رجایی‌شهر محبوس بوده و سپس به زندان زابل تبعید شد و در آن جا مورد اذیت و آزار قرار گرفت. این زندانی سپس در یک جابجایی مشکوک او را به زندان زاهدان منتقل کردند و در آخرین پیامی که داده بود گفت که در سلولهای انفرادی زندان زاهدان است.
او رادر قرنطینه زندان بدنام زاهدان حبس کردند. درهای دنیای بیرون را به روی او بستند . تلفن اش راقطع کردند وملاقات او را هم ممنوع کردند. او را بی خبری مطلق نگاه داشتندتا فرسوده اش کنند. مطابق آخرین خبری که زندانیان دیگر داده بودند؛ این زندانی سیاسی ۶۵ساله در قرنطینه زندان زاهدان مورد شکنجه قرار گرفته و از بلندی به پایین پرتاب شده است.
مطابق این خبر، وی به دفتر رئیس زندان مرکزی زاهدان محمد خسروی احضار شد. پس از بیرون آمدن از اتاق توسط معاون رئیس زندان غلامرضا قدیر در حالیکه پابند و دستبند داشت از بالای پله های طبقه دوم ساختمان به پایین پرتاب شد.
این زندانی ۶۵ ساله که بدلیل پابند و دستبند قادر به کنترل نبود، در اثر پرتاب دچار شکستگی ران پای راست از دو نقطه، شکستگی ساق پای چپ، در رفتن کتف و ضرب دیدگی مهره های کمر شد. او تا آخر عمر قادر به راه رفتن نیست و هم اکنون در حد بسیار محدودی با واکر قادر به حرکت است.
البته در قاموس خالقان «واحدهای مسکونی» و«تابوت سازان» و برپا کنندگان «قیامت» این شکنجه نیست! بلکه خود آزاری زندانی است! https://t.me/CHZIR/11856
👇🏻👇🏻👇🏻
🆔 @CHZIR
https://t.me/joinchat/C3oUokkImfphd242skFgpA