فوتبال و اِسکوپونه
آنتونیو گرامشی
ترجمهی یاسمن محبوبی متین
ایتالیاییها ورزشکارانِ چندان مشتاقی نیستند، اِسکوپونه را به ورزشکردن ترجیح میدهند. ترجیح میدهند به جای بودن در هوای آزاد، در کافهای بدنام اسیر شوند. ترجیح میدهند گرد میزی خم شوند به جای آنکه اینطرف و آنطرف بروند.
مسابقهی فوتبال را مشاهده کنید: الگوی جامعهی فردگرایانه است. مستلزم ابتکار است اما ابتکاری که درون چارچوب قانون میماند. افراد بهشکلی سلسلهمراتبی از یکدیگر متمایز میشوند، اما نه بر اساس حرفههای پیشین، بلکه بر اساس تواناییهای خاصشان. حرکت، رقابت و ستیزه هست ولی آنها بهواسطهی قانونی نانوشته تنظیم میشوند: قانون بازی منصفانه که حضورِ داور یادآورِ همیشگیِ آن است. زمینِ بازی فراخ – چرخش آزادانهی هوا – ریههای سالم – عضلاتی قوی و همیشه آمادهی عمل.
در بازی اِسکوپونه: نزدیکی، دود و نور تصنعی. فریادزدن، کوبیدنِ مشت روی میز و گاهی به صورت رقبا … یا شرکا. کار فکری پرپیچوتاب بیاعتمادی متقابل. دیپلماسی سرّی. ورقهای علامتگذاریشده. استراتژیهای مشکوکی که پاها یا انگشتان پا را درگیر میکنند. قواعد؟ پس کجایند قواعدی که باید محترم شمرده شوند؟ از جایی به جای دیگر متغیرند؛ انواع مختلف سنتها وجود دارد: منبع دائمی اعتراض و یکیبهدوکردن.
بازیهای اِسکوپونه غالباً به این شناخته میشوند که با اجسادْ روی زمین و جمجمههای شکسته به اتمام میرسند. مسلماً هرگز در جایی نمیخوانیم که بازی فوتبال این چنین تمام شود.
حتی در این فعالیتهای حاشیهای انسان، میتوانیم انعکاس ساختارِ اقتصادی و سیاسیِ دولتهای مختلف را ببینیم. ورزش در آن جوامعی فعالیتی محبوب محسوب میشود که فردگراییِ اقتصادیِ رژیمهای سرمایهسالار تمامیِ جنبههای زندگی را تغییر شکل داده است، بهطوری که آزادی اقتصادی و سیاسی همراه است با آزادیِ جان و تحمل مخالفت و تقابل.
اِسکوپونه شکل سرشتنمای ورزش در کشورهایی است که بهلحاظ اقتصادی، سیاسی و معنوی عقبماندهاند، جایی که جاسوسی پلیس، مأمورانِ لباسشخصی، نامههای ناشناس، کیش بیکفایتی و جاهطلبی شغلی و مقامپرستی (همراه با سود و امتیازهای تبعیضآمیز برای سیاستمداران) اَشکال سرشتنمای زندگی مدنی و اجتماعی است.
کشورهای ورزشدوست مفهوم «بازی منصفانه» را به درون سیاست نیز میبرند.
اِسکوپونه آقازادههایی تولید میکند که کارگران را اخراج میکنند، چراکه جرئت کردهاند در مباحثهای آزاد حرف آنها را نقض کنند.
آوانتی!
اِسکوپونه نوعی بازیِ ورقِ محبوبِ ایتالیایی. (مترجم انگلیسی)
منبع:
http://apparatuss.com/football-and-scopone/
#گرامشی
@Blackfishvoice
آنتونیو گرامشی
ترجمهی یاسمن محبوبی متین
ایتالیاییها ورزشکارانِ چندان مشتاقی نیستند، اِسکوپونه را به ورزشکردن ترجیح میدهند. ترجیح میدهند به جای بودن در هوای آزاد، در کافهای بدنام اسیر شوند. ترجیح میدهند گرد میزی خم شوند به جای آنکه اینطرف و آنطرف بروند.
مسابقهی فوتبال را مشاهده کنید: الگوی جامعهی فردگرایانه است. مستلزم ابتکار است اما ابتکاری که درون چارچوب قانون میماند. افراد بهشکلی سلسلهمراتبی از یکدیگر متمایز میشوند، اما نه بر اساس حرفههای پیشین، بلکه بر اساس تواناییهای خاصشان. حرکت، رقابت و ستیزه هست ولی آنها بهواسطهی قانونی نانوشته تنظیم میشوند: قانون بازی منصفانه که حضورِ داور یادآورِ همیشگیِ آن است. زمینِ بازی فراخ – چرخش آزادانهی هوا – ریههای سالم – عضلاتی قوی و همیشه آمادهی عمل.
در بازی اِسکوپونه: نزدیکی، دود و نور تصنعی. فریادزدن، کوبیدنِ مشت روی میز و گاهی به صورت رقبا … یا شرکا. کار فکری پرپیچوتاب بیاعتمادی متقابل. دیپلماسی سرّی. ورقهای علامتگذاریشده. استراتژیهای مشکوکی که پاها یا انگشتان پا را درگیر میکنند. قواعد؟ پس کجایند قواعدی که باید محترم شمرده شوند؟ از جایی به جای دیگر متغیرند؛ انواع مختلف سنتها وجود دارد: منبع دائمی اعتراض و یکیبهدوکردن.
بازیهای اِسکوپونه غالباً به این شناخته میشوند که با اجسادْ روی زمین و جمجمههای شکسته به اتمام میرسند. مسلماً هرگز در جایی نمیخوانیم که بازی فوتبال این چنین تمام شود.
حتی در این فعالیتهای حاشیهای انسان، میتوانیم انعکاس ساختارِ اقتصادی و سیاسیِ دولتهای مختلف را ببینیم. ورزش در آن جوامعی فعالیتی محبوب محسوب میشود که فردگراییِ اقتصادیِ رژیمهای سرمایهسالار تمامیِ جنبههای زندگی را تغییر شکل داده است، بهطوری که آزادی اقتصادی و سیاسی همراه است با آزادیِ جان و تحمل مخالفت و تقابل.
اِسکوپونه شکل سرشتنمای ورزش در کشورهایی است که بهلحاظ اقتصادی، سیاسی و معنوی عقبماندهاند، جایی که جاسوسی پلیس، مأمورانِ لباسشخصی، نامههای ناشناس، کیش بیکفایتی و جاهطلبی شغلی و مقامپرستی (همراه با سود و امتیازهای تبعیضآمیز برای سیاستمداران) اَشکال سرشتنمای زندگی مدنی و اجتماعی است.
کشورهای ورزشدوست مفهوم «بازی منصفانه» را به درون سیاست نیز میبرند.
اِسکوپونه آقازادههایی تولید میکند که کارگران را اخراج میکنند، چراکه جرئت کردهاند در مباحثهای آزاد حرف آنها را نقض کنند.
آوانتی!
