یکسال پیش در چنین روزی #مرضیه_طاهریان کارگر ۲۱سالهی کارخانهی #نساجی_کویر_سمنان به علت گیر کردن مقنعهای که به اجبار بهسر داشت در دستگاه و آسیب مغزی جان خود را از دست داد.
یکی از کارگران در توصیف شرایط کار زنان کارگر در این کارخانه گفته بود:
"به علت اینکه فیتیلهها، نیمچه نخها و نخها در دستگاههای تولیدی، دچار پارگیهای مداومِ پیوندها و پایین آمدن کیفیت محصولات نشود، باید دما و رطوبت سالن در یک درجه خاص تنظیم باشد. این دما و رطوبت، حالتی شرجی و دم کرده به فضا میدهد. مشابه رفتن با پوشش کامل در حمامِ بخار. در این محیط، کارگران زن، باید از پوشش مانتو، شلوار و مقنعه استفاده کنند که حتی راه رفتن در این هوای شرجی را برای آنها بسیار سخت میکند.کارگران به هیچ عنوان اجازهی نشستن ندارند و در صورت مشاهدهی نشستن یک کارگر در گوشه و کنار سالن، به او تذکر داده میشود و در صورت تکرار، در مراحل بعد اخطار و برخوردهای جدی تر شامل حال کارگر خواهد شد.
مرگ مرضیه را میتوان قتل به علت اجبار به حجاب دانست. مرگ او نمادیست از ستم و #استثمار_مضاعف زنان کارگر در محیطهای کار.
#نان_کار_آزادی_پوشش_اختیاری
@Blackfishvoice1
یکی از کارگران در توصیف شرایط کار زنان کارگر در این کارخانه گفته بود:
"به علت اینکه فیتیلهها، نیمچه نخها و نخها در دستگاههای تولیدی، دچار پارگیهای مداومِ پیوندها و پایین آمدن کیفیت محصولات نشود، باید دما و رطوبت سالن در یک درجه خاص تنظیم باشد. این دما و رطوبت، حالتی شرجی و دم کرده به فضا میدهد. مشابه رفتن با پوشش کامل در حمامِ بخار. در این محیط، کارگران زن، باید از پوشش مانتو، شلوار و مقنعه استفاده کنند که حتی راه رفتن در این هوای شرجی را برای آنها بسیار سخت میکند.کارگران به هیچ عنوان اجازهی نشستن ندارند و در صورت مشاهدهی نشستن یک کارگر در گوشه و کنار سالن، به او تذکر داده میشود و در صورت تکرار، در مراحل بعد اخطار و برخوردهای جدی تر شامل حال کارگر خواهد شد.
مرگ مرضیه را میتوان قتل به علت اجبار به حجاب دانست. مرگ او نمادیست از ستم و #استثمار_مضاعف زنان کارگر در محیطهای کار.
#نان_کار_آزادی_پوشش_اختیاری
@Blackfishvoice1
Blackfishvoice (BFV)
Photo
#صهیب_میهن_دوست کودک بلوچ امروز ۷ آذر در یکی از هوتگهای* منطقه غرق شد.
این زیستِ عریان بلوچ است؛ از ثروتهای عظیم نفتی حتی به لولهکشی آب و آب شرب بهداشتی دسترسی ندارد و در سال ۱۴۰۱ کودکانشان در گودالهای آب کشته یا طعمهی گاندوها میشوند.
در #صدای_ماهی_سیاه از روز اول آغاز به کار همواره تأکید کردیم که ابعاد تبعیض و غارت در مناطقی نظیر بلوچستان با مرکز ایران غیرقابل مقایسه است و برای فهم ستم بر این مردمان باید حول #ستم_مضاعف بررسی و تامل کرد و مکرر نوشتیم: ما در یک قایق ننشستهایم!
در یک قایق نبودن ردیهای بر افتراق طبقهی کارگر و تهیدستان ایران نیست بلکه تأکیدیست بر لزوم درک سطوح متفاوت ستم که خود بر اشکال سرکوب/مقاومت تأثیرات بنیادین میگذارد.
گرچه طبقهی حاکم برای رسیدن به انباشت حداکثری کلیهی زحمتکشان را مورد استثمار قرار میدهد اما این استثمار بهعلت ترکیب شدن با مولفههای جغرافیایی، تاریخی، قومی، مذهبی و ... به #استثمار_مضاعف تبدیل میشود؛ از همینرو گرچه دو کارگر یکی در تهران و دیگری در زاهدان توسط طبقهی مسلطِ مستقر در مرکز کشور چپاول میشوند لیکن همسانی چپاول بهمعنای همارز بودن کیفیت آن نیست. از جمله اینکه کارگر بلوچ حتی از راه ارتباطی، وسایل حمل و نقل عمومی، درمانگاههایی با حداقل امکانات، آب شرب بهداشتی، فاضلاب، مدرسه و ... نیز محروم و به همین دلایل مادی، به مراتب از همطبقهی خود در گتوهای حومهی تهران سیهروزتر است.
پیچیدهتر شدن غارت و ستم، کیفیتِ خشمِ انباشتشده نزد ستمدیدگان بلوچ را نیز به مراتب سهمگينتر میکند. از همینروست که سرکوب سنگین و اعدام در بلوچستان امری بوده روزمره تا خشم را با وحشت مهار کند و از سرباز کردن فوران خشم جلوگیری نماید. به طور خلاصه شرایط در بلوچستان همواره استثنایی بوده است.
