📚 سی عادت ناپسند اجتماعی :
۱. خیره شدن به دیگران
۲. با دهانپر حرف زدن
۳. قطع کردن حرف دیگران
۴. اظهار فضل و دانایی کردن
۵. بلند حرف زدن
۶. خیلی محکم یا شل دست دادن
۷. پرخوری در میهمانی ها
۸. گذاشتن آرنج روی میز
۹. پچ پچ کردن و خندیدن مرموز در حضور دیگران
۱۰. دراز کردن دست از سوی آقایان و اصرار برای دست دادن با خانم هایی که به هر دلیلی مایل نیستند.
۱۱. باد کردن یا صدا در آوردن با آدامس
۱۲. استفاده بی اندازه از تلفن همراه
۱۳. نمایش عمومی احساسات و رومانتیک بودن در حضور دیگران
۱۴. توهین یا کنایه و طعنه زدن به دیگران
۱۵. بهداشت ضعیف و رفتارهای ناپسند بهداشتی در حضور دیگران: مانند خلال دندان، تمیز کردن بینی حتی با دستمال، شانه کردن مو
۱۶. حمله به حریم شخصی و باورهای افراد
۱۷. بی نظمی و زرنگی در نوبت
۱۸. ریختن آشغال روی زمین حتی در جاهای کثیف
۱۹. پوشیدن لباس نامناسب،یا آراسته نبودن
۲۰ خندیدن به خطاها، آسیب دیدن یا مشکل دیگران
۲۱. به کاربردن کلمه های زشت و زننده
۲۲. هنگام گفتگو، نگاه کردن به جایی غیر از چهره مخاطب
۲۳. حل و فصل کردن مشکلات (با فرزند یا همسر یا...) در جمع
۲۴. کشیدن سیگار در جمع
۲۵. سکوت، و کم حرفی غیر عادی یاعبوس بودن در جمع
۲۶. مسخره کردن لهجه ها یا شوخی های تحقیر آمیز جنسیتی
۲۷. افراط و تفریط در سلام و احوالپرسی
۲۸. بدگویی از دیگران
۲۹. فضولی کردن
۳۰. بی توجهی به وقت و برنامه دیگران
📙 @Bookscase 📕
۱. خیره شدن به دیگران
۲. با دهانپر حرف زدن
۳. قطع کردن حرف دیگران
۴. اظهار فضل و دانایی کردن
۵. بلند حرف زدن
۶. خیلی محکم یا شل دست دادن
۷. پرخوری در میهمانی ها
۸. گذاشتن آرنج روی میز
۹. پچ پچ کردن و خندیدن مرموز در حضور دیگران
۱۰. دراز کردن دست از سوی آقایان و اصرار برای دست دادن با خانم هایی که به هر دلیلی مایل نیستند.
۱۱. باد کردن یا صدا در آوردن با آدامس
۱۲. استفاده بی اندازه از تلفن همراه
۱۳. نمایش عمومی احساسات و رومانتیک بودن در حضور دیگران
۱۴. توهین یا کنایه و طعنه زدن به دیگران
۱۵. بهداشت ضعیف و رفتارهای ناپسند بهداشتی در حضور دیگران: مانند خلال دندان، تمیز کردن بینی حتی با دستمال، شانه کردن مو
۱۶. حمله به حریم شخصی و باورهای افراد
۱۷. بی نظمی و زرنگی در نوبت
۱۸. ریختن آشغال روی زمین حتی در جاهای کثیف
۱۹. پوشیدن لباس نامناسب،یا آراسته نبودن
۲۰ خندیدن به خطاها، آسیب دیدن یا مشکل دیگران
۲۱. به کاربردن کلمه های زشت و زننده
۲۲. هنگام گفتگو، نگاه کردن به جایی غیر از چهره مخاطب
۲۳. حل و فصل کردن مشکلات (با فرزند یا همسر یا...) در جمع
۲۴. کشیدن سیگار در جمع
۲۵. سکوت، و کم حرفی غیر عادی یاعبوس بودن در جمع
۲۶. مسخره کردن لهجه ها یا شوخی های تحقیر آمیز جنسیتی
۲۷. افراط و تفریط در سلام و احوالپرسی
۲۸. بدگویی از دیگران
۲۹. فضولی کردن
۳۰. بی توجهی به وقت و برنامه دیگران
📙 @Bookscase 📕
👍4❤2👏1
همراهان عزیز از مطالبی که خوشتون آمد ریکشن نشون بدید و کانال قفسه کتاب به دوستانتون معرفی کنید با این کارتون انرژی منتقل میکنید تا بیشتر فعالیت کنم 🙏🌹
سعی کن چیزی منفی درباره هیچکسی نگویی، برای سه روز، برای ۴۵ روز، و برای سه ماه.