اِسکوپونه نوعی بازیِ ورقِ محبوبِ ایتالیایی. (مترجم انگلیسی)
منبع:
http://apparatuss.com/football-and-scopone/
#گرامشی
@Blackfishvoice
صدای ماهی سیاه (BFV)
Photo
d255-mary34-2.pdf
1.2 MB
روش گرامشی
نوشتهی ژوزف بودجج
ترجمهی حسن مرتضوی
به مناسبت انتشار ترجمهی فارسی "دفترهای زندان"
#گرامشی #حسن_مرتضوی #مقاله
@Blackfishvoice
نوشتهی ژوزف بودجج
ترجمهی حسن مرتضوی
به مناسبت انتشار ترجمهی فارسی "دفترهای زندان"
#گرامشی #حسن_مرتضوی #مقاله
@Blackfishvoice
Forwarded from نقد
▫️ هژمونی: نظریهی سیاست طبقاتی ملی ـ مردمی
📝 از سلسله مقالات «نقد» دربارهی هژمونی
نوشتهی: مارک مکنالی
ترجمهی: حسن مرتضوی
9 اکتبر 2021
📝 توضیح «نقد»: چگونه میتوان پیش از بهدست گرفتن اهرمهای قدرت سیاسی، بر دلها و ذهنها و نهادها غالب شد و پس از دراختیارگرفتن دستگاه قدرت، بر دشمنان شکستخورده غالب ماند؟ چگونه میتوان پیش از دگرگونساختن ساختوبافت معینی از جامعه و افکندن طرحی نو، امکانپذیری چنین تغییروتحولی را پذیرفتنی کرد و به گفتمانی غالب بدل ساخت؟ مشروعیتزدایی از قدرت حاکم و مشروعیتبخشی به فکر و چشمانداز تغییر چه جایگاهی در مقوله و سامانهی قدرت، در گسترهترین معنای آن، دارد؟ اینجا ایدئولوژیها چه نقشی ایفا میکنند؟ آیا نیروهای مدعی رهایی و خواهان سازوکار اجتماعی رها از سلطه و استثمار مجازند به گفتمانی ایدئولوژیک تن در دهند، یا بسا ناگزیر از آناند؟ جایگاه رویکرد نقادانه چیست و کجاست؟
مبحث «هژمونی» فضایی برای پرداختن به این پرسشها، تدقیق آنها و واکاوی و نقد پاسخهاست. با انتشار مقالاتی در این زمینه، مجموعهی تازهای را با شناسهی #هژمونی در «نقد» آغاز میکنیم.
🔸 نظریههای مارکسیستی معدودی وجود دارند که از نفوذ فراگیر و پایداری همانند نظریهی هژمونی آنتونیو گرامشی برخوردار شدهاند. ایدهی هژمونی، که در دفترهای زندان گرامشی (1929ـ1935) مطرح شده، نه تنها هنوز بر بخش اعظم دانشپژوهی مارکسیستی معاصر در نظریه و عمل تاثیر میگذارد، بلکه پژوهشگران آن را در طیف وسیعی از دانشرشتهها به نحو گستردهای به کار گرفته و بسط دادهاند. بهرغم این محبوبیت، هنوز بحث زیادی دربارهی منظور دقیق گرامشی از هژمونی وجود دارد. بیشتر این سردرگمی ناشی از بیتوجهی به نص صریح نوشتههای گرامشی است و پیشتر کسی مانند میشل فوکو در 1984 از این واقعیت گلایه میکرد كه گرامشی مؤلفی است كه «بیش از آنچه واقعاً شناخته شده باشد، از او نقلقول شده است». اما مناقشات تفسیری را نمیتوان صرفاً به قرائتهای غیردقیقِ آثار گرامشی نسبت داد، زیرا «ناهمسازیها»ی آشکار هژمونی نیز ریشه در اظهارات پراکنده و گاه متناقض خودِ گرامشی در دفترهای زندان دارد. پیش از آنکه شرحی از نظریهی هژمونی گرامشی بدهیم و بکوشیم به این مشکلات بپردازیم و آنها را بررسی کنیم، تشخیص مقیاس این معضلِ تفسیری مهم است.
🔸 از نظر گرامشی شرایطی که در آن مبارزهی سیاسی بین نیروهای طبقاتی رخ میدهد، حوزهای پویا از «مناسبات قدرت» است. گرامشی از طریق مطالعهی جامع روابط زیربنا/روبنا در مارکسیسم به این مفهوم رسید، و استدلال میکرد «اگر قرار است نیروهای فعال در تاریخ در یک دورهی خاص به درستی تجزیهوتحلیل شوند و رابطهی بین آنها تعیین شود، باید به نحو دقیقی مطرح و حل شوند». «مناسبات قدرت» در واقع شیوهای نوآورانه برای تجزیهوتحلیل جهان سیاسی ـ اجتماعی ارائه میدهد که در مبارزهی بین طبقات، اهمیت تازهای برای نیروهای سیاسی و ایدئولوژیک قائل است، در حالی که همهی آنها را در کلیتی قرار میدهد که تاریخاً مشروط شده است. بخش حاضر به تجزیهوتحلیل شرح گرامشی از «مناسبات قدرت» میپردازد و نشان میدهد که چگونه این تجزیهوتحلیل مهر تأییدی است بر تفسیر هژمونی به منزلهی نظریهای دربارهی سیاست طبقاتی ملی ـ مردمی. این بخش به طور خاص نشان میدهد که چگونه این مفهوم برای مبارزه با رویکردهای غلط مبارزه سیاسی و ایدئولوژیکی بسط یافت، رویکردهایی که گرامشی آنها را با گرایشهای «اکونومیستی» و «ولونتاریستی» در مارکسیسم مقایسه میکند که شرایطی را که در آن سیاست و مبارزه برای هژمونی رخ میدهد ارزیابی نمیکنند.
🔸 تازگی نظریهی هژمونی گرامشی را نیز باید با توجه به رویکردش به مسئلهی سازمان و برداشتهای منحصربهفردش از حزب، دولت، جامعهی مدنی و روشنفکران در نظر گرفت. او برخلاف رویکرد بسیار متمرکز و نخبهگرایانهی لنین به سازمان سیاسی که بر پیشاهنگان معطوف بود، شرح گرامشی دربارهی سازمان هژمونی بسیار بیشتر همانند نظم یک دستگاه یا شبکه است که سراسر کشور و جامعهی مدنی را با گنجاندن گروهها و روشنفکران همسوی طبقاتی و غیرطبقاتی در برمیگیرد. این بخش به کندوکاو در شکلها و عوامل مختلف سازمانی هژمونی میپردازد و نشان میدهد که چگونه سیاست وسیع و تصور گستردهی گرامشی با وظیفهی دشوار ایجاد یک دستگاه طبقهمحور و ملی ـ مردمی هژمونی با ظرفیت بسیج و جلب تودهها آغاز میشود...
🔹متن کامل نخستین مقاله از سلسله مقالات نقد دربارهی هژمونی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Bu
#هژمونی #مارک_مکنالی #حسن_مرتضوی
#گرامشی #پوپولیسم #جامعه_مدنی #روشنفکران
👇🏽
🖋@naghd_com
📝 از سلسله مقالات «نقد» دربارهی هژمونی
نوشتهی: مارک مکنالی
ترجمهی: حسن مرتضوی
9 اکتبر 2021
📝 توضیح «نقد»: چگونه میتوان پیش از بهدست گرفتن اهرمهای قدرت سیاسی، بر دلها و ذهنها و نهادها غالب شد و پس از دراختیارگرفتن دستگاه قدرت، بر دشمنان شکستخورده غالب ماند؟ چگونه میتوان پیش از دگرگونساختن ساختوبافت معینی از جامعه و افکندن طرحی نو، امکانپذیری چنین تغییروتحولی را پذیرفتنی کرد و به گفتمانی غالب بدل ساخت؟ مشروعیتزدایی از قدرت حاکم و مشروعیتبخشی به فکر و چشمانداز تغییر چه جایگاهی در مقوله و سامانهی قدرت، در گسترهترین معنای آن، دارد؟ اینجا ایدئولوژیها چه نقشی ایفا میکنند؟ آیا نیروهای مدعی رهایی و خواهان سازوکار اجتماعی رها از سلطه و استثمار مجازند به گفتمانی ایدئولوژیک تن در دهند، یا بسا ناگزیر از آناند؟ جایگاه رویکرد نقادانه چیست و کجاست؟
مبحث «هژمونی» فضایی برای پرداختن به این پرسشها، تدقیق آنها و واکاوی و نقد پاسخهاست. با انتشار مقالاتی در این زمینه، مجموعهی تازهای را با شناسهی #هژمونی در «نقد» آغاز میکنیم.
