#سهیل_عربی از روز دوشنبه ۱۸ مهر مفقود شده است و تاکنون هیچ اطلاعی از او در دست نیست. #سهیل_عربی_کجاست
#علیه_سکوت
#NikaShakarami #MahsaAmini
@Blackfishvoice1
#علیه_سکوت
#NikaShakarami #MahsaAmini
@Blackfishvoice1
#سهیل_عربی فعال سیاسیِ آنارشیست روز دوشنبه ۱۲ دیماه توسط سرکوبگران ربوده و به مکان نامعلومی منتقل شده است.
سهیل عربی در سال ۱۴۰۰ پس از تحمل ۸ سال زندان آزاد شده و در دوران تبعید در برازجان به سر میبرد.
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
@Blackfishvoice1
سهیل عربی در سال ۱۴۰۰ پس از تحمل ۸ سال زندان آزاد شده و در دوران تبعید در برازجان به سر میبرد.
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
@Blackfishvoice1
Forwarded from بيدارزنى
🟣 #بیدارزنی: #مصطفی_نیلی وکیل دادگستری همراه با #سهیل_عربی زندانی سیاسی، امروز ۱۲ بهمنماه از زندان تهران بزرگ (فشافویه) به قرنطینه زندان رجاییشهر منتقل شدند.
مصطفی نیلی، روز ۱۵ آذرماه با دستور بازپرس شعبه ۲ اوین، از زندان اوین به فشافویه منتقل شد. طی این مدت، او بهعنوان وکیلی زندانی، به ارائهی مشاورهی حقوقی به زندانیان حاضر در بند و تعداد پرشمار بازداشتشدگان قیام #زن_زندگی_آزادی در این زندان پرداخت.
وی همچنین در اعتراض به گستردگی سرکوب علیه معترضان بازداشتی، طی متنی از حضور در جلسه دادگاه خود نیز خودداری کرد:
«در اعتراض به نقص گسترده حقوق بازداشتشدگان اعتراضات اخیر در دادسرای امنیت و دادگاه انقلاب تهران و دیگر مراجع قضایی در سراسر کشوردر جلسهای که از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران برای اینجانب تشکیل شده شرکت نمیکنم. طبق قانون اساسی، دادخواهی و دادرسی عادلانه، حق ملت ایران است و روز پاسخگویی آمران و عاملان نقص حقوق اساسی هم نزدیک است».
@bidarzani
مصطفی نیلی، روز ۱۵ آذرماه با دستور بازپرس شعبه ۲ اوین، از زندان اوین به فشافویه منتقل شد. طی این مدت، او بهعنوان وکیلی زندانی، به ارائهی مشاورهی حقوقی به زندانیان حاضر در بند و تعداد پرشمار بازداشتشدگان قیام #زن_زندگی_آزادی در این زندان پرداخت.
وی همچنین در اعتراض به گستردگی سرکوب علیه معترضان بازداشتی، طی متنی از حضور در جلسه دادگاه خود نیز خودداری کرد:
«در اعتراض به نقص گسترده حقوق بازداشتشدگان اعتراضات اخیر در دادسرای امنیت و دادگاه انقلاب تهران و دیگر مراجع قضایی در سراسر کشوردر جلسهای که از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران برای اینجانب تشکیل شده شرکت نمیکنم. طبق قانون اساسی، دادخواهی و دادرسی عادلانه، حق ملت ایران است و روز پاسخگویی آمران و عاملان نقص حقوق اساسی هم نزدیک است».
@bidarzani
Blackfishvoice (BFV)
Photo
دیروز به همراه خانواده برای ملاقات #علی_اسداللهی به #زندان_فشافویه رفتیم. از مسیر طولانی شهرستان آمدن و این خانه و آن خانه ماندن تا رسیدن به زندان، در دل سرما و صف طولانی خانوادهها پشت در ورودی تا کندن زمین جلوی در ورودی و گل و خیسی کفزمین و راه افتادن وسط سنگلاخ…
همگی رد خستگی را به عینه بر تن هر خانواده از جمله ما میگذاشت. تازه تا اینجای کار هنوز ملاقاتی انجام نشده است.