آن وقت ببین برای زندگیات چه اتفاقی میافتد.
#یوکو_انو
📚 @Bookscase
آن وقت ببین برای زندگیات چه اتفاقی میافتد.
#یوکو_انو
📚 @Bookscase
❤6👍1
اگر از شما بپرسند از ۷ مهارتی نام ببرید که هرکسی باید حتما در زندگی آنها را بداند چه جوابی میدهید؟
شاید ذهنتان به سمت مهارتهایی مثل کار کردن با دستگاههای هوشمند و چیزهایی ازایندست برود؛ اما باید بدانید قضیه بسیار سادهتر از این حرفهاست.
⚡۷مهارتی هست که یادگرفتنشان به زندگی بهترتان کمک میکنند؛ مهارتهایی که هم سخت و هم آساناند و همین تضاد عجیبشان است که گاهی خیلی از ما را دچار چالشی سخت برای آموختنشان میکند:
✅سکوت واژهای که هزاران قصه پشت خودش دارد. شاید باورش سخت باشد اما سکوت و خودداری وقت خشم؛ سکوت درباره چیزهایی که نمیدانیم واقعا مهارت بزرگی است که آموختنش حتما بر داناییتان میافزاید.
✅هوش هیجانی کمکتان میکند زندگی عاطفی، اجتماعی و کاری بسیار بهتری داشته باشید.
✅مدیریت زمان و بهترین استفاده از لحظات زندگی
✅مهارت خوب گوش دادن؛ بسیاری وقتها فقط فکر میکنیم شنونده خوبی هستیم. درواقع اغلب مشغول فکر کردن به چیزی هستیم که خودمان میخواهیم بگوییم.
✅قدرت «نه گفتن» مهارت واقعا مهمی است که بار زیادی از استرس و فشارتان را کم خواهد کرد.
✅خوب خوابیدن و تمرین برای داشتن یک خواب آرام
✅تفکرات مثبت و مثبتاندیشی
📚 @Bookscase
شاید ذهنتان به سمت مهارتهایی مثل کار کردن با دستگاههای هوشمند و چیزهایی ازایندست برود؛ اما باید بدانید قضیه بسیار سادهتر از این حرفهاست.
⚡۷مهارتی هست که یادگرفتنشان به زندگی بهترتان کمک میکنند؛ مهارتهایی که هم سخت و هم آساناند و همین تضاد عجیبشان است که گاهی خیلی از ما را دچار چالشی سخت برای آموختنشان میکند:
✅سکوت واژهای که هزاران قصه پشت خودش دارد. شاید باورش سخت باشد اما سکوت و خودداری وقت خشم؛ سکوت درباره چیزهایی که نمیدانیم واقعا مهارت بزرگی است که آموختنش حتما بر داناییتان میافزاید.
✅هوش هیجانی کمکتان میکند زندگی عاطفی، اجتماعی و کاری بسیار بهتری داشته باشید.
✅مدیریت زمان و بهترین استفاده از لحظات زندگی
✅مهارت خوب گوش دادن؛ بسیاری وقتها فقط فکر میکنیم شنونده خوبی هستیم. درواقع اغلب مشغول فکر کردن به چیزی هستیم که خودمان میخواهیم بگوییم.