🔸 نظریههای مارکسیستی معدودی وجود دارند که از نفوذ فراگیر و پایداری همانند نظریهی هژمونی آنتونیو گرامشی برخوردار شدهاند. ایدهی هژمونی، که در دفترهای زندان گرامشی (1929ـ1935) مطرح شده، نه تنها هنوز بر بخش اعظم دانشپژوهی مارکسیستی معاصر در نظریه و عمل تاثیر میگذارد، بلکه پژوهشگران آن را در طیف وسیعی از دانشرشتهها به نحو گستردهای به کار گرفته و بسط دادهاند. بهرغم این محبوبیت، هنوز بحث زیادی دربارهی منظور دقیق گرامشی از هژمونی وجود دارد. بیشتر این سردرگمی ناشی از بیتوجهی به نص صریح نوشتههای گرامشی است و پیشتر کسی مانند میشل فوکو در 1984 از این واقعیت گلایه میکرد كه گرامشی مؤلفی است كه «بیش از آنچه واقعاً شناخته شده باشد، از او نقلقول شده است». اما مناقشات تفسیری را نمیتوان صرفاً به قرائتهای غیردقیقِ آثار گرامشی نسبت داد، زیرا «ناهمسازیها»ی آشکار هژمونی نیز ریشه در اظهارات پراکنده و گاه متناقض خودِ گرامشی در دفترهای زندان دارد. پیش از آنکه شرحی از نظریهی هژمونی گرامشی بدهیم و بکوشیم به این مشکلات بپردازیم و آنها را بررسی کنیم، تشخیص مقیاس این معضلِ تفسیری مهم است.
🔸 از نظر گرامشی شرایطی که در آن مبارزهی سیاسی بین نیروهای طبقاتی رخ میدهد، حوزهای پویا از «مناسبات قدرت» است. گرامشی از طریق مطالعهی جامع روابط زیربنا/روبنا در مارکسیسم به این مفهوم رسید، و استدلال میکرد «اگر قرار است نیروهای فعال در تاریخ در یک دورهی خاص به درستی تجزیهوتحلیل شوند و رابطهی بین آنها تعیین شود، باید به نحو دقیقی مطرح و حل شوند». «مناسبات قدرت» در واقع شیوهای نوآورانه برای تجزیهوتحلیل جهان سیاسی ـ اجتماعی ارائه میدهد که در مبارزهی بین طبقات، اهمیت تازهای برای نیروهای سیاسی و ایدئولوژیک قائل است، در حالی که همهی آنها را در کلیتی قرار میدهد که تاریخاً مشروط شده است. بخش حاضر به تجزیهوتحلیل شرح گرامشی از «مناسبات قدرت» میپردازد و نشان میدهد که چگونه این تجزیهوتحلیل مهر تأییدی است بر تفسیر هژمونی به منزلهی نظریهای دربارهی سیاست طبقاتی ملی ـ مردمی. این بخش به طور خاص نشان میدهد که چگونه این مفهوم برای مبارزه با رویکردهای غلط مبارزه سیاسی و ایدئولوژیکی بسط یافت، رویکردهایی که گرامشی آنها را با گرایشهای «اکونومیستی» و «ولونتاریستی» در مارکسیسم مقایسه میکند که شرایطی را که در آن سیاست و مبارزه برای هژمونی رخ میدهد ارزیابی نمیکنند.
🔸 تازگی نظریهی هژمونی گرامشی را نیز باید با توجه به رویکردش به مسئلهی سازمان و برداشتهای منحصربهفردش از حزب، دولت، جامعهی مدنی و روشنفکران در نظر گرفت. او برخلاف رویکرد بسیار متمرکز و نخبهگرایانهی لنین به سازمان سیاسی که بر پیشاهنگان معطوف بود، شرح گرامشی دربارهی سازمان هژمونی بسیار بیشتر همانند نظم یک دستگاه یا شبکه است که سراسر کشور و جامعهی مدنی را با گنجاندن گروهها و روشنفکران همسوی طبقاتی و غیرطبقاتی در برمیگیرد. این بخش به کندوکاو در شکلها و عوامل مختلف سازمانی هژمونی میپردازد و نشان میدهد که چگونه سیاست وسیع و تصور گستردهی گرامشی با وظیفهی دشوار ایجاد یک دستگاه طبقهمحور و ملی ـ مردمی هژمونی با ظرفیت بسیج و جلب تودهها آغاز میشود...
🔹متن کامل نخستین مقاله از سلسله مقالات نقد دربارهی هژمونی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Bu
#هژمونی #مارک_مکنالی #حسن_مرتضوی
#گرامشی #پوپولیسم #جامعه_مدنی #روشنفکران
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
هژمونی: نظریهی سیاست طبقاتی ملی ـ مردمی
نوشتهی: مارک مکنالی ترجمهی: حسن مرتضوی نظریههای مارکسیستی معدودی وجود دارند که از نفوذ فراگیر و پایداری همانند نظریهی هژمونی آنتونیو گرامشی برخوردار شدهاند. ایدهی هژمونی، که در دفترهای زندان…
Forwarded from نقد
▫️ نه ابزار، نه دژ
▫️ نظریهی پولانزاس دربارهی دولت و گفتگوی او با گرامشی
📝 از سلسله مقالات «نقد» دربارهی هژمونی
نوشتهی: پاناگیوتیس سوتیرس
ترجمهی: داریوش راد
13 ژانویه 2022
در این مقاله میخوانیم:
▪️یک مواجههی بینتیجه: آلتوسر و گرامشی
▪️رویارویی پولانزاس با گرامشی
▪️گرامشی زیر ذرهبین آلتوسرگرایی انعطافناپذیر
▪️ از تحلیل فاشیسم تا بحران دولت
▪️ دولت، هژمونی و راه دموکراتیک به سوی سوسیالیسم
از متن مقاله:
🔸 پیتر توماس کتاب مهمی نوشته است تا اهمیت کامل مفاهیم استراتژیک گرامشی و رابطهی آنها را با بحثهای نظری و سیاسی جاری نشان دهد. این موضوع هم برای خوانش جدید پیتر توماس از صورتبندی مجدد ماتریالیسم تاریخی توسط گرامشی بهمثابه نظریهای ماتریالیستی دربارهی پراتیکهای اجتماعی در تاریخیت انضمامیشان صدق میکند، و هم دربارهی تأکید او بر اینکه میتوانیم در برداشت گرامشی از هژمونی، دستگاه هژمونیک و دولت یکپارچه، نظریهای بسیار بدیع دربارهی طرز کار قدرت سیاسی بهمثابه قدرت طبقاتی بهدست آوریم. در ادامه، از بازسازی مفاهیم گرامشی توسط پیتر توماس در خوانش انتقادیِ تحول نظریهی قدرت دولتی نیکوس پولانزاس و گفتگوی او با گرامشی استفاده خواهم کرد. اما قبل از آن لازم است که مواضع ضدونقیض خودِ آلتوسر را دربارهی گرامشی مرور کنیم.
