صدای ماهی سیاه (BFV)
Photo
Shoraha-va-enghelab-@Persianbooks1.pdf
4.3 MB
شوراها و انقلاب در روسیه - ر. فراهانی
چاپ اول
آبان ۱۳۶۶
انتشارات سازمان کارگران انقلابی ایران
#کتاب #شوراهای_کارگری #شورا #انقلاب
@Blackfishvoice
چاپ اول
آبان ۱۳۶۶
انتشارات سازمان کارگران انقلابی ایران
#کتاب #شوراهای_کارگری #شورا #انقلاب
@Blackfishvoice
Forwarded from نقد
▫️ گرایش تاریخی قوه مجریه دولت مدرن در ایران
نوشتهی: عباس شهرابی فراهانی
4 اوت 2021
🔸 سیزدهمین دورهی رأیگیری برای تعیین متصدیِ قوهی مجریهی جمهوری اسلامی و سرانجام تنفیذ این مقام به ابراهیم رییسی نمایی است از یک گرایش جاری در تاریخ ایرانِ پس از مرداد 1332 – همچون گرهگاهی در تاریخ جهانی؛ گرایش به جذب و انحلال قوهی مجریه در رژیمی زیر فرماندهیِ حاکمی مقتدر. دقیقهی ملّیِ این گرایش از سرنگونیِ حکومت مشروطهخواه دکتر محمد مصدق، استقرار مجدد پادشاهی مطلقه و فاشیستیشدن فزایندهی قدرت پادشاهی آغاز شد. از اواخر دههی 1340 و در دههی 1350، این دقیقهی ملّی گره خورد به دقیقهی جهانیِ بحران رژیم انباشت برنامهریزیشده؛ رژیمی که یکی از صُوَرِ تحقق آن در جنوب جهانی، یعنی دیکتاتوریِ برنامهریزِ مرکزگرا، در ایران مسلط بود. سرمایهی جهانی، در رویارویی با این بحران، به رژیم انباشت منعطفی دگرگون شد که متکی بود بر سلب قدرت طبقهی کارگر، سرکوبیِ بازتولید اجتماعیِ نیروهای کار و میانجیگری فزایندهی تولید ارزش اضافی با سازوکارهای مالی. متناظر با این دگرگونی، دگرگونیای در صورت سازماندهیِ سیاسیِ سرمایه نیز رخ داد. نمود عام این دگرگونی عبارت است از رشد قدرت استثنایی قوهی مجریه و حاشیهایشدن نهادهای حاکمیت قانون (پارلمان) در جهت چابکسازیِ رژیم سیاسی برای مواجهه با مقتضیات رژیم انباشت منعطف. جمهوری اسلامی در چنین برههای از تاریخ جهانی مستقر شد و زاد و رشد آن را میتوان چون دقیقهای تکین در این دگرگونیِ جهانی قرائت کرد.
🔸 سرنگونیِ حکومت مصدق، با اتحاد مقدس شاه و دربار و روحانیان و اوباش و بریتانیا و آمریکا، پایان حدود نیمسده مبارزه برای قانونمندی و مشروطهکردن قدرت سیاسی در ایران بود؛ مبارزهای که از خلال برقراری و نگهداشتِ نوعی ساختار سیاسیِ دوگانه پیش میرفت. استقرار دوبارهی محمدرضا پهلوی بر مسند پادشاهی، سرآغاز روندی بود که پس از بهمن 1357، توأمان تقویت و دگردیسه شد. از تابستان 1332 به بعد، ساختار قدرت دولتی کیفیتی متفاوت نسبت به دورهی پیش از آن پیدا کرد. اگر پیشتر، این ساختار ماهیتی دوگانه داشت – متشکل از بخشی انتخابی و بخشی موروثی و انتصابی – و این دوگانگی در سطوح مختلف – مثل نیروهای نظامی و پلیس – بازتاب مییافت، از آن به بعد، رفتهرفته، تحت فرماندهی شاه و با مانورهای دربار، این دوگانگی به نفع شاه و دربار رفع شد.
🔸 از همان ماههای نخستِ پس از انقلاب و در جریان خاکسترکردن جسد روی دست ماندهی قانون اساسی مشروطه، تأکید آیتالله خمینی بر حفظ نهادهای متعارف دولتی، بهویژه ارتش، همراه بود با سرهمبندیِ آپاراتوسی از اندامهای اجرایی-جهادی تحت عنوان «نهادهای انقلابی». به این ترتیب، در جمهوری اسلامی، گرایش جذب و انحلال قوهی مجریه در یک رژیم حاکمیتی تحت فرماندهی حاکمی مقتدر صورت نهادیاش را در رشد سرطانیِ اندامهای اجرایی-جهادی (کمیتههای انقلاب اسلامی، بنیاد مستضعفان، سپاه پاسداران، کمیتهی امداد امام، جهاد سازندگی، بنیاد مسکن و…) در کنار اندامهای دولتی متعارف (وزارتخانهها، شهربانی، ژاندارمری، ارتش، استانداریها، فرمانداریها و…) پیدا کرد. در نخستین دههی استقرار جمهوری اسلامی، پروژهی طبقاتیِ این تکثیر اندامی آن بود که از خلال کردوکارهای روزمرهشان (اعم از بسیج جمعیت ایدئولوژیک و یا جنگی، سرکوبی نیروهای مخالفخوان، و تأمین خدمات اجتماعی) زیر فرماندهی مقام ولایت فقیه، شقاق ساختاری نظام بازتولید اجتماعی در ایران را به نحوی جهادی-اضطراری مدیریت کنند.
