✔️@BoomrangInstitute
🔴 کلمۀ «دموکراسی» را مطلقا نباید به «مردمسالاری» ترجمه کنیم!
💠 آریانپور به غلط دموکراسی را، به مردمسالاری ترجمه کرد، که از این بدتر امکانپذیر نبود. کلمۀ دموکراسی اگر درست فهمیده شود، نقطه مقابل مردمسالاری است. کلمۀ دموکراسی و ظاهر کلمه، حتی متفاوت از نوع کلمهسازی و اصطلاحسازی که در یونان مرسوم بوده است. اگر به چند نظام سیاسی که ارسطو، افلاطون و دیگران در یونان بحث کردند نگاه کنید، متوجه میشوید که، کلمۀ مونارشی یا مونارکی به معنای سلطنت، الیگارشی به معنای حکومت گروه متنفذ و صاحب مال و منال است ولی «آریستوکراسی» به معنای نظام اشرافی و آدمهای بافضیلت و بهترینها میباشد. چون پولدارها همان الیگارشی است که قبلا گفتیم. ارسطو میگوید آریستوکراسی به معنای بهترین مردمان است. کمابیش با مسامحه میتوان گفت که در عنوان کتاب خواجه نصیر طوسی آمده «اوصافالاشراف» که البته از عرفا صحبت میکند.
💠 متخصصان زبان یونانی توضیح دادند که کلمۀ دموکراسی بر مبنای الگوی آریستوکراسی ساخته و دیرتر از کلماتی چون مونارکی یا مونارشی در زبان یونانی ظاهر شده است. در زبان یونانی برای «فرمانروایی» دو فعل داریم؛ یکیاش «کراتِین» است، و دیگري «آرخِین». دومی یعنی با تحکم فرمان راندن به عبارت دیگر سلطه برقرار کردن. حکومت کردن. اما اولی کمی متفاوت است. فرمان راندن بیتحکم را نشان میدهد. شما وقتی کلمۀ مونارشی، مونارکی را نگاه میکنید این از آرخِین، گرفته شده است. یعنی برقراری سلطه یک نفر بر دیگران. الیگارشی هم از آرخِین آمده است. تنها آریستوکراسی از کلمات قدیمیتر با کراتِین آمده است.
💠 به عبارت دیگر به گفته ارسطو، حکومت اشراف، در واقع حکومت بهترین مردمان و فرمان راندن توأم با عدالت است. بنابراین از انواع شیوههای حکومتی فقط دو نوع با کراتِین و بقیه با آرخِین آمده است. یونانیها در مورد دموکراسی بحثهای زیادی کردند که مورد بسیار مهمش در ارسطوست، مردم حکومت میکنند یا به عبارت دیگر و به زبان جدیدتر حاکمیت از آنِ مردم است. (در واقع ۲۰ قرن بعد از ارسطو کلمۀ حاکمیت در اندیشه سیاسی با بُدن ظاهر میشود) حکومت از مردم ناشی میشود و چیزي هم که ارسطو توضیح داده است، در چنین حکومتی مردم نیستند که با توجه به مصالح و منافع خودشان حکومت میکنند، بلکه قانون حاکم است.
💠 پس دو چیز در این توضیح مختصر قابل فهم است. یکی اینکه کلمۀ دموکراسی با سالاری نسبتی ندارد. چون سالاری در زبان فارسی معادل با آرخِین میتواند باشد. آرخِین، سالاری کردن است. یعنی تسلط، برتری و تفوق یک شخص یا چند شخص یا همۀ افراد فرقی نمیکند. بنابراین سالاری اولین چیزیست که دموکراسی نفی میکند. دوم، درست است که در ظاهر کلمه از دو جزء دِموس و کراتِین تشکیل شده است. یعنی مردم فرمان میرانند. ولی در واقع، مردم نیستند که فرمان میرانند بلکه حکومت قانون است که فرمان میراند. نظامی است که در آن قانون فرمانروا است؛ ولی حکومت ناشی از مردم است.