🔸 کتاب پیتر توماس مواضع دوسویه و متناقض آلتوسر را دربارهی آثار گرامشی به بحث میگذارد. از یک سو، اظهارات مثبت آلتوسر را دربارهی گرامشی داریم که به او به عنوان یکی از معدود مارکسیستهایی اشاره میکند که سعی در ارائهی نظریهای دربارهی روبناها داشته است، و از او به عنوان عامل مؤثر مهمیدر توسعهی مفهوم دستگاههای ایدئولوژیک دولت یاد میکند. از سوی دیگر، آلتوسر پیش از این در بخش «مارکسیسمْ تاریخباوری نیست» در کتاب قرائت سرمایه به گرامشی حمله میکند و گرامشی را طرفدار برداشتی تاریخباور از فلسفه معرفی میکند. آلتوسر گرامشی را نظریهپرداز مهم روبناها و مسائل دستگاههای ایدئولوژیک دولت در نظر میگرفت، اما در عینحال، اظهارات او را فاقد دقت نظری لازم و در همان حال آلوده به عناصر ایدهآلیستی و تاریخباور دانست.
🔸 در نوشتههای پولانزاس هم دوگانگی آلتوسری نسبت به گرامشی و هم تأثیر شدید گرامشی بر آنها آشکار است. گرچه پولانزاس هرگز عضوی از حلقهی درونی پیروان آلتوسر نبود، لیکن او یکی از اولین هواداران آلتوسر بود که واقعاً روی نظریات گرامشی کار کرد. نظریات گرامشی همراه با آلتوسر یکی از جنبههای مهم دورشدن پولانزاس از نفوذ اولیهی ژان پل سارتر و لوسین گلدمن بر او بود. پولانزاس همچنین به مباحث مربوط به استراتژی سیاسی و نوسازی بالقوهی استراتژی کمونیستی علاقهمند بود، و بنابراین برای او علاقه به سیاست و نظریهی کمونیسم ایتالیایی اجتنابناپذیر بود. علاوه بر این، همانطور که در قرائت او از نقد عقل دیالکتیکی سارتر مشهود است، آنچه در ابتدا پولانزاس را به سمت سارتر کشاند، دقیقاً تلاش پیچیدهی سارتر برای هستیشناسی تاریخی ماتریالیستی و دیالکتیکی بود. شرح و نقد آرای آلتوسر در مقالهی 1966 پولانزاس پیرامون کتاب برای مارکس تنها بیان چرخش او به سمت آلتوسر نیست بلکه نشاندهنده تداوم دین نظریاش به سارتر نیز است.
🔸 کار نیکوس پولانزاس در کل مسیر تئوریک خود، از مواجهه با گرامشی و آلتوسر گرفته تا برداشت رابطهای بسیار بدیع او از قدرت دولتی و مادیبودن ساختارهای دولتی بهمثابه روابط اجتماعی متراکمشده، یکی از مهمترین افزودهها به یک نظریهی مارکسیستی احتمالی قدرت سیاسی و دولت بوده است. برخلاف دیگر نمایندگان سنت وسیعتر آلتوسری، پولانزاس هرگز از گفتگو با مفاهیم و پرسشهای گرامشی اجتناب نکرد. در عین حال، او هرگز بهطور کامل با مفاهیم نظری و فلسفی توضیحات تفصیلی گرامشی مقابله نکرد. خوانشهای جدید گرامشی توسط مارکسیستهایی مانند پیتر توماس، که مفهوم بسیار پیچیده و بدیع گرامشی از هژمونی و دولت یکپارچه و صورتبندی مجدد او از ماتریالیسم تاریخی به دور از ایدهآلیسم و ماتریالیسم طبیعتگرا را ارائه داده است، و این شروع گفتگو را از جایی امکانپذیر میکند که با مرگ پولانزاس متوقف شد. این نه تنها یک سوال نظری بلکه یک ضرورت سیاسی است. بحران هژمونی نئولیبرالی و گشودن یک چرخهی تاریخی جدید از منازعات فزاینده و تداوم بالقوه شورشی این شرایط، لزوم رویارویی با چنین پرسشهایی را بیش از پیش ضروری میسازد.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Kv
#هژمونی #پاناگیوتیس_سوتیرس #داریوش_راد
#گرامشی #نیکوس_پولانزاس #آلتوسر #بحران_دولت
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ نظریهی پولانزاس دربارهی دولت و گفتگوی او با گرامشی
📝 از سلسله مقالات «نقد» دربارهی هژمونی
نوشتهی: پاناگیوتیس سوتیرس
ترجمهی: داریوش راد
13 ژانویه 2022
در این مقاله میخوانیم:
▪️یک مواجههی بینتیجه: آلتوسر و گرامشی
▪️رویارویی پولانزاس با گرامشی
▪️گرامشی زیر ذرهبین آلتوسرگرایی انعطافناپذیر
▪️ از تحلیل فاشیسم تا بحران دولت
▪️ دولت، هژمونی و راه دموکراتیک به سوی سوسیالیسم
از متن مقاله:
🔸 پیتر توماس کتاب مهمی نوشته است تا اهمیت کامل مفاهیم استراتژیک گرامشی و رابطهی آنها را با بحثهای نظری و سیاسی جاری نشان دهد. این موضوع هم برای خوانش جدید پیتر توماس از صورتبندی مجدد ماتریالیسم تاریخی توسط گرامشی بهمثابه نظریهای ماتریالیستی دربارهی پراتیکهای اجتماعی در تاریخیت انضمامیشان صدق میکند، و هم دربارهی تأکید او بر اینکه میتوانیم در برداشت گرامشی از هژمونی، دستگاه هژمونیک و دولت یکپارچه، نظریهای بسیار بدیع دربارهی طرز کار قدرت سیاسی بهمثابه قدرت طبقاتی بهدست آوریم. در ادامه، از بازسازی مفاهیم گرامشی توسط پیتر توماس در خوانش انتقادیِ تحول نظریهی قدرت دولتی نیکوس پولانزاس و گفتگوی او با گرامشی استفاده خواهم کرد. اما قبل از آن لازم است که مواضع ضدونقیض خودِ آلتوسر را دربارهی گرامشی مرور کنیم.
🔸 کتاب پیتر توماس مواضع دوسویه و متناقض آلتوسر را دربارهی آثار گرامشی به بحث میگذارد. از یک سو، اظهارات مثبت آلتوسر را دربارهی گرامشی داریم که به او به عنوان یکی از معدود مارکسیستهایی اشاره میکند که سعی در ارائهی نظریهای دربارهی روبناها داشته است، و از او به عنوان عامل مؤثر مهمیدر توسعهی مفهوم دستگاههای ایدئولوژیک دولت یاد میکند. از سوی دیگر، آلتوسر پیش از این در بخش «مارکسیسمْ تاریخباوری نیست» در کتاب قرائت سرمایه به گرامشی حمله میکند و گرامشی را طرفدار برداشتی تاریخباور از فلسفه معرفی میکند. آلتوسر گرامشی را نظریهپرداز مهم روبناها و مسائل دستگاههای ایدئولوژیک دولت در نظر میگرفت، اما در عینحال، اظهارات او را فاقد دقت نظری لازم و در همان حال آلوده به عناصر ایدهآلیستی و تاریخباور دانست.
🔸 در نوشتههای پولانزاس هم دوگانگی آلتوسری نسبت به گرامشی و هم تأثیر شدید گرامشی بر آنها آشکار است. گرچه پولانزاس هرگز عضوی از حلقهی درونی پیروان آلتوسر نبود، لیکن او یکی از اولین هواداران آلتوسر بود که واقعاً روی نظریات گرامشی کار کرد. نظریات گرامشی همراه با آلتوسر یکی از جنبههای مهم دورشدن پولانزاس از نفوذ اولیهی ژان پل سارتر و لوسین گلدمن بر او بود. پولانزاس همچنین به مباحث مربوط به استراتژی سیاسی و نوسازی بالقوهی استراتژی کمونیستی علاقهمند بود، و بنابراین برای او علاقه به سیاست و نظریهی کمونیسم ایتالیایی اجتنابناپذیر بود. علاوه بر این، همانطور که در قرائت او از نقد عقل دیالکتیکی سارتر مشهود است، آنچه در ابتدا پولانزاس را به سمت سارتر کشاند، دقیقاً تلاش پیچیدهی سارتر برای هستیشناسی تاریخی ماتریالیستی و دیالکتیکی بود. شرح و نقد آرای آلتوسر در مقالهی 1966 پولانزاس پیرامون کتاب برای مارکس تنها بیان چرخش او به سمت آلتوسر نیست بلکه نشاندهنده تداوم دین نظریاش به سارتر نیز است.
