Blackfishvoice (BFV)
7.44K subscribers
4.89K photos
3.79K videos
101 files
272 links
Download Telegram
Blackfishvoice (BFV)
Photo
عظمت مقاومت یک سوسیالیست

امیرعباس آذرم‌وند

این روزها برای دوستان آرش جوهری شیرین نیست. اخیراً خبر آمده که با درخواست آزادی مشروط او مخالفت کرده‌اند. به زبان ساده یعنی قوه قضاییه، وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه تمایل دارند که آرش همچنان اسیر آنها باشد. چند ماه دیگر سه سال از اسارت آرش جوهری می‌گذرد. آرش در دادگاه انقلاب در مجموع به شانزده سال حبس محکوم شد که هفت سال و نیم آن قابل اجراست.

آرش در مدت اسارت تنها سه بار توانسته فضای بیرون از زندان را ببیند؛ یکبار هنگام تبعید به زندان گوهردشت کرج در صبح بیست و چهارم مهرماه و به همراه چهل و سه نفر از دیگر هم‌بندی‌هایش، یک‌بار که با تعدادی سرباز، پس از یک‌سال و نیم درد و پیگیری بالاخره به دندان‌پزشکی اعزام شد و بار آخر نیز چند هفته پیش، هنگامی‌که او را به اجبار به اوین بازگرداندند. آرش هنوز از هیچ مرخصی‌ای استفاده نکرده و از زمان بازداشتش تا امروز امکان خروج از زندان را نداشته است. در این میان، همسر آرش، شادی گیلک را نیز با بهانه‌های واهی و کینه‌توزی‌های ضابط مربوطه به یکسال زندان محکوم کردند و شادی نه ماه را در زندان گذراند.



در حالی خبر رد شدن آزادی مشروط آرش منتشر شده که در فروردین ماه نیز با مرخصی او مخالفت کردند، اما تنها اخبار ناراحت‌کننده برای آرش جوهری به این‌ها ختم نمی‌شود؛ در اقدامی تازه، سرهنگ محمودی، رییس سابق بند هشت زندان اوین که از مسببان وقایع بیست و سوم مهرماه بود و همه زندانیان سیاسی از کینه و نفرت او به آرش باخبرند، به ریاست بند چهار زندان اوین درآمده؛ همان بندی که آرش و بسیاری دیگر از فعالین چپ، کارگری و معلمان در آن اسیرند.

این خبر من را به آن شب شوم برد؛ بیان کل ماجرای آتش‌سوزی اوین در نوشته نمی‌گنجد ولی یکی از صحنه‌های فراموش‌نشدنی آن را محمودی آفرید: پس از ورود نیروهای ویژه و تسلیم زندانیان، در شرایطی که همه زندانیان، رو به دیوار، نشسته بر زانو، دست‌های خود را پشت سر قرار داده بودند، محمودی وارد شده و در حالی که از عصبانیت کف به دهان آورده بود، فریاد می‌زد: «این‌ها سیاسی نیستند، این‌ها تروریست‌ هستند و بند من را داغون (به جای کلمه‌ی رکیک خودش از این معادل استفاده می‌کنم) کردند». در همین گیرودار بود که چشمش به آرش جوهری افتاد.
فریاد زنان به دیگرانی که نفهمیدم کیستند، گفت: «این جابر (نام شناسنامه‌ای آرش) جوهری است. این پدر من را در آورده و حالا من پدرش را در می‌آورم» (در اینجا نیز از بیان واژه‌های رکیکی که این زندانبان اسلام‌گرا بر زبان آورد، خودداری کرده و معادلی برای آنها آوردم). سپس با تمام توان، چماق آهنی‌ای که در دست داشت را بر سر رفیق نازنینم، آرش جوهری زد. زیر کتک‌هایی که می‌خوردیم هر چه تلاش می‌کردم توجه آرش را جلب کنم موفق نمی‌شدم. از سر آرش خون فواره زد و هر چه برایش دست تکان دادم متوجه نشد. تازه یکی دو ساعت بعد فهمیدم که شدت ضربات و آسیب به سر آرش چنان بوده که برای دقایقی، چشمان زیبا و مشکی‌اش چیزی نمیدید.

حالا محمودی بازهم زندانبان آرش است. مسئولیت هر اتفاقی که برای زندانیان بیافتد، بی‌شک سازمان زندان‌ها است. اما برای آرش اگر کینه‌توزی‌های محمودی ادامه داشته باشد و اتفاقی بیفتد، مسئولش نه فقط سازمان زندان‌ها، که توطئه‌ای است که یک طرف آن زندانبان کینه‌توز بند چهار اوین و طرف دیگر آن ضابطانی‌اند که آزادی آرش دلهره به وجودشان می‌اندازد.

برگرفته از حساب توئیتر ارغوان فراهانی

#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#آرش_جوهری #شادی_گیلک #امیرعباس_آزرم_وند
#مقاومت_زندگیست


@Blackfishvoice1