در جریان تظاهرات امشب ۷ آبان در #لشت_نشا #رشت یک جوان بهنام #عارف_غلامپور در پی اصابت گلوله به سر جان خود را از دست داد.
#جانفشانان #جمهوری_کشتار #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@Blackfishvoice1
#جانفشانان #جمهوری_کشتار #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
@Blackfishvoice1
Blackfishvoice (BFV)
Video
#عسل_جزیده نوجوان اهل #لشت_نشا است که در جریان قیام #زن_زندگی_آزادی در شهر #رشت هدف گلولهی پاسداران خامنهای قرار گرفت و یک چشم خود را از دست داد.
به علت وجود ساچمه، او در آستانهی از دست دادن بینایی چشم دیگرش و نابینایی کامل بود. از همین رو محبور شد برای مداوا از کشور خارج شود.
او یک هفته پیش برای نخستین بار با نام و هویت واقعیِ خود شرحی کامل از مبارزات و صدمات جبرانناپذیر جسمی خود را در حساب توئیترش منتشر کرد.
عسل در بخشی از متن مفصل خود نوشت:
" یادمه از ۱۴-۱۵ سالگی (آبان ۹۸) ویدیوهای اعتراضات رو میدیدم و لحظه ای نبود که گریه نکنم و ازینکه تو خونه نشسته بودم (نمیذاشتن برم بیرون) و مردم برای گرفتن حقشون کشته میشدن عذاب وجدان نداشته باشم.
آبان، اعدام نوید و پرواز ps752، جنایات پشت سرهمی بود که من نوجوون نمیتونستم هضمش کنم.
درد خانواده های داغدار، درد من بود و دیگه نه تونستم ببخشم، و نه فراموش کنم. از اون سالها به بعد دادخواهی و انقلاب توی من مثل آتیشی که هیچوقت خاموش نمیشه اهداف، دغدغه و مسیر زندگیم رو شکل داد.
دیگه هرجای کشور اعتراضی میشد، وظیفه خودم میدونستم هرکاری ازدستم برمیاد براشون انجام بدم.
کشته شدن #مهسا_امینی شوکهام کرد و فکر میکردم اینبارم اتفاقی نمیوفته، اما مردم ایران غافلگیرم کردن.
انقلاب ۱۴۰۱ شکوه، امید و معجزه ای بود که در دور دست هاهم نمیدیدمش.
فرصتی بود که بلاخره میتونستم برای دادخواهی، عدالت و سرنگونی رژیم جنایتکار "مبارزه" کنم و دیگه تماشاچی نباشم.
تا جایی که تونستم تلاش کردم برای موندن، اما برای کامل ازدست ندادن بیناییم درنهایت از کشور خارج شدم.
حسم چیه؟ ناراحتم و تا عمق وجودم احساس درد و سوزش میکنم، اما مجبور بودم.
کاش زندگیمون طور دیگهای بود و مجبور نبودیم برای به دست آوردن کمترین حقوقمون، اینهمه درد رو تحمل کنیم.
کاش مجبور نبودیم تو سنی که وقت بچگی کردنه مبارزه کنیم و سنگین ترین بهارو بدیم.
اگر برمیگشتم به گذشته، بازم میرفتم (شاید عینک ایمنی میزدم مثلا، شما یادتون نره بزنید)
پشیمون نیستم. به زن زندگی آزادی، مردم و این انقلاب ایمان دارم.
به امید آزادی و پیروزی هرچه زودتر نور، بر تاریکی"
عسل پیشتر در چند توئیت بابت همکاری پهلوی با صادراتیهای جمهوری اسلامی، به انتقاد از وی پرداخته بود. چنین شد که به محض انتشار تصاویر واقعی از جراحات خود، کاربران پهلویگرا هجمهای را علیه او ترتیب دادند: چنانکه میدانید در میان حامیان این فرقه، مبارز بودن و هزینه دادن شما مطلقا فاقد اهمیت است. اهمیت شما را بیعت و اعلام چاکری مطلق به ولی فقیهشان تعیین میکند: چنین است که نوجوان رزمندهی مجروح، شایستهی توهین است و اراذل سپاهی نظیر #حمید_فرخ_نژاد و کارمندان سابق صدا و سیمای رژیم، شایستهی تحسین.
برخی از این اوباش کار را بهجایی رساندند که نابینایی چشم او را دروغ خواندند برای تبدیل شدن به چهرهای علیه پهلوی!
بعد از این حملات رذیلانه، او ویدئویی از خود منتشر کرد و پاسخی زیبنده به ترولهای سپاهی-ساواکی داد.
عسل یکیست از نسل ژینا، نیکا، سارینا و دیگر زنان جوانی که با زور گیوتین هم تن به انقیاد پدرانِ مرتجع، مردسالاری، قیممداری نخواهند داد. امیدی راستین اگر به رهایی این کشور از چنگِ اهریمنانِ ولایی-پادشاهی باشد، امید به همین مبارزان است که قطعا "از راه رفته برنمیگردند."