🔸 کار نیکوس پولانزاس در کل مسیر تئوریک خود، از مواجهه با گرامشی و آلتوسر گرفته تا برداشت رابطهای بسیار بدیع او از قدرت دولتی و مادیبودن ساختارهای دولتی بهمثابه روابط اجتماعی متراکمشده، یکی از مهمترین افزودهها به یک نظریهی مارکسیستی احتمالی قدرت سیاسی و دولت بوده است. برخلاف دیگر نمایندگان سنت وسیعتر آلتوسری، پولانزاس هرگز از گفتگو با مفاهیم و پرسشهای گرامشی اجتناب نکرد. در عین حال، او هرگز بهطور کامل با مفاهیم نظری و فلسفی توضیحات تفصیلی گرامشی مقابله نکرد. خوانشهای جدید گرامشی توسط مارکسیستهایی مانند پیتر توماس، که مفهوم بسیار پیچیده و بدیع گرامشی از هژمونی و دولت یکپارچه و صورتبندی مجدد او از ماتریالیسم تاریخی به دور از ایدهآلیسم و ماتریالیسم طبیعتگرا را ارائه داده است، و این شروع گفتگو را از جایی امکانپذیر میکند که با مرگ پولانزاس متوقف شد. این نه تنها یک سوال نظری بلکه یک ضرورت سیاسی است. بحران هژمونی نئولیبرالی و گشودن یک چرخهی تاریخی جدید از منازعات فزاینده و تداوم بالقوه شورشی این شرایط، لزوم رویارویی با چنین پرسشهایی را بیش از پیش ضروری میسازد.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Kv
#هژمونی #پاناگیوتیس_سوتیرس #داریوش_راد
#گرامشی #نیکوس_پولانزاس #آلتوسر #بحران_دولت
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
نه ابزار، نه دژ
نظریهی پولانزاس دربارهی دولت و گفتگوی او با گرامشی نوشتهی: پاناگیوتیس سوتیرس ترجمهی: داریوش راد کار نیکوس پولانزاس در کل مسیر تئوریک خود، از مواجهه با گرامشی و آلتوسر گرفته تا برداشت رابطهای …
صدای ماهی سیاه (BFV)
Photo
مارکسیسم جامعه شناسانه.pdf
3.3 MB
صدای ماهی سیاه (BFV)
Photo
گرامشی_شوراهای_کارگری.pdf
6 MB
امروز ۲۲ ژانویه مصادف است با یکصد و بیست و نهمین سالروز تولد #آنتونیو_گرامشی تئوریسین و انقلابی مارکسیست.
مجموعه مقالات دربارهی شوراهای کارگری
گرامشی
#کتاب #گرامشی #شوراهای_کارگری #سازماندهی #هژمونی #هژمونی_و_فرهنگ
@Blackfishvoice
مجموعه مقالات دربارهی شوراهای کارگری
گرامشی
#کتاب #گرامشی #شوراهای_کارگری #سازماندهی #هژمونی #هژمونی_و_فرهنگ
@Blackfishvoice
Forwarded from نقد
▫️ اهمیت کنونی گرامشی و جامعیت او
📝 از سلسله مقالات «نقد» دربارهی هژمونی
نوشتهی: کارلوس نلسون کوتینو
ترجمهی: حسن مرتضوی
31 ژانویه 2022
در این مقاله میخوانیم:
▪️ 1- مدل سوسیالیستی دیگر
▪️ 2- برداشتی رادیکال از دموکراسی
▪️ 3- با گرامشی، فراتر از گرامشی
از متن مقاله:
🔸 گرامشی هفتاد سال پیش در 1937 در گذشت. بنابراین، منطقی است بپرسیم آیا او هنوز اهمیت و موضوعیت دارد، یا برعکس، او فقط متفکری است «کلاسیک» و از معضلات معاصر دور. من معتقدم دلایل بیشماری وجود دارد که بتوانیم اهمیت و موضوعیت فعلی گرامشی را بدون انکار جایگاه او بهعنوان متفکری «کلاسیک» تأیید کنیم. به سختی میتوان حوزهای را در اندیشهی اجتماعی ــ از علوم انسانی تا فلسفه و نقد ادبی ــ یافت که گرامشی در آن سهم زیادی نداشته باشد. اندیشهی او به همهی این زمینهها گسترش یافت و درونمایههای جدیدی را مطرح کرد، پاسخهای جدیدی به درونمایههای قدیمی داد و مسیرهای جدیدی را برای تحقیق و واکاوی نشان داد. سهم او برای مارکسیستها تعیینکننده بود، اما برای متفکران غیرمارکسیست نیز مهم بود. هر کسی که تاریخ الاهیات آزادیبخش را بشناسد، میداند این روند مهم ــ که بهرغم سرکوب واتیکان در آمریکای لاتین بسیار مهم بوده است ــ عمیقاً تحتتأثیر تأملات گرامشی بوده است. نمونه کم نیست.
🔸 اهمیتِ گرامشی صرفاً «اهمیتِ» هر متفکر کلاسیک نیست.» مسلماً، با توجه به هژمونی نئولیبرالی فعلی، حتی در جناج چپ هم کم نیستند افرادی که بخواهند گرامشی را مومیایی کنند. آنها میخواهند او را فقط به متفکری «کلاسیک» تقلیل دهند: گرامشی میتواند اهمیت داشته باشد، اما فقط تا جایی که هر متفکر کلاسیکی اهمیت دارد. یقیناً ماکیاولی و هابز نیز اهمیت دارند: هرکسی که شهریار یا لویاتان را خوانده باشد میداند که بسیاری از بینشهای این کتابها هنوز برای دنیای امروز مطرح است. اما اهمیت گرامشی از این قسم نیست: اگرچه او نقداً به معنای موردنظر جراتانا یک «کلاسیک» است، اهمیت فعلی نویسندهی دفترهای زندان ــ برخلاف ماکیاولی و هابز ــ از این واقعیت ناشی میشود که او مفسر جهانی است که امروز اساساً یکسان باقی مانده.
