Forwarded from کارگاه دیالکتیک
مردگان اغلب زنده میشوند: برخی در قامت قهرمان، و برخی زامبی
کارگاه دیالکتیک
۲۰ آذر ۱۴۰۱
سید محمد خاتمی، رئیسجمهور اسبق کشور و نماد «جنبش اصلاحطلبی» ایران اسلامی یکبار مرد. یکبار مردنش با احتساب آن است که صرفا از کل فرآیند مردن مکررش برآیند بگیریم؛ وگرنه طی این فرآیند (دستکم از ۱۳۷۶ تا ۱۳۹۶) بارها مرده بود. خودش و بسیاری دیگر هیچگاه این مرگ را نپذیرفتند، یا اذعان نکردند. بهویژه آنکه بعد از برکناری اصلاحطلبان حکومتی، آنها نمایش مضحک باند احمدینژاد و یکهتازی فزآیندهی خامنهای و مجذوبانش را دلیل حقانیت سیاسی خود تلقی/قلمداد کردند (درست همانطور که سلطنتطلبان فاجعهی حکومت اسلامی را دلیل حقانیت سلطنت پهلوی می انگارند و جلوه میدهند.). اما در خیزش تودهای دیماه ۹۶ خبر مرگ خاتمی و همراهانش در همهی خیابانهای کشور اعلام شد. طبعا از مرگ سیاسی او سخن میگوییم [وگرنه همه میدانیم که پیکرهای نخبگان و زمامداران اسلامی با چه حرص زایدالوصفی به «دنیای دون» چنگ زدهاند].
خاتمی را البته کسی نکشت. او همانند بسیاری دیگر از اهالی سیاست، خودش قاتل خودش بود. خودکشی سیاسی او نه از سر اضطرار و فشار شرایط بیرونی، بلکه ناشی از باورهای درونیاش بود. باورهایی که با یک دال مرکزی پیوندی وثیق داشت که همان «حضرت امام» بود. این پیوند چنان جاذبهی فلجکنندهای داشت که او حتی در خلال فاجعهبارترین و رسواترین تناقضات دستگاه حاکم هم هیچگاه نتوانست تصور گسست از «نظام اسلامی» را در مخیلهاش بگنجاند. [این میدان جاذبه چنان قویست که میرحسین موسوی را از مقطع خیزش ۱۳۸۸ تاکنون در تلهی تناقضی رفعناشدنی قرار داده است].
برخی از ما یکی از نخستین مرگهای خودخواستهی خاتمی را هنگامی مشاهده کردیم که او در مقام رئیسجمهور در پاسخ به خبرنگار روزنامهی شرق صراحتا گفت: «اگر بنا باشد بین مردم و نظام یکی را انتخاب کنم، انتخاب من نظام است». بیگمان این یکی از معدود فاشگوییهای خاتمی، از میان هزاران گزارهی دوپهلو، جذاب و سهلوممتنعی بود که او طی این سالیان با لبخندی رضایتآمیز ازطریق رسانهها تحویل مردم داده است. مضمون این گزاره را باید بسیار جدی گرفت، نه بهخاطر خود خاتمی، که دیرزمانیست در صحنهی سیاست، مردهی متحرکی بیش نیست. حتی نه بدینخاطر که این گزاره عصارهی سیاستهای اصلاحطلبان حکومتی را در خود جای داده است. بلکه بدین خاطر که این گزاره همچنین چکیدهی سیاست دولت جمهوری اسلامی بوده و هست. اگر فکر میکنید در این ارزیابی، اغراقی رتوریک [از سر بغض و غرض] نهفته است، بیایید معنای سرراستتر آن را مرور کنیم:
«نظام اسلامی مقدم بر مردم است، تحت هر شرایطی».
این دقیقا ترجمان همان جملهی مشهور خمینیست که با تحکم گفته بود حتی اصول دین و شریعت اسلام هم در برابر ضرورت حفظ نظام اسلامی قابل تعلیق هستند. خمینی صرفا به حرفزدن بسنده نکرد، بلکه کارنامهی خونین و فاجعهبار رهبری سیاسی دهسالهی او پیکریابی عیان همین باور مرکزیاش بود.