✅قدرت «نه گفتن» مهارت واقعا مهمی است که بار زیادی از استرس و فشارتان را کم خواهد کرد.
✅خوب خوابیدن و تمرین برای داشتن یک خواب آرام
✅تفکرات مثبت و مثبتاندیشی
📚 @Bookscase
#معرفی_کتاب 📚
سرنوشت «کارما» این نیست که ما همیشه دستخوش رخ دادهایی هستیم که روی آنها هیچ کنترل و تاثیری نمی توانیم داشته باشیم بلکه باید بدانیم ما در مقابل «کارما» مسئولیت هم داریم. قانون علت و معلول همیشه حاکم و اجتناب ناپذیر است.
در نهایت ما خودمان سازنده ی سرنوشت خود هستیم.
📚 @Bookscase
سرنوشت «کارما» این نیست که ما همیشه دستخوش رخ دادهایی هستیم که روی آنها هیچ کنترل و تاثیری نمی توانیم داشته باشیم بلکه باید بدانیم ما در مقابل «کارما» مسئولیت هم داریم. قانون علت و معلول همیشه حاکم و اجتناب ناپذیر است.
در نهایت ما خودمان سازنده ی سرنوشت خود هستیم.
📚 @Bookscase
#خلاصه کتاب ❤️
30.#سفر روح #دکتر مایکل نیوتن
ترجمه#دکتر محمود دانایی
تعداد فایل 43
کتاب سفر روح شامل خاطرات افرادی است که سالیان متوالی برای خواب درمانی (هیپنوتیزم) به مایکل نیوتن مراجعه نمودهاند. این کتاب گزارشی است دربارهٔ تحقیقات نویسنده پیرامون دنیای روح و در آن سرگذشتهایی شرح داده میشود. این گزارشات شرح تحقیقات نویسنده دربارهٔ سرنوشت روح پس از مرگ و مراحلی است که روح طی میکند تا آماده شود و دوباره برای زندگی نوینی به عالم خاکی برگردد. کتاب سفر روح اولین کتابی است که با دسترسی به حافظه پنهانی افراد متفاوت درمورد موقعیت روح پس از ترک دنیای خاکی و برزخ نوشته شدهاست.
کتاب دیگر مایکل نیوتن به نام سرنوشت روح ادامه شرح تحقیقات نویسنده دربارهٔ تجربیات کسانی است که توسط خواب درمانی به زندگیهای گذشته خود دست یافتهاند. این دو کتاب به ۲۵زبان مختلف ترجمه شدهاند
کتاب سفر روح در سال ۱۳۸۱ و کتاب سرنوشت روح در سال ۱۳۸۵ توسط محمود دانایی به فارسی ترجمه شدهاست.
👇👇👇
30.#سفر روح #دکتر مایکل نیوتن
ترجمه#دکتر محمود دانایی
تعداد فایل 43
کتاب سفر روح شامل خاطرات افرادی است که سالیان متوالی برای خواب درمانی (هیپنوتیزم) به مایکل نیوتن مراجعه نمودهاند. این کتاب گزارشی است دربارهٔ تحقیقات نویسنده پیرامون دنیای روح و در آن سرگذشتهایی شرح داده میشود. این گزارشات شرح تحقیقات نویسنده دربارهٔ سرنوشت روح پس از مرگ و مراحلی است که روح طی میکند تا آماده شود و دوباره برای زندگی نوینی به عالم خاکی برگردد. کتاب سفر روح اولین کتابی است که با دسترسی به حافظه پنهانی افراد متفاوت درمورد موقعیت روح پس از ترک دنیای خاکی و برزخ نوشته شدهاست.