#زن_زندگی_آزادی
#نه_سلطنت_نه_رهبری_دموکراسی_برابری
@Blackfishvoice1
به علت وجود ساچمه، او در آستانهی از دست دادن بینایی چشم دیگرش و نابینایی کامل بود. از همین رو محبور شد برای مداوا از کشور خارج شود.
او یک هفته پیش برای نخستین بار با نام و هویت واقعیِ خود شرحی کامل از مبارزات و صدمات جبرانناپذیر جسمی خود را در حساب توئیترش منتشر کرد.
عسل در بخشی از متن مفصل خود نوشت:
" یادمه از ۱۴-۱۵ سالگی (آبان ۹۸) ویدیوهای اعتراضات رو میدیدم و لحظه ای نبود که گریه نکنم و ازینکه تو خونه نشسته بودم (نمیذاشتن برم بیرون) و مردم برای گرفتن حقشون کشته میشدن عذاب وجدان نداشته باشم.
آبان، اعدام نوید و پرواز ps752، جنایات پشت سرهمی بود که من نوجوون نمیتونستم هضمش کنم.
درد خانواده های داغدار، درد من بود و دیگه نه تونستم ببخشم، و نه فراموش کنم. از اون سالها به بعد دادخواهی و انقلاب توی من مثل آتیشی که هیچوقت خاموش نمیشه اهداف، دغدغه و مسیر زندگیم رو شکل داد.
دیگه هرجای کشور اعتراضی میشد، وظیفه خودم میدونستم هرکاری ازدستم برمیاد براشون انجام بدم.
کشته شدن #مهسا_امینی شوکهام کرد و فکر میکردم اینبارم اتفاقی نمیوفته، اما مردم ایران غافلگیرم کردن.
انقلاب ۱۴۰۱ شکوه، امید و معجزه ای بود که در دور دست هاهم نمیدیدمش.
فرصتی بود که بلاخره میتونستم برای دادخواهی، عدالت و سرنگونی رژیم جنایتکار "مبارزه" کنم و دیگه تماشاچی نباشم.
تا جایی که تونستم تلاش کردم برای موندن، اما برای کامل ازدست ندادن بیناییم درنهایت از کشور خارج شدم.
حسم چیه؟ ناراحتم و تا عمق وجودم احساس درد و سوزش میکنم، اما مجبور بودم.
کاش زندگیمون طور دیگهای بود و مجبور نبودیم برای به دست آوردن کمترین حقوقمون، اینهمه درد رو تحمل کنیم.
کاش مجبور نبودیم تو سنی که وقت بچگی کردنه مبارزه کنیم و سنگین ترین بهارو بدیم.
اگر برمیگشتم به گذشته، بازم میرفتم (شاید عینک ایمنی میزدم مثلا، شما یادتون نره بزنید)
پشیمون نیستم. به زن زندگی آزادی، مردم و این انقلاب ایمان دارم.
به امید آزادی و پیروزی هرچه زودتر نور، بر تاریکی"
عسل پیشتر در چند توئیت بابت همکاری پهلوی با صادراتیهای جمهوری اسلامی، به انتقاد از وی پرداخته بود. چنین شد که به محض انتشار تصاویر واقعی از جراحات خود، کاربران پهلویگرا هجمهای را علیه او ترتیب دادند: چنانکه میدانید در میان حامیان این فرقه، مبارز بودن و هزینه دادن شما مطلقا فاقد اهمیت است. اهمیت شما را بیعت و اعلام چاکری مطلق به ولی فقیهشان تعیین میکند: چنین است که نوجوان رزمندهی مجروح، شایستهی توهین است و اراذل سپاهی نظیر #حمید_فرخ_نژاد و کارمندان سابق صدا و سیمای رژیم، شایستهی تحسین.
برخی از این اوباش کار را بهجایی رساندند که نابینایی چشم او را دروغ خواندند برای تبدیل شدن به چهرهای علیه پهلوی!
بعد از این حملات رذیلانه، او ویدئویی از خود منتشر کرد و پاسخی زیبنده به ترولهای سپاهی-ساواکی داد.
عسل یکیست از نسل ژینا، نیکا، سارینا و دیگر زنان جوانی که با زور گیوتین هم تن به انقیاد پدرانِ مرتجع، مردسالاری، قیممداری نخواهند داد. امیدی راستین اگر به رهایی این کشور از چنگِ اهریمنانِ ولایی-پادشاهی باشد، امید به همین مبارزان است که قطعا "از راه رفته برنمیگردند."
#زن_زندگی_آزادی
#نه_سلطنت_نه_رهبری_دموکراسی_برابری
@Blackfishvoice1