Blackfishvoice (BFV)
7.45K subscribers
4.89K photos
3.79K videos
101 files
271 links
Download Telegram
«از درون شب تار می‌شکوفد گل سرخ»
‏خیابان معلم «حشمت» تهران

‏از شعر «گل مینای جوان» از شاعر انقلابی و
‏اعدامی ‌#سعید_سلطانپور⁩

#خیابان_تریبون_ماست #زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی


@Blackfishvoice1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دریافتی از #سبزوار
«ما هرچقدر روز به روز از این‌ جانیان متنفرتر می‌شویم، هم‌زمان عشق‌مان به یکدیگر بیش‌تر می‌شود.

چه پاییز قشنگی است!

پ.ن: سرود «پاییز آمد» از آلبوم «شراره‌های آفتاب» از سروده‌های #سعید_سلطانپور شاعر و نمایشنامه‌نویس اهل سبزوار است که در سال ۶۰ تیرباران شد و ندید که زادگاه‌اش این‌ روزها چقدر هوای قشنگی دارد!»

#علیه_سکوت #خیابان_تریبون_ماست #زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی

@blackfishvoice1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#اسماعیل_گرامی از فعالین کارگری و مدافع حقوق بازنشستگان پس از ۲ سال حبس از زندان آزاد شد.
همبندی‌هان او با خواندنِ #خون_ارغوانها از سروده‌های فداییِ شهید #سعید_سلطانپور او را در لحظه‌‌ی آزادی بدرقه کردند.

#مقاومت_زندگیست
#زن_زندگی_آزادی #زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد

@Blackfishvoice1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به مناسبت سالروز بازداشتِ #سعید_سلطانپور

🔺نغمه در نغمه‌ی خون

به‌ چهره‌های ناآشنا که لبخندشان زياد صميمی نبود برخورديم. اطراف خانه بوی رفاقت نمي‌داد.
«قزل» بديدارمان شتافت و توضيح داد که؛حدود ظهر ۲ نفر پاسدار آمده بودند سعيد را ۲ساعتی برای سوال و جواب ببرند. ولی من راه‌شان ندادم و در را بستم. فکرکرديم که حتما چيز مهمی نبود.
گروه موسيقی که به‌دعوت ‏خانواده‌ی سعيد به‌جشن آمده بودند، می‌نواختند و عده‌ای هم می‌رقصيدند. حتی خود سعيد به‌همراه آنان می‌رقصيد تا شايد رفاقت و شادی را به‌فضای سنگين جمع بازگرداند. پاسدارها موافقت کرده بودند که تا پايان مراسم مزاحمتی ايجاد نکنند و پس از آن فقط ۲ساعت سعيد را برای سوال و جواب می‌برند و خودشان هم او را برمی‌گردانند.
‏همه می‌دانیم این «‌۲ساعت» ۶۵ روز طول کشید، گویا فقط ۲بار با مادرش ملاقات کرد.
۶۵روز شلاق و شکنجه روی تن مقاوم شاعر #شراره‌_های_آفتاب نشست. سعید همان‌ها را که سروده بود زیست و تا آخرش ایستاد باگلوله‌ای در دهان و در چشم، در تكه‌های يخ در سردخانه، باشعله‌ای در دهان و چشم، نغمه در نغم‌ی خون غلغه زد، تندر شد.

ویدئو و متن از منوچهر

@Blackfishvoice1
Blackfishvoice (BFV)
Photo
ساواک او را "هنرمندی خطرناک" نامیده بود.
در اسفند ۱۳۴۹، دادگاه نظامی شاه از سوی سعید به محاکمه کشیده می‌شود و حکومت ناچار می‌شود او را تا مدتی آزاد کند. او همان زمان کتاب نوعی از هنر، نوعی از اندیشه را پنهانی چاپ می‌کند.

#سعید_سلطانپور در سال ۱۳۵۱ به جرم پخش دوباره کتاب ممنوعهٔ نوعی از هنر، نوعی از اندیشه بازداشت می‌شود و در «بند سه هزار» کنونی و چندی نیز در زندان قزل‌قلعه می‌ماند. پس از چهل و پنج روز آزاد می‌شود و پس از آزادی بی‌درنگ در پی برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ سالهٔ حکومت شاهنشاهی نمایشنامهٔ چهره‌های سیمون ماشار نوشتهٔ #برتولت_برشت را به صحنه برد. آوازهای بند دومین شعر سعید، در سال ۱۳۵۱ پنهانی دست به دست می‌گشت. سعید از سال ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۳ به زندان کشیده می‌شود و سرانجام در سال ۱۳۵۳ به جرم انتشار آوازهای بند که در سلول‌های کمیته و اوین سروده بود و به جرم داشتن افکار مارکسیستی و سوسیالیستی و به اتهام پیوند با سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران در اوین و بند پهلوی زندانی می‌شود.