کتاب دیگر مایکل نیوتن به نام سرنوشت روح ادامه شرح تحقیقات نویسنده دربارهٔ تجربیات کسانی است که توسط خواب درمانی به زندگیهای گذشته خود دست یافتهاند. این دو کتاب به ۲۵زبان مختلف ترجمه شدهاند
کتاب سفر روح در سال ۱۳۸۱ و کتاب سرنوشت روح در سال ۱۳۸۵ توسط محمود دانایی به فارسی ترجمه شدهاست.
👇👇👇
انسان باشیم و انسانیت داشته باشیم
همه ما ب دنیا آمدیم و همه ما روز و وقت معین از این دنیا میریم
اما به چه قیمت !
با دلشکستن
با ناراحت کردن کسی
با تهمت زدن
با غیبت کردن
با دروغ گفتن
یا گریاندن کسی !
با چی قیمتی ما در دنیا آمدیم که با کارهای بد از دنیا بریم !
همه و همه میدانند دست خالی آمدیم دست خالی میریم
جز اعمال نیک و اعمال بد کف دست ما چیزی نخواهد بود!
حالا که زنده هستی خودت تصمیم میگیری با کدام اعمال از دنیا بری
بله خودت !
چه فرقی میکند
مادر باشی یا پدر
پسر باشی یا دختر
خانواده داشته باشی یا نداشته باشی فرقی نداره !
بلاخره از این دنیا با تمام داشتهها و نداشتههای مان روزی خواهیم رفت، اما نباید فراموش کنیم که ما انسانیم !
نباید فراموش کنیم که همه یک خدا دارند همه یک خدا را اطاعت و عبادت و ستایش میکنند
راستش یک مدت برایم این مطلب جلب توجه کرد که بعضیها عبادت و اطاعت را در روزمرهگی های زندگی گم کردند!
بعضیها خدا را فراموش کردند
بعضیها آنقدر آنقدر درگیر مشکلات شدند بدون اینکه قشنگی دنیا را ببینند، از دنیا میرن !
بعضی ها هم با اندک مشکل به فغان میایند، آه میکشند و رشتهی دل شان کنده میشه !
اما فراموش نکنیم ! خدایی که روز خوشی بود همان خدا در روز غمگین و مشکلات هم هست
بله خدا هست!
خدا عوض نشده خدا جایی نرفته ما تغییر کردیم !
ما رب خود را فراموش کردیم ولی خدا ما بندههای گنهکارش را هرگز فراموش نکرده!
حالا هم به یک نکته رسیدیم که همه ما انسان هستیم
چی میشه کینه نورزیم خودخواه نباشیم متکبرانه جواب کسی را ندهیم
فرق بین خان زاده و فقیر قایل نشویم
گاهی فقط یک نفر نیاز به یک لبخند دارد چی میشه یک لبخند صدقه بدهیم...!
چی میشه موقع مرگ هزاران بار افسوس و پشیمانی، فقط با یک کلمه چی میشه !
قبل ازاینکه دیر شود بیایید یادمان باشد که خداوند ما را انسان خلق کرده و از خود انسانیت به جا بگذاریم.....!
وتمام
🖌:شکوفه های بهاری
@Bookscase📚📚
🍃🍂🌸🍃🍂
همه ما ب دنیا آمدیم و همه ما روز و وقت معین از این دنیا میریم
اما به چه قیمت !
با دلشکستن
با ناراحت کردن کسی
با تهمت زدن
با غیبت کردن
با دروغ گفتن
یا گریاندن کسی !
با چی قیمتی ما در دنیا آمدیم که با کارهای بد از دنیا بریم !
همه و همه میدانند دست خالی آمدیم دست خالی میریم
جز اعمال نیک و اعمال بد کف دست ما چیزی نخواهد بود!
حالا که زنده هستی خودت تصمیم میگیری با کدام اعمال از دنیا بری
بله خودت !
چه فرقی میکند
مادر باشی یا پدر
پسر باشی یا دختر
خانواده داشته باشی یا نداشته باشی فرقی نداره !
بلاخره از این دنیا با تمام داشتهها و نداشتههای مان روزی خواهیم رفت، اما نباید فراموش کنیم که ما انسانیم !