در پی اعتراضات هفتههای اخیر شاهد بودهایم که این خشم بعد از دههها فوران کرد و لاجرم پاسخ حکومت نیز توحشی غیرقابل مقایسه با مرکز بوده است؛ در یک قلم ۱۱۵ بلوچ معترض ظرف چند دقیقه قتلعام شدند.
برای فهم چرایی سر باز کردن گسلهای طبقاتی در بلوچستان، شدت و حدت این گسلها، آرایش طبقاتی، چرایی توحش دستگاه سرکوب و امکانهای استمرار مبارزات، ضروریست ساختار، بافتار و عملکردهای ویژهی دولت در این منطقه را شناخت.
*هوتِگ که به آن هوتَک گودال هایی هستند که یا به صورت طبیعی یا به شکل مصنوعی با استفاده از ابزار در دل زمین به وجود می آید. هدف از ساخت این گودال ها هدایت و جمع کردن آب حاصل از بارندگی برای آشامیدن و سایر مصارف است.
@Blackfishvoice1
این زیستِ عریان بلوچ است؛ از ثروتهای عظیم نفتی حتی به لولهکشی آب و آب شرب بهداشتی دسترسی ندارد و در سال ۱۴۰۱ کودکانشان در گودالهای آب کشته یا طعمهی گاندوها میشوند.
در #صدای_ماهی_سیاه از روز اول آغاز به کار همواره تأکید کردیم که ابعاد تبعیض و غارت در مناطقی نظیر بلوچستان با مرکز ایران غیرقابل مقایسه است و برای فهم ستم بر این مردمان باید حول #ستم_مضاعف بررسی و تامل کرد و مکرر نوشتیم: ما در یک قایق ننشستهایم!
در یک قایق نبودن ردیهای بر افتراق طبقهی کارگر و تهیدستان ایران نیست بلکه تأکیدیست بر لزوم درک سطوح متفاوت ستم که خود بر اشکال سرکوب/مقاومت تأثیرات بنیادین میگذارد.
گرچه طبقهی حاکم برای رسیدن به انباشت حداکثری کلیهی زحمتکشان را مورد استثمار قرار میدهد اما این استثمار بهعلت ترکیب شدن با مولفههای جغرافیایی، تاریخی، قومی، مذهبی و ... به #استثمار_مضاعف تبدیل میشود؛ از همینرو گرچه دو کارگر یکی در تهران و دیگری در زاهدان توسط طبقهی مسلطِ مستقر در مرکز کشور چپاول میشوند لیکن همسانی چپاول بهمعنای همارز بودن کیفیت آن نیست. از جمله اینکه کارگر بلوچ حتی از راه ارتباطی، وسایل حمل و نقل عمومی، درمانگاههایی با حداقل امکانات، آب شرب بهداشتی، فاضلاب، مدرسه و ... نیز محروم و به همین دلایل مادی، به مراتب از همطبقهی خود در گتوهای حومهی تهران سیهروزتر است.
پیچیدهتر شدن غارت و ستم، کیفیتِ خشمِ انباشتشده نزد ستمدیدگان بلوچ را نیز به مراتب سهمگينتر میکند. از همینروست که سرکوب سنگین و اعدام در بلوچستان امری بوده روزمره تا خشم را با وحشت مهار کند و از سرباز کردن فوران خشم جلوگیری نماید. به طور خلاصه شرایط در بلوچستان همواره استثنایی بوده است.
در پی اعتراضات هفتههای اخیر شاهد بودهایم که این خشم بعد از دههها فوران کرد و لاجرم پاسخ حکومت نیز توحشی غیرقابل مقایسه با مرکز بوده است؛ در یک قلم ۱۱۵ بلوچ معترض ظرف چند دقیقه قتلعام شدند.
برای فهم چرایی سر باز کردن گسلهای طبقاتی در بلوچستان، شدت و حدت این گسلها، آرایش طبقاتی، چرایی توحش دستگاه سرکوب و امکانهای استمرار مبارزات، ضروریست ساختار، بافتار و عملکردهای ویژهی دولت در این منطقه را شناخت.
*هوتِگ که به آن هوتَک گودال هایی هستند که یا به صورت طبیعی یا به شکل مصنوعی با استفاده از ابزار در دل زمین به وجود می آید. هدف از ساخت این گودال ها هدایت و جمع کردن آب حاصل از بارندگی برای آشامیدن و سایر مصارف است.
@Blackfishvoice1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این ویدئو را در حساب توئیتر "سلامتیان" دیدیم. نمیدانیم اینجا ایران است یا ترکیه؛ اهمیتی هم ندارد چون هرجا که هست این زن یک سخنرانیِ فشرده و فوقالعاده درخشان از #ستم_مضاعف ارائه میکند. متن این سخنرانی نه از آکادمیا استخراج شده، نه انشای "اکتیویسمِ اینستاگرامی" است بلکه مازادِ تجربهی زیسته است: تجربهای که به همهی ما مجددا یادآوری میکند که وقتی از کلیدی بودن #زن_زندگی_آزادی حرف میزنیم از چه حرف میزنیم و چرا وظیفه داریم یک قدم از شعار کانونی این خیزش کوتاه نیائیم.
