نامه خانم شعله پاکروان در هشتمین سالگرد پرواز جاودانی امیرارشدتاجمیر
در هشتمین سالگرد پرواز جانباختگان راه آزادی در عاشورای سال ۸۸(۶ دی) خانم شعله پاکروان مادر ریحانه جباری در نامه ای به خانم شهین مهین فر مادر جانباخته راه آزادی امیرارش تاجمیر چنین نوشت:
خواهر بزرگوارم شهین!
امروز به یاد روزی افتادم که برای اولین بار فیلمی را دیده بودی که ماشین نیروی انتظامی از روی تن شریف پسرت رد شده بود. هرگز صدایت را فراموش نمیکنم که میلرزید. میگفتی شعله بعد از هفت سال تن پسرم را دیدم که چطور له شد. دستم را روی دهانم گذاشتم تا بغضم نترکد. پیش از آن بارها از من پرسیده بودی که امیر ارشدت چقدر درد کشیده بود. پاسخ همیشگی ام این بود که هیچ. چرا که در دم جانسپرده. اما تو میگفتی زنده مانده و درد کشیده. تو. مادری که بارها و بارها در پی کشف میزان درد پسرت به هنگام مرگ بودی نمیدانستی که درد خودت بسیار بیشتر بوده است. تو مادری که صدها بار لحظه برخورد آهن سرد ماشین با تن گرم و جوان امیر ارشد را بازسازی کردی.
تو در این هشت سال که زندگی ت سرشار از عطر گمشده ی جوانت بود تغییر کردی. خودت گفتی سالها برای مردم #ایران قصه شب گفتی تا آرامش پیدا کنند و بخوابند. اکنون اما قصه بیداری میگویی. با نوشته هایت، موج بیداری بر سر و صورت خوابزدگان میکوبی. هنرت را تبدیل به ابزار آگاهی کردی و مردمان را به حقیقت رهنمون شدی.
اکنون در آستانه هشتمین سال سیاهپوش شدنت، میدانم که چه روزهایی را تکرار میکنی. روزهای مرور خاطرات نشو و نمای پسرکی که آغوشت را پر میکرد از لذت مادری. روزهای پر از خنده و نشاط و سرمستی که با فرمان مرگ از سوی حاکمان به خون آغشته شد. روزهای شیون و خاک سرد و جوانی که با قامت رعنایش در گودال گور آرمید.
همدل و هم بغضم!
اکنون همه کلماتی که بر زبان #مادران_سیاهپوش و #داغدار جاری میشوند به صفیر و سوتکی بدل شده اند که پیام #آزادی را در سراسر سرزمینمان پراکنده میکند. قصه هایی که تو و دیگر مادران میگویید نه برای خواب که برای بیداری و هشیاری است. قصه هایی آکنده از رنج و آغشته به خون، از زیباترین لاله هایی که دشت ایران را مشحون از عطر روحبخش #آزادیخواهی کرده اند. امیرارشد تو یکی از هزاران شقایقی است که با خون سرخ و گرم خویش سرود رهایی از ارتجاع سیاهی که بر ایرانمان حاکم شده سر داده اند.
شهین عزیزم!
تو پسری را به دنیا آوردی که با مرگش جهانی را بیدار کرد. امروز او نه تنها پسر تو بلکه فرزند همه مادران است. من بعنوان یکی از مادران امیرارشدت از فاصله ای دور، همراه تو فریاد #دادخواهی سر میدهم و خواستار #دستگیری و #محاکمه همه آمران و مباشران و معاونان در #قتل امیرارشد تاجمیر هستم.
در سرمای دیماه 96 بر خواسته صدها مادر داغدار تاکید میکنم که میبایست پرونده ای جداگانه برای دادرسی بیدادی که بر #جانباختگان خرداد 88 تا اسفند 89 رفته است گشوده شود. این پرونده در محاکم بین المللی جایگاه خاصی در تاریخ معاصر ایران خواهد داشت.
اینگونه به همه جانیانی که با استفاده از قدرت و مسند خویش میخواهند گرد فراموشی بر جانهای جوانمرگمان بپاشند میگوییم هرگز نه فراموش میکنیم و نه میبخشیم. حاکمیت ظالم نمیتواند پیوند مادران با زیباترین فرزندان آفتاب را بگسلد.
استاد ارجمند و خواهر گریان و غمگینم! بر گیسوان سپید و دستهای سوگوارت بوسه میزنم. خوب میدانی که تا آخرین روز عمرم در کنارت ایستاده و همراه تو نوای دادخواهی امیرارشد را فریاد میزنم. با همه وجودم یاد پسر جوانمردت را گرامی میدارم. پسری از خیل فرزندان به ناحق کشته شده مان که پیوندی ناگسستنی میان مادرانشان ایجاد کردند.