وارد سالن میشویم، فضای نگهبانان به مراتب از زندان اوین کمتر امنیتی به نظر میرسد. خانوادهها منتظرند تا در چند سری عزیزانشان را ببینند. ملاقاتها منحصراً کابینی است، آن هم یک هفته در میان!
زمانی طولانی انتظار خیلیها را کلافه میکند. با هر سری آمدن زندانها سوت و کف و تشویقها شروع میشود.
همگی شروع به تشویق و دست تکان دادن با زندانیها میکنند. مادری فریاد میزند: «تولد فرزندمه»
دیگران پاسخ میدهند: «فرزندان وطن، افتخار ملتن». همه سعی میکنیم خوشحال باشیم و به زندانیان روحیه بدهیم. در پایان ملاقات از یکی از سالنها صدای «زن، زندگی، آزادی» میآید. انتهای سالن چشمهایمان به پیرمردی ۷۰ ساله با شنوایی ضعیف میافتد. پیرزنی به همان سن روبرویش نشسته، لبخند سرش نمیشود، گریه میکند که وثیقه را قبول نمیکنند.
باورم نمیشود دوباره نگاه میکنم خیلی پیر است. گوشهایش ضعیف است و به همسرش گفته اگر مدتی است که به او زنگی نمیزند به این خاطر است که در شلوغی زندان نمیتواند درست بشنود.
از همسرش میپرسم مسئله مربوط به قیام اخیر است؟ میگوید: « بله!»
یک ماه است پیرمرد را نگه داشتهاند.
سالن در بهت فرو میرود همگی میآیند از دور پیرمرد را ببینند.
نوبت به سری ما میرسد. دوباره سوت و کف و دست زدن جمعی همهمان را مشعوف کرده. برادرم علی را از دور با کلاهی میبینم، مسخره بازی در میآورد. دست زدنها تمامی ندارد تا زندانیان پشت کابین مستقر شوند.
از دور #امیرحسین_بریمانی را میبینیم دنبال خانوادهاش میچرخد، از این سمت کابین میروم دنبالش، به شیشه میزنم تا متوجه شود برایش بوسه و دست میفرستیم. خندهاش میگیرد و پاسخ میدهد، نمیداند حتی چه کسی هستیم، اما به رسم آنجا همه یک خانواده هستیم.
#پویا_مظلومی با برادرم علی وارد میشود، میآید سمتمان و دستش را میگذارد روی شیشه کابین، من هم همینکار را میکنم، لحظهای قلبم پاره میشود، میشود پویا مظلومی.
اینها نمیگذارند حتی دستهایمان بهم برسد.
علی گوشی را برمیدارد با مونا شروع میکند حرف زدن، کلی انرژی دارد و با هیجان چیزهایی میگوید.
مادرم میگوید :«گوشی را به من ندید، میخواهم فقط نگاهش کنم». مونا و علی با هم با ایما و اشاره حرف میزنند و میخندند. باورمان نمیشود مگر چند کلمه و چند جمله با چشمها جا به جا میشود؟ کل مدت ملاقات بیست دقیقه است، نوبت من میشود. دو دقیقه را هم نباید از دست بدهم.
علی از فضای اتاقش میگوید، از آقای #مصطفی_نیلی و #سهیل_عربی و بقیه هم بندیهایش، خوشحال است فضای اتاق سر و سامانی گرفته و دلشان بهم گرم است. خبر ندارد روز آخر است که آنها را میبیند و قرار است سهیل عربی ناگهانی با دستبند و پابند به زور منتقل شود و به آقای نیلی، این وکیل شریف حتی فرصت ندهند وسایلش را درست جمع کند و برود به کجا؟ کسی نمیداند. یکی میگوید اوین آن یکی شنیده رجایی شهر.
ملاقات تمام شده، کرهکرهها پایین میآید. همگی تا میلیمتر آخر پایین آمدن پرده به دست زدن و تشویق ادامه میدهند. خندهها کمی کمرنگتر شده، خانوادهها با هم خداحافظی میکنند پردهها کامل پایین آمده، نمایش به پایان میرسد.
تنها یک چیز بر قلبهایمان حک شده است «مقاومت زندگیست».