این ویدئو میتواند بهصورت ویژه مورد عنایت "رفقایی" قرار گیرد که برای انکارِ #ستم_مضاعف به خامدستانهترین وجهی #زن_زندگی_آزادی را فاقد دلالتهای طبقاتی میدانند، در روز روشن با چراغ قوه دنبالِ "پرولتاریای ناب محمدی" میگردند و تا به خودشان بیایند ممکن است دوشادوشِ عشاقِ "مرد میهن آبادی" بایستند.
#ژن_ژیان_ئازادی #استثمار_مضاعف #کار_خانگی #زنان_کارگر #علیه_انقیاد #علیه_زن_ستیزی #طبقه_کارگر
@Blackfishvoice1
این ویدئو میتواند بهصورت ویژه مورد عنایت "رفقایی" قرار گیرد که برای انکارِ #ستم_مضاعف به خامدستانهترین وجهی #زن_زندگی_آزادی را فاقد دلالتهای طبقاتی میدانند، در روز روشن با چراغ قوه دنبالِ "پرولتاریای ناب محمدی" میگردند و تا به خودشان بیایند ممکن است دوشادوشِ عشاقِ "مرد میهن آبادی" بایستند.
#ژن_ژیان_ئازادی #استثمار_مضاعف #کار_خانگی #زنان_کارگر #علیه_انقیاد #علیه_زن_ستیزی #طبقه_کارگر
@Blackfishvoice1
Blackfishvoice (BFV)
Photo
کارگاههای غیررسمی بسیاری در حاشیهی شهرها برپا میشوند که از نیروی کارِ ارزان زنان به خصوص زنان سرپرست خانوار و حاشیهنشین به عنوان ابزار سودجویی بیشتر سود میبرند؛ مریم، یکی از این زنان است که در یک کارگاه سبزیپاککنی در حاشیهی تهران در حوالی اسلامشهر به صورت روزمزدی کار میکند؛ دستمزد او در صورت اینکه تمام ماه را سر کار بیاید، به پنج میلیون تومان نمیرسد؛ نه از بیمه خبری هست و نه از لباس کار و غذا و نه سرویس رفت و آمد دارند.
او که به نوعی تمثیل حضور رنجآور زنان در فضای غیررسمی اقتصاد کشور است؛ مشاغل مقطعی، فصلی و بدون آتیهی بسیاری را در ظرف کمی بیشتر از پنج سال تجربه کرده است؛ اول، یک کارگاه خیاطی زنانه که به اعتقاد او، یکی از بهترینها بود چراکه کارفرما هم زن بود و شرایط خانمهای کارگر را بهتر میفهمید اما به خاطر ورشکستگی و ورود اینهمه لباس ارزان چینی به بازار، تعطیل شد؛ بعد یک کارگاه کشاورزی که کار بسیار سخت بود، بعد مزرعهی پرورش ماهی که بعد چند ماه دست به تعدیل زد و حالا هم سبزی پاککنی در اسلامشهر تهران.
«از خانه پنج صبح با مینیبوس میروم؛ غذایم معمولاً نان و پنیر است و به خانه که برمیگردم هوا تاریک شده؛ دو بچه دارم که مجبورم هر جور شده خرجشان را دربیاورم؛ من یک مادر تنها و مستاجر هستم اما هیچ نهاد یا ارگانی به فکر من نیست، حتی یک چهاردیواری ۳۰ متری سهم من نشده....»
اینها بخشی از درد دلهای پر از بغضِ زنی به نام مریم است، زنی مثل هزاران زن دیگر که حتی به اندازهی یک شمارهی بیمهی تامین اجتماعی، هویت اجتماعی ندارند؛ حق مشارکت این زنان در تعیین سرنوشت و در مداخله برای بهتر کردن شرایط، در حد صفر است.
زنان حاشیهها و شهرستانهای دورافتاده، مدام در معرض این دست حادثههای مرگبار قرار دارند؛ در روزهای انتهایی آذر، حادثهی آتشسوزی مینیبوس کارگران فصلی زن در #بروجنِ چهارمحال و بختیاری، یکی از دلخراشترین حوادث کار در ماهها و سالهای اخیر بود؛ در این حادثه، شش زن کارگر فصلی، از قماش همان بیصدایان که هم روستایی بودند و هم فاقد بیمه، جان خود را از دست دادند؛ از خیل حادثهدیدگانِ آن روز، هنوز دو زن با سوختگی بالا در بیمارستان بستری هستند؛ آینده و معیشت فرزندانِ بازماندهی این هشت زن، در ابهام سنگین قرار دارد؛ چه کسی متولیِ «تامین نان» برای این بازماندگان داغدیده است؟
بخشهایی گزارش نسرین هزاره مقدم، منبع: ایلنا
#طبقه_کارگر #زنان_کارگر #تبعیض_مزدی #تبعیض_جنسیتی #استثمار_مضاعف
#نان_کار_آزادی
@Blackfishvoice1
او که به نوعی تمثیل حضور رنجآور زنان در فضای غیررسمی اقتصاد کشور است؛ مشاغل مقطعی، فصلی و بدون آتیهی بسیاری را در ظرف کمی بیشتر از پنج سال تجربه کرده است؛ اول، یک کارگاه خیاطی زنانه که به اعتقاد او، یکی از بهترینها بود چراکه کارفرما هم زن بود و شرایط خانمهای کارگر را بهتر میفهمید اما به خاطر ورشکستگی و ورود اینهمه لباس ارزان چینی به بازار، تعطیل شد؛ بعد یک کارگاه کشاورزی که کار بسیار سخت بود، بعد مزرعهی پرورش ماهی که بعد چند ماه دست به تعدیل زد و حالا هم سبزی پاککنی در اسلامشهر تهران.
