#مجموعه_ساقدوشی_برای_استخدام
#جلد_اول #داستانهرجلدمجزاست!
#ساقدوشی_برای_استخدام
#نویسنده_مگان_کوئین
ژانر:#کمدی #رمنس #بزرگسال🔞🔞
#شانس_دوم
#تعداد_صفحات: 1123صفحه
خلاصه:
گاهی برای پیشرفت کردن و به جایی رسیدن از جمله شرکت کردن توی مراسم "عروسی قرن" احتیاج به کمی دروغ و تظاهر دارید!!
خب از کمی بیشتر!
گاهی هم، کار ناممکن این هست که وانمود کنید کسی که ازش متنفر هستین، دوست پسرتونه. همون نامردی🤬 که وقتی #ماچت کرد اونم با یهعالمه زبون و #عملیات مالش ناغافل درحالیکه درحد مرگ تحریک شدی قالت میذاره و الفرار؛ انگار که پیاز بدبویی هستی که باید ازش فاصله بگیره.
خب اینجا بحث یه کینه شتری چند ساله میاد وسط. کسی که حاضری یه کلیهت رو بدی که باهاش تسویهحساب کنی خب متاسفانه از بد روزگار برای من اینجوری نشد.
بعد سالها کار کردن به عنوان برنامهریز مراسم عروسی و #سینگل بگوری آماده بودم تا برم تعطیلات و از خشکسالی دربیام، میگیرد منظورم رو دیگه...🔞 هدفم فقط استراحت کردن و به آرامش رسیدن بود و یه رابطه پرشور و داغ. فقط باید یکنفر رو اونجا پیدا میکردم و مخش رو میزدم.
به خودم قول داده بودم وقتی تو جزیرهم به کارم فکر نکنم. اما همهجا در جزیره بحث از "ازدواج قرن" بود. به این نتیجه رسیدم که خدماتم به این عروسی میتونه شغلم رو به مرحلهی بالاتری ارتقا بده.
تنها مشکل این بود که برای بدست آوردن این کار باید وانمود میکردم #دوستدختر برودی هستم و باید باهاش دوستانه رفتار میکردم.
برودی کیه؟؟؟؟ 😡 همون ذلیل شدهای که من رو توی عروسی برادرم قال گذاشت. دوست صمیمی برادر پوک مغزم. خب اون نفله هم بخاطر مصالح شغلیاش با خانواده عروس مجبور بود با من راه بیاد.
بعد از این معامله صوری تنش و خشونت بینمون بالا میگیره و برخلاف سالها کلکل، نمیتونم جرقههای بین خودم و دوست پسر تقلبیم رو نادیده بگیرم. و تازه این اول ماجراست...
#توجهتوجه❌❌❌
این نسخه کامل و بدونسانسور میباشد. هیچگونه حذفیاتی ندارد.
📌در صورت خواستن رمان @Foroosh_87 به این آیدی پیام بدید.
#جلد_اول #داستانهرجلدمجزاست!
#ساقدوشی_برای_استخدام
#نویسنده_مگان_کوئین
ژانر:#کمدی #رمنس #بزرگسال🔞🔞
#شانس_دوم
#تعداد_صفحات: 1123صفحه
خلاصه:
گاهی برای پیشرفت کردن و به جایی رسیدن از جمله شرکت کردن توی مراسم "عروسی قرن" احتیاج به کمی دروغ و تظاهر دارید!!
خب از کمی بیشتر!
گاهی هم، کار ناممکن این هست که وانمود کنید کسی که ازش متنفر هستین، دوست پسرتونه. همون نامردی🤬 که وقتی #ماچت کرد اونم با یهعالمه زبون و #عملیات مالش ناغافل درحالیکه درحد مرگ تحریک شدی قالت میذاره و الفرار؛ انگار که پیاز بدبویی هستی که باید ازش فاصله بگیره.
خب اینجا بحث یه کینه شتری چند ساله میاد وسط. کسی که حاضری یه کلیهت رو بدی که باهاش تسویهحساب کنی خب متاسفانه از بد روزگار برای من اینجوری نشد.
بعد سالها کار کردن به عنوان برنامهریز مراسم عروسی و #سینگل بگوری آماده بودم تا برم تعطیلات و از خشکسالی دربیام، میگیرد منظورم رو دیگه...🔞 هدفم فقط استراحت کردن و به آرامش رسیدن بود و یه رابطه پرشور و داغ. فقط باید یکنفر رو اونجا پیدا میکردم و مخش رو میزدم.
به خودم قول داده بودم وقتی تو جزیرهم به کارم فکر نکنم. اما همهجا در جزیره بحث از "ازدواج قرن" بود. به این نتیجه رسیدم که خدماتم به این عروسی میتونه شغلم رو به مرحلهی بالاتری ارتقا بده.
تنها مشکل این بود که برای بدست آوردن این کار باید وانمود میکردم #دوستدختر برودی هستم و باید باهاش دوستانه رفتار میکردم.
برودی کیه؟؟؟؟ 😡 همون ذلیل شدهای که من رو توی عروسی برادرم قال گذاشت. دوست صمیمی برادر پوک مغزم. خب اون نفله هم بخاطر مصالح شغلیاش با خانواده عروس مجبور بود با من راه بیاد.
بعد از این معامله صوری تنش و خشونت بینمون بالا میگیره و برخلاف سالها کلکل، نمیتونم جرقههای بین خودم و دوست پسر تقلبیم رو نادیده بگیرم. و تازه این اول ماجراست...
#توجهتوجه❌❌❌
این نسخه کامل و بدونسانسور میباشد. هیچگونه حذفیاتی ندارد.
📌در صورت خواستن رمان @Foroosh_87 به این آیدی پیام بدید.