از اینستاگرام #آنیشا_اسداللهی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#علیه_سکوت
@Blackfishvoice1
همگی رد خستگی را به عینه بر تن هر خانواده از جمله ما میگذاشت. تازه تا اینجای کار هنوز ملاقاتی انجام نشده است.
وارد سالن میشویم، فضای نگهبانان به مراتب از زندان اوین کمتر امنیتی به نظر میرسد. خانوادهها منتظرند تا در چند سری عزیزانشان را ببینند. ملاقاتها منحصراً کابینی است، آن هم یک هفته در میان!
زمانی طولانی انتظار خیلیها را کلافه میکند. با هر سری آمدن زندانها سوت و کف و تشویقها شروع میشود.
همگی شروع به تشویق و دست تکان دادن با زندانیها میکنند. مادری فریاد میزند: «تولد فرزندمه»
دیگران پاسخ میدهند: «فرزندان وطن، افتخار ملتن». همه سعی میکنیم خوشحال باشیم و به زندانیان روحیه بدهیم. در پایان ملاقات از یکی از سالنها صدای «زن، زندگی، آزادی» میآید. انتهای سالن چشمهایمان به پیرمردی ۷۰ ساله با شنوایی ضعیف میافتد. پیرزنی به همان سن روبرویش نشسته، لبخند سرش نمیشود، گریه میکند که وثیقه را قبول نمیکنند.
باورم نمیشود دوباره نگاه میکنم خیلی پیر است. گوشهایش ضعیف است و به همسرش گفته اگر مدتی است که به او زنگی نمیزند به این خاطر است که در شلوغی زندان نمیتواند درست بشنود.
از همسرش میپرسم مسئله مربوط به قیام اخیر است؟ میگوید: « بله!»
یک ماه است پیرمرد را نگه داشتهاند.
سالن در بهت فرو میرود همگی میآیند از دور پیرمرد را ببینند.
نوبت به سری ما میرسد. دوباره سوت و کف و دست زدن جمعی همهمان را مشعوف کرده. برادرم علی را از دور با کلاهی میبینم، مسخره بازی در میآورد. دست زدنها تمامی ندارد تا زندانیان پشت کابین مستقر شوند.
از دور #امیرحسین_بریمانی را میبینیم دنبال خانوادهاش میچرخد، از این سمت کابین میروم دنبالش، به شیشه میزنم تا متوجه شود برایش بوسه و دست میفرستیم. خندهاش میگیرد و پاسخ میدهد، نمیداند حتی چه کسی هستیم، اما به رسم آنجا همه یک خانواده هستیم.
#پویا_مظلومی با برادرم علی وارد میشود، میآید سمتمان و دستش را میگذارد روی شیشه کابین، من هم همینکار را میکنم، لحظهای قلبم پاره میشود، میشود پویا مظلومی.
اینها نمیگذارند حتی دستهایمان بهم برسد.
علی گوشی را برمیدارد با مونا شروع میکند حرف زدن، کلی انرژی دارد و با هیجان چیزهایی میگوید.
مادرم میگوید :«گوشی را به من ندید، میخواهم فقط نگاهش کنم». مونا و علی با هم با ایما و اشاره حرف میزنند و میخندند. باورمان نمیشود مگر چند کلمه و چند جمله با چشمها جا به جا میشود؟ کل مدت ملاقات بیست دقیقه است، نوبت من میشود. دو دقیقه را هم نباید از دست بدهم.
علی از فضای اتاقش میگوید، از آقای #مصطفی_نیلی و #سهیل_عربی و بقیه هم بندیهایش، خوشحال است فضای اتاق سر و سامانی گرفته و دلشان بهم گرم است. خبر ندارد روز آخر است که آنها را میبیند و قرار است سهیل عربی ناگهانی با دستبند و پابند به زور منتقل شود و به آقای نیلی، این وکیل شریف حتی فرصت ندهند وسایلش را درست جمع کند و برود به کجا؟ کسی نمیداند. یکی میگوید اوین آن یکی شنیده رجایی شهر.
ملاقات تمام شده، کرهکرهها پایین میآید. همگی تا میلیمتر آخر پایین آمدن پرده به دست زدن و تشویق ادامه میدهند. خندهها کمی کمرنگتر شده، خانوادهها با هم خداحافظی میکنند پردهها کامل پایین آمده، نمایش به پایان میرسد.