🔸 یکی از درونمایههای اصلی گرامشی، سرمایهداری سدهی بیستم بود: بحرانها، تضادهایش و نیز ریختشناسی سیاسی و اجتماعیای که این صورتبندی اجتماعی ایجاد کرد؛ معضلاتی که گرامشی در ارتباط با این صورتبندی به بحث دربارهی آنها پرداخت هنوز وجود دارند، حتی اگر در بسیاری موارد، تحت پوششهای جدیدی حضور داشته باشد. بررسی نخستین جنبشهایی که بهنحو مؤثری تلاش کردند بر جامعه سرمایهداری غلبه کنند، از علایق اصلی او بودند. همانطور که دیدیم، بخش بزرگی از کار او به تلاش برای مفهومسازی مسیرهای انقلاب سوسیالیستی در «غرب»، به گفتهی خودِ او، اختصاص دارد. به همین دلیل که سرمایهداری و تضادهایش هنوز وجود دارند، سوسیالیسم موضوع اصلی در دستور کار سیاسی معاصر باقی مانده است. به همین دلیل است که گرامشی مفسر زمانهی ماست: بنابراین، اهمیت و موضوعیت او با ماکیاولی یا هابز یکی نیست. جنبش ظاهراً ستایشآمیزی که هدفش تبدیل گرامشی به «کلاسیک» صرف است، فریبی را پنهان میکند: این جنبش کسانی است که نمیخواهند از گرامشی جدا شوند (معمولاً به دلایل فرصتطلبانه)، اما در عینحال قصد دارند او را به عنوان مخاطبی ممتاز در بحث سیاسی زمانهی ما ردصلاحیت کنند.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2N2
#کارلوس_نلسون_کوتینو #حسن_مرتضوی #هژمونی #گرامشی
#هگل #پولانزاس #روسو #سوسیالیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
📝 از سلسله مقالات «نقد» دربارهی هژمونی
نوشتهی: کارلوس نلسون کوتینو
ترجمهی: حسن مرتضوی
31 ژانویه 2022
در این مقاله میخوانیم:
▪️ 1- مدل سوسیالیستی دیگر
▪️ 2- برداشتی رادیکال از دموکراسی
▪️ 3- با گرامشی، فراتر از گرامشی
از متن مقاله:
🔸 گرامشی هفتاد سال پیش در 1937 در گذشت. بنابراین، منطقی است بپرسیم آیا او هنوز اهمیت و موضوعیت دارد، یا برعکس، او فقط متفکری است «کلاسیک» و از معضلات معاصر دور. من معتقدم دلایل بیشماری وجود دارد که بتوانیم اهمیت و موضوعیت فعلی گرامشی را بدون انکار جایگاه او بهعنوان متفکری «کلاسیک» تأیید کنیم. به سختی میتوان حوزهای را در اندیشهی اجتماعی ــ از علوم انسانی تا فلسفه و نقد ادبی ــ یافت که گرامشی در آن سهم زیادی نداشته باشد. اندیشهی او به همهی این زمینهها گسترش یافت و درونمایههای جدیدی را مطرح کرد، پاسخهای جدیدی به درونمایههای قدیمی داد و مسیرهای جدیدی را برای تحقیق و واکاوی نشان داد. سهم او برای مارکسیستها تعیینکننده بود، اما برای متفکران غیرمارکسیست نیز مهم بود. هر کسی که تاریخ الاهیات آزادیبخش را بشناسد، میداند این روند مهم ــ که بهرغم سرکوب واتیکان در آمریکای لاتین بسیار مهم بوده است ــ عمیقاً تحتتأثیر تأملات گرامشی بوده است. نمونه کم نیست.
🔸 اهمیتِ گرامشی صرفاً «اهمیتِ» هر متفکر کلاسیک نیست.» مسلماً، با توجه به هژمونی نئولیبرالی فعلی، حتی در جناج چپ هم کم نیستند افرادی که بخواهند گرامشی را مومیایی کنند. آنها میخواهند او را فقط به متفکری «کلاسیک» تقلیل دهند: گرامشی میتواند اهمیت داشته باشد، اما فقط تا جایی که هر متفکر کلاسیکی اهمیت دارد. یقیناً ماکیاولی و هابز نیز اهمیت دارند: هرکسی که شهریار یا لویاتان را خوانده باشد میداند که بسیاری از بینشهای این کتابها هنوز برای دنیای امروز مطرح است. اما اهمیت گرامشی از این قسم نیست: اگرچه او نقداً به معنای موردنظر جراتانا یک «کلاسیک» است، اهمیت فعلی نویسندهی دفترهای زندان ــ برخلاف ماکیاولی و هابز ــ از این واقعیت ناشی میشود که او مفسر جهانی است که امروز اساساً یکسان باقی مانده.
🔸 یکی از درونمایههای اصلی گرامشی، سرمایهداری سدهی بیستم بود: بحرانها، تضادهایش و نیز ریختشناسی سیاسی و اجتماعیای که این صورتبندی اجتماعی ایجاد کرد؛ معضلاتی که گرامشی در ارتباط با این صورتبندی به بحث دربارهی آنها پرداخت هنوز وجود دارند، حتی اگر در بسیاری موارد، تحت پوششهای جدیدی حضور داشته باشد. بررسی نخستین جنبشهایی که بهنحو مؤثری تلاش کردند بر جامعه سرمایهداری غلبه کنند، از علایق اصلی او بودند. همانطور که دیدیم، بخش بزرگی از کار او به تلاش برای مفهومسازی مسیرهای انقلاب سوسیالیستی در «غرب»، به گفتهی خودِ او، اختصاص دارد. به همین دلیل که سرمایهداری و تضادهایش هنوز وجود دارند، سوسیالیسم موضوع اصلی در دستور کار سیاسی معاصر باقی مانده است. به همین دلیل است که گرامشی مفسر زمانهی ماست: بنابراین، اهمیت و موضوعیت او با ماکیاولی یا هابز یکی نیست. جنبش ظاهراً ستایشآمیزی که هدفش تبدیل گرامشی به «کلاسیک» صرف است، فریبی را پنهان میکند: این جنبش کسانی است که نمیخواهند از گرامشی جدا شوند (معمولاً به دلایل فرصتطلبانه)، اما در عینحال قصد دارند او را به عنوان مخاطبی ممتاز در بحث سیاسی زمانهی ما ردصلاحیت کنند.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2N2
#کارلوس_نلسون_کوتینو #حسن_مرتضوی #هژمونی #گرامشی
#هگل #پولانزاس #روسو #سوسیالیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
اهمیت کنونی گرامشی و جامعیت او
نوشتهی: کارلوس نلسون کوتینو ترجمهی: حسن مرتضوی یکی از درونمایههای اصلی گرامشی، سرمایهداری سدهی بیستم بود: بحرانها، تضادهایش و نیز ریختشناسی سیاسی و اجتماعیای که این صورتبندی اجتماعی ایجاد…
Forwarded from نقد
🔹 نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ گفتمان بندگی داوطلبانه
▫️ نقد و بررسی نظریه اتین دولا بواتسی
جنبش موفق آزادیخواهی زنان ایران به ما چه میآموزد؛ نه گفتن به ستم، ستمگر، و ستمگری
9 فوریه 2022
🔸 اتین دولا بواتسی نظریهپرداز قرن شانزده فرانسه متعلق به جنبش اومانیسم (انسانیتگرایی – معتقد به پتانسیل و عاملیت فردی و اجتماعی انسانها) در دوره پیشاروشنگری اروپاست. نظریه «گفتمان بندگی داوطلبانه» بواتسی که در یک جزوه کوتاه بیست صفحهای نوشته شده است، بدلیل نوگرایی در طرح و پاسخ صریح به یکی از مهمترین معضلات فردی و اجتماعی انسان، بین روشنفکران عصر خود از محبوبیت خاصی برخوردار شد. علیرغم این حقیقت که این نظریه درواقع یک کیفرخواست رادیکال تمامعیار علیه قدرت مطلقه و سلطهگریِ اشراف و کلیسا در فرانسه بود، بواتسی معتقد است اگر انسانها تحت سلطه دیگری هستند تنها بدین دلیل است که آنها این سلطه بر خود را داوطلبانه میپذیرند. گفتمان اومانیستی بواتسی که بررسی دلایل «عملی و روانی و شبهروشنفکری» فرد برای پذیرش سلطه و ستمگری از سوی حاکمیت سیاسی است، پیشزمینه مناسبی برای شناخت و کاربرد اجتماعی – تاریخی نظریات پیچیدهتر در این حوزه، نظیر (از خود) «بیگانگی» کارل مارکس، و یا نظریه تفوق «هژمونیک» ایدئولوژی طبقه حاکم آنتونیو گرامشی، و حتی نظریه انسداد خودآگاهی «رضایت ساختگی» آنارشیستهای معاصر نظیر نوآم چامسکی خواهد بود.