«از خانه پنج صبح با مینیبوس میروم؛ غذایم معمولاً نان و پنیر است و به خانه که برمیگردم هوا تاریک شده؛ دو بچه دارم که مجبورم هر جور شده خرجشان را دربیاورم؛ من یک مادر تنها و مستاجر هستم اما هیچ نهاد یا ارگانی به فکر من نیست، حتی یک چهاردیواری ۳۰ متری سهم من نشده....»
اینها بخشی از درد دلهای پر از بغضِ زنی به نام مریم است، زنی مثل هزاران زن دیگر که حتی به اندازهی یک شمارهی بیمهی تامین اجتماعی، هویت اجتماعی ندارند؛ حق مشارکت این زنان در تعیین سرنوشت و در مداخله برای بهتر کردن شرایط، در حد صفر است.
زنان حاشیهها و شهرستانهای دورافتاده، مدام در معرض این دست حادثههای مرگبار قرار دارند؛ در روزهای انتهایی آذر، حادثهی آتشسوزی مینیبوس کارگران فصلی زن در #بروجنِ چهارمحال و بختیاری، یکی از دلخراشترین حوادث کار در ماهها و سالهای اخیر بود؛ در این حادثه، شش زن کارگر فصلی، از قماش همان بیصدایان که هم روستایی بودند و هم فاقد بیمه، جان خود را از دست دادند؛ از خیل حادثهدیدگانِ آن روز، هنوز دو زن با سوختگی بالا در بیمارستان بستری هستند؛ آینده و معیشت فرزندانِ بازماندهی این هشت زن، در ابهام سنگین قرار دارد؛ چه کسی متولیِ «تامین نان» برای این بازماندگان داغدیده است؟
بخشهایی گزارش نسرین هزاره مقدم، منبع: ایلنا
#طبقه_کارگر #زنان_کارگر #تبعیض_مزدی #تبعیض_جنسیتی #استثمار_مضاعف
#نان_کار_آزادی
@Blackfishvoice1
سه نوع پوشاک در تصویر دیده میشود. در سمت چپ کارگرانی ایستادهاند که در کارگاههای تولید پوشاکِ شرق آسیا ( نظیر اچاندام، زارا، آدیداس) کار میکنند و بابت تولید لباسها کمتر از یک دلار در روز #دستمزد دریافت میکنند.
در سمت راست قیمت همان لباسهایی را میبینیم که کارگرانِ شرق آسیا تولید کرده و در اروپا و دیگر نقاط جهان فروخته میشود.
#سرمایهداری
#طبقه_کارگر
#استثمار #فراتر_از_استثمار
#نواستعمارگری #نئولیبرالیسم
@Blackfishvoice1
در سمت راست قیمت همان لباسهایی را میبینیم که کارگرانِ شرق آسیا تولید کرده و در اروپا و دیگر نقاط جهان فروخته میشود.
#سرمایهداری
#طبقه_کارگر
#استثمار #فراتر_از_استثمار
#نواستعمارگری #نئولیبرالیسم
@Blackfishvoice1
از کتاب "جامعهشناسی زنان"
تألیف: #پاملا_آبوت و #کلر_والاس
ترجمه: #منیژه_نجم_عراقی
#کار_خانگی #استثمار_مضاعف #تبعیض_جنسیتی
@Blackfishvoice1
تألیف: #پاملا_آبوت و #کلر_والاس
ترجمه: #منیژه_نجم_عراقی
#کار_خانگی #استثمار_مضاعف #تبعیض_جنسیتی
@Blackfishvoice1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شرکت روسی Wildberries St واقع در #سن_پترزبورگ که از شرکتهای پستی این کشور است، در پایان شیفت کاری کارمندان زن خود را برای کنترل وسایل ( جلوگیری از سرقت) برهنه میکند.
این شرکت غولپیکر را نسخهی روسی آمازون میدانند. موسس و مالک این شرکت "تاتیانا باکالچوک" از دوستان صمیمی #ولادمیر_پوتین است.
#استثمار_مضاعف #زن_ستیزی #ارتجاع
@Blackfishvoice1
این شرکت غولپیکر را نسخهی روسی آمازون میدانند. موسس و مالک این شرکت "تاتیانا باکالچوک" از دوستان صمیمی #ولادمیر_پوتین است.
#استثمار_مضاعف #زن_ستیزی #ارتجاع
@Blackfishvoice1
Blackfishvoice (BFV)
Photo
#مرضیه_طاهریان کارگر ۲۱سالهی کارخانهی #نساجی_کویر_سمنان بود که در روز ۱۷ آبان ۱۴۰۰، به علت گیر کردن مقنعهای که به اجبار بهسر داشت در دستگاه و آسیب مغزی جان خود را از دست داد.