🔸 در این بافت سیاسی و تاریخی، دیگر قوهی مجریه را نمیتوان به مصادیق متعارفش (یعنی رییسجمهور یا نخستوزیر و معاونان و وزیرانش) محدود کرد. رشد سرطانیِ اندامهای جهادی – که در اجرای تکالیفِ عملاً اجرایی، همکار و یا همآوردِ اندامهای قوهی مجریهی کلاسیک میشوند – پردازش مفهومی گسترشیافته از قوهی مجریه و حرکت از تعاریف حقوقی و هنجاری به تعریفی دوفاکتو و عملی از آن را ایجاب میکند؛ مفهوم و تعریفی که هم مصادیق کلاسیک و هم مصادیق جدید قوهی مجریه (سازمانهای فرادولتی) را دربرگیرد...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2pK
#عباس_شهرابی_فراهانی
#انقلاب_1357 #انقلاب_مشروطه
#دولت_مدرن #ولایت_فقیه
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: عباس شهرابی فراهانی
4 اوت 2021
🔸 سیزدهمین دورهی رأیگیری برای تعیین متصدیِ قوهی مجریهی جمهوری اسلامی و سرانجام تنفیذ این مقام به ابراهیم رییسی نمایی است از یک گرایش جاری در تاریخ ایرانِ پس از مرداد 1332 – همچون گرهگاهی در تاریخ جهانی؛ گرایش به جذب و انحلال قوهی مجریه در رژیمی زیر فرماندهیِ حاکمی مقتدر. دقیقهی ملّیِ این گرایش از سرنگونیِ حکومت مشروطهخواه دکتر محمد مصدق، استقرار مجدد پادشاهی مطلقه و فاشیستیشدن فزایندهی قدرت پادشاهی آغاز شد. از اواخر دههی 1340 و در دههی 1350، این دقیقهی ملّی گره خورد به دقیقهی جهانیِ بحران رژیم انباشت برنامهریزیشده؛ رژیمی که یکی از صُوَرِ تحقق آن در جنوب جهانی، یعنی دیکتاتوریِ برنامهریزِ مرکزگرا، در ایران مسلط بود. سرمایهی جهانی، در رویارویی با این بحران، به رژیم انباشت منعطفی دگرگون شد که متکی بود بر سلب قدرت طبقهی کارگر، سرکوبیِ بازتولید اجتماعیِ نیروهای کار و میانجیگری فزایندهی تولید ارزش اضافی با سازوکارهای مالی. متناظر با این دگرگونی، دگرگونیای در صورت سازماندهیِ سیاسیِ سرمایه نیز رخ داد. نمود عام این دگرگونی عبارت است از رشد قدرت استثنایی قوهی مجریه و حاشیهایشدن نهادهای حاکمیت قانون (پارلمان) در جهت چابکسازیِ رژیم سیاسی برای مواجهه با مقتضیات رژیم انباشت منعطف. جمهوری اسلامی در چنین برههای از تاریخ جهانی مستقر شد و زاد و رشد آن را میتوان چون دقیقهای تکین در این دگرگونیِ جهانی قرائت کرد.
🔸 سرنگونیِ حکومت مصدق، با اتحاد مقدس شاه و دربار و روحانیان و اوباش و بریتانیا و آمریکا، پایان حدود نیمسده مبارزه برای قانونمندی و مشروطهکردن قدرت سیاسی در ایران بود؛ مبارزهای که از خلال برقراری و نگهداشتِ نوعی ساختار سیاسیِ دوگانه پیش میرفت. استقرار دوبارهی محمدرضا پهلوی بر مسند پادشاهی، سرآغاز روندی بود که پس از بهمن 1357، توأمان تقویت و دگردیسه شد. از تابستان 1332 به بعد، ساختار قدرت دولتی کیفیتی متفاوت نسبت به دورهی پیش از آن پیدا کرد. اگر پیشتر، این ساختار ماهیتی دوگانه داشت – متشکل از بخشی انتخابی و بخشی موروثی و انتصابی – و این دوگانگی در سطوح مختلف – مثل نیروهای نظامی و پلیس – بازتاب مییافت، از آن به بعد، رفتهرفته، تحت فرماندهی شاه و با مانورهای دربار، این دوگانگی به نفع شاه و دربار رفع شد.
🔸 از همان ماههای نخستِ پس از انقلاب و در جریان خاکسترکردن جسد روی دست ماندهی قانون اساسی مشروطه، تأکید آیتالله خمینی بر حفظ نهادهای متعارف دولتی، بهویژه ارتش، همراه بود با سرهمبندیِ آپاراتوسی از اندامهای اجرایی-جهادی تحت عنوان «نهادهای انقلابی». به این ترتیب، در جمهوری اسلامی، گرایش جذب و انحلال قوهی مجریه در یک رژیم حاکمیتی تحت فرماندهی حاکمی مقتدر صورت نهادیاش را در رشد سرطانیِ اندامهای اجرایی-جهادی (کمیتههای انقلاب اسلامی، بنیاد مستضعفان، سپاه پاسداران، کمیتهی امداد امام، جهاد سازندگی، بنیاد مسکن و…) در کنار اندامهای دولتی متعارف (وزارتخانهها، شهربانی، ژاندارمری، ارتش، استانداریها، فرمانداریها و…) پیدا کرد. در نخستین دههی استقرار جمهوری اسلامی، پروژهی طبقاتیِ این تکثیر اندامی آن بود که از خلال کردوکارهای روزمرهشان (اعم از بسیج جمعیت ایدئولوژیک و یا جنگی، سرکوبی نیروهای مخالفخوان، و تأمین خدمات اجتماعی) زیر فرماندهی مقام ولایت فقیه، شقاق ساختاری نظام بازتولید اجتماعی در ایران را به نحوی جهادی-اضطراری مدیریت کنند.
