Blackfishvoice (BFV)
7.43K subscribers
4.89K photos
3.79K videos
101 files
271 links
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صحبت‌های خواهرِ زندانی سیاسی #علی_اسداللهی


🔺علی اسدالهی ، شاعر،‌ منشی کانون نویسندگان ایران و دانشجوی ارشد ادبیات فارسی دانشگاه تهران، روز دوشنبه ۳۰ آبان در منزل مسکونی خود بازداشت شد.

علی همچنان در سلول انفرادی بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات محبوس است و مراجعات مکرر خانواده او به دادسرای اوین برای اطلاع از شرایطش تاکنون بی نتیجه مانده است.

علی اسداللهی از فعالان سابق دانشجویی و ورودی سال ۸۴ دانشگاه علم وصنعت است که به دلیل فعالیت‌های دانشجویی‌اش توسط کمیته انضباطی از دانشگاه اخراج شده بود.

#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد #علیه_سکوت
#کانون_نویسندگان_ایران

@Blackfishvoice1
Blackfishvoice (BFV)
Photo
دیروز به همراه خانواده برای ملاقات #علی_اسداللهی به #زندان_فشافویه رفتیم. از مسیر طولانی شهرستان آمدن و این خانه و آن خانه ماندن تا رسیدن به زندان، در دل سرما و صف‌ طولانی خانواده‌ها پشت در ورودی تا کندن زمین جلوی در ورودی و گل و خیسی کف‌زمین و راه افتادن وسط سنگلاخ…

همگی رد خستگی را به عینه بر تن هر خانواده از جمله ما می‌گذاشت. تازه تا اینجای کار هنوز ملاقاتی انجام نشده است.
وارد سالن می‌شویم، فضای نگهبانان به مراتب از زندان اوین کمتر امنیتی به نظر می‌رسد. خانواده‌ها منتظرند تا در چند سری عزیزانشان را ببینند. ملاقات‌ها منحصراً کابینی است، آن هم یک هفته در میان!
زمانی طولانی انتظار خیلی‌ها را کلافه می‌کند. با هر سری آمدن زندان‌ها سوت و کف و تشویق‌ها شروع می‌شود.
همگی شروع به تشویق و دست تکان دادن با زندانی‌ها می‌کنند. مادری فریاد می‌زند: «تولد فرزندمه»
دیگران پاسخ می‌دهند: «فرزندان وطن، افتخار ملتن». همه سعی می‌کنیم خوشحال باشیم و به زندانیان روحیه بدهیم. در پایان ملاقات از یکی از سالن‌ها صدای «زن، زندگی، آزادی» می‌آید. انتهای سالن چشم‌هایمان به پیرمردی ۷۰ ساله با شنوایی ضعیف می‌افتد. پیرزنی به همان سن روبرویش نشسته، لبخند سرش نمی‌شود، گریه می‌کند که وثیقه را قبول نمی‌کنند.
باورم نمی‌شود دوباره نگاه می‌کنم خیلی پیر است. گوش‌هایش ضعیف است و به همسرش گفته اگر مدتی است که به او زنگی نمی‌زند به این خاطر است که در شلوغی زندان نمی‌تواند درست بشنود.
از همسرش می‌پرسم مسئله مربوط به قیام اخیر است؟ می‌گوید: « بله!»
یک ماه است پیرمرد را نگه داشته‌اند.
سالن در بهت فرو می‌رود همگی می‌آیند از دور پیرمرد را ببینند.
نوبت به سری ما می‌رسد. دوباره سوت و کف و دست زدن جمعی همه‌مان را مشعوف کرده. برادرم علی را از دور با کلاهی می‌بینم، مسخره بازی در می‌آورد. دست زدن‌ها تمامی ندارد تا زندانیان پشت کابین مستقر شوند.
از دور #امیرحسین_بریمانی را می‌بینیم دنبال خانواده‌اش می‌چرخد، از این سمت کابین می‌روم دنبالش، به شیشه می‌زنم تا متوجه شود برایش بوسه و دست می‌فرستیم. خنده‌اش می‌گیرد و پاسخ می‌دهد، نمی‌داند حتی چه کسی هستیم، اما به رسم آنجا همه یک خانواده هستیم.

#پویا_مظلومی با برادرم علی وارد می‌شود، می‌آید سمت‌مان و دستش را می‌گذارد روی شیشه کابین، من هم همین‌کار را می‌کنم، لحظه‌ای قلبم پاره ‌می‌شود، می‌شود پویا مظلومی.
این‌ها نمی‌گذارند حتی دست‌هایمان بهم برسد.