نباید فراموش کنیم که همه یک خدا دارند همه یک خدا را اطاعت و عبادت و ستایش میکنند
راستش یک مدت برایم این مطلب جلب توجه کرد که بعضیها عبادت و اطاعت را در روزمرهگی های زندگی گم کردند!
بعضیها خدا را فراموش کردند
بعضیها آنقدر آنقدر درگیر مشکلات شدند بدون اینکه قشنگی دنیا را ببینند، از دنیا میرن !
بعضی ها هم با اندک مشکل به فغان میایند، آه میکشند و رشتهی دل شان کنده میشه !
اما فراموش نکنیم ! خدایی که روز خوشی بود همان خدا در روز غمگین و مشکلات هم هست
بله خدا هست!
خدا عوض نشده خدا جایی نرفته ما تغییر کردیم !
ما رب خود را فراموش کردیم ولی خدا ما بندههای گنهکارش را هرگز فراموش نکرده!
حالا هم به یک نکته رسیدیم که همه ما انسان هستیم
چی میشه کینه نورزیم خودخواه نباشیم متکبرانه جواب کسی را ندهیم
فرق بین خان زاده و فقیر قایل نشویم
گاهی فقط یک نفر نیاز به یک لبخند دارد چی میشه یک لبخند صدقه بدهیم...!
چی میشه موقع مرگ هزاران بار افسوس و پشیمانی، فقط با یک کلمه چی میشه !
قبل ازاینکه دیر شود بیایید یادمان باشد که خداوند ما را انسان خلق کرده و از خود انسانیت به جا بگذاریم.....!
وتمام
🖌:شکوفه های بهاری
@Bookscase📚📚
🍃🍂🌸🍃🍂
Forwarded from بزم غزل....❤🤗 (🇵🇸 Faizi 🇵🇸)
ا🌿🌹🌱
شعر بر وصف پدر
” پدر” اسطوره ای از آسمان است
پدر افسانه ای در این جهان است
پدر معنای هستی ، رمز ِ بودن
چو خون در بستر ِ جانم روان است
پدر صندوقی از اسرار پنهان
پدر سنگِ صبور و امتحان است
سیه فامش نموده تیغِ خورشید
خمیده پیکرش همچون کمان است
سپیدش کرده موی و صورتش چین
گذرگاهی که عنوانش زمان است
پدر در عکسِ خود بر طاقِ ایوان
سیه موی است و زیبا و جوان است
پدر نجوای ذِکر شامگاهی
صلاتی هم نشین با کهکشان است
به عَرش سجاده اش فرش است و دائم
خدایَش جاری و وردِ زبان است
پدر در دیده ام زیباترین شعر
پدر در باورم یک قهرمان است
بدیدم خویش در آئینه ای نیک
به رخ دیدم که تصویرش عیان است
نظر کردم به دقت خویش و وی را
دو جسمی دیدم و روحی در آن است
ندیدم جز پدر در کُنهِ ذاتم
که وصفش خارج ازشرح و بیان است
اگر کفر است گویم خالق ، اما
پدر با خالقم همداستان است
پدر زیباترین تصویرِ دنیا
میانِ قابِ قلبم در نهان است
بزم غزل....❤️🤗
https://t.me/BAZM_E_GAZAL
شعر بر وصف پدر
” پدر” اسطوره ای از آسمان است
پدر افسانه ای در این جهان است
پدر معنای هستی ، رمز ِ بودن
چو خون در بستر ِ جانم روان است
پدر صندوقی از اسرار پنهان
پدر سنگِ صبور و امتحان است
سیه فامش نموده تیغِ خورشید
خمیده پیکرش همچون کمان است
سپیدش کرده موی و صورتش چین
گذرگاهی که عنوانش زمان است
پدر در عکسِ خود بر طاقِ ایوان
سیه موی است و زیبا و جوان است
پدر نجوای ذِکر شامگاهی
صلاتی هم نشین با کهکشان است
