Blackfishvoice (BFV)
7.43K subscribers
4.89K photos
3.79K videos
101 files
271 links
Download Telegram
Blackfishvoice (BFV)
Video
در میانه‌ی ماه خرداد ۱۳۴۶ محمدرضا پهلوی به آلمان سفر کرد ولی افکار عمومی، دانشجويان و روشنفکران او را نمادِ فساد، غارت، سرکوب جنبش‌های اجتماعی و پلیسِ مطیعِ امپرياليسم در خاورمیانه می‌دانستند.
پهلوی به‌قدری از منفور بودن در افکار عمومی غرب مطمئن بود که علاوه بر دستور به سفارت ایران در #برلین برای بسیج اراذل و اوباش، تعداد قابل توجهی از لمپن‌های ساواکی را با هواپیمایی خود به آلمان برده بود.
روز ۳۰ ماه مه، تظاهرات بزرگی علیه او در #مونیخ برگزار شد که مورد حمله‌ی مشترک پلیس آلمان و اوباش پهلوی قرار گرفت. اما عصرِ دوم ژوئن که او قصد بازدید از اپرای برلین را داشت، تمام خیابانهای اطراف ساختمان اپرا مملو از جمعیت معترض شده بود که علیه حضور یک مستبد در آلمان شعار می‌دادند.
در حالی‌که پلیس برلین میان جمعیت و مسیر حرکت دیکتاتور حائل شده بود، اما لباس‌شخصی‌های شاه که دیدند نمایشِ اقتدار به یک بی‌آبرویی بین‌المللی برای او تبدیل شده است، با چماق‌هایی که از پیش تدارک دیده بودند به سمت معترضان یورش بردند. یورش اوباش، فضای ملتهب را شعله‌ور ساخت و خیابان‌ها به صحنه‌ی درگیری تبدیل شد. با متشنج شدن فضا، پلیس یک دانشجوی ۲۶ساله به‌نام# بنو_اونه‌_زورگ را با گلوله هدف قرار دارد و به قتل رساند. این رخداد به‌طور کامل فضای مبارزات اجتماعی در آلمان را به سمت فعالیت‌های رادیکال و میلیتانت، تغییر داد؛ از جمله ظهور #فراکسیون_ارتش_سرخ


درسِ اول:
دولتِ وقت آلمان، شاه را "رفرمیستی دشمن کمونيسم" می‌‌دانست. برای آلمان و تمامی دولت‌های غرب، رفرمیست، ملی‌گرا و اسلام‌گرا فاقد اهمیت بود و صرفا به حکومت‌هایی نیاز داشتند که به‌عنوان زائده‌ی دکترینِ مقابله با شوروی،‌ ایفای نقش کنند. همان‌گونه‌ که زمانی از هسته‌های اولیه‌ی طالبان در افغانستان حمایت کردند یا حتی برای تضعیف گروه‌های مارکسیست در #فلسطین به تقویت اسلام‌گرایان پرداختند. شاه نیروهای سکولار و چپ را سرکوب می‌کرد و با چراغ سبز غرب، خمینی را به اپوزیسیون تبدیل کرد؛ در نهایت با سرآمدن تاریخِ پهلوی، غرب از همان خمینی برای سرکوب چپ‌گرایان یاری گرفت.
چشم بستن نیروی سیاسی به دولت‌های خارجی برای ایجاد تغییر در ایران ( و تمامی غرب آسیا) جز تحلیل بردن توانِ مبارزه با انتظارِ معجزه از جنایت‌کاران بین‌المللی نتيجه‌ای ندارد؛ مگر این‌که مانند تبهکاران راست برانداز، حمله‌ی نظامی، تحریم، جنگ داخلی و نسل‌کشی را نتيجه‌ی‌ ارزیابی کنیم!

درسِ دوم:

در سال‌های آخر حکمرانیِ پهلوی، هر سفر او به غرب، نتیجه‌ای جز بی‌آبرویی نداشت. از برلین تل واشنگتن هرکجا که پا می‌گذاشت، تظاهرات‌های بزرگی علیه او سازماندهی می‌شد. دانشجویان و فعالین سیاسی تبعیدی، #کنشگران_فصلی و اجاره‌ای نبودند. خود را نه بر فرازِ مردم داخل، که امتدادِ مبارزات آن‌ها دانسته و با تمام قوا برای رساندن صدای مبارزان، به افکار عمومی و نه به سیاست‌مدارانِ رذل تلاش می‌کردند.
امروز چه؟ جنبش دانشجویی خارج از کشور کجاست؟ چقدر با دانشجویان و نیروهای مترقی در ارتباط است و تشکیلاتِ مستقل خود را در خارج می‌سازد؟
می‌توان گفت: هیچ.
وقتی اعتراضات در سال‌های ۸۸، ۹۸، ۱۴۰۱ فراگیر در داخل شعله‌ور می‌شود، خارج صرفا در قالب آکسیونیسمِ فعال شده و با سرکوب در داخل، آن‌ها نیز زندگی روزمره خود را پی می‌گیرند. حال آنکه در داخل هر روز مقاومت/مبارزه جاری‌ست ولی هیچ نیروی سیاسی متشکلی در خارج نیست که میانجی انتقال صدای مردم باشد؛ اجازه بدهید تصریح کنیم که #جسدمعاشان که روی استیج‌های غرب استندآپ اجرا می‌کنند مطلقا صدای مردم نیستند و صرفا به عنوان لابی‌های گروه‌های ذی‌نفع در غرب به‌عنوان‌ گروه فشار عمل می‌کنند. ۱۴۰۱ نشان داد که صدر تا ذیل این افراد بیش از دلقک نیستند که توییت‌های مشترک خود را به خلق به‌عنوان اتحاد سیاسی فروختند.