یکی از کارگران در توصیف شرایط کار زنان کارگر در این کارخانه گفته بود:
"به علت اینکه فیتیلهها، نیمچه نخها و نخها در دستگاههای تولیدی، دچار پارگیهای مداومِ پیوندها و پایین آمدن کیفیت محصولات نشود، باید دما و رطوبت سالن در یک درجه خاص تنظیم باشد. این دما و رطوبت، حالتی شرجی و دم کرده به فضا میدهد. مشابه رفتن با پوشش کامل در حمامِ بخار. در این محیط، کارگران زن، باید از پوشش مانتو، شلوار و مقنعه استفاده کنند که حتی راه رفتن در این هوای شرجی را برای آنها بسیار سخت میکند.کارگران به هیچ عنوان اجازهی نشستن ندارند و در صورت مشاهدهی نشستن یک کارگر در گوشه و کنار سالن، به او تذکر داده میشود و در صورت تکرار، در مراحل بعد اخطار و برخوردهای جدی تر شامل حال کارگر خواهد شد.
مرگ مرضیه را میتوان قتل به علت اجبار به حجاب دانست. مرگ او نمادیست از ستم و #استثمار_مضاعف زنان کارگر در محیطهای کار.
#نان_کار_آزادی_پوشش_اختیاری
#طبقه_کارگر #زنان_کارگر #استثمار_مضاعف
#روز_جهانی_کارگر
@Blackfishvoice1
یکی از کارگران در توصیف شرایط کار زنان کارگر در این کارخانه گفته بود:
"به علت اینکه فیتیلهها، نیمچه نخها و نخها در دستگاههای تولیدی، دچار پارگیهای مداومِ پیوندها و پایین آمدن کیفیت محصولات نشود، باید دما و رطوبت سالن در یک درجه خاص تنظیم باشد. این دما و رطوبت، حالتی شرجی و دم کرده به فضا میدهد. مشابه رفتن با پوشش کامل در حمامِ بخار. در این محیط، کارگران زن، باید از پوشش مانتو، شلوار و مقنعه استفاده کنند که حتی راه رفتن در این هوای شرجی را برای آنها بسیار سخت میکند.کارگران به هیچ عنوان اجازهی نشستن ندارند و در صورت مشاهدهی نشستن یک کارگر در گوشه و کنار سالن، به او تذکر داده میشود و در صورت تکرار، در مراحل بعد اخطار و برخوردهای جدی تر شامل حال کارگر خواهد شد.
مرگ مرضیه را میتوان قتل به علت اجبار به حجاب دانست. مرگ او نمادیست از ستم و #استثمار_مضاعف زنان کارگر در محیطهای کار.
#نان_کار_آزادی_پوشش_اختیاری
#طبقه_کارگر #زنان_کارگر #استثمار_مضاعف
#روز_جهانی_کارگر
@Blackfishvoice1
از کتابِ
جامعهشناسی زنان
#پاملا_آبوت و #کلر_والاس
ترجمهی #منیژه_نجم_عراقی
#کار_خانگی #استثمار_مضاعف
@Blackfishvoice1
جامعهشناسی زنان
#پاملا_آبوت و #کلر_والاس
ترجمهی #منیژه_نجم_عراقی
#کار_خانگی #استثمار_مضاعف
@Blackfishvoice1
Blackfishvoice (BFV)
Photo
روایت زندگی نوجوان ۱۷ ساله سوختبر بلوچ که در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲، بخاطر تکه نانی جان خود را از دست داد..
#عبدالله_براهویی متولد ۱۳۸۴/۶/۶شهر زابل بود به دلیل نداشتن شناسنامه از تحصیل بازماند حدود نیمی از سن کودکی خودش را در شهر زابل گذراند، خانواده فقیر و کم درآمدی داشت تا جایی که برای امرار معاش مجبور بود به همراه پدرش توی سن ۱۰ سالگی بره سر دکه کارگری و کار کنه تا کمک حال پدر و مادرش بشه در حالی که فصل درس خوندن و ساختن آینده ای دیگه بجز کارگری باید می داشت ولی اون تا ۱۳سالگی عمر خودش را صرف کارگری کرد و فقر شدید را تحمل کرد که خواسته خودش نبود و در نبود کار و شناسنامه برای استفاده از خدمات دولتی، رفت سراغ شاگردی همراه سوختبران که چندان در آمد بالایی نداشت ولی مجبور بود هم برای خرج خودش و هم کمک حال مادر و پدرش باشه
گاهی وقتا با فامیل ها دور خودش و گاهی هم به باب میل خودش میرفت عبدالله دیگر شغلی نداشت یا سوختبری یا مجبور بود توی خونه بشین و بیکار رفتن به شهرستان و کار کردن هم شناسنامه و مدرک هویتی میخواست که اون محروم بود ازشون عبدالله بعد مدتی که جوانی ۱۷ ساله شده بود تونست گوشی مورد علاقه اش بخره تازه بعد دوسال کار!