سعید سلطان‌پور ۲۲ تیر ۱۳۵۶ از زندان آزاد شد. کانون نویسندگان ایران با انتشار بیانیه‌ای چهل نفره، برای دومین بار گشایش یافت. نشست بنیانگذاران دومین دوره، هم‌زمان با آزادی سعید از زندان بود. او مستقیماً از زندان به کانون رفت و گفت:

"من دیشب از زندان آزاد شده‌ام و امروز آمده‌ام تا در دفاع از آزادی بیان، اندیشه و اجتماعات، به کانون نویسندگان بپیوندم."

سعید در ۲۷ فروردین ۱۳۶۰ و در شب عروسی‌اش با سکینه قزل‌ایاق به وسیلهٔ پاسداران دستگیر شد. سکینه قزل‌ایاق خواهر ابوالفضل قزل‌ایاق و از اعضای سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران بود. نخست دو پاسدار وارد شدند و خواستند او را به بهانۀ قاچاق ارز یا چیزی شبیه به آن دستگیر کنند. سعید همراهشان نرفت. پاسداران رفتند و با شمار بیشتری برگشتند و این بار پذیرفتند تا پایان مراسم مزاحمت نکنند اما بعد او را ببرند، چند سؤال بپرسند و دو ساعت بعد خودشان بازگردانند. اما سرانجام مراسم با شلیک هوایی پایان یافت؛ سعید را بردند و پس از ۶۶ روز شکنجه در سحرگاه اول تیر ۱۳۶۰ به جوخهٔ اعدام سپرده و تیرباران شد.
از او خواستند بیاید در نمایش و مصاحبه تلویزیونی ندامت کند تا اعدام نشود اما او نپذیرفت و جانش را در راه آرمانش داد.


#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#نه_سلطنت_نه_رهبری_دموکراسی_برابری


@Blackfishvoice1
Blackfishvoice (BFV)
Video
هنر انقلابی بدون داشتنِ سنتِ مبارزاتی ممکن نبوده و نخواهد بود‌؛ چنین است که چهار دهه بعد از قتل‌عام هنرمندانِ چپ‌گرا، در هر بزنگاه سیاسی، سرودهای جنبش چپ، به خیابان احضار شده‌اند.
طوری‌که از سال ۸۸ تا امروز همان‌‌‌کسانی که دست‌اندرکار کشتار چپ‌ها و ترویج چپ‌ستیزی بوده‌ و هستند، از شدتِ فقر سنت مبارزاتی، سرودهای فدایی را زمزمه کرده‌اند؛ به ویژه همین کلماتِ تابناکِ "آفتاب‌کارانِ جنگل" سروده‌ی #سعید_سلطانپور شاعر و کارگردانِ هوادارِ سازمان چریک‌های فدائی خلق.

طنزِ تاریخ اما دقیقا این‌جاست که در اردوگاه پهلوی‌گرایان نیز که قطب‌نمای‌شان در راستای دماغِ جنایتکارانی چون #پرویز_ثابتی تنظیم می‌شود‌، آفتابکاران را می‌خوانند.
یعنی همین چهار تا جعلقی که کل دانش‌شان از بیش از یک‌قرن مبارزات چپ در ایران، خلاصه شده به "چپ‌ها تروریست بودند"، با قر کمر طلبِ "تفنگ و گل و گندم" می‌کنند.
آن بزگوار فروهر که اصلا طوری روی سن ظهور کرده و کلاه کجی گذاشته که هرکه نداند گمان می‌کند از چیاپاس رسیده و هنر انقلابی ارمغان آورده است.
ایرادی ندارد. باور کنید که از نفهمی‌شان و محال است بدانند شاعر آن‌چه زمزمه می‌کنند زیر بیرق پهلوی، یک دشمن سازش‌ناپذیر و اعدامیِ شاه و شیخ بوده است؛ که اگر می‌دانستند، تمبک زده و با سلحشوری کمتر دیده شده‌ای در میادین نبرد، فغان می‌زدند:
عشق کیه، وفا کیه، یاسمین پهلویه.
ما هم می‌خوانیم:
جسدمعاشه/ هنر نداره/ با خونِ شهیدان داره، دلار درمیاره/ توی جیباش خان‌خان، توی جیباش خان‌خان/ فاند و فاکتور داره خان‌خان/ فاند و فاکتور داره

#جسدمعاشان #سیرک_صادراتی_ها


@Blackfishvoice1