🔸 در این بافت سیاسی و تاریخی، دیگر قوهی مجریه را نمیتوان به مصادیق متعارفش (یعنی رییسجمهور یا نخستوزیر و معاونان و وزیرانش) محدود کرد. رشد سرطانیِ اندامهای جهادی – که در اجرای تکالیفِ عملاً اجرایی، همکار و یا همآوردِ اندامهای قوهی مجریهی کلاسیک میشوند – پردازش مفهومی گسترشیافته از قوهی مجریه و حرکت از تعاریف حقوقی و هنجاری به تعریفی دوفاکتو و عملی از آن را ایجاب میکند؛ مفهوم و تعریفی که هم مصادیق کلاسیک و هم مصادیق جدید قوهی مجریه (سازمانهای فرادولتی) را دربرگیرد...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2pK
#عباس_شهرابی_فراهانی
#انقلاب_1357 #انقلاب_مشروطه
#دولت_مدرن #ولایت_فقیه
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
گرایش تاریخی قوه مجریه دولت مدرن در ایران
نوشتهی: عباس شهرابی فراهانی انقلاب 1357، دست آخر و پس از مبارزات درونیِ نیروهای انقلاب، نقطهی ریشهدوانی و شتابگیری و در عینحال دگردیسیِ این گرایش از کار درآمد. این مرحله، همچنین، پروژهی محمد…
Forwarded from نقد
🔹 نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ همه از انقلاب زنانه میگویند، اما چگونه؟
نوشتهی: شکیبا عسگرپور
17 اوت 2021
🔸 طی سالهای گذشته، صدای رسای زنان معترض، دادخواه، مطالبهگر و یا «بدنهای مفرد شورشگر» همچون خطشکن فضاهایی راکد و منجمد منعکس شده است. از فریادهای تاریخساز زن معترض عرب و تکرار «آقا، مظاهرات سلمیه» تا ردیف اول اعتراضات صنفی، معیشتی و یا همراهی با بدنهی دیگر کارگران، این زنان هستند که دلیرانه و متکی بر خشمی ناشی از سالها انباشتِ «گستره» تبعیض و خشونت، صدا و حضورشان، فضا و مکان را تسخیر میکند.
به موازات این دینامیسم طبقاتی و جنسیتی و بحرانهای درونْ قدرتِ پیاپی، خیزشهای شهری در اتحاد با اعتراضات خوزستان شکل گرفت. پس از طرح مطالبات مشترک و اعتصابات هفتتپه و مابقی تشکلهای کارگری، حالا بزرگترین اعتصاب «واحدهای نفت، گاز و پتروشیمی» وارد دومین ماه خود شده است و دامنهی این اعتصاب، بیش از ۱۱۴ مرکز نفتی را دربرگرفته است.
🔸 از «کمیته زنان» کارخانه ماشینسازی تبریز و اعلان اتحاد با کارگران زنِ «بدون قرارداد کاری» آذرالکتریک در ۵ خرداد ۱۳۵۸ تا حضور کارگران زن در اعتصابات عظیم نفت در ۵ خرداد ۱۴۰۰، یک تاریخ ۴۲ ساله از اقتصاد سیاسی اشتغال زنان وجود دارد. از ایستادگی زنان روستاهای لاهیجان و سیاهکل مقابل ماموران مراتع و جنگلبانی رژیم شاه تا وادار نمودن دولت احمدینژاد در عقبنشینی، عدم پرداخت قبوض برق/آب/گاز و مخالفت با تبعات ویرانگر اقتصادی آزادسازی قیمتها، یک تاریخ مقاومت روزمره تهیدستان جریان دارد.
🔸 با مجزا قراردادن بدنهی فعالان حقوق زنان و نقش آنان در آگاهیبخشی، احقاق حقوق زنان و ایستادگی علیه آپارتاید جنسیتی، اقتصادی و سیاسی، تاریخ صفوف زنان دانشجو در عرصههای سیاسی و همچنین جریانات صنفی «معلمان» و «پرستارانِ» زن طی سالهای گذشته، میتوانیم وجوهِ دیگرِ نقش زنان و اعتراضات آنان را در سه بخش:
الف) کارگران و بیثباتکاران، ب) بدنهی حمایتگر و ج) کالبدهای مطرود و شورشگر قرار دهیم.
🔸 اما پیش از بررسی این موارد، نگاهی به ظهور، عملکرد و افول «سازمانهای سیاسی زنان» در سه سال حیاتی پس از انقلاب ۵۷ تا سرکوب تابستان ۶۰ درج شده است، چرا که پاسخ به این پرسشها بسیار ضروری است:
۱) آیا آلترناتیو رهاییبخش در زمان فعلی، نوعی بازیابیِ صرفِ همان سازمانها خواهد بود؟
۲) آیا وجود سازمانهای سیاسی زنان، مانع از شکل مبارزهی «خودانگیخته» و «غیر متشکل» زنان میشد؟
۳) در اطلاق این انقلاب زنانه، تبعات شیوهی تولید سرمایهداری ایران با محوریت تحمیل رنج مضاعف بر زنان و ضرورت گذار از آن بررسی شده است؟ و یا بدیلهای بوروکراتیک آن در یک «بورژوازی ملی» از جانب یک پارلمانیسمِ کمترِ نابرابر و جنسیتزده خواهد بود؟
۴) آیا شاخص جنسیت و زنانه بودنِ چهرهی اعتراضات باعث اطلاق گزارهی انقلاب زنانه میشود؟ و اگر پاسخ مثبت است، بر چه بستر مادی و تشکلیابی، از بالقوگی این انقلاب گفته میشود؟
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2r9
#شکیبا_عسگرپور #مبارزه_طبقاتی #پاندمی_کرونا
#انقلاب_زنانه #جنبش_زنان #ستم_جنسیتی
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ همه از انقلاب زنانه میگویند، اما چگونه؟
نوشتهی: شکیبا عسگرپور
17 اوت 2021
🔸 طی سالهای گذشته، صدای رسای زنان معترض، دادخواه، مطالبهگر و یا «بدنهای مفرد شورشگر» همچون خطشکن فضاهایی راکد و منجمد منعکس شده است. از فریادهای تاریخساز زن معترض عرب و تکرار «آقا، مظاهرات سلمیه» تا ردیف اول اعتراضات صنفی، معیشتی و یا همراهی با بدنهی دیگر کارگران، این زنان هستند که دلیرانه و متکی بر خشمی ناشی از سالها انباشتِ «گستره» تبعیض و خشونت، صدا و حضورشان، فضا و مکان را تسخیر میکند.
