Blackfishvoice (BFV)
Photo
تصویری که میبینید از یک گروه واتساپی سازندگان مسکن و پادوهای بورژوازی مستغلات ایران به بیرون درز کرده است؛ جاییکه #کارآفرین وطنی در پی یافتن راهی برای لگدمال کردنِ خونِ کارگر ساختمانی افغانستانی است و همکاران او نیز دست و دلبازانه مشاوره میدهند. در مورد مرگ گربهی خانگیتان میتوانید اینگونه سخن بگوئید؟ این چه انسانیتی است که کارگر ارزان قیمت را استثمار میکند و به وقت مرگ او ( که قطعا ناشی از فقدان ایمنی محیط کار برای کاستن از هزینههاست) با او مانند تفاله برخورد میکند؟ این چگونه انسانی است که در نظر نمیگیرد پس از مرگ یا نقص عضو کارگر مهاجر خانوادهی او بهطور کامل از هستی ساقط میشوند و تلاش میکند آنها را از حقخواهی محروم کند؟
اگر نظام حاکم از سر سوزنی شرافت و انسانيت برخوردار بود، باید بهجای حمله به کارگر و معلم چنین فاشیستهایی را شناسایی و بلافاصه از اجتماع منفک میکرد تا اینگونه آسوده خاطر هر پروژهی ساخت و سازی را به یک آشویتس کوچک تبدیل نکند.
اما حال که چنین توقعی از جمهوری اسلامی احمقانه به نظر میرسد وظیفهی ما چیست؟
حمایت کردنِ زبانی از همنوعان، از تهیدستان و از ستمدیدگان اگرچه لازم است اما بههیچوجه کافی نیست. رها شدن از این وطنپرستی و باستانگراییِ کپکزده که دستمایهی عادیسازی از نژادپرستی شده است از میلیونها میلیون هشتگِ #پنجشیر و #جان_پدر_کجاستی واجبتر است.
بیش از ۵ میلیون ایرانی در شرایطی که ایران درگیر جنگ نیست در اقصی نقاط جهان سکنی گزیدهاند ولی سالهاست در پی بالا گرفتن بحرانهای بیکاری و تورم و ... انگشت به سمت مهاجرانی نشانه میرود که در لباس کارگران ارزان قیمت ایران پساجنگ را ساختند و سرآخر نیز نامشان شد اسم رمز مهاجرستیزی: 《افغانی》.
مارکس در نامهای به آرنولد روگه نوشته بود:
《 [...] به تو قول میدهم اگر آدم هیچ احساس غرور ملی نداشته باشد، باز هم احساس شرم ملی دارد. نظام حاکم با منفورترین شکل استبداد، بینقاب و بیلباس، جلوی چشم همه جهان ایستاده است. توخالی بودن وطن دوستی و نابهنجار بودن دستگاه حکومتمان وادارمان میکند صورتهایمان را از شرم بپوشانیم. می.دانم به من لبخند میزنی و میپرسی: از این میان چه چیز عایدمان میشود؟ هیچ انقلابی از شرم در نمیآید. جواب من : شرم خود یک انقلاب است. 》
بله! شرم یک احساس انقلابیست که باید باعث شود پیش از مشت گره بر آسمان بردن و فغانِ وطنم وطنم سر کردن، گونههایمان از آنچه با مهاجران افغانستانی کرده و میکنیم سرخ شود.
#مهاجران_افغانستان #طبقه_کارگر #شرم_احساس_انقلابی_است
@blackfishvoice1
اگر نظام حاکم از سر سوزنی شرافت و انسانيت برخوردار بود، باید بهجای حمله به کارگر و معلم چنین فاشیستهایی را شناسایی و بلافاصه از اجتماع منفک میکرد تا اینگونه آسوده خاطر هر پروژهی ساخت و سازی را به یک آشویتس کوچک تبدیل نکند.
اما حال که چنین توقعی از جمهوری اسلامی احمقانه به نظر میرسد وظیفهی ما چیست؟
حمایت کردنِ زبانی از همنوعان، از تهیدستان و از ستمدیدگان اگرچه لازم است اما بههیچوجه کافی نیست. رها شدن از این وطنپرستی و باستانگراییِ کپکزده که دستمایهی عادیسازی از نژادپرستی شده است از میلیونها میلیون هشتگِ #پنجشیر و #جان_پدر_کجاستی واجبتر است.
بیش از ۵ میلیون ایرانی در شرایطی که ایران درگیر جنگ نیست در اقصی نقاط جهان سکنی گزیدهاند ولی سالهاست در پی بالا گرفتن بحرانهای بیکاری و تورم و ... انگشت به سمت مهاجرانی نشانه میرود که در لباس کارگران ارزان قیمت ایران پساجنگ را ساختند و سرآخر نیز نامشان شد اسم رمز مهاجرستیزی: 《افغانی》.
مارکس در نامهای به آرنولد روگه نوشته بود:
《 [...] به تو قول میدهم اگر آدم هیچ احساس غرور ملی نداشته باشد، باز هم احساس شرم ملی دارد. نظام حاکم با منفورترین شکل استبداد، بینقاب و بیلباس، جلوی چشم همه جهان ایستاده است. توخالی بودن وطن دوستی و نابهنجار بودن دستگاه حکومتمان وادارمان میکند صورتهایمان را از شرم بپوشانیم. می.دانم به من لبخند میزنی و میپرسی: از این میان چه چیز عایدمان میشود؟ هیچ انقلابی از شرم در نمیآید. جواب من : شرم خود یک انقلاب است. 》
بله! شرم یک احساس انقلابیست که باید باعث شود پیش از مشت گره بر آسمان بردن و فغانِ وطنم وطنم سر کردن، گونههایمان از آنچه با مهاجران افغانستانی کرده و میکنیم سرخ شود.
#مهاجران_افغانستان #طبقه_کارگر #شرم_احساس_انقلابی_است
@blackfishvoice1