تنها یک چیز بر قلبهایمان حک شده است «مقاومت زندگیست».
از اینستاگرام #آنیشا_اسداللهی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#علیه_سکوت
@Blackfishvoice1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#مصطفی_نیلی و #سهیل_عربی در مدت حضورشان در زندان #فشاویه به صدها زندانی سیاسی مشاوره میدادند و فضای همدلی را در زندان ایجاد کرده بودند. این امر به مذاق سرکوبگران خوش نیامد و برای شکستن این روحیه، نیلی و عربی را به زندان رجاییشهر تبعید کردند. تبعید این دو بهقدری عجولانه و ضربتی بوده که حتی نتوانستند وسائلشان جمعآوری کرده و همراه خود ببرند.
نظام جمهوری اسلامی در رسانهها، برای معدود طرفداراناش از خود سیمایی مقتدر میسازد ولی حتی از زندانیان سیاسی نیز میهراسد.
#آریا_شیخی #محور_کذایی_مقاومت
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
@Blackfishvoice1
نظام جمهوری اسلامی در رسانهها، برای معدود طرفداراناش از خود سیمایی مقتدر میسازد ولی حتی از زندانیان سیاسی نیز میهراسد.
#آریا_شیخی #محور_کذایی_مقاومت
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
@Blackfishvoice1
فوت اسماعیل عربی پدر #سهیل_عربی در اثر فشارهای مداوم بر فرزندش!
قلب #اسماعیل_عربی پدر #سهیل_عربی فعال سیاسی زندانی در رجایی شهر کرج امروز جمعه ۲۶ اسفند ۱۴۰۱ از حرکت ایستاد. پدر و مادر سهیل عربی چندی پیش بر اثر فشارهای امنیتی سکته مغزی کرده بودند.
@Blackfishvoice1
قلب #اسماعیل_عربی پدر #سهیل_عربی فعال سیاسی زندانی در رجایی شهر کرج امروز جمعه ۲۶ اسفند ۱۴۰۱ از حرکت ایستاد. پدر و مادر سهیل عربی چندی پیش بر اثر فشارهای امنیتی سکته مغزی کرده بودند.
@Blackfishvoice1
Blackfishvoice (BFV)
Photo
امروز ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲، #سهیل_عربی به #برازجان تبعید شده و باید فردا صبح خود را در مرکز آن شهر معرفی کند.
سهیل عربی، متولد سال ۱۳۶۴، وبلاگنویس ایرانی است که نهادهای امنیتی او را در آبان ۱۳۹۲ به اتهام «اهانت به مقدسات اسلامی»، «سبالنبی» و «توهین به رهبر و مقامهای جمهوری اسلامی» دستگیر کردند.
او مدتی را در سلول انفرادی نگه داشته و سپس به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل کردند، شهریور ۱۳۹۳، در حالی که حدود یک سال از بازداشت سهیل عربی میگذشت، شعبه ۷۶ دادگاه کیفری استان تهران این نویسنده زندانی را به اتهام «توهین به پیامبر اسلام» به اعدام محکوم کرد. این حکم در آذرماه همان سال در دیوان عالی کشور نیز تایید شد.
سهیل عربی در دادگاه تجدیدنظر از حکم اعدام رهایی یافت.
اما پس از آن، سهیل ، به مدت ۸ سال زندان تحمل کرد، و علاوه بر آن او باید با انواع بیماریهای جسمی و شرایط نامساعد روحی برای تحمل دو سال تبعید تا فردا در برازجان باشد.
منبع: دادبان
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
@Blackfishvoice1
سهیل عربی، متولد سال ۱۳۶۴، وبلاگنویس ایرانی است که نهادهای امنیتی او را در آبان ۱۳۹۲ به اتهام «اهانت به مقدسات اسلامی»، «سبالنبی» و «توهین به رهبر و مقامهای جمهوری اسلامی» دستگیر کردند.
او مدتی را در سلول انفرادی نگه داشته و سپس به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل کردند، شهریور ۱۳۹۳، در حالی که حدود یک سال از بازداشت سهیل عربی میگذشت، شعبه ۷۶ دادگاه کیفری استان تهران این نویسنده زندانی را به اتهام «توهین به پیامبر اسلام» به اعدام محکوم کرد. این حکم در آذرماه همان سال در دیوان عالی کشور نیز تایید شد.