به موازات این دینامیسم طبقاتی و جنسیتی و بحرانهای درونْ قدرتِ پیاپی، خیزشهای شهری در اتحاد با اعتراضات خوزستان شکل گرفت. پس از طرح مطالبات مشترک و اعتصابات هفتتپه و مابقی تشکلهای کارگری، حالا بزرگترین اعتصاب «واحدهای نفت، گاز و پتروشیمی» وارد دومین ماه خود شده است و دامنهی این اعتصاب، بیش از ۱۱۴ مرکز نفتی را دربرگرفته است.
🔸 از «کمیته زنان» کارخانه ماشینسازی تبریز و اعلان اتحاد با کارگران زنِ «بدون قرارداد کاری» آذرالکتریک در ۵ خرداد ۱۳۵۸ تا حضور کارگران زن در اعتصابات عظیم نفت در ۵ خرداد ۱۴۰۰، یک تاریخ ۴۲ ساله از اقتصاد سیاسی اشتغال زنان وجود دارد. از ایستادگی زنان روستاهای لاهیجان و سیاهکل مقابل ماموران مراتع و جنگلبانی رژیم شاه تا وادار نمودن دولت احمدینژاد در عقبنشینی، عدم پرداخت قبوض برق/آب/گاز و مخالفت با تبعات ویرانگر اقتصادی آزادسازی قیمتها، یک تاریخ مقاومت روزمره تهیدستان جریان دارد.
🔸 با مجزا قراردادن بدنهی فعالان حقوق زنان و نقش آنان در آگاهیبخشی، احقاق حقوق زنان و ایستادگی علیه آپارتاید جنسیتی، اقتصادی و سیاسی، تاریخ صفوف زنان دانشجو در عرصههای سیاسی و همچنین جریانات صنفی «معلمان» و «پرستارانِ» زن طی سالهای گذشته، میتوانیم وجوهِ دیگرِ نقش زنان و اعتراضات آنان را در سه بخش:
الف) کارگران و بیثباتکاران، ب) بدنهی حمایتگر و ج) کالبدهای مطرود و شورشگر قرار دهیم.
🔸 اما پیش از بررسی این موارد، نگاهی به ظهور، عملکرد و افول «سازمانهای سیاسی زنان» در سه سال حیاتی پس از انقلاب ۵۷ تا سرکوب تابستان ۶۰ درج شده است، چرا که پاسخ به این پرسشها بسیار ضروری است:
۱) آیا آلترناتیو رهاییبخش در زمان فعلی، نوعی بازیابیِ صرفِ همان سازمانها خواهد بود؟
۲) آیا وجود سازمانهای سیاسی زنان، مانع از شکل مبارزهی «خودانگیخته» و «غیر متشکل» زنان میشد؟
۳) در اطلاق این انقلاب زنانه، تبعات شیوهی تولید سرمایهداری ایران با محوریت تحمیل رنج مضاعف بر زنان و ضرورت گذار از آن بررسی شده است؟ و یا بدیلهای بوروکراتیک آن در یک «بورژوازی ملی» از جانب یک پارلمانیسمِ کمترِ نابرابر و جنسیتزده خواهد بود؟
۴) آیا شاخص جنسیت و زنانه بودنِ چهرهی اعتراضات باعث اطلاق گزارهی انقلاب زنانه میشود؟ و اگر پاسخ مثبت است، بر چه بستر مادی و تشکلیابی، از بالقوگی این انقلاب گفته میشود؟
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2r9
#شکیبا_عسگرپور #مبارزه_طبقاتی #پاندمی_کرونا
#انقلاب_زنانه #جنبش_زنان #ستم_جنسیتی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
همه از انقلاب زنانه میگویند، اما چگونه؟
نوشتهی: شکیبا عسگرپور پاسخ به این پرسشها بسیار ضروری است: ۱) آیا آلترناتیو رهاییبخش در زمان فعلی، نوعی بازیابیِ صرفِ همان سازمانها خواهد بود؟ ۲) آیا وجود سازمانهای سیاسی زنان، مانع از شکل مبار…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Iran, Utopia in the Making (1980)
Dir. Jocelyne Saab
مستندی دربارهی انقلاب ایران از دیدگاه ژوسلین ساب با رفیق بوستانی، فیلمسازان لبنانی.
#فیلم #مستند #انقلاب
@Blackfishvoice
Dir. Jocelyne Saab
مستندی دربارهی انقلاب ایران از دیدگاه ژوسلین ساب با رفیق بوستانی، فیلمسازان لبنانی.
#فیلم #مستند #انقلاب
@Blackfishvoice
Forwarded from نقد
🔹 نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ کمون پاریس: مارکس، مائو، فردا
نوشتهی: آلن بدیو
ترجمهی: آراز امین ناصری
7 نوامبر 2021
📝 توضیح مترجم: در این مقالۀ کوتاه، بدیو با ارجاع به تجربۀ کمون پاریس و تداوم تاثیرات آن در مبارزات جنبشهای کمونیستی از آنزمان، خصوصا تجارب فرانسه، شوروی و انقلاب چین به مبارزانِ این نبرد، در مورد اتکا به ظرفیتهای نهاد دولت، دولت-حزب از آن نوع که در سوسیالیسم قرن بیستم تجربه شد و ادغام در سیاست پارلمانی هشدار میدهد. او ما را به ضرورت تفکر در ابداع شیوههای بدیل خودگردانی کارگری و تحقق شکلی واقعا سازگار با سوسیالیسم از دیکتاتوریِ پرولتاریا در فاصله بین انقلاب و تثبیت نظم کمونیستیِ جدید فرا میخواند. شاید با نگاه به گذشته، خوشبینی بدیو نسبت به مقطع بین پیروزی انقلاب چین تا تثبیت نهادهای قدرت جدید و در نهایت چرخش علنیِ چین به سمت امپریالیسم ایالات متحده زیر رهبری مائو در بهترین حالت قدری خوشبینانه به نظر برسد. و شاید او ما را در ابتدای راهی که بدان فرامیخواند، تنها بگذارد. اما در هر صورت او بر تضادی انگشت میگذارد و آنرا به عنوان پرسشی بیپاسخ به کانون کنکاش فکری ما باز میگرداند که به قول خودش برای بیش از صد سال از زمان کمون پاریس با مبارزات ضد سرمایهداری همراه بوده است و همچنان در هر بزنگاهِ این مبارزه خود را باز مینمایاند.
