Forwarded from کارگاه دیالکتیک
#کرونا_اندیشی-۲۷
حکمرانی مرگ:
کنکاشی در ریشههای کشتاردرمانی دولت ایران در مواجهه با پاندمی کرونا
نویسنده: امین حصوری
--------------------------
برشی از متن:👇
۱.
میگویند سرمایهداری - در شکل ناب خود - حکمرانی ابژهی مرده بر سوژهی زنده است. از خلال رابطهای تاریخا استقراریافته، سرمایه بهسان تجمیع و تجسد کار زندهی گذشته، عنان کار زندهی امروز را در دست دارد و بنا به ماهیت مردهی خویش، زندگی انسانها را با آهنگ مرگ پیش می راند؛ همچون جسدی غولپیکر که هدایت ارابهای را در دست دارد که زندگان با مشقتی طاقتفرسا آن را میکشند و لذا تمامی حرکاتی که ارابهران را زنده مینمایانند، حاصل تحرک حاملان واقعی ارابهاند. پس سرمایهداری، حکمرانی امر مرده بر زندگان به میانجی مناسباتیست که از خلال حیات تاریخی زندگان برپا شدهاند. استقرار تاریخی این مناسبات (رابطهی سرمایه) در یک جغرافیای سیاسی معین اما منوط به برپایی نظمی سیاسیست که جایگاه فرودستی اکثریت انسانها در مقام محکومان به حمل ارابهی مرگ خویش را پاسداری و تثبیت نماید. شالودهی این نظم سیاسی یا برپادارندهی آن، دولت است.
هستی سرمایه (ارابهران کذایی) و وجود دولت چنان به هم وابستهاند که تفکیک آنها از یکدیگر اغلب دشوار مینماید (تو گویی دولت جامهی ارابهران را بر تن کرده است). بههمین سان، شلاق استیلای سرمایه چنان تحرکی در جامعهی زندگان ایجاد میکند که تشخیص ماهیت مرگبنیاد سرمایهداری دشوار است. برعکس، سرمایهداری عمدتا با پویش بیهمتایی که به آن نسبت میدهند و آن را زنده (vivid) مینمایاند شناخته میشود؛ و بههمین سیاق، دولت همچون پشتیبان و پاسدارندهی حیات جمعی انسانها جلوه میکند. این توهمات بیش از آنکه زادهی ناآگاهی باشند، برآمده از شیئوارگی مناسبات اجتماعی سرمایهدارانه هستند: سازمانیابی کالایی حیات اجتماعی به گونهایست که نوع خاصی از جهانآگاهی (و خویشآگاهی) را بازتولید میکند. بهسخن دیگر، آنچه آگاهی کاذب یا ایدئولوژی بورژوایی نامیده میشود، از یک شالودهی مادی مولد برخوردار است.
با اینهمه، بهرغم بنیان مادی بازتولید کنندهی این توهمات، سرمایهداری - متاثر از تضادهای ساختاریاش - همچنین مولد موقعیتها و مقاطعیست که در این آگاهی کاذب شکاف میاندازند. بحرانها بیگمان مهمترین مقاطعی هستند که چنین امکانی (برای آگاهی انتقادی) را در سطح گسترده برای ستمدیدگان فراهم میآورند؛ گو اینکه ثمرات این امکان لزوما بهخودی خود شکوفا نمیشوند. افزون بر این، در طیفی از جوامع پیرامونی نظام سرمایهداری، رانهی نهان مرگ در بستر تاریخی-انضمامی «مساعد و بارآوری» قرار میگیرد که اشکال عیانتر و شدیدتری از فرودستی انسانها، و ابعاد وسیعتری از مرگ ومیر را بهبار میآورد. و تلختر آنکه تفاوتهای جهانی موجود درخصوص شدت فرودستی انسان و مرگآوری عموما بدین تعبیر میانجامند که باید راه جوامعی را پیمود که نمونههای «اصلی» سرمایهداری تلقی میشوند (که راهی ناممکن و متوهمانه است)؛ و بدینسان، خود سرمایهداری از مرگآوری مبرا میشود.
--------------------------
فایل نسخهی ورد در پست بعدی قابل دسترسی است.