سهیل عربی در دادگاه تجدیدنظر از حکم اعدام رهایی یافت.
اما پس از آن، سهیل ، به مدت ۸ سال زندان تحمل کرد، و علاوه بر آن او باید با انواع بیماریهای جسمی و شرایط نامساعد روحی برای تحمل دو سال تبعید تا فردا در برازجان باشد.
منبع: دادبان
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
@Blackfishvoice1
Blackfishvoice (BFV)
Photo
طی یکدههی اخیر هیچ آزاری نبوده است که حکومت علیه #سهیل_عربی به کار نگرفته باشد. یک قلم آن ۸ سال زندان بدون یک مرخصی بوده است. از فردای آزادی از زندان نیز یک روز راحتاش نگذاشتهاند: از بازداشتهای مکرر و جلوگیری از ادامهی درمان تا تبعید به #برازجان.
تمام اینها اما کوچکترین خدشهای به عزم و آرمان سهیل عربی وارد نکرده و او کماکان استخوانی در گلوی سرکوبگران است.
اکنون در تبعید است. ولی در تبعید چه میبینید: گلهای آفتابگردان، نخلستان، رودخانه، کار، تلاش برای تدریس و ترجمه. سهیل به حق یکی از استوارترین آن آموزگارانِ عصریست که حتی مبارزه به کالا تبدیل شده است.
آخرین نوشتهی او را از تبعید میخوانیم:
🔺️ از تاریکخانه لابراتوار چاپ عکس در خیابان گلبرگ تا مزرعه آفتابگردان در #برازجان
داستانش طولانی است، پر از شیرینی و تلخی ،پر از شکست و پیروزی.
عاشق عکاسی بودم. در سیزده سالگی، روزی که تصمیم گرفتم تمام وقت کار کنم، اولین مغازهای که دیدم آگهی استخدام کارگر روی شیشه ویترینش زده، یک عکاسی بود. استخدام شدم و از عکاسی به لابراتوار چاپ عکس رفتم و سالها در تاریکخانه عکس رنگی با آگراندیسمان چاپ کردم، تا مدیر فنی شدم و هنگام درو محصول سالها پادویی و کارگری بازداشتم کردند و از یک ملیارد سال ۹۲، رسیدم به زیر صفر.
اما برخاستم و ...
کشاورزی هم یکی از کارهای مورد علاقه.ام است. همیشه چند شغله بودم، روزها عکس چاپ میکردم، بعد از ظهرها ویزیتوری، رانندگی، کارتپخش کنی.
حالا صبح زود به کلانتری می.روم ( برای اعلام حضور در محل محکومیت به اقامت اجباری #تبعید) و سپس به مزرعه می.روم، تا غروب کشاورزی و پس از استراحتی کوتاه، شغل دوم و سوم:
ترجمه و تدریس.
اشتباهاتم زیاد بوده، شکستهایم زیاد بوده، ولی وقتی میخواهم به خودم نمره بدهم با توجه به امکانات و حوادث و بحرانهایی که داشتم، از صد نمره به خودم چهل نمره میدهم.
#مقاومت_زندگیست
@Blackfishvoice1
تمام اینها اما کوچکترین خدشهای به عزم و آرمان سهیل عربی وارد نکرده و او کماکان استخوانی در گلوی سرکوبگران است.
اکنون در تبعید است. ولی در تبعید چه میبینید: گلهای آفتابگردان، نخلستان، رودخانه، کار، تلاش برای تدریس و ترجمه. سهیل به حق یکی از استوارترین آن آموزگارانِ عصریست که حتی مبارزه به کالا تبدیل شده است.
آخرین نوشتهی او را از تبعید میخوانیم:
🔺️ از تاریکخانه لابراتوار چاپ عکس در خیابان گلبرگ تا مزرعه آفتابگردان در #برازجان
داستانش طولانی است، پر از شیرینی و تلخی ،پر از شکست و پیروزی.