هشتمین سالروز پرواز ارشدترین امیرها گرامی.
در هشتمین سالگرد پرواز جانباختگان راه آزادی در عاشورای سال ۸۸(۶ دی) خانم شعله پاکروان مادر ریحانه جباری در نامه ای به خانم شهین مهین فر مادر جانباخته راه آزادی امیرارش تاجمیر چنین نوشت:
خواهر بزرگوارم شهین!
امروز به یاد روزی افتادم که برای اولین بار فیلمی را دیده بودی که ماشین نیروی انتظامی از روی تن شریف پسرت رد شده بود. هرگز صدایت را فراموش نمیکنم که میلرزید. میگفتی شعله بعد از هفت سال تن پسرم را دیدم که چطور له شد. دستم را روی دهانم گذاشتم تا بغضم نترکد. پیش از آن بارها از من پرسیده بودی که امیر ارشدت چقدر درد کشیده بود. پاسخ همیشگی ام این بود که هیچ. چرا که در دم جانسپرده. اما تو میگفتی زنده مانده و درد کشیده. تو. مادری که بارها و بارها در پی کشف میزان درد پسرت به هنگام مرگ بودی نمیدانستی که درد خودت بسیار بیشتر بوده است. تو مادری که صدها بار لحظه برخورد آهن سرد ماشین با تن گرم و جوان امیر ارشد را بازسازی کردی.
تو در این هشت سال که زندگی ت سرشار از عطر گمشده ی جوانت بود تغییر کردی. خودت گفتی سالها برای مردم #ایران قصه شب گفتی تا آرامش پیدا کنند و بخوابند. اکنون اما قصه بیداری میگویی. با نوشته هایت، موج بیداری بر سر و صورت خوابزدگان میکوبی. هنرت را تبدیل به ابزار آگاهی کردی و مردمان را به حقیقت رهنمون شدی.
اکنون در آستانه هشتمین سال سیاهپوش شدنت، میدانم که چه روزهایی را تکرار میکنی. روزهای مرور خاطرات نشو و نمای پسرکی که آغوشت را پر میکرد از لذت مادری. روزهای پر از خنده و نشاط و سرمستی که با فرمان مرگ از سوی حاکمان به خون آغشته شد. روزهای شیون و خاک سرد و جوانی که با قامت رعنایش در گودال گور آرمید.
همدل و هم بغضم!
اکنون همه کلماتی که بر زبان #مادران_سیاهپوش و #داغدار جاری میشوند به صفیر و سوتکی بدل شده اند که پیام #آزادی را در سراسر سرزمینمان پراکنده میکند. قصه هایی که تو و دیگر مادران میگویید نه برای خواب که برای بیداری و هشیاری است. قصه هایی آکنده از رنج و آغشته به خون، از زیباترین لاله هایی که دشت ایران را مشحون از عطر روحبخش #آزادیخواهی کرده اند. امیرارشد تو یکی از هزاران شقایقی است که با خون سرخ و گرم خویش سرود رهایی از ارتجاع سیاهی که بر ایرانمان حاکم شده سر داده اند.
شهین عزیزم!
تو پسری را به دنیا آوردی که با مرگش جهانی را بیدار کرد. امروز او نه تنها پسر تو بلکه فرزند همه مادران است. من بعنوان یکی از مادران امیرارشدت از فاصله ای دور، همراه تو فریاد #دادخواهی سر میدهم و خواستار #دستگیری و #محاکمه همه آمران و مباشران و معاونان در #قتل امیرارشد تاجمیر هستم.
در سرمای دیماه 96 بر خواسته صدها مادر داغدار تاکید میکنم که میبایست پرونده ای جداگانه برای دادرسی بیدادی که بر #جانباختگان خرداد 88 تا اسفند 89 رفته است گشوده شود. این پرونده در محاکم بین المللی جایگاه خاصی در تاریخ معاصر ایران خواهد داشت.
اینگونه به همه جانیانی که با استفاده از قدرت و مسند خویش میخواهند گرد فراموشی بر جانهای جوانمرگمان بپاشند میگوییم هرگز نه فراموش میکنیم و نه میبخشیم. حاکمیت ظالم نمیتواند پیوند مادران با زیباترین فرزندان آفتاب را بگسلد.
استاد ارجمند و خواهر گریان و غمگینم! بر گیسوان سپید و دستهای سوگوارت بوسه میزنم. خوب میدانی که تا آخرین روز عمرم در کنارت ایستاده و همراه تو نوای دادخواهی امیرارشد را فریاد میزنم. با همه وجودم یاد پسر جوانمردت را گرامی میدارم. پسری از خیل فرزندان به ناحق کشته شده مان که پیوندی ناگسستنی میان مادرانشان ایجاد کردند.
هشتمین سالروز پرواز ارشدترین امیرها گرامی.