💠 بنابراین مردمسالاری نقیضترین ترجمهای بود که به دو دلیل توسط آریانپور انجام گرفت. اولین دلیلش این بود که، مارکسیست مبتذلی بود که تصورش از دموکراسی در بهترین حالت تعریف مارکس از سوسیالیسم بود که میگفت، دیکتاتوری دموکراتیک پرولتاریا. یعنی سالاری مردم که عبارت باشند از پرولتاریا. این تلقی از دموکراسی، کاملا مارکسی و نادرست است. در واقع، اگر دموکراسی است که دیکتاتوری نیست، این دو تا با هم سازگار نیستند. حداقل چیزی که در مورد ترکیب این دو مفهوم میشود گفت، مثل آن چیزيست که معمولا یکی که قويتر است آن دیگري را میبلعد، در اینجا هم وقتی دیکتاتوری دموکراتیک است طبیعتا دیکتاتوری دموکراسی را میبلعد. همانطور که از نظر تاریخی دیکتاتوری در کشورهای بلوک شرق آزادی را بلعید.
💠 پس اصل مطلب را آریانپور بهتبع مارکس متوجه نشده بود. این بحث دیگری است که بعدا خواهیم کرد. از طرف دیگر ایراد عمدهای که ما داریم با این فرهنگستانبازی ماست. در جایی لغت را درست میکنیم. بعد آن را معنا میکنیم. نمونه کاریست که با دموکراسی کردند. به عنوان مثال گفتند که دموکراسی از دو بخش درست شده است. یکی دموس، یعنی مردم و دیگری، کراتِین، یعنی فرمان راندن است، پس ما یک فارسی قشنگ فرهنگستانی برایش پیدا میکنیم و عرضه میکنیم. جا هم میافتد. ترجمه کلمات در بسیاری موارد بیمعناست، در واقع به آشوب ذهنی دامن میزند. وقتی معنای کلمات را نمیدانیم که چیست و از کجا آمدهاند و حدود و ثغورش کجاست، چه ضرورتی دارد که این همه ترجمه کنیم. «اهل زبان» فهم درستی از این اصطلاحات ندارند.
جواد طباطبایی
درسگفتارهای انقلاب فرانسه
دورهی سوم: دیدگاههای دوتوکویل دربارهی انقلاب فرانسه و دموکراسی در امریکا
#دموکراسی
#آریانپور
.
🔴 کلمۀ «دموکراسی» را مطلقا نباید به «مردمسالاری» ترجمه کنیم!
💠 آریانپور به غلط دموکراسی را، به مردمسالاری ترجمه کرد، که از این بدتر امکانپذیر نبود. کلمۀ دموکراسی اگر درست فهمیده شود، نقطه مقابل مردمسالاری است. کلمۀ دموکراسی و ظاهر کلمه، حتی متفاوت از نوع کلمهسازی و اصطلاحسازی که در یونان مرسوم بوده است. اگر به چند نظام سیاسی که ارسطو، افلاطون و دیگران در یونان بحث کردند نگاه کنید، متوجه میشوید که، کلمۀ مونارشی یا مونارکی به معنای سلطنت، الیگارشی به معنای حکومت گروه متنفذ و صاحب مال و منال است ولی «آریستوکراسی» به معنای نظام اشرافی و آدمهای بافضیلت و بهترینها میباشد. چون پولدارها همان الیگارشی است که قبلا گفتیم. ارسطو میگوید آریستوکراسی به معنای بهترین مردمان است. کمابیش با مسامحه میتوان گفت که در عنوان کتاب خواجه نصیر طوسی آمده «اوصافالاشراف» که البته از عرفا صحبت میکند.
💠 متخصصان زبان یونانی توضیح دادند که کلمۀ دموکراسی بر مبنای الگوی آریستوکراسی ساخته و دیرتر از کلماتی چون مونارکی یا مونارشی در زبان یونانی ظاهر شده است. در زبان یونانی برای «فرمانروایی» دو فعل داریم؛ یکیاش «کراتِین» است، و دیگري «آرخِین». دومی یعنی با تحکم فرمان راندن به عبارت دیگر سلطه برقرار کردن. حکومت کردن. اما اولی کمی متفاوت است. فرمان راندن بیتحکم را نشان میدهد. شما وقتی کلمۀ مونارشی، مونارکی را نگاه میکنید این از آرخِین، گرفته شده است. یعنی برقراری سلطه یک نفر بر دیگران. الیگارشی هم از آرخِین آمده است. تنها آریستوکراسی از کلمات قدیمیتر با کراتِین آمده است.