🔸 اصطلاح بندگی داوطلبانه ترکیب دو کلمه با معانی متناقض است و برای فهم دقیق از منطق و دلایل بواتسی باید دقیقا نشان داد که این بندگی داوطلبانه چه چیزی است و چه چیزی نیست. مقوله بندگی داوطلبانه چیزی شبیه پدیده توابسازی نظام استبداد دینی – نظامی ایران در دهه شصت یعنی وضعیتی که در آن زندانی در حین بندگی با زندانبان خود رابطه روانی ایجاد میکند که خود ناشی از یکسری شرایط خاص، یعنی عدم توازنی که بین قدرت موجود بین کسیکه زندانی میگیرد و اسیر شده و رابطه همدلی آگاهانه یک زندانی با اصطلاحا دلبسته او یعنی بازجو – زندانبان برقرار میشود، نیست. آن بندگی داوطلبانه که بواتسی دربارهی آن صحبت میکند اشتیاق و تمایلداشتن به بندگی نیست بلکه آنچیزی که مورد نظر اوست پدیدهای پیچیدهتر و حتی وحشتناکتر است. بندگی داوطلبانه در اینجا ازدست دادن آزادی خود در قبال تبدیل آن با یک راحتی و آرامش مادی – روانی است. بندگی داوطلبانه همانا یافتن منفعتی برای بندهنمودن خود است، یعنی بدستآوردن منافع متعددی که در برابر آنها خود را زیر چکمه قدرت قرار میدهیم.
🔸 تئوری رهاییبخشی بواتسی برمبنای یک منطق ساده است، که معروف به رابطه ارباب و رعیت است، که نشان میدهد که ستمگر نیاز بیشتری به ستمدیده دارد تا ستمدیده به ستمگر؛ به بیانی دیگر، قدرت حاکمه نیاز بیشتری به انسانها دارد تا انسانها به حاکمیت. و این همان تناقضی است که بواتسی را به این اندیشه میرساند که آزادی انسان با عمل ستیزهجویی غیرعقلانی متحقق نمیشود، بلکه با توقف عمل به بندگی و خدمتگزاری برای قدرت حاکمه است که آزادی خردمندانه متحقق میشود... چیزیکه بواتسی به آن عمیقا معتقد است همانا بازپسگرفتن قدرت توسط انسان خردمند است، لیکن این قدرت خردمند شبیه خشونتورزی یا زورگویی نیست، این قدرت همانند راهی عقلانی – عملی برای حل مشکلات فردی و اجتماعی است. او معتقد است در ماهیت انسان قدرتی است همانند استحکام اندیشه و احساس خردمند انسانی؛ به بیانی دیگر، قدرت بمثابه یک توانایی که انسان بسادگی بتواند در مقابل استبداد و ستمگر نه بگوید. این نه گفتن همراه با عصبانیت یا فریاد یا خود و دیگران را به آب و آتش زدن نیست، فقط یک نه گفتنِ خردمند است، همانند آنچه امروز ما در جنبش زنان ایران میبینیم.
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2O9
#اتین_دولا_بواتسی #داریوش_راد
#قدرت_سیاسی #هژمونی #گرامشی #ایدئولوژی
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ گفتمان بندگی داوطلبانه
▫️ نقد و بررسی نظریه اتین دولا بواتسی
جنبش موفق آزادیخواهی زنان ایران به ما چه میآموزد؛ نه گفتن به ستم، ستمگر، و ستمگری
9 فوریه 2022
🔸 اتین دولا بواتسی نظریهپرداز قرن شانزده فرانسه متعلق به جنبش اومانیسم (انسانیتگرایی – معتقد به پتانسیل و عاملیت فردی و اجتماعی انسانها) در دوره پیشاروشنگری اروپاست. نظریه «گفتمان بندگی داوطلبانه» بواتسی که در یک جزوه کوتاه بیست صفحهای نوشته شده است، بدلیل نوگرایی در طرح و پاسخ صریح به یکی از مهمترین معضلات فردی و اجتماعی انسان، بین روشنفکران عصر خود از محبوبیت خاصی برخوردار شد. علیرغم این حقیقت که این نظریه درواقع یک کیفرخواست رادیکال تمامعیار علیه قدرت مطلقه و سلطهگریِ اشراف و کلیسا در فرانسه بود، بواتسی معتقد است اگر انسانها تحت سلطه دیگری هستند تنها بدین دلیل است که آنها این سلطه بر خود را داوطلبانه میپذیرند. گفتمان اومانیستی بواتسی که بررسی دلایل «عملی و روانی و شبهروشنفکری» فرد برای پذیرش سلطه و ستمگری از سوی حاکمیت سیاسی است، پیشزمینه مناسبی برای شناخت و کاربرد اجتماعی – تاریخی نظریات پیچیدهتر در این حوزه، نظیر (از خود) «بیگانگی» کارل مارکس، و یا نظریه تفوق «هژمونیک» ایدئولوژی طبقه حاکم آنتونیو گرامشی، و حتی نظریه انسداد خودآگاهی «رضایت ساختگی» آنارشیستهای معاصر نظیر نوآم چامسکی خواهد بود.
🔸 اصطلاح بندگی داوطلبانه ترکیب دو کلمه با معانی متناقض است و برای فهم دقیق از منطق و دلایل بواتسی باید دقیقا نشان داد که این بندگی داوطلبانه چه چیزی است و چه چیزی نیست. مقوله بندگی داوطلبانه چیزی شبیه پدیده توابسازی نظام استبداد دینی – نظامی ایران در دهه شصت یعنی وضعیتی که در آن زندانی در حین بندگی با زندانبان خود رابطه روانی ایجاد میکند که خود ناشی از یکسری شرایط خاص، یعنی عدم توازنی که بین قدرت موجود بین کسیکه زندانی میگیرد و اسیر شده و رابطه همدلی آگاهانه یک زندانی با اصطلاحا دلبسته او یعنی بازجو – زندانبان برقرار میشود، نیست. آن بندگی داوطلبانه که بواتسی دربارهی آن صحبت میکند اشتیاق و تمایلداشتن به بندگی نیست بلکه آنچیزی که مورد نظر اوست پدیدهای پیچیدهتر و حتی وحشتناکتر است. بندگی داوطلبانه در اینجا ازدست دادن آزادی خود در قبال تبدیل آن با یک راحتی و آرامش مادی – روانی است. بندگی داوطلبانه همانا یافتن منفعتی برای بندهنمودن خود است، یعنی بدستآوردن منافع متعددی که در برابر آنها خود را زیر چکمه قدرت قرار میدهیم.
🔸 تئوری رهاییبخشی بواتسی برمبنای یک منطق ساده است، که معروف به رابطه ارباب و رعیت است، که نشان میدهد که ستمگر نیاز بیشتری به ستمدیده دارد تا ستمدیده به ستمگر؛ به بیانی دیگر، قدرت حاکمه نیاز بیشتری به انسانها دارد تا انسانها به حاکمیت. و این همان تناقضی است که بواتسی را به این اندیشه میرساند که آزادی انسان با عمل ستیزهجویی غیرعقلانی متحقق نمیشود، بلکه با توقف عمل به بندگی و خدمتگزاری برای قدرت حاکمه است که آزادی خردمندانه متحقق میشود... چیزیکه بواتسی به آن عمیقا معتقد است همانا بازپسگرفتن قدرت توسط انسان خردمند است، لیکن این قدرت خردمند شبیه خشونتورزی یا زورگویی نیست، این قدرت همانند راهی عقلانی – عملی برای حل مشکلات فردی و اجتماعی است. او معتقد است در ماهیت انسان قدرتی است همانند استحکام اندیشه و احساس خردمند انسانی؛ به بیانی دیگر، قدرت بمثابه یک توانایی که انسان بسادگی بتواند در مقابل استبداد و ستمگر نه بگوید. این نه گفتن همراه با عصبانیت یا فریاد یا خود و دیگران را به آب و آتش زدن نیست، فقط یک نه گفتنِ خردمند است، همانند آنچه امروز ما در جنبش زنان ایران میبینیم.