عاشق عکاسی بودم. در سیزده سالگی، روزی که تصمیم گرفتم تمام وقت کار کنم، اولین مغازهای که دیدم آگهی استخدام کارگر روی شیشه ویترینش زده، یک عکاسی بود. استخدام شدم و از عکاسی به لابراتوار چاپ عکس رفتم و سالها در تاریکخانه عکس رنگی با آگراندیسمان چاپ کردم، تا مدیر فنی شدم و هنگام درو محصول سالها پادویی و کارگری بازداشتم کردند و از یک ملیارد سال ۹۲، رسیدم به زیر صفر.
اما برخاستم و ...
کشاورزی هم یکی از کارهای مورد علاقه.ام است. همیشه چند شغله بودم، روزها عکس چاپ میکردم، بعد از ظهرها ویزیتوری، رانندگی، کارتپخش کنی.
حالا صبح زود به کلانتری می.روم ( برای اعلام حضور در محل محکومیت به اقامت اجباری #تبعید) و سپس به مزرعه می.روم، تا غروب کشاورزی و پس از استراحتی کوتاه، شغل دوم و سوم:
ترجمه و تدریس.
اشتباهاتم زیاد بوده، شکستهایم زیاد بوده، ولی وقتی میخواهم به خودم نمره بدهم با توجه به امکانات و حوادث و بحرانهایی که داشتم، از صد نمره به خودم چهل نمره میدهم.
#مقاومت_زندگیست
@Blackfishvoice1
Forwarded from سندیکالیسم در صنعت نشر
یک سال همراهی با جنبش زن، زندگی، آزادی:
روایت سهیل عربی از خیابان تا زندان
سهیل عربی، مترجم و کنشگر آنارشیست که هماکنون دوران تبعید در برازجان را میگذراند، در کانال تلگرامی خود روایتهایی از یک سال همراهی با جنبش «زن، زندگی، آزادی»، از آغاز اعتراضات خیابانی در مقابل بیمارستان کسری در تهران تا بازداشت و بازجویی در پلیس امنیت تهران و سپس حبس در زندان گوهردشت را نوشته است.
با توجه به اینکه آقای عربی در تبعید برازجان از هرگونه وسایل رفاهی و دسترسی مناسب به اینترنت محروم است و نوشتههای او با حداقل ویرایش در کانالش منتشر میشوند، متن کامل این روایتها با اندکی ویرایش رسمالخط منتشر میشود؛ اما هیچ تغییری در لحن (گاه محاورهای) داده نشده است.
به علت طولانی بودن متن، در دو بخش منتشر خواهد شد که بخش نخست، روایت خیابان و بازجویی است و بخش دوم، روایت دوران زندان.
سهیل عربی در کانال خود از تداوم این روایت خبر داده است.
کمتر از یک ماه تا سالگرد جاودان شدن ژینا و آغاز جنبش/انقلاب «زن، زندگی آزادی» وقت داریم و فرصت خوبی است که مروری بر آنچه گذشت، داشته باشیم، از تجربیات و مشاهدات خود بنویسیم، ببینیم نقاط قوت و ضعفمان چه بود، چه راهکارهایی برای پیشروی بهتر در ادامه مسیر داریم، چه کاستیهایی داریم...
#سهیل_عربی
#صنف_مترجمان
#کمیته_حقوق_زندانیان
#سندیکالیسم_در_صنعت_نشر
#سندیکای_کارکنان_صنعت_نشر
@IranPubWorkers
روایت سهیل عربی از خیابان تا زندان
سهیل عربی، مترجم و کنشگر آنارشیست که هماکنون دوران تبعید در برازجان را میگذراند، در کانال تلگرامی خود روایتهایی از یک سال همراهی با جنبش «زن، زندگی، آزادی»، از آغاز اعتراضات خیابانی در مقابل بیمارستان کسری در تهران تا بازداشت و بازجویی در پلیس امنیت تهران و سپس حبس در زندان گوهردشت را نوشته است.
با توجه به اینکه آقای عربی در تبعید برازجان از هرگونه وسایل رفاهی و دسترسی مناسب به اینترنت محروم است و نوشتههای او با حداقل ویرایش در کانالش منتشر میشوند، متن کامل این روایتها با اندکی ویرایش رسمالخط منتشر میشود؛ اما هیچ تغییری در لحن (گاه محاورهای) داده نشده است.