https://tinyurl.com/2c4whwr9
---------------------------------------
#خیزش_انقلابی_ژینا
#ژن_ژیان_ئازادی
#زن_زندگی_آزادی
#حقیقت_انقلابی_است
#انقلاب_ادامه_دارد
#همبستگی_ستمدیدگان
#علیه_قدرتمداران
-----------------------------------------
کانال تلگرامی کارگاه دیالکتیک:
@kdialectic
کارگاه دیالکتیک
۲۰ آذر ۱۴۰۱
سید محمد خاتمی، رئیسجمهور اسبق کشور و نماد «جنبش اصلاحطلبی» ایران اسلامی یکبار مرد. یکبار مردنش با احتساب آن است که صرفا از کل فرآیند مردن مکررش برآیند بگیریم؛ وگرنه طی این فرآیند (دستکم از ۱۳۷۶ تا ۱۳۹۶) بارها مرده بود. خودش و بسیاری دیگر هیچگاه این مرگ را نپذیرفتند، یا اذعان نکردند. بهویژه آنکه بعد از برکناری اصلاحطلبان حکومتی، آنها نمایش مضحک باند احمدینژاد و یکهتازی فزآیندهی خامنهای و مجذوبانش را دلیل حقانیت سیاسی خود تلقی/قلمداد کردند (درست همانطور که سلطنتطلبان فاجعهی حکومت اسلامی را دلیل حقانیت سلطنت پهلوی می انگارند و جلوه میدهند.). اما در خیزش تودهای دیماه ۹۶ خبر مرگ خاتمی و همراهانش در همهی خیابانهای کشور اعلام شد. طبعا از مرگ سیاسی او سخن میگوییم [وگرنه همه میدانیم که پیکرهای نخبگان و زمامداران اسلامی با چه حرص زایدالوصفی به «دنیای دون» چنگ زدهاند].
خاتمی را البته کسی نکشت. او همانند بسیاری دیگر از اهالی سیاست، خودش قاتل خودش بود. خودکشی سیاسی او نه از سر اضطرار و فشار شرایط بیرونی، بلکه ناشی از باورهای درونیاش بود. باورهایی که با یک دال مرکزی پیوندی وثیق داشت که همان «حضرت امام» بود. این پیوند چنان جاذبهی فلجکنندهای داشت که او حتی در خلال فاجعهبارترین و رسواترین تناقضات دستگاه حاکم هم هیچگاه نتوانست تصور گسست از «نظام اسلامی» را در مخیلهاش بگنجاند. [این میدان جاذبه چنان قویست که میرحسین موسوی را از مقطع خیزش ۱۳۸۸ تاکنون در تلهی تناقضی رفعناشدنی قرار داده است].
برخی از ما یکی از نخستین مرگهای خودخواستهی خاتمی را هنگامی مشاهده کردیم که او در مقام رئیسجمهور در پاسخ به خبرنگار روزنامهی شرق صراحتا گفت: «اگر بنا باشد بین مردم و نظام یکی را انتخاب کنم، انتخاب من نظام است». بیگمان این یکی از معدود فاشگوییهای خاتمی، از میان هزاران گزارهی دوپهلو، جذاب و سهلوممتنعی بود که او طی این سالیان با لبخندی رضایتآمیز ازطریق رسانهها تحویل مردم داده است. مضمون این گزاره را باید بسیار جدی گرفت، نه بهخاطر خود خاتمی، که دیرزمانیست در صحنهی سیاست، مردهی متحرکی بیش نیست. حتی نه بدینخاطر که این گزاره عصارهی سیاستهای اصلاحطلبان حکومتی را در خود جای داده است. بلکه بدین خاطر که این گزاره همچنین چکیدهی سیاست دولت جمهوری اسلامی بوده و هست. اگر فکر میکنید در این ارزیابی، اغراقی رتوریک [از سر بغض و غرض] نهفته است، بیایید معنای سرراستتر آن را مرور کنیم:
«نظام اسلامی مقدم بر مردم است، تحت هر شرایطی».
این دقیقا ترجمان همان جملهی مشهور خمینیست که با تحکم گفته بود حتی اصول دین و شریعت اسلام هم در برابر ضرورت حفظ نظام اسلامی قابل تعلیق هستند. خمینی صرفا به حرفزدن بسنده نکرد، بلکه کارنامهی خونین و فاجعهبار رهبری سیاسی دهسالهی او پیکریابی عیان همین باور مرکزیاش بود.
https://tinyurl.com/2c4whwr9
---------------------------------------
#خیزش_انقلابی_ژینا
#ژن_ژیان_ئازادی
#زن_زندگی_آزادی
#حقیقت_انقلابی_است
#انقلاب_ادامه_دارد
#همبستگی_ستمدیدگان
#علیه_قدرتمداران
-----------------------------------------
کانال تلگرامی کارگاه دیالکتیک:
@kdialectic
Telegraph
مردگان اغلب زنده میشوند: برخی در قامت قهرمان، و برخی زامبی
سید محمد خاتمی، رئیسجمهور اسبق کشور و نماد «جنبش اصلاحطلبی» ایران اسلامی یکبار مرد. یکبار مردنش با احتساب آن است که صرفا از کل فرآیند مردن مکررش برآیند بگیریم؛ وگرنه طی این فرآیند (دستکم از ۱۳۷۶ تا ۱۳۹۶) بارها مرده بود. خودش و بسیاری دیگر هیچگاه این…