به عَرش سجاده اش فرش است و دائم
خدایَش جاری و وردِ زبان است
پدر در دیده ام زیباترین شعر
پدر در باورم یک قهرمان است
بدیدم خویش در آئینه ای نیک
به رخ دیدم که تصویرش عیان است
نظر کردم به دقت خویش و وی را
دو جسمی دیدم و روحی در آن است
ندیدم جز پدر در کُنهِ ذاتم
که وصفش خارج ازشرح و بیان است
اگر کفر است گویم خالق ، اما
پدر با خالقم همداستان است
پدر زیباترین تصویرِ دنیا
میانِ قابِ قلبم در نهان است
بزم غزل....❤️🤗
https://t.me/BAZM_E_GAZAL
قفسه کتاب
👇ادامه (آسمان مهتابی) نویسنده: سراج قسمت: نهم شب شد و دوباره وقت خواب رسید. کمی ذهنم را آرام ساختم، و چشمهایم را بستم، خواب بودم که یکباره بیدار شدم، اطرافم را نگاه کردم، خواستم طرف سقف ببینم که یکباره یادم آمد باید امشب، خودم را عادی بگیرم و هیچ نگاهی به…
👇ادامه
(آسمان مهتابی)
نویسنده: سراج
قسمت: دهم
آن شب یکسر جیغ میکشیدم، و عمه ام مرا آرام می ساخت، و میگفت عمه جان هیچ موشی اینجا نیست چرا میترسی؟ فکر میکرد خیالاتی شدم، اما یکبار سقف را نگاه نمیکرد.
اینبار زیاد ترسیدم و گفتم باش عمه ام را بگویم، نشستم و او یکباره چشم هایش را باز کرد، طرفم نگاه کرد باز چی شده؟
_عمه یکبار طرف سقف ببین..
_عمه: تا سرش را بلند کرد. یکباره جیغ کشید و رویش را پس دور داد طرف من،_عمه: چرا گفتی نگاه کنم؟ اینجا چخبر است، تو را چیشده، این دود چیست، چرا تو عجیب استی؟
_عمه تو این دود را میبینی؟
_عمه: بلی ها نمی بینی چقدر ترسیدم، برم بگو ای چرا ای قسم است بیخی ترسیدم.
منهم به آرامش شروع کردم به تعریف کردن، عمه ام هم با من شروع کرد به اشک ریختن، هر دو ترسیده بودیم، سرم را روی شانه اش ماندم و به خواب رفتم، صبح که شد عمه ام و من به هرکس که تعریف میکردیم، خنده میکردند و میگفتند دروغ میگین تا ما بترسیم، هرچی قسم میخوردیم باور نمیکردن، حالا از یک لحاظ خوش بودم، چرا که عمه با من بود و دیده بود آن هوای عجیب را، ولی وای بحال شب های بعدی..
#ادامه_دارد
#ـבست_نوشتـہ_هاے_من
@Bookscase📚📚
🍃🍂🌸🍃🍂
(آسمان مهتابی)
نویسنده: سراج
قسمت: دهم
آن شب یکسر جیغ میکشیدم، و عمه ام مرا آرام می ساخت، و میگفت عمه جان هیچ موشی اینجا نیست چرا میترسی؟ فکر میکرد خیالاتی شدم، اما یکبار سقف را نگاه نمیکرد.
اینبار زیاد ترسیدم و گفتم باش عمه ام را بگویم، نشستم و او یکباره چشم هایش را باز کرد، طرفم نگاه کرد باز چی شده؟
_عمه یکبار طرف سقف ببین..
_عمه: تا سرش را بلند کرد. یکباره جیغ کشید و رویش را پس دور داد طرف من،_عمه: چرا گفتی نگاه کنم؟ اینجا چخبر است، تو را چیشده، این دود چیست، چرا تو عجیب استی؟
_عمه تو این دود را میبینی؟
_عمه: بلی ها نمی بینی چقدر ترسیدم، برم بگو ای چرا ای قسم است بیخی ترسیدم.