در واقع خطاب به کسانی‌که با مشاهده‌ی حمایت بین‌المللی از #فلسطین طلبکارانه می‌پرسند: " پس چرا موقع سرکوب در ایران سکوت می‌کنند" می‌گوئیم: شما برای این‌که نیروهای مترقی در غرب را با خود هم‌سو کنید، چه کرده‌اید؟ در اعتراضات علیه راسیسم و مهاجرستیزی شرکت کرده‌اید؟ با تشکل‌های کارگری در غرب ارتباط گرفته‌اید؟ یا این‌که روی دیوارِ نازی‌ها، ناتو و ... یادگاری نوشته‌اید و مبارزه را به خود-رهبرپنداران برون‌سپاری کرده‌اید تا از طریقِ فاکتور کردن خون مبارزان در ایران، سرمایه‌ی مادی و اجتماعی انباشت کنند؟



تا زمانی‌که مخالفان جمهوری اسلامی در خارج نتوانند خود را با گروه‌های مترقی در غرب مرتبط سازند و روی اجلاس امنیتی مونیخ و ناتو و اتحادیه اروپا یادگاری بنويسند، نه تنها داخل صدایی نخواهد داشت بلکه کار به‌جایی می‌رسد که دیاسپورای ایرانی با هم‌نوایی با نژادگرایان، صهیونست‌ها، مهاجرستیزان و ... به لکه‌ی‌ ننگ تبدیل شود.


@Blackfishvoice1
Blackfishvoice (BFV)
Photo
در روزهای اخیر جمعی از پناهندگان سیاسی ساکن اروپا که امروز به‌عنوان بسیجی‌های محورمقاومتی شناخته می‌شوند‌، برای رأی‌آوری کاندیدایِ فرقه‌ی پایداری گلو پاره کردند. بدیهی‌ست که این‌قبیل گلو پاره‌کردن‌ها پشتِ سرِ نمایندگان طبقه‌ی حاکم ( هر که باشد) جز بابت منافع شخصی و باندی نیست ولو آن‌که نفرات، مدعی چیزی جز این شوند. نمونه:
یکی از این نفرات #سهراب_خوشبویی بود که ویدئوی اعلام حمایت او از #سعید_جلیلی با عنوان "حمایت نخبگان جوان" در رسانه‌‌های فرقه نشر و بازنشر شد.
۶ تن از اعضای خانواده‌ی خوشبویی توسط جمهوری اسلامی به قتل رسیده‌اند.
سه تن از برادران او به‌عنوان اعضای سازمان مجاهدین خلق، در نیمه‌ی نخست دهه‌ی شصتِ شمسی در نبرد مسلحانه و در زندان جان باختند‌ و دیگر اعضای خانواده‌ی او نیز سال‌ها در زندان‌های رژیم محبوس بودند.
و او بعد از خروج از ایران و پناهندگی در #آلمان در جمع‌ها، نشست‌ها و برنامه‌های متعددی به‌عنوان دادخواه حاضر شد و سخنرانی کرد.

خانواده‌های مجاهد، شهادت می‌دهند که بسیاری از نزدیکان آن‌ها حتی با وجود سپری شدن دو دهه از اعدام عزیزان‌شان، امکان تحصیل در دانشگاه یا راه‌اندازی کسب و کار را ندارند. به موردِ #مریم_اکبری_منفرد نگاه کنیم: اعضای خانواده او در دهه‌ی شصت اعدام شدند. مریم در سال ۱۳۸۸ بازداشت شد و از آن‌زمان تاکنون بدون یک روز مرخصی در حبس به‌سر می‌برد. ماجرا به همین‌جا ختم نمی‌شود: همین دو هفته‌ی پیش درخواستی به دادگاه داده شده تا اموال او نیز به نفعِ بنیادهای تحت امر خامنه‌ای مصادره شود.


اما سهراب خوشبویی در عین تعلق به یکی از سرشناس‌ترین خانواده‌‌های مجاهد، و به‌عنوان یک پناهنده سیاسی که ده‌ها سخنرانی علیه ماشین کشتار رژیم در کارنامه دارد، توانسته در شهر شیراز یک شرکت مهندسی نسبتا بزرگ را ثبت و تاسیس کند که یک شعبه‌ی آن در #مونیخ است.

در سال‌هایی که خوشبویی از فضای سیاسی اپوزيسيون مفقود شده بود، توانست با کمک همین باند، شرکتی را راه‌اندازی کند و به‌عنوان یکی از کاسبانِ تحریم‌های اقتصادی خود را #کارآفرین بنامد.

برای فعالین اجتماعی داخل کشور حتی استفاده از تلفن‌های هوشمند و عضویت در شبکه‌‌های اجتماعی را ممنوع می‌کنند، بسیاری از آن‌ها حتی امکان/اجازه‌ی راه‌اندازی کسب و کاری کوچک در حد یک کافه‌ی محلی را ندارند و حتی از محل کار اخراج می‌شوند.
برای این‌که بتوانید بگوئید خوشبویی و امثال وی بدون مزدوری و همکاری با نهادهای امنیتی و پروژه‌های جانبیِ "صنعتِ تحریم" توانسته‌اند در آلمان پناهنده باشند و در شیراز بیزنس کنند، خودتان هم باید آلوده باشید.


@Blackfishvoice1