طی این مدت کار و شاگردی یه یخچال دسته دوم برای خونه مادرش خرید البته قسطی عبدالله جوانی بود که دیگه کم کم تمام امید نا امیدیش سوخت بود کلی آرزوی داشت کلی قول به مادرش داده که با پول همین شاگردی سوخت برات زندگیتو می سازم
فقر و نداری تا جایی تو زندگی شون تاثیر گذاشته بود که عبدالله مجبور بود سر دو روز با دوتا ماشین شاگرد بشه بره بیاد پدرش هم که با کارگری و گرانی نمی تونسته زندگی مورد علاقه خانواده شو بسازه عبدالله تا حدودی با وجود نداشتن مدراک هویتی بازم سخت کار میکرد و همیشه ورد زبانش نان به قیمت بود...
شرح حالی که این روزا برای جوانان بلوچ توی جاده ها اتفاق می افته
عبدالله کلی آرزو داشت که نتونست بهشون برسه کلی قول به پدر و مادرش برای یه زندگی خوب داد بود قول گاز جدید قول یه خونه جدید که اجاره ای نباشه...
ولی نبود شناسنامه و هویت باعث شد خودش و زندگی و جوانی شو رو نابود کنه خیلیا ها مث عبدالله جوان هستن بعضی از نبود کار و بعضیا از نبود شناسنامه مجبورن سوختبری کنن یا شاگردی!
📝نقل از پدر مادر عبدالله و به قلم یکی از نزدیکانش.
برگرفته از تلگرام حالوش
#کودکان_کار #کودکان_کارگر #کار_کودک #فراتر_از_استثمار #استثمار_مضاعف #تبعیض_سیستماتیک
@Blackfishvoice1
#عبدالله_براهویی متولد ۱۳۸۴/۶/۶شهر زابل بود به دلیل نداشتن شناسنامه از تحصیل بازماند حدود نیمی از سن کودکی خودش را در شهر زابل گذراند، خانواده فقیر و کم درآمدی داشت تا جایی که برای امرار معاش مجبور بود به همراه پدرش توی سن ۱۰ سالگی بره سر دکه کارگری و کار کنه تا کمک حال پدر و مادرش بشه در حالی که فصل درس خوندن و ساختن آینده ای دیگه بجز کارگری باید می داشت ولی اون تا ۱۳سالگی عمر خودش را صرف کارگری کرد و فقر شدید را تحمل کرد که خواسته خودش نبود و در نبود کار و شناسنامه برای استفاده از خدمات دولتی، رفت سراغ شاگردی همراه سوختبران که چندان در آمد بالایی نداشت ولی مجبور بود هم برای خرج خودش و هم کمک حال مادر و پدرش باشه
گاهی وقتا با فامیل ها دور خودش و گاهی هم به باب میل خودش میرفت عبدالله دیگر شغلی نداشت یا سوختبری یا مجبور بود توی خونه بشین و بیکار رفتن به شهرستان و کار کردن هم شناسنامه و مدرک هویتی میخواست که اون محروم بود ازشون عبدالله بعد مدتی که جوانی ۱۷ ساله شده بود تونست گوشی مورد علاقه اش بخره تازه بعد دوسال کار!
طی این مدت کار و شاگردی یه یخچال دسته دوم برای خونه مادرش خرید البته قسطی عبدالله جوانی بود که دیگه کم کم تمام امید نا امیدیش سوخت بود کلی آرزوی داشت کلی قول به مادرش داده که با پول همین شاگردی سوخت برات زندگیتو می سازم
فقر و نداری تا جایی تو زندگی شون تاثیر گذاشته بود که عبدالله مجبور بود سر دو روز با دوتا ماشین شاگرد بشه بره بیاد پدرش هم که با کارگری و گرانی نمی تونسته زندگی مورد علاقه خانواده شو بسازه عبدالله تا حدودی با وجود نداشتن مدراک هویتی بازم سخت کار میکرد و همیشه ورد زبانش نان به قیمت بود...
شرح حالی که این روزا برای جوانان بلوچ توی جاده ها اتفاق می افته
عبدالله کلی آرزو داشت که نتونست بهشون برسه کلی قول به پدر و مادرش برای یه زندگی خوب داد بود قول گاز جدید قول یه خونه جدید که اجاره ای نباشه...
ولی نبود شناسنامه و هویت باعث شد خودش و زندگی و جوانی شو رو نابود کنه خیلیا ها مث عبدالله جوان هستن بعضی از نبود کار و بعضیا از نبود شناسنامه مجبورن سوختبری کنن یا شاگردی!
📝نقل از پدر مادر عبدالله و به قلم یکی از نزدیکانش.
برگرفته از تلگرام حالوش
#کودکان_کار #کودکان_کارگر #کار_کودک #فراتر_از_استثمار #استثمار_مضاعف #تبعیض_سیستماتیک
@Blackfishvoice1
یک دفتر اداری وابسته به دولت با انتشار آگهی قصد استخدام تعدادی کارمند زن دارد:
سابقهی کار و تحصيلات میخواهد و در ازای ۵ ساعت کار تنها ۲میلیون و ۵۰۰هزار تومان حقوق میدهد. با لحاظ کردن تورمِ کنونی یعنی: مفت.
دفتر مذکور، وابسته به همان دولتی است که همزمان، سیاستهای سرکوب زنان را در کوچه و خیابان پیش میبرد، سیاستهای تنظیم خانواده را متوقف کرده و به فرزندآوری بیشتر دعوت و بهطور تماموقت خانهداری و همسرداری را تقدیس میکند.