منهم به آرامش شروع کردم به تعریف کردن، عمه ام هم با من شروع کرد به اشک ریختن، هر دو ترسیده بودیم، سرم را روی شانه اش ماندم و به خواب رفتم، صبح که شد عمه ام و من به هرکس که تعریف میکردیم، خنده میکردند و میگفتند دروغ میگین تا ما بترسیم، هرچی قسم میخوردیم باور نمیکردن، حالا از یک لحاظ خوش بودم، چرا که عمه با من بود و دیده بود آن هوای عجیب را، ولی وای بحال شب های بعدی..
#ادامه_دارد
#ـבست_نوشتـہ_هاے_من
@Bookscase📚📚
🍃🍂🌸🍃🍂
قفسه کتاب
👇ادامه (آسمان مهتابی) نویسنده: سراج قسمت: دهم آن شب یکسر جیغ میکشیدم، و عمه ام مرا آرام می ساخت، و میگفت عمه جان هیچ موشی اینجا نیست چرا میترسی؟ فکر میکرد خیالاتی شدم، اما یکبار سقف را نگاه نمیکرد. اینبار زیاد ترسیدم و گفتم باش عمه ام را بگویم، نشستم…
👇ادامه
(آسمان مهتابی)
نویسنده: سراج
قسمت: یازدهم
شبها یکی از یکی دیگر بدتر بود. و طفل معصومی چون من که همیشه تنها بود، و این غربت و تنهایی در آن شلوغی های خانه، بسیار آزارش میداد.
شاید قسمت ای طفل همین بود.
از کودکی تا بزرگسالی همانطور قسمت اش رقم خورده بود، در تنهایی در ترس و در حسرت یک آغوش گرم و مهربانانه که او را حامی باشد.
عمه ای بود که بعد از اینکه ترسید او هم دیگر خبری از آن کودک نگرفت و شبهای بعدی گفت نیا اتاقم، و مزاحم من نشو و بگذار آرام بخوابم..
شاید تقدیر من اینچنین رقم خورده، تنها، دلشکسته، و در کنجی آرام و غمگین نشسته، سر پناهی بود اما کسی نبود تا یاری ام کند.
شاید اگر کسی مرا در بغل می گرفت و میگفت من همراهت هستم، قلبم آرامش میگرفت و میتوانستم بخوابم و تکیه بدهم، اما نبود..
نه دیدار روشنی مهتاب نصیبم میشد، و نه یاری کسی، همیشه سرم روی پاهایم گذاشته بود و گریه میکردم و از ترس میلرزیدم..
حکایت ها همه عجیب اند و لیک این حکایت سیاه و عجیبتر..
ببینیم که این سیاهی آسمان تارک مرا به کجا می کشاند!
#سراج
#ادامه_دارد
#ـבست_نوشتـہ_هاے_من
@Bookscase📚📚
🍃🍂🌸🍃🍂
(آسمان مهتابی)
نویسنده: سراج
قسمت: یازدهم
شبها یکی از یکی دیگر بدتر بود. و طفل معصومی چون من که همیشه تنها بود، و این غربت و تنهایی در آن شلوغی های خانه، بسیار آزارش میداد.
شاید قسمت ای طفل همین بود.
از کودکی تا بزرگسالی همانطور قسمت اش رقم خورده بود، در تنهایی در ترس و در حسرت یک آغوش گرم و مهربانانه که او را حامی باشد.
عمه ای بود که بعد از اینکه ترسید او هم دیگر خبری از آن کودک نگرفت و شبهای بعدی گفت نیا اتاقم، و مزاحم من نشو و بگذار آرام بخوابم..
شاید تقدیر من اینچنین رقم خورده، تنها، دلشکسته، و در کنجی آرام و غمگین نشسته، سر پناهی بود اما کسی نبود تا یاری ام کند.
شاید اگر کسی مرا در بغل می گرفت و میگفت من همراهت هستم، قلبم آرامش میگرفت و میتوانستم بخوابم و تکیه بدهم، اما نبود..