💠 به عبارت دیگر به گفته ارسطو، حکومت اشراف، در واقع حکومت بهترین مردمان و فرمان راندن توأم با عدالت است. بنابراین از انواع شیوههای حکومتی فقط دو نوع با کراتِین و بقیه با آرخِین آمده است. یونانیها در مورد دموکراسی بحثهای زیادی کردند که مورد بسیار مهمش در ارسطوست، مردم حکومت میکنند یا به عبارت دیگر و به زبان جدیدتر حاکمیت از آنِ مردم است. (در واقع ۲۰ قرن بعد از ارسطو کلمۀ حاکمیت در اندیشه سیاسی با بُدن ظاهر میشود) حکومت از مردم ناشی میشود و چیزي هم که ارسطو توضیح داده است، در چنین حکومتی مردم نیستند که با توجه به مصالح و منافع خودشان حکومت میکنند، بلکه قانون حاکم است.
💠 پس دو چیز در این توضیح مختصر قابل فهم است. یکی اینکه کلمۀ دموکراسی با سالاری نسبتی ندارد. چون سالاری در زبان فارسی معادل با آرخِین میتواند باشد. آرخِین، سالاری کردن است. یعنی تسلط، برتری و تفوق یک شخص یا چند شخص یا همۀ افراد فرقی نمیکند. بنابراین سالاری اولین چیزیست که دموکراسی نفی میکند. دوم، درست است که در ظاهر کلمه از دو جزء دِموس و کراتِین تشکیل شده است. یعنی مردم فرمان میرانند. ولی در واقع، مردم نیستند که فرمان میرانند بلکه حکومت قانون است که فرمان میراند. نظامی است که در آن قانون فرمانروا است؛ ولی حکومت ناشی از مردم است.
💠 بنابراین مردمسالاری نقیضترین ترجمهای بود که به دو دلیل توسط آریانپور انجام گرفت. اولین دلیلش این بود که، مارکسیست مبتذلی بود که تصورش از دموکراسی در بهترین حالت تعریف مارکس از سوسیالیسم بود که میگفت، دیکتاتوری دموکراتیک پرولتاریا. یعنی سالاری مردم که عبارت باشند از پرولتاریا. این تلقی از دموکراسی، کاملا مارکسی و نادرست است. در واقع، اگر دموکراسی است که دیکتاتوری نیست، این دو تا با هم سازگار نیستند. حداقل چیزی که در مورد ترکیب این دو مفهوم میشود گفت، مثل آن چیزيست که معمولا یکی که قويتر است آن دیگري را میبلعد، در اینجا هم وقتی دیکتاتوری دموکراتیک است طبیعتا دیکتاتوری دموکراسی را میبلعد. همانطور که از نظر تاریخی دیکتاتوری در کشورهای بلوک شرق آزادی را بلعید.
💠 پس اصل مطلب را آریانپور بهتبع مارکس متوجه نشده بود. این بحث دیگری است که بعدا خواهیم کرد. از طرف دیگر ایراد عمدهای که ما داریم با این فرهنگستانبازی ماست. در جایی لغت را درست میکنیم. بعد آن را معنا میکنیم. نمونه کاریست که با دموکراسی کردند. به عنوان مثال گفتند که دموکراسی از دو بخش درست شده است. یکی دموس، یعنی مردم و دیگری، کراتِین، یعنی فرمان راندن است، پس ما یک فارسی قشنگ فرهنگستانی برایش پیدا میکنیم و عرضه میکنیم. جا هم میافتد. ترجمه کلمات در بسیاری موارد بیمعناست، در واقع به آشوب ذهنی دامن میزند. وقتی معنای کلمات را نمیدانیم که چیست و از کجا آمدهاند و حدود و ثغورش کجاست، چه ضرورتی دارد که این همه ترجمه کنیم. «اهل زبان» فهم درستی از این اصطلاحات ندارند.
جواد طباطبایی
درسگفتارهای انقلاب فرانسه
دورهی سوم: دیدگاههای دوتوکویل دربارهی انقلاب فرانسه و دموکراسی در امریکا
#دموکراسی
#آریانپور
.