🔸 در طول انقلاب فرهنگی، و به ویژه بین سالهای 1966 و 1972، کمون پاریس دوباره فعال شد و اغلب توسط مائوئیستهای چینی در مورد آن صحبت میشد. آنها که خود را گرفتار در چنگال سلسله مراتب سفت و سخت حزب-دولت میدیدند، به دنبال ارجاعات جدیدی خارج از انقلاب اکتبر و لنینیسمِ رسمی بودند. بنابراین، در تصمیم شانزده مادهایِ اوت 1966، متنی که احتمالاً بیشترش توسط خود مائو تسه تونگ نوشته شده است، الهامگرفتن از کمون پاریس توصیه شده است، به ویژه در مورد انتخاب و فراخوان رهبران سازمانهای جدیدالتاسیسِ برآمده از جنبشهای تودهای. پس از سرنگونی شهرداری شانگهای توسط کارگران و دانشجویانِ انقلابی در ژانویه 1967، ارگان جدید قدرت، نام کمون شانگهای را برای خود برگزید که اشاره به تلاش برخی از مائوئیستها برای ایجاد پیوند سیاسی با مسائل قدرت و دولت به شیوهای غیر از شیوۀ مورد توصیۀ استالینیستی از حزب دارد.
🔸با اینحال، این تلاشها فاقد بنیانی مستحکم بودند. این را میتوان در این واقعیت مشاهده کرد که چون قدرت «تصرف» شده بود و انتصاب ارگانهای جدیدِ قدرت استانی و شهری ضروری بود، نام کمون به سرعت کنار گذاشته شد و عنوان بسیار نامشخصِ کمیتۀ انقلابی جایگزین آن شد. این بیبنیانی را میتوان در بزرگداشت صدمین سالگرد کمون در چین در سال 1971 هم مشاهده کرد. اینکه این بزرگداشت فراتر از بزرگداشتِ صِرف بود و هنوز عناصر فعالسازی مجدد را درون خود زنده نگه داشته بود، در وسعت تظاهرات مردم مشهود است. میلیونها نفر در سراسر چین راهپیمایی میکنند. اما کمکم پرانتز انقلاب بسته میشود که در متن رسمیِ منتشرشده به همین مناسبت مشهود است. متنی که برخی از ما در آن زمان خواندیم و تعداد بسیار کمتری از ما آن را حفظ کردهایم و میتوانیم دوباره بخوانیم (که احتمالا برای چینیها بسیار دشوارتر هم شده باشد). عنوانِ متنِ مورد بحث این است: زنده باد پیروزی دیکتاتوری پرولتاریا! به مناسبت صدمین سالگرد کمون پاریس.
کاملاً مبهم.
🔸نکتۀ قابل توجه اینکه پاراگراف آغازین این متن فرمولی است که مارکس در زمان خودِ کمون ارائه داده بود: «اگر کمون نابود شود، مبارزه تنها به تعویق میافتد. اما اصول کمون ابدی و نابودنشدنی هستند و تا وقتیکه طبقه کارگر سرانجام به آزادی دست پیدا کند، بارها و بارها خود را نشان خواهند داد.»
این انتخاب، تأیید میکند که حتی در سال 1971 چینیها معتقد بودند که کمون صرفاً یک برهۀ باشکوه (اما منسوخشده) از تاریخ شورشهای کارگری نیست، بلکه نمایش تاریخیِ اصولی است که باید دوباره فعال شوند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Bd
#آلن_بدیو #آراز_امین_ناصری
#مائوئیسم #کمون_پاریس #انقلاب_فرهنگی
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ کمون پاریس: مارکس، مائو، فردا
نوشتهی: آلن بدیو
ترجمهی: آراز امین ناصری
7 نوامبر 2021
📝 توضیح مترجم: در این مقالۀ کوتاه، بدیو با ارجاع به تجربۀ کمون پاریس و تداوم تاثیرات آن در مبارزات جنبشهای کمونیستی از آنزمان، خصوصا تجارب فرانسه، شوروی و انقلاب چین به مبارزانِ این نبرد، در مورد اتکا به ظرفیتهای نهاد دولت، دولت-حزب از آن نوع که در سوسیالیسم قرن بیستم تجربه شد و ادغام در سیاست پارلمانی هشدار میدهد. او ما را به ضرورت تفکر در ابداع شیوههای بدیل خودگردانی کارگری و تحقق شکلی واقعا سازگار با سوسیالیسم از دیکتاتوریِ پرولتاریا در فاصله بین انقلاب و تثبیت نظم کمونیستیِ جدید فرا میخواند. شاید با نگاه به گذشته، خوشبینی بدیو نسبت به مقطع بین پیروزی انقلاب چین تا تثبیت نهادهای قدرت جدید و در نهایت چرخش علنیِ چین به سمت امپریالیسم ایالات متحده زیر رهبری مائو در بهترین حالت قدری خوشبینانه به نظر برسد. و شاید او ما را در ابتدای راهی که بدان فرامیخواند، تنها بگذارد. اما در هر صورت او بر تضادی انگشت میگذارد و آنرا به عنوان پرسشی بیپاسخ به کانون کنکاش فکری ما باز میگرداند که به قول خودش برای بیش از صد سال از زمان کمون پاریس با مبارزات ضد سرمایهداری همراه بوده است و همچنان در هر بزنگاهِ این مبارزه خود را باز مینمایاند.