به علت طولانی بودن متن، در دو بخش منتشر خواهد شد که بخش نخست، روایت خیابان و بازجویی است و بخش دوم، روایت دوران زندان.
سهیل عربی در کانال خود از تداوم این روایت خبر داده است.
کمتر از یک ماه تا سالگرد جاودان شدن ژینا و آغاز جنبش/انقلاب «زن، زندگی آزادی» وقت داریم و فرصت خوبی است که مروری بر آنچه گذشت، داشته باشیم، از تجربیات و مشاهدات خود بنویسیم، ببینیم نقاط قوت و ضعفمان چه بود، چه راهکارهایی برای پیشروی بهتر در ادامه مسیر داریم، چه کاستیهایی داریم...
#سهیل_عربی
#صنف_مترجمان
#کمیته_حقوق_زندانیان
#سندیکالیسم_در_صنعت_نشر
#سندیکای_کارکنان_صنعت_نشر
@IranPubWorkers
Telegraph
یک سال همراهی با جنبش زن، زندگی، آزادی: روایت سهیل عربی از خیابان تا زندان
سهیل عربی، مترجم و کنشگر آنارشیست که هماکنون دوران تبعید در برازجان را میگذراند، در کانال تلگرامی خود روایتهایی از یک سال همراهی با جنبش زن، زندگی، آزادی، از آغاز اعتراضات خیابانی در مقابل بیمارستان کسری در تهران تا بازداشت و بازجویی در پلیس امنیت تهران…
زندانی سیاسی #علی_اکبر_زر به دلیل انتقاد به وضع موجود کشور، در صفحه شخصی اینستاگرام، متهم به سبالنبی، محاربه و اجتماع و تبانی شده و در خطر اعدام قرار دارد.
#سهیل_عربی در کانال تلگرام خود نوشته است:
با اینکه در دادگاه بدوی آقای اکبر رز بابت اتهام سبالنبی تبرئه شد، اما با اعتراض دادستان و اصرارش به اعدام اکبر رز، پرونده به دادگاه تجدید نظر رفته و خطر اجرای حکم اعدام او را که پدر دو فرزند خردسال است تهدید میکند.
همسر وی این روزها علاوه بر اینکه پدر فرزندانش را کنار خود ندارد و مجبور است در روزهای زندانی بودن همسرش، تمام بار زندگی را بر دوش بکشد، پدر خود را هم از دست داد و خانه کوچکشان هم دچار آتشسوزی شده است.
او با دو فرزند خردسال از اطراف اصفهان هر هفته باید تا تهران و کرج برای رفتن به دادسرا و زندان سفر کند.
اعدام ،نه فقط جنایتی علیه فرد است بلکه آسیبهای جبرانناپذیر به خانواده فرد، به ویژه همسر و فرزندان او تحمیل میکند.
#جمهوری_اعدام #اعدام_قتل_عمد_دولتی_است
#علیه_بی_تفاوتی #علیه_سکوت #زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
@Blackfishvoice1
#سهیل_عربی در کانال تلگرام خود نوشته است:
با اینکه در دادگاه بدوی آقای اکبر رز بابت اتهام سبالنبی تبرئه شد، اما با اعتراض دادستان و اصرارش به اعدام اکبر رز، پرونده به دادگاه تجدید نظر رفته و خطر اجرای حکم اعدام او را که پدر دو فرزند خردسال است تهدید میکند.
همسر وی این روزها علاوه بر اینکه پدر فرزندانش را کنار خود ندارد و مجبور است در روزهای زندانی بودن همسرش، تمام بار زندگی را بر دوش بکشد، پدر خود را هم از دست داد و خانه کوچکشان هم دچار آتشسوزی شده است.
او با دو فرزند خردسال از اطراف اصفهان هر هفته باید تا تهران و کرج برای رفتن به دادسرا و زندان سفر کند.
اعدام ،نه فقط جنایتی علیه فرد است بلکه آسیبهای جبرانناپذیر به خانواده فرد، به ویژه همسر و فرزندان او تحمیل میکند.
#جمهوری_اعدام #اعدام_قتل_عمد_دولتی_است
#علیه_بی_تفاوتی #علیه_سکوت #زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
@Blackfishvoice1