--------------------------
#پاندمی_کرونا
#قتل_عام_کرونا
#جمهوری_کشتار
#کشتار_درمانی
#کشتار_جمعی
---------------------------
کانال تلگرام کارگاه دیالکتیک:
kdialectic@
حکمرانی مرگ:
کنکاشی در ریشههای کشتاردرمانی دولت ایران در مواجهه با پاندمی کرونا
نویسنده: امین حصوری
--------------------------
برشی از متن:👇
۱.
میگویند سرمایهداری - در شکل ناب خود - حکمرانی ابژهی مرده بر سوژهی زنده است. از خلال رابطهای تاریخا استقراریافته، سرمایه بهسان تجمیع و تجسد کار زندهی گذشته، عنان کار زندهی امروز را در دست دارد و بنا به ماهیت مردهی خویش، زندگی انسانها را با آهنگ مرگ پیش می راند؛ همچون جسدی غولپیکر که هدایت ارابهای را در دست دارد که زندگان با مشقتی طاقتفرسا آن را میکشند و لذا تمامی حرکاتی که ارابهران را زنده مینمایانند، حاصل تحرک حاملان واقعی ارابهاند. پس سرمایهداری، حکمرانی امر مرده بر زندگان به میانجی مناسباتیست که از خلال حیات تاریخی زندگان برپا شدهاند. استقرار تاریخی این مناسبات (رابطهی سرمایه) در یک جغرافیای سیاسی معین اما منوط به برپایی نظمی سیاسیست که جایگاه فرودستی اکثریت انسانها در مقام محکومان به حمل ارابهی مرگ خویش را پاسداری و تثبیت نماید. شالودهی این نظم سیاسی یا برپادارندهی آن، دولت است.
هستی سرمایه (ارابهران کذایی) و وجود دولت چنان به هم وابستهاند که تفکیک آنها از یکدیگر اغلب دشوار مینماید (تو گویی دولت جامهی ارابهران را بر تن کرده است). بههمین سان، شلاق استیلای سرمایه چنان تحرکی در جامعهی زندگان ایجاد میکند که تشخیص ماهیت مرگبنیاد سرمایهداری دشوار است. برعکس، سرمایهداری عمدتا با پویش بیهمتایی که به آن نسبت میدهند و آن را زنده (vivid) مینمایاند شناخته میشود؛ و بههمین سیاق، دولت همچون پشتیبان و پاسدارندهی حیات جمعی انسانها جلوه میکند. این توهمات بیش از آنکه زادهی ناآگاهی باشند، برآمده از شیئوارگی مناسبات اجتماعی سرمایهدارانه هستند: سازمانیابی کالایی حیات اجتماعی به گونهایست که نوع خاصی از جهانآگاهی (و خویشآگاهی) را بازتولید میکند. بهسخن دیگر، آنچه آگاهی کاذب یا ایدئولوژی بورژوایی نامیده میشود، از یک شالودهی مادی مولد برخوردار است.
با اینهمه، بهرغم بنیان مادی بازتولید کنندهی این توهمات، سرمایهداری - متاثر از تضادهای ساختاریاش - همچنین مولد موقعیتها و مقاطعیست که در این آگاهی کاذب شکاف میاندازند. بحرانها بیگمان مهمترین مقاطعی هستند که چنین امکانی (برای آگاهی انتقادی) را در سطح گسترده برای ستمدیدگان فراهم میآورند؛ گو اینکه ثمرات این امکان لزوما بهخودی خود شکوفا نمیشوند. افزون بر این، در طیفی از جوامع پیرامونی نظام سرمایهداری، رانهی نهان مرگ در بستر تاریخی-انضمامی «مساعد و بارآوری» قرار میگیرد که اشکال عیانتر و شدیدتری از فرودستی انسانها، و ابعاد وسیعتری از مرگ ومیر را بهبار میآورد. و تلختر آنکه تفاوتهای جهانی موجود درخصوص شدت فرودستی انسان و مرگآوری عموما بدین تعبیر میانجامند که باید راه جوامعی را پیمود که نمونههای «اصلی» سرمایهداری تلقی میشوند (که راهی ناممکن و متوهمانه است)؛ و بدینسان، خود سرمایهداری از مرگآوری مبرا میشود.
--------------------------
فایل نسخهی ورد در پست بعدی قابل دسترسی است.
--------------------------
#پاندمی_کرونا
#قتل_عام_کرونا
#جمهوری_کشتار
#کشتار_درمانی
#کشتار_جمعی
---------------------------
کانال تلگرام کارگاه دیالکتیک:
kdialectic@