🔸 در طول انقلاب فرهنگی، و به ویژه بین سالهای 1966 و 1972، کمون پاریس دوباره فعال شد و اغلب توسط مائوئیستهای چینی در مورد آن صحبت میشد. آنها که خود را گرفتار در چنگال سلسله مراتب سفت و سخت حزب-دولت میدیدند، به دنبال ارجاعات جدیدی خارج از انقلاب اکتبر و لنینیسمِ رسمی بودند. بنابراین، در تصمیم شانزده مادهایِ اوت 1966، متنی که احتمالاً بیشترش توسط خود مائو تسه تونگ نوشته شده است، الهامگرفتن از کمون پاریس توصیه شده است، به ویژه در مورد انتخاب و فراخوان رهبران سازمانهای جدیدالتاسیسِ برآمده از جنبشهای تودهای. پس از سرنگونی شهرداری شانگهای توسط کارگران و دانشجویانِ انقلابی در ژانویه 1967، ارگان جدید قدرت، نام کمون شانگهای را برای خود برگزید که اشاره به تلاش برخی از مائوئیستها برای ایجاد پیوند سیاسی با مسائل قدرت و دولت به شیوهای غیر از شیوۀ مورد توصیۀ استالینیستی از حزب دارد.
🔸با اینحال، این تلاشها فاقد بنیانی مستحکم بودند. این را میتوان در این واقعیت مشاهده کرد که چون قدرت «تصرف» شده بود و انتصاب ارگانهای جدیدِ قدرت استانی و شهری ضروری بود، نام کمون به سرعت کنار گذاشته شد و عنوان بسیار نامشخصِ کمیتۀ انقلابی جایگزین آن شد. این بیبنیانی را میتوان در بزرگداشت صدمین سالگرد کمون در چین در سال 1971 هم مشاهده کرد. اینکه این بزرگداشت فراتر از بزرگداشتِ صِرف بود و هنوز عناصر فعالسازی مجدد را درون خود زنده نگه داشته بود، در وسعت تظاهرات مردم مشهود است. میلیونها نفر در سراسر چین راهپیمایی میکنند. اما کمکم پرانتز انقلاب بسته میشود که در متن رسمیِ منتشرشده به همین مناسبت مشهود است. متنی که برخی از ما در آن زمان خواندیم و تعداد بسیار کمتری از ما آن را حفظ کردهایم و میتوانیم دوباره بخوانیم (که احتمالا برای چینیها بسیار دشوارتر هم شده باشد). عنوانِ متنِ مورد بحث این است: زنده باد پیروزی دیکتاتوری پرولتاریا! به مناسبت صدمین سالگرد کمون پاریس.
کاملاً مبهم.
🔸نکتۀ قابل توجه اینکه پاراگراف آغازین این متن فرمولی است که مارکس در زمان خودِ کمون ارائه داده بود: «اگر کمون نابود شود، مبارزه تنها به تعویق میافتد. اما اصول کمون ابدی و نابودنشدنی هستند و تا وقتیکه طبقه کارگر سرانجام به آزادی دست پیدا کند، بارها و بارها خود را نشان خواهند داد.»
این انتخاب، تأیید میکند که حتی در سال 1971 چینیها معتقد بودند که کمون صرفاً یک برهۀ باشکوه (اما منسوخشده) از تاریخ شورشهای کارگری نیست، بلکه نمایش تاریخیِ اصولی است که باید دوباره فعال شوند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Bd
#آلن_بدیو #آراز_امین_ناصری
#مائوئیسم #کمون_پاریس #انقلاب_فرهنگی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
کمون پاریس: مارکس، مائو، فردا
نوشتهی: آلن بدیو ترجمهی: آراز امین ناصری پس از جنگ، برشت با احتیاط به آلمان «سوسیالیستی» باز میگردد که در آن اختیار قانونگذاری در دست نیروهای شوروی است. او در سال 1948 سفرش را با توقفی در سوئیس…
صدای ماهی سیاه (BFV)
Photo
Zan-Qajar-Mashrote.pdf
4 MB
زن در دورۀ قاجار و انقلاب مشروطه
به کوشش ژانت آفاری
منتشر شده در شمارهی ۱۷ نیمه دیگر، زمستان ۱۳۷۱
ویراستار: افسانه نجمآبادی
#کتاب #انقلاب_مشروطه #ژانت_آفاری #جنبش_زنان #مطالعات_زنان
@Blackfishvoice
به کوشش ژانت آفاری
منتشر شده در شمارهی ۱۷ نیمه دیگر، زمستان ۱۳۷۱
ویراستار: افسانه نجمآبادی
#کتاب #انقلاب_مشروطه #ژانت_آفاری #جنبش_زنان #مطالعات_زنان
@Blackfishvoice
Forwarded from صدای ماهی سیاه (BFV)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Iran, Utopia in the Making (1980)
Dir. Jocelyne Saab
مستندی دربارهی انقلاب ایران از دیدگاه ژوسلین ساب با رفیق بوستانی، فیلمسازان لبنانی.
#فیلم #مستند #انقلاب
@Blackfishvoice
Dir. Jocelyne Saab
مستندی دربارهی انقلاب ایران از دیدگاه ژوسلین ساب با رفیق بوستانی، فیلمسازان لبنانی.