در عین حال میداند که خانهنشین کردن زنان غیرممکن بوده و برای "تنظیم بازار" و گرداندنِ چرخهی تولید/انباشت به حضور آنها نیازمند است.
از همینرو، سیاست تبعیض جنسیتی به خدمت سیاست تبعیض مزدی میآید تا زنان را به نیروی کار ارزانقیمت تبدیل کند و در نتیجه، هزینههای تولید را بکاهد. یعنی زنان در عین استثمار در خانه ( کار خانگی رایگان ) در جامعه نیز به نفعِ انباشتِ حداکثری طبقهی مسلط استثمار میشوند: همزمان با مقرارت #حجاب_اجباری سیاست کنترل بدن هم به نیروی کار زنان تحمیل میشود تا مطیع بودن آنها در محیط کار به حداکثر برسد.
کافیست به بخش انتهایی آگهی نگاه کنید که تأکید شده برای همین شغل نیز حجم تماس بالایی دریافت میکنند:
بدیننحو سرمایهدار با دست باز بهترین نیرو را از میان ارتشی از بیکاران دستچین میکند و ضمن استثمار در حد رایگان، خدایگانی خود را بر بیکاران اعمال میکند.
میتوان گفت که سیاست حجاب اجباری از منظر اقتصاد سیاسی، در راستای منافعِ طبقهی سرمایهدار است و این درست برخلافِ تصورِ کسانیست که حجاب را اولویت دستِ چندم تعریف کرده و مرتبا بر این طبل میکوبند که "حجاب خواستهی اصلی نیست".
#استثمار_مضاعف #زنان_کارگر #طبقه_کارگر #تبعیض_جنسیتی #تبعیض_مزدی
@Blackfishvoice1
سابقهی کار و تحصيلات میخواهد و در ازای ۵ ساعت کار تنها ۲میلیون و ۵۰۰هزار تومان حقوق میدهد. با لحاظ کردن تورمِ کنونی یعنی: مفت.
دفتر مذکور، وابسته به همان دولتی است که همزمان، سیاستهای سرکوب زنان را در کوچه و خیابان پیش میبرد، سیاستهای تنظیم خانواده را متوقف کرده و به فرزندآوری بیشتر دعوت و بهطور تماموقت خانهداری و همسرداری را تقدیس میکند.
در عین حال میداند که خانهنشین کردن زنان غیرممکن بوده و برای "تنظیم بازار" و گرداندنِ چرخهی تولید/انباشت به حضور آنها نیازمند است.
از همینرو، سیاست تبعیض جنسیتی به خدمت سیاست تبعیض مزدی میآید تا زنان را به نیروی کار ارزانقیمت تبدیل کند و در نتیجه، هزینههای تولید را بکاهد. یعنی زنان در عین استثمار در خانه ( کار خانگی رایگان ) در جامعه نیز به نفعِ انباشتِ حداکثری طبقهی مسلط استثمار میشوند: همزمان با مقرارت #حجاب_اجباری سیاست کنترل بدن هم به نیروی کار زنان تحمیل میشود تا مطیع بودن آنها در محیط کار به حداکثر برسد.
کافیست به بخش انتهایی آگهی نگاه کنید که تأکید شده برای همین شغل نیز حجم تماس بالایی دریافت میکنند:
بدیننحو سرمایهدار با دست باز بهترین نیرو را از میان ارتشی از بیکاران دستچین میکند و ضمن استثمار در حد رایگان، خدایگانی خود را بر بیکاران اعمال میکند.
میتوان گفت که سیاست حجاب اجباری از منظر اقتصاد سیاسی، در راستای منافعِ طبقهی سرمایهدار است و این درست برخلافِ تصورِ کسانیست که حجاب را اولویت دستِ چندم تعریف کرده و مرتبا بر این طبل میکوبند که "حجاب خواستهی اصلی نیست".
#استثمار_مضاعف #زنان_کارگر #طبقه_کارگر #تبعیض_جنسیتی #تبعیض_مزدی
@Blackfishvoice1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پادکست مبارزان خیابان
شمارهی دوم
کاری از کارگروه زنان #کمیته_مبارزان_خیابان
اگر قرار است تکثر همگانی شود، باید شنیدن را تمرین کنیم. شنیدن زنانی که به پستوی خانه رانده شدهاند، کسی آنان را نمیخواند و با نام آنان سخن نمیگوید. بله دقیقا منظور ما زنان خانهدار هستند. زنانی که ۲۲ میلیوناند، از این میلیونیها شماری کودکند. کودکانی که همسرند. شماری در آستانه جوانی، پیرند. شماری میانسالاند و در حسرت و انتظار قاب خاکستری زندگی به سر میبرند،شماری که پیرند و سختیها را چنان بلعیدهاند که فربگی اندامشان بیشتر از آنکه چربی باشد، تورم غلیظ رنج است.
این زن اکنون با ما سخن میگوید ، با ما که در خیابان به او که پشت شیشه خیره میشد، دقت نکرده ایم. ما با این زنان از زن زندگی آزادی به گفت و گو نشستیم
بشنوید صدایشان را
تا بیابیم صدای بیشماران ستمدیده را...