نه دیدار روشنی مهتاب نصیبم میشد، و نه یاری کسی، همیشه سرم روی پاهایم گذاشته بود و گریه میکردم و از ترس میلرزیدم..
حکایت ها همه عجیب اند و لیک این حکایت سیاه و عجیبتر..
ببینیم که این سیاهی آسمان تارک مرا به کجا می کشاند!
#سراج
#ادامه_دارد
#ـבست_نوشتـہ_هاے_من
@Bookscase📚📚
🍃🍂🌸🍃🍂
دوستان فعالیت مجدد کانال از دوشنبه انشالله شروع میشود
این چند روز درگیر امتحانات هستم 🌹🙏
این چند روز درگیر امتحانات هستم 🌹🙏
❤2
ا🌿🌹🌱
من خودم بودم
دستی که صداقت میکاشت
گرچه در حسرت گندم پوسید...
من خودم بودم
هر پنجرهای که
به سرسبزترین نقطه بودن وا بود
و خدا میداند
بیکسی از ته دلبستگیام پیدا بود...
#جبران_خلیل_جبران
🏡 قفسه 📚 🏘
@Bookscase📚📚
🍃🍂🌸🍃🍂
من خودم بودم
دستی که صداقت میکاشت
گرچه در حسرت گندم پوسید...
من خودم بودم
هر پنجرهای که
به سرسبزترین نقطه بودن وا بود
و خدا میداند
بیکسی از ته دلبستگیام پیدا بود...
#جبران_خلیل_جبران
🏡 قفسه 📚 🏘
@Bookscase📚📚
🍃🍂🌸🍃🍂
❤1
قفسه کتاب
👇ادامه (آسمان مهتابی) نویسنده: سراج قسمت: یازدهم شبها یکی از یکی دیگر بدتر بود. و طفل معصومی چون من که همیشه تنها بود، و این غربت و تنهایی در آن شلوغی های خانه، بسیار آزارش میداد. شاید قسمت ای طفل همین بود. از کودکی تا بزرگسالی همانطور قسمت اش رقم خورده…
👇ادامه
(آسمان مهتابی)
نویسنده: سراج
قسمت: دوازدهم
شب شد اما فرق در این بود. آسمان خشمگین و بارانی بود.
تنها مانده بودم، عمه گفته بود مزاحمش نشوم و بمانم بخوابد، پدرم گفته بود بس کنم مسخره بازی هایم را، و من دوباره تنها بودم و ترسان، ساکت نشسته بودم، با هر صدای رعد و برق و خشم آسمان به خودم میلرزیدم، واما با ترس سرم را پایین انداخته بودم تا سرخی سقف و دود هارا نبینم، امشب اوضاع بدتر شده بود، از ترس و گریه ای زیاد سکسکه میکردم. و صدایم بلند نمیشد مبادا کس بیدار شود و مرا خشم کند.
#سراج
#ادامه_دارد
@Bookscase📚📚
🍃🍂🌸🍃🍂
(آسمان مهتابی)
نویسنده: سراج
قسمت: دوازدهم
شب شد اما فرق در این بود. آسمان خشمگین و بارانی بود.
تنها مانده بودم، عمه گفته بود مزاحمش نشوم و بمانم بخوابد، پدرم گفته بود بس کنم مسخره بازی هایم را، و من دوباره تنها بودم و ترسان، ساکت نشسته بودم، با هر صدای رعد و برق و خشم آسمان به خودم میلرزیدم، واما با ترس سرم را پایین انداخته بودم تا سرخی سقف و دود هارا نبینم، امشب اوضاع بدتر شده بود، از ترس و گریه ای زیاد سکسکه میکردم. و صدایم بلند نمیشد مبادا کس بیدار شود و مرا خشم کند.
#سراج
#ادامه_دارد
@Bookscase📚📚
🍃🍂🌸🍃🍂
🤔1