#فیلم #مستند #انقلاب
@Blackfishvoice
Forwarded from نقد
▫️ روند انجیاوسازی در انقلاب سوریه
📝 از سلسله مقالات «نقد» دربارهی خاورمیانه
نوشتهی: جولیا هرن و عبدالسلام دلال
ترجمهی: خورشید سیادتی
16 آوریل 2022
در این مقاله میخوانیم:
▪️ شوراهای محلی: تجربههای خودگردانی
▪️ کمکهای غرب و روند انجیاوسازی
▪️ کمکهای غرب و رژیم اسد
▪️ روند انجیاوسازی در انقلاب سوریه
از متن مقاله:
🔸 ما تحقیق خود را با مستندسازی شوراهای محلی (LCs) در مناطق تحت کنترلِ نیروهای اپوزیسیون، مثل ارگانهای خودگردان آغاز میکنیم. پس از آن به بررسی پنج روشی که کمکهای غربْ موجب تضعیف این شوراها در قلب انقلاب شدند، میپردازیم. اول اینکه اکثریتِ قریب به اتفاقِ کمکهای غرب نصیب رژیم اسد شد که تحت نظارت دقیقِ شاخههای امنیتیاش اطمینان یافت که این کمکها بین مدافعان غیرنظامی آن توزیع میشود و نه مخالفانش. به این ترتیب، این کمکها با موفقیت بودجهی نیروهای ضدانقلابی وابسته به اسد را تأمین کرد. دوم، غربیهایی که کمک مالی کردند، تصمیم گرفتند بهجای ساختار دولتی در حال تکوین اپوزیسیون، بودجهی سازمانهای غیردولتی را تأمین کنند، چرا که میخواستند از اتهام حمایت از تروریستها یا ایفای نقش «سیاسی» {در سوریه} تبری بجویند. به عبارت دیگر، آنها ساختار موازی کمک را در رقابت و با هدفِ تضعیفِ شوراهای انقلابی ایجاد کردند. سوم، فرایندهای مستندشدهی فعالیت آنان در نهادسازی و حرفهایجادکردن موجب تغییر اعتراض سیاسی به پروژهیهای کمکرسانی شد. چهارم، اعلام بیطرفی عامدانهی گفتمان جهانی سازمانهای غیردولتی، هم کارشان را سیاسیزدایی میکند و هم نمودهای سیاسی انقلاب اجتماعی را به «بحرانی انسانی» و آگاهی انقلابیون جوانی را که برای کار نزد آنان آمدهاند به آگاهی از «انساندوستی خنثی» تبدیل میکند. پنجم اینکه پراتیک انجیاوها در «مدیریت از راه دور» با دورکردن قدرت تصمیمگیری از جانب کسانی که در میدان مبارزه بودند و انتقال آن به روسای تبعیدی در پایتختهای دوردست یعنی بیرونازگودنشینهای خارج از کشورْ از سوریهایها سلبقدرت کرد، آن هم در مرحلهای که مردم سوریه خودمختاریشان را کشف کرده بودند.
🔸 استدلال ما این است که کمکهای غربی، هدایتشده از طریق انجیاوها، انقلاب را در روندی تضعیف کرده است که ما به آن به منزلهی انجیاوسازی انقلاب سوریه ارجاع میدهیم. علاوه بر جنبههای کاملاً مستندشدهی ضدانقلاب سوریه، این عاملی است نادیدهگرفتهشده که در عدمبسیج برای ایجاد بدیل در مقابل حکومت اسد نقش داشته است. این عوامل شامل قوای نظامی ایران و روسیه، کمکهای اقتصادی و رشد سکتاریسم و تروریسم است که با حمایت درجهی اول کشورهای مختلف حوزه خلیج فارس و دیگران تسهیل شد.
🔸 با گذشت هشت سال از انقلاب و انقلابیون سوریه، آنها افرادی متلاشی شده و بدون هیچ امکان موثری برای پیشبرد مطالباتِ سیاسی خود هستند. این امر به چندین عامل ضدانقلابِ داخلی و خارج برمیگردد. در سطح داخلی، ماشین کشتار اسد، خونینترین عامل در تاریخ سوریه بود. در حالی که ارائهی آمار دقیق تلفات برای منابع مستقلْ دشوار بوده است، اما مطابق با تخمینِ شبکهی حقوقبشر سوریه و دیدهبان حقوقبشر، حدود نیم میلیون سوری جان خود را از دست دادهاند. با این حال، انقلابیون سوریه، بر این باورند که با در نظر گرفتنِ آمار نیروهای جنگی، کشتهشدگان در دورهی بازداشت و غرقشدگان در دریای مدیترانه، این تعداد بسیار بیشتر خواهد بود. علاوه بر این، انجیاوها (چه در سطح بینالمللی و چه محلی) به شدت با شوراهای محلیِ وابسته به دولت موقت سوریه، برای بدل شدن بهتنها کمکرسان در محل، بهرقابت پرداختند. در این میان، اجزای مختلف سیاسی نیروهای اپوزیسیون، شامل ائتلاف ملی سوریه (SNC) و دولت موقت سوریه (SIG) ، بهشکل ریشهای از یکدیگر گسیخته شدند و برای بقا، آلتِ دستِ اهداف سیاسی قدرتهای منطقهای و بینالمللی گشتند. مضحکهی ماجرا در اینجاست که اگر انقلابی در کار نبود، هیچ یک از این نهادها هم وجود نداشتند. با این حال، رویهم رفته، آنها نتوانستند بدیلی را علیه رژیم اسد بهپیش ببرند.
🔹متن کامل هشتمین مقاله از سلسله مقالات نقد دربارهی خاورمیانه را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Vz
#خاور_میانه #مبارزه_طبقاتی #انقلاب_سوریه #جنبش_مردم #جولیا_هرن #عبدالسلام_دلال #خورشید_سیادتی
👇🏽
🖋@naghd_com
📝 از سلسله مقالات «نقد» دربارهی خاورمیانه
نوشتهی: جولیا هرن و عبدالسلام دلال
ترجمهی: خورشید سیادتی
16 آوریل 2022
در این مقاله میخوانیم:
▪️ شوراهای محلی: تجربههای خودگردانی
▪️ کمکهای غرب و روند انجیاوسازی
▪️ کمکهای غرب و رژیم اسد
▪️ روند انجیاوسازی در انقلاب سوریه
از متن مقاله:
🔸 ما تحقیق خود را با مستندسازی شوراهای محلی (LCs) در مناطق تحت کنترلِ نیروهای اپوزیسیون، مثل ارگانهای خودگردان آغاز میکنیم. پس از آن به بررسی پنج روشی که کمکهای غربْ موجب تضعیف این شوراها در قلب انقلاب شدند، میپردازیم. اول اینکه اکثریتِ قریب به اتفاقِ کمکهای غرب نصیب رژیم اسد شد که تحت نظارت دقیقِ شاخههای امنیتیاش اطمینان یافت که این کمکها بین مدافعان غیرنظامی آن توزیع میشود و نه مخالفانش. به این ترتیب، این کمکها با موفقیت بودجهی نیروهای ضدانقلابی وابسته به اسد را تأمین کرد. دوم، غربیهایی که کمک مالی کردند، تصمیم گرفتند بهجای ساختار دولتی در حال تکوین اپوزیسیون، بودجهی سازمانهای غیردولتی را تأمین کنند، چرا که میخواستند از اتهام حمایت از تروریستها یا ایفای نقش «سیاسی» {در سوریه} تبری بجویند. به عبارت دیگر، آنها ساختار موازی کمک را در رقابت و با هدفِ تضعیفِ شوراهای انقلابی ایجاد کردند. سوم، فرایندهای مستندشدهی فعالیت آنان در نهادسازی و حرفهایجادکردن موجب تغییر اعتراض سیاسی به پروژهیهای کمکرسانی شد. چهارم، اعلام بیطرفی عامدانهی گفتمان جهانی سازمانهای غیردولتی، هم کارشان را سیاسیزدایی میکند و هم نمودهای سیاسی انقلاب اجتماعی را به «بحرانی انسانی» و آگاهی انقلابیون جوانی را که برای کار نزد آنان آمدهاند به آگاهی از «انساندوستی خنثی» تبدیل میکند. پنجم اینکه پراتیک انجیاوها در «مدیریت از راه دور» با دورکردن قدرت تصمیمگیری از جانب کسانی که در میدان مبارزه بودند و انتقال آن به روسای تبعیدی در پایتختهای دوردست یعنی بیرونازگودنشینهای خارج از کشورْ از سوریهایها سلبقدرت کرد، آن هم در مرحلهای که مردم سوریه خودمختاریشان را کشف کرده بودند.
🔸 استدلال ما این است که کمکهای غربی، هدایتشده از طریق انجیاوها، انقلاب را در روندی تضعیف کرده است که ما به آن به منزلهی انجیاوسازی انقلاب سوریه ارجاع میدهیم. علاوه بر جنبههای کاملاً مستندشدهی ضدانقلاب سوریه، این عاملی است نادیدهگرفتهشده که در عدمبسیج برای ایجاد بدیل در مقابل حکومت اسد نقش داشته است. این عوامل شامل قوای نظامی ایران و روسیه، کمکهای اقتصادی و رشد سکتاریسم و تروریسم است که با حمایت درجهی اول کشورهای مختلف حوزه خلیج فارس و دیگران تسهیل شد.
🔸 با گذشت هشت سال از انقلاب و انقلابیون سوریه، آنها افرادی متلاشی شده و بدون هیچ امکان موثری برای پیشبرد مطالباتِ سیاسی خود هستند. این امر به چندین عامل ضدانقلابِ داخلی و خارج برمیگردد. در سطح داخلی، ماشین کشتار اسد، خونینترین عامل در تاریخ سوریه بود. در حالی که ارائهی آمار دقیق تلفات برای منابع مستقلْ دشوار بوده است، اما مطابق با تخمینِ شبکهی حقوقبشر سوریه و دیدهبان حقوقبشر، حدود نیم میلیون سوری جان خود را از دست دادهاند. با این حال، انقلابیون سوریه، بر این باورند که با در نظر گرفتنِ آمار نیروهای جنگی، کشتهشدگان در دورهی بازداشت و غرقشدگان در دریای مدیترانه، این تعداد بسیار بیشتر خواهد بود. علاوه بر این، انجیاوها (چه در سطح بینالمللی و چه محلی) به شدت با شوراهای محلیِ وابسته به دولت موقت سوریه، برای بدل شدن بهتنها کمکرسان در محل، بهرقابت پرداختند. در این میان، اجزای مختلف سیاسی نیروهای اپوزیسیون، شامل ائتلاف ملی سوریه (SNC) و دولت موقت سوریه (SIG) ، بهشکل ریشهای از یکدیگر گسیخته شدند و برای بقا، آلتِ دستِ اهداف سیاسی قدرتهای منطقهای و بینالمللی گشتند. مضحکهی ماجرا در اینجاست که اگر انقلابی در کار نبود، هیچ یک از این نهادها هم وجود نداشتند. با این حال، رویهم رفته، آنها نتوانستند بدیلی را علیه رژیم اسد بهپیش ببرند.
🔹متن کامل هشتمین مقاله از سلسله مقالات نقد دربارهی خاورمیانه را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Vz
#خاور_میانه #مبارزه_طبقاتی #انقلاب_سوریه #جنبش_مردم #جولیا_هرن #عبدالسلام_دلال #خورشید_سیادتی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
روند انجیاوسازی در انقلاب سوریه
نوشتهی: جولیا هرن و عبدالسلام دلال ترجمهی: خورشید سیادتی در سطح خارجی، «کمکهای بشردوستانه» غربی، چه مالی و چه مادی که از طریق انجیاوها ارسال شد، در خاموشکردنِ انقلاب سوریه نقشی کلیدی داشت. ا…