مبارزان خیابان
#زن_زندگی_آزادی
#استثمار_مضاعف #طبقه_کارگر
@Blackfishvoice1
شمارهی دوم
کاری از کارگروه زنان #کمیته_مبارزان_خیابان
اگر قرار است تکثر همگانی شود، باید شنیدن را تمرین کنیم. شنیدن زنانی که به پستوی خانه رانده شدهاند، کسی آنان را نمیخواند و با نام آنان سخن نمیگوید. بله دقیقا منظور ما زنان خانهدار هستند. زنانی که ۲۲ میلیوناند، از این میلیونیها شماری کودکند. کودکانی که همسرند. شماری در آستانه جوانی، پیرند. شماری میانسالاند و در حسرت و انتظار قاب خاکستری زندگی به سر میبرند،شماری که پیرند و سختیها را چنان بلعیدهاند که فربگی اندامشان بیشتر از آنکه چربی باشد، تورم غلیظ رنج است.
این زن اکنون با ما سخن میگوید ، با ما که در خیابان به او که پشت شیشه خیره میشد، دقت نکرده ایم. ما با این زنان از زن زندگی آزادی به گفت و گو نشستیم
بشنوید صدایشان را
تا بیابیم صدای بیشماران ستمدیده را...
مبارزان خیابان
#زن_زندگی_آزادی
#استثمار_مضاعف #طبقه_کارگر
@Blackfishvoice1
Blackfishvoice (BFV)
Photo
از متن:
بیتوجهی به اشتغال قانونی زنان افغانستانی آنها را در معرض نابرابری مضاعف در مقایسه با دیگر مهاجران قرار میدهد. در نتیجه به صورت رسمی وارد بازار کار نمیشوند. موقعیت تبعیض چندگانه، نداشتن حقوق شهروندی، تبعیض معمول مربوط به جنسیت در فرهنگ، خانواده و قانون، وابستگی اقتصادی، تعلق به طبقه فرودست اجتماع، تفاوتهای قومی و نژادی موجب روبهروشدن آنان با نوعی طرد و ننگ اجتماعی میشود. آنان به خدمات اجتماعی مانند بیمه دسترسی ندارند، بازار کار رسمی را از دست میدهند و فرصت مشارکت اجتماعی را ندارند.
https://shorturl.at/PQVW8
گزارش منتشرشده در روزنامهی شرق
دوم خرداد ۱۴۰۲
#زنان_کارگر #استثمار_مضاعف #مهاجران_افغانستانی #ناشهروندان #تبعیض_جنسیتی
@Blackfishvoice1
بیتوجهی به اشتغال قانونی زنان افغانستانی آنها را در معرض نابرابری مضاعف در مقایسه با دیگر مهاجران قرار میدهد. در نتیجه به صورت رسمی وارد بازار کار نمیشوند. موقعیت تبعیض چندگانه، نداشتن حقوق شهروندی، تبعیض معمول مربوط به جنسیت در فرهنگ، خانواده و قانون، وابستگی اقتصادی، تعلق به طبقه فرودست اجتماع، تفاوتهای قومی و نژادی موجب روبهروشدن آنان با نوعی طرد و ننگ اجتماعی میشود. آنان به خدمات اجتماعی مانند بیمه دسترسی ندارند، بازار کار رسمی را از دست میدهند و فرصت مشارکت اجتماعی را ندارند.
https://shorturl.at/PQVW8
گزارش منتشرشده در روزنامهی شرق
دوم خرداد ۱۴۰۲
#زنان_کارگر #استثمار_مضاعف #مهاجران_افغانستانی #ناشهروندان #تبعیض_جنسیتی
@Blackfishvoice1
Telegraph
من زنم و حق کار دارم
فاطمهسادات موسوی، کارشناس مهاجرت اندیشکده دیاران: «من هیچجوره امکانش نیست برگردم کشورمون، اینجا متولد شدم. کارکردن جزء معمولیترین حقوقمون باید باشه. باید یه راهی باشه که در کنار زندگی عادیمون اجازه کار داشته باشیم». اینها جملات پایانی در گفتوگو با…
یک زن کارگر ۲۶ ساله اهل #نیشابور در حین کار با دستگاه تزریق پلاستیک مصدوم شده و جان باخت.
این کارگر در حین کار با دستگاه دکل (تزریق پلاستیک )، به علت گیر کردن شال و کشیده شدن به داخل دستگاه، به شدت مصدوم و دقایقی بعد در محل کار جان باخت.
خبرگزاری دولتیِ ایرنا که منبع انتشار این خبر است، از کارگر جانباخته نام نبرده است.
#زنان_کارگر #حجاب_اجباری #طبقه_کارگر #استثمار_مضاعف #علیه_حجاب_اجباری
#تبعیض_جنسیتی
@Blackfishvoice1
این کارگر در حین کار با دستگاه دکل (تزریق پلاستیک )، به علت گیر کردن شال و کشیده شدن به داخل دستگاه، به شدت مصدوم و دقایقی بعد در محل کار جان باخت.
خبرگزاری دولتیِ ایرنا که منبع انتشار این خبر است، از کارگر جانباخته نام نبرده است.
#زنان_کارگر #حجاب_اجباری #طبقه_کارگر #استثمار_مضاعف #علیه_حجاب_اجباری
#تبعیض_جنسیتی
@Blackfishvoice1