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2O9
#اتین_دولا_بواتسی #داریوش_راد
#قدرت_سیاسی #هژمونی #گرامشی #ایدئولوژی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
گفتمان بندگی داوطلبانه
نقد و بررسی نظریه اتین دولا بواتسی نوشتهی: داریوش راد اگرچه بهدرستی آنگونه که کارل مارکس میگوید تاریخ جوامع بشری تاریخ مبارزه طبقات است، در اینجا این سوال مطرح خواهد شد که چرا بخش وسیعی از طبق…
در مورد جنگ روسیه و اوکراین، همهمهی جهانی گسترده و هماهنگ از طریق رسانههای عمومی، جهتگیری به سمت خاص و عدم توجه و سرکوب نداهای مخالف بوده است که تا آنجا که بیاد دارم بینظیر بوده است. در این همهمه نه تنها صداهایی که در جهت خواستِ عمومیِ سرمایهداری جهانی نیستند منکوب میشوند بلکه حتی تظاهرات نژادپرستی عریان و شنیع هم نادیده گرفته میشوند. باورکردنی نیست. راه یکی است. صراط المستقیم!
البته انتظاری هم جز این سادهانگارانه است. آنچه اما باز برای من حیرتانگیز است میزان و شدتِ اقبال عمومی ــ عموم وحتی بسیاری از روشنفکران ــ از این جوّ جهانی است. و این نشان میدهد که هژمونی چقدر وسیع و عمیق عمل کرده است. مادههای خامی که بهعنوان اذهان افراد دانسته و ندانسته آماده برای واگو کردن تبلیغات جهانیاند نیازی به اندیشیدن نمیبینند. اما مگر رسالت تبلیغات جز این است؟ تو به خود زحمت اندیشیدن نده. ما برایت تصمیم میگیریم. باز هم گریز از آزادی.
بنابراین، ما صرفاً بر گسترش اینترنت ــ که به خودی خود دستاوردی بزرگ و شگرف است ــ و هوش مصنوعی… در مداخله و جاسوسی در زندگی جوامع و تکتک افراد و بلایی که از اینجهت به روز بشریت آمده تمرکز نکنیم. نه! ما باید در عین توجه به این مسئله بدانیم که این نفوذ موجب تسلط بر اندیشهی ما، شکل دادن شخصیت ما و ویژگیهای ما میشود. این وجه از جاسوسی و شناختِ از ما هم خطرناکتر است. … که چقدر ساده «من» بودن خود را، منحصربهفرد بودن خود را، شکل جامعه و خصوصیات آنرا از دست میدهیم. ولی بلافاصله باید این جمله را تصحیح کنم. خیلی هم ساده نبوده است. دهها سال برنامهریزی از طرف همهی رکنهای قدرت و بالاخره رکن سیاسی و هژمونی بوده است.
آری طبقه باز به گفتهی #گرامشی از طریق دیکتاتوری و #هژمونی حکمرانی میکند. سرعتی که در این زمینه موفق شده است لرزه به تن میاندازد.
سرمایهداری نه تنها همهی اعمال ما را زیر نظر میگیرد بلکه شخصیت ما را هم خمیروار دگرگون میکند و شکل میدهد. میخواهد آدمهای مطیع، یکدست و فرمانبردار باشیم. البته اگر اجازه یابد.
از یادداشت کوتاه #خسرو_پارسا با عنوانِ "هژمونی فرهنگی و عملکرد روشن آن در جنگ اوکراین" منتشر شده در سایت نقد اقتصاد سیاسی
https://pecritique.com/2022/03/12/%d9%87%da%98%d9%85%d9%88%d9%86%db%8c-%d9%81%d8%b1%d9%87%d9%86%da%af%db%8c-%d9%88-%d8%b9%d9%85%d9%84%da%a9%d8%b1%d8%af-%d8%b1%d9%88%d8%b4%d9%86-%d8%a2%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d8%ac%d9%86%da%af-%d8%a7%d9%88/
@Blackfishvoice
البته انتظاری هم جز این سادهانگارانه است. آنچه اما باز برای من حیرتانگیز است میزان و شدتِ اقبال عمومی ــ عموم وحتی بسیاری از روشنفکران ــ از این جوّ جهانی است. و این نشان میدهد که هژمونی چقدر وسیع و عمیق عمل کرده است. مادههای خامی که بهعنوان اذهان افراد دانسته و ندانسته آماده برای واگو کردن تبلیغات جهانیاند نیازی به اندیشیدن نمیبینند. اما مگر رسالت تبلیغات جز این است؟ تو به خود زحمت اندیشیدن نده. ما برایت تصمیم میگیریم. باز هم گریز از آزادی.
بنابراین، ما صرفاً بر گسترش اینترنت ــ که به خودی خود دستاوردی بزرگ و شگرف است ــ و هوش مصنوعی… در مداخله و جاسوسی در زندگی جوامع و تکتک افراد و بلایی که از اینجهت به روز بشریت آمده تمرکز نکنیم. نه! ما باید در عین توجه به این مسئله بدانیم که این نفوذ موجب تسلط بر اندیشهی ما، شکل دادن شخصیت ما و ویژگیهای ما میشود. این وجه از جاسوسی و شناختِ از ما هم خطرناکتر است. … که چقدر ساده «من» بودن خود را، منحصربهفرد بودن خود را، شکل جامعه و خصوصیات آنرا از دست میدهیم. ولی بلافاصله باید این جمله را تصحیح کنم. خیلی هم ساده نبوده است. دهها سال برنامهریزی از طرف همهی رکنهای قدرت و بالاخره رکن سیاسی و هژمونی بوده است.
آری طبقه باز به گفتهی #گرامشی از طریق دیکتاتوری و #هژمونی حکمرانی میکند. سرعتی که در این زمینه موفق شده است لرزه به تن میاندازد.
سرمایهداری نه تنها همهی اعمال ما را زیر نظر میگیرد بلکه شخصیت ما را هم خمیروار دگرگون میکند و شکل میدهد. میخواهد آدمهای مطیع، یکدست و فرمانبردار باشیم. البته اگر اجازه یابد.
از یادداشت کوتاه #خسرو_پارسا با عنوانِ "هژمونی فرهنگی و عملکرد روشن آن در جنگ اوکراین" منتشر شده در سایت نقد اقتصاد سیاسی
https://pecritique.com/2022/03/12/%d9%87%da%98%d9%85%d9%88%d9%86%db%8c-%d9%81%d8%b1%d9%87%d9%86%da%af%db%8c-%d9%88-%d8%b9%d9%85%d9%84%da%a9%d8%b1%d8%af-%d8%b1%d9%88%d8%b4%d9%86-%d8%a2%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d8%ac%d9%86%da%af-%d8%a7%d9%88/
@Blackfishvoice
نقد اقتصاد سیاسی
هژمونی فرهنگی و عملکرد روشن آن در جنگ اوکراین / خسرو پارسا
نگرش به جنگ روسیه و اوکراین از زاویهای خاص میتواند حائز اهمیت باشد و آن عملکرد شفاف و بارز هژمونی سیاسی – فرهنگی، در مفهومی است که گرامشی آن را به کار برده است.…
صدای ماهی سیاه (BFV)
Photo
اهمیت کنونی گرامشی(1).pdf
1.8 MB
اهمیتِ کنونی گرامشی و جامعیتِ او
نویسنده: کارلوس نلسون کوتینو
مترجم: حسن مرتضوی
#مقاله #گرامشی
@Blackfishvoice
نویسنده: کارلوس نلسون کوتینو
مترجم: حسن مرتضوی
#مقاله #گرامشی
@Blackfishvoice