علی گوشی را برمی‌دارد با مونا شروع می‌کند حرف زدن، کلی انرژی دارد و با هیجان چیزهایی می‌گوید.
مادرم می‌گوید :«گوشی را به من ندید، می‌خواهم فقط نگاهش کنم». مونا و علی با هم با ایما و اشاره حرف می‌زنند و می‌خندند. باورمان نمی‌شود مگر چند کلمه و چند جمله با چشم‌ها جا به جا می‌شود؟ کل مدت ملاقات بیست دقیقه است، نوبت من می‌شود. دو دقیقه را هم نباید از دست بدهم.
علی از فضای اتاقش می‌گوید، از آقای #مصطفی_نیلی و #سهیل_عربی و بقیه هم بندی‌هایش، خوشحال است فضای اتاق سر و سامانی گرفته و دلشان بهم گرم است. خبر ندارد روز آخر است که آن‌ها را می‌بیند و قرار است سهیل عربی ناگهانی با دستبند و پابند به زور منتقل شود و به آقای نیلی، این وکیل شریف حتی فرصت ندهند وسایلش را درست جمع کند و برود به کجا؟ کسی نمی‌داند. یکی می‌گوید اوین آن یکی شنیده رجایی شهر.
ملاقات تمام شده، کره‌کره‌ها پایین می‌آید. همگی تا میلی‌متر آخر پایین آمدن پرده به دست زدن و تشویق ادامه ‌می‌دهند. خنده‌ها کمی کمرنگ‌تر شده، خانواده‌ها با هم خداحافظی می‌کنند پرده‌ها کامل پایین آمده، نمایش به پایان می‌رسد.
تنها یک چیز بر قلب‌هایمان حک شده است «مقاومت زندگی‌ست».

از اینستاگرام #آنیشا_اسداللهی


#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#علیه_سکوت


@Blackfishvoice1
Blackfishvoice (BFV)
Photo
.
#علیه_فراموشی


#آنیشا_اسداللهی، نویسنده، مترجم و فعال کارگری است. آثار وی در حوزه #فمینیسم، حقوق زنان، حقوق کارگران و نقد سیستم #سرمایه‌_داری هستند.
در#روز_جهانی_کارگر سال ۱۳۹۸، در جریان تجمع اعتراضی کارگران و فعالان کارگری، آنیشا به‌همراه ده‌ها معترض دیگر در مقابل مجلس شورای اسلامی دستگیر، و به #زندان_قرچک منتقل شد. آنیشا اسداللهی پس از مدت کوتاهی به قید وثیقه از زندان آزاد شد؛ اما در تاریخ ۲۸ خرداد همان سال مجدداً دستگیر شد.
خانوادهٔ وی در هفته‌های اول اطلاعی از وضعیت و محل نگهداری او نداشتند و بعداً مشخص شد برای ۴۰ روز در انفرادی محبوس بوده‌است و تحت فشار شدید برای اعتراف اجباری قرار داشته‌است. در آذر ماه سال ۱۳۹۸ که شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی افشاری، آنیشا اسداللهی را به یک سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق محکوم کرد


در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱، آنیشا اسداللهی و همسرش #کیوان_مهتدی توسط مأموران امنیتی جمهوری اسلامی دستگیر می‌شوند.
قرارگاه سایبری عمار #رضا_شهابی عضو #سندیکای_اتوبوسرانی_شرکت_واحد و آنیشا اسداللهی را متهم کرد که قصد «تشکیل هسته ضد امنیتی با هدف تحریک کارگران، معلمان و مردم برای ایجاد آشوب» در کشور را داشته‌اند.
در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۲، در آستانه روز جهانی کارگر، نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی آنیشا اسداللهی و چند فعال صنفی و کارگری را که به خانه #محمد_حبیبی فعال معلمان زندانی، رفته‌بودند، به شکل خشونت‌بار بازداشت و به زندان اوین منتقل کردند.
در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲، دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری، آنیشا اسداللهی را به اتهام «اجتماع و تبانی» علیه جمهوری اسلامی به پنج سال حبس تعزیری و به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به هشت ماه حبس تعزیری محکوم کرده‌است.

در تاریخ ۴ مرداد ۱۴۰۲، #علی_اسداللهی، برادر آنیشا اسداللهی، در یک توئیت اعلام کرد که خواهرش برای اجرای حکم ۵ سال و ۶ ماه حبس، که ۵ سال آن قابل اجرا است، به زندان اوین رفته‌ است. آنیشا اکنون در حال سپری کردن دوران محکومیت ۵ساله